خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام 0%

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده: محمدجواد مروجی طبسی
گروه:

مشاهدات: 8953
دانلود: 3354

توضیحات:

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8953 / دانلود: 3354
اندازه اندازه اندازه
خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده:
فارسی

یادآوری چند نکته (120)

1 به رغم تلاش و پافشاری پیامبر صلی الله علیه و آله برای پیوستن یاران ، به ویژه شیخین ، به لشکر اسامه این دو هرگز حضور پیدا نکردند، بلکه با ترددشان بین مسجد و خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بیشتر موجب آزار و اذیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را فراهم می کردند .

2 برخی شدیدا با خواسته پیامبر برای آوردن قلم و دوات مخالفت کردند .

3 سر دسته مخالفان به شهادت مورخان شیعه و سنی ، در آن جریان ، عمر بوده است .

4 عمر جمله ای را بر زبان آورده است که نه فقط قلب رسول خدا را آزار داد، بلکه تا ابد قلب هر مسلمان آزاده را به درد آورد و چون پذیرش این جمله بر برخی دشوار است ، بدین جهت در مقام توجیه و تحریف بر آمده اند از این رو کجا جمله غلب علیه الوجع آمده است ، صریحا نام عمر آمده است که عمر گفت : قد غلب علیه الوجع (121)

و هر کجا جمله بسیار زشت و زننده ان الرجل لیهجر آمده نام شخص را بر داشته اند و به جایش و قالوا ان رسول الله لیهجر (122) آورده اند .

5 آنچه که بیشتر از هر چیز مایه تعجب است ، طرفداری برخی افراد خبیث و فرومایه است که از روی پیامبر شرم و حیا نکردند و در این ماجرا از گفته عمر طرفداری کرده و گفتند : سخن ، سخن عمر است .

خلاصه اینکه از مجموع نکات و برخوردهای زشت و عملکردهای حساب شده و هماهنگ ، بسیاری از مسائل روشن می شود و کاملا آشکار است که چرا در لشکر اسامه حاضر نشدند و چرا در محراب پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان امام حضور یافتند و چرا در محضر رسول خدا اختلاف و نزاع کرده و نگذاشتند آخرین سفارشهای خود را به روی کاغذ در آورد با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و کنار زدن علی علیه السلام و تصرف خلافت اسلامی ، پاسخ به تمام آن چراها داده شد .

د تثبیت مرجعیت امیر مؤ منان

اشاره

از نخستین روزهای آغاز رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در مناسبتهای گوناگون ، به تثبیت موقعیت دینی و اجتماعی و سیاسی امیر مؤ منان پرداخت ؛ بدین جهت هر روز به شکلی وی را مطرح ساخت تا مسلمانان بیش از پیش با این چهره مقدس آشنا شوند .

با مرور تاریخ ، موارد بسیاری از این افتخارات را مشاهده خواهیم کرد از جمله آن موارد، مسئله بستن در خانه های یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و باز گذاردن در خانه علی علیه السلام است این ماجرا، که به شدت خشم یاران را برانگیخت و می رفت که بر اثر نادانی و جهالت برخی و غرض ورزی برخی دیگر، عده ای در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله موضع بگیرند، یا سیاست حکیمانه و مقتدرانه آن حضرت فرو نشانده شد .

از آنجا که مسئله سد الابواب یکی از مسائل سیاسی بسیار مهم در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مدینه است و با توجه به اینکه این جریان پنج روز پیش از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده و از این جهت دارای اهمیت است بر آن شدیم تا این جریان را از نظر تاریخی به دقت بررسی کنیم .

