مهمانداری در اسلام

 مهمانداری در اسلام 0%

 مهمانداری در اسلام نویسنده:
گروه: سایر کتابها

 مهمانداری در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: نور مراد محمدی
گروه: مشاهدات: 7070
دانلود: 2975

توضیحات:

مهمانداری در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7070 / دانلود: 2975
اندازه اندازه اندازه
 مهمانداری در اسلام

مهمانداری در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جهنم بر او حرام مى‏گردد

روزى شخصى بر پيامبر گرامى اسلام‏صلى‌الله‌عليه‌وآله وارد شد و عرض كرد:يا رسول‏الله! من مردى هستم كه خوب وضو مى‏گيرم، نمازم را مرتب‏مى‏خوانم، زكات مالم را به موقع مى‏پردازم و با رضايت‏خاطر مهمان دعوت‏مى‏كنم. حال من فرداى قيامت چگونه است؟

حضرت فرمود: جهنم هيچ راهى بر تو ندارد. اگر واقعا اين‏طور باشى‏خداوند تو را از سختى‏ها نجات مى‏دهد.

برابر با سير كردن يكصد هزار نفر است

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: هر كس مؤمنى را طعام دهد و قصدش‏نزديكى به خدا باشد، مانند كسى است كه فئامى از مردم را سير گرداند!

ربعى مى‏گويد: از حضرت پرسيدم: معنى «فئام‏» چيست؟

فرمود: يكصد هزار تن از مردم را فئام گويند.(١١)

ثواب غذا دادن به برادر دينى و دعوت كردن او حتى از غذا دادن به فقراى‏گرسنه بيشتر است، زيرا اين كار علاوه بر اين‏كه عمل كردن به سفارش‏ائمه اطهارعليهم‌السلام است، موجب مى‏شود در قلوب مؤمنان الفت و نزديكى‏بيشترى به وجود آيد و آنها قوى‏تر گردند و در نتيجه عزت و سربلندى اسلام‏بيشتر شود.

پس مؤمن به اين طريق با يك تير دو نشان مى‏زند، در حالى كه‏در صورت اول فقط ثواب مهماندارى را مى‏برد.

برابر با نجات‏دادن چهارتن از اولاد اسماعيل از اسارت است

امام محمد باقرعليه‌السلام مى‏فرمايد: هر كس چهارتن از مسلمانان را اطعام كند،مانند آن است كه چهار تن از اولاد اسماعيل ذبيح الله را از اسارت نجات‏داده است.(١٢)

مهمان‏نوازى در بهشت

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: هر كس گرسنه‏اى را سير گرداند، خداوندبراى وى خوانى در بهشت ترتيب مى‏دهد كه همه خلايق جن و انس از سرآن سفره سير برخيزند.(١٣)

سير كردن يك مؤمن بهتر از سير كردن ده مسكين است

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: اگر يك برادر مؤمن را كه براى خدا با اوبرادرى مى‏كنم، سير كنم، بهتر است نزد من از آن‏كه ده مسكين را سير كنم.(١٤)

يكى از نشانه‏هاى ايمان است

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: يكى از نشانه‏هاى ايمان، خوش خلقى ومهمانى دادن است.(١٥)

يكى از دلايلى كه بعضى از مهمان خوششان نمى‏آيد و مهمان‏نواز نيستند،ضعف ايمان آنها است. اگر ايمان انسان قوى باشد و يقين پيدا كند فرداى‏قيامت‏براى مهماندارى چه پاداشى در نظر گرفته شده است، تمام سعى وتلاش او در دنيا اين مى‏شود كه مهماندارى كند.

حكايت كريم‏تر از حاتم طايى

از حاتم طايى پرسيدند: آيا از خود كريم‏تر ديده‏اى؟

گفت: آرى، روزى در باديه مى‏رفتم، به خيمه‏اى رسيدم. پيرزنى در آن بودو بزى در پس خيمه بسته بودند. وقتى به آن‏جا رسيدم، زال پيش من دويد ومرا خدمت كرد و عنان شتر مرا گرفت تا فرود آمدم.

بعد از چند لحظه‏اى پسر او هم آمد و با بشاشتى هر چه تمام‏تر از حال‏من سؤال كرد.

زن به پسرش گفت: برخيز و به مصالح مهمان قيام نماى و وسايل پذيرايى‏را آماده كن و آن بز را ذبح و طعام درست كن. پسر گفت: اول بروم از صحراهيزم بياورم؟

زن گفت: تا تو به صحرا بروى و هيزم آورى، دير مى‏شود. مهمان راگرسنه داشتن از مروت دور بود!

پس دو نيزه داشت. هر دو را شكست و آن بز راكباب كرد و نزد من آورد.

چون تفحص از حال آنان كردم، جز آن بز چيز ديگرى نداشتند و آن راايثار من كردند.

از زن پرسيدم: مى‏دانى من كيستم؟

زن گفت: نه، نمى‏دانم شما چه كسى هستيد.

گفتم: من حاتمم. بايد به قبيله ما بيايى. در حق شما تكليفى واجب دارم وبايد حق اين ضيافت را بگزارم.

زن گفت: ما جزا بر مهمانى نستانيم و نان به بها نفروشيم. و از من هيچ‏قبول نكردند و من دانستم كه ايشان از من كريم‏ترند.(١٦)

دشمنى‏ها راتبديل به دوستى مى‏كند

اگر كسى از برادر دينى‏اش كينه‏اى در دل داشته باشد و يا با او دشمنى‏ورزد، يكى از راه‏هاى بسيار خوب و مؤثر براى برقرارى آشتى اين است كه‏او را به مهمانى در منزل دعوت كند، هر چند از اين كار كراهت داشته باشد.به محض دعوت كردن، دشمنى و كينه‏ها تبديل به دوستى و صداقت مى‏شود واز طرفى رضايت‏خداوند جلب مى‏شود، چون رضاى خدا در اين است كه بين‏مؤمنان دشمنى نباشد و همه باهم برادر و يكدل و يكرنگ باشند.

حكايت عادت ملك كرمان

آورده‏اند كه ملكى در كرمان بود، در غايت كرم و مروت. عادت او چنين‏بود كه اگر فرد غريبى به آن شهر مى‏آمد، او سه روز آن فرد را مهمان خودمى‏كرد و از او پذيرايى مى‏نمود.

روزى لشكر عضدالدوله به كرمان حمله كرد و آن ملك طاقت مقاومت‏باايشان را نداشت. لذا در دژى رفت و هر روز صبح كه مى‏شد، بيرون مى‏آمدو جنگ سختى با آنها مى‏نمود و عده‏اى را مى‏كشت. اما شب كه مى‏شد،مقدار زيادى غذا و ميوه جات براى آنها مى‏فرستاد، به اندازه‏اى كه تمام لشكردشمن سير مى‏خوردند.

عضدالدوله از اين كار تعجب كرد و يك نفر را مخفيانه پيش او فرستاد، وپرسيد: اين چه كارى است كه تو مى‏كنى؟ روز آنها را مى‏كشى و شب به آنهاغذا و امكانات مى‏دهى!

ملك در جواب گفت: جنگ كردن اظهار مردى است و نان دادن اظهارجوانمردى. ايشان اگرچه دشمن من هستند، اما در اين ولايت غريب‏اند وچون غريب باشند، مهمان ما هستند و از جوانمردى نيست كه مهمان رابى غذا گذاشت.

عضدالدوله باخود گفت: كسى كه چنين با مروت و جوانمرد است،جنگ كردن ما با او اشتباه است. لذا از اطراف دژ برخاست و آن ملك‏به خاطر مهماندارى نيكو از شر دشمن خلاصى يافت.(١٧)

مهمان‏نواز در امنيت است

دين مقدس اسلام براى افراد مهمان‏نواز هر عقيده و مسلكى كه داشته ‏باشند اهميت زيادى قايل است و به آنها احترام ويژه‏اى مى‏گذارد; هرچندكه اهميت و احترام گذاردن براى منحرفان و كفار، فقط در دنيا است و درآخرت هيچ بهره‏اى ندارند و تنها ثمرات دنيوى مهماندارى شامل حال آنهامى‏شود، اما همين مقدار كه امتيازات زيادى شامل حال آنها مى‏شود و نسبت‏به ديگران برترى دارند، اهميت مهمان‏نوازى را مى‏فهماند.

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: روزى عده‏اى از اسيران را خدمت‏رسول اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله آوردند تا آنها را به‏خاطر جنايات و خيانت‏هايى كه كرده‏بودند، به قتل برسانند.

مردى از آنها را پيش آوردند تا حكم اعدامش را اجرا كنند. در اين هنگام‏جبرئيل از طرف خداوند بر پيامبر اسلام‏صلى‌الله‌عليه‌وآله نازل شد و عرض كرد: اعدام اين‏شخص رابه تاخير اندازيد!

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله وى را برگرداند و پس از اجراى حكم اعدام‏درباره ساير رفقايش وى را طلبيد و با او صحبت كرد.

در اين هنگام باز جبرئيل‏عليه‌السلام نازل شد و عرض كرد: خداوند مى‏فرمايد:اين مرد ديگران را اطعام مى‏كرد و مهمان‏نواز بود و در ناملايمات صبرمى‏كرد، وى را عفو نما.

پيامبر اكرم‏صلى‌الله‌عليه‌وآله او را به بركت اين فضيلت‏بزرگ و ارزشمند آزاد فرمود.

