سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار0%

سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده: استاد مرتضی مطهری
گروه:

مشاهدات: 17318
دانلود: 2774

توضیحات:

سیری در سیره ائمه اطهار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17318 / دانلود: 2774
اندازه اندازه اندازه
سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده:
فارسی

صفحه285

کار ندارم که اعتراض زهری آیا وارد است یا وارد نیست ، خیر ، وارد هم

نیست ، غرضم این جهت است که زهری گفت : خواهد آمد روزی که یکی از اهل

بیت پیغمبر قیام کند و قیام او قیام ناجح و موفق باشد .

قیام " نفس زکیه " و اعتقاد به مهدویت

امام حسن ( ع ) پسری دارند به نام حسن که هم اسم خودشان است ، و لهذا

به او می‌گفتند " حسن مثنی " یعنی حسن دوم ، حسن بن الحسن حسن دوم

داماد ابا عبدالله الحسین است فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنی است .

از حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین پسری متولد می‌شود به نام " عبدالله "

و چون این پسر ، هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می‌شد و

هم از طرف پدر ، و خیلی خالص بود ، به او می‌گفتند " عبدالله محض "

یعنی عبدالله ، کسی که یکی علوی محض ویک فاطمی محض است ، هم از پدر

نسبت [ به علی ( ع ) و فاطمه ( س ) ] می‌برد و هم از مادر عبدالله

محض پسرانی دارد یکی به نام محمد و یکی به نام ابراهیم زمان اینها

مقارن است با اواخر دوره اموی یعنی در حدود سنه 130 هجری محمد بن

عبدالله محض بسیار مرد شریفی است که به نام " نفس زکیه " معروف

است در آخر عهد اموی سادات حسنی قیام کردند ( جریان مفصلی دارد ) حتی

عباسیها هم با محمد بن عبدالله محض بیعت کردند حضرت صادق علیه السلام

را نیز در جلسه‌ای دعوت کردند و به ایشان گفتند ما می‌خواهیم قیام بکنیم و

همه می‌خواهیم با محمد بن عبدالله بن محض بیعت کنیم ، شما هم که سید

حسینیین

صفحه286

هستید بیعت کنید امام فرمود : هدف شما از این کار چیست ؟ اگر محمد

می‌خواهد قیام کند به عنوان امر به معروف و نهی از منکر ، من با او

همراهی می‌کنم و تأییدش می‌نمایم ، اما اگر می‌خواهد قیام کند به این عنوان

که او مهدی این امت است اشتباه می‌کند ، مهدی این امت او نیست ، کس

دیگر است ، و من هرگز تأیید نمی‌کنم شاید تا حدودی مطلب برای خود محمد

بن عبدالله محض هم اشتباه شده بود ، زیرا هم اسم پیغمبر بود ، یک خالی

هم در شانه‌اش داشت ( 1 ) ، مردم می‌گفتند نکند این خال هم علامت این

باشد که او مهدی امت است بسیاری از کسانی که با وی بیعت کردند ، به

عنوان مهدی امت بیعت کردند معلوم می‌شود که مسئله مهدی امت آنقدر در

میان مسلمین قطعی بوده است که یکی افرادی هر کس که قیام می‌کرد و اندکی

صالح بود می گفتند " این همان مهدی یی است که پیغمبر گفته است " .

اگر پیغمبر نمی‌گفت این جور نمی‌شد .

نیرنگ منصور خلیفه عباسی

حتی ما می‌بینیم یکی از خلفای عباسی اسمش مهدی است ، پسر منصور ،

سومین خلیفه عباسی اولین خلیفه شان سفاح است ، دوم منصور ، و سوم پسر

منصور : مهدی عباسی مورخین و از جمله " دارمستر " نوشته‌اند که منصور

مخصوصا اسم پسرش را " مهدی " گذاشت برای اینکه می‌خواست استفاده

سیاسی بکند ، بلکه بتواند یک عده مردم را فریب بدهد ، بگوید آن مهدی‌ئی

که شما

پاورقی

. 1 پیغمبر اکرم خالی در شانه‌شان داشتند که آن را مهر نبوت می‌نامیدند .

