حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان

حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان0%

حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان

نویسنده: مهدی طیب
گروه:

مشاهدات: 9416
دانلود: 4080

توضیحات:

حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 25 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9416 / دانلود: 4080
اندازه اندازه اندازه
حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان

حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان

نویسنده:
فارسی

حکمت و عدالت الهی در مورد زن و مرد

با شناختی که از خدا و آفرینش داریم، می دانیم اولاً خدای متعال این عالم را هدفمند و بر پایه ی حقّ و عدل آفریده است. قرآن کریم می فرماید: وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الاَرضَ و ما بَینَهُما اِلاّ بِالحَقِّ 1 : آسمانها و زمین و

1- سوره ی حجر، آیه ی 85.

آنچه بین آنهاست را جز به حق نیافریدیم. در حدیثی داریم : بالعَدل قامَتِ السَّمواتُ وَ الاَرضُ 1 : آسمانها و زمین بر پایه ی عدل برپاشد. ثَانیاً خداوند هر موجود را بر اساس مقتضیّات فطری و آفرینشی آن، به سمت کمال سوق می دهد. قرآن کریم می فرماید: ربُّنَا الذی اَعطَی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی 2 : پروردگار ما کسی است که آنچه را لازمه ی آفرینش هر چیز بود به آن عطا کرد؛ سپس آن را هدایت نمود. ثالثاً ینکه خدای عادل، محال است ذرّه ای به موجودی ظلم کند. قرآن کریم می فرماید: اِنَّ اللّهَ لَیسَ بظَلاّم لِلعَبیدِ 3 : خداوند مطلقاً به بندگان ستم نمیکند . لا یَظلِمُ النّاسَ شَیئاً 4 : خدَاوند هیچ ستمی به انسانها نمیکند. در نتیجه خداوند ذرّه ای به انسان ها، چه زن و چه مرد، ظلم نمیکند. بر این اساس خداوند در احکامی که وضع کرده است، حقّ زن را تضییع نمیکند. ظلم، یا افراط است یا تفریط؛ و خداوند در مورد زن و مرد هیچ ظلمی نمیکند و باری سنگین تر از توان هر یک بر دوش آنها نمی گذارد و وظیفه ای که ظرفیّتش را در آفرینش در او قرار نداده است، به وی محول نمیکند و متقابلاً قابلیّت ها و ظرفیّت هایی را که در هر یک قرار داده است، راکد و غیر فعّال رها نمیکند و با احکام خود، هر یک را به سوی کمال خویش سوق می دهد. احکام اسلام بر اساس ویژگی های تکوینی زن و مرد مقرر شده است و جنبه ی اعتباری و حقوقی ندارد.

1- احسائی، عوالی اللّئالی، ج 4، ص 102.

2- سوره ی طه، آیه ی 50.

3- سوره ی آل عمران، آیه ی 182 و سوره ی انفال، آیه ی 51 و سوره ی حج، آیه ی 0 1.

4- سوره ی یونس، آیه ی 44.

زن و مرد از دید اسلام

از دیدگاه اسلام منزلت انسانی زن و مرد کاملاً با هم برابر است. در آیات فراوانی از قرآن کریم، وقتی به زن و مرد به عنوان یک انسان نگریسته شده است، هر دو در یک تراز قرار داده شده اند. به بعضی از این آیات اشاره میکنیم.

اِنَ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُومِنینَ وَ المُومِناتِ وَ القانِتینَ و القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادقاتِ... و الحافطینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکرینَ اللّهَ کَثیراً و الذّاکِراتِ اَعَدَّ اللّهُ لًهُم مَغفِرَةً وَ اَجراً عظیماً 1 : کسانی که در برابر خدا تسلیم باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که دل به خدا سپرده باشند و ایمان به خدا آورده باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که فرمانبر و مطیع خدا باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که صدق داشته باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که پاکدامنی داشته باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که فراوان یاد خدا کنند، چه زن و چه مرد؛ برای این گونه افراد، خداوند مغفرت و اجر عظیمی تدارک دیده است.

وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَی وَ هُوَ مُومِنٌ ، فَاولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقیرا ً 2 : کسی که عمل صالح انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، چه مرد و چه زن، وارد بهشت می شود و سر سوزنی به آنها ظلم نمی شود و حقوقشان ضایع نمی گردد.

وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَی وَ هوَ مُومِنٌ فَاولئِکَ یَدخُلونَ الجَنَّةَ

1- سوره ی احزاب، آیه ی 35. 2- سوره ی نساء، آیه ی 124.

