الگو سا زی
محور سوم برای درمان بی حجابی، الگوسازی است. وقتی دختربچّه را از دو، سه سالگی به برهنگی عادت می دهیم و لباس کوتاه و رکابی تن او میکنیم و می گوییم به این بچّه ی سه چهار ساله که حجاب واجب نیست و این دختر را تا نُه سال به این طور لباس پوشیدن عادت می دهیم؛ شبی که فردای آن نه ساله می شود، چطور می خواهیم عادتی را که نُه سال با آن زندگی کرده است، از او بگیریم و بگوییم از فردا صبح باید باحجاب شوی؟! دختربچّه ها از سنّ کودکی باید به حجاب عادت داده شوند. در مورد نماز هم روایت داریم که کودک را از همان سنین آغاز عمر به نماز عادت دهید. ابتدا اللّه اکبر را به او یاد دهید، بعد لا اله إلا اللّه و کم کم سوره ی حمد و توحید را به او یاد دهید و هنوز چند سال مانده است به مکلّف شدن، نماز را کامل به او یاد دهید و او را به نماز خواندن تشویق کنید تا وقتی مکلّف شد، کاملاً عادت کرده باشد. آنچه معصومین درباره ی نماز گفته اند، در مورد حجاب هم عیناً صادق است.
برهنگی دوران کودکی را یک شبه نمی شود به پوشیدگی و حجاب دوران نوجوانی تبدیل کرد. در عرصه ی الگوسازی، یکی از مشکلات ما این است که تلویزیون، سینما و تئاتر الگوی خوبی نمی دهند و همه جا الگوی بدحجابی ارائه می شود. رسانه ها چرا شخصیّت های بزرگ علمی را که در بین خانم ها هستند و به شدّت هم به حجاب پایبندند، معرفی نمیکنند؟ در بین خانم های پایبند به حجاب، فیزیک دان های بزرگی داریم، اطبّای بزرگی داریم، اساتیدی داریم در زمینه ی مهندسی، علم حقوق، جامعه شناسی و ادبیّات که خلاقیّت های چشمگیری داشته اند. چرا خانم هایی را مثل اساتید بزرگ دانشگاه و متفکّرین بزرگ، که به شدّت به مسئله ی حجاب مقیّدند، معرّفی نمیکنند تا الگویی برای دختران جوان ما و جامعه باشد؟ دروغ می گوید کسی که می گوید در بین خانم های پایبند به حجاب، چنین کسانی وجود ندارند. ما زنان عارف بزرگی داشتیم و همین الآن هم به لطف خدا داریم. زن فقط همین چند هنرپیشه ی سینما هستند که در هر برنامه ی تلویزیونی باید آنها را دعوت کرد و در حالی که آرایش کرده و بزک کرده اند، با آنها گفت و خندید و آنها را نشان داد تا الگویی برای دختران جامعه ی ما بشوند؟ الگوسازی، کار بسیار مهمّی است. الگوهای جذّاب و دوست داشتنی که بتواند نسل جوان و نوجوان و زن های جامعه ی ما را جذب کند.
تحول بنیادین د ر رسانه ها
چهارمین کار برای درمان بی حجابی، تحوّل و اصلاح بنیادین شجاعانه در رسانه ها، خصوصاً در تلویزیون و بعد از آن سینماست. با رفرم و تغییرات جزئی، مشکل حل نمی شود. شخص شجاعی می خواهد که خطر کند و به صورت جدّی، برنامه هایی را که کاملاً در زمینه ی حجاب و عفاف بدآموز است، حذف کند. چه کسی گفته است ما باید این همه شبکه ی تلویزیونی داشته باشیم که به علّت نداشتن برنامه ی تولیدی خوب داخلی، مجبور شویم یا برنامه های هجو و بدآموز داخلی را عرضه کنیم یا فیلم های تولیدشده در کشورهای خارجی را پخش کنیم که در آنها حتماً قید و بند حجاب نیست و الگوهای بی حجابی را به جامعه عرضه میکند؟ می توانیم تعداد شبکه ها را کم کنیم ولی کیفیّت و جذابیّت و سلامت برنامه ها را بالا ببریم و از جنبه ی تخریب کنندگی اش بکاهیم. اشخاص شجاعی لازم است که ازمسخره شدن نترسند تا مدیر سازمان صدا و سیما و مسوول امور سینمای کشور شوند و در رابطه با حجاب، تغییرات جدّی و بنیادینی را در تلویزیون و سینما به اجرا گذارند.
