داستانهای شیرین از نماز شب

داستانهای شیرین از نماز شب0%

داستانهای شیرین از نماز شب نویسنده:
گروه: سایر کتابها

داستانهای شیرین از نماز شب

نویسنده: عبدالله حسینی
گروه:

مشاهدات: 19381
دانلود: 2494

توضیحات:

داستانهای شیرین از نماز شب
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19381 / دانلود: 2494
اندازه اندازه اندازه
داستانهای شیرین از نماز شب

داستانهای شیرین از نماز شب

نویسنده:
فارسی

در این باره مرحوم ملکی می گوید:

(من بسیاری از محصّلین را می شناسم که از شب زنده داران بودند و همین موضوع سبب شد که فهمی عمیق و استقامتی بی نظیر در امر تحصیل نصیبشان شد و به مراتب و مقامات والایی رسیدند و بالعکس ، کسانی هستند که در مطالعه کتب علمی کوشش بسیار دارند ولی به جایی نمی رسند و از علم خویش سودی نمی برند و برکتی نمی بینند). (25)

معلوم نیست کسانی که دارای این منطقند جواب ، (لَیْسَ مِنْ شِعَتِنا) و نیز (لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُصَلِّ صَلوةَ اللّیْلَ) را، چه می گویند؟ چه پاسخی برای (قُم اللّیْلَ إِلاّ قَلِیلا)( 26) دارند؟

حضرت زینب (س ) در شب یازدهم محرّم

(در شب عاشورا حضرت زینب علیها السلام بود و امام حسین علیه السلام ، زینب بود و همه کس و همه چیز. در شب یازدهم زینب بود و زینب ، در این شب زینب علیها السلام قافله سالار اسیران بود و نقطه اتکاء یتیمان !

مصائب هر چند بسیار سنگین بود و گران ، ولی حضرت زینب علیها السلام همچون کوهی استوار در برابر مصائب ایستاد و خم به ابرو نیاورد!

به نگهبانی اسیران پرداخت ، به گرد آوردن زنان و کودکان پرداخت ، روان بخش پیکرهای بی روح گردید، نوای بینوایان بود و رمق بی رمقان .

از این سو به آن سو می دوید و گمشدگان را می جست ، از ضرب تازیانه پیکرش می سوخت ، خارهای بیابان به پایش فرو می رفت ، و جگرش می سوخت ولی یتیمان را می جست .

این پیکر رنجدیده ناتوان ، معجزه گر بود، چنان شایستگی به خرج داد که یک بچه به زیر سمّ ستور نرفت یک زن در آتش نسوخت ، یک کودک در آن شامِ شوم گم نشد.

پس از آنکه از این کارها فراغت یافت و از سلامت همه اطرافیان مطمئن شد، به سوی خدا رفت و به عبادت پرداخت ، نماز شب به جای آورد.

آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ایستاده بخواند، در آن شب نماز شب را نشسته به جا آورد و با خدای خود به راز و نیاز پرداخت . (27)

امام صادق علیه السلام فرمودند:

نماز شب موجب رضای پروردگار و دوستی فرشتگان و سنّت پیامبران و ریشه ایمان و ناخوشایند شیطان است . (28)

لذّت مناجات

استاد شهید، می گوید:

(ما یک سلسله لذّتهای معنوی داریم که معنویّت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتی که یک نفر نماز شب خوانِ حقیقی و واقعی از نماز شب خودش می برد، از آن (استغفراللّه ربّی و اتوب و الیه )ها می برد، از آن (العفو گفتنها) و یادکردن و دعا کردنهای حدّاقل چهار مؤمن می برد، و آن لذّتی که از آن (یا ربّ یا ربّ) گفتنها می برد، هیچ وقت یک آدم عیّاش که در کاباره ها می گردد، احساس نمی کند.