یُرزقونَ فیها بغیرِ حِسابِ 1 : کسی که عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن باشد، خَواه مرد وَ خواه زن، داخل بهشت می شود و رزق الهی بی حساب نصیبش می شود.

فَاستَجابَ لَهُم ربّهم أنِّی لاَ اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی... 2 : پروردگار خواسته ی آنها را اجابت نمود و فَرمود من عملً هیچ عمل کننده ای را، خواه مرد و خواه زن، ضایع نمیکنم.

بنابراین در قرآن کریم، جایی که ارزش های انسانی مطرح است، خدای متعال یک سر سوزن بین زن و مرد تفاوت قائل نشده است.

جنبه های انسانی ناظر بر روح است. وجود ما دست کم سه لایه دارد. یکی جسم است، که لایه ی رویین وجود ماست. دوم نفس یا روان است، که جایگاه خصلت ها و خلقیّات و روحیّات و گرایش های ما می باشد و سوم روح است که کانونی ترین و اصلی ترین بخش وجود ماست.

اگر فقط جنبه ی روح را در نظر بگیریم، یعنی این قدرت را داشته باشیم

- این قدرت قابل به دست آوردن است- که خلع بدن کنیم، یعنی از بدنمان جدا شویم، و کار سنگین تر اینکه خلع نفس کنیم، یعنی از نفس هم جدا شویم، و این دو دست لباس را از پیکر روح خود بیرون آوریم؛ زن و مردی نخواهیم داشت؛ بلکه موجود واحدی به نام انسان داریم. یعنی روح انسانی مذکّر و مونّث ندارد. در بُعد روح انسانی، زن و مرد مطرح نیست. همه ی ارواحی که خدا آفرید، همه از روح الهی که از امر ربّ است نشأت

1- سوره ی غافر، آیه ی 40.

2- سوره ی آل عمران، آیه ی 195.

گرفته اند و هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. قرآن کریم می فرماید : وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی 1 : و در او از روح خود دمیدم. قُلِ الرّوحُ مِن اَمرِ ربی 2: بگو روح از امر پروردگار من است. در مرتبه ی روح، زن و مرد و جنسیّت حضور ندارد.

خدای متعال آن هنگام که خواست ارواح را که مثل هم بودند به این عالم بفرستد، آنها را به دو دسته تقسیم کرد. به دسته ی اوّل یک دست لباس رو و یک دست لباس زیر مردانه و به دسته ی دیگر یک دست لباس رو و یک دست لباس زیر زنانه داد. لباس رو یعنی بدن و جسم، لباس زیر یعنی نفس و روان. و این چنین، بر اساس طرّاحی ای که خدا برای نظام این عالم کرد، روح ها به دو گروه زنان و مردان تقسیم شدند.

خدای متعال در این عالم یک سلسله وظایف و نقش ها برای زنان و یک سری وظایف و نقش ها برای مردان پیش بینی کرده است و متناسب با این وظایف و نقش ها، سرمایه ها و امکانات متفاوتی را به نفس و جسم هر یک از آنها داده است. امّا این سرمایه ها و نقش های متفاوت، هیچ تفاوت

1- سوره ی حجر، آیه ی 29 و سوره ی ص، آیه ی 072 این که فرمود از روح خود در او دمیدم، نه اینکه نعوذ باللّه خدا روح و جسم دارد و مقداری از روح خود را در پیکر ما دمید. خداوند هرگاه بخواهد از ارزشِ والای چیزی نزد خود خبر دهد، آن را به خود نسبت می دهد. همچون مسجدالحرام را که بَیتی: خانه ی من (سوره ی حج، آیه ی 26) و روزهای خاص را که اَیامُ اللّه: روزهای خدا (سوره ی ابراهیم، آیه ی5) خوانده است. خداوند روح را که مخلوقی عظیم تر از ملائکه و مقرب ترین موجود به خداست، آفرید و سپس از آن در پیکر انسان دمید.

2- سوره ی اسراء، آیه ی 85

ارزشی بین زن و مرد ایجاد نمیکند.