هدایت و کنترل بازار پوشاک و لوازم آرایش
اقدام دیگر، هدایت و نظارت و کنترل بر تولیدات، واردات و عرضه ی پوشاک زنان و لوازم آرایشی است. همانطور که پیشتر اشاره شد، این قضیّه، عادی نیست که در سطح دنیا، سرانه ی مصرف لوازم آرایشی در زنان ایران، اول است. این که در هیچ جای دنیا، زن ها این همه لوازم آرایش مصرف نمی کنند، طبیعی است؟ یا این که سرانه ی جرّاحی های زیبایی خانم ها در ایران اول است، طبیعی است؟ این که خانم می رود لباسی که با شخصیّت و متانت و وقار یک زن مسلمان ایرانی همخوانی دارد بخرد، هزار مغازه را می گردد و آخر هم دست خالی بر می گردد، طبیعی است؟ در امر پوشاک، چه بر تولیدات داخل، یعنی جاهایی که طرّاحی مد لباس میکنند، لباس می دوزند و تولید میکنند و به جامعه عرضه می نمایند و چه بر مرزهای کشور از نظر واردات نوع لباس ها؛ باید نظارت وکنترل شود. همچنین تولید و واردات لوازم آرایشی باید به طور جدّی کنترل و محدود شود و به شکل صحیح و سالم در جامعه در دسترس قرار گیرد. هدایت، نظارت و کنترل در عرصه ی کاربرد هم باید اِعمال شود. در محیط های کار، مثل ادارات و محیط های آموزشی، مثل مدارس و دانشگاه ها هم باید به طور جدّی قضیّه کنترل شود. اگر رسیدیم به اینکه خودآرایی و خودنمایی خانمها بیماری مهلکی است؛ با میکروب برخورد کردن، خدمت است. باید رئیس، کارمند و ارباب رجوع، هر سه کنترل شوند. گاهی رئیس اداره و مجموعه، خانمی است که حجاب را مراعات نمیکند. گاهی کارمندهای زیر دستِ رئیس حجاب را مراعات نمیکنند و رئیس به آنها هیچ گونه تذکّری نمی دهد و محدودیّت و تنبیهی برایشان در نظر نمی گیرد و اگر معاند و لجوج بودند و مخصوصاً می خواستند فساد را ترویج کنند، هیچ برخوردی برای برکناری آنها و جایگزینی یک عنصر سالم به جای آنها نمیکند. در محیط های آموزشی و جامعه ی دانشگاهی، برخی خانم های استاد، الگوی ترویج بی حجابی هستند. آیا به این استاد تذکّر داده می شود؟ آیا رئیس دانشگاه به طور خصوصی ایشان را به اتاق خود دعوت میکند که خانم محترم! شما برای دختران کلاس الگویید، بنابراین باید طوری به کلاس بیایید که الگوی سازنده ای باشید، در غیر این صورت معذوریم کلاس را در اختیار شما بگذاریم. در کنار تفهیم منطق حجاب و طرّاحی و تولید و عرضه ی پوشش مناسب، شایسته و وزین، ابتدا به خانم های استاد و کارمندان زن در بخش های مختلف دانشگاه و بعد دانشجوها، باید تذکّر داد. اگر مفید واقع نشد، تنبیه کرد. و اگر باز هم موثّر واقع نشد، باید اخراج و برکنار کرد. چون مسئله ی بی حجابی در جامعه، یقیناً در وهله ی اول برای خود زن، مخرّب است و مبارزه با آن به سود خود زن است.
این کنترل، اگر مداوم و مستمر باشد، فرهنگ و عادت ایجاد میکند.
به یک هنجار، رسم، عادت و سنت جا افتاده تبدیل می شود و در این صورت همه به راحتی حجاب را رعایت می کنند. نمونه ی بارز تأثیر کنترلِ مداوم و مستمر، استفاده از کمربند ایمنی خودرو بود که در جامعه ی ما مطلقاً رسم نبود، نیروی انتظامی برای مدّتی جدّی ایستاد و برخورد کرد و در صورت نبستن کمربند جریمه کرد؛ در نتیجه، تدریجاً بستن کمربند ایمنی عادت شد. اگر می خواست در این قضیّه با رافت و رحمت برخورد کند، رحم به جامعه نبود. وقتی کسی کمربند نمی بندد، در حادثه رانندگی کشته می شود، آیا این ترحّم و عطوفت و عدم کنترل و عدم الزام، خدمت به اوست؟ اتّفاقاً این سخت گیری خدمت به اوست؛ چون اگر تصادف کرد، کشته نمی شود. در قضیّه ی حجاب هم همین گونه است.
اولویّت دادن به باحجابان در ادارات و دانشگاه ها
کار دیگر، اولویّت دادن و اعطای امتیاز و تقدّم در بهره مندی از فرصت های رشد و اشتغال، به بانوان باحجاب است. متأسّفانه می بینیم بعضاً در ادارات، دخترهای بی قید نسبت به حجاب، با روی باز و خندان، تحویل گرفته می شوند؛ برعکس دخترهای محجّبه. طبیعی است که این مسأله تأثیر منفی خود را می گذارد. وضعیّت 180 درجه باید برگردد. برای دادن بورس تحصیلی در دانشگاه ها، باید یکی از فاکتورها، پای بندی به حجاب باشد. برای استخدام، حجاب را باید معیار قرار دهیم و کسانی را که به حجاب پایبندند، در اولویّت قرار دهیم. این کار برای کسانی که حجاب درستی ندارند، انگیزه ایجاد میکند؛ تا برای به دست آوردن فرصت های تحصیل، اشتغال و رشد، خود را با معیارها، الگوها و ضوابط منطقی و دینی هماهنگ کنند.
ایجاد امکانات و تسهیل ازدواج
فراهم آوردن تسهیلات برای ازدواج جوانان، کار مهمّ دیگر است. یک طرف این کار، تأمین مسکن و شغل است، تا امکان ازدواج برای جوانان فراهم شود. این وظیفه ی دولت است. گفتیم که به تأخیر افتادن ازدواج، زمینه های بسیار خطرناکی را هم برای دختران و هم برای پسران ایجاد می کند؛ چون وقتی این نیاز طبیعی وجودشان، به صورت شرعی، اخلاقی و پاک پاسخ داده نشود، غریزه به آنها فشار می آورد تا به نحو دیگری آن را ارضاء کنند؛ این مسئله سبب آلودگی هایی در جامعه می شود. بازار پررونقی برای جلوه فروشی زنان بی حجاب فراهم میکند. باید مشکل مسکن برای جوانان حل شود. پشت تریبون ها شعار ندهیم؛ کار بکنیم. شعارهای ما گاهی اوقات 180 درجه با عملکردمان فرق میکند. شعار می دهیم مشکل مسکن را حل میکنیم، بعد سیاست هایی را در پیش می گیریم که قیمت مسکن چندین برابر افزایش می یابد. ما برای سخنرانی دولتمرد نشدیم، برای اجرا دولتمرد شدیم. امکان اشتغال نیز باید برای جوانان فراهم شود.
از طرف دیگر، استانداردها و انتظارات زوجین و خانواده ها را در مسئله ی ازدواج باید تصحیح کنیم. این اشرافیّت، تجمّل، مهریّه های بالا، جهیزیّه های کمرشکن و مجالس پرهزینه و اشرافی عقد و عروسی، سد بزرگی سر راه ازدواج دختران و پسران خوب و دوست داشتنی جامعه ی ماست. واقعاً باید یک انقلاب بینشی در محیط ایجاد شود و به جای زندگی تجمّلاتی که فقط ظاهری دارد و خدا می داند چه تلخی هایی در دل دختران و پسران جوان ما پشت این ظاهرهای شیک و مجلّل نهفته است،
به زندگی ساده، پاک و صمیمی روآوریم. این تحوّل باید از سطوح عالی جامعه آغاز شود. ابتدا مسوولان و مدیران عالی نظام و فرهیختگان و اندیشمندان جامعه، که تأثیر الگویی دارند، باید به این ساده زیستی روآورند و از اشرافیّت و تجمّل در زندگی و از جمله در امر ازدواج، دست بردارند. پس مشکل ازدواج را باید از دو طرف حل کرد؛ دولت باید فکر مسکن و اشتغال برای جوانان باشد و ما هم باید در الگوهایمان تحول جدّی ایجاد کنیم. سطح انتظارمان متعادل شود و مهریّه ها و جهیزیّه های وحشتناک و کمرشکنی را که مانع بزرگ ازدواج هاست، برداریم و ازدواج را تسهیل کنیم. اگر امکان ازدواج فراهم شود، دختری که شوهری دوست داشتنی دارد، به چه دلیل در پی این باشد که با عرضه ی زیبایی های جسمی خود به مردان دیگر، نگاه های آلوده ی چند پسر یا مرد هوسباز را به خود جذب کند؟
تصحیح معیارها در همسرگزینی
توجّه کردن بیشتر خانواده ها و پسرها در انتخاب عروس و همسر به جنبه های انسانی و کمالات دختر، تا زیبایی های جسمانی او، اقدام دیگر است. گفتیم یکی از مشکلات ما این است که حتّی خانواده ها و پسرهای مذهبی، وقتی می خواهند عروس و همسری انتخاب کنند، اولین چیزی که راجع به آن حسّاسند این است که قیافه و قدّ و بالای دختر چطور است. لذا معلوم است که دختر کشیده می شود به این که خود را طوری آرایش کند که بتواند شوهری برای خود دست وپا کند. این رویّه، بدآموزی دارد. چرا ما تحول عمیق ایجاد نکنیم؟ فاکتور اصلی در زندگی، اخلاق، ایمان، تفکّر، علم، شخصیّت وزین و جا افتاده، منطقی بودن، روحیّات لطیف معنوی داشتن، دیانت، پاکدامنی و امثال آن است؛ که مقدّم بر زیبایی و جذابیّت ظاهری است و سعادت خانواده ها، عمدتاً تحت تأثیر این فاکتورهای اصلی است تا زیبایی و جذابیّت ظاهری بدن دختر که آن هم چند سالی وجود دارد و بعد رو به افول می گذارد. نمی گوییم زیبایی ظاهری هیچ است، ولی در رده ی چندم قرار دارد. اگر عامل جذب دختر و پسری به یکدیگر، زیبایی ظاهریشان باشد، این دختر حدّ معیّنی از زیبایی ظاهری دارد و وقتی مرد در جامعه دختران زیباتر می بیند و پای فیلم های تلویزیونی و سریال ها می نشیند و سینما می رود، و هنرپیشه های زیبای زن را می بیند، به خود می گوید این هم زن بود که من گرفتم و نسبت به همسر و محیط خانواده ی خود دلسرد می شود و چه بسا کار به جدایی میکشد. واقعاً بیاییم تفکّرات پسران و پدران و مادرانشان را تصحیح کنیم. زنی می تواند برای مرد سعادت ایجاد کند که با کمال، فهمیده، منطقی، خوش اخلاق، صبور، باتقوا و عفیف باشد و از نظر روحانی با معنویّت و لطیف باشد. تصحیح معیار گزینش همسر می تواند انگیزه ی خودآرایی و جلوه فروشی را بسیار پایین بیاورد. متأسفانه الاَن شرایطی است که عدّه ای از دختران برای اینکه ازدواج کنند، به خودآرایی کشیده شده اند و دختران عفیف و پاکدامنی که به این سمت کشیده نشده اند، صرفاً به این دلیل، دیده نمی شوند و سال های زیادی از عمرشان می گذرد و فرصت ازدواج برایشان کم می شود و چه بسا کلاًّ از دست می رود. این ظلم و جنایتی است که جامعه ی ما نسبت به دختران باتقوا روا می دارد.
عدم تشویق زنان به خانه گریزی و ایجاد فضاهای اختصاصی
تحوّل در دیدگاه مسوولان و مدیران جامعه در جهت دست برداشتن از تشویق خانم ها به حضور بیش از حد در محیط های بیرون از خانه و اقدام در جهت طرّاحی و ایجاد محیط های کار، تفریح و ورزش اختصاصی برای زنان و نیز جداسازی محیط آموزش عالی دختران و پسران، گام های مهمّ و موثّری است که می تواند انگیزه ی خودآرایی و خودنمایی را در بین خانم ها کاهش دهد. البتّه چنانچه پیشتر گفته شد، این اقدامات تنها توسّط مدیرانی می تواند طرّاحی و انجام شود که اوّلا از ایمان و بینش عمیق دینی برخوردار باشند و خودباخته ی فرهنگ و الگوهای غربی نباشند، ثانیاً از اعتماد به نفس و شجاعت و ایمان راسخی برخوردار باشند که از یک سو برای ایثار محبوبیّت و وجاهت و منصب و مقام خود در راه احیای احکام و ارزش های دینی آمادگی داشته باشند و از سوی دیگر از جوسازی، تخریب، استهزاء و تمسخر مخالفان نهراسند و با شجاعت تمام، تحوّلات مزبور را به مرحله ی اجرا گذارند.