در این باره مرحوم ملکی می گوید:
(من بسیاری از محصّلین را می شناسم که از شب زنده داران بودند و همین موضوع سبب شد که فهمی عمیق و استقامتی بی نظیر در امر تحصیل نصیبشان شد و به مراتب و مقامات والایی رسیدند و بالعکس ، کسانی هستند که در مطالعه کتب علمی کوشش بسیار دارند ولی به جایی نمی رسند و از علم خویش سودی نمی برند و برکتی نمی بینند).
معلوم نیست کسانی که دارای این منطقند جواب ، (لَیْسَ مِنْ شِعَتِنا) و نیز
(لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلوةَ اللّیْلَ) را، چه می گویند؟ چه پاسخی برای (قُم اللّیْلَ إِلاّ قَلِیلا)(
دارند؟
حضرت زینب (س ) در شب یازدهم محرّم
(در شب عاشورا حضرت زینب علیها السلام بود و امام حسین علیه السلام ، زینب بود و همه کس و همه چیز. در شب یازدهم زینب بود و زینب ، در این شب زینب علیها السلام قافله سالار اسیران بود و نقطه اتکاء یتیمان !
مصائب هر چند بسیار سنگین بود و گران ، ولی حضرت زینب علیها السلام همچون کوهی استوار در برابر مصائب ایستاد و خم به ابرو نیاورد!
به نگهبانی اسیران پرداخت ، به گرد آوردن زنان و کودکان پرداخت ، روان بخش پیکرهای بی روح گردید، نوای بینوایان بود و رمق بی رمقان .
از این سو به آن سو می دوید و گمشدگان را می جست ، از ضرب تازیانه پیکرش می سوخت ، خارهای بیابان به پایش فرو می رفت ، و جگرش می سوخت ولی یتیمان را می جست .
این پیکر رنجدیده ناتوان ، معجزه گر بود، چنان شایستگی به خرج داد که یک بچه به زیر سمّ ستور نرفت یک زن در آتش نسوخت ، یک کودک در آن شامِ شوم گم نشد.
پس از آنکه از این کارها فراغت یافت و از سلامت همه اطرافیان مطمئن شد، به سوی خدا رفت و به عبادت پرداخت ، نماز شب به جای آورد.
آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ایستاده بخواند، در آن شب نماز شب را نشسته به جا آورد و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت .
امام صادق علیه السلام فرمودند:
نماز شب موجب رضای پروردگار و دوستی فرشتگان و سنّت پیامبران و ریشه ایمان و ناخوشایند شیطان است .
لذّت مناجات
استاد شهید، می گوید:
(ما یک سلسله لذّتهای معنوی داریم که معنویّت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتی که یک نفر نماز شب خوانِ حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن (استغفراللّه ربّی و اتوب و الیه )ها می برد، از آن (العفو گفتنها) و یادکردن و دعا کردنهای حدّاقل چهار مؤمن می برد، و آن لذّتی که از آن (یا ربّ یا ربّ) گفتنها می برد، هیچ وقت یک آدم عیّاش که در کاباره ها می گردد، احساس نمی کند.
لذّت آن نماز شب خوان خیلی عمیق تر، نیرومندتر و نشاط بخش تر است ولی اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّی دنیا کنیم مثلاً سر شب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نکنیم که حرام است ، صرفاً شوخیهای مباح هم بکنیم و بعد هم سفره را پهن کنیم و آنقدر بخوریم که نفس کشیدن برایمان دشوار شود، بعد مثل یک مرده در رختخواب بیفتیم آیا در این صورت توفیق پیدا می کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان (یا ربّ یا ربّ) بگوییم ؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم شویم مثل مستی که چند جام شراب خورده است ، تلو تلو می خوریم .
پس اگر انسان بخواهد لذّتهای معنوی و الهی را در این دنیا درک کند، چاره ای ندارد جز این که از لذّتهای مادّی کسر کند. به خدا قسم لذّتی که یک مرد با ایمان در آن وقت شب که بلند می شود و چشمش می افتد به آسمان پرستاره و آیات آخر سوره آل عمران را که صدای هستی است و از قلب وجود برخاسته است ، می خواند و با هستی همصدا می شود، احساس می کند برابر است با یک عمر لذّت مادّی در این دنیا.
یک چنین آدمی ، نمی تواند مثل ما زندگی کند نمی تواند سر سفره شام بنشیند در حالی که ظهر غذاهای سنگین ، انواع گوشتها، روغنهای حیوانی و نباتی ، انواع شیرینی ها و انواع محرّک اشتهاها را خورده است ؛ تازه مقداری سوپ بخورد تا اشتهایش تحریک شود این روح خود به خود می میرد، این آدم نمی تواند در نیمه های شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمی تواند لذّت ببرد.
لهذا کسانی که چنین توفیقاتی داشته اند و ما چنین اشخاصی را دیده ایم به لذّتهای مادّیی که ما دل بسته ایم هیچ اعتنا ندارند. چه مانعی دارد که من ذکر خیری از پدر بزرگوار خودم بکنم از وقتی که یادم می آید می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأ خیر بیفتد شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود.
و حداقل قرآنی که تلاوت می کند یک جزء است ، و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند حالا تقریباً صد سال از عمرش می گذرد هیچ وقت نمی بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد... اینها دل را زنده می کند، آدمی که می خواهد از چنین لذّتی بهره مند شود ناچار، از لذّتهای مادّی تخفیف می دهد تا به آن لذّت عمیق تر الهی برسد).