به عنوان مثال فرض کنید مدیر یک سازمان دو معاون دارد. یکی معاون اداری و دیگری معاون مالی. منزلت این دو معاون، از نظر تراز سازمانی، یکسان است و هیچکدام بالاتر از دیگری نیست، هر دو معاونند. حقوقشان به یک میزان است. منزلت و اختیاراتشان هم مساوی است. امّا دو حوزه ی وظایف تخصّصی متفاوت دارند. معاون اداری، برنامه ریزی های تأمین، تربیت، نظارت و ارزشیابی نیروی انسانی و امور مربوط به جذب، استخدام، انتصاب، ارتقاء و بازنشستگی را به عهده دارد که کارهای نیروی انسانی سازمان است. امّا معاون مالی باید برنامه ها را براساس معیارهای مالی، به بودجه تبدیل کند و بودجه را برآورد کند، آن را پیشنهاد دهد، دنبال تصویبش باشد، پس از تصویب، به تخصیص بودجه بپردازد و نظارت حین اجرا و بعد از اجرای بودجه را داشته باشد که اینها امور مالی سازمان می باشند.

هر یک از این دو معاونت دارای شرح وظایف تخصّصی جداگانه ای است و تصدّی هر یک مستلزم تخصّص و مهارت های متفاوتی می باشد. کسی که می خواهد معاون اداری موسسه شود، باید تحصیلات و توانمندی تخصّصی اش در حوزه ی مدیریّت اداری باشد و کسی که می خواهد مدیر مالی موسسه شود، باید تحصیلات و تخصّصش در حوزه ی امور مالی باشد. دو شرح وظیفه ی مختلف، دو نوع تخصّص مختلف را می طلبد؛ در حالی که هر دو معاون از نظر تراز سازمانی یکسان و همترازند. هیچ کدام بالاتر از دیگری نیست.

در نظام آفرینش و سازمان خلقت، زن و مرد دو معاونند. به تناسب وظایفی که زن دارد، سرمایه ها و توانمندی هایی در وجودش قرار داده شده است. مرد هم به تناسب وظایف دیگری که دارد، توانمندی ها و سرمایه های دیگری در وجودش تعبیه شده است. پس زن و مرد در بُعد روح یکسان و در بُعد جسم و نفس با هم متفاوتند. هیچ شخص عاقلی نمی تواند این تفاوت را انکار کند. گرچه گروهی از فمنیست ها امروزه حرف هایی می زنند که هر کودک عاقلی هم به آنها می خندد؛ ولی واقعیّت این است که زن و مرد در بُعد جسم و در بُعد فقس با هم متفاوتند. حرف های فمنیست ها که می گویند برخوردهای اجتماعی متفاوت با زن و مرد سبب شده است که زن ها ظریف تر، لطیف تر، شکننده تر، عاطفی تر و مردها پرصلابت تر، جدّی تر و قوی تر باشند؛ حرف های مفت و باطلی است و از نظر علمی و منطقی هیچ جایگاهی برای پذیرش ندارد. نوزاد دختر و پسر از همان روز آغاز تولّد با هم تفاوت دارند. در سنین کودکی که هنوز کودک هنجارهای اجتماعی را نشناخته است و برخوردهای متفاوت جامعه را ندیده است، یعنی از همان ماه های اوّل، دختربچّه ها و پسربچه ها با هم متفاوتند. در آفرینش هر یک، سرمایه ها متناسب با نقش هایشان در وجودشان قرار داده شده است.

خدای متعال این دو معاونت را مکمّل هم آفریده است. زن و مرد مکمّل هم می باشند. هیچکدام طفیلی نیستند که بگوییم اصل مرد است و زن طفیلی مرد است؛ یا آن طور که فمنیست ها می گویند، اصل زن است و مرد طفیلی زن است. از نظر اسلام هیچکدام از اینها درست نیست. اساساً اسلام با جنسیّت محوری مخالف است. اسلام ارزش مدار و فضیلت محور است. قرآن می فرماید : فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجراً عظیماً 1 : خداوند مجاهدان را بر نشستگان با اجر بزرگی برتری داده است؛ یَرفَعِ اللّهُ الذینَ امَنوا مِنکُم وَ الذینَ اُوتوا العِلمَ دَرَجاتٍ 2 : خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردند و کسانی را که به آنها دانش عطا شده است به درجاتی رفعت می بخشد؛ اِنّ اَکرَمَکُم عِندَاللّه اَتقیکُم 3 : هرآینه بزرگوارترین شما در نزد خدا پرهیزگارترین شماست. پَس ارزش و ملاک برتری در اسلام، جهاد، ایمان، دانش و تقواست؛ نه مرد یا زن بودن و این ارزش ها، زن و مرد نمی شناسد. نه مرد بودنِ مرد شرافتی برای مرد است و نه زن بودنِ زن شرافتی برای او. آنچه که شرافت است، ارزش های واقعی است.

