غروی اصفهانی

غروی اصفهانی0%

غروی اصفهانی نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شخصیت های اسلامی

غروی اصفهانی

نویسنده: محمد صحتی سردرودی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 6639
دانلود: 4561

توضیحات:

غروی اصفهانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 12 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6639 / دانلود: 4561
اندازه اندازه اندازه
غروی اصفهانی

غروی اصفهانی

نویسنده:
فارسی

فصل ششم : ازديدگاه ديده وران

سبد سبد سخن سبز

در تجليل و تمجيد از مقام علمى و معنوى آيه الله غروى اصفهانى، سخنان رسا و گويايى از برزگان و صاحب نظران نقل شده است كه همه حالى از اخلاص قلبى و نبوغ فكرى اوست. اينك براى نمونه به سخنان چندى از بزرگان توجه مى كنيم:

آيه الله سيد محمد هادى ميلانى

شيعه در دويست سال اخير، فردى به جامعيت مرحوم (غروى) اصفهانى به خود نديده است(۱۷۶)

و معروف است كه پس از وفات آيه الله نائينى، اعلاميه اى به امضاى روحانيت تشيع پيدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظير ايشان نيس(۱۷۷)

علامه شيخ عبد الحسين امينى تبريزى

استاد فقه و فيلسوف و اخلاق، استاد بزرگ ما آيه الله شيخ محمد حسين اصفهانى نجفى فقيه فيلسوفان و فيلسوف فقيهان است(۱۷۸)

علامه سيد محمد حسين طباطبايى

مرحوم شيخ، مردى بود جامع ميان علم و عمل، رابط ميان تقواو ذوق، داراى طبعى سيال و لهجه اى شيرين و... بود. در فقه و اصول و حكمت و عرفان مولفات زياد دارد كه غالب آنها مثل ضروريات يوميه (روزانه) و حياتى، ميان اهل علم دست به دست مى گردد. سيمايى داشت متواضع و ريانى خاموش و صورتى وارفته و غالبا غرق فكر و به خود مشغول بود زندگانى ساده داش.(۱۷۹)

علامه طباطبايى در عبارتى ديگر به زبان عربى، استادش را چنين توصيف مى كند:

واشيخ الاجل الحكيم المتاله و الفقيه البارع الذى هو من فلك التحقيق دائرها و فى بسيطه التدقيق سائرها و ناظرها الشيخ محمد حسين الاصفهانى الغروى رفع الله در جته الساميه.(۱۸۰)

استاد بزرگ، حكيم خداشناس و فقه پارسا، و دائر مدار آسمان پژوهش و تحقيق، و سالك و مرزبان سر زمين دانش و تدقيق، شيخ محمد حسين اصفهانى غروى است كه خداى مقام بلندش را بلندتر سازد.

متفكر شهيد، استاد مرتضى مطهرى

حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى، در تقوا و علم، منقولا و معقولا يگانه بود... و انديشه اش هم اكنون جز انديشه هاى زنده اى است كه در ميان علما و فضلاى حوزه هاى درس فقه و اصول مطرح است...(۱۸۱)

استاد محمد رضا مظفر

او- قدس الله نفسه العزيز- از آن گوهرهاى گرانبهابود كه از اقيانوس آفرينش كمتر به دست خواهد آمد. وى عنصرى عبقرى بود كه روزگاران زيادى بايد بگذرد تا مادر دهر نظير او را به دنيا بياورد.

اگر دست تقدير، او را بر كرسى مرجعيت و رياست عامه مى نشانيد و زمان روحانيت رابه كف با كفايت او مى گذاشت، ديده مى شد كه چه تحولات عظيمى در تشكيلات روحانى اسلام به وجود مى آيد و چگونه مجراى تاريخ عوض ‍ مى شود.

و حتى اگر فاجعه رحلت او چند سالى به عقب مى افتاد، اين حركت عظماى علمى آشكار مى شد، ولى افسوس كه خواست الهى به امضاى دعوت او تعليق گرفت و اين ثلمه جبران ناپذير در بنياد روحانيت پديدار گشت. شايد خوانندگان گمان برند كه نگارنده همچون بيوگرافيست هادر ترجمه شخصيت اين قهرمان عظيم الشان جانب مبالغه و گزاف را گرفته است، ولى آنان كه با تصنيفات بى مانندش آشنا مى شوند، شايد، از اين سو ظن استغفار كنند(۱۸۲)

علامه اديب، محمد على اردوبادى

استاد بزرگ ما، يكه سوار هر ميدان بود و از هر نظر بى نظير مى نمود، و نسبت هر فضيلت به او، مانند نسبت دندانه هاى شانه به آن است.