صفحه287

در انتظار او هستید پسر من است ، و لهذا " مقاتل الطالبین " و دیگران

نوشته‌اند که گاهی با خصیصین خودش که روبرو می‌شد [ به دروغ بودن این

مطلب اعتراف می‌کرد ] یک وقتی با مردی به نام مسلم بن قتیبه که از

نزدیکانش بود روبرو شد ، گفت : این محمد بن عبدالله محض چه می‌گوید ؟

گفت : " می‌گوید من مهدی امتم " گفت : " اشتباه می‌کند ، نه او مهدی

امت است نه پسر من " ولی گاهی با یک افراد دیگری که روبرو می‌شد ،

می‌گفت : " مهدی امت او نیست ، مهدی امت پسر من است " عرض کردم

بسیاری از کسانی که بیعت می‌کردند به همین عنوان بیعت می‌کردند ، از بس

روایات مهدی از پیغمبر اکرم زیاد رسیده بود و در دست مردم بود ، و همین

اسباب اشتباه مردمی می‌شد که کاملا تحقیق نمی‌کردند تا مشخصات بیشتری به

دست آورند ، زود ایمان پیدا می‌کردند که این ، مهدی امت است .

محمد بن عجلان و منصور عباسی

و باز جریانهای دیگری در تاریخ اسلام می‌بینیم ، از جمله : یکی از فقهاء

مدینه به نام " محمد بن عجلان " رفت با محمد بن عبدالله محض بیعت کرد

. بنی العباس که ابتدا حامی اینها بودند ، مسئله خلافت که پیش آمد ،

خلافت را گرفتند ، بعد هم سادات حسنی را کشتند منصور این مرد فقیه را

خواست ، تحقیق کرد ، ثابت شد که او بیعت کرده است دستور داد دست

او را ببرند گفت این دستی که با دشمن من بیعت کرده است باید بریده

شود نوشته‌اند فقهاء مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان

صفحه288

اینجور گفتند که خلیفه ! او تقصیر ندارد ، او مردی است فقیه وعالم به

روایات ، این مرد خیال کرد که محمد بن عبدالله محض ، مهدی امت است و

لذا با او بیعت کرد والا قصد او دشمنی با تو نبود .

این است که ما می‌بینیم در تاریخ اسلام ، موضوع مهدی موعود ، از مسائل

بسیار مهم و قطعی است ما همینجور که دوره به دوره پیش می‌آییم می‌بینیم

حوادثی در تاریخ اسلام پیدا شده که منشأش همین اعتقاد به ظهور مهدی موعود

بوده است بسیاری از ائمه ما وقتی که از دنیا می‌رفتند عده‌ای می‌گفتند

شاید نمرده است ، شاید غایب شده است ، شاید مهدی امت است این امر

راجع به حضرت امام موسی کاظم هست ، حتی راجع به حضرت باقر هست ،

ظاهرا راجع به حضرت صادق هم هست ، و راجع به بعضی از ائمه دیگر نیز

هست .

حضرت صادق پسری دارند به نام اسماعیل که اسماعیلیه منتسب به او هستند

. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت حضرت خیلی هم اسماعیل را

دوست می‌داشتند وقتی اسماعیل از دنیا رفت و او را غسل دادند و کفن

کردند ، حضرت صادق مخصوصا آمدند به بالین اسماعیل ، اصحابشان را صدا

زدند ، کفن را باز کردند ، صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند : این

اسماعیل پسر من است ، این مرد ، فردا ادعا نکنید که او مهدی امت است و

غایب شد ، جنازه‌اش را ببینید ، صورتش را ببینید ، بشناسید و بعد

شهادت بدهید .

اینها همه نشان می‌دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی

بوده است که جای شک و تردید نیست تا آنجا که من تحقیق کرده‌ام ، تا

زمان ابن خلدون ، شاید حتی یک نفر از علمای

صفحه289

اسلام پیدا نشده است که بگوید احادیث مربوط به مهدی ( ع ) از بیخ اساس

ندارد ، همه قبول کرده‌اند اگر اختلاف بوده است ، درباره جزئیات بوده

که آیا مهدی این شخص است یا آن شخص ؟ آیا پسر امام حسن عسکری است یا

نه ؟ آیا از اولاد امام حسن است یا از اولاد امام حسین ؟ اما در اینکه این

امت مهدی ئی خواهد داشت و آن مهدی از اولاد پیغمبر و از اولاد حضرت زهرا

است و کارش این است که جهان را پر از عدل و داد می‌کند پس از آنکه پر

از ظلم و جور شده است ، تردیدی نبوده است .

