فصل دوم دلائل حرام بودن غیبت
اشاره
بدان که غیبت مؤمن حرام است به ادلّه اربعه یعنی 1- قرآن 2- روایات 3- اجماع علماء 4- حکم عقل.
دلیل اول: آیات قرآن مجید.
از شش آیه حرمت غیبت استفاده میشود.
آیه اول
: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لٰا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسیٰ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لٰا نِسٰاءٌ مِنْ نِسٰاءٍ عَسیٰ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لٰا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لٰا تَنٰابَزُوا بِالْأَلْقٰابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمٰانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظّٰالِمُونَ.
خدای متعال در این آیه از سه چیز نهی فرموده است:
اول: استهزاء و مسخره کردن را.
دوم: غیبت و بدگوئی کردن را.
سوم: مؤمنان را به لقبهای زشت و بد صدا زدن.
ترجمه آیه: ای کسانی که ایمان آوردهاید نباید مسخره کنند قومی، قومی را شاید که قوم مسخره شده بهتر از ایشان بوده باشند و نه زنها مسخره کنند زنها را شاید که مسخرهشدگان بهتر از ایشان باشند. و عیبگیری نکنید از مؤمنان که آنها به منزله خود شما
______________________________
سه رساله، ص: 102
هستند. و کسی را به لقبهای زشت و بد صدا نزنید، زشت و بد است صدا زدن مؤمن را به لقبی که کافر به آن لقب صدا زده میشود (مانند اینکه به کسی که ایمان آورده بگویند ای یهودی یا ای نصرانی یا ای بهائی یا ای فاسق) و کسی که این گناهان را انجام دهد و توبه نکند در ردیف ستمکاران درآید و از آنها شمرده شود (زیرا به خود ظلم و ستم کرده است).
اهل سنت روایت کنند که صفیّه (دختر حیّ بن اخطب یهودی) که از همسران حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بوده است گریهکنان آمد حضور پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و عرض کرد: عایشه به من گفته ای یهودی دختر دو یهودی، پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به او فرمود چرا نگفتی پدرم هارون و عمویم موسی و شوهرم محمد است
.
به مناسبت اینکه در آیه مذکور از مسخره کردن نهی شده بود آیه ذیل ذکر میشود:
زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیٰاةُ الدُّنْیٰا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیٰامَةِ وَ اللّٰهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشٰاءُ بِغَیْرِ حِسٰابٍ.
ترجمه: جلوه نموده برای کسانی که کافر شدند زندگانی چند روزه دنیا، و مسخره میکنند آنان، کسانی را که ایمان آوردهاند (چون فقیرند) و آن کسانی که اهل تقوی هستند روز قیامت برتر از ایشانند و
______________________________
سه رساله، ص: 103
خدا هرکس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد.
آیۀ دوم: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لٰا تَجَسَّسُوا وَ لٰا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِیمٌ
در این آیه شریفه خدای متعال از سه چیز نهی کرده است:
اوّل: گمان بد بردن به مؤمنان.
دوم: تجسس و تفتیش کردن از کارهای مؤمنان.
سوم: غیبت کردن و بدگوئی پشت سر مؤمنان.
ترجمه: ای اهل ایمان اجتناب و دوری کنید از بسیاری از گمانها (یعنی گمان بد و گمانی که بدی و خوبی آن معلوم نیست) زیرا بعضی از گمانها معصیت و گناه است و آن ظنّ و گمان بد نسبت به برادر دینی خود است.
روایتی از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله مروی است که همیشه به برادر مؤمن خود خوشگمان باشید
و روایتی از حضرت صادق علیه السلام مروی است که به کار برادر مؤمن خود گمان بد مبر تا وقتی که به بدی آن یقین کنی «6».
بقیه ترجمه آیه: از عیبهای برادر مؤمن خود پیجویی و از کارهایش تفتیش نکنید.
حضرت صادق علیه السلام میفرماید: رسول خدا صلی اللّه علیه
______________________________
سه رساله، ص: 104
و آله فرمود: پیجویی از لغزشهای مؤمنان نکنید و کسی که از لغزشهای برادر مؤمنش پیجویی کند خدا از لغزشهای او پیجویی خواهد کرد و کسی که خدا از لغزشهایش پیجویی کند رسوایش خواهد کرد.
بقیه ترجمه آیه: غیبت نکند بعضی از شما بعض دیگر را و کسی عیب کسی را نگوید و پشت سرش بد نگوید و عیبی که پنهان است فاش ننماید (این کار مانند خوردن گوشت مرده برادر است) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت مرده برادر خود را بخورد البته از خوردن آن طبع شما متنفر است و عقلتان به زشتی آن حکم میکند پس از خدا بترسید و مرتکب چنین گناهی نشوید و اگر مرتکب شدید فورا توبه کنید که خدا توبه شما را میپذیرد و ترحم مینماید.
آیه سوم: لٰا یُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّٰا مَنْ ظُلِمَ وَ کٰانَ اللّٰهُ سَمِیعاً عَلِیماً
ترجمه: خدا دوست ندارد بدگویی از کسی را مگر آنکه آن شخصی که بدگویی میکند مظلوم شده باشد و از ظالم خود شکایت کند و خدا سخن زشت شما را میشنود و اندازه عقوبت و استحقاق شما را میداند.