نگاهی به ماجرای سد الاءبواب

تاریخ نگاران آورده اند : در روزهایی که مسلمانان به مدینه هجرت می کردند، عده ای از آنان در اطراف مسجد النبی خانه هایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله باز کردند پیامبر صلی الله علیه و آله پس از مشاهده چنین وضعیتی ، از معاذ بن جبل خواست تا پیام آن حضرت را مبنی بر بستن در خانه هایی که به سوی مسجد باز شده به اصحابش برساند (123)

به نقلی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را فرستاد (124) و در نقل سوم ، حضرت ، شخصا به در خانه ها رفت و آنها را بست ؛ جز در خانه علی علیه السلام که آن را باز گذارد (125)

ابن شهراشوب از خلط و تداخل روایات در این ماجرا خبر می دهد؛ چرا که بدون شک در اینجا دو جریان وجود داشته است : جریان بستن در خانه های باز شده به سوی مسجد و جریان خوابیدن عده ای در مسجد، که پیامبر صلی الله علیه و آله با هر دو جریان حکیمانه برخورد کرد بنابراین ، هم برای افرادی که در مسجد می خوابیدند، دستور بیرون رفتن از مسجد صادر شد و هم دستور آمد درهایی که به سوی مسجد باز شده بود، بسته شوند .

در کتابهای اهل سنت ، بین این دو جریان خلط شده و شاید منظور ابن شهراشوب از این خلط و تداخل در کتابهای اهل سنت باشد (126)

تعابیری که در بیشتر کتابهای حدیثی اهل سنت و تمام کتابهای شیعه آمده ،حکایت از سد الاءبواب دارد (127)

ابن مسعود درباره موضع گیری پیامبر صلی الله علیه و آله در خوابیدن اصحاب در مسجد، آورده است : شبی پس از نماز عشا در مسجد بودیم ، که پیامبر صلی الله علیه و آله نزد ما آمد در حالی که در بین ما ابوبکر، عمر عثمان ، حمزه ، طلحه ، زبیر، و عده ای از یاران بودند؛ پرسید : این تجمع برای چیست ؟

گفتند : با یکدیگر به گفت و گو نشسته ایم ؛ برخی از ما می خواهند نماز بخوانند و برخی می خواهند در همین جا بخوابند .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : مسجد من جای خوابیدن نیست ، برخیزید و به سوی خانه هایتان بروید هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هر که نمی تواند، به استراحت بپردازد پس همه ما از جای برخاستیم و متفرق شدیم در بین ما علی علیه السلام هم بود که او هم از جای برخاست تا برود پیامبر صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود : اءما اءنت یا علی فانه یحل لک فی مسجدی ما یحل لی و یحرم علیک ما یحرم علی ؛ (128) اما تو ای علی (بدان که ) حلال و جایز است برای تو، در مسجد من ، هر چه که بر من جایز است ، و حرام است بر تو، در آن هر چه که برای من حرام است .

با شنیدن فرمان بستن درها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله ، بسیاری از یاران سر جای خود نشسته و هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند و گویا قصد مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتند، که بار دیگر منادی رسول خدا صلی الله علیه و آله به مسجد آمد و فرمان رسول خدا را ابلاغ کرد باز هم کسی از جای خود برنخاست و با یکدیگر به گفت و گو پرداختند که : پیامبر به چه هدف و انگیزه ای دست به این کار زده است (129) این سستی از سوی اصحاب ، پیامبر صلی الله علیه و آله را به شدت نگران ساخت و برای بار سوم ، مردم را امر به خروج کرد اما در ابلاغیه سوم ، با پیام شدید اللحنی از آنها خواست تا درهای خانه خود را که به مسجد باز کرده اند، ببندند و اگر چنین نکنند، عذاب الاهی بر آنها نازل خواهد شد (130)

همچنین برای جدی گرفتن دستوراتی که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد، لازم بود آن حضرت فشاری بیشترهای را اعمال کند بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجد آمد و در بین مردم ایستاد و فرمود : می بینم برخی از اینکه من ، علی را در مسجد نگه داشتم و آنها را بیرون کردم ، به خشم آمده اند، به خدا سوگند من آنها را بیرون نکردم و علی را نگه نداشتم ؛ بلکه این کار از سوی پروردگار بود آگاه باشید و هر که به این حکم راضی نیست و به خشم آمده ، به این سو برود و با دست خود به سوی شام اشاره کرد . (131)

پس از بسته شدن در خانه ها، جز در خانه علی ، اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه ، به شدت بالا گرفت منافقان که به هیچ وجه حاضر نبودند چنین فضیلتی را از علی ببینند، سخنان آزار دهنده ای به گوش مبارک پیامبر رساندند آنان می گفتند : پیامبر درباره دامادش ، علی ، گمراه شد (132)

اینجا بود که از سوی پروردگار، این آیه نازل شد : ما ضل صاحبکم و ما غوی ؛ (133) هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است برخی از مسلمانان ناآگاه که گمان می کردند این کار به خاطر خویشی وی با علی انجام شده ، سخنانی را در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشتند در این میان عباس و حمزه بیش از دیگران تحریک شده بودند مورخان نوشته اند که : حمزه نزد پیامبر آمد و عرض کرد : یا رسول الله ، اءنا عمک و اءنا اءقرب الیک من علی قال : صدقت یا عم انه و الله ما هو عنی بل هو من الله عزوجل ؛ (134) ای رسول خدا، من عموی تو هستم و من از علی به تو نزدیک ترم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : عمو جان رست می گویی ، اما به خدا سوگند این دستور از سوی من نبوده ، بلکه از سوی پروردگار است .

عباس نیز برای همین ماجرا نزد حضرت آمده ، گفت : یا رسول الله اءخرجت اءعمامک و اءصحابک و اءسکنت هذا الغلام ؛ ای رسول خدا تو عموها و یارانت را از مسجد بیرون کرده ای و این جوان را در مسجد نگه داشتی ؟ !

حضرت در پاسخ فرمود : هرگز من دستور به بیرون رفتنشان را ندادم و هرگز این جوان را در مسجد نگه نداشتم ؛ بلکه این امر پروردگار بود که چنین اراده ای داشت (135)

هنگامی که خشمها و اعتراضات یاران رسول خدا در این باره اثر نبخشید و پیامبر صلی الله علیه و آله ناراضیان را تهدید به نزول عذاب و یا اخراج از مدینه و رفتن به سوی شام کرد آنها راه دیگری را در پیش گرفتند از این رو به خواهش و تمنا افتادند تا پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه دهد دری کوچک و یا پنجره و روزنه ای به مسجد باز کنند اما آن حضرت بار دیگر تمام درخواستهای آنان را رد کرد و اجازه نداد حتی روزنه بسیار کوچکی نیز از درون خانه ها به سوی مسجد باز کنند .

مورخان آورده اند که عمر گفت : دع لی خوخة اءطلع منها الی المسجد .

فقال : لا و لا بقدر اصبعة ؛ اجازه ده من روزنه ای باز کنم تا مسجد را ببینم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هرگز ! گر چه به اندازه انگشت باشد .

ابوبکر گفت : دع لی کوة اءنظر الیها فقال : لا و لا راءس ابرة ؛ برای من شکافی را باز گذارید که از آن به سوی مسجد نگاه کنم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هرگز چنین چیزی نخواهد شد، گر چه به اندازه سر سوزنی باشد .

عثمان نیز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله خودداری نمود (136)

عباس عموی پیامبر گفت : ای رسول خدا، برای من باز گذار به اندازه آنکه فقط خود داخل و خارج شوم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : ما اءمرت بشی ء من ذلک ؛ (137) به چنین چیزی دستورم نداده اند .

انگیزه بستن درب ها

شاید این سؤ ال در ذهن بسیاری مطرح شده باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله چه هدفی را از این کار دنبال می کرد :

برخی روایات و احادیث ، از جمله همین حدیث مورد نظر، خود روشنگر بسیاری از مسائل نهفته است ، که نیاز به اثبات و استدلال ندارد .

اما برای آگاهی بیش تر، به برخی انگیزه ها، که از خود این روایات استفاده می شود، اشاره می کنیم :

1 دستور الاهی

این روشن است که وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله در طول رسالت ، رساندن دستور الاهی بوده است ؛ از این رو باید گفت که او بدون دستور خدا، هرگز به چنین کاری دست نزده بلکه با استناد به آیه شریفه و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ؛ (138) این کار نیز در اثر صدور وحی از سوی پروردگار، به نبی مکرمش بوده است .

اراده پروردگار بر این تعلق گرفته بود که تمام درهایی که به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله باز شده ، بسته و در خانه علی همچنان باز بماند .

در این کار پیامبر صلی الله علیه و آله مجری است و همه باید اطاعت کنند، بدون اینکه کسی حق اعتراض داشته باشد بدین جهت می بینیم به دنبال اعتراضی که به پیامبر شد، آن حضرت فرمود : و انی و الله ما سددت من قبل نفسی و لا ترکت من قبل نفسی ان اءنا الا عبد ماءمور اءمرت بشی ء ففعلت ان اءتبع الا ما یوحی ؛ (139) به خدا سوگند که من از پیش خود درها را نبستم و از پیش خود در خانه ای را به باز ماندن رها نکردم ، بلکه من بنده ای ماءمور بودم ، به چیزی دستور داده شدم و به آن عمل کردم من در این کار از وحی الاهی پیروی می کنم .

2 کنترل ترددهای غیر مجاز

نوشته اند که پس از احداث مسجد النبی ، عده ای از یاران آن حضرت ، خانه های خود را در اطراف مسجد بنا نهادند و برای آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دری از خانه به سوی مسجد باز کرده بودند و مدتی نیز از همان راهها برای رفتن به خانه و مسجد باز کرده بودند .

بعضی روزها می شد که زن و مرد ساکن همان خانه ها در حال غیر طهارت ، از مسجد پیامبر عبور کرده و به خانه می رفتند و یا خارج می شدند .

پیامبر صلی الله علیه و آله برای اینکه مبادا برخی از یاران ، این در را برای خود یک امتیاز بدانند و بر دیگر یاران آگاهانه و یا از روی عدم آگاهی فخر فروشی کنند و همچنین برای اینکه حرمت مسجد - از اینکه گذرگاه هر عابر طاهر و غیر طاهر شده - از بین نرود، چنین دستوری داد .

و اما خود، علی ، فاطمه ، حسن و حسین را از این حکم مستثنا کرد (140) و علت استثنا هم بسیار واضح و روشن است ؛ چرا که به فرموده قرآن مجید، اهل بیت پیامبر، پاک و مطهرند و پیامبر صلی الله علیه و آله اهل بیت خود را، بر علی ، فاطمه ، حسن و حسین (141) ، انطباق داد و فرمود : اینان ، اهل بیت من هستند .

پیامبر صلی الله علیه و آله ، حتی به آن کسانی که در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور می کردند، اجازه باز گذاردن در خانه خود را نداد؛ اگر چه فامیلهای وابسته به نزدیک به او هم بودند علت این دستور هم این بود که همه مسلمانان در این حکم الاهی ، مساوی و برابر باشند بدین جهت حتی به عباس و حمزه که دو عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند نیز دستور بستن در خانه داده شد .

ام سلمه گوید : خرج رسول الله صلی الله علیه و آله الی صرحة هذا المسجد فقال : الا لا یحل هذا یحل هذا المسجد لجنب و لا حائض الا الرسول الله و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السلام الا قد بینت لکم ؛ (142) روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر بلندی مسجد بالا رفته ، فرمود : آگاه باشید ! داخل شدن در این مسجد برای هیچ جنب و حایض جایز نیست ، جز برای رسول خدا، علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیه السلام .

در روایت دیگری که حموینی در فرائد السمطین آورده ، پیامبر صلی الله علیه و آله در این ماجرا، خود و اهل بیتش را استثنا کرده و اهل بیت را نیز به علی ، فاطمه و حسن و حسین تفسیر کرده است .

ام سلمه گوید : قال رسول الله صلی الله علیه و آله اءلا ان مسجدی حرام علی کل حائض من النساء و علی کل جنب من الرجال الا علی محمد و اهل بیته ، علی و فاطمه و الحسن و الحسین ؛ (143) آگاه باشید که از داخل شدن در مسجد من برای هر حایض و جنب حرام است ؛ مگر بر محمد و اهل بیت او، علی و فاطمه و حسن و حسین .