اقتضای نقش مادرانه ای که خدای متعال برای انسان سازی به زن سپرده، لطافت و عواطف بسیار قوی است که در وجود او قرار داده است و مرد از چنین عواطفی محروم است. یعنی عواطف مرد خیلی ضعیف تر از عواطف زن است. اگر بخواهیم مرد و زن را از نظر عاطفه مقایسه کنیم و کمال عاطفه را آنچه در زن است در نظر بگیریم، مردها ناقص العاطفه و زن ها کامل العاطفه می باشند. زن عواطف بسیار قوی ای دارد که به او توانایی نقش مادرانه و انسان سازی داده است.

متقابلاً خدای متعال به اقتضای نقشی که به مرد سپرده است، صلابت، جدیّت و حسابگری، یعنی عقل جزئی قوی تری به او داده است. دو گونه

1- سوره ی نساء، آیه ی 95. 2- سوره ی مجادله، آیه ی 11. 3- سوره ی حجرات، آیه ی13.

عقل وجود دارد. یکی عقل الهی که به موجب روایات: اَلعقلُ ما عُبِدَ بهِ الرَّحمان وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنانُ 1 : عقل چیزی است که خدای رحمان بَا آن عبادت و بندگی می شود و به وسیله ی آن بهشت الهی جلب می شود. جایگاه این عقل در روح است و مرد و زن در آن یکسانند. دوم عقل جزئی یا عقل حسابگر و عقل ابزاری، که تمشیت امور مادّی این عالم را میکند. عقلی که چُرتکه می اندازد. این عقل ابزاری و کاسبکار و چرتکه انداز، در مرد قوی تر از زن است.

زن موجود عاطفی تر و مرد موجود حسابگرتری است. زن موجود عاشق پیشه تر و مرد موجود تاجرپیشه تری است. و اینکه می گویند مردها کامل العقل و زن ها ناقص العقلند، منظور عقل الهی نیست. چون عقل الهی، زن و مرد نمی شناسد. بلکه منظور این است که زن آن قدر اهل چرتکه انداختن و حسابگری و سود و زیان نیست. آن قدر کاسبکارانه به زندگی نگاه نمیکند، لطیف تر و عاطفی تر نگاه میکند و راحت تر می تواند از مسائل مادّی بگذرد.

عواطف قوی و لطیف زنانه و جسم زن، برای نقش انسان سازی مناسب است و جدیّت و کمتر عاطفی بودن و بیشتر حسابگر بودن مرد و خشونت پیکر مردانه ی او، با تمشیت امور مادّی این عالم متناسب است. این یک تقسیم وظیفه است و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند.

گاهی دیده می شود تحت تأثیر تفکّرات فمنیستی، بعضی خانم ها افتخار میکنند و گمان میکنند خیلی رشد کرده اند که نقش مادرانه را ترک

1- کلینی، کافی، ج1، ص 11.

کرده اند و نقش مردانه به عهده گرفته اند. آیا اگر خانمی مهندس معدن شود و به دویست متری عمق زمین برود و زغال سنگ استخراج کند یا مهندس عمران و ساختمان شود و پل و برج مسکونی بسازد، کاری مهم تر از انسان سازی کرده است؟ ارزش هر حرفه و شغل، به محصولی است که تولید میکند. آیا نقش انسان سازی بالاتر و بزرگتر است یا نقش ساختمان سازی؟ ترک نقش مادرانه افتخار و رشد نیست، اشتباه بسیار بزرگی است. زن ارزش های بلند و بزرگی را که در وجودش است، نشناخته است که وقتی به او می گویند نقش زنانه ات را ایفا کن، احساس میکند دارند او را تحقیر میکنند و گمان میکند اگر نقش زنانه ی خود را رها کند و در سیمای یک مرد در جامعه حاضر شود، خیلی رشد کرده است. این یک نوع خودکم بینی و خود ناباوری در زن است.

زن اگر عظمت نقشی را که خدای متعال در آفرینش به او سپرده است بشناسد، می فهمد که نقشش بسیار مهم تر از نقش مرد است. کاری را می تواند انجام دهد که هیچ مردی نمی تواند انجام دهد. یک مرد می تواند پل بسازد، زن هم می تواند درس پل سازی بخواند و پل بسازد، امّا نقشی که زن می تواند ایفا کند، یعنی انسان سازی، از مرد بر نمی آید. چون سرمایه ی لازم برای ایفای این نقش را ندارد. عاطفه ی قوی ای که خداوند در وجود زن قرار داده است، به او حلم و صبوری و ایثاری می دهد که می تواند نقش بسیار عظیم مادرانه را ایفا کند و انسان بپروراند. مردها آن عواطف قوی را ندارند. لذا آن حوصله را هم ندارند. بارها دیده ایم بچه ی شیرخواره وقتی شروع به شیون زدن میکند و از پدر خواسته می شود او را نگه دارد، پس از لحظاتی، مرد خسته می شود و کودک را به مادر باز می گرداند و می گوید حوصله ندارم. نقش مادرانه بزرگترین نقش در عالم است و خدا این نقش را به زن سپرده است. آیا این افتخار نیست؟

در این دنیای به اصطلاح پیشرفته از نظر علم و دانش و تکنولوژی و تخصّص، یک خانم فمنیست اروپایی که خیلی هم صاحب نام است، به عنوان روشنفکر و نظریّه پرداز یک نهضت اجتماعی، می گوید زن ها قرن های زیادی جسم خود را در اختیار مردها قرار دادند و دیگر نباید این کار را بکنند و برای ارضای نیازهای جنسی هم باید به همجنسان خود روی آورند. به این خانم می گوییم تکلیف استمرار نسل بشر چه می شود؟ می گوید سلول های جنسی زن و مرد را در آزمایشگاه با هم ترکیب کنند و بچه درست کنند و در دستگاه رشد دهند. این طرز فکر را کدام زن عاقلی تأیید میکند؟

زن باید نقش بزرگ خود را بشناسد تا فکر نکند که اگر در نقش یک مرد ظاهر شود، خیلی مهم تر شده است. این القاء غرب است که در پی استثمار اقتصادی و بهره کشی از زن بود. وقتی دوران صنعتی دنیای غرب شروع شد و مجتمع ها و شهرهای بزرگ صنعتی در اروپا ایجاد شدند، طبیعتاً مجتمع های عظیم کارگری هم به وجود آمد و تعداد زیادی از کارگرها در این شهرهای صنعتی جمع شدند. وقتی کارگرها همدیگر را دیدند، دریافتند که در مجموع، قدرت عظیمی هستند. از آن طرف هم سرمایه داری سعی داشت با کمترین دستمزد، بیشترین کار را از کارگران بگیرد. استثماری که سرمایه دار میکرد، محیط های کار بسیار آلوده و غیر بهداشتی، شرایط کاری بسیار سخت، ساعات کار طولانی و مزد بسیار اندک، کم کم کارگرها را به سمت مبارزات سندیکالیستی کشاند. اعتصاب ها و حرکت های اعتراض آمیز توسط کارگران شروع شد و چرخ صنعت داشت متوقّف می شد که سرمایه دارها به یک ترفند دست زدند، و برای اینکه از کارگرهای مرد معترض رها شوند، به سراغ کودکان و زنان رفتند. دیدند زنان و بچّه های کم سن و سال می توانند نیروهای کار بسیار ارزان قیمتی باشند و قدرت اعتراض و اعتصاب هم ندارند. امّا آن روز زن نقش مادرانه را در خانه ایفا میکرد.

سرمایه دارها برای اینکه زن را از خانه بیرون بکشند، به ترفند برابری حقوق زن و مرد و نقش اجتماعی زن روی آوردند و شعار دادند که زن ها از مردها کمتر نیستند و بهتر از مردها می توانند در جامعه نقش ایفا کنند. شعارهای برابری زن و مرد و تأکید بر نقش اجتماعی زن و امثال آن، ترفند سرمایه داری برای به دست آوردن کارگرهایی با مزد کم و بدون نیروی اعتراض و اعتصاب در شرایط کار نامناسب و بسیار بد بود.