سخن دعبل

دعبل خزاعی می‌آید حضور حضرت رضا علیه السلام و آن اشعار مرثیه خودش را

می‌گوید :

افاطم لو خلت الحسین مجدلا

و قد مات عطشانا بشط فرات

خطاب می‌کند به حضرت زهرا و یک یک مصائبی را که بر اولاد ایشان وارد

شده بیان می‌کند که از آن قصائد بسیار غرای زبان عرب و از بهترین مراثی

ئی است که در این زمینه‌ها گفته شده است حضرت رضا علیه السلام خیلی

گریه می‌کند دعبل در این اشعارش و در این اظهار تأثر خودش قبور اولاد

زهرا را یک یک بیان می‌کند ، قبوری که در " فخ " است ، قبوری که در

" کوفان " است اشاره به شهادت همین محمد بن عبدالله محض می‌کند ،

اشاره به شهادت برادرش می‌کند ، اشاره به شهادت زید بن علی بن الحسین

می‌کند ، اشاره به شهادت حضرت سید الشهداء می‌کند ، اشاره به شهادت

صفحه290

حضرت موسی بن جعفر می‌کند

" و قبر ببغداد لنفس زکیه "

که نوشته‌اند در اینجا حضرت رضا فرمود : یک شعر هم من می‌گویم اضافه کن :

" و قبر بطوس یا لها من مصیبة "

که عرض کرد : آقا ! این قبر را من نمی‌شناسم فرمود : این قبر من است.

دعبل در این اشعارش شعری دارد که به همین موضوع اشاره می‌کند در این

شعر ، دعبل تصریح می‌کند که تمام این قضایا هست و هست و هست تا ظهور

امامی که آن ظهور لامحاله وقوع پیدا می‌کند و قطعا صورت می‌گیرد .

اگر بخواهیم باز هم از شواهد تاریخی ذکر بکنیم ، شواهد تاریخی زیاد

دیگری داریم که لزومی ندارد همه آنها را برای شما عرض بکنم ذکر این

شواهد از این جنبه بود که خواستم بگویم مسئله مهدی موعود از صدر اسلام و

از زمان پیغمبر اکرم یک امر قطعی و مسلم در میان مسلمین بوده است و از

نیمه دوم قرن اول هجری منشأ حوادث بزرگ تاریخی شده است .

اعتقاد به مهدویت در جهان تسنن

اگر می‌خواهید بفهمید که این مسئله منحصر به شیعه نیست( 1 ) ببینید

آیا مدعیان مهدودیت فقط در میان شیعه زیاد بوده‌اند و در میان اهل تسنن

نبوده‌اند ؟ می‌بینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بوده‌اند .

یکی از آنها همین مهدی سودانی یا متمهدی سودانی

پاورقی

. 1 البته آنچه انحصار به شیعه دارد با این مشخصات است که اهل تسنن

همه شان با این مشخصات قبول ندارند ، برخی از آنها قبول دارند .

صفحه291

است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتی

به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند اصلا این مرد که ظهور کرد ، به

ادعای مهدویت ظهور کرد ، یعنی اینقدر اعتقاد به مهدوی در همان سرزمینهای

سنی نشین وجود داشته است که زمینه را برای ادعای یک مهدی دروغین مساعد

کرد در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بوده‌اند در

هندوستان و پاکستان ، قادیانیها به همین عنوان ادعای مهدویت ظهور کردند

، و در روایات ما هم زیاد است که مدعیان کذاب ، و به اعتباری دجالها

زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایی خواهند کرد .

بیان حافظ

من الان نمی‌دانم که حافظ آیا واقعا شیعه است یا سنی ، و خیال هم نمی‌کنم

که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است ولی ما در

اشعار حافظ نیز می‌بینیم [ به این مسئله اشاره شده است ] دو مورد الان

یادم هست ، یکی آنجا که می‌گوید :

کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل

بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

و دیگر آن غزل معروفی که چقدر با حال هم گفته است :

مژده‌ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که زانفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش

زده ام فالی و فریاد رسی می‌آید

صفحه292

ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس

موسی اینجا به امید قبسی می‌آید

کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست

اینقدر هست که بانگ جرسی می‌آید

خبر بلبل این باغ مپرسید که من

ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید

عرایض من در این قسمت که می‌خواستم از جنبه تاریخی بحث کنم به پایان

رسید حال بعد از زمان حضرت حجت چه مدعیان کذابی پیدا خواهند شد ، آن

هم خودش یک داستانی دارد که دیگر وارد آن نمی‌شوم پایان عرایض خودم

را می‌خواهم به سه مطلب دیگر اختصاص بدهم .

اینکه بعد از آنکه دنیا پر از ظلم و جور شد عدل کلی پیدا می‌شود مسئله‌ای

به وجود آورده است و آن اینکه : بعضی از افراد به اتکاء همین مطلب با

هر اصلاحی مخالفند ، می گویند دنیا باید پر از ظلم و جوربشود تا یکدفعه

انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود اگر هم به زبان نیاورند ، ته دلشان

[ با اصلاح ] مخالف است اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی بر می‌دارد

ناراحت می‌شوند وقتی که می‌بینند در جامعه‌ای یک علامت توجهی در مردم به

سوی دیانت پیدا شده واقعا ناراحت می‌شوند ، می‌گویند نباید چنین چیزی

بشود ، باید هی بدتر شوند تا حضرت ظهور کنند ، اگر بنا بشود ما یک کاری

صفحه293

آیا واقعا مطلب از همین قرار است یا نه ؟ این را من برایتان یک

توضیح بدهم تا مطلب خوب معلوم بشود .

ماهیت قیام مهدی ( ع )

برخی حوادث در دنیا وقتی که واقع می‌شود تنها جنبه انفجار دارد ، مثل

اینکه یک دمل در بدن شما پیدا می‌شود ، این دمل باید برسد به حدی که

یکدفعه منفجر بشود بنابراین هر کاری که جلوی انفجار این دمل را بگیرد

کار بدی است ، اگر هم می‌خواهید دوا روی آن بگذارید باید یک دوایی

بگذارید که این دمل زودتر منفجر بشود بعضی از فلسفه‌ها هم که برخی از

سیستمهای اجتماعی و سیاسی را می‌پسندند ، طرفدار انقلاب به معنی انفجارند

. به عقیده آنها هر چیزی که جلوی انفجار را بگیرد بد است و لهذا

می‌بینید بعضی از روشها و سیستمهای اجتماعی به طور کلی با اصلاحات اجتماعی

مخالفند ، می‌گویند : این اصلاحات چیست که شما می‌کنید ؟ بگذارید اصلاح

نباشد ، بگذارید هی مفاسد زیاد بشود ، عقده‌ها و کینه‌ها زیاد بشود ،

ناراحتی و ظلم بیشتر بشود ، کارها پریشانتر بشود ، هی پریشانی و پریشانی

تا یکمرتبه از بن زیر و رو بشود و انقلاب صورت گیرد .

فقه ما در اینجا وضع روشنی دارد آیا ما مسلمانان راجع به ظهور حضرت

حجت باید اینجور فکر کنیم ؟ باید بگوئیم : بگذارید معصیت و گناه زیاد

بشود ، بگذارید اوضاع پریشانتر گردد ، پس امر به معروف و نهی از منکر

نکنیم ، بچه‌هامان را تربیت نکنیم ، بلکه خودمان هم برای اینکه در ظهور

حضرت حجت سهیم باشیم العیاذ بالله نماز نخوانیم ، روزه نگیریم ، هیچ

وظیفه‌ای را انجام

صفحه294

ندهیم ، دیگران را هم تشویق کنیم که نماز را رها کنید ، روزه را رها کنید

، زکات را رها کنید ، حج را رها کنید ، بگذارید همه اینها از بین برود

تا مقدمات ظهور فراهم بشود ؟ خیر ، این بدون شک بر خلاف یک اصل قطعی

اسلامی است ، یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت ، هیچ تکلیفی از ما ساقط

نمی‌شود ، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی شما در شیعه - که اساسا این

اعتقاد از یک نظر اختصاص به دنیای تشیع دارد - تا چه رسد به اهل تسنن ،

یک عالم پیدا نمی‌کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک

را از ما ساقط می‌کند هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی‌کند این یک نوع [

تفسیر از ظهور حضرت حجت ] است .