در روایت آمده است کسی در محضر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله به ابی بکر بد گفت در مرتبه اول و دوم ابی بکر جواب نداد ولی بعد از
______________________________
سه رساله، ص: 105
چند مرتبه جواب داد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله حرکت کرد و تشریف برد از علت رفتن حضرت سؤال کردند فرمود تا موقعی که ابی بکر جواب نمیداد فرشتهای جواب فحشدهنده را میداد ولی وقتی ابی بکر جواب او را داد فرشته رفت و شیطان آمد نخواستم در جایی که شیطان است باشم.
آیه چهارم
: وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِی جَمَعَ مٰالًا وَ عَدَّدَهُ
ترجمه: وای بر کسانی که غیبت اهل ایمان یا خبرچینی و نمّامی میان مسلمانان میکنند.
بعضی از علما گفتهاند «همزه» کسانی هستند که با اشاره سر و دست و چشم عیب دیگران را اظهار میکنند و «لمزه» کسانی هستند که عیب دیگران را به زبان میگویند البته عیبجویی و تنقید و انتقاد به دیگران برای غروری است که به واسطه جمع کردن اموال قابل یا ناقابل در اینها پیدا شده که به آن مالها به خود میبالند و آن را ذخیره کرده و مایه افتخار و سربلندی خود میدانند.
در تفسیر این آیه گفته شده است:
انّ الهمز الطعن فی الناس و اللمز اکل لحومهم
یعنی به درستی که همزطعن زدن به مردم و لمز خوردن گوشت ایشان یعنی غیبت کردن و بدگویی نمودن پشت سر مؤمنان است.
آیه پنجم: لٰا تُطِعْ کُلَّ حَلّٰافٍ مَهِینٍ هَمّٰازٍ مَشّٰاءٍ بِنَمِیمٍ مَنّٰاعٍ لِلْخَیْرِ
______________________________
سه رساله، ص: 106
وَ لٰا تُطِعْ کُلَّ حَلّٰافٍ مَهِینٍ
ترجمه: ای پیامبر موافقت مکن کسانی را که بسیار قسم میخورند برای هر حق یا باطلی، راست یا دروغی، و به واسطه دروغ گفتن نزد مردم خوارند و موافقت مکن با مردمی که غیبت میکنند و بسیار از مردم بدگویی مینمایند و سخنچینی میکنند و بخیل و ظالم و معصیتکارند
از این آیه شریفه استفاده میشود که کسی که غیبت میکند نباید با او موافقت کرد و بدگوییهای او را گوش داد بلکه باید دفاع کرد به اینطور که به غیبتکننده بگوید: شاید شما که غیبت میکنید اشتباه کردهاید و شاید مطلب غیر از این بوده است. حاصل آنکه برادر مؤمن خود را تا میتواند یاری کند و نگذارد از او غیبت کنند
قال النبی صلی الله علیه و آله: من اغتیب عنده أخوه المسلم فاستطاع ان ینصره فینصره نصره الله تعالی فی الدنیا و الآخرة و من خذله خذله الله تعالی فی الدنیا و الآخرة.
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: اگر پیش کسی از برادر مسلمانش غیبت کنند و او بتواند غیبت شده را یاری کند پس یاری کند یعنی دفع کند از او بدگوییها را، خدای متعال او را در دنیا و آخرت یاری میکند و اگر ترک کند یاری کردن او را خدا او را از یاری نمودن خود در دنیا و آخرت محروم میکند.
______________________________
سه رساله، ص: 107
پس مؤمن باید همیشه یار مؤمنان باشد.
در روایت دیگر آمده است: المؤمن اخ المؤمن لا یخذله ای لا یترک نصرته و اعانته
یعنی مؤمن برادر مؤمن است یاری و کمک کردن به او را ترک نمیکند.
آیه ششم: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفٰاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ وَ اللّٰهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لٰا تَعْلَمُونَ
ترجمه: به تحقیق آنان که دوست دارند شیوع و انتشار نسبت کارهای زشت و بد را به مؤمنان، برای آنها است عذاب دردناک در دنیا و آخرت (در دنیا رسوا میشوند و در آخرت به آتش میسوزند) و خدا به کارهای آشکار و پنهان، ظاهر و باطن بندگان کاملا مطلع است (و همه را مجازات میکند) و حال آنکه شما نمیدانید.
در تفسیر «نفحات الرحمن» تألیف مرحوم آقا شیخ محمد نهاوندی رحمة الله علیه دو روایت ذیل نقل شده است:
روایت اول
: قال النبیّ صلی اللّه علیه و آله انی لا عرف قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمّازون اللمّازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشیعون فیهم من الفواحش ما لیس فیهم
ترجمه: پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود:
______________________________
سه رساله، ص: 108
مردمانی را میشناسم که چنان به سینههای آنها میزنند که صدای آن را اهل جهنم میشنوند و آنان عیبجویان و پردهدران مسلمانانند و کسانیاند که قبایح و منکراتی را که مردم مرتکب نشدهاند درباره آنها منتشر میکنند.
روایت دوم
: قال النبی صلی اللّه علیه و آله: لا یستر عبد مؤمن عورة مؤمن الاستره اللّه یوم القیامة
ترجمه: پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود: هیچ بندهای عیب بنده مؤمن را پنهان و مخفی نمیکند مگر آنکه خدای متعال عیب او را در روز قیامت از مردم میپوشاند.
دلیل دوم بر حرمت غیبت روایات اهل بیت عصمت صلوات الله علیهم اجمعین است
البته روایات درباره غیبت خیلی زیاد است ما بیست و چهارتای از آنها را که دلالت بر حرمت و مذمت غیبت دارد نقل میکنیم.
روایت اول:
قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله: یاتی الرجل یوم القیامة و قد عمل الحسنات فلا یری فی صحیفته من حسناته شیئا فیقول:
این حسناتی التی عملتها فی دار الدنیا؟. فیقال له: ذهبت باغتیابک للناس و هی لهم عوض اغتیابهم.
ترجمه: رسول خدا فرمودند: مرد، در روز قیامت میآید و حال آنکه بتحقیق اعمال نیکو کرده است پس در نامۀ عملش از نیکوئیهایش
______________________________
سه رساله، ص: 109
چیزی را نمیبیند لذا میگوید: نیکوئیهای من و خوبیهائی که در دنیا کردم کجا است؟ به او گفته میشود: از بین رفت بسبب غیبت کردن تو مردم را و حسنات و خوبیهای تو از برای آنها است عوض غیبت کردن از آنان.
روایت دوم: قال النبی (صلی اللّه علیه و آله):
یوتی باحد یوم القیامة فیوقف بین یدی الرب عز و جل و یدفع الیه کتابه فلا یری حسناته فیه فیقول: الهی لیس هذا کتابی لا اری فیه حسناتی فیقال له: ان ربک لا یضل و لا ینسی ذهب عملک باغتیاب الناس ثم یوتی باخر و یدفع الیه کتابه فیری فیه طاعات کثیرة فیقول: الهی ما هذا کتابی فانی ما عملت هذه الطاعات؟ فیقال له: ان فلانا اغتابک فدفع حسناته الیک.
ترجمه: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: آورده میشود یکنفری در روز قیامت پس میایستد در مقابل خدای متعال و نامۀ عملش باو داده میشود و در آن کارهای خوب خود را نمیبیند پس میگوید:
خدایا این نامه عمل من نیست باو گفته میشود: بدرستی که ذرّهای از کارهای خوب ترا پروردگارت از بین نبرده و فراموش نمیفرماید، اعمال تو بسبب غیبت کردن مردم از بین رفت. پس دیگری را میآورند و نامۀ عملش را باو میدهند؛ در آن طاعت و عبادت بسیار میبیند پس میگوید: خدایا این نامۀ عمل من نیست زیرا که من این طاعتها را بجا نیاوردهام آنگاه به او گفته میشود: بدرستیکه فلان کس غیبت تو را کرد لذا حسنات او بتو داده شد.
______________________________
سه رساله، ص: 110
روایت سوم
: قال النبی (صلی اللّه علیه و آله): ان الغیبة اشد من الزنا و ان الرجل یزنی فیتوب و یتوب الله علیه و ان صاحب الغیبة لا یغفر له حتی یغفر له صاحبه.
ترجمه: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: بدرستیکه گناه بدگوئی نمودن بزرگتر است از زنا کردن به علّت اینکه شخص زنا میکند و پشیمان شده توبه مینماید؛ خدا هم توبۀ او را قبول میفرماید. امّا غیبتکننده آمرزیده نمیشود تا اینکه شخصی که غیبت او شده صرفنظر نموده و از او راضی شود.
روایت چهارم:
قال النبی صلی الله علیه و آله: ایاکم و الغیبة فانها اشد من الزنا لان الرجل یزنی فیتوب و یتوب الله علیه و ان صاحب الغیبة لا یغفر له الا اذا غفرها صاحبها
.
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: شما از بدگوئی کردن عقب سر مؤمنین اجتناب کنید؛ زیرا که گناه غیبت و بدگوئی نمودن بزرگتر است از گناه زنا کردن به علت اینکه مرد زنا مینماید پس بعد از پشیمان شدن توبه میکند، خدا هم توبۀ او را قبول میفرماید امّا بدرستی که غیبتکننده آمرزیده نمیشود مگر اینکه راضی شود از او، غیبت کرده شده.
روایت پنجم: روی عن النبی صلی اللّه علیه و آله: انه خطب یوما فذکر الربا و عظم شانه فقال: ان الدرهم یصیبه الرجل من الربا اعظم
______________________________
سه رساله، ص: 111
من ستة و ثلاثین زنیة و ان اربی الربا عرض الرجل المسلم.
ترجمه: از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت شده که روزی خطبهای ایراد فرموده پس ربا را یاد کردند و بزرگی گناه آنرا تذکّر داده و فرمودند: بدرستیکه یک درهم از ربا که عاید شخص میشود بزرگتر از سی و شش زنا است و بدرستیکه بدتر از گناه ربا؛ این است که شخصی آبروی کسی را بریزد.
روایت ششم: قال النبی صلی اللّه علیه و آله: من اغتاب مسلما او مسلمة لم یقبل الله صلاته و لا صیامه اربعین صباحا الا ان یغفر له صاحبه.
ترجمه: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: اگر شخصی غیبت مرد یا زن مسلمان را بنماید خدا نماز و روزۀ او را تا چهل روز قبول نمیکند مگر اینکه غیبتشده غیبتکننده را ببخشد و حلال نماید.
روایت هفتم: قال النبی صلی اللّه علیه و آله: من اغتاب مؤمنا بما فیه لم یجمع الله بینهما فی الجنة و من اغتاب مؤمنا بما لیس فیه انقطعت العصمة بینهما و کان المغتاب خالدا فی النار و بئس المصیر.
ترجمه: حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فرمودند: کسی که غیبت و بدگوئی مؤمنی را به چیزی که در او باشد بنماید خدای متعال میان این دو نفر را در بهشت جمع نمیکند و اگر کسی بدگوئی مؤمنی را بچیزی که در او نیست بکند عصمت در میان این دو نفر قطع میشود و غیبتکننده همیشه در آتش جهنم خواهد بود و جهنّم
______________________________
سه رساله، ص: 112
جایگاه بدی است.
روایت هشتم:
قال النبی صلی اللّه علیه و آله: کذب من زعم انه ولد حلال و هو یاکل لحوم الناس بالغیبة فاجتنب الغیبة فانها ادام کلاب النار
.
ترجمه: حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فرمودند: دروغ میگوید کسیکه گمان میکند حلالزاده است در حالیکه گوشتهای مردم را ببدگوئی کردن از آنها میخورد. پس از بدگوئی کردن پشت سر مردم بپرهیزید بدرستیکه غیبت و بدگوئی نمودن، خورشت سگهای جهنّم است.
روایت نهم
: قال النبی صلی الله علیه و آله: من مشی فی غیبة اخیه و کشف عورته کانت اول خطوة خطاها وضعها فی جهنم.
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: کسیکه برای بدگوئی کردن از برادر مؤمنش و ظاهر کردن عورت و گناهانی که او مخفی انجام میدهد برود؛ اوّلین قدمی که برمیدارد در جهنم است یعنی: «از قدم اوّل شروع در مخالفت خدای تعالی میکند».
روایت دهم:
قال النبی صلی الله علیه و آله: ان الغیبة حرام علی کل مسلم و ان الغیبة لتاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب.
ترجمه: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: بدرستی که بدگوئی
______________________________
سه رساله، ص: 113
کردن پشت سر مردم، بر هر مسلمانی حرام است و بتحقیق هرآینه بدگوئی کردن میخورد نیکوئیها را همچنان که میخورد آتش هیزم را مرحوم شیخ مرتضی انصاری «ره» در بحث غیبت کتاب مکاسب در معنی «خوردن نیکیها» میفرماید که: «یا بروجه إحباط میباشد «یعنی خوبیهای او را از بین میبرد». یا مضمحل شدن خوبیها است در جنب عقاب و یا چون نیکوئیها بسوی غیبت شده نقل میشود.
از این جهت است که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فرمودند که: بدگوئی کردن حسنات و خوبیها را میخورد و از بین میبرد.
روایت یازدهم
: قال النبی صلی الله علیه: ادنی الکفر ان یسمع الرجل من اخیه کلمة فیحفظها علیه یریدان یفضحه بها اولئک لا خلاق لهم
.
ترجمه: حضرت محمد بن عبد الله صلی اللّه علیه و آله فرمودند:
مرتبه اوّل کفر آنستکه شخصی حرفی را از برادر ایمانی خود بشنود پس آنرا حفظ کند تا اینکه بضرر او استفاده کرده و آبروی او را بسبب آن حرف بریزد؛ برای این دسته از اشخاص بهره و نصیبی در آخرت نیست.
روایت دوازدهم: قال الصادق علیه السّلام: حدثنی ابی عن ابیه عن آبائه عن علی علیه السّلام انه من قال فی مومن ماراته عیناه او سمعته اذناه مما یشینه و یهدم مروته فهو من الذین قال الله تعالی ان الذین
______________________________
سه رساله، ص: 114
یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم.
ترجمه: حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از پدرانش تا امیر المؤمنین علیهم السلام بدرستیکه کسیکه بگوید دربارۀ مؤمنی چیزی را که دیده است دو چشم او و شنیده است دو گوش او از چیزهائی که پست و کوچک میکند او را و از بین میبرد جوانمردی او را پس او از کسانی است که خدای تعالی درباره او فرموده است: بتحقیق کسانی که دوست دارند اینکه مشهور کنند و شیوع بدهند فواحش «بدیها» را دربارۀ کسانی که ایمان آوردهاند. از برای آنها عذاب دردناک است.
روایت سیزدهم:
اوحی الله تعالی الی موسی: من مات تائبا عن الغیبة فهو آخر من یدخل الجنة و من مات مصرا علیها فهو اول من یدخل النار
.
ترجمه: خدای تعالی به حضرت موسی علیه السّلام وحی فرمود کسی که بمیرد در حالیکه توبه کرده است از بدگوئی کردن پشت سر مؤمنین پس او آخر کسی است که داخل بهشت میشود و کسیکه بمیرد در حالیکه اصرار دارد بر بدگوئی کردن پس او اوّل کسی است که داخل آتش میشود.
روایت چهاردهم:
من اغتیب غفرت ذنوبه.
______________________________
سه رساله، ص: 115
ترجمه: کسیکه غیبت کرده شود گناهانش آمرزیده میشود.
روایت پانزدهم
: قال علی علیه السّلام: لا تحاسد و و لا تباغضوا و لا یغتب بعضکم بعضا و کونوا عباد الله اخوانا.
ترجمه: حضرت علی علیه السّلام فرمودند: به یکدیگر حسد نورزید و غضب ننمائید و بدگوئی و غیبت نکنید بعضی از شما بعض دیگر را و شما بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید.
روایت شانزدهم:
روی ان الرجل یعطی کتابه فیری فیه حسنات لم یکن یعرفها فیقال هذه بما اغتابک الناس
.
ترجمه: روایت شده وقتی که نامۀ عمل شخصی به دستش داده میشود در آن اعمال خوبی میبیند که نمیشناسد و هرچه فکر میکند نمیفهمد چه وقتی آنها را انجام داده پس باو گفته میشود:
اینها را به سبب غیبت کردن مردم از تو؛ بتو دادهاند.
روایت هفدهم:
قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله: من اغتاب مسلما فی شهر رمضان لم یوجر علی صیامه.
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: کسیکه در ماه رمضان مسلمانی را غیبت کند؛ به روزۀ او اجر داده نمیشود.
روایت هیجدهم
: قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله: ما عمر مجلس بالغیبة الا خرب من الدین فنزهوا اسماعکم من استماع الغیبة فان القائل
______________________________
سه رساله، ص: 116
و المستمع لها شریکان فی الاثم
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرموده: مجلسی به غیبت و بدگوئی کردن آباد نمیشود مگر اینکه خراب میشود از دین، پس گوشهای خود را از شنیدن غیبت پاک کنید بدرستی که گوینده و شنوندۀ غیبت هردو در گناه شریک هستند.
روایت نوزدهم
: قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله عذاب القبر من النمیمة و الغیبة و الکذب.
ترجمه: حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: بدرستیکه عذاب قبر از سه چیز است نمّامی کردن و غیبت نمودن و دروغ گفتن.
روایت بیستم:
قال النبی صلی اللّه علیه و آله فی خبر معاذ: الحفظة تصعد بعمل العبد و له نور کشعاع الشمس حتی اذا بلغ السماء الدنیا و الحفظة تستکثر عمله و تزکیه فاذا انتهی الی الباب قال الملک بالباب، اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه انا صاحب الغیبة امرنی ربی ان لا ادع عمل من یغتاب الناس یتجاوزنی الی ربی
.
ترجمه: حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند در خبر معاذ: بدرستیکه ملک مستحفظ در موقعی که عمل بنده را بالا میبرد؛ از برای آن عمل، نوری است مثل نور خورشید؛ تا اینکه این
______________________________
سه رساله، ص: 117
نور بآسمان بدنیا میرسد و آن ملک این عمل را بسیار میداند و علاوه آن عمل را خالص میپندارد، وقتی به دریکه باید عمل از آنجا بگذرد میرسد دربان میگوید: این عمل را به صورت صاحبش بزنید من صاحب غیبت هستم؛ پروردگارم مرا أمر کرده است باینکه نگذارم عمل غیبتکننده بآسمان رفته و تجاوز نماید یعنی: عمل غیبتکننده از پیش من به طرف پروردگار بالا نرود.
روایت بیست و یکم: عن انس قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله:
مررت لیلة اسری بی علی قوم یخمشون وجوههم باظافیرهم، فقلت: یا جبرئیل من هولاء قال، هولاء الّذین یغتابون الناس و یقعون فی اعراضهم.
ترجمه: انس میگوید: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند.
شبی که مرا به معراج بردند عبور کرده و گذشتم به قومی که صورت خود را با ناخن میخراشیدند، من به جبرئیل گفتم: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را میکنند و در آبروی مردم واقع میشوند (یعنی آبروی مردم را میبرند).
روایت بیست و دوّم: قال البراء خطبنا رسول الله صلی اللّه علیه و آله:
حتی اسمع العواتق فی بیوتها فقال: یا معشر من آمن بلسانه و لم یومن بقلبه لا تغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فان من تتبع عورة اخیه تتبع الله عورته و من تتبع الله عورته یفضحه فی جوف بیته
______________________________
سه رساله، ص: 118
ترجمه: براء گفت که: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله برای ما خطبهای خواندند تا اینکه شنیدند زنهای جوان پس پرده یا دخترانی که در خانهها شوهر نکرده بودند پس فرمودند: ای جماعتی که بزبان ایمان آورده و بدل ایمان نیاوردهاید، بدگوئی مسلمانان را نکنید، و جستجو و عیبجوئی از عیبهای مؤمنین ننمائید پس بتحقیق کسی که از برادر مسلمانش عیبجوئی کند، خدای عالم از عیبهای او پیجوئی مینماید و کسی که خدا از عیب او پیجوئی نماید او را مفتضح نموده و آبرویش را میریزد؛ و لو داخل خانۀ خود پنهان شود.
روایت بیست و سوّم
: قال سلیمان بن جابر: اتیت رسول الله صلی اللّه علیه و آله فقلت: علمنی خیرا ینفعنی الله به قال لا تحقرن من المعروف شیئا و لو ان تصب من دلوک فی اناء المستسقی و ان تلقی اخاک ببشر حسن و اذا ادبر فلا تغتابه
.
ترجمه: أنس میگوید: که: سلیمان بن جابر میگفت نزد رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله رفته عرض کردم: یاد بده بمن چیزی را که خوب باشد تا منفعتی از جانب خدای متعال نصیب من شود فرمودند:
اوّل اینکه کارهای خوب را کوچک مشمار (زیرا که رضایت پروردگار در کارهای خوب پنهان است)؛ اگرچه کار خوب، عبارت باشد از ریختن آبی در ظرف کسیکه از تو تقاضای آب کند.
دوّم اینکه با صورت گشاده و باز با برادران ایمانی ملاقات کنی (نه با صورت درهم و گرفته).
______________________________
سه رساله، ص: 119
سوّم اینکه اگر رفیقت از نزد تو رفت، بدگوئی و غیبت او را ننمائی.
روایت بیست و چهارم
: قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله: من حسنت صلاته و کثرت عیاله و قل ماله و لم یغتب المسلمین کان معی فی الجنة کهاتین و ما اقبح بالرجل المسلم ان یغفل عن عیوب نفسه و یتجسس عیوب اخوانه و یظهرها بین الناس فما باله یبصر القذی فی عین اخیه و لا یبصر الجذع فی عین نفسه.
ترجمه: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: کسیکه نماز او درست باشد (یعنی: با شرایط و دستوراتی که از طرف شارع مقدّس رسیده بعمل آورد و توجّه و حضور قلب او کامل باشد) و نانخور و عیالات او زیاد و ثروت و مال او کم باشد و از مسلمانها غیبت و بدگوئی نکند، میباشد با من در بهشت (و پهلوی من) مثل این دو انگشت که پهلوی هم هستند و چقدر برای مسلمان زشت و بد است که از عیب خود غفلت نموده و از عیبهای برادران دینی خود جستجو کند و بدیهای آنها را بین مردم ظاهر نماید چه میشود او را (یعنی چرا) خار را در چشم برادران ایمانی میبیند. امّا شاخه را در چشم خود نمیبیند، کنایه از این است که عیبهای کوچک دیگران را توجّه میکند امّا از عیبهای بزرگ خود غفلت دارد.
مؤلّف گوید: به قدری مردم از عیب خود غافل شده و دائما عیب مردم را متوجّه هستند که گاهی یک آدمی که دارای عیوب زیادی
______________________________
سه رساله، ص: 120
است از مردم بدگوئی میکند حتّی شخصی که نماز نمیخواند و ریش خود را میتراشید و انگشتر طلا (که برای مردان حرام است) در دست کرده بود به بنده میگفت که: این مردم دین ندارند و کسی فکر خدا نیست و تا این مردم در بیدینی غوطهورند؛ کار آنها همینطور است.
در کتاب درر السنیّه کلامی از ابراهیم ابن ادهم ذکر شده که ذیلا نقل میگردد:
قال ابراهیم ابن ادهم: ینزل عندی اضیاف فظننت انهم بدلاء فقلت لهم: اوصونی بوصیة بالغة حتی اخاف الله تعالی مثل خوفکم.
قالوا: نوصی بستة اشیاء:
اولها: من کثر کلامه فلا یطمع فی رقة قلبه.
و ثانیها: من کثر نومه فلا یطمع فی قیام اللیل.
و ثالثها: من کثر اختلاطه مع الناس فلا یطمع حلاوة العبادة.
و رابعها: من اختار الظالمین فلا یطمع فی استقامة الدین.
و خامسها: من کانت الغیبة و الکذب عادته فلا یطمع فی ان یخرج من الدنیا مع الایمان.
و سادسها: من طلب رضی الناس فلا یطمع فی رضی الله.
فتاملت هذه المواعظ فوجدت فیها علم الاوّلین و الاخرین.
ترجمه: ابراهیم بن ادهم میگوید: یکروز برای من چند نفر
______________________________
سه رساله، ص: 121
میهمان آمد از منظرۀ آنها ظاهر و هویدا بود که آنان از اولیاء و مردان خدا هستند، پس من وقت را غنیمت شمرده و به آنها گفتم: که مرا سفارش و نصیحتی بفرمائید که من هم مثل شما از خدای متعال ترسان باشم. گفتند: ما شما را بچند چیز سفارش میکنیم:
اول: اینکه کسی که زیاد حرف میزند طمع در رقت و نرمی قلب خود نداشته باشد (یعنی: کلام و سخن گفتنت را کم کن).
دوم: کسی که زیاد میخوابد طمع نداشته باشد از اینکه شبها بیدار شده و عبادت کند «یعنی: خوابت را کم کن».
سوم: کسی که زیاد با مردم آمیزش دارد طمع نکند شیرینی عبادت را «یعنی: رفقای خود را کم کن».
چهارم: کسی که با مردم ظالم رابطه دارد طمع در استقامت دین خود نداشته باشد «یعنی: با ظالم رفاقت مکن».
پنجم: کسی که غیبت و بدگوئی کردن از مردم، و دروغ گفتن عادت او است طمع نکند از اینکه با ایمان از دنیا برود «یعنی:
غیبت مکن و دروغ مگو».
ششم: کسی که رضایت مردم را طالب است، رضایت خدا را طمع نکند «یعنی: رضایت خدا را همیشه مقدم بدار».
ابراهیم بن ادهم میگوید: در این مواعظی که میهمانها بمن نمودند فکر کردم پس در آنها علم اوّلین و آخرین را یافتم.
مؤلف گوید: اگر کسی باین شش چیز عمل کند ترس از خدا در او پیدا میشود پس دیگر دور گناه و پیرامون آن نمیگردد.
اول: کم حرف زدن دوم: کم خوابیدن سوّم: معاشرت نکردن با
سه رساله، ص: 122
مردمان فاسق. چهارم: با اشخاص ظالم سروکار نداشتن. پنجم:
غیبت نکردن و دروغ نگفتن ششم: رضایت خدا را بر رضایت مردم مقدّم داشتن.
دلیل سوّم: اجماع علماء
دلیل سوّم بر حرام بودن غیبت، إجماع و إتّفاق علماء است و تا بحال احدی از علمای اسلام فتوی بر جواز غیبت نداده و نفرموده که بدگوئی کردن جایز است، مگر در چند مورد إستثناء شده که در فصل چهارم این رساله ذکر میشود.
دلیل چهارم: حکم عقل
أمّا دلیل عقلی بر حرام بودن غیبت، آن است که:
اوّلا عقل میگوید: همانطوری که راضی نیستی کسی غیبت ترا بکند تو هم غیبت دیگری را مکن.
ثانیا عقل میگوید: کاری را که باعث نفاق و جدائی است نباید آنرا مرتکب شد.
ثالثا عقل میگوید: چیزی را که منفعت نداشته و ضرر دارد بجا نیاور ما میبینیم که غیبت کردن چند ضرر دارد:
اوّل: خوار و کوچک کردن مردم در نظرها.
دوّم: رفتن محبّت از دلهای مؤمنین نسبت به یکدیگر.
سوّم: تولید نفاق و دودستگی.
پس عقل حکم مینماید که انسان باید از این گناه بیلذّت دوری کند تا به عذاب ابدی گرفتار نشود.
و اینک چند شعر که مناسب با مطالب این کتاب است درج میگردد.
سه رساله، ص: 123
سیر یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بدبوئی
گفت از عیب خویش بیخبری زان ره از خلق عیب میجوئی
گفتن از زشتروئی دگران نشود باعث نکوروئی
تو گمان میکنی که شاخ گلی بصف سرو و لاله میرویی
یا که همبوی مشک تاتاری یا ز ازهار باغ مینوئی
خویشتن بیسبب بزرگ مکن تو هم از ساکنان این کوئی
در خود آن به که نیکتر نگری اوّل آن به که عیب خود گوئی
سه رساله، ص: 124
فصل سوّم (معالجۀ مرض غیبت و بدگوئی کردن)
اشاره
بدانکه از برای مرض غیبت دو نوع معالجه است یکی بر سبیل اجمال و دیگری تفصیل.
معالجۀ اجمالی:
امّا معالجۀ اجمالی غیبت آنست که دیدۀ بصیرت گشوده و ساعتی در آیات قرآنیه و احادیث اهل بیت صلوات اللّه علیهم اجمعین که در موضوع غیبت است فکر کنی و غضب خدای متعال و عذاب روز جزا را یادآور شوی و بعد از آن مفاسد دنیویه غیبت را به نظر آوری زیرا بعضی از اوقات، ممکن است اصل غیبت به گوش آن شخص برسد و باعث بغض و کینه و دشمنی شود و در مقام اهانت و غیبت تو برآید سپس فکر کنی که اگر کسی غیبت ترا نزد دیگری بکند چگونه آزرده و خشمناک میشوی و مقتضای انسانیّت آن است که راضی نباشی در حقّ غیر به آنچه از برای خود نمیپسندی و بعد از این همیشه متوجّه زبان خود باشی و مراقب آن شوی که آنرا به غیبت نگشائی و هر سخنی که خواهی بگوئی ابتداء در آن تأمّل و فکر کنی تا اگر غیبت دربر دارد ترک آن کلام نمائی تا تدریجا به ترک غیبت عادت کنی.
معالجه تفصیلی:
امّا معالجۀ تفصیلی غیبت آن است که: باعث و سبب غیبت
سه رساله، ص: 125
کردن خود را پیدا نموده و در قطع آن سعی نمائی.
سببهائی که موجب غیبت نمودن میشود در ذیل بیان میگردد:
اوّل: غضب است چه هرگاه از شخصی آزرده گشته و بر او خشم گرفتی و او حاضر نبود، در این وقت بمقتضای طبع، زبان بمذمّت او میگشائی تا بدین وسیله غیظ و غضب خود را خاموش کنی.
دوّم: عداوت و کینه است که با کسی دشمنی داشته باشی و از راه عداوت بدی او را ذکر کنی.
سوّم: حسد است چنانکه مردم کسی را تعظیم و تکریم و یا او را تعریف کنند و تو از راه حسد متحمّل آن نگشته و باین سبب از او مذمّت نموده و عیوب او را ظاهر سازی.
چهارم: محض مزاح و گذرانیدن وقت و خنده و لهو و لعب، مشغول نقل احوال و اقوال و افعال مردم شده بدون اینکه قصد اهانت و خوار کردن او را داشته باشی.
پنجم: قصد سخریّه و إستهزاء و اهانت کردن داشته باشی.
ششم: فخر و مباهات است یعنی اراده کنی بوسیلۀ پست کردن غیر، فضل و کمال خود را ظاهر سازی چنانکه میگوئی فلان کس چیزی نمیداند؛ یا رشدی ندارد، تا به خیال حاضرین اندازی که تو از او بهتر و بالاتری.
غیبتهایی که از جهت این شش صفت مذکور ناشی میشود راه معالجهاش به از بین بردن آن صفتها است که خود آنها هریک
سه رساله، ص: 126
مورد مذمّت است.
هفتم: اینکه امر قبیحی از کسی صادر شده باشد و تو خواهی از خود دفع کنی میگوئی من نکردهام و فلانکس کرده و علاج آن این است که بدانی بغیبت آن شخص داخل غضب الهی میشوی پس اگر قول ترا قبول میکنند این عمل را از خود نفی کن چکار به نسبت دادن به دیگری داری و اگر قول ترا قبول نمیکنند نسبت دادن به آن دیگری را هم نیز از تو نخواهند پذیرفت.
هشتم: آنکه ترا بامر قبیحی نسبت دهند و خواهی آن قبیح را از خود برطرف کنی از این جهت میگوئی: فلان شخص هم این امر را نیز مرتکب شده چنانکه اگر چیز حرامی خورده یا مال حرامی گرفته باشی میگوئی فلان کس هم نیز حرام خورده یا مال حرام را گرفته و او از من داناتر است چنانکه متعارف است که میگویند اگر من ربا گرفتم فلان شخص هم نیز گرفت و اگر من شراب خوردم فلان شخص هم نیز خورد و شکّی نیست که این عذر بدتر از گناه است چه علاوه بر اینکه فایدهای از برای رفع قبح گناه اوّل ندارد؛ مرتکب گناه دیگری که غیبت باشد شدۀ و حمق و جهل خود را بر مردم ظاهر نمودۀ زیرا که هرگاه کسی داخل آتش شود و تو بتوانی که داخل نشوی البتّه با او موافقت نخواهی کرد و اگر موافقت کنی در کمال حماقت و سفاهت خواهی بود.
نهم: از اسباب غیبت موافقت و همزبانی با رفیقان است یعنی:
چون همصحبتان خود را مشغول غیبت بهبینی میترسی که اگر جلوگیری کنی از تو دل آزرده شوند لذا با آنها موافقت کرده و رضایت
سه رساله، ص: 127
آنها را بر رضایت خدا مقدّم میداری و از غضب پروردگار عالم غافلی. اینها همه نیست مگر از نداشتن معرفت بخدا بطور کامل، و لذا رضایت چند نفر از اراذل را بر خوشنودی حق تعالی مقدّم میداری
دهم: آنکه چنان گمان کنی که شخصی در نزد دیگری زبان به مذمّت تو خواهد گشود یا شهادتی که از برای تو ضرر دارد خواهد داد بنابراین صلاح خود را در آن بینی که پیشدستی کرده و او را در نزد دیگران معیوب و یا دشمن خود وانمائی که بعد از این سخنان او در حقّ تو بیاثر بوده و کلام او از درجۀ اعتبار ساقط باشد اگر چنین کنی خود را در نزد پروردگار جبّار ضایع و بیاعتبار خواهی کرد زیرا به مجرد خیال یا گمان؛ بدگوئی کسی را کردهای و خود را بعذاب یقینی مبتلا نمودهای پناه باید برد به خدا از بدیهای نفس.
یازدهم: ترحّم کردن بر کسی، گاهی میشود که شخصی چون دیگری را مبتلی به نقص یا عیبی بیند دلش بر او محزون شده و اظهار تألّم و حزن نماید و در آن اظهار صادق باشد چنانکه شخصی در نزد بعضی پست و بیاعتبار شده باشد و تو باین جهت محزون شدهای آن عیب را در نزد دیگران اظهار نمائی.
دوازدهم: اینکه معصیتی را از کسی مطلّع شوی و از برای خدا بر او غضبناک گردی و به محض رضای خدای تعالی اظهار غضب خودنمائی و نام آن شخص و معصیت او را به دیگران بگوئی.
بسیاری از مردم از مفسدۀ این دو قسم غافلند و گمان میکنند که ترحّم و غضب اگر برای خدا باشد ذکر نام مردم ضرر ندارد و این
سه رساله، ص: 128
خطا و غلط است زیرا همچنانکه رحم و غضب اگر برای خدا باشد خوب است غیبتشان نیز حرام و بد است و مجرد ترحّم و غضب باعث رفع حرمت نمیگردد و بسا باشد که غضب و ترحّم برای خدا نیست این شخص آنها را به حساب دین گذارده و خیال میکند برای خدا است.
اگر اختیار زبان را در دست بگیریم؛ از این خطرات به امید خدای متعال محفوظ خواهیم بود و إلّا این زبان ما را جهنّمی میکند که
زبان سرخ سرسبز میدهد برباد.
سه رساله، ص: 129