آن مرد وقتى علت آزادى خود را فهميد، تعجب كرد و اسلام آورد وسپس‏گفت: قسم به پروردگارى كه تو را به نبوت برگزيده است! هيچ‏گاه كسى را ازمال خويش محروم نگردانيدم.(١٨)

برابر با آزاد كردن يك بنده در راه خدا است

شخصى خدمت‏حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام رسيد و سؤال كرد: چه عملى‏ثوابش مساوى با آزاد كردن يك بنده است؟

حضرت فرمود: غذا دادن به يك شخص مسلمان مؤمن.(١٩)

حضرت امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: اگر مؤمنى را اطعام كنم، نزد من‏بهتر است از اين‏كه به ديدارش بروم، و اگر به ديدارش بروم، نزد من بهتر ومحبوب‏تر است از اين‏كه ده بنده را آزاد كنم.(٢٠)

نصربن قابوس مى‏گويد: روزى نزد امام جعفر صادق‏عليه‌السلام بوديم. آن حضرت‏فرمود: طعام دادن به يك مؤمن نزد من محبوب‏تر است از آزاد كردن ده بنده‏و گزاردن ده حج!

عرض كردم: ده بنده و ده حج؟!

فرمود: اى نصر! اگر شما طعامش ندهيد، مى‏ميرد يازبون مى‏شود، زيرا اواز فشار گرسنگى نزد ناصبى‏ها و دشمنان ما مى‏رود و از آنان درخواست‏مى‏كند و مردن برايش بهتر از درخواست كردن از ناصبى است.

اى نصر! هر كه مؤمنى را زنده كند، مثل اين است كه همه مردم رازنده كرده است. اگر به او طعام ندهيد، او را كشته‏ايد و اگر اطعامش كنيد،او را زنده كرده‏ايد.(٢١)

و نيز آن حضرت فرمود: اگر پنج درهم برگيرم و به بازار شما درآيم وطعامى بخرم و چند نفر از مؤمنان را گرد آورم، نزد من محبوب‏تر است ازاين‏كه بنده‏اى را آزاد كنم.(٢٢)

در خانه او بركت مى‏آيد

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: همانا خداوند عزيز و جليل غذا دادن درراه خودش را دوست دارد و كسى را كه در راه او به مردم غذا مى‏خوراند،دوست دارد و بركت در خانه او سرعت مى‏گيرد، سريع‏تر از پرنده‏اى كه‏به لانه مى‏رود.(٢٣)

___________________

پى‏نوشتها:

١) مستدرك الوسائل ، ج ١٦ ، ب ٣٣ ، ص ٢٥٧

٢) همان ، ح ٤

٣) همان ، ح ٥

٤) آثار و اشعار شيخ بهايى ، ص ١٥٦

٥) وسائل‏الشيعه ، ج ١٦ ، ص ٤٥٩ ، ح‏٦

٦) اصول كافى ، ج ٣ ، ص ٢٨٩ ، ح ٨

٧) مستدرك الوسائل ، ج‏١٦ ، ب‏٣٣ ، ص‏١٥٧

٨) ثواب الاعمال ، ص ٣٠٥

٩) همان ، ص ٤٠٨

١٠) همان ، ص‏٤٠٩.

١١) همان ، ص ٣٠٤

١٢) همان ، ص ٢٠٦ ، ح ٣

١٣) همان ، ح ٢

١٤) حلية‏المتقين ، ص ٦٠.

١٥) بحار الانوار ، ج ٧١ ، ص ٣٩٢ ، ج ٥٦

١٦) جوامع الحكايات ، ص ٢١٤ ، با كمى تصرف

١٧) همان ، ص ٢١٦ ، با اندكى تصرف

١٨) فروع كافى ، ج ١ ، ص ١٧٦

١٩) اصول كافى ، ج ٣ ، ص ٢٩٠ ، ح ١٦

٢٠) همان ، ص ٢٩١ ، ح ١٨

٢١) همان ، ص ٢٩١ ، ح ٢٠

٢٢) همان ، ص ٢٩١ ، ح ١٥

٢٣) بحار الانوار ، ج ٧٤ ، ص ٣٦٨ ، ح ٥٥

بخش سوم: وظايف ميزبان

در مهمانى و مهماندارى، مهمان و ميزبان وظايفى نسبت‏به يكديگر دارند كه‏بايد آنها را مراعات كنند. بعضى از اين وظايف براى راحتى حال مهمان و ميزبان‏است و بعضى به خاطر زياد شدن ثواب مهماندارى و مهمانى رفتن است.

دين مقدس اسلام سفارش مؤكد به مهماندارى و مهمان‏نوازى كرده‏و وظايفى را معين كرده است كه ائمه اطهارعليهم‌السلام اين وظايف را بيان كرده‏اند.ما مى‏توانيم با عمل كردن به آنها به ثواب‏هاى بسيار زيادى برسيم وبه اين وسيله دنيا و آخرت خود را آباد كنيم.