چگونه مى شود يكى را بر ديگرى ترجيح داد، در صورتى كه او نقطه مركزى دايره است و تمام خطها براى او برابر و يكسان است؟ در هر يك از دانشهاى حكمت كلام، فقه، اصول، تفسير، حديث، شعر و ادب، تاريخ، معارف، اخلاق و عرفان به طور مساوى وارد بود و در هر كدام از ملكات برترى بخش و روحيات كريمانه و كارهاى نيكو و گسترده و فضيلتهاى توصيف شده، از جديت شديد در عبادت و خطر كردن در زهد و شب زنده دارى گرفته، تا سجده هاى طول و دراز و رياضت و تهذيب و محاسبه نفس، همه وهمه براى او يكى و مساوى بود... و به هيچ وجه براى خدا، مشكل بيست كه جهان را در يك فرد جمع كند، و حكمت نورى است كه خدا در دل هر كس كه سزاوار باشد مى اندازد...(۱۸۳)

استاد بزرگوار عبد العزيز طباطبايى يزدى

من در تاريخ تشيع، فيلسوفى متعبدتر از آيه الله شيخ محمد حسين اصغهانى نمى شناسم. او عاشق دعا و عبادت و شيفته نماز و زيارت بود.

به اهل بيت اطهارعليه‌السلام ارادت ويژه اى داشت، مخصوصا به حضرت امام حسينعليه‌السلام و حضرت امام موسى بن جعفرعليه‌السلام عشق مى ورزيد و در مجالس روضه و عزادارى امام حسينعليه‌السلام گاهى آن قدر گريه مى كرد كه چشمش به سختى سرخ مى شد...(۱۸۴)

عارف وارسته، آيه الله ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى

آن بزرگ مرد اخلاق و عرفان در دستورالعملى كه بنا به خواهش خود ايشان براى او نوشته است، با عبارتهاى جاندار و بسيار پر معنايى از او ياد مى كند كه حاكى از مقام بزرگ علامه غروى در عرفان عملى و سير و سلوك اخلاقى است. در برخى از فقرات دستورالعمل مى نويسد:

فدايت شوم... دعاى وجود شريف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار داده ام...، البته براهين علميه را خود تان احضر هستى.(۱۸۵)

آيه الله سيد محمد حسينى همدانى- دام ظله- :

غير از مهارت و استادى كم نطير در فقه و اصول، در تفسير و بهره بردارى از آيات قرآن نيز ابتكارهاى خوب و جالبى داشتند.. من به مرحوم آيه الله شيخ محمد حسين؛ احترام زيادى مى گذاشتم و تحت تاثير قوت روح ايشان بود.(۱۸۶)

آيه الله خسروشاهى

اين جانب از اساتيد بزرگى مثل آيه الله حاج آقا حسين قمى و حاج سيد ابوالحسن اصفهانى و نائينى و آقا ضياء عراقى استفاده كرده ام، ولى در تعمق و توجه به نكات ريز و سرعت انتقال، هيچ يك را مثل مرحوم غروى نديده ام(۱۸۷)

استاد، سيد جلال الدين آشتيانى دام ظله- :

مرحوم حاج شيخ محمد حسين علاوه بر احاله بر علوم اسلامى، در زهد و تقوا از نوادر بود، آن مرحوم سجده هاى طولانى... داشته است(۱۸۸)

استاد جعفر سبحانى تبريزى- دام ظله- :

مرحوم آيه الله شيخ محمد حسين اصفهانى از اكابر علماى نجف و مراجع عالى قدر و عارف و سالك عصر خود بود.(۱۸۹)

استاد محمد هادى معرفت- دام ظله- :

محقق اصفهانى، شيخ حسين غروى، مغز متفكر جهان فلسفه و اصول درذ عصر اخير (است(۱۹۰)

علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى

مرحوم آيه الله، فقيه و اصولى و فيلسوف و حكيمى است كه در قرون اخيره به جامعيت او از جهت اتقان علم و دقت نظر وسعه انديشه و جامعيت بين علم و عمل و اعزاض از دنيا و زهد و پاكى، كمتر ديده شده است. هم ايشان پس از نقل چند داستان جالب و مكاشفه و... مى نويسد:

بارى، اينها همه دلالت به روشن فكرى و جهاد عظيم علمى و عملى و تقواى نفسى مرحوم غروى اصفهانى دارد و همه دلالت دارد بر حس كنجكاوى و حقيقت جويى او، و مراقبه و محاسبه و سكوت و اعراض از زخارف دنيوى، كه حقا بايد برنامه عمل پويندگان راه خدا قرار گيرد...(۱۹۱)

