سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار0%

سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده: استاد مرتضی مطهری
گروه:

مشاهدات: 17331
دانلود: 2774

توضیحات:

سیری در سیره ائمه اطهار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17331 / دانلود: 2774
اندازه اندازه اندازه
سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده:
فارسی

پاورقی

. 1 " کاظم " یعنی کسی که بر خشم خود مسلط است .

صفحه169

تأثیر مقتضیات زمان در شکل مبارزه

اینجا این سخن به میان می‌آید که سایر ائمه چرا شهید شدند ؟ آنها که

تاریخ نشان نمی‌دهد که در مقابل دستگاههای جور زمان خودشان قیام کرده و

شمشیر کشیده باشند آ نها که ظاهر سیره شان نشان می‌دهد که روششان با

روش امام حسین متفاوت بوده است بسیار خوب ، امام حسین شهید شد ،

چرا امام حسن شهید بشود ؟ چرا امام سجاد شهید بشود ؟ چرا امام باقر و

امام صادق و امام کاظم شهید بشوند ؟ و همین طور سایر ائمه جواب این

است : اشتباه است اگر ما خیال بکنیم روش سایر ائمه با روش امام حسین

در این جهت اختلاف و تفاوت داشته است برخی اینطور خیال می‌کنند ،

می‌گویند : در میان ائمه ، امام حسین بنایش بر مبارزه با دستگاه جور زمان

خود بود ولی سایر ائمه این اختلاف را داشتند که مبارزه نمی‌کردند اگر

اینجور فکر بکنیم سخت اشتباه کرده‌ایم تاریخ خلافش را می‌گوید و قرائن و

دلایل همه بر خلاف است بله ، اگر ما مطلب را جور دیگری تلقی بکنیم که

همینجور هم هست ، هیچوقت یک مسلمان واقعی ، یک مؤمن واقعی - تا چه

رسد به مقام مقدس امام - امکان ندارد که با دستگاه ظلم و جور زمان خودش

سازش کند و واقعا بسازد ، یعنی خودش را با آن منطبق کند ، بلکه همیشه

با آنها مبارزه می‌کند تفاوت در این است که شکل مبارزه فرق می‌کند .

یک وقت مبارزه علنی است ، اعلان جنگ است ، مبارزه با شمشیر است .

این یک شکل مبارزه است و یک وقت ، مبارزه هست ولی نوع مبارزه فرق

می‌کند در این مبارزه هم کوبیدن طرف هست ،

صفحه170

لجنمال کردن طرف هست ، منصرف کردن مردم از ناحیه او هست ، علنی کردن

باطل بودن او هست ، جامعه را بر ضد او سوق دادن هست ، ولی نه به صورت

شمشیر کشیدن .

این است که مقتضیات زمان در شکل مبارزه می‌تواند تأثیر بگذارد .

هیچوقت مقتضیات زمان در این جهت نمی‌تواند تأثیر داشته باشد که در یک

زمان سازش با ظلم جایز نباشد ولی در زمان دیگر سازش با ظلم جایز باشد .

خیر ، سازش با ظلم هیچ زمانی و در هیچ مکانی و به هیچ شکلی جایز نیست ،

اما شکل مبارزه ممکن است فرق کند ممکن است مبارزه علنی باشد ، ممکن

است مخفیانه و زیر پرده و در استتار باشد تاریخ ائمه اطهار عموما

حکایت می‌کند که همیشه در حال مبارزه بوده‌اند اگر می‌گویند مبارزه در

حال تقیه [ مقصود سکون و بی تحرکی نیست ] " تقیه " از ماده " وقی

" است ، مثل تقوا که از ماده " وقی " است تقیه معنایش این است :

در یک شکل مخفیانه‌ای ، در یک حالت استتاری از خود دفاع کردن ، و به

عبارت دیگر سپر به کار بردن ، هر چه بیشتر زدن و هر چه کمتر خوردن ، نه

دست از مبارزه برداشتن ، حاشا و کلا روی این حساب است که ما می‌بینیم

همه ائمه اطهار این افتخار را آری این افتخار را - دارند که در زمان

خودشان با هیچ خلیفه جوری سازش نکردند و همیشه در حال مبارزه بودند .

شما امروز بعد از هزار و سیصد سال - و بیش از هزار و سیصد سال ، یا برای

بعضی از ائمه اندکی کمتر : هزار و دویست و پنجاه سال ، هزار و دویست و

شصت سال ، هزار و دویست و هفتاد سال - می‌بینید خلفایی نظیر عبدالملک

مروان ( از قبل از عبدالملک مروان تا عبدالملک مروان ، اولاد عبدالملک

، پسر

صفحه171

عموهای عبدالملک ، بنی العباس ، منصور دوانیقی ، ابوالعباس سفاح ،

هارون الرشید ، مأمون و متوکل ) از بدنام ترین افراد تاریخند در میان

ما شیعه‌ها که قضیه بسیار روشن است ، حتی در میان اهل تسنن ، اینها

لجنمال شده‌اند کی اینها را لجنمال کرده است ؟ اگر مقاومت ائمه اطهار

در مقابل اینها نبود ، و اگر نبود که آنها فسقها و انحرافهای آنان را بر

ملا می‌کردند و غاصب بودن و نالایق بودن آنها را به مردم گوشزد می‌نمودند ،

آری اگر این موضوع نبود ، امروز ما هارون و مخصوصا مأمون را در ردیف

قدیسین می‌شمردیم اگر ائمه ، باطن مأمون را آشکار نمی‌کردند و وی را

معرفی کامل نمی‌نمودند ، مسلم او یکی از قهرمانان بزرگ علم و دین در دنیا

تلقی می‌شد .

بحث ما در موجبات شهادت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام است چرا

موسی بن جعفر را شهید کردند ؟ اولا اینکه موسی بن جعفر شهید شده است از

مسلمات تاریخ است و هیچکس انکار نمی‌کند بنابر معتبرترین و مشهورترین

روایات ، موسی بن جعفر ( ع ) چهار سال در کنج سیاهچالهای زندان بسر برد

و در زندان هم از دنیا رفت ، و در زندان ، مکرر به امام پیشنهاد شد که

یک معذرتخواهی و یک اعتراف زبانی از او بگیرند ، و امام حاضر نشد .

این متن تاریخ است .

امام در زندان بصره

امام در یک زندان بسر نبرد ، در زندانهای متعدد بسر برد او را از

این زندان به آن زندان منتقل می‌کردند ، و راز مطلب این بود که در هر

زندانی که امام را می‌بردند ، بعد از اندک مدتی زندانبان مرید

صفحه172

می‌شد اول امام را به زندان بصره بردند عیسی بن جعفر بن ابی جعفر

منصور ، یعنی نوه منصور دوانیقی والی بصره بود امام را تحویل او دادند

که یک مرد عیاش کیاف و شرابخوار و اهل رقص و آواز بود به قول یکی

از کسان او : این مرد عابد و خداشناس را در جایی آوردند که چیزها به

گوش او رسید که در عمرش نشنیده بود در هفتم ماه ذی الحجه سال 178

امام را به زندان بصره بردند ، و چون عید قربان در پیش بود و ایام به

اصطلاح جشن و شادمانی بود ، امام را در یک وضع بدی ( از نظر روحی ) بردند

. مدتی امام در زندان او بود کم کم خود این عیسی بن جعفر علاقه‌مند و

مرید شد او هم قبلا خیا ل می‌کرد که شاید واقعا موسی بن جعفر همانطور که

دستگاه خلافت تبلیغ می‌کند مردی است یاغی که فقط هنرش این است که مدعی

خلافت است ، یعنی عشق ریاست به سرش زده است دید نه ، او مرد

معنویت است و اگر مسئله خلافت برای او مطرح است از جنبه معنویت مطلب

مطرح است نه اینکه یک مرد دنیا طلب باشد بعدها وضع عوض شد دستور

داد یک اطاق بسیار خوبی را در اختیار امام قرار دادند و رسما از امام

پذیرایی می‌کرد هارون محرمانه پیغام داد که کلک این زندانی را بکن .

جواب داد من چنین کاری نمی‌کنم اواخر ، خودش به خلیفه نوشت که دستور

بده این را از من تحویل بگیرند والا خودم او را آزاد می‌کنم ، من نمی‌توانم

چنین مردی را به عنوان یک زندانی نزد خود نگاه دارم چون پسر عموی

خلیفه و نوه منصور بود ، حرفش البته خریدار داشت .

صفحه173

امام در زندانهای مختلف

امام را به بغداد آوردند و تحویل فضل بن ربیع دادند فضل بن ربیع ،

پسر " ربیع " حاجب معروف است( 1 ) هارون امام را به او سپرد او

هم بعد از مدتی به امام علاقمند شد ، وضع امام را تغییر داد و یک وضع

بهتری برای امام قرار داد جاسوسها به هارون خبر دادند که موسی بن جعفر

در زندان فضل بن ربیع به خوشی زندگی می‌کند ، در واقع زندانی نیست و باز

مهمان است هارون امام را از او گرفت و تحویل فضل بن یحیای برمکی داد

. فضل بن یحیی هم بعد از مدتی با امام همین طور رفتار کرد که هارون خیلی

خشم گرفت و جاسوس فرستاد رفتند و تحقیق کردند ، دیدند قضیه از همین

قرار است ، و بالاخره امام را گرفت و فضل بن یحیی مغضوب واقع شد بعد

پدرش یحیی برمکی ، این وزیر ایرانی علیه ما علیه برای اینکه مبادا

بچه‌هایش از چشم هارون بیفتند که دستور هارون را اجرا نکردند ، در یک

مجلسی سر زده از پشت سر هارون رفت سرش را به گوش هارون گذاشت و گفت

: اگر پسر تقصیر کرده است ، من خودم حاضرم هر امری شما دارید اطاعت کنم

، پسرم توبه کرده است ، پسرم چنین ، پسرم چنان بعد آمد به بغداد و

امام را از پسرش تحویل گرفت و تحویل زندانبان دیگری به نام سندی بن

شاهک داد که می‌گویند اساسا مسلمان نبوده ، و در زندان او خیلی بر امام

سخت گذشت ، یعنی دیگر امام در زندان او هیچ روی آسایش ندید .

پاورقی

. 1 خلفای عباسی دربانی دارند به نام " ربیع " که ابتدا حاجب منصور

بود ، بعد از منظور نیز در دستگاه آنها بود ، و بعد پسرش در دستگاه

هارون بود اینها از خصیصین دربار به اصطلاح خلفای عباسی و فوق العاده

مورد اعتماد بودند .

صفحه174

در خواست هارون از امام

در آخرین روزهایی که امام زندانی بود و تقریبا یک هفته بیشتر به

شهادت امام باقی نمانده بود ، هارون همین یحیی بر مکی را نزد امام

فرستاد و با یک زبان بسیار نرم و ملایمی به او گفت از طرف من به پسر

عمویم سلام برسانید و به او بگوئید بر ما ثابت شده که شما گناهی و تقصیری

نداشته‌اید ولی متأسفانه من قسم خورده‌ام و قسم را نمی‌توانم بشکنم من قسم

خورده‌ام که تا تو اعتراف به گناه نکنی و از من تقاضای عفو ننمایی ، تو

را آزاد نکنم هیچ کس هم لازم نیست بفهمد همین قدر در حضور همین یحیی

اعتراف کن ، حضور خودم هم لازم نیست ، حضور اشخاص دیگر هم لازم نیست ،

من همین قدر می‌خواهم قسمم را نشکسته باشم ، در حضور یحیی همین قدر تو

اعتراف کن و بگو معذرت می‌خواهم ، من تقصیر کرده‌ام ، خلیفه مرا ببخشد ،

من تو را آزاد می‌کنم ، و بعد بیا پیش خودم چنین و چنان .

حال روح مقاوم را ببینید چرا اینها " « شفعاء دار الفناء » " هستند

؟ چرا اینها شهید می‌شدند ؟ در راه ایمان و عقیده‌شان شهید می‌شدند ،

می‌خواستند نشان بدهند که ایمان ما به ما اجازه [ همگامی با ظالم را ]

نمی‌دهد جوابی که به یحیی داد این بود که فرمود : " به هارون بگو از

عمر من دیگر چیزی باقی نمانده است ، همین " که بعد از یک هفته آقا را

مسموم کردند .

صفحه175

علت دستگیری امام

حال چرا هارون دستور داد امام را بگیرند ؟ برای اینکه به موقعیت

اجتماعی امام حسادت می‌ورزید و احساس خطر می‌کرد ، با اینکه امام هیچ در

مقام قیام نبود ، واقعا کوچکترین اقدامی نکرده بود برای اینکه انقلابی بپا

کند ( انقلاب ظاهری ) اما آنها تشخیص می‌دادند که اینها انقلاب معنوی و

انقلاب عقیدتی بپا کرده‌اند وقتی که تصمیم می‌گیرد که ولایتعهد را برای

پسرش امین تثبیت کند ، و بعد از او برای پسر دیگرش مأمون ، و بعد از

او برای پسر دیگرش مؤتمن ، و بعد علما و برجستگان شهرها را دعوت می‌کند

که همه امسال بیایند مکه که خلیفه می‌خواهد بیاید مکه و آنجا یک کنگره

عظیم تشکیل بدهد و از همه بیعت بگیرد ، فکر می‌کند مانع این کار کیست ؟

آن کسی که اگر باشد وچشمها به او بیفتد این فکر برای افراد پیدا می‌شود که

آن که لیاقت برای خلافت دارد اوست ، کیست ؟ موسی بن جعفر وقتی که

می‌آید مدینه ، دستور می‌دهد امام را بگیرند همین یحیی بر مکی به یک نفر

گفت : من گمان می‌کنم خلیفه در ظرف امروز و فردا دستور بدهد موسی بن

جعفر را توقیف کنند گفتند چطور ؟ گفت من همراهش بودم که رفتیم به

زیارت حضرت رسول در مسجد النبی( 1 ) . وقتی که خواست به پیغمبر سلام