لذّت آن نماز شب خوان خیلی عمیق تر، نیرومندتر و نشاط بخش تر است ولی اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّی دنیا کنیم مثلاً سر شب بنشینیم دور هم و شروع کنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نکنیم که حرام است ، صرفاً شوخیهای مباح هم بکنیم و بعد هم سفره را پهن کنیم و آنقدر بخوریم که نفس کشیدن برایمان دشوار شود، بعد مثل یک مرده در رختخواب بیفتیم آیا در این صورت توفیق پیدا می کنیم که سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان (یا ربّ یا ربّ) بگوییم ؟ اساساً بیدار نمی شویم و اگر هم شویم مثل مستی که چند جام شراب خورده است ، تلو تلو می خوریم .

پس اگر انسان بخواهد لذّتهای معنوی و الهی را در این دنیا درک کند، چاره ای ندارد جز این که از لذّتهای مادّی کسر کند. به خدا قسم لذّتی که یک مرد با ایمان در آن وقت شب که بلند می شود و چشمش می افتد به آسمان پرستاره و آیات آخر سوره آل عمران را که صدای هستی است و از قلب وجود برخاسته است ، می خواند و با هستی همصدا می شود، احساس می کند برابر است با یک عمر لذّت مادّی در این دنیا.

یک چنین آدمی ، نمی تواند مثل ما زندگی کند نمی تواند سر سفره شام بنشیند در حالی که ظهر غذاهای سنگین ، انواع گوشتها، روغنهای حیوانی و نباتی ، انواع شیرینی ها و انواع محرّک اشتهاها را خورده است ؛ تازه مقداری سوپ بخورد تا اشتهایش تحریک شود این روح خود به خود می میرد، این آدم نمی تواند در نیمه های شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمی تواند لذّت ببرد.

لهذا کسانی که چنین توفیقاتی داشته اند و ما چنین اشخاصی را دیده ایم به لذّتهای مادّیی که ما دل بسته ایم هیچ اعتنا ندارند. چه مانعی دارد که من ذکر خیری از پدر بزرگوار خودم بکنم از وقتی که یادم می آید می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأ خیر بیفتد شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود.

و حداقل قرآنی که تلاوت می کند یک جزء است ، و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند حالا تقریباً صد سال از عمرش می گذرد هیچ وقت نمی بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد... اینها دل را زنده می کند، آدمی که می خواهد از چنین لذّتی بهره مند شود ناچار، از لذّتهای مادّی تخفیف می دهد تا به آن لذّت عمیق تر الهی برسد). (29)

آری ، چنان پدر چنین فرزندی را به اجتماع تحویل می دهد.

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

ورنه هر سنگ و گِلی لؤ لؤ و مرجان نشود

تهجّدِ امام

یکی از نزدیکان امام می گوید:

(پنجاه سال است که نماز شب امام خمینی ترک نشده امام در بیماری ، در صحّت ، در زندان ، در خلاصی ، در تبعید، حتّی بر روی تخت بیمارستان قلب هم ، نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند و به دستور اطبّاء می بایست به تهران منتقل شوند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جادّه ها وجود داشت ، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند، و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و امام تنها در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند.

و شما اگر امام را از نزدیک دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک امام ، حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شب وی دارد.

بعضی از پاسداران در قم نقل می کردند که گاهی اوقات که امام برای تهجّد بیدار می شدند، آنها را مورد نوازش و تفقّد قرار می دادند.) (30)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند رحمت کند مردی را که از خواب شب برخیزد و نماز شب بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز بگذارد. و خداوند رحمت کند زنی را که شب هنگام از خواب بیدار شود و نماز بخواند و همسرش را نیز بیدار کند و او هم نماز به جا آورد. (31)

شهید محراب مرحوم صدوقی می گوید:

(ما مسافرتهایی با امام کرده ایم ، در مسافرت مشهد یک اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند. وقتی از ارض اقدس بر می گشتیم در بین راه روسها برای بازرسی جلوی ماشین ما را گرفتند (در آن زمان قسمتهایی از ایران زیر نظر دولتهای شوروی و آمریکا و انگلستان بود) همگی پیاده شدیم و چون امام از اوّل تکلیف ، مراقب نماز شب بودند و این عمل ، صد در صد از ایشان ترک نشده ، بعد از پیاده شدن خواستند که نماز شب بخوانند. آن جا که وسط بیابان بود آبی وجود نداشت یک وقت نگاه کردیم آبی جاری شده ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت بعداً نفهمیدیم که تا ایشان نمازش تمام شد آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر یک چنین کرامتی از ایشان دیدیم ). (32)

و در اثر همین شب زنده داریهاست که می بینیم این مرد بزرگ ، متصّل به (معدن عظمت ) شده است و در راه خدا از هیچ چیز نمی هراسد.