اما وظايفى كه مخصوص ميزبان و مهماندار است، عبارتند از:

به كار نگرفتن مهمان

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: يكى از وظايف ميزبان اين است كه‏مهمان را به كار نگيرد. به كار گرفتن مهمان جفا و ظلم در حق او است.(١)

متاسفانه يكى از عادات بد عده‏اى از مردم اين است كه وقتى براى آنهامهمان مى‏رسد، از فرصت استفاده كرده و او را به كار مى‏گيرند و تا جايى كه‏ممكن باشد، از او كار مى‏كشند در حالى كه اين عادت كاملا مخالف دستور وشؤونات اخلاقى ائمه اطهارعليهم‌السلام و علماى دين است.

روزى براى حضرت امام رضاعليه‌السلام مهمان رسيد. حضرت نزد او نشست وبعد از شام تا نيمه شب با او صحبت كرد و صحبت‏هاى او را شنيد. دراين هنگام چراغى كه در آن‏جا روشن بود، خراب شد ونزديك بودخاموش شود.

مهمان دستش را دراز كرد تا آن را درست كند. امام رضاعليه‌السلام او را نهى كردو نگذاشت مهمان اين كار را بكند و خود چراغ را درست كرد و فرمود:ما قومى نيستيم كه مهمانمان را به كار گيريم و از او كار بكشيم.به همين خاطر نگذاشتم تو چراغ را درست كنى.(٢)

در جايى كه امام‏عليه‌السلام راضى نمى‏شود مهمانش حتى براى تعمير كردن‏يك چراغ به زحمت‏بيفتد و خودش اين كار را مى‏كند، ما هم كه شيعه‏آن حضرت هستيم، بايد به دستور آن بزرگوار عمل كرده ومهمانانمان رابه كار نگيريم.

ابن ابى‏يعفور مى‏گويد: روزى ديدم براى امام صادق‏عليه‌السلام مهمان رسيد.در همان شب آن شخص برخاست كه بعضى از كارها را انجام دهد و زحمتى رااز دوش امام‏عليه‌السلام بردارد. وى مى‏خواست‏به اين وسيله به حضرت خدمت‏كرده باشد.

امام‏عليه‌السلام تا به اين قضيه پى برد، او را نهى كرد و نگذاشت كارى انجام دهد،و خود بلند شد و كارها را انجام داد و فرمود: پيامبر گرامى اسلام‏صلى‌الله‌عليه‌وآله نهى كرد از اين‏كه كسى مهمان را به كار گيرد.(٣)

غذا خوردن با مهمان

يكى از وظايف اخلاقى ميزبان اين است كه همراه مهمانانش غذا بخورد واز غذا دست نكشد تا همه مهمان‏ها سير شوند و كنار بكشند، زيرا ممكن‏است‏بعضى از مهمان‏ها كمرو باشند و در صورت غذا نخوردن صاحبخانه، آنان هم غذا نخورند و يا هنوز سير نشده، دست از غذا خوردن بكشند.

علت ديگر اين است كه مهمان فكر بدى درباره غذا نكند. چون اگرصاحبخانه غذا نخورد، ممكن است مهمان فكر كند غذا داراى اشكالى بوده ياعيب و ايرادى داشته كه ميزبان همراه مهمان غذا نخورده است.

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: وقتى مهمانى براى رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏رسيد،همراه او غذا ميل مى‏كرد و دست از غذا نمى‏كشيد تا مهمان سير مى‏شد وكنار مى‏كشيد.(٤) غذا خوردن با مهمان علاوه بر اين‏كه موجب نزديكى دل‏هاى مؤمنان‏مى‏شود و سوء ظن‏ها را از بين مى‏برد، موجب رضايت و دوستى خدا و رسول‏مى‏شود و اين پاداشى بسيار بزرگ است.

پيامبر گرامى اسلام‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: هر كس دوست دارد خدا و رسولش اورا دوست داشته باشند، با مهمانش غذا بخورد.(٥)

و نيز مى‏فرمايد: هر كس غذايش را با مهمانش بخورد، تمام حجاب‏هاى‏ظلمانى بين او و خدا از بين مى‏رود.(٦)

حكايت غذا خوردن حضرت على‏عليه‌السلام با مهمانانش

روزى عده‏اى دزد را نزد حضرت على‏عليه‌السلام آوردند تا حكم شرعى را درباره‏آنها به اجرا در آورد.

حضرت بعد از اجراى حكم شرعى و قطع كردن انگشتان آنها فرمود: حال‏داخل مهمانسرا شويد، و به يكى از اصحاب دستور داد كه دست آنها رامعالجه كند و به آنها روغن و عسل و گوشت‏خورانيد تا اين‏كه بعد از چندروزى خوب شدند.

روزى حضرت آنها را به خانه خود دعوت كرد و فرمود: دست‏هاى شمازودتر از خودتان به آتش جهنم سبقت گرفتند. حال اگر خودتان مى‏خواهيدنجات پيدا كنيد، توبه كرده و از اين غذا بخوريد.

بعد از حاضر شدن غذا، حضرت دستش را به بهانه درست كردن چراغ‏دراز كرد و آن را خاموش نمود و بعد آن را به حضرت زهراعليها‌السلام داد و فرمود:روشن كردن آن رابه تاخير بينداز تا مهمان‏ها خوب غذا بخورند، بعد كه تو راصدا زدم، آن را بياور!

حضرت كنار مهمان‏ها در تاريكى نشست و بدون اين‏كه غذا ميل كند،دهان مباركش را مى‏جنباند. مهمان‏ها فكر مى‏كردند در حال خوردن است.و آنها هم تا آخر غذا را خوردند و سير شدند و دست از غذا خوردن كشيدند.

حضرت على‏عليه‌السلام وقتى فهميد مهمان‏ها دست از غذا خوردن كشيده‏اند،حضرت زهراعليها‌السلام را صدا زد و فرمود: زهرا جان! پس اين چراغ چه شد، چراآن را نمى‏آورى؟

حضرت زهراعليها‌السلام چراغ را روشن كرد و آن را آورد. وقتى در روشنايى به‏سفره نگاه كردند، ديدند تمام غذا باقى است و چيزى از آن كم نشده است!

اميرالمؤمنين على‏عليه‌السلام به مهمان‏ها گفت: چرا غذا ميل نكرديد؟!

عرض كردند: ما غذا خورديم و سير شديم، ولى خداى عزيز به غذاى شمابركت داده است.

بعد حضرت على‏عليه‌السلام از آن غذا ميل كرد و سير شد. حضرت زهرا وحسنين‏عليهما‌السلام نيز غذا خورده و سير شدند. از آن غذا به همسايه‏ها هم دادند،در حالى كه غذا همچنان باقى بود و از آن كم نمى‏شد.

صبح كه شد حضرت على‏عليه‌السلام خدمت رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شرفياب شد.

رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وقتى چشمش به على‏عليه‌السلام افتاد، در حالى كه لبخند شادى‏بر لب داشت، فرمود: خداوند تبارك و تعالى از كارى كه ديشب كردى،خشنود شد و به خاطر اين‏كه چراغ را خاموش كردى و غذا نخوردى تامهمان‏ها سير شوند، به غذاى تو بركت داد، به‏طورى‏كه هر چه از آن مصرف‏مى‏كرديد، چيزى كم نمى‏شد.

على‏عليه‌السلام عرض كرد: يارسول الله! كى تو را خبر داد؟!

حضرت فرمود: جبرئيل‏عليه‌السلام اين آيه را در شان تو از طرف خدا بر من‏خواند:( وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ... ) .(٧)

علت تاكيد ائمه اطهارعليهم‌السلام به غذا خوردن با مهمان اين است كه بعضى ازمهمان‏ها كمرو هستند و به همين خاطر غذا نمى‏خورند مگر اين‏كه ابتداميزبان شروع به خوردن كند، و اگر او زود دست از غذا خوردن بكشد، آنهانيز دست از غذا خوردن مى‏كشند، هر چند سير نشده باشند.

دين مبين اسلام براى حل اين مشكل سفارش كرده خوب است ميزبان قبل‏از همه شروع به خوردن كند و بعد از همه دست از غذا بكشد تا كسى گرسنه‏نماند.

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله وقتى با عده‏اى غذاميل مى‏كرد، اولين كسى بود كه شروع به خوردن مى‏كرد و آخرين كسى بود كه‏دست از غذا خوردن مى‏كشيد.(٨)

امام كاظم‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: وقتى براى رسول‏خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مهمان مى‏رسيد، همراه‏او غذا مى‏خورد و دست از غذا نمى‏كشيد تا غذاى مهمان تمام مى‏شد.(٩)

شايان ذكر است غذا خوردن مهمان با ميزبان عموميت ندارد، يعنى اين‏كه‏در زمان‏ها و اماكن عادات و رسومات مختلف است. ممكن است در زمانى‏براى مراعات حال مهمان غذا خوردن با او بهتر باشد، اما در زمان و يا مهمان‏ديگر غذا نخوردن بهتر باشد. لذا در مورد اول بايد با مهمان غذا بخورد و درمورد دوم خوب است او را تنها گذاشت، تا غذايش را ميل كند.

هر طور كه مهمان راحت‏باشد و در سختى قرار نگيرد، اسلام دستورداده است همان‏طور با او رفتار كنيم.

غذا را هر چه زودتر براى مهمان آماده كند

مهمان وقتى از راه مى‏رسد، مخصوصا اگرمسافر باشد، غالبا خسته وگرسنه است. هم نياز به غذا دارد و هم استراحت. لذا بايد هر چه زودترغذاى او را آماده كنند تا بتواند استراحت كند. براى اين كار لازم نيست غذاى‏مفصل درست كنند، بلكه هر غذايى كه آماده و دم دست‏باشد، براى او فراهم‏آورند.

يكى از روش‏هاى بسيار پسنديده حضرت ابراهيم خليل‏عليه‌السلام همين بود كه‏غذاى مهمان را خيلى زود آماده و نزد او حاضر مى‏كرد، بدون اين‏كه تكلفى‏به خرج داده و خود را به زحمت‏بيندازد; مانند روزى كه ملائكه عذاب‏قوم لوط‏عليه‌السلام به منزل او وارد شدند. حضرت ابراهيم‏عليه‌السلام فكر كرد آنها انسان‏هستند. لذا خيلى زود گوساله‏اى را كه دم دست داشت ذبح و بريان كرد و نزدآنها آورد. بعدا فهميد آنان ملائكه هستند وغذا نمى‏خورند( فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ) (١٠) چيزى نگذشت كه گوساله‏اى را بريان كرده، نزد آنها آورد).

خود را به زحمت نيندازد

مهمان دو گونه است: مهمانى كه بدون اطلاع و دعوت قبلى به خانه كسى‏مى‏رود و ديگرى كه با اطلاع و دعوت به مهمانى مى‏رود و به منزل برادرمؤمنش وارد مى‏شود.

ميزبان در مورد اول لازم نيست‏براى تهيه غذا و پذيرايى از مهمان، خودرا به زحمت‏بيندازد، بلكه هر غذايى كه آماده داشت، براى او حاضر كرده وبه اين وسيله از او پذيرايى كند.

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏به مهمانى تو آمد،آنچه غذا حاضر دارى، براى او بياور. اما اگر او را دعوت كردى، آنچه درتوان دارى، براى او حاضر و به اين وسيله از او پذيرايى كن.(١١)

هر كس به خوان قسمت‏خود رزق مى‏خورد

از كم بضاعتى خجل از ميهمان مباش

«صائب تبريزى‏».

در اين مورد هم هيچ فرقى بين مهمانان نيست. مهمان هر كس كه باشد،دستور اسلام اين است كه انسان نبايد خود را به خاطر او به زحمت‏بيندازد.

حكايت پذيرايى اعرابى از خليفه

روزى خليفه مهدى عباسى، به شكار رفته و از لشكر دور افتاده بود.همچنان كه حيران و سرگردان در صحرا مى‏گشت، ناگاه به خيمه اعرابى‏باديه‏نشين رسيد.

هوا گرم و خليفه تشنه و گرسنه بود. خليفه به خيمه اعرابى وارد شد و روبه او كرده، پرسيد: اى اعرابى! آيا مهمان مى‏خواهى؟

اعرابى گفت: مى‏خواهيم، اگر به آنچه هست، قانع شوى و عيب نگيرى!

خليفه گفت: قبول است. حال برو و آنچه حاضر است، بياور.

اعرابى مقدارى ماست و نان داشت. آورد و خليفه ميل كرد. بعد گفت:اى اعرابى! غذاى خوبى بود. ديگر چه دارى؟

اعرابى كوزه آبى داشت. پيش آورد و قدحى پر كرد و به خليفه داد.

خليفه نوشيد. آن‏گاه به اعرابى گفت: آيا مرا مى‏شناسى؟

اعرابى گفت: خير، شما را نمى شناسم. خليفه گفت: من از خواص‏اميرالمؤمنين مهديم!

اعرابى گفت: شايد راست‏بگويى.

خليفه قدحى ديگر نوشيد و گفت: من از جمله سپهسالاران اميرالمؤمنين‏مهديم!

اعرابى باشنيدن اين حرف كوزه را از پيش او برداشت و سر كوزه رامحكم كرد و يك سو نهاد.

مهدى پرسيد: چه مى‏كنى؟!

گفت: و الله ديگر آب به تو نمى‏دهم. وقتى قدح اول را نوشيدى، ادعا كردى‏از نزديكان خليفه‏اى. دوم را كه خوردى، گفتى سپهسالارى. قدح سوم را كه‏بخورى، دعوى خلافت مى‏كنى، و اگر چهارم را بخورى، دعوى نبوت مى‏كنى ومى‏گويى محمد رسول الله‏ام و همى ساعت فرشتگان در آيند و مرا به زحمت‏اندازند! مهدى از اين سخن بسيار خنديد و بعد از ساعتى لشكر و خدم او آمدند واعرابى را جايزه زيادى داد.(١٢)

خنده رويى ميهمان را گل بجيب افشاندن است

تنگ خلقى كفش پيش پاى مهمان ماندن است

«صائب تبريزى‏».

پيامبر گرامى اسلام‏صلى‌الله‌عليه‌وآله مى‏فرمايد: خود را به خاطر مهمان به زحمت‏نيندازيد، زيرا اين كار موجب ناراحتى مهمان مى‏شود و كسى كه مهمان راناراحت كند، خدا را ناراحت كرده است و كسى كه خدا را ناراحت كند، خدااو را [به عذاب در جهنم] ناراحت مى‏كند.

در روايت آمده است: عده‏اى به مهمانى حضرت يونس‏عليه‌السلام رفتند. حضرت‏مقدارى باقلا از مزرعه خود چيد و با كمى نان خشك براى آنها آورد وفرمود: اگر خداوند افرادى كه خود را به‏خاطر مهمان به سختى مى‏اندازند،لعنت نكرده بود، من خود را به‏خاطر شما به زحمت مى‏انداختم.

ميزبان در پذيرايى از مهمان بايد طورى رفتار كند كه مهمان احساس‏مزاحمت نكند و اگر بداند ميزبان براى پذيرايى از او به زحمت مى‏افتد وبه وسيله قرض گرفتن و مشقت زياد لوازم پذيرايى را آماده مى‏كند، اين كارموجب دلسردى او شده و براى رفع مزاحمت‏سعى مى‏كند كمتر به ديدن ومهمانى بيايد. اين كار موجب دورى مؤمنان از يكديگر شده و اتحاد و دوستى‏ميان آنها رو به سردى مى‏گرايد. اما اگر تشريفاتى نباشد و ميزبان از آنچه‏خود و خانواده مى‏خورند، بدون تكلف براى مهمان نيز بياورد، ديگر او نيزاحساس مزاحمت و سربار بودن نمى‏كند و دفعات بعد نيز به ديدن ميزبان‏خواهد آمد و دوستى ميان آنها بيشتر خواهد شد.

حكايت مهمانى دادن دو دوست

گويند در زمان‏هاى قديم دو نفر بودند كه رفاقت و صميميت آنها زبانزدخاص و عام بود و خيلى باصداقت رفتار مى‏كردند.

روزى يكى از آن دو دوست‏به مهمانى دوست‏خود رفت. ميزبان درضيافت او تكلف كرد و انواع غذاها را آماده كرد واگر پول نداشت، ازمغازه‏ها نسيه گرفت، تا به مهمان خوش بگذرد.

بعد از سه روز مهمان عزم رفتن كرد، و وقت‏خداحافظى گفت: واقعا كه‏رسم مهماندارى را بلد نبودى! اگر زمانى به مهمانى من بيايى، به تو آيين‏مهماندارى را ياد مى‏دهم.

ميزبان خجل شد و انديشيد در ضيافت او چه كوتاهى كرده و كدام نكته رافرو گذاشته و انجام نداده‏ام.

مدتى در اين انديشه بود تا اين‏كه روزى او را بدان شهر دوست‏سفرى‏اتفاق افتاد و به خانه دوستش رفت.

آن دوست مقدم او را عزيز داشت و فورا نان و سركه پيش آورد. آن‏گاه‏سفره، كاسه‏اى چوبى و سه نوع خوردنى پيش او نهاد.

مهمان با خود فكر كرد شايد فردا تكلف مى‏كند و پذيرايى اصلى را انجام‏مى‏دهد، اما روز ديگر نيز غذاى سرد پيش او نهاد!

مرد متحير شد و با خود گفت: چندان كه تكلف كردم، در مهماندارى مرامقصر خواند، پس چرا خود تكلف نمى‏كند؟

روزى پرده حشمت از ميان برداشت و شرم و خجالت را به كنارى نهاد واز او پرسيد: دوستان اين‏طور مهماندارى مى‏كنند؟!

ميزبان گفت: آرى، تكلف مال بيگانگان است. وقتى من به منزل تو آمدم،خواستم يك ماه تو را ببينم و در خدمت تو باشم. چون طريق تكلف پيش‏داشتى، دانستم از وجود من به تنگ آمده‏اى. پس كفش در پاى كردم و ازخدمت تو دور شدم. و چون تو آمدى، من از معمول خويش زيادت نمى‏كنم وزياده‏روى نمى‏نمايم، و بر وجود تو منتى نمى‏نهم، و اگر يك سال هم مهمان‏من باشى، مرا هيچ بار گرانى نخواهد بود.

مرد عاقل بود و انصاف بداد و يقين كرد تكلف كردن با مهمان از عادت‏كرام نيست، و روى ترش كردن با مهمانان جز سيرت لئيمان نباشد.(١٣)

ميزبان نبايد آنچه را براى مهمان حاضر مى‏كند، كم و حقير شمارد و آن رادر شان مهمان نداند، چون در اين صورت نعمت‏خدا را ناچيز شمرده و اين‏خود نعى ناسپاسى است.

اگر انسان برادر دينى‏اش را دعوت كرد، بايد تا توان دارد، از او پذيرايى‏كند و وسايل رفاه و آسايش او را فراهم نمايد.

