فصل پنجم [شرط جانشینی پیامبر اکرم]
اشاره
در بیان اینست که خلیفه و جانشین پیغمبر اسلام صلی اللّه علیه و آله بعقیده شیعه کسی باید باشد که در تمام عمر گناه کبیره و یا صغیره از او سرنزده باشد و چون علم به این معنی را بشر نمیتواند پیدا کند و فقط خدا میداند که چه کسی گناه کبیره و صغیره از او سر نزده پس باید امام را خدا معیّن کند نه مردم چنانچه سنّیها میگویند.
عقیده شیعه
امام را خدا باید معیّن کند مردم حق تعیین خلیفة و امام ندارند.
عقیده سنی
خلیفه را مردم باید معلوم نمایند زیرا پیغمبر جانشین برای خودشان معیّن نفرموده.
امّا حجّت و دلیل بودن اجماع مسلمین راجع به خلفاء ثلاثه که اهل تسنّن میگویند اصلی ندارد زیرا منشاء این اجماع فقط تبلیغات سوء بوده که علیه خاندان علی و اهل بیت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله از حال احتصار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله شروع و هنوز هم این تبلیغات در میان سنّیها عملی میشود و اگر نبود این تبلیغات و مردم آزاد بودند در عقیده مسلما به در خانه مولای متقیان علی بن
سه رساله، ص: 62
ابی طالب علیه السلام میرفتند زیرا همه مردم میدانستند علی علیه السلام علمش بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در درجه اوّل بود. همچنین در شجاعت و زهد و عبادت مثل حضرت کسی را نمیشناختند خلاصه در تمام صفات کمالیّه حضرت را بالاتر میدانستند.
علاوه بر اینکه در غدیر خم و موارد دیگر حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله مولای متقیان را به مردم معرّفی نمودند مخصوصا در غدیر خم سه ساعت خطبۀ حضرت طول کشید و در ضمن خطبه فرمودند: من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه یعنی هرکه من مولای اویم یعنی هرکه من صاحب اختیار او هستم پس علی علیه السلام هم مولای اوست سنّیها بیانصافی میکنند مولا را در اینجا بمعنی دوست میگیرند میگویند حضرت سه ساعت مردم را معطّل کرده فقط میخواسته است بگوید هرکه من دوست او هستم علی هم دوست او است یعنی هرکه مرا دوست دارد علی علیه السلام را هم دوست داشته باشد- شیعه به سنّی میگوید وظیفه مسلمان این است که مؤمن را خصوصا خاندان پیغمبرش را دوست داشته باشد معنی ندارد سه ساعت چند هزار جمعیّت را در بیابانی به نام غدیر خم روی پا نگهدارند و سه ساعت راجع به یک مطلب سادهای حرف بزنند پس باید مطلب بسیار مهمّ باشد مانند مسئله خلافت و جانشینی.
البته علمای بزرگ در توضیح حدیث غدیر مطالبی برای اثبات حقانیّت شیعه، فرمودهاند هرکه طالب است باید به کتب مفصّله مراجعه نماید.
سه رساله، ص: 63
خلاصه، تبلیغات مسموم جلوی عقل و قضاوت مردم را گرفت تا به حدّی که میگفتند علی علیه السلام لیاقت ندارد خلیفه و جانشین پیغمبر اسلام صلی اللّه علیه و آله باشد زیرا مؤسسین این تبلیغات میدانستند که اگر علی علیه السلام خلیفه و جانشین رسول خدا صلی اللّه علیه و آله شود دیگر آنها نمیتوانند از بیت المال مسلمین سوء استفاده کنند
سه رساله، ص: 65
خاتمه در معنای عدالت
اشاره
و اینکه عادل به چه کسی میگویند و عادل را از کجا بشناسیم.
اما معنای عدالت، میانهروی در هر کاری را عدالت گویند به عبارت دیگر اگر تمام قوای انسان مانند قوّۀ غضب و قوّۀ شهوت و قوّۀ وهم از عقل اطاعت کنند اینچنین انسانی عادل است.
اما اینکه عادل به چه کسی گویند عادل کسی است که ملکهای در اثر ایمان به خدا در او باشد که گناه کبیره از او صادر نشود و اصرار بر گناه صغیره هم نداشته باشد یعنی گناه کوچک را هم پیدرپی بجا نیاورد.
اما اینکه عادل را از کجا باید شناخت به فتوای آیة الله بروجردی رحمة الله علیه چند راه دارد:
اوّل اینکه در اثر معاشرت با او بفهمیم که این آدم ملکۀ عدالت دارد.
دوّم اینکه دو نفر عادل به عدالت او شهادت دهند.
سوّم اینکه عدّه از مسلمانان بگویند که فلانی عادل است یا عملا عدالت او را ثابت کنند مثل اینکه پشت سر او نماز بخوانند به شرط اینکه به عمل یا گفتارشان اطمینان به عدالت حاصل شود.
سه رساله، ص: 66
شرایط امام جماعت به نقل از توضیح المسائل.
امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلالزاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند و نیز اگر مأموم مرد است امام او هم باید مرد باشد و اقتداء کردن بچه ممیّز که خوب و بد را میفهمد به بچه ممیّز دیگر مانعی ندارد.
امامی را که عادل میدانسته اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه میتواند به او اقتدا نماید.
مرحوم نراقی در معراج السعاده فرموده: بدانکه عدالت افضل فضایل، و اشرف کمالات است زیرا دانستنی که عدالت مستلزم جمیع صفات کمالیّه، بلکه عین آنها است، همچنانکه جور که ضد آن است مستلزم جمیع رذایل، بلکه خود آنهاست، و چگونه چنین نباشد و حال آنکه شناختی که عدالت ملکهای است حاصل در نفس انسان که به سبب آن قادر میشود بر تعدیل جمیع صفات و افعال، و نگاه داشتن در وسط و رفع مخالفت و نزاع فیمابین قوای مخالفه انسانیّه، به نحوی که اتّحاد و مناسبت و یگانگی و الفت میان همه حاصل شود، پس جمیع اخلاق فاضله و صفات کامله مترتب بر عدالت میشود، و باین سبب افلاطون الهی گفته است: که چون از برای انسان صفت عدالت حاصل شد روشن و نورانی میشود بواسطه آن جمیع اجزای نفس او و هر جزوی از دیگری کسب ضیاء و تلألؤ میکند و دیدههای نفس گشوده میشود و متوجّه میشود به بجا آوردن آنچه را از او خواستهاند بر نحو افضل پس سزاوار بساط قرب مبداء کلّ جلّ شأنه میشود و غایت تقرّب در نزد ملک الملوک از برای او
سه رساله، ص: 67
حاصل میگردد.
بدانکه عدالت بر سه قسم است:
اول آنکه میان بندگان و خالق ایشان میباشد، و بیان آن این است که دانستنی عدالت عبارت است از عمل به مساوات به قدر امکان و چون که حقّ سبحانه و تعالی بخشنده حیات و عطاکننده جمیع کمالات است هرچه هر زندهای به آن محتاج بوده برای او آماده کرده، و خوان نعمت و روزی از برای هرکس نهاده، آنچه از نعمتهای بیکران او هر ساعتی میرسد زبانها از تعداد آن عاجز، و آنچه از عطاهای بیپایانش هر لحظه حاصل میشود از حدّ و حصر متجاوز است، و آنچه از مراتب عالیه و درجات متعالیه و سرور و بهجت و عیش و راحت که در عالم آخرت مهیّا نموده، به مراتب غیر متناهیه بالاتر و بهتر، نه چشمی مثل آن دیده، و نه گوشی شنیده، و نه به خاطری خطور کرده، پس البتّه حقی واجب از برای خدا بر بندگان ثابت است که باید به ازاء آن عدالت فی الجمله حاصل شود، زیرا که از هرکه فیضی و نعمتی به دیگری رسد و او در مقابل، نوع مکافاتی به عمل نیاورد البته ظالم و جائر خواهد بود و لیکن مکافات نسبت به اشخاص مختلف میشود و مکافات احسان پادشاه عادل دعای بقای دولت و نشر محامد و شکر نعمت او و سعی در خدمت او است، و دیگر مکافات به دادن مال و قضای حاجت او است، و ساحت کبریائی حضرت آفریدگار از احتیاج به اعانت و سعی ما منزه، و عرصه جلالش از ضرورت اعمال و افعال ما مقدّس است، و لیکن بر بندگان واجب است کسب معرفت و تحصیل محبّت او، و سعی در
سه رساله، ص: 68
بجا آوردن فرمان و جدّ در اطاعت پیغمبران او و انقیاد احکام شریعت و امتثال آداب دین و ملّت هرچند که توفیق اینها نیز از نعمتهای او است.
از دست و زبان که برآید از عهده شکرش بدر آید
ولیکن چنانچه بنده آنچه را در آن مدخلیّتی و اختیاری دارد از وظایف طاعات و دوری از معاصی و سیئات بجا آورد از جور مطلق خارج میشود اگرچه اصل اختیار و قدرت هم نعمت او بلکه وجود و حیوة از فیض موهبت او است.
دوم عدالتی که در میان مردم میباشد و از بعضی نسبت به بعضی دیگر حاصل میشود از اداء کردن حقوق، و ردّ امانات، و انصاف دادن در معاملات، و تعظیم بزرگان، و احترام پیران و فریادرسی مظلومان، و دستگیری ضعیفان و مقتضای این قسم از عدالت آن است که آدمی به حقّ خود راضی و ظلم به احدی روا نداشته و به قدر استطاعت و امکان، حقوق برادران دینی خود را بجا آورد و هرکس را از ابناء نوع بمرتبهای که لایق او باشد بشناسد و بداند که هر کسی را از جانب آفریدگار حقّی لازم است و به ادای آن بشتابد.
در حدیث نبوی وارد است که از برای برادران مؤمن بر یکدیگر سی حقّ است.
اول اگر گناهی در حق او از برادر مؤمن سرزند یا تقصیری از او صادر شود از او بگذرد.
دوم اگر غریب باشد دلداری او کند و با او مهربانی نماید.
سه رساله، ص: 69
سوم چنانچه بر عیبی از او واقف شود بپوشاند.
چهارم اگر لغزشی از او به وجود آید چشم از آن بپوشد.
پنجم اگر عذرخواهی نماید عذر او بپذیرد.
ششم اگر کسی غیبت برادر مؤمنی را کند او را منع نماید.
هفتم آنچه خیر او را بداند باو برساند و پند و نصیحت از او باز نگیرد.
هشتم دوستی او را محافظت کند و شرایط دوستی را بجا آورد.
نهم حقوق او را منظور داشته باشد.
دهم اگر مریض شود آنرا عیادت کند.
یازدهم به جنازه او حاضر شود.
دوازدهم هر وقت او را بخواند اجابت کند.
سیزدهم اگر هدیه از برای او فرستد قبول کند.
چهاردهم اگر با او نیکی کند مکافات نماید.
پانزدهم اگر نعمتی از او باو برسد شکر آنرا بجا آورد.
شانزدهم یاری او را نماید.
هفدهم ناموس و عرض او را در اهلش محافظت کند.
هجدهم حاجت او را برآورد.
نوزدهم آنچه از او سؤال نماید ردّ ننماید.
بیستم اگر عطسه کند تسمیت او نماید یعنی باو بگوید یرحمکم اللّه او هم در جواب گوید یغفر اللّه لکم.
بیست و یکم گمشده او را راه نماید.
بیست و دوم سلام او را جواب گوید.
سه رساله، ص: 70
بیست و سیم با او بگفتار نیک تکلّم نماید.
بیست و چهارم نعمتهای او را نیکو شمارد.
بیست و پنجم قسمهای او را تصدیق کند.
بیست و ششم با او دوستی کند و از دشمنی با او احتراز نماید.
بیست و هفتم او را یاری کند خواه ظالم باشد یا مظلوم، و یاری او در وقت ظالم بودن این است که کاری کند تا او ظلم نکند مثل اینکه او را نصیحت نماید و مفاسد ظلم را برای او بیان نماید.
بیست و هشتم او را تسلیم دشمن نکند و خوار نگرداند او را بتنها گذاردنش.
بیست و نهم از برای او دوست داشته باشد آنچه را از برای خود دوست داشه از نیکیها.
سیام از برای او مکروه شمارد آنچه از برای خود مکروه میشمارد از بدیها.
سوّم از اقسام عدالت عدالتی است که میان زندگان و ذو الحقوق ایشان میباشد از اموات، مثل اینکه قروض مردگان خود را اداء کنند، و وصیّتهای ایشان را بجا آورند، و ایشان را یاد کنند به تصدّق و دعا.
از آنچه مذکور شد معلوم میشود که نهایت کمال و غایت سعادت از برای هر شخصی اتّصاف او است به صفت عدالت و میانهروی در جمیع صفات و افعال باطنه و ظاهره، خواه از اموری باشد که مخصوص ذات او و متعلّق بخود او باشد، یا امری باشد که میان او و دیگری بوده باشد، و نجات در دنیا و آخرت حاصل
سه رساله، ص: 71
نمیشود مگر به استقامت بر وسط و ثبات بر مرکز، پس ای جان برادر اگر طالب سعادتی سعی کن تا جامع جمیع کمالات باشی و در جمیع امور مختلفه وسط و میانهروی را شعار خود کنی، پس اوّل سعی کن که متوسط باشی میان علم و عمل و جامع این هردو مرتبه باشی به قدر استطاعت و امکان، و اکتفاء به یکی از ایندو مکن که هرکه اکتفاء بیکی از این هردو نماید از شکنندگان پشت پیغمبر خواهد بود.
سه رساله، ص: 72
ملحقات کبائر المعاصی
فصل اوّل آثاری که در روایات و اخبار از برای گناهان بیان شده:
1- عن ابی عبد الله علیه السلام قال: الذنوب التی تغیر النعم البغی، و الذنوب التی تورث الندم القتل، و التی تنزل النقم الظلم، و التی تهتک الستور شرب الخمر، و التی تحبس الرزق الزنا، و التی تعجل الفناء قطیعة الرحم، و التی ترد الدعا و تظلم الهواء عقوق الوالدین
ترجمه: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: گناهانی که نعمت را دیگرگون کنند شورش ناروا است، و گناهانی که موجب پشیمانیند قتل و آدمکشی است، و گناهانیکه بلا نازل کند ستم است، و گناهانی که آبرو را میبرد شرابخواری است و گناهانی که روزی را حبس و کم میکند زنا است و آنها که مرگ را زود رسانند قطع رحم است و آنها که دعا را برگردانند و فضا را تیره سازند اذیت پدر و مادر است.
2
- عن ابی جعفر علیه السلام قال: وجدنا فی کتاب رسول الله صلی
______________________________
سه رساله، ص: 73
اللّه علیه و آله اذا
ظهر الزنا من بعدی کثرموت الفجاة، و اذا طفف المکیال و المیزان اخذهم الله بالسنین و النقص، و اذا منعوا الزکاة منعت الارض برکتها من الزرع و الثمار و المعادن کلها، و اذا جاروا فی الاحکام تعاونوا علی الظلم و العدوان، و اذا نقضوا العهد سلط الله علیهم عدوهم، و اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فی ایدی الاشرار، و اذا لم یامروا بالمعروف و لم ینهوا عن المنکر و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی سلط الله علیهم شرارهم فیدعوا خیارهم فلا یستجاب لهم
ترجمه: حضرت امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند: در کتاب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله یافتیم که هرگاه پس از من زنا پدیدار گردد مرگ ناگهانی فراوان شود، و هرگاه در کیل و وزن (پیمانه و ترازو) کم بدهند خدایشان به قحطی و کاستی مأخوذ دارد، و هرگاه از زکوة دریغ کنند زمین از برکت خود نسبت بزراعت و میوهها و همه معادن دریغ کند، و هرگاه حکم بناحق کنند به ستم و عدوان کمک میکنند، و هرگاه پیمان شکنند خدا دشمنانرا بر آنها چیره سازد، و هرگاه قطع رحم کنند خدا مال را بدست اشرار اندازد، و هرگاه امر به معروف و نهی از منکر نکنند و پیروی از نیکان خاندان من ننمایند خدا بدهای آنها را بر آنها مسلّط گرداند پس نیکان آنها دعا کنند ولی مستجاب نشود.
3- عن ابی عبد الله علیه السلام قال: کان ابی علیه السلام یقول:
مامن شئی افسد للقلب من خطیئة ان القلب لیواقع الخطیئة فما تزال به
______________________________
سه رساله، ص: 74
حتی تغلب علیه فیصیر اعلاه اسفله.
ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمودند چیزی تباهکنتر برای دل از گناه نیست، به درستیکه دل همآغوش گناه شود و پیوسته گناه بدان برآید تا بر آن چیره گردد و آنرا سرنگون سازد.
________________________________________
تهرانی، احمد بن محمد باقر مجتهدی، سه رساله، در یک جلد، در راه حق، قم - ایران، ششم، 1423 ه ق
سه رساله؛ ص: 74
4
- عن ابی عبد الله علیه السلام قال: اما انه لیس من عرق یضرب و لا نکبة و لا صداع و لا مرض الا بذنب، و ذلک قول الله عز و جل فی کتابه و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر ثم قال ما یعفو الله اکثر مما یؤاخذ به.
ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمودند هیچ رگی نلرزد و پائی برنخورد و سری درد نگیرد و بیماری نیابد جز به خاطر گناهی، و این است مقصود از گفتار خدای عزّ و جل در سوره شوری آیه 30: آنچه مصیبت بشماها میرسد در اثر کارهایی است که خودتان انجام دادهاید و خدا بسیاری را هم گذشت میکند- سپس حضرت فرمود:
آنچه خدا از آن گذشت میکند بیشتر است از آنچه مؤاخذه میکند.
5-
عن ابی عبد الله علیه السلام قال کان امیر المؤمنین علیه السلام یقول لا تبدین عن واضحة و قد عملت الاعمال الفاضحة و لا یامن البیات من عمل السیئات
ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمودند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود مبادا دندان ز خنده نمایان کنی در حالی که
______________________________
سه رساله، ص: 75