سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار0%

سیری در سیره ائمه اطهار نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده: استاد مرتضی مطهری
گروه:

مشاهدات: 17323
دانلود: 2774

توضیحات:

سیری در سیره ائمه اطهار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17323 / دانلود: 2774
اندازه اندازه اندازه
سیری در سیره ائمه اطهار

سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده:
فارسی

مواد قرار داد

حال من مقداری از مواد قرار داد را برایتان می‌خوانم تا ببینید وضع قرار

داد چگونه بوده است مواد قرار داد را به این شکل نوشته‌اند :

. 1 حکومت به معاویه واگذار می‌شود ( 1 ) بدین شرط که به کتاب خدا و

سنت پیغمبر و سیره خلفای شایسته عمل کند .

پاورقی

. 1 تعبیر اینجا " حکومت " است که این ، تعبیر فارسی آن است ولی

عبارت عربی " تسلیم امر " است ، یعنی کار به او واگذار می‌شود .

صفحه97

[ در اینجا لازم است مطلبی را عرض کنم : ] امیرالمؤمنین یک منطقی

دارد و آن منطق این است که می‌گوید من به خاطر اینکه خودم خلیفه باشم یا

دیگری ، با اینکه خلافت حق من است قیام نمی‌کنم ، آن وظیفه مردم است ،

من آنوقت قیام می‌کنم که آن کسی که خلافت را بر عهده گرفته است کارها را

از مجرا خارج کرده باشد ، در نهج البلاغه است : « و الله لاسلمن ماسلمت

امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصة »( 1 ) یعنی مادامی که

ظلم فقط بر شخص من است که حق مرا از من گرفته‌اند ، و منهای این سایر

کارها در مجرای خودش است ، من تسلیمم ، من آنوقت قیام می‌کنم که کارهای

مسلمین از مجرا خارج شده باشد .

این ماده قرار داد این است [ و در واقع ] امام حسن اینچنین قرار داد

می‌بندد : مادامی که ظلم فقط به من است و مرا از حق خودم محروم کرده‌اند

ولی آن غاصب متعهد است که امور مسلمین را در مجرای صحیح اداره کند من

به این شرط حاضرم کنار بروم .

. 2 " پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است و اگر برای او حادثه‌ای

پیش آمد متعلق به حسین " این جمله مفهومش این است که این صلح یک

مدت موقتی دارد ، نه اینکه [ امام حسن ] گفت دیگر ما گذشتیم و رفتیم ،

این تو و این خلافت ، تا هر وقت هر کار می‌خواهی بکن ، نه ، " تا معاویه

هست " ، این صلح تا زمان معاویه است ، شامل بعد از زمان معاویه نمی‌شود

، پس معاویه حق ندارد برای بعد از زمان خودش توطئه‌ای بچیند : " و

معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند " .

پاورقی

. 1 نهج البلاغه ، خطبه 74

صفحه98

. 3 معاویه در شام لعن و ناسزای به امیرالمؤمنین را رسم کرده بود این

را در متن صلحنامه قید کردند که باید این عمل زشت موقوف باشد : "

معاویه باید ناسزا به امیرالمؤمنین ولعنت بر او را در نمازها ترک کند و

علی را جز به نیکی یاد ننماید " که این را هم معاویه تعهد و امضاء کرد .

اینها روی علی تبلیغ می‌کردند ، می‌گفتند علی را ما به این دلیل لعنت

می‌کنیم که - العیاذ بالله - او از دین اسلام خارج شده بود آدمی که اینجا

امضا می‌دهد ، لااقل این مقدار اتمام حجت بر اوشده که تو اگر علی را یک

آدمی می‌خوانی که واقعا مستحق لعن است پس چرا متعهد می‌شوی که او را جز

به نیکی یاد نکنی ، و اگر مستحق لعن نیست و آنطور که متعهد شده‌ای درست

است پس چرا اینطور عمل می‌کنی ؟ ! که بعد ، این را هم زیر پا گذاشت و

تا نود سال این کار ادامه پیدا کرد .

