-١٢- خدا، خداوند و پسر خدا
استعمال واژه خدا در دين مبين اسلام اهميت و محدوديتى دارد كه اديان ديگر از آن بى خبرند. مثلا در تورات كنونى چنين آمده است : ((و خداوند به موسى گفت : ببين تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون نبى تو خواهد بود))(خروج ٧:١).(٥١)
آنچه گفتيم مخصوص لفظ ((خدا)) بود، اما لفظ ((خداوند)) (معادل ((رب )) در عربى و (( Lord ))در انگليسى ) اعم از خالق و مخلوق است ، و به همين دليل حضرت يوسف(عليهالسلام )
آن را در مورد پادشاه مصر به كار برده است : يا صاحبى السجن اما احدكما فيسقى ربه خمرا...و قال للذى ظن انه ناج منهما اذكرنى عند ربك فانساه الشيطان ذكر ربه (يوسف : ٤٢-٤١ و ٥٠). اين كلمه به معناى مولى ، مالك و صاحب است
لقب تشريفى ((پسر خدا)) در اديان گوناگون به انبيا و مؤ منين اطلاق شده است در مورد حضرت سليمان(عليهالسلام )
از قول خدا چنين مى خوانيم : ((او را برگزيده ام تا پسر من باشد و من پدر او)) (كتاب اول تواريخ ايام ٢٨:٦) و درباره بنى اسرائيل ((خداوند چنين مى گويد: اسرائيل پسر من و نخست زاده من است )) (خروج ٤:٢٢) و در اناجيل چهارگانه و ساير كتب عهد جديد اين اصطلاح به تكرار، آمده است مثلا سخن زير از حضرت عيسى(عليهالسلام )
نقل شده است :
من به شما مى گويم كه دشمنان خود محبت نماييد و براى لعن كنندگان خود بركت بطلبيد و به آنانى كه از شما نفرت كنند احسان كنيد و به هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند دعاى خير كنيد تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد؛ زيرا كه آفتاب خود را بر بدان و نيكان طالع مى سازد و باران بر عادلان و ظالمان مى باراند (متى ٥:٤٤-٤٥)
يوحنا، نويسنده انجيل چهارم نيز درباره مؤ منان به حضرت عيسى(عليهالسلام )
چنين مى گويد: و اما به آن كسانى كه او را قبول كردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، يعنى به هر كه به اسم او ايمان آورد (يوحنا ١:١٢).
در قرآن كريم نيز مى خوانيم((و قالت اليهود و النصارى نحن اءبناء الله و اءحبّاؤ ه ...))
(مائده : ١٨)
اسلام با وجود پذيرفتن برخى القاب تشريفى مانند ((يدالله )) و ((بيت اللعه ))، استعمال عنوان ((پسر خدا)) را تحريم كرده است ؛ زيرا اين عنوان موجب گمراهى اهل كتاب شده است اين تحريم عنوان ثانوى دارد، مانند تحريم جمله ((راعنا)) در سوره بقره ، آيه ١٠٤.
در كتاب عهد جديد نصى كه بر تثليث دلالت كند وجود ندارد و عباراتى نظير ((پدر و پسر و روح القدس )) (متى ٢٨:١٩) براى كسى كه با ذهن خالى با اين عبارت برخورد مى كند، چنين مفهومى را نمى آفريند و نمى تواند هزاران شاهد ديگر عهد عتيق و عهد جديد را در تاءكيد بر توحيد مخدوش سازد، همان طور كه كنار هم قرار گرفتن خدا و رسول و ملائكه در آيات قرآن مجيد نشانه تثليث نيست
يافت نشدن نصى بر تثليث در عهد جديد برخى جاهلان را تحريك كرد تا آن كتاب بشر ساخته را تحريف كنند و تثليث را در آن جا دهند. آنان نتوانستند براى اين خيانت ، به اناجيل كه محتويات معروفى داشتند، دستبرد بزنند؛ از اين رو، به سراغ رساله اول يوحنا (٥:٧-٨) رفتند و متنى را مبنى بر وحدت پدر و كلمه و روح القدس به آنجا افزودند.
علاوه بر اين محققان غربى با بررسى نسخه هاى خطى واجد و فاقد اين عبارت اثبات كرده اند كه عبارت مذكور تنها در نسخه هاى خطى متاءخر يافت مى شود.
