سخن دعبل
دعبل خزاعی میآید حضور حضرت رضا علیه السلام و آن اشعار مرثیه خودش را
میگوید :
افاطم لو خلت الحسین مجدلا
و قد مات عطشانا بشط فرات
خطاب میکند به حضرت زهرا و یک یک مصائبی را که بر اولاد ایشان وارد
شده بیان میکند که از آن قصائد بسیار غرای زبان عرب و از بهترین مراثی
ئی است که در این زمینهها گفته شده است حضرت رضا علیه السلام خیلی
گریه میکند دعبل در این اشعارش و در این اظهار تأثر خودش قبور اولاد
زهرا را یک یک بیان میکند ، قبوری که در " فخ " است ، قبوری که در
" کوفان " است اشاره به شهادت همین محمد بن عبدالله محض میکند ،
اشاره به شهادت برادرش میکند ، اشاره به شهادت زید بن علی بن الحسین
میکند ، اشاره به شهادت حضرت سید الشهداء میکند ، اشاره به شهادت
صفحه290
حضرت موسی بن جعفر میکند
" و قبر ببغداد لنفس زکیه "
که نوشتهاند در اینجا حضرت رضا فرمود : یک شعر هم من میگویم اضافه کن :
" و قبر بطوس یا لها من مصیبة "
که عرض کرد : آقا ! این قبر را من نمیشناسم فرمود : این قبر من است.
دعبل در این اشعارش شعری دارد که به همین موضوع اشاره میکند در این
شعر ، دعبل تصریح میکند که تمام این قضایا هست و هست و هست تا ظهور
امامی که آن ظهور لامحاله وقوع پیدا میکند و قطعا صورت میگیرد .
اگر بخواهیم باز هم از شواهد تاریخی ذکر بکنیم ، شواهد تاریخی زیاد
دیگری داریم که لزومی ندارد همه آنها را برای شما عرض بکنم ذکر این
شواهد از این جنبه بود که خواستم بگویم مسئله مهدی موعود از صدر اسلام و
از زمان پیغمبر اکرم یک امر قطعی و مسلم در میان مسلمین بوده است و از
نیمه دوم قرن اول هجری منشأ حوادث بزرگ تاریخی شده است .
اعتقاد به مهدویت در جهان تسنن
اگر میخواهید بفهمید که این مسئله منحصر به شیعه نیست
ببینید
آیا مدعیان مهدودیت فقط در میان شیعه زیاد بودهاند و در میان اهل تسنن
نبودهاند ؟ میبینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بودهاند .
یکی از آنها همین مهدی سودانی یا متمهدی سودانی
پاورقی
. 1 البته آنچه انحصار به شیعه دارد با این مشخصات است که اهل تسنن
همه شان با این مشخصات قبول ندارند ، برخی از آنها قبول دارند .
صفحه291
است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتی
به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند اصلا این مرد که ظهور کرد ، به
ادعای مهدویت ظهور کرد ، یعنی اینقدر اعتقاد به مهدوی در همان سرزمینهای
سنی نشین وجود داشته است که زمینه را برای ادعای یک مهدی دروغین مساعد
کرد در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند در
هندوستان و پاکستان ، قادیانیها به همین عنوان ادعای مهدویت ظهور کردند
، و در روایات ما هم زیاد است که مدعیان کذاب ، و به اعتباری دجالها
زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایی خواهند کرد .
بیان حافظ
من الان نمیدانم که حافظ آیا واقعا شیعه است یا سنی ، و خیال هم نمیکنم
که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است ولی ما در
اشعار حافظ نیز میبینیم [ به این مسئله اشاره شده است ] دو مورد الان
یادم هست ، یکی آنجا که میگوید :
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
و دیگر آن غزل معروفی که چقدر با حال هم گفته است :
مژدهای دل که مسیحا نفسی میآید
که زانفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی میآید
صفحه292
ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی اینجا به امید قبسی میآید
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید
خبر بلبل این باغ مپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
عرایض من در این قسمت که میخواستم از جنبه تاریخی بحث کنم به پایان
رسید حال بعد از زمان حضرت حجت چه مدعیان کذابی پیدا خواهند شد ، آن
هم خودش یک داستانی دارد که دیگر وارد آن نمیشوم پایان عرایض خودم
را میخواهم به سه مطلب دیگر اختصاص بدهم .