. 4 " بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است مستثنی است

و " تسلیم حکومت " شامل آن نمی‌شود و معاویه باید هر سالی دو میلیون

درهم برای حسن بفرستد " این قید را کرده بودند برای همین که می‌خواستند

نیاز شیعیان را از دستگاه حکومت معاویه رفع کنند که اینها مجبور نباشند

، و بدانند اگر نیازی داشته باشند می‌شود خود امام حسن وامام حسین مرتفع

کنند " و بنی هاشم را از بخششها و هدیه‌ها بر بنی امیه امتیاز دهد و

یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در کنار امیرالمؤمنین در

جنگهای جمل و صفین کشته شده‌اند تقسیم کند و اینها همه باید از محل خراج

" دارابجرد " تأدیه شود " دارابجرد در اطراف شیراز است که خراج و

مالیات این نقطه را به بنی هاشم اختصاص دادند .

صفحه99

. 5 " مردم در هر گوشه از زمینهای خدا ، شام یا عراق یا یمن و یا حجاز

، باید در امن و امن باشند و سیاهپوست و سرخپوست از امنیت برخوردار

باشند و معاویه باید لغزشهای آنان را نادیده بگیرد " مقصود کینه

توزیهایی است که به گذشته مربوط می‌شود ، چون اینها اغلب کسانی بودند که

در گذشته با معاویه در صفین جنگیده‌اند " و هیچکس را بر خطاهای گذشته‌اش

مؤاخذه نکند و مردم عراق را به کینه های گذشته نگیرد اصحاب علی در هر

نقطه‌ای که هستند در امن و امان باشند و کسی از شیعیان علی مورد آزاد واقع

نشود و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند و

کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمه‌ای بر آنان وارد نسازد ، و حق هر حقداری

بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب علی است از آنان باز گرفته نشود به

قصد جان حسن بن علی و برادرش حسین و هیچیک از اهل بیت رسول خدا

توطئه‌ای در نهان و آشکار چیده نشود " این مواد ، مخصوصا ماده 5 و ماده 3

- که مسئله لعن امیرالمؤمنین است - اگر چه از همان شرط اول تأمین شده

زیرا وقتی که او متعهد میشود که به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره خلفای

را شدین عمل کند ، طبعا اینها در آن مستتر است ، ولی معذلک اینها را که

می‌دانستند مورد توجه خاص معاویه است و بر خلاف عمل می‌کند ، برای اینکه

بعدها هیچگونه تأویل و توجیهی در خصوص این کارها به کار نبرد ، به طور

خصوصی در مواد قرار داد گنجاندند " و در هیچیک از آفاق عالم اسلام

ارعاب و تهدیدی نسبت به آنان انجام نگیرد " خواستند نشان بدهند که

ما از حالا به روش تو بد بین هستیم .

اینها بود مجموع مواد این قرار داد معاویه نماینده‌ای داشت

صفحه100

به نام عبدالله بن عامر او را با نامه‌ای که زیر آن را امضا کرده بود

فرستاد نزد امام حسن و گفت شرایط همه همان است که تو می‌گویی ، هر چه تو

در آن صلحنامه بگنجانی من آن را قبول دارم امام حسن هم این شرایط را در

صلحنامه گنجانید بعد هم معاویه با قسمتهای خیلی زیادی که من خدا و

پیغمبر را ضامن قرار می‌دهم ، اگر چنین نکنم چنان ، اگر چنین نکنم چنان ،

همه این شرایط را گفت و این قرار داد را امضا کردند .

بنابراین به نظر نمی‌رسد که در صلح امام حسن ، در آن شرایطی که امام حسن

می‌زیست ایرادی باشد ، ومقایسه کردن میان صلح امام حسن در مسند خلافت با

قیام امام حسین به عنوان یک معترض ، با اینهمه اختلافات دیگری که عرض

کردم مقایسه صحیحی نیست ، یعنی به نظر اینجور می‌رسد که اگر امام حسن در

آنوقت نبود و بعد از شهادت امیرالمؤمنین امام حسین خلیفه شده بود ،

قرار داد صلح امضا می‌کرد ، و اگر امام حسن تا بعد از معاویه زنده بود ،

مثل امام حسین قیام می‌کرد ، چون شرایط مختلف بوده است .

صفحه101

پرسش و پاسخ

سئوال : اگر امیرالمؤمنین بجای امام حسن می‌بود آیا صلح می‌کرد یا نه ؟

حضرت علی می‌فرمود من حاضر نیستم یک روز حکومت معاویه را تحمل کنم ،

چگونه امام حسن راضی به حکومت معاویه شد ؟

جواب : این سئوال را که اگر حضرت امیر در جای حضرت امام حسن بود صلح

می‌کرد یا نه ، به این شکل نمی‌شود جواب داد ، بله ، اگر شرایط حضرت علی

مثل شرایط حضرت امام حسن می‌بود صلح می‌کرد ، اگر بیم کشته شدنش در مسند

خلافت می‌رفت ولی می‌دانیم که شرایط حضرت امیر با شرایط امام حسن خیلی

متفاوت بود ، یعنی این نابسامانیها در اواخر دوره حضرت امیر پیدا شد ،

ولهذا جنگ صفین هم جنگی بود که در حال پیشرفت بود و اگر خوارج از داخل

انشعاب نمی‌کردند مسلم امیرالمؤمنین پیروز شده بود در این جهت بحثی

نیست و اما اینکه شما فرمودید چرا امیرالمؤمنین حاضر نیست یک روز

حکومت معاویه را قبول کند ولی امام حسن حاضر

صفحه102

می‌شود ؟ شما این دو را با همدیگر مخلوط می‌کنید حضرت امیر حاضر نیست

یک روز ، معاویه به عنوان نایب او و به عنوان منسوب از قبل او حکومت

کند ، ولی امام حسن که نمی‌خواهد معاویه را نایب و جانشین خود قرار دهد ،

بلکه می‌خواهد خود کنار برود صلح امام حسن کنار رفتن است نه متعهد بودن

. در متن این قرار داد هیچ اسمی از خلافت برده نشده ، اسمی از

امیرالمؤمنین برده نشده ، اسمی از جانشین پیغمبر برده نشده ، سخن این

است که ما کنار می‌رویم ، کار به عهده او ، ولی به شرط آنکه این که شخصا

صلاحیت ندارد ، کار را درست انجام دهد ، و متعهد شده که درست عمل کند .

پس این دو خیلی تفاوت دارد امیرالمؤمنین گفت من حاضر نیستم یک روز

کسی مثل معاویه از طرف من و نایب من در جایی باشد امام حسن هم حاضر

به چنین چیزی نبود ، و شرایط صلح نیز شامل چنین چیزی نیست .

سئوال : آیا امیرالمؤمنین راجع به چگونگی برخورد با معاویه ، وصیتی به

امام حسن کرده بودند ؟

جواب : یادم نمی‌آید که تا به حال برخورد کرده باشم در وصیتهای حضرت

امیر که چیزی راجع به این جهت گفته باشند ، ولی ظاهرا وضع روشن بوده ،

اگر در متن تاریخ هم نمانده باشد وضع روشن بوده است امیرالمؤمنین

خودش تا آخر طرفدار جنگ با معاویه بود و حتی همان اواخر هم که وضع

امیرالمؤمنین نابسامان بود باز چیزی که امیرالمؤمنین را ناراحت می‌داشت

وضع معاویه بود و معتقد بود که باید با معاویه جنگید تا او را از میان

برد شهادت امیرالمؤمنین مانع جنگ جدید با معاویه شد آن خطبه معروفی

که در نهج البلاغه

صفحه103

است که حضرت مردم را دعوت به جهاد کرد و بعد از اصحاب با وفایش که

در صفین کشته شدند یاد کرد و فرمود : « این اخوانی الذین رکبوا الطریق ومضوا علی الحق ، این عمار ؟ و این ابن التیهان ؟ و این ذوالشهادتین ؟ »

(1) و بعد گریست ، این خطابه را در نماز جمعه خواند ، مردم را دعوت کرد

که حرکت کنند ، ونوشته‌اند هنوز جمعه دیگر نرسیده بود که ضربت خورد و

شهید شد امام حسن هم در ابتدا تصمیم به جنگیدن با معاویه داشت ، ولی

آنچه که از اصحابش ظهور و بروز کرد از عدم آمادگی و اختلافات داخلی ،

تصمیم امام حسن را از جنگ منصرف به صلح کرد ، یعنی امام حسن دید این

جنگیدن یک جنگیدن افتضاح آمیزی است ، با این مردم جنگیدن ، افتضاح و

رسوایی است در " ساباط " اصحاب خودش آمدند با نیزه به پای او زدند .