فقدان نص بر تثليث و محدوديت و اجمال عبارات مربوط به الوهيت عيسى ، مسيحيان را بر آن داشت كه اصطلاح ((پسر خدا)) را در مورد آن حضرت توسعه دهند و اين اصطلاح را از معناى تشريفى به معناى حقيقى متحول كنند. البته آنان تا سه قرن در باب الوهيت عيسى اختلاف داشتند. هنگامى كه اوايل قرن چهارم اسقفى برجسته به نام آريوس بر ضد اعتقاد به الوهيت عيسى قيام كرد و مجادلات بالا گرفت ، قريب ٣٠٠ اسقف به دعوت قسطنطين ، نخستين قيصر مسيحى ، در شهر نيقيه آسياى صغير به سال ٣٢٥ م شورايى تشكيل دادند. در اين شورا قول به الوهيت عيسى با اكثريت قاطع پذيرفته شد و نظر آريوس مردود اعلام گرديد. در قطعنامه آن شورا كه به نام قانون نيقاوى معروف است در مورد عيسى چنين مى خوانيم :
عيسى مسيح پر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود كه از ذات پدر است ، نور از نور، خداى حقيقى ، كه مولود است نه مخلوق ، از يك ذات با پدر،... او به خاطر ما آدميان و براى نجات ما نزول كرد و مجسم شده ، انسان گرديد... لعنت باد بر كسانى كه مى گويند زمانى بود كه او وجود نداشت و يا اينكه پيش از آنكه وجود يابد نبود، يا آنكه از نيستى به وجود آمد و بر كسانى كه اقرار مى كنند وى از ذات يا جنس ديگرى است و يا آنكه پسر خدا خلق شده يا قابل تغيير و تبديل است
به ارشاد ائمه طاهرين و علماى اسلام و به گفته محققان غربى ، مسلم شده كه اعتقادات كنونى مسيحيان محصول فعاليتهاى پولس است
درست است كه وى در رساله به كولسيان ١:١٥ عيسى مسيح(عليهالسلام )
را نخست زاده تمامى آفريدگان خوانده است ، اما در رساله به فيلپيان ٢:١-١١ مى گويد:
(عيسى ) با خدا برابر بودن را غنيمت نشمرد، ليكن صورت غلام را پذيرفت و در شباهت مردمان شد؛ خويشتن را فروتن ساخت ، و تا به موت ، بلكه تا به موت صليب مطيع گرديد...
شرح احوال و افكار پولس در كتاب اعمال رسولان و نامه هاى او موجود است ؛
همچنين در آغاز و انجام انجيل برنابا از وى به شدت انتقاد شده است
برخى احاديث اسلامى نيز پولس را مسئول گمراهى مسيحيان مى دانند.
در گذشت پولس در حدود ٦٤ تا ٦٧ م بوده است
به اعتقاد مسيحيان و محققان اناجيل همنوا چند دهه بيش از انجيل يوحنا نوشته شده اند. انجيل يوحنا قريب سال ١٠٠ م نوشته شده است ، يعنى ٣٠ سال بعد از مرگ پولس ، زمانى كه افكار وى مسلط بوده است با يك مقايسه اجمالى بين محتويات سه انجيل همنوا از يك سو و انجيل يوحنا از سوى ديگر، بروشنى معلوم مى شود كه اناجيل همنوا از يك سو و انجيل يوحنا از سوى ديگر، بروشنى معلوم مى شود كه اناجيل همنوا در مورد حضرت عيسى(عليهالسلام )
چندان غلو نمى كنند، اما در سراسر اين انجيل اخير مطالب غلوآميزى مانند الوهيت آن حضرت وجود دارد. مثلا مى گويد علت مخالفت يهوديان با عيسى آن بود كه وى خود را خدا مى خواند (يوحنا ١٠:٣١ - ٣٨).
در سخنانى كه از حضرت عيسى مسيح(عليهالسلام )
در اناجيل چهارگانه ثبت شده ، آن حضرت بارها با تعبير ((خداى من )) از خداى عزوجل ياد كرده است مثلا در يوحنا ٢٠:١٧ مى خوانيم : ((نزد پدر خود و پدر شما و خداى خود و خداى شما مى روم .)) همچنين نماز و عبادت و التجاى وى به درگاه خدا را آورده اند. مخصوصا اينكه وى پيش از دستگيرى ، طى چندين مرحله به درگاه خدا تضرع كرده است و در متى ٢٧:٤٦ و مرقس ١٥:٣٤ مى خوانيم كه آخرين سخن عيسى بر دار اين بود كه فرياد زد: ((الهى الهى ، چرا مرا وا گذاردى ؟.))