نوع دیگر این است که صحبت رسیده شدن است نه صحبت انفجار ، مثل یک

میوه در صراط تکامل است میوه موقعی دارد چنانکه دمل هم موقعی دارد .

ولی دمل یک موقعی دارد برای اینکه منفجر بشود اما میوه یک موقعی دارد

که باید برسد ، یعنی سیر تکاملی خودش را طی کند و برسد به مرحله‌ای که

باید چیده شود مسئله ظهور حضرت حجت بیش از آنکه شباهت داشته باشد

به انفجار یک دمل ، شباهت دارد به رسیدن یک میوه ، یعنی اگر ایشان

تاکنون ظهور نکرده‌اند ، نه فقط به خاطر این است که گناه کم شده است ،

بلکه همچنین هنوز دنیا به آن مرحله از قابلیت نرسیده است ، و لهذا شما

در روایات شیعه زیاد می‌بینید که هر وقت آن اقلیت سیصد و سیزده نفر

پیدا شد ، امام ظهور می‌کند هنوز همان اقلیت سیصد و سیزده نفر - یا

کمتر یا بیشتر - وجود ندارد ، یعنی زمان باید آنقدر جلو برود که از یک

نظر هر اندازه فاسد بشود ، از نظر دیگر آنهایی که می‌خواهند

صفحه295

حکومت را تشکیل بدهند و به تبع و در زیر لوای ایشان زمامدار جهان بشوند

پدید آیند هنوز چنین مردان لایقی در دنیا به وجود نیامده‌اند بله " تا

پریشان نشود کار به سامان نرسد " اما پریشانی تا پریشانی فرق می‌کند .

همیشه در دنیا پریشانی پیدا می‌شود ، پشت سرپریشانی سامان پیدا می‌شود ،

بعد این سامان تبدیل به پریشانی می‌شود اما پریشانی در یک سطح عالیتر ،

نه در سطح پایین بعد آن پریشانی تبدیل به یک سامان می‌شود ، باز در یک

سطح عالیتر از سامان اول بعد آن سامان تبدیل به یک پریشانی می‌شود ،

باز پریشانی در یک سطح عالیتر یعنی این پریشانی بعد از آن سامان ، حتی

بر خود آن سامان برتری دارد لهذا می‌گویند حرکت اجتماع بشر حرکت

حلزونی است ، یعنی حرکت دوری ارتفاعی است ، در عین اینکه اجتماع بشر

دور می‌زند ، در یک سطح افقی دور نمی‌زند ، رو به بالا دور می‌زند بله ،

مرتب سامانها به پریشانی‌ها می‌گراید اما پریشانی‌ئی که در عین اینکه

پریشانی است در سطح بالاتر است بدون شک امروز دنیای ما یک دنیای

پریشان و از هم گسیخته‌ای است ، یک دنیایی است که الان اختیار از دست

زمامداران بزرگ درجه اول آن هم بیرون است ، اما این یک پریشانی‌ئی است

در سطح جهان ، با پریشانی در ده از زمین تا آسمان فرق می‌کند ، با سامان

یک ده هم از زمین تا آسمان فرق می‌کند ، با سامان یک شهر هم از زمین تا

آسمان فرق می‌کند .

بنابراین ، ما هم رو به پریشانی می‌رویم و هم رو به سامان ، در آن واحد

. ما که رو به ظهور حضرت حجت می‌رویم ، در آن واحد هم رو به پریشانی

می‌رویم ، چون از سامان به پریشانی باید رفت ،

صفحه296

پیش - تا چه رسد به پانصد سال پیش - این افکاری که امروز در میان افراد

بشر پیدا شده ، پیدا شده بود ؟ ! امروز دیگر روشنفکران جهان می‌گویند :

یگانه راه چاره بدبختیهای امروز بشر تشکیل یک حکومت واحد جهانی است .