یکی از امتیازات بزرگ جریان امام حسین این است که امام حسین یک

هسته نیرومند ایمانی به وجود آورد که اینها در مقابل هر چه شداید بود

مقاومت کردند تاریخ نمی‌نویسد که یک نفر از اینها به لشکر دشمن رفته

باشد ، ولی تاریخ می‌نویسد که عده زیادی از لشکر دشمن در همان وقایع

عاشورا به اینها ملحق شدند ، یعنی در اصحاب امام حسین کسی نبود که ضعف

نشان دهد مگر یک نفر ( یا دو نفر ) به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که از

اول آمد به امام حسین گفت من با شما می‌آیم ولی یک شرطی با شما دارم و

آن این است که تا وقتی که احتمال بدهم وجود من به حال شما مفید است

پاورقی

. 1 نهج البلاغه ، خطبه 182

صفحه104

هستم ، ولی از آن ساعتی که بدانم دیگر ذره‌ای به حال شما نمی‌توانم مفید

باشم ، مرخص شوم با این شرط حاضر شد ، امام هم قبول کرد آمد و تا

روز عاشوراو تا آن لحظات آخر بود ، بعد آمد نزد امام و گفت من طبق شرطی

که کردم الان دیگر می‌توانم بروم چون حس می‌کنم که دیگر وجود من برای شما

هیچ فایده‌ای ندارد فرمود می‌خواهی بروی برو یک اسب بسیار دونده عالی

یی داشت ، سوار این اسب شد و چند شلاق محکم به آن زد که اسب را به

اصطلاح اجیر وآماده کرده باشد اطراف محاصره بود نقطه‌ای را در نظر

گرفت یکمرتبه به قلب لشکر دشمن زد ولی نه به قصد محاربه ، به قصد

اینکه لشکر را بشکافد و فرار کند زد و خارج شد عده‌ای تعقیبش کردند .

نزدیک بود گرفتار شود اتفاقا در میان تعقیب کنندگان شخصی بود که از

آشنایان او بود ، گفت کاری به او نداشته باشید ، او که نمی‌خواهد بجنگد ،

می‌خواهد فرار کند رهایش کردند ، رفت ولی غیر از این ، هیچکس ضعف

نشان نداد ، اما اصحاب امام حسن ضعف و رسوایی نشان دادند [ اگر حضرت

صلح نمی‌کرد ] یک کشته شدنی بود برای امام حسن مقرون به رسوایی از طرف

اصحاب خودش پس اینها با همدیگر تفاوت دارد .

غرض این است که امیرالمؤمنین باز هم تصمیم به جنگ داشت و امام حسن

هم در ابتدا تصمیم به جنگ داشت ولی اموری که از مردم کوفه ظهور و بروز

کرد مانع شد که امام به جنگ ادامه دهد حتی امام لشکرش را به همان

مقدار کمی هم که آمدند بیرون ازشهر زد ، گفت بروید در نخلیه کوفه ،

خودش هم خطبه خواند ، مردم را دعوت کرد ، و وقتی هم که خطبه خواند یک

نفر جواب مثبت نداد

صفحه105

تا عدی بن حاتم بلند شد و مردم را ملامت کرد و بعد گفت من خودم که راه

افتادم ، و خودش راه افتاد ، یک هزار نفری هم داشت ، بعد دیگران راه

افتادند ، و بعد خود امام حسن راه افتاد رفت به نخلیه کوفه ، ده روز

آنجا بود ، فقط چهار هزار نفر جمع شدند بار دوم حضرت آمد مردم را بسیج

کرد این بار جمعیت زیاد آمدند ، ولی باز در همانجا ضعف نشان دادند ،

به یک عده از رؤسایشان پول دادند ، شب فرار کردند ورفتند ، یک عده به

شکل دیگر ، ویک عده به شکل دیگر ، حضرت دید زمینه دیگر زمینه جنگیدن

افتخار آمیز نیست .

سئوال : اینکه فرمودید اگر امام حسن صلح نمی‌کرد تاریخ او را ملامت

می‌کرد که چرا با این که می‌توانستی شرایط خود را در صلحنامه بگنجانی این

کار را نکردی درست به نظر نمی‌رسد ، زیرا مردم فرستادن کاغذ سفید امضاء

برای امام حسن را یک نیرنگ تلقی می‌کردند چرا که این کار بدین معنی است

که تو هر چه می‌خواهی بنویس ، من که حرفهای تو را قبول ندارم معاویه را

مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند . .

جواب : اتفاقا در آن سفید امضاء ، معاویه می‌توانست نیرنگ دیگری به

کار ببرد و آن این است که ببیند شرایطی که امام حسن می‌نویسد یک شرایط

اسلامی است یا شرایط غیر اسلامی ؟ چون معاویه از نظر وضع و موقعیت خودش

- از نظر واقعیت هم همینطور - می‌خواست روشن شود که امام حسن چه می‌خواهد

؟ ( هم امام حسن می‌خواست این کار بشود و هم معاویه ) آیا شرایط او به

نفع خودش است یا به نفع مسلمین ؟ ما دیدیم همه شرایط به نفع مسلمین بود ، و

صفحه106

غیر از این ، امام حسن نه می‌توانست بکند و نه می‌کرد شما می‌گویید که

مردم این را نیرنگ تلقی می‌کردند اتفاقا مردم می‌گفتند چه آدم خوبی است

! [ و به امام حسن می‌گفتند ] حرفهایت را بزن ، ببینیم آخر تو چه می‌خواهی

؟ آیا حرفت فقط این است که من باید خلیفه باشم یا حرف دیگری داری ؟

اگر حرف دیگری داری ، این که حاضر است که واقعا مسلمین را به سعادت

برساند .

شما بعد فرمودید که معاویه را مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند .

اتفاقا قضیه اینطور است که مردم معاویه را بد آدمی شناخته بودند و خوب

حاکمی ، و این که مردم کوفه سست شدند یکی به همین خاطر بود ، می‌گفتند

درست است که معاویه آدم بدی است ولی با رعیت خیلی خوب است ، ببین

با شامیها چگونه رفتار می‌کند ! چقدر شامیها از او راضی هستند ! آنهایی که

معاویه را شناخته بودند به این صورت شناخته بودند که درست است که آدم

بدی است اما حاکم خوبی است ، اگر او حاکم شود هیچ فرقی میان مردم کوفه

و غیر کوفه نخواهد گذاشت مخصوصا معروف شده بود به حلم و بردباری .

معاویه یک حلم سیاسی ئی داشت ومورخین به او عیب گرفته‌اند که نتوانست

حلم سیاسی خود را در مورد کوفه عملی کند ، و اگر می‌کرد از نظر معنوی هم

پیروز می‌شد معاویه معروف بود به حلم سیاسی مردم می‌رفتند به او فحش

می‌دادند ، می‌خندید و در آخر پول می‌داد و آنها را جلب می‌کرد می‌گفتند

برای حکومت بهتر از این دیگر نمی‌شود پیدا کرد ، حالا آدم بدی است آدم

بدی باشد امام حسن هم بر همین اساس [ تصمیم به صلح گرفت ، و گویی به

مردم می‌گفت ] بسیار خوب ، ما این آدم بد را آوردیم که کارها را خوب

صفحه107

انجام دهد ، حال ببینید آنطور که شما انتظار دارید که این آدم بد کارها

را خوب انجام دهد انجام خواهد داد یا انجام نخواهد داد هرگز معاویه به

عنوان یک حاکم جائر شناخته نشده بود ، به عنوان یک مرد جاه طلب شناخته

شده بود نه بیش از آن معاویه را واقعا دوران صلح امام حسن شناساند ،

از نظر اینکه چگونه حاکمی است .

سئوال : آیا امام حسین هم صلحنامه را امضاء کرده‌اند یا خیر ؟ و آیا

ایشان به صلح امام حسن اعتراضی داشته‌اند یا خیر ؟

جواب : من جایی ندیده‌ام که امام حسین هم صلحنامه را امضا کرده باشد ،

از باب اینکه ضرورتی نداشته که امام حسین امضا کند ، چون امام حسین ،

آنوقت به عنوان یک نفر تابع بود و تسلیم امام حسن ، و هر چه که امام

حسن می‌کرد آن را قبول داشت و متعهد بود حتی یک عده‌ای که با صلح امام

حسن مخالف بودند آمدند نزد امام حسین که ما این صلح را قبول نداریم ،

آیا بیاییم با تو بیعت کنیم ؟ فرمود نه ، هر چه برادرم امام حسن کرده من

تابع همان هستم از نظر تاریخ مسلم این است که امام حسین صد در صد تابع

صلح امام حسن بود ( 1 ) ، یعنی کوچکترین ابراز مخالفتی از امام حسین

نسبت به این صلح ابراز نشده ، و دیده نشده که جایی اعتراض کند که من با

این صلح موافق نیستم ، و بعد که ببیند امام حسن مصمم به صلح است تسلیم

شود ، نه ، هیچ اعتراضی از او دیده نشده است .