- ١٢ تثليث
كلمه ((تثليث )) هرگز در كتاب مقدس مسيحيان وارد نشده است و نخستين كاربرد شناخته شده آنهم در تاريخ مسيحيت به سال ١٨٠م باز مى گردد. البته به تصور مسيحيان ، ريشه هاى مفهوم سه گانگى در عهد جديد احساس مى شود و عبارت اعطاى حق تعميد در پايان انجيل متى ، آن را صريحا بيان كرده است : ((ايشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعميد دهيد.))
نويسندگان عهد جديد عادت دارند خدا را پدر بنامند. اين اصطلاح از يهوديت آمده است به گزارش انجيلها، عيسى به شاگردان خود تعليم داد كه در دعاهاى خويش ، خدا را پدر آسمانى بخوانند (متى ٦: ٩). همچنين عيسى گفت : ((نزد پدر خود وپدر شما و خداى خود و خداى شما مى روم )) (يوحنا ٢٠: ١٧).
نويسندگان مسيحى عرب براى فهميدن رابطه عيسى و خدا و بيان اين رابطه از مفهوم حلول و اتحاد در آثار صوفيان بهره مى گيرند. به علت وجود همين رابطه ويژه ، عيسى پسر خدا خوانده شده است كه البته مسيحيان از آن تولد جسمانى نمى فهمند؛ زيرا انديشه فرزند داشتن خدا در اسلام و مسيحيت به يك اندازه ممنوع است
غالبا، عهد جديد روح القدس را روح خدا مى نامد. مفهوم روح القدس در مسيحيت با مفهوم آن در اسلام تفاوت دارد. از ديدگاه سنت مسيحى و كتابهاى مقدس ، روح القدس جبرئيل فرشته خدا يا آفريده اى از آفريدگان و جداى از خدا نيست به عقيده مسيحيان وجود توانا و فعال خدا در جهان است و عيسى به وسيله همين روح القدس در شكم مادر قرار گرفت و توسط او، كمى قبل از آغاز بشارت ، براى تجربه شدنه به بيابان برده شد. همچنين انجيلها روح القدس را به شكل كبوترى ترسيم كرده اند كه پس از غسل تعميد در رود اردن بر عيسى فرود آمد و در او استقرار يافت روح القدس جامعه مسيحيت را ارشاد مى كند، تعليم مى دهد، رازهاى خدا را مى گشايد و يه نويسندگان كتابهاى مقدس الهام مى بخشد. وى در عهد جديد به اين نامها خوانده شده است : تسلى دهنده ، روح حكمت و ايمان روح شجاعت ، محبت و شادى
با گذشت زمان و در طول تاريخ كليسا مسيحيان مدعى شدند كه طبيعت سه گانه خدا يك راز است و نمى توان آن را با تعابير بشرى بيان كرد. با آنكه نويسندگان ، عارفان و خدا مربوط مى شود، كوشيده اند، ولى همگى به نافرجامى كوششهاى خود براى توجيه تثليث اعتراف دارند.
انديشمندان مسيحى در طول نسلها، براى بيان راز خداى سه گانه ، به مفاهيم و مكاتب فلسفى زمان خود متوسل شده اند پاپها و شوراهاى كليسايى برخى از اين بيانها را درست وبرخى ديگر را نادرست اعلام كرده اند.
از آنجا كه مسيحيان معتقدند روح القدس پيوسته كليسا را ارشاد مى كند، آنان از روى ايمان خو مى گويند كه فهميدن راز تثليث پيوسته به كمك پاپها، شوراها، انديشمندان و عارفان ، به رشد و پيشرفت خود ادامه خواهد داد. نخستين شوراهاى كليسايى اعلام كردند كه خدا يكتا، ولى داراى سه اقنوم است كلمه اقنوم از ريشه يونانى و به معناى راه وجود است بر اين اساس ، اقانيم سه گانه سه راه يا سه حالت براى وجود خدا و عمل اوست
نويسندگان مسيحى عرب زبان براى رساندن مفهوم تثليث ، از واژه يونانى الاصل ((اقنوم )) و از كلمه ((صف )) (به معناى مظهر) استفاده كرده اند. معدل لاتينى كلمه ((اقنوم )) persona (به معناى نقاب ) است