بزرگ كتاب شناس شيعى، شيخ آقابزرگ تهرانى

پس از آن كه بخشى از فضائل و كمالات وى را مى شمارد، چنين مى نويسد: كوتاه سخن اين كه او از نوابغ روزگار بود. همانان كه با عنصر نبوغ و با ملكات و صلاحيتهاى خدا دادى ممتاز و در مواهب الهى غرقند. او پيش دانشمندان هم عصرش محترم و موقر بود، و در حوزه نجف چشمها به سوى او دوخته مى شد. زمان درازى را به تدريس فقه و اصول و علوم عقلى اشتغال داشت. مدرسه او مجمع اهل فضل و كمال بود. گروهى از طلاب با فضيلت از مكتب او فارغ التحصيل شدند. او جاى پاى محكمى را در فقه باز كرده بود و در علم اصول دست توانايى داشت. آثارى در اين دو وادى بر ديدگاههاى ژرف و آراى پخته و پاك او دلالت مى كند، ولى از آن جا نظر گاههاى فلسفى او بسيار استوار و محكم مى نمود، بيشتر به تدريس فلسفه شهرت بافت، بلكه اين بيشتر به خاطر اين بود كه كسى از اهل فلسفه در عصر او به پاى وى نمى رسيد...(۱۹۲)

نويسنده فرزندانه، شيخ على خاقانى

گرد آورنده دائر المعارف ادبى شعراالغرى مى نويسد:

هنگامى كه او را ديدم، آثار ناشى از مطالعه رياد در چشمانش نمايان بود، يه طورى كه كه چشمايش ديگر حالت طبيعى و عادى خود را نداشت. هر كه بر او وارد مى شد، چنان بر خورد مى كرد كه گويى ساليانى دراز با او مراوده و دوستى داشته است و به گرمى و در نهايت گشاده رويى او را مى پذيرفت. از شهرت و رياست گريزان بود، با اين كه زعامت و رياست همواره به او رخ مى نمود. تواضعش حكايت از خوى اولياى الهى مى كرد.

روزى نسخه اى از كتاب متشابه القرآن ابن شهر آشوب را از او خواستم، وى بى درنگ و بدون اين كه امروز و فرداكند، آن را به من داد درست برخلاف كسانى كه تنها در پى انباشتن نسخه هاى خطى هستند و براين كار حريصند، تا روزى مثلا بگويند: فلانى، فلان تعداد نسخه خطى دارد و به همين دل خوش كرده اند، ولى براى احيا و نشر آنها هيچ اقدامى نمى كنند- حتى در حد عاريه دادن به محققان. بارى، پس از آن كه كتاب را به او بازگرداندم، فرمود: آيا تمامش كردى و يا نكند كه فكر كردى من منتظرم هر چه زودتر كتاب را بياورى؟ نه هرگز چنين نيست، اگر باز هم به آن نياز دارى، بردار. همين جا بود كه من از نيكمردى و بزرگوارى آن عالم گرانقدر در شگفت ماندم، رحمت خدا بر او باد!(۱۹۳)

استاد خليق و پارسا، محدث و محقق معاصر، شيخ محمد غروى- دام ظله- :

شيخ محمد حسين غروى (ره) عبد صالح خدا و محبوب فرشتگان بود.

استاد برزگوار، سخن بالا را در جواب نگارنده كه پرسيدم: استاد اگر قرار باشد مرحوم شيخ محمد حسين غروى را در يك سطر معرفى كنيد، چه خواهيد فرمود؟ فرمودند.

اما حقير با شنيدن توصيف محبوب فرشتگان شگفت زده شده، پرسيدم: استاد منظورتان از محبوب فرشتگان چيست؟ در جواب فرمودند: اين سخن به اصطلاح شان نزولى دارد. توضيح بيشتر خواستيم فرمودند:

اين كه مى گويم: محبوب ملائكه الله بود، شان نزولى دارد كه معروف است و من به طور مستقيم از شاهد قضيه كه نمى خواست نامش فاش شود نقل مى كنم؛ وى كه خود از علماى صاحب حال و بسيار با اعتبار در حوزه نجف بود، گفت: روزى در عالم مكاشفه ديدم كه ميان مسجد كوفه و مسجد سهله پر از ملائك است و شيخ محمد حسين غروى اصفهانى هم در كنارى ايستاده و مشغول نماز و راز و نياز است، فرشتگانى كه به او مى رسيدند، توقف مى كردند و لحظاتى را به تماشاى نماز شيخ مى ايستادند و به يكديگر وى را نشان مى دادند. من پيش رفتم و از فرشته اى كه نزديكتر بود پرسيدم شما چرا چنين به شيخ محمد حسين نگاه مى كنيد؟ جواب داد: ما فرشتگان شيخ را دوست مى داريم و از تماشاى او، به ويژه در حال نماز لذت مى بريم.