پاورقی

. 1 از نظر تاریخ عرض می‌کنیم والا از نظر امامت که ما نمی‌توانیم

تفکیک کنیم .

صفحه108

صفحه109

فصل3 : سخنی پیرامون امام زین العابدین علیه السلام

توضیحات

بسم الله الرحمن الرحیم

وجود مقدس زین العابدین علیه السلام قهرمان معنویت است ( معنویت به

معنی صحیح آن ) ، یعنی یکی از فلسفه‌های وجودی فردی مثل علی بن الحسین این

است که وقتی انسان خاندان پیغمبر را می‌نگرد - هر کدامشان را ، و علی بن

الحسین را که یکی از آنهاست - می‌بیند معنویت اسلام یعنی حقیقت اسلام ،

آن ایمان به اسلام تا چه در حد خاندان پیغمبر نفوذ داشته است ، و این

خودش یک مسئله‌ای است انسان وقتی که مردی همچون علی بن ابی طالب را

می‌بیند ، آنکه ازکودکی در زیر دست پیغمبر تربیت و بزرگ شده ، و در آن

نفس آخر پیغمبر سر پیغمبر در دامان او بود که جان به جان آفرین تسلیم

کرد ، این مردی که از کودکی در خانه پیغمبر بود و هیچکس به اندازه او با

پیغمبر نبوده است ، آری انسان وقتی زندگی علی را می‌نگرد ، می‌بیند سراسر

ایمان به پیغمبر اکرم است ، و انسان از آینه

صفحه110

وجود علی پیغمبر را می‌بیند این چه بوده است که مردی مثل علی سراسر

ایمان [ به پیغمبر بوده است ؟ ] .

عبادت امام

اهل بیت پیغمبر همه شان اینچنین‌اند واقعا عجیب است انسان وقتی

علی بن الحسین را می‌بیند ، آن خوفی که از خدا دارد ، آن نمازهایی که

واقعا نیایش بود و واقعا - به قول الکسیس کارل - پرواز روح به سوی خدا

بود ( نمازی که او می خواند اینطور نبود که پیکرش رو به کعبه بایستد و

روحش جای دیگری بازی کند ، اصلا روح کأنه از این کالبد می‌رفت ) آری ،

انسان وقتی علی بن الحسین را می‌بیند با خود می‌گوید این اسلام چیست ؟ !

این چه روحی است ؟ !

اینهمه آوازها از شه بود

گر چه از حلقوم عبدالله بود

وقتی انسان علی بن الحسین را می‌بیند کأنه پیغمبر را در محراب عبادتش

در ثلث آخر شب یا در کوه حرام می‌بیند .

یک شب امام مشغول همان نیایش و دعائی که خودش اهل آن دعا بود ، بود

، یکی از بچه‌های امام ، از جایی افتاد و استخوانش شکست که احتیاج به

شکسته بندی پیدا شد اهل خانه نیامدند متعرض عبادت امام شوند رفتند

و شکسته بند آوردند و دست بچه را بستند در حالی که او از درد فریاد

می‌کشید بچه راحت شد و قضیه گذشت هنگام صبح امام دید دست بچه را

بسته‌اند فرمود : چرا چنین است ؟ عرض کردند : جریان این طور بود کی

؟ دیشب در فلان وقت که شما مشغول عبادت بودید معلوم شد که آنچنان

امام در حال جذبه بسر می‌برده است و آنچنان این روح به سوی خدا پرواز

کرده

صفحه111

بود که هیچیک از آن صداها اصلا به گوش امام نرسیده بود .

پیک محبت

زین العابدین پیک محبت بود این هم عجیب است : راه می‌رفت ، هر جا

بی کسی را می‌دید ، هر جا غریبی را می‌دید ، فقیر و مستمندی را می‌دید ، کسی

را می‌دید که دیگران به او توجه ندارند ، به او محبت می‌کرد ، او را

نوازش می‌کرد و به خانه خودش می‌آورد روزی یک عده جذامی را دید (

همه از جذامی فرار می‌کنند ، و آن که فرار می‌کند از سرایت بیمارش می‌ترسد

، ولی خوب اینها هم بنده خدا هستند ) از اینها دعوت کرد ، اینها را به

خانه خود آورد و در خانه خود از اینها پرستاری کرد خانه زین العابدین

خانه مسکینان و یتیمان و بیچارگان بود .

خدمت در قافله حج

فرزند پیغمبر است ، به حج می‌رود امتناع دارد که با قافله‌ای حرکت

کند که اورا می‌شناسند مترصد است یک قافله‌ای از نقاط دور دست که او

را نمی‌شناسند پیدا شود و غریبوار داخل آن شود وارد یکی از این قافله‌ها

شد از آنها اجازه خواست که به من اجازه دهید که خدمت کنم آنها هم

پذیرفتند آن وقت هم که با اسب و شتر و غیره می‌رفتند و ده دوازده روز

طول می‌کشید امام در تمام این مدت به صورت یک خدمتگزار قافله در آمد

. در بین راه مردی با این قافله تصادف کرد که امام را می‌شناخت تا

امام را شناخت رفت نزد آنها و گفت : این کیست که شما آورده‌اید برای

خدمت خودتان ؟

صفحه112

گفتند : ما که نمی‌شناسیم ، جوانی است مدنی ولی بسیار جوان خوبی است .

گفت : بله ، شما نمی‌شناسید ، اگر می‌شناختید اینجور به او فرمان نمی‌دادید

و او را در خدمت خودتان نمی‌گرفتید گفتند : مگر کیست ؟ گفت : این علی

بن حسین بن علی بن ابی طالب فرزند پیغمبر است دویدند خودشان را به

دست و پای امام انداختند : آقا این چه کاری بود شما کردید ؟ ! ممکن بود

ما با این کار خودمان معذب به عذاب الهی شویم ، به شما جسارتی بکنیم ،

شما باید آقا باشید ، شما باید اینجا بنشینید ، ما باید خدمتگزار و

خدمتکار شما باشیم فرمود : نه ، من تجربه کرده‌ام ، وقتی که با قافله‌ای

حرکت می‌کنم که مرا می‌شناسند ، نمی‌گذارند من اهل قافله را خدمت کنم .

لذا من می‌خواهم با قافله‌ای حرکت کنم که مرا نمی‌شناسند ، تا توفیق و

سعادت خدمت به مسلمان و رفقا برای من پیدا شود .

دعا و گریه امام

برای علی بن الحسین فرصتی نظیر فرصت امام ابا عبدالله پدر بزرگوارش

پیدا نشد ، همچنان که فرصتی نظیر فرصتی که برای امام صادق پدید آمد پیدا

نشد ، اما برای کسی که می‌خواهد خدمتگزار اسلام باشد ، همه مواقع فرصت

است ، ولی شکل فرصتها فرق می‌کند ببینید امام زین العابدین به صورت

دعا چه افتخاری برای دنیای شیعه درست کرده ؟ ! و در عین حال در همان

لباس دعا امام کار خودش را می‌کرد .

بعضی خیال کرده‌اند امام زین العابدین چون در مدتی که حضرت بعد از پدر

بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف نکردند ،

صفحه113

پس گذاشتند قضایا فراموش شود ابدا [ چنین نیست ] ، از هر بهانه‌ای

استفاده می‌کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگهدارد آن گریه‌ها که

گریه می‌کرد و یاد آوری می‌نمود برای چه بود ؟ آیا تنها یک حالتی بود مثل

حالت آدمی که فقط دلش می‌سوزد و بی هدف گریه می‌کند ؟ ! یا می‌خواست این

حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین قیام کرد و

چه کسانی او را کشتند ؟ این بود که گاهی امام گریه می‌کرد ، گریه‌های زیادی

. روزی یکی از خدمتگزارش عرض کرد : آقا ! آیا وقت آن نرسیده است که

شما از گریه باز ایستید ؟ ( فهمید که امام برای عزیزانش می‌گرید ) فرمود

: چه می‌گویی ؟ ! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت ، قرآن عواطف او را

اینطور تشریح می‌کند :« و ابیضت عیناه من الحزن »( 1 ) . من در جلوی

چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین .

پاورقی

. 1 سوره یوسف ، آیه 84 [ ترجمه : چشمانش ازگریه ناشی از غم فراق

یوسف سفید شد ] .

صفحه114

صفحه115