اصلا در گذشته چنین فکری به مخیله بشر نمی‌توانست خطور بکند .

پس چون ما در عین اینکه رو به پریشانی می‌رویم ، رو به سامان هم می‌رویم

، لهذا اسلام هرگز دستور نمی‌دهد [ که تکالیف را انجام ندهید ] اگر غیر

از این بود دستور می‌داد که محرمات را ارتکاب بکنید ، واجبات را ترک

بکنید ، امر به معروف و نهی از منکر نکنید ، بچه‌هایتان را تربیت نکنید

، بگذارید فساد بیشتر بشود ، شما که می‌روید دنبال نماز خواندن ، روزه

گرفتن ، امر به معروف ، تالیف کتاب ، سخنرانی ، تبلیغ ، و می‌خواهید

سطح تبلیغات را بالا ببرید ، شما که می‌خواهید اصلاح بکنید ، ظهور حضرت

حجت را تأخیر می‌اندازید خیر ، همین اصلاحات هم ظهور حضرت حجت را

نزدیک می‌کند همانطور که آن پریشانیها نیز ظهور حضرت حجت را نزدیک

می‌کند ابدا مسئله انتظار ظهور حضرت حجت نباید این خیال را در دماغ ما

بیاورد که ما که منتظر ظهور هستیم ، پس فلان تکلیف - کوچک یا بزرگ -

از ما ساقط است ، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود .

مطالب دیگری هم هست که دیگر وقت ما منقضی شد و باید تدریجا به

عرایض خودم خاتمه بدهم مطلبی را برایتان عرض بکنم که آخرین مطلب من

است :

صفحه297

"مهدویت " یک فلسفه بزرگ جهانی

کوشش کنید فکر خودتان را در مسئله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام

آمده تطبیق بدهید غالب ما این را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی

که دچار عقده و انتقام است در آورده‌ایم گوئی حضرت حجت فقط انتظار

دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند

ما مردم ایران را غرق در سعادت بکنند یا شیعه را غرق در سعادت بکنند ،

آن هم شیعه‌ای که ما هستیم که شیعه نیستیم نه ، این یک فلسفه بزرگ

جهانی است ، چون اسلام یک دین جهانی است ، چون تشیع به معنی واقعی‌اش

یک امر جهانی است این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی

تلقی بکنیم وقتی قرآن می‌گوید : « و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»( 1 ) صحبت از زمین است ، نه صحبت از

این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد اولا امیدواری به آینده است

که دنیا در آینده نابود نمی‌شود مکرر گفته‌ام که امروز این فکر در دنیای

اروپا پیدا شده که بشر در تمدن خودش به مرحله‌ای رسیده که با گوری که

خودش به دست خودش کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد طبق اصول

ظاهری نیز همین طور است ولی اصول دین ومذهب به ما می‌گوید : زندگی

سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است ، این که اکنون هست موقت

است دوم : آن دوره ، دوره عقل و عدالت است شما می‌بینید یک فرد سه

پاورقی

. 1 سوره انبیاء ، آیه 105

صفحه298

دوره کلی دارد : دوره کودکی که دوره بازی و افکار کودکانه است ، دوره

جوانی که دوره خشم و شهوت است ، و دوره عاقله مردی و پیری که دوره

پختگی و استفاده از تجربیات ، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت

عقل است اجتماع بشری هم همین طور است اجتماع بشری سه دوره را باید

طی کند یک دوره ، دوره اساطیر و افسانه‌ها و به تعبیر قرآن دوره

جاهلیت است دوره دوم ، دوره علم است ، ولی علم و جوانی ، یعنی دوره

حکومت خشم و شهوت به راستی عصر ما بر چه محوری می‌گردد ؟ اگر انسان ،

دقیق حساب کند می‌بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت عصر

ما بیش از هر چیزی عصر بمب است ( یعنی خشم ) و عصر مینی ژوپ است (

یعنی شهوت ) آیا دوره‌ای نخواهد آمد که آن دوره ، حکومت ، نه حکومت

اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینی ژوپ ؟ دوره‌ای که

واقعا در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند

؟ چگونه می‌شود که چنین دوره‌ای نیاید ؟ ! مگر می‌شود که خداوند این عالم را

خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد ، بعد بشر

به دوره بلوغ خودش نرسیده یکمرتبه تمام بشر را زیرورو کند ؟ !

پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است ببینید مضامینی که ما در

اسلام داریم چقدر عالی است ! نزدیک ماه مبارک رمضان است ، دعای افتتاح

را موفق خواهید بود و در شبهای ماه مبارک رمضان خواهید خواند قسمت

زیادی از آخر این دعا اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد که من

همانها را می‌خوانم و دعای من هم همانها خواهد بود :

صفحه299

" « اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام و اهله » "

پروردگارا ما آرزو می‌کنیم و از تو می‌خواهیم زندگی در پرتوی یک دولت

بزرگواری را که " « تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله » "

که در آنجا اسلام حقیقی را با اهل اسلام عزت خواهی بخشید و نفاقها و دو

رویی ها را از بین خواهی برد و ذلیل خواهی کرد « و تجعلنا فیها من

الدعاش الی طاعتک و القادش الی سبیلک » این افتخار را به ما می‌دهی که

ما در آن دوره دعوت کننده دیگران به طاعت تو باشیم ، راهنما و قائد و

پیشروی دیگران در راه تو باشیم .

خدایا ما را از کسانی قرار بده که در دنیا و آخرت مشمول رحمت و

عنایت تو باشیم .

خدایا تو را به ذات مقدست و به حقیقت اولیاء کرامت قسم می‌دهیم که

ما را از کسانی قرار بده که شایسته این آرزوی بزرگ بوده باشیم .

فهرست مطالب

مقدمه 2

تقیه2 7

فصل 1 : مشکلات علی علیه السلام 13

مشکل کشته شدن عثمان ( مشکل نفاق ) 15

صراحت و صداقت در سیاست 20

خوارج ، مشکل اساسی علی علیه السلام 21

رفتار علی علیه السلام با خوارج 29

اصول مذهب خوارج 31

برخورد علی علیه السلام با خوارج 34

قسمت دوم 39

شهادت علی علیه السلام 45

فصل2 : صلح امام حسن علیه السلام 51

پیغمبر اکرم و صلح 52

علی علیه السلام و صلح 54

موارد جهاد در فقه شیعه 59

قتال اهل بغی 63

صلح در فقه شیعه 65

صلح حدیبیه 68

جلسه دوم 78

تفاوتهای شرایط زمان امام حسن ( ع ) و شرایط زمان امام حسین ( ع ) 80

خلیفه بر حق مسلمین 80

مواد قرار داد 97

پرسش و پاسخ 101

فصل3 : سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام 109

خدمت در قافله حج 112

دعا و گریه امام 113

فصل4 : امام صادق علیه السلام و مسئله خلافت 115

استفاده بنی العباس از نارضایی مردم 118

نامه ابوسلمه به امام صادق و عبدالله محض 124

عکس العمل امام و عبدالله محض 127

اجتماع محرمانه سران بنی هاشم 133

بیعت با " محمد نفس زکیه " 135

ویژگیهای زمان امام صادق ( ع ) 140

جلسه دوم اشاره 142

مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق 144

جنگ عقاید 148

قدر بحث 150

برخورد امام صادق با جریانهای فکری مختلف 152

سخن مالک بن انس درباره امام صادق 153

نظر احمد امین 156

اعتراف جاحظ 156

نظر میرعلی هندی 158

سخن احمد زکی صالح 159

اهتمام شیعه به مسائل تعقلی 160

هشام بن الحکم 163

پرسش و پاسخ 172

فصل5 : موجبات شهادت امام موسی کاظم علیه السلام 173

تأثیر مقتضیات زمان در شکل مبارزه 175

امام در زندان بصره 178

امام در زندانهای مختلف 179

در خواست هارون از امام 181

علت دستگیری امام 182

سخن مأمون 184

نفوذ معنوی امام 187

دو سنت معمول میان ائمه علیهم السلام 190

نقشه دستگاه هارون 191

صفوان جمال و هارون 194