آری ، چنان پدر چنین فرزندی را به اجتماع تحویل می دهد.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گِلی لؤ لؤ و مرجان نشود
تهجّدِ امام
یکی از نزدیکان امام می گوید:
(پنجاه سال است که نماز شب امام خمینی ترک نشده امام در بیماری ، در صحّت ، در زندان ، در خلاصی ، در تبعید، حتّی بر روی تخت بیمارستان قلب هم ، نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطبّاء می بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جادّه ها وجود داشت ، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و امام تنها در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند.
و شما اگر امام را از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام ، حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.
بعضی از پاسداران در قم نقل می کردند که گاهی اوقات که امام برای تهجّد بیدار می شدند، آنها را مورد نوازش و تفقّد قرار می دادند.)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
خداوند رحمت کند مردی را که از خواب شب برخیزد و نماز شب بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز بگذارد. و خداوند رحمت کند زنی را که شب هنگام از خواب بیدار شود و نماز بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز به جا آورد.
شهید محراب مرحوم صدوقی می گوید:
(ما مسافرتهایی با امام کرده ایم ، در مسافرت مشهد یک اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند. وقتی از ارض اقدس بر می گشتیم در بین راه روسها برای بازرسی جلوی ماشین ما را گرفتند (در آن زمان قسمتهایی از ایران زیر نظر دولتهای شوروی و آمریکا و انگلستان بود) همگی پیاده شدیم و چون امام از اوّل تکلیف ، مراقب نماز شب بودند و این عمل ، صد در صد از ایشان ترک نشده ، بعد از پیاده شدن خواستند که نماز شب بخوانند. آن جا که وسط بیابان بود آبی وجود نداشت یک وقت نگاه کردیم آبی جاری شده ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت بعداً نفهمیدیم که تا ایشان نمازش تمام شد آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر یک چنین کرامتی از ایشان دیدیم ).
و در اثر همین شب زنده داریهاست که می بینیم این مرد بزرگ ، متصّل به (معدن عظمت ) شده است و در راه خدا از هیچ چیز نمی هراسد.
بنا به نوشته بعضی ، امام خمینی در ضمن بیان ماجرای زندان رفتن خود فرموده اند:
(همان طور که در آن جاده مستقیم [قم - تهران ] می رفتیم ، من متوجّه شدم آن دو نفری که جلو نشسته بودند، یکی از آنها اشاره کرد به سمت راست [سمت راست آن جادّه دریاچه نمک است ، که برخی از مؤمنینی را که علیه دولت فعالیّت شدید داشتند آنجا می انداختند.] با دست که به آن طرف اشاره کرد، من فهمیدم مقصودش چیست ولی من از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و آن وقت که اشاره کردند هم واللّه نترسیدم .
ناقل این قضیه ادامه می دهد: یکی از مراجع که در آن مجلس بود، وقتی این عبارت را شنید، دگرگون شد و در برابر عظمت این مرد بزرگ الهی انگشت به دندان گرفت .)
حاج میرزا جواد ملکی رحمه الله علیه
یکی از دوستان و نزدیکانِ مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، می گوید:
مرحوم ملکی رحمه الله علیه شبها که برای تهجّد و نماز شب به پا می خاست ، ابتدا در بسترش مدّتی صدا به گریه بلند می کرد؛ سپس بیرون می آمد و نگاه به آسمان می کرد و آیات
(إ نَّ فی خَلْق السَّمواتِ وَالارض ...)
را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدّتی گریه می کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدّتی پیش از وضو می نشست و می گریست .
وخلاصه از هنگام بیدار شدن ، تا آمدن به محلّ نماز و خواندن نماز شب ، چند جا می نشست و بر می خاست و گریه سر می داد و چون به مصلاّیش می رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.
محدّث قمی رحمه الله علیه
در شرح حال محدّث گرانمایه ، حاج شیخ عباس قمّی آورده اند:
وی در تمام دوره سال ، در چهار فصل ، حدّاقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار و مشغول نماز و تهجّد بود.
به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبّی ، عبادت و تهجّد است فرزند بزرگش می گوید: تا آن جا که من به خاطر دارم بیداری آخر شب از او فوت نشد. حتّی در سفرها، این شیوه عملی می شد.
محدّث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری ، می نویسد: او در زهد و عبادت سخت کوشا بود، نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شبها برقرار بود.
علامه مجلسی اوّل رحمه الله علیه
(آقا احمد نواده وحید بهبهانی در کتاب (مرآت الاحوال ) می نویسد: از بعضی ثقات شنیدم که آخوند ملا محمّد تقی نقل کرده که در شبی از شبها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زاری به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتی دیدم که دانستم هر چه از درگاه احدیّت مسأ لت کنم ، البته به اجابت مقرون ، و عنایت خواهد شد و فکر می کردم که چه از خدا بخواهم ؟ امر دنیوی یا اُخروی ؟ که ناگاه صدای گریه محمّد باقر [مجلسی دوّم ] از گهواره بلند شد، من گفتم ؛ الهی به حق محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیّدالمرسلین گردان و موفّق کن او را به توفیقات بی نهایت خود.
سپس آقا احمد می گوید: و مسلّم است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده ، نیست مگر از دعای چنین بزرگواری .)
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردن
باده از جام تجلّی صفاتم دادن
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند
همّت (حافظ) و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بند غم ایّام نجاتم دادند