نکته ای دیگر که اشاره به آن خالی از لطف نیست این است که عواطف سرشاری که خداوند به زن داده است غیر ازاینکه امکان ایفای نقش والای مادرانه را به او می دهد، در وادی سیر و سلوک عرفانی هم سرمایه ی عظیمی برای او به حساب می آید که واقعاً جای قدردانی و شکر دارد. تجربیّات عارفانه مستلزم عبور از حجاب عالم طبیعت است. از یک سو سقف عالم حس و طبیعت را همان عقل حسابگر می سازد. از سوی دیگر تنها نیرویی که می تواند این سقف را بشکافد تا بتوان از پرده و حجاب عالم حس بیرون رفت و در عالم ملکوت پرواز کرد، نیروی عشق است. چون عقل حسابگر مرد قوی تر است، سقفی که باید بشکافد خیلی قطورتر و مستحکم تر است و چون نیروی عاطفه اش ضعیف تر است، توانش برای شکافتن این سقف کمتر است. امّا عقل حسابگر زن مثل مرد قوی نیست، لذا آن سقف برایش خیلی نازک و شکننده است و چون عاطفه ی بسیار قوی ای دارد، نیرویش برای شکافتن و پاره کردن این حجاب خیلی زیادتر است. لذا خانم ها اگر در وادی سیر و سلوک عرفانی قرار گیرند، تجربه های معنوی و عارفانه برای آنها خیلی دسترسی پذیرتر از مردان است. پس عاطفه ای که خداوند متعال به زن عطا فرموده است خیلی گرانبها ست.

کسانی که بحث برابری زن و مرد را مطرح میکنند، هم زن و هم مرد را از سرمایه های ویژه ای که خداوند در جنس مرد به طور خاص و در جنس زن به طور خاص قرار داده است، غافل میکنند. اگر دو دایره ی متقاطع را در نظر بگیریم، فضایی مشترک و فضاهایی اختصاصی دارند. مرد و زن هم این گونه اند. از نظر توان و استعداد، یک فضای مشترک و یک فضای اختصاصی دارند. وقتی می گوییم زن و مرد برابرند، فقط آن فضای مشترک را مطرح میکنیم. یعنی زن را از سرمایه های اختصاصی اش و مرد را هم از سرمایه های اختصاصی اش غافل میکنیم. آیا این خدمت به زن و مرد است؟ زن و مرد باید سرمایه های ویژه ی خود را بشناسند، کشف کنند و بیشترین بهره برداری را از آن به عمل آورند.

چرا قرآن مرد را حاکم و بالاتر از زن قرار داده است؟

آیه ای است که گاهی دستاویز طرح شبهه ی ناعادلانه بودن موضعِ اسلام در مورد زن قرار گرفته است. خداوند می فرماید: اَلرِّجالُ قوّامونعَلَی النِّساءِ 1 : مردها قوّام بر زنانند. می گویند: این آیه ناظر به مردسالاری است. در حالی که، همانطور که پیشتر گفته شد، در اسلام اصلاً جنسیّت سالاری نداریم؛ فضیلت سالاری داریم، ارزش سالاری داریم. نه مردسالاری داریم و نه زن سالاری. توضیح مختصری راجع به آیه ی مورد بحث می دهیم.

واژه ی قوّام از نظر لغوی یعنی قیام کننده به امر با شایستگی و توانمندی. نمونه اش را هم در قرآن داریم . اَموالَکُمُ التی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قیاما ً 2 ؛ اموال شما که خدا آن را مایه ی قیام شما قرار داد. واژه ی قوّام در کتاب های لغت به این معانی آمده است.

در کتاب اقرب الموارد ، قامَ الرَّجُلُ المَرءَ: قامَ بِشَأنِها، قامَ بکِفایَتِه اینکه مرد قائم بر زن است یعنی برای انجام کارهای زن و تأمین کَارهای او قیام میکند.

در کتاب لسان العرب، قَوّام: اَلمُحافِظَةُ وَ الاِصلاحُ. یعنی مرد مدافع و حامی زن است و مصالح او را باید تامین کند.

در کتاب تاج العروس ، تقُوم باَمرِها وَ تَحتاجُ اِلَیها، اَلقَوّامُ، اَلمُتَکَفِّلُ باَمرِها. یعنی کسی که برای انجام کَار زن و آنچه زن به آن احتیاج دارد قَیام میکند و قوّام یعنی کسی که متکفّل انجام کاری است.

ذیل آیه ی اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النساء در تفسیر جامع الاحکام از قرطبّی آمده است، اَی یقومونَ بِالنَّفَقَةِ عَلَیهِنَّ وَ الذُّبِّ عَنهُنَّ: اینکه مردها

1- سوره ی نساء، آیه ی 34. 2- سوره ی نساء، آیه ی 5.

قوّام بر زنانند یعنی برای تأمین هزینه های زندگی زن و دفاع از او در برابر خطرات قیام میکنند.

در تفسیر بیضاوی آمده است، اَلقَوّامُ: اَلقَیّمُ بمَصالحِ وَ التَّدبیرِ وَ اِلاهتِمامِ بِالحِفظ قوّام یعنی کسی که برای تأمین مَصالح و تدبیر، قیّم می شود و برای حفاظت اهتمام میکند.