اینکه بعد از آنکه دنیا پر از ظلم و جور شد عدل کلی پیدا میشود مسئلهای
به وجود آورده است و آن اینکه : بعضی از افراد به اتکاء همین مطلب با
هر اصلاحی مخالفند ، می گویند دنیا باید پر از ظلم و جوربشود تا یکدفعه
انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود اگر هم به زبان نیاورند ، ته دلشان
[ با اصلاح ] مخالف است اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی بر میدارد
ناراحت میشوند وقتی که میبینند در جامعهای یک علامت توجهی در مردم به
سوی دیانت پیدا شده واقعا ناراحت میشوند ، میگویند نباید چنین چیزی
بشود ، باید هی بدتر شوند تا حضرت ظهور کنند ، اگر بنا بشود ما یک کاری
صفحه293
آیا واقعا مطلب از همین قرار است یا نه ؟ این را من برایتان یک
توضیح بدهم تا مطلب خوب معلوم بشود .
ماهیت قیام مهدی ( ع )
برخی حوادث در دنیا وقتی که واقع میشود تنها جنبه انفجار دارد ، مثل
اینکه یک دمل در بدن شما پیدا میشود ، این دمل باید برسد به حدی که
یکدفعه منفجر بشود بنابراین هر کاری که جلوی انفجار این دمل را بگیرد
کار بدی است ، اگر هم میخواهید دوا روی آن بگذارید باید یک دوایی
بگذارید که این دمل زودتر منفجر بشود بعضی از فلسفهها هم که برخی از
سیستمهای اجتماعی و سیاسی را میپسندند ، طرفدار انقلاب به معنی انفجارند
. به عقیده آنها هر چیزی که جلوی انفجار را بگیرد بد است و لهذا
میبینید بعضی از روشها و سیستمهای اجتماعی به طور کلی با اصلاحات اجتماعی
مخالفند ، میگویند : این اصلاحات چیست که شما میکنید ؟ بگذارید اصلاح
نباشد ، بگذارید هی مفاسد زیاد بشود ، عقدهها و کینهها زیاد بشود ،
ناراحتی و ظلم بیشتر بشود ، کارها پریشانتر بشود ، هی پریشانی و پریشانی
تا یکمرتبه از بن زیر و رو بشود و انقلاب صورت گیرد .
فقه ما در اینجا وضع روشنی دارد آیا ما مسلمانان راجع به ظهور حضرت
حجت باید اینجور فکر کنیم ؟ باید بگوئیم : بگذارید معصیت و گناه زیاد
بشود ، بگذارید اوضاع پریشانتر گردد ، پس امر به معروف و نهی از منکر
نکنیم ، بچههامان را تربیت نکنیم ، بلکه خودمان هم برای اینکه در ظهور
حضرت حجت سهیم باشیم العیاذ بالله نماز نخوانیم ، روزه نگیریم ، هیچ
وظیفهای را انجام
صفحه294
ندهیم ، دیگران را هم تشویق کنیم که نماز را رها کنید ، روزه را رها کنید
، زکات را رها کنید ، حج را رها کنید ، بگذارید همه اینها از بین برود
تا مقدمات ظهور فراهم بشود ؟ خیر ، این بدون شک بر خلاف یک اصل قطعی
اسلامی است ، یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت ، هیچ تکلیفی از ما ساقط
نمیشود ، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی شما در شیعه - که اساسا این
اعتقاد از یک نظر اختصاص به دنیای تشیع دارد - تا چه رسد به اهل تسنن ،
یک عالم پیدا نمیکنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک
را از ما ساقط میکند هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمیکند این یک نوع [
تفسیر از ظهور حضرت حجت ] است .
نوع دیگر این است که صحبت رسیده شدن است نه صحبت انفجار ، مثل یک
میوه در صراط تکامل است میوه موقعی دارد چنانکه دمل هم موقعی دارد .
ولی دمل یک موقعی دارد برای اینکه منفجر بشود اما میوه یک موقعی دارد
که باید برسد ، یعنی سیر تکاملی خودش را طی کند و برسد به مرحلهای که
باید چیده شود مسئله ظهور حضرت حجت بیش از آنکه شباهت داشته باشد
به انفجار یک دمل ، شباهت دارد به رسیدن یک میوه ، یعنی اگر ایشان
تاکنون ظهور نکردهاند ، نه فقط به خاطر این است که گناه کم شده است ،
بلکه همچنین هنوز دنیا به آن مرحله از قابلیت نرسیده است ، و لهذا شما
در روایات شیعه زیاد میبینید که هر وقت آن اقلیت سیصد و سیزده نفر
پیدا شد ، امام ظهور میکند هنوز همان اقلیت سیصد و سیزده نفر - یا
کمتر یا بیشتر - وجود ندارد ، یعنی زمان باید آنقدر جلو برود که از یک
نظر هر اندازه فاسد بشود ، از نظر دیگر آنهایی که میخواهند
صفحه295
حکومت را تشکیل بدهند و به تبع و در زیر لوای ایشان زمامدار جهان بشوند
پدید آیند هنوز چنین مردان لایقی در دنیا به وجود نیامدهاند بله " تا
پریشان نشود کار به سامان نرسد " اما پریشانی تا پریشانی فرق میکند .
همیشه در دنیا پریشانی پیدا میشود ، پشت سرپریشانی سامان پیدا میشود ،
بعد این سامان تبدیل به پریشانی میشود اما پریشانی در یک سطح عالیتر ،
نه در سطح پایین بعد آن پریشانی تبدیل به یک سامان میشود ، باز در یک
سطح عالیتر از سامان اول بعد آن سامان تبدیل به یک پریشانی میشود ،
باز پریشانی در یک سطح عالیتر یعنی این پریشانی بعد از آن سامان ، حتی
بر خود آن سامان برتری دارد لهذا میگویند حرکت اجتماع بشر حرکت
حلزونی است ، یعنی حرکت دوری ارتفاعی است ، در عین اینکه اجتماع بشر
دور میزند ، در یک سطح افقی دور نمیزند ، رو به بالا دور میزند بله ،
مرتب سامانها به پریشانیها میگراید اما پریشانیئی که در عین اینکه
پریشانی است در سطح بالاتر است بدون شک امروز دنیای ما یک دنیای
پریشان و از هم گسیختهای است ، یک دنیایی است که الان اختیار از دست
زمامداران بزرگ درجه اول آن هم بیرون است ، اما این یک پریشانیئی است
در سطح جهان ، با پریشانی در ده از زمین تا آسمان فرق میکند ، با سامان
یک ده هم از زمین تا آسمان فرق میکند ، با سامان یک شهر هم از زمین تا
آسمان فرق میکند .
بنابراین ، ما هم رو به پریشانی میرویم و هم رو به سامان ، در آن واحد
. ما که رو به ظهور حضرت حجت میرویم ، در آن واحد هم رو به پریشانی
میرویم ، چون از سامان به پریشانی باید رفت ،
صفحه296
پیش - تا چه رسد به پانصد سال پیش - این افکاری که امروز در میان افراد
بشر پیدا شده ، پیدا شده بود ؟ ! امروز دیگر روشنفکران جهان میگویند :
یگانه راه چاره بدبختیهای امروز بشر تشکیل یک حکومت واحد جهانی است .
اصلا در گذشته چنین فکری به مخیله بشر نمیتوانست خطور بکند .
پس چون ما در عین اینکه رو به پریشانی میرویم ، رو به سامان هم میرویم
، لهذا اسلام هرگز دستور نمیدهد [ که تکالیف را انجام ندهید ] اگر غیر
از این بود دستور میداد که محرمات را ارتکاب بکنید ، واجبات را ترک
بکنید ، امر به معروف و نهی از منکر نکنید ، بچههایتان را تربیت نکنید
، بگذارید فساد بیشتر بشود ، شما که میروید دنبال نماز خواندن ، روزه
گرفتن ، امر به معروف ، تالیف کتاب ، سخنرانی ، تبلیغ ، و میخواهید
سطح تبلیغات را بالا ببرید ، شما که میخواهید اصلاح بکنید ، ظهور حضرت
حجت را تأخیر میاندازید خیر ، همین اصلاحات هم ظهور حضرت حجت را
نزدیک میکند همانطور که آن پریشانیها نیز ظهور حضرت حجت را نزدیک
میکند ابدا مسئله انتظار ظهور حضرت حجت نباید این خیال را در دماغ ما
بیاورد که ما که منتظر ظهور هستیم ، پس فلان تکلیف - کوچک یا بزرگ -
از ما ساقط است ، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمیشود .
مطالب دیگری هم هست که دیگر وقت ما منقضی شد و باید تدریجا به
عرایض خودم خاتمه بدهم مطلبی را برایتان عرض بکنم که آخرین مطلب من
است :
صفحه297
"مهدویت " یک فلسفه بزرگ جهانی
کوشش کنید فکر خودتان را در مسئله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام
آمده تطبیق بدهید غالب ما این را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی
که دچار عقده و انتقام است در آوردهایم گوئی حضرت حجت فقط انتظار
دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند
ما مردم ایران را غرق در سعادت بکنند یا شیعه را غرق در سعادت بکنند ،
آن هم شیعهای که ما هستیم که شیعه نیستیم نه ، این یک فلسفه بزرگ
جهانی است ، چون اسلام یک دین جهانی است ، چون تشیع به معنی واقعیاش
یک امر جهانی است این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی
تلقی بکنیم وقتی قرآن میگوید :
« و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون
صحبت از زمین است ، نه صحبت از
این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد اولا امیدواری به آینده است
که دنیا در آینده نابود نمیشود مکرر گفتهام که امروز این فکر در دنیای
اروپا پیدا شده که بشر در تمدن خودش به مرحلهای رسیده که با گوری که
خودش به دست خودش کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد طبق اصول
ظاهری نیز همین طور است ولی اصول دین ومذهب به ما میگوید : زندگی
سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است ، این که اکنون هست موقت
است دوم : آن دوره ، دوره عقل و عدالت است شما میبینید یک فرد سه
صفحه298
دوره کلی دارد : دوره کودکی که دوره بازی و افکار کودکانه است ، دوره
جوانی که دوره خشم و شهوت است ، و دوره عاقله مردی و پیری که دوره
پختگی و استفاده از تجربیات ، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت
عقل است اجتماع بشری هم همین طور است اجتماع بشری سه دوره را باید
طی کند یک دوره ، دوره اساطیر و افسانهها و به تعبیر قرآن دوره
جاهلیت است دوره دوم ، دوره علم است ، ولی علم و جوانی ، یعنی دوره
حکومت خشم و شهوت به راستی عصر ما بر چه محوری میگردد ؟ اگر انسان ،
دقیق حساب کند میبیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت عصر
ما بیش از هر چیزی عصر بمب است ( یعنی خشم ) و عصر مینی ژوپ است (
یعنی شهوت ) آیا دورهای نخواهد آمد که آن دوره ، حکومت ، نه حکومت
اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینی ژوپ ؟ دورهای که
واقعا در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند
؟ چگونه میشود که چنین دورهای نیاید ؟ ! مگر میشود که خداوند این عالم را
خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد ، بعد بشر
به دوره بلوغ خودش نرسیده یکمرتبه تمام بشر را زیرورو کند ؟ !
پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است ببینید مضامینی که ما در
اسلام داریم چقدر عالی است ! نزدیک ماه مبارک رمضان است ، دعای افتتاح
را موفق خواهید بود و در شبهای ماه مبارک رمضان خواهید خواند قسمت
زیادی از آخر این دعا اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد که من
همانها را میخوانم و دعای من هم همانها خواهد بود :
صفحه299
" « اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام و اهله » "
پروردگارا ما آرزو میکنیم و از تو میخواهیم زندگی در پرتوی یک دولت
بزرگواری را که " « تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله » "
که در آنجا اسلام حقیقی را با اهل اسلام عزت خواهی بخشید و نفاقها و دو
رویی ها را از بین خواهی برد و ذلیل خواهی کرد « و تجعلنا فیها من
الدعاش الی طاعتک و القادش الی سبیلک » این افتخار را به ما میدهی که
ما در آن دوره دعوت کننده دیگران به طاعت تو باشیم ، راهنما و قائد و
پیشروی دیگران در راه تو باشیم .
خدایا ما را از کسانی قرار بده که در دنیا و آخرت مشمول رحمت و
عنایت تو باشیم .
خدایا تو را به ذات مقدست و به حقیقت اولیاء کرامت قسم میدهیم که
ما را از کسانی قرار بده که شایسته این آرزوی بزرگ بوده باشیم .