3 خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله

ممکن است این تقاضا نخست از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده باشد و خداوند در استجابت این تقاضا فرمان به بستن در خانه ها، جز خانه علی علیه السلام داده باشد چرا که پس از احداث مسجد النبی و احداث خانه های برخی از یاران در اطراف آن و خوابیدن و عبور کردن برخی از یاران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعی انداخته بودند و چون پیامبر صلی الله علیه و آله از این ماجرا رنج می برد، بدین جهت از خداوند درخواست کرد تا همان گونه که برای موسی درباره هارون و ذریه اش این کار عملی شد، برای او نیز درباره علی و ذریه اش ، مسجد پاک و مطهر گردد .

خداوند نیز به این تقاضا پاسخ مثبت داد و طی فرمانی به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور بستن در خانه ها، جز در خانه علی علیه السلام را صادر فرمود :

عبدالله بن عباس می گوید : قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلی علیه السلام ان موسی ساءل ربه اءن یطهر مسجده لهارون و ذریته و انی ساءلت الله اءن یطهر لک و لذریتک من بعدک ثم اءرسل الی اءبی بکر اءن سد بابک فاسترجع و قال سمعا و طاعة فسد بابه ثم الی عمر کذلک ثم صعد الی المنبر فقال : ما اءنا سددت اءبوابکم و لافتحت باب علی علیه السلام و لکن الله سد اءبوابکم و فتح باب علی علیه السلام ؛ (144) پیامبر صلی الله علیه و آله به علی فرمود : روزی موسای پیامبر صلی الله علیه و آله از خدا خویش خواست تا مسجدش را برای هارون و ذریه اش پاک سازد و من نیز از خداوند خواستم که مسجد را برای تو و ذریه ات پس از تو پاک گرداند سپس برای ابوبکر پیام فرستاد که در خانه ات را ببند او نیز کلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت : شنیدم و قبول کردم ) پس در خانه خود را به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله بست سپس همین فرمان را به عمر داد و آنگاه به منبر رفت و فرمود : این من نیستم که در خانه های شما را بسته و در خانه علی را باز گذاشتم ؛ بلکه این خدا بود که چنین دستوری صادر فرمود .

علامه امینی (ره ) پس از ذکر حدیث می نویسد : نسایی به نقل سیوطی این حدیث را آورده است در حالی که در سنن موجود نیست و از اینکه سنن نزد علامه امینی موجود بوده و بدون واسطه از نسایی نقل نکرده ، معلوم می شود که این حدیث در این کتاب مفقود شده است ؛ ولی نسایی شبیه به همین حدیث را به طور خلاصه در خصایص نقل کرده است (145)

4 تثبیت موقعیت سیاسی امیر مؤ منان

پیامبر صلی الله علیه و آله در موارد گوناگونی با عبارتهایی چون اءنا مدینة العلم و علی بابها؛ اءنا مدینة الحکمة و علی بابها؛ اءنا مدینة الفقه و علی بابها فمن اءراد العلم فلیات الباب (146) از دانش وسیع و بی مانند امیر مؤ منان سخن گفته است ، اما حضرت زمانی به این مسئله تحقق عینی بخشید که عملا دستور به بسته شدن تمامی درها داد و فقط در خانه علی را باز گذاشت و به این وسیله به همگان فهماند که پس از من فقط علی است که می تواند همانند من عمل کردند و رهبر مسلمانان باشد .

طبق نقل سیره حلبیه از ام سلمه ، ماجرای سد ابواب در بیماری آن حضرت اتفاق افتاده است (147) به نقل مسلم ، این واقعه پنج شب پیش از قوت رسول خدا صلی الله علیه و آله رخ داده است (148) ابن عباس می گوید : این امر در مرض موت آن حضرت بوده است (149)

از بررسی این نقلها روشن می شود که این دستور بسیار مهمی بوده و مشخص می گردد که حضرت به دنبال چه هدفی بوده است .

تلاشهای دشمنان پس از فرمان سد الابواب

پس از اینکه دشمنان اهل بیت نتوانستند با موضع گیریهای جاهلانه خود در برابر این جریان ، نقش پیامبر صلی الله علیه و آله را در تثبیت موقعیت سیاسی امیر مؤ منان کم رنگ کنند، دست به تلاشهای مذبوحانه ای زدند، که خلاصه این تلاشها را در چند مورد بیان می کنیم :

1 شکستن حرمت خانه

پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله اولین تلاش آنها حرمت