بنا به نوشته بعضی ، امام خمینی در ضمن بیان ماجرای زندان رفتن خود فرموده اند:

(همان طور که در آن جاده مستقیم [قم - تهران ] می رفتیم ، من متوجّه شدم آن دو نفری که جلو نشسته بودند، یکی از آنها اشاره کرد به سمت راست [سمت راست آن جادّه دریاچه نمک است ، که برخی از مؤمنینی را که علیه دولت فعالیّت شدید داشتند آنجا می انداختند.] با دست که به آن طرف اشاره کرد، من فهمیدم مقصودش چیست ولی من از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و آن وقت که اشاره کردند هم واللّه نترسیدم .

ناقل این قضیه ادامه می دهد: یکی از مراجع که در آن مجلس بود، وقتی این عبارت را شنید، دگرگون شد و در برابر عظمت این مرد بزرگ الهی انگشت به دندان گرفت .)

حاج میرزا جواد ملکی رحمه الله علیه

یکی از دوستان و نزدیکانِ مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، می گوید:

مرحوم ملکی رحمه الله علیه شبها که برای تهجّد و نماز شب به پا می خاست ، ابتدا در بسترش مدّتی صدا به گریه بلند می کرد؛ سپس بیرون می آمد و نگاه به آسمان می کرد و آیات (إ نَّ فی خَلْق السَّمواتِ وَالارض ...) (33) را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدّتی گریه می کرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدّتی پیش از وضو می نشست و می گریست .

وخلاصه از هنگام بیدار شدن ، تا آمدن به محلّ نماز و خواندن نماز شب ، چند جا می نشست و بر می خاست و گریه سر می داد و چون به مصلاّیش می رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود. (34)

محدّث قمی رحمه الله علیه

در شرح حال محدّث گرانمایه ، حاج شیخ عباس قمّی آورده اند:

وی در تمام دوره سال ، در چهار فصل ، حدّاقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار و مشغول نماز و تهجّد بود.

به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیّت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبّی ، عبادت و تهجّد است فرزند بزرگش می گوید: تا آن جا که من به خاطر دارم بیداری آخر شب از او فوت نشد. حتّی در سفرها، این شیوه عملی می شد.

محدّث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری ، می نویسد: او در زهد و عبادت سخت کوشا بود، نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شبها برقرار بود. (35)

علامه مجلسی اوّل رحمه الله علیه

(آقا احمد نواده وحید بهبهانی در کتاب (مرآت الاحوال ) می نویسد: از بعضی ثقات شنیدم که آخوند ملا محمّد تقی نقل کرده که در شبی از شبها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زاری به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتی دیدم که دانستم هر چه از درگاه احدیّت مسأ لت کنم ، البته به اجابت مقرون ، و عنایت خواهد شد و فکر می کردم که چه از خدا بخواهم ؟ امر دنیوی یا اُخروی ؟ که ناگاه صدای گریه محمّد باقر [مجلسی دوّم ] از گهواره بلند شد، من گفتم ؛ الهی به حق محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیّدالمرسلین گردان و موفّق کن او را به توفیقات بی نهایت خود.

سپس آقا احمد می گوید: و مسلّم است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده ، نیست مگر از دعای چنین بزرگواری .) (36)

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردن

باده از جام تجلّی صفاتم دادن

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال

که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد

اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند

همّت (حافظ) و انفاسِ سحرخیزان بود

که ز بند غم ایّام نجاتم دادند

ملاّ محمّد اشرفی

آورده اند که مرحوم ملاّ محمّد اشرفی که از شاگردان سعیدالعلماست ، از نیمه شب تا صبح مشغول تضرّع و زاری و مناجات با حضرت باری (جلّ و علا) بود، و آنقدر بر سر و سینه می زد که هنگامی که صبح می شد در نهایت ضعف و نقاهت بود به گونه ای که هر کس او را می دید چنین می پنداشت که تازه از بستر بیماری ، برخاسته است . (37)

آری ، به قول مولا امیر المؤمنین علیه السلام :

(قَدْ بَر اهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِداحِ، یَنْظر إ لَیْهِمُ النّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضی ، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ، وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُوْلطُوا...).( 38)

بیم خداوند متعال ، آنان را به سان پیکانهای باریکی که تراشیده شده لاغر و نحیف کرده است کسی که آنان را می بیند، خیال می کند که بیمارند.

در حالی که بیماری ندارند و ترس از جهنّم آنان را لاغر کرده است ، و می گوید: اینان دیوانه شده اند. در صورتی که مجنون نیستند ...

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

دو رکعت نماز که انسان در پایان شب بخواند برای او بهتر است از دنیا و آنچه در آن است و اگر برای امّتم دشوار نبود آن را واجب می کردم . (39)

حجة الاسلام شفتی

(این سید بزرگوار پیوسته مراقب باری تعالی بود و چیزی او را از حالت حضور و مراقبت باز نمی داشت ، گوشه های چشم او از کثرت گریه کردن در مقام تهجّد مجروح شده بود.

یکی از نزدیکان این بزرگوار گفته است : با آن مرحوم به یکی از روستاها رفتیم ، شب را در راه گذراندیم سیّد به من فرمود: نمی خوابی ؟ من رفتم که بخوابم ، چون سیّد گمان کرد که من خوابیدم برخاست و مشغول نماز شد، به خدا قسم دیدم بندهای دوش و اعضایش می لرزید به طوری که کلمات نماز را از شدت حرکت فکّین و اعضا مکرّر می نمود تا آن را صحیح ادا کند.

گویند از شدّت حضور قلبی که در پیشگاه خداوند داشت ، بندهای دوشش می لرزید و به محض این که مجلس از مردم خلوت می شد، اشکش جاری می گشت ، جاری شدن اشک او مقارن بیرون رفتن آخرین فرد مجلس بود.

محدّث قمی می نویسد: در عبادت و دعا و مناجات با قاضی الحاجات و نوافل و اوراد، حکایات بسیار از آن جناب نقل شده است .) (40)

مرحوم تنکابنی می گوید: این بزرگوار از نیمه شب تا صبح ، به گریه و زاری و تضرّع اشتغال داشت و در صحن کتابخانه اش ، مانند دیوانگان می گردید و دعا و مناجات می خواند و بر سر و سینه می زد تا صبح ، و چنان صدای گریه او بلند بود که اگر همسایه ها بیدار می شدند و می شنیدند. بالا خره ، از کثرت گریه و زاری ، در اواخر عمر به بیماری (باد فتق ) مبتلا شده بود و پزشکان هر چه معالجه کردند سودی نبخشید.

بناچار، سید را از گریه منع کردند و گفتند: گریستن بر تو حرام است ؛ زیرا، موجب افزایش باد فتق می شود. و هنگامی که سیّد به مسجد می رفت تا وقتی که در مجلس حضور داشت ذاکرین منبر نمی رفتند و اگر اتفاقاً در حضور او ذاکری بالای منبر می رفت او بر نمی خاست و باز گریه می کرد.

مرحوم تنکابنی ، درباره فرزند حجة الاسلام شفتی ، مرحوم آقا سید اسداللّه نیز چنین می نگارد: هر شب از نصف شب تا صبح ، در جایی خلوت به دعا و مناجات و گریه و عبادت و نماز اشتغال دارد و در گریستن از خوف خداوند متعال ، مانندی برای او نیست . (41)

آخوند ملاّ محمّد کاشی

در شرح احوال آخوند ملا محمّد کاشانی ، استاد آقا نجفی قوچانی و حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی و بسیاری از دیگر اعاظم ، آورده اند:

(هر نیم شب ، نمازی چنان به سوز و گداز می خواند و بدنش به لرزه می افتاد که از بیرون حجره صدای حرکت استخوانهایش احساس می شد).

روزی پس از ختم درس ، یکی از طلاّب به مَدْرس آن بزرگوار آمد و گفت : آقا، این آقا شیخ می گوید که دیشب به وقت سحر دیدم که از در و دیوار صدای (سبّوحٌ قدّوس ، ربّنا و ربّ الملائکة و الرّوح ) بر می آید و چون نگریستم دیدم که آقای آخوند در سجده ، این ذکر را می گوید. آخوند فرمود: این که در و دیوار به ذکر من متذکّر باشند امری نیست ؛ مهمّ آن است که او از کجا محرم این راز گشته است ). (42)

تا به حاصل برسد کشت امیدی که تراست

چاره کار به جز دیده بارانی نیست

کنون باید ای خفته بیدار بود

چو مرگ اندر آرد ز خوابت چه سود؟

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:

هنگامی که مردی از خواب شب برخیزد و همسرش را نیز بیدار کند و هر دو دو رکعت نماز بخوانند، آنان از ذاکرین خدای متعال محسوب می شوند که بسیار ذکر خدا می گویند. (43)

شیخ جعفر کاشف الغطاء

در احوال این محقق بزرگ آورده اند:

(شیخ در عبادت و صفای باطن و حالت تضرّع و زاری به درگاه حضرت باری و تهجّد و سحرخیزی و دعا و مناجات ، یکی از اوتاد روزگار بوده و تا سر حدّ قدرت نمی گذاشته عمل مستحبی از او فوت شود). (44)

شهید محراب ، ملاّ محمد تقی برغانی قزوینی می گوید:

(روزی مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد و در منزل یکی از بزرگان رحل اقامت افکند. در آن منزل ، باغی نیز وجود داشت وقت خواب فرا رسید و همه خوابیدند و من هم در گوشه آن باغ خوابیدم .

چون پاسی از شب گذشت ، شنیدم شیخ مرا صدا می زند و می گوید: برخیز و نماز شب به جای آر.

عرض کردم ؛ بلی بر می خیزم .

شیخ رد شد و من دوباره خوابیدم ناگهان صدایی به گوشم خورد، به دنبال آن روانه شدم وقتی به نزدیک جایی که سر و صدا می آمد رسیدم دیدم جناب شیخ به تضرّع و گریه و مناجات مشغول است و صدای ایشان چنان در من اثر گذاشت که از آن شب تا کنون که 25 سال می گذرد، هر شب بر می خیزم و به مناجات مشغول می شوم ). (45)

در (فوائد الرضویه ) می نویسد: (در بعضی از مؤلّفات دیدم که سالی شیخ گذرش به یکی از شهرهای ایران افتاد، اهل آن جا خواستند نماز را با آن جناب به جماعت گزارند. مساجد شهر کم وسعت و غیر کافی بود، لاجرم در میدانی اجتماع کردند و با شیخ نماز جماعت خواندند.

پس از نماز از آن بزرگوار خواهش نمودند که موعظه بفرمایید، شیخ فرمود: من فارسی را خوب نمی دانم اصرار کردند، شیخ بر منبر آمد و فرمود: مردم ! شما می میرید و شیخ هم می میرد، پس فکر روز بازپسین نمائید. ایها النّاس ! شهر شما مثل بهشت است ، چه ، در بهشت قصور است و در این شهر نیز قصور عالیه و بوستانهائی است که دارای نهرهاست و در بهشت تکلیف از قبیل نماز و روزه و سایر عبادات ، برداشته است همچنین است در شهر شما که نماز و روزه و عبادات و دیگر امور برداشته شده است این تعریض بود از شیخ بر اهل آن شهر در مواظبت نداشتن آنها به فرائض الهی و ارتکاب محرمات و مناهی .

پس نگاه فرمود: در پای منبر یکی از ذاکرین را دید، به او فرمود: برخیز و ذکر مصیبت کن و از منبر فرود آمد.

و چون ائمه جماعت آن شهر نوافل را به جای نمی آورند، این مطلب به شیخ عرض شد، شیخ فرمود: هر که نماز نافله نکند به او اقتدا نکنید، ائمه جماعت که این سخن را شنیدند همگی بنای نافله گذاشتند. (46)

شیخ حسن فرزند کاشف الغطاء می گوید: (عادت شیخ جعفر آن بود که هر شب وقت سحر بیدار بود و می آمد دمِ در اتاقها و عیال و اطفال همه را بیدار می کرد و می گفت : برخیزید و نماز شب بخوانید و همه بر می خاستند.

من در آن زمان کودک بودم و خواب بر من غلبه می کرد وقتی که شیخ دمِ در اتاق من می آمد و صدا می زد برخیز، من به همان حالت که دراز کشیده بودم می گفتم : ولا الضّالین ، یا، اللّه اکبر؛ یعنی ، من مشغول نمازم !!) (47 ).

آقا نجفی قوچانی

مرحوم آقا نجفی قوچانی رحمه الله علیه ضمن گزارش ماجراهای دورانِ طلبگی خود در اصفهان ، می نویسد:

(... در این حجره تازه که حجره هامان به هم وصل بود از میان طاقچه سوراخ نمودیم و ریسمانی در آن کشیدیم که یک سرِ ریسمان در حجره رفیق بود و یک سر ریسمان را من به دست خود می بستم که سحر هر کدام زودتر بیدار شویم دیگری را بدون این که صدایی بزنیم ، به توسط همان ریسمان بیدار کنیم که مبادا طلبه ای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد.) (48)

استادِ آیت اللّه العظمی بروجردی

گویند که مرحوم آیت اللّه سیّد محمد باقر درچه ای ، استاد آیت اللّه بروجردی و میرزای نائینی و آقا نجفی قوچانی و... در قنوتِ نماز شب ، دعای ابوحمزه ثمالی را با حالت ایستاده ، می خواندند.

کنونت که چشم است اشکی ببار

زبان در دهان است عذری بیار

حضرت علی علیه السلام فرمود:

نماز شب مایه سلامتی جسم و متوسل شدن به اخلاق پیامبران و موجب رضایت پروردگار عالمیان است . (49)

تعطیل درس

مرحوم ملاّ زین العابدین سلماسی که از ملازمین و خواصّ علاّمه بحرالعلوم است ، اظهار می دارد که :

(بحرالعلوم هر شب در کوچه های نجف گردش می کرد و برای بینوایان غذا می برد. اتفاقاً، چند روزی درس را تعطیل کرد، طلاّب مرا شفیع کردند که علّت این امر را سؤ ال کنم ؛ وقتی از ایشان خواستم درس را شروع بفرمایند و درباره سبب ترک تدریس سؤ ال کردم پاسخ دادند: درس نمی گویم ! پس از چند روز، دوباره ماجرا تکرار شد و من انگیزه ترک تدریس را سؤ ال کردم ، علاّمه فرمود:

در نیمه های شب ، هرگز نشنیدم که این طلاّب با خداوند متعال مناجات کنند و به تضرّع و زاری مشغول باشند، با اینکه من شبها در کوچه های نجف گردش می کنم و این گونه طلبه ها، سزاوار نیستند که آنان را آموزش دهم !

وقتی طلاّب از گفته علاّمه ، آگاه شدند همه مشغول تضرّع و زاری شدند و شبها صدای گریه و مناجات آنان از هر سو بلند شد و ایشان مجدّداً تدریس را آغاز کردند.)(50)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

آیا چهره نماز شب خوانها را نمی بینید که از همه چهره ها زیباتر است ؟

این برای آن است که آنان هنگام شب با خدای سبحان خلوت کرده اند و خدای تعالی جامه ای از نور خود بر چهره ایشان پوشانید. (51)