استاد بزرگوار، شيخ محمد غروى از محققان معتبر و اساتيد بسيار متواضع و محترم در حوزه علميه قم، داستان ديگرى را نقل كردند كه حاكى از صفاى درون و رقت قلب نابغه نجف بود؛ استاد غروى فرمود: هيچ يادم نمى رود، آن روزها بيش از چهارده يا پانزده سال از عمرم نگذشته بود، روزى رفتم و در خانه شيخ محمد حسين غروى را زدم. خودش ‍ آمد و در را باز كرد. همان جلو رد، چند مساله شرعى از او پرسيدم. پس از آن كه با تواضع و گشاده رويى جواب مسائل را فرمود، ديدم از كثرت شوق، چشمانش پر از اشك شد، از اين كه مى ديد بچه اى كوچك دنبال مسائل شرعى است، خيلى شاد و خرسند بود. پيرمرد براى تشويق من به زحمت خم شد و وسط پيشانى مرا بوسيد. هنوز هم كه بيش از پنجاه سال از آن روز مى گذرد، هر وقت به ياد مرحوم غروى اصفهانى و آن لطف پدرانه اش مى افتم، لذت بوسه او را در پيشانى ام حس مى كنم...(۱۹۴)

فصل فراق و هجران

و سرانجام چنان شد كه عارف و حكيم نجف خود مى خواست. آرزوى بزرگ او كه چيزى جز رسيدن به لقاى يار و پيوستن به ديار ابدى نبود، بالاخره تحقق يافت. او پس از ۶۵ سال عمر پربركت و سراسر جهاد بانفس و تفكر و تحقيق، روى از اين سراى خاكى برتافت و به سوى ديار باقى شتافت.

پنجم ماه ذولاحجه، سال ۱۳۶۱ ق. روز دوشنبه بود، بلندگوهاى آستان قدس مولا علىعليه‌السلام خبر از حادثه جبران ناپذيرى داد كه حاكى از وفات بزرگ استاد نجف در شب گذشته بود.

اين خبر ناگهانى، چنان نابهنگام بود كه همه فضلا و دانشوران حوزوى را غرق در ماتم و اندوه ساخت. بيش از يك هفته نمى گذشته حوزه نجف، يكى ديگر از استوانه هاى خود را از دست داده بود. آيه الله آقا ضياءالدين عراقى، درست در دوشنبه هفته گذشته (۲۸ ذوالقعده ۱۳۶۱ ق.) وفات يافته بود. بعد از آن آيه الله غروى تنها استوانه بزرگ حوزه بود و همه چشمها به او دوخته شده بود، اما ارتحال نامترقبه او، سقف بسيارى از آرزوها را بر سر حوزويان آوار كرد. يكى از حوزويان و فضلاى نجف، سخن معروفى را كه ابن عباس در مورد رحلت حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) گفته بود، با گريه و ناله تكرار مى كرد كه:

اى واى از دست اين دوشنبه! چه درد و غصه ها كه از دوشنبه نديديم.(۱۹۵)

مى توان گفت: آن روز از سخت ترين روزهايى بود كه تاريخ نجف اشرف به خود ديده بود، آسمان شهر بوى غم و غصه مى داد، آستان قدس علوى سياه پوش و همه درس و بحثها تعطيل شده بود و مردم دست از كار و كاسبى كشيده، مشغول عزادارى بودند.

علامه اديب، مرحوم شيخ محمد على اردوبادى، يكى از شاگردان نزديك آيه الله غروى، سوگ سروده اى را كه در پاسداشت استادش گفته بود دهان به دهان گشت و ورد زبان همگان شد. و مردم- به ويژه- شاگردان و ياران و نزديكان استاد كه سخت از اين فاجعه اندوه بار و آزرده و آشفته بودند- بيتى از آن سوگواره دلسوز را با هم مى خواندند و ناله مى كردند؛ اديب اردوبادى در آن بيت گفته بود:

حق ان تبكى عليه كل عين

و على من تبكى من بعد الحسين(۱۹۶)

تشييع پيكر نابغه نجف و خادم صادق امام حسينعليه‌السلام (شيخ محمد حسين غروى) با نام و ياد امام حسينعليه‌السلام برگزار شد و در آستان قدس علوى، زير ايوان طلاى مولاعليه‌السلام ، جنب مناره شمالى در مقبره كوچكى در كنار مقبره علامه حلى به خاك سپرده شد.(۱۹۷)