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: اگر كسى هزار درهم را صرف طعامى كند ومؤمنى از آن بخورد، اسراف نكرده است.(١٤)

اسراف آن است كه كسى غذايى درست كند و بدون اين‏كه خورده شود، آن‏را دور بريزد، اما اگر غذايى گران قيمت درست كند كه خود و خانواده‏اش يامؤمنى از آن بخورند، اسراف نيست. خداوند تبارك وتعالى مى‏فرمايد: ازغذاهاى حلال بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد، هر نوع غذايى را اين‏آيه در بر مى‏گيرد، مگر غذاهاى حرام يا شبهه ناك را.

متاسفانه عده‏اى از افراد پولدار و ثروتمند، تحت عنوان مهمانى و پذيرايى‏از مهمان، اسراف مى‏كنند و به عنوان عمل كردن به دستور اسلام، اسلام رابد نام كرده و دستورهاى دينى را مسخره نموده، آبروى اسلام را برده و مايه‏ننگ اسلام شده‏اند.

عده‏اى از فرمانروايان با اين بهانه، بيت المال رابه باد فنا داده و حق فقرارا از بين برده‏اند.

نبايد از مهمان پرسيد غذا خورده است‏يا نه

يكى ديگر از وظايف ميزبان اين است كه بدون اين‏كه از مهمان سؤالى كند،هر غذايى را كه در خانه داشت، براى او بياورد تا ميل كند و اگر غذا نخورد،آن را بردارد، چون بعضى از مهمان‏ها كمرو هستند، و اگر از آنها پرسيده شودغذا خورده‏اند يا نه، مى‏گويند: آرى، در حالى كه ممكن است‏بسيار هم گرسنه‏باشند.

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏به خانه‏ات آمد، از او مپرس‏چيزى خورده يا نه. هرچه حاضر دارى، نزد او بياور، كه جواد و جوانمردكسى است كه هر چه دارد، حاضر سازد.(١٥)

درباره حضرت ابراهيم‏عليه‌السلام در قرآن كريم آمده است: وقتى ملائكه‏مى‏خواستند عذاب را بر قوم لوط نازل كنند، اول به خانه حضرت ابراهيم‏عليه‌السلام ‏آمدند، و حضرت بدون اين‏كه از آنها سؤال كند غذا خورده‏اند يا نه، گوساله‏اى‏را براى آنها بريان كرد و نزد آنها حاضر نمود.

اگر حضرت ابراهيم‏عليه‌السلام ابتدا مى‏پرسيد غذا خورده‏اند يا نه، ديگر غذادرست كردن معنا نداشت; پس معلوم مى‏شود حضرت به وظيفه خود عمل‏كرده است.

حكايت عرب جوانمرد

هنگامى كه عبدالله بن عباس نابينا شد، از مدينه به شام رفت و غلامى‏به نام خشم همراه او بود.

روزى در اثناى راه باران گرفت. عبدالله گفت: اى غلام! ببين در اين‏نزديكى پناهگاهى هست و خيمه‏اى مى‏بينى!

غلام گفت: خيمه‏اى مى‏بينم، و عبدالله را بدان سو برد. پيرزنى از خانه‏بيرون آمد و عبدالله را در گوشه‏اى جاى داد. وى بزكى در خيمه داشت.در اين اثنا شوهرش رسيد و بر عبدالله سلام كرد.

شوهر به زن گفت: زود اين بز را بياور تا براى مهمان ذبح كنيم.

زن گفت: اين بز سبب معاش ما است. اگر براى مهمان بكشيم،خواهيم مرد. پيرمرد جواب داد: مرگ نزد من از زندگانى ناجوانمردانه بهتر است،كه مهمان گرسنه در خانه من بماند. كارد را از زن گرفت و بز را ذبح كرد وبريان نمود و نزد عبدالله آورد.

بامداد روز ديگر كه ابن عباس اراده رفتن نمود، به غلام گفت: آن زرهاى‏نقد را كه دارى، به اين پيرمرد بده!

غلام گفت: اگر بهاى ده گوسفند به او بدهى، كافى است.

عبدالله جواب داد: زرها را به او بده، كه هنوز از ما سخى‏تر است، زيرا ماغير از اين، اسباب و اموال ديگرى داريم، ولى او به جز آن بز كه براى ما كشت، چيز ديگرى ندارد.(١٦)

امام جعفر صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: وقتى برادر مؤمنت‏بر تو وارد شد، غذانزد او بياور. اگر نخورد، به او آب بده و اگر ننوشيد، به او بگو [با آن آب]وضو بگيرد.(١٧)

كسى كه برادر مؤمنش را دعوت مى‏كند، بايد خود را براى پذيرايى ازچند نفر ديگر هم آماده كند، چون ممكن است آن شخص، فرزند، برادر و يارفيق خود را نيز به‏همراه بياورد، مخصوصا اگر مهمان فردى صاحب منصب‏باشد كه در اين صورت چند نفر دوست و آشنا هم به همراه خواهد آورد وميزبان بايد خود را براى پذيرايى از همه آنها آماده كند.