تفسیر غرایب القرآن نیشابوری می گوید، اَلقَوّامُ الذی تقوم بِاَمرِها وَ یَهتَمُّ بحِفظِها: قوّام یعنی کسی که برای انجام کارهای زن قیام میکند و برای حفاظت از او اهتمام می نماید.

در تفسیر المیزان می گوید، اَلقَیِّمُ هُوَ الذی یقُومَ بِاَمرِ غَیرِهِ وَ القَوّامُ وَ القَیّامُ مبالِغَةٌ مِنه: قیّم کسی است که برای انجام کار شخص دیگری قیام میکند و قوّام و قیّام هم مبالغه ی اوست.

در ادامه ی جمله ی اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساء" در آیه آمده است: بما فَضَّلَ اللّهُ بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ: به اعتبار فضیلتی که خداوند به یکی از آنها بر دیگری داده است. فضیلت هًا و برتری ها دو نوع است: موهبتی و اکتسابی. آنچه که انسان به سبب آن مورد ستایش قرار می گیرد و برایش ارزش به حساب می آید، برتری های اکتسابی است که با زحمت و تلاش خود به دست آورده است و او را شایسته ی ستایش میکند، نه برتری های موهبتی. فضیلت هایی که در آیه ی فوق آمده است ناظر بر جنبه ی موهبتی است و اصلاً جنبه ی اکتسابی ندارد، یکی عقل حسابگر است که در مرد قوی تر از زن است. دوم قدرت جسمانی ایست که خداوند به مرد بیشتر از زن عطا کرده است. آیه در ادامه می فرماید: وَ بما اَنفَقوا مِن اَموالِهِم: و به سبب اینکه مردها از مال خود انفاق میکنند وَ هزینه های زن را تأمین

میکنند. این برتری ها سبب شده است، کارها و نیازهای زن و دفاع از او به مرد محوّل شود و مرد نقش قوّامیّت در زندگی خانوادگی پیدا کند. نتیجه ی قوّامیت مرد بر زن، تکلیف و وظایف بیشتری است که بر دوش مرد قرار گرفته است؛ نه اینکه امتیاز و حقوق بیشتری برای مرد به حساب آید. این برتری به هیچ وجه موجب نمی شود حقوق زن کمتر از مرد باشد یا حقّی از او سلب شود. چنان که از نظر اسلام، حقّ مالکیّت و حقّ رأی، برای مرد و زن یکسان است. تفاوت های ناشی از جنسیّت، اختیاری نیست و به اعتبار آن، نه زن از مرد برتر می شود و نه مرد از زن. همان گونه که گفتیم آنچه سبب شرافت می شود چیزهایی است که شخص با تلاش خود کسب میکند، مثل ایمان، علم و تقوا.

چرا اسلام ولایت، قضاوت و جهاد رابه مرد اختصاص داده است؟

در پاسخ به این سوال که چرا اسلام زن را از ولایت، قضاوت و جهاد محروم ساخته است؛ نکات زیر را یادآور می شویم.

نخست اینکه معافیّت خانم ها از بعضی تکالیف در اسلام، مثل جهاد کردن، قضاوت و ولایت، امتیازی نیست که به مرد داده شده باشد؛ تکلیفی است که از دوش زن برداشته شده است. مثلاً قضاوت کار بسیار شاقّ و پرمسوولیّت و حسّاس و خطرناک است. کوچکترین اشتباه در آن موجب مسوولیّت بسیار سنگین اخروی می شود. اسلام این بار را از دوش زن برداشته و بر دوش مرد گذاشته است و سلب حقّی از زن نیست. علّت آن هم نیاز این کار به قاطعیّت وتحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نگرفتن در مقام اجرای عدالت است و احساسات و عواطف شدید زن، تناسبی با آن ندارد. حضور در جبهه های نبرد و مبارزه و از پادرآوردن دشمن و نیز حکومت و دقّت و حسابگری های سیاسی و قاطعیّت و صلابت لازم برای اداره ی امور جامعه هم تناسبی با روحیّات لطیف زن ندارد.

دوم اینکه معاف شدن زن از اموری همچون جهاد، به معنای محروم شدن وی از اجر معنوی آن نیست؛ زیرا اگر زن در سنگر خانواده، برای خدا، دشواری های سلوک شایسته با شوهر و اداره ی نیکوی خانه را متحمّل شود؛ خداوند به او اجر جهاد را عطا خواهد کرد. امیرالمومنین علیه السّلام فرمودند: جِهادُ المَراةِ حُسنُ التَّبَعُلِ 1 : جهاد زن نیکو شوهرداری کردن است.

زنی به محضر پیامبر کرم صلّی اللّه علیه و آله وسلّم رسید، در حالی که آن حضرت در بین اصحاب خود بودند. عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت من به نمایندگی از زنان نزد شما آمده ام. جانم به فدایت می دانم هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که این سخن مرا بشنود، مگر اینکه هم رأی من است. خداوند تو را به حق بر مردان و زنان مبعوث ساخت و ما زنان به تو و خدایت که تو را فرستاد، ایمان آوردیم. و ما گروه زنان، محدود و محصور و خانه نشین شما مردان و برآورنده ی خواهش ها و شهوات شما و باردار و حمل کننده ی فرزندان شماییم و شما مردان، با نمازهای جمعه و جماعت و عیادت بیماران و حضور در تشییع جنازه ها و حج های پی درپی و از همه ی آنها بالاتر، جهاد در راه خدا، بر ما برتری داده شده اید. و این در حالی است که وقتی هر یک از شما برای حج یا

1- نهج البلاغه، حکمت 136.

عمره یا مرزبانی و دفاع از سرحدّات، از خانه بیرون می رود؛ ما برای شما دارایی تان را حفظ می کنیم و جامه هایتان را می بافیم و آماده می سازیم و فرزندانتان را تربیت میکنیم. پس یا رسول اللّه! در اجر و پاداش، با شما مردان شریک نیستیم؟ پیامبر به طور کامل رو به اصحاب خود کردند و فرمودند: آیا تا کنون سخن زنی را در پرسش از امر دین خود، نیکوتر از این شنیده اید؟ عرض کردند: گمان نمی بردیم زنی به چنین مرتبه ای راه یابد. سپس پیامبر به آن زن رو کردند و فرمودند: ای زن! بازگرد و زنانی را که پشت سر تو هستند و تو سخنگوی آنهایی، آگاه ساز که خوب شوهرداری کردنِ هر یک از شما برای همسرش و جلب رضایت شوهر و پیروی از آنچه او با آن موافق است، با تمامی اعمالی که در مورد مردان گفتی، برابر است. سپس آن زن در حالی که از شادی، لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر می گفت، بازگشت. 1

سوم اینکه در جهان بینی اسلام چون دنیا اصل نیست، امتیازات و برتری های انسان ها بر اساس جنبه های دنیوی سنجیده نشده است؛ بلکه بر اساس جنبه های معنوی و اخروی سنجیده شده است. ملاک اسلام در امتیاز، چیزهایی است که انسان را به قرب الهی می رساند. توانمندی های دنیوی مرد که عمدتاً جنبه ی تکوینی دارد، سبب مسوولیّت های متفاوتی است که بر دوش مرد قرار گرفته است و نمی تواند ملاک برتری مرد بر زن شمرده شود.

1- سیوطی، دُرُّ المنثور، ج 2، ص 153.

چرا در اسلام شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؟

یکی دیگر از سوالاتی که در مورد حقوق زن در اسلام مطرح می باشد، این است که چرا در امور قضایی، اسلام شهادت یک مرد را برابر شهادت دو زن قرار داده است.

در پاسخ، توجّه سوال کننده را به این نکته جلب میکنیم که عواطف و احساسات شدید زن، این احتمال را قابل تصوّر می سازد که شخص مغرض و یا مجرمی، با تحریک عواطف و احساسات وی، او را به ابراز شهادت نادرست و خلاف واقع وادارد. همچنین به همان خاطر، در مورد زن بیش از مرد، این احتمال وجود دارد که تحت تأثیر احساسات شخصی و یا حبّ و بغض نسبت به کسی، شهادتی نادرست دهد.

با توجّه به این که در امور قضایی، کار بسیار حسّاس است و جان و مال و عِرض و ناموس و حقوق اشخاص در معرض قضاوت و تصمیمگیری می باشد؛ اسلام با ملحق ساختن دو زن در مقام شهادت دادن، از یک سو زن را از مسوولیّت های سنگین وجدانی و اخروی شهادت خطا حفظ کرده و از سوی دیگر از احتمال خطای قضات در مقام صدور حکم کاسته است. بنابراین حکم مزبور، هم به سود زن و هم به نفع جامعه است و به هیچ وجه حتی از کمتر دانستن ارزش زن نسبت به مرد و محروم ساختن او از حقّ و امتیازی نیست.