خانواده در چهار سطح
خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سختگیر و مستبد )
خانواده سهل گیر و آسان گیر
خانواده گسسته ( خانواده پریشان )
خانواده سالم
ویژگی های خانواده خشک و سخت گیر
روابط خانواده حقوقی است تا حقیقی !
پدر و مادر با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند !
مدیریت خانواده به معنای دیکتاتوری است !
مدیر خانواده خود را مالک خانواده می داند !
جاده زندگی در این نوع خانواده یک طرفه است !
مدیر خانواده مقرراتی است و نه اختیار دهنده !
برای عقاید و تصمیات دیگران حتی اگر معقول و مستند باشد ، احترام قائل نیست !
اعضای خانواده حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را ندارند ! ( حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات در خانواده گردد ! )
اعضای خانواده جرأت سؤال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ندارند !
مدیر خانواده بر رفتار و کارهای اعضای خانواده کنترل شدید دارد و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کند !
انضباط و کنترل فیزیکی به جای تربیت نشسته است !
مدیر خانواده دچار خودخواهی ، خود بزرگ بینی و تکبر است !
مدیر خانواده اهل استدلال و بحث آزاد نیست !
دلیلی برای دستوراتی که صادر می کند ارائه نمی دهد و خواستار اطاعت بدون چون و چرا است !
نسبت به رعایت نظم و انضباط ارزشی افراطی قائل است و توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را ندارد !
شنونده خوب و فعالی نیست و به سخنان دیگران گوش نمی دهد و اگر هم سخنی را بشنود برای آن است که با آن مخالفتی نشان دهد !
پیوسته سن ، تجربه ، دانش و هوش خود را به رُخ دیگران می کشد ، لذا اجازه دخالت در همه کارها حتی در خصوصی ترین کارهای خانواده را به خود می دهد !
برخورد پدر و مادر با فرزندان خود احترام آمیز نیست ، و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیگران باکی ندارند !
نیازهای عاطفی اعضای خانواده ( هوش عاطفی ) ارضاء نمی شود !
گاهی یکی از والدین با فرزندان ائتلاف می کند ؛ در چنین حالتی ارزش و مقبولیت هر دو ( پدر و مادر ) کاهش می یابد !
( الدلیلان اذا تعارضا تساقطا )
فرزندان این نوع خانواده معمولا جذب گروه های بیرون از خانواده شده و با عزت نفس پایینی که دارند دچار بزهکاری می شوند !
بسیاری از این والدین به خاطر کمال گرایی که دارند ، فرزندان خود را تحت فشار قرار می دهند و از آن ها بالاترین انتظارات را دارند و پیوسته بر آن ها سخت گیری کرده و برنامه های سخت و فشرده برایشان تدارک می بینند !
زمینه دروغ گویی و ریاکاری در خانواده به خاطر ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد !
چون علائق و نیازهای فرزندان پیوسته سرکوب می شود و همیشه دیگران برای آن ها تصمیم می گیرند ، خلاقیت خود را از دست می دهند ، گر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین در آموزش بعضی از مهارت ها پیشرفتی دیده شود !
اضطراب ، افسردگی ، همچنین وسواس و کمال گرایی و آرمان گرایی مطلق ، نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر فرزندان گردد !
غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی تصور می کنند و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند ؛ ولی به خاطر سختگیری آنهاست که فرزندان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطق شان !
ویژگی های خانواده سهل گیر و آسان گیر
پدر و مادر به دنبال نیازهای ارضاء نشده خودشان هستند ، دنبال جوانی ، نوجوانی و دل مشغولی های خود هستند !
به امر تربیت و ارضاء نیازهای جسمی و روانی فرزندان نمی پردازند و چون آسان گیر هستند ، برای خاموش کردن صدای اعضای خانواده هر چه بخواهند به آنها می دهند ؛ لذا فرزندان پرتوقع می شوند !
هدف ها و انتظارات برای شان روشن نیست و به همین دلیل در تربیت فرزندان خود از روش ، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی کنند !
هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را کاملا آزاد می گذارند تا به هر نحوی که خود مایل هستند شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند !
هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند لذا فرزندان نیز می آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند !
اگر فرزندان از دستورات آنان اطاعت نکنند ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می کنند که گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی ، عادی و متداول است !
در پاداش دادن ( وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند ) یا تنبیه ( هنگامی که خلافی از آنان سر می زند ) اهمال می کنند و بی تفاوت هستند ! ( منظور از تنبیه کردن در معنای روانشناختی آن محروم کردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد ! )
شیوه های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی کند !
نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند !
آنچه که فرزندان اراده کنند یا بخواهند برای آنان تهیه می کنند و در این مورد سلیقه خاصی را اعمال نمی کنند !
هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعدا برای آنان مشکل ساز خواهد بود انجام نمی دهند !
نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی کنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند !
فرزندان خود را برای انجام هر کاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می آید دخالت نمی کنند !
این بچه ها چون در زندگی با موانعی مواجه نشده اند ، لذا وقتی وارد جامعه می شوند به خاطر عدم تجربه کافی زود تسلیم می شوند و شکننده هستند !
ویژگی های خانواده گسسته یا پریشان
در این خانواده ها به علت اختلاف بین والدین معمولا قهر و آشتی زیاد رخ می دهد که تاثیر منفی روی فرزندان دارد !
گاهی فرزندان به عنوان قاضی تلّقی می شوند و گاهی قربانی یکی از طرفین می گردند !
فرزندان علاوه بر این که نیازهای روانی و جسمانی شان ارضاء نمی گردد ، به تدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزند ! ( کودکانی که بدون مقدمه بچه های دیگر را می زنند ! )
سطح خودپنداره و عزت نفس ( ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده برای خود قائلند ) پایین است !
چهره افراد خانواده غالبا عبوس است !
افراد خانواده معمولا غمگین ، گرفته ، افسرده و بی احساس به نظر می آیند !
گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های هم سنگین است !
صدای آنان یا بلند ، خشن و گوش خراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است که به سختی قابل شنیدن است !
نشانه دوستی و صمیمت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند !
شوخی های افراد خانواده با هم در بیشتر اوقات گزنده ، بی رحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است !
بزرگ ترهای خانواده به قدری سرگرم امر و نهی و دستور دادن به کوچک تر ها هستند که هرگز نمی فهمند فرزندان شان دارای چه ویژگی های شخصیتی هستند !
فرزندان خانواده کم تر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ ، فهمیده ، باشعور ، اصیل و دوست داشتنی ، بهره مند می شوند !
پدر و مادر برای احتراز و دوری از یکدیگر ، آن چنان خود را مشغول کارهای خارج از محیط خانواده می کنند که گویی تنها وظیفه آنان کار کردن و تامین مایحتاج زندگی است !
افراد خانواده ، احساس تنهایی و بی یاور بودن می کنند و به این باور می رسند که بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی را تجربه می کنند !
افراد خانواده غالبا عصبی هستند ، احساس گناه و تقصیر می کنند یا بر عکس ، احساس می کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و برای جبران این احساس گاه با یکدیگر رفتاری بسیار خشونت آمیز و غیر انسانی نشان می دهند !
افراد خانواده برای کنترل امور غیر ممکن تلاش فراوان می کنند و هرگز متوجه نمی شوند که انجام بعضی از خواسته های آنان به وسیله طرف مقابل غیر ممکن است !
افراد خانواده گاه گرفتار مشکل کمال طلبی مطلق می شوند و در این راه ، هم خود متحمل فشارهای روانی زیاد می شوند و هم بر افراد دیگر خانواده فشارهای فزاینده ای را می آورند !
افراد خانواده حالت اصطلاحا نهایت نگری دارند و در نظر آنان همه پدیده های عالم در دو حد یک طیف هستند و هر چیزی :
یا سفید است یا سیاه !
یا خوب است یا بد !
یا زیان آور است یا سودمند !
یا دوست داشتنی است یا غیر دوست داشتنی ؛ و به طور کلی هیچ حد وسطی را در نظر نمی گیرند !
وابستگی افراد خانواده با یکدیگر نا سالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات ، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند ، یا خود را مرکز و محور عالم به حساب می آورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می کند !
افراد خانواده نسبت به هر موضوع یا پدیده ای تعصب بی مورد و شدید نشان می دهند و این ویژگی باعث می شود از استدلال ، منطق ، و عقل سلیم فاصله بسیار داشته باشند !
افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یکدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یکی از آنان در زمینه خاصی ( مثل موفقیت شغلی ، خرید یک ماشین ، خرید یک لباس و ) موجب رنجش ، نگرانی ، اضطراب و حسادت شدید فرد یا افراد دیگر خانواده می شود !
افراد خانواده مسائل و مشکلات خود را انکار می کنند و به همین دلیل نیز مشکلات آنان هرگز حل نمی شود و این مشکلات در همه ابعاد رفتاری آنان تجلی پیدا می کند !
افراد خانواده در مورد خود و دیگران به داوری ها و قضاوت های نادرست می پردازند و یکی از اعتیادهای مضر و در عین حال لذت بخش آنان ، غیبت و بدگوئی از دیگران است !
دروغ گویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یک از افراد خانواده یاد گرفته اند که برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی ، به افراد دیگر دروغ بگویند !
افراد خانواده به یکدیگر فحش می دهند !
خشونت های جسمی رایج است !
نگرش هر یک از افراد خانواده بر این استوار است که طرف مقابل آنان فردی خود رای ، نفهم ، خود خواه و است و بهترین راه برای به زانو درآوردن او کتک زدن و تحقیر اوست !
نگرش های افراد خانواده در زمینه های مختلف ، تحریف شده است و باورداشت هایی نظیر :
به زن نمی توان اعتماد کرد !
همه آدم ها بد هستند !
هر فرد باید فقط به فکر خودش باشد ، و به سادگی تبلیغ می شود !
فرزندان خانواده میل شدیدی را برای مورد تایید قرار گرفتن به وسیله اولیای خود نشان می دهند و با از دست دادن هویت خود و نیز بر خلاف میل و خواسته خویش ، به خواسته های هر چند نادرست پدر و مادر یا بزرگ ترها تن در می دهند !
احساس عدم رضایت از خود یا حالت از خود راضی بودن افراطی در بین افراد خانواده شایع است و آثار این نوع احساس در همه ابعاد رفتاری آنان مشاهده می شود !
احساس تنهایی و بی یار و یاور بودن در بین اعضای خانواده شایع است و در این راه به بن بست روانی یا غم و اندوه و مزمن و افسردگی می رسند !
افراد خانواده از اضطراب دائمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل ، اختلالات شناختی ، هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است !
ویژگی های خانواده سالم
افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند !
رفتار و اعمالشان با نوعی اصالت توام است !
افراد خانواده به طور آشکار رنج و ناراحتی و نیز احساس همدری خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند !
افراد خانواده از ریسک و خطر کردن معقول و سنجیده نمی هراسند ؛ می دانند که ممکن است با خطر کردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ، ولی اشتباهات می توانند خود مقدمه ای برای شناخت اشکالات و زمینه ای برای رشد و کسب تجربه بیشتر باشد !
افراد خانواده برای یکدیگر ارزش و احترام قایل اند !
یکدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند !
روابط افراد خانواده با یکدیگر هماهنگ و روان است !
با آهنگی پرمایه و روشن با یکدیگر سخن می گویند !
زمانی که در خانواده سکوت برقرار است سکوتی است آرام بخش و نه سکوتی مبتنی بر ترس یا احتیاط !
وقتی در خانواده سر و صدا هست ، صدای فعالیتی پر معنی است و نه غرشی رعد آسا و برای خفه کردن صدای دیگران !
هر یک از اعضاء خانواده می دانند که حق آن را خواهند داشت که حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سکوت و تحمل فشار حاصل از آن نمی باشد !
اگر یکی از اعضای خانواده هنوز فرصتی برای صحبت کردن پیدا نکرده است ، به دلیل تنگی وقت بوده است و نه کمی محبت ، کم توجهی یا بی ملاحظه بودن اعضای دیگر خانواده !
اعضای خانواده به راحتی یکدیگر را نوازش می کنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امری است عادی و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگی !
افراد خانواده صادقانه با هم صحبت می کنند !
با علاقه به سخنان هم گوش می دهند !
با هم رو راست و صادق هستند !
به راحتی علاقه خود را به هم نشان می دهند !
به راحتی و آزادنه با یکدیگر درد دل می کنند !
این حق را دارند که درباره هر موضوعی ، مثل ناکامی ها ، ترس ها ، صدمه هایی که دیده اند ، خشم خود ، انتقاد از دیگری ، خوشی ها یا کامیابی ها ، با یکدیگر سخن بگویند !
افراد خانواده برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند !
در اجرای برنامه ها ، اگر مشکلی پیش آمد ، به سادگی خود را با آن تطبیق می دهند و در نتیجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس یا واهمه ، بیشتر مشکلات زندگی خود را حل و فصل کنند !
در این خانواده ، زندگی آدمی و احساسات بشری ، بیش از هر عامل دیگری مورد توجه و احترام است !
در خانواده ، پدر و مادر خود را مدیر و رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده !
می دانند که در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یک انسان واقعی بودن نزدیک شوند !
اعضای خانواده در مورد اشتباهات خود ، در قضاوت ، رفتار ، بروز هیجان ها و به همان سهولتی با یکدیگر سخن می گویند که در مورد کردار و گفتار صحیح خود اظهار نظر می کنند !
رفتار اولیای خانواده با آن چه به فرزندان خود می گویند یا توصیه می کنند ، مطابقت کامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می دهند !
پدر و مادر خانواده مانند هر مدیر یا رهبر موفق ، نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن می باشند تا از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ، استفاده کنند !
اگر یکی از افراد خانواده مرتکب اشتباهی شد و نادانسته خسارتی ایجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در کنار او قرار می گیرند تا از او حمایت کنند ؛ این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت ، بر احساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی که پدر و مادر برای او فراهم کرده اند ، بیشترین بهره را بگیرد !
اولیاء خانواده می دانند که فرزندانشان عمدا بدی نمی کنند ؛ به همین دلیل ، اگر متوجه شوند که فرزند آنان در زمینه ای خرابکاری کرده است ؛ به این نتیجه می رسند که یا سوء تفاهمی در کار بوده است و یا احساس ارزش فردی و احترام به خویشتن ، در فرزند آنان کاهش پیدا کرده است و باید برای این مشکل راه حلی را پیدا کرد !
اولیا خانواده می دانند هنگامی فرزند آنان برای یادگیری آمادگی بیشتری خواهد داشت که خود را با ارزش بداند و احساس کند که دیگران نیز برای او ارزش قایل هستند !
اولیاء خانواده می دانند که اگر چه با شرمنده کردن و تنبیه بدنی فرزندان می توان رفتار آنان را تغییر داد ، اما این آگاهی را نیز دارند که آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشد !
پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن ، حس کردن ، فهمیدن و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او آغاز می کنند !
پدر و مادر خانواده می دانند که در زندگی هر شخص مشکلاتی پیش خواهد آمد و اجتناب از همه مشکلات زندگی امکان ناپذیر می باشد ؛ گوش به زنگ هستند که برای هر مشکل تازه ، راه حلی پیدا کنند و به فرزندان خود نیز می آموزند تا چگونه در حل مشکلات از خلاقیت و نوآوری بهره گیرند !
اولیای خانواده می دانند که تغییر و تحول از ویژگی های زندگی است ؛ می پذیرند که فرزندانشان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می کنند ؛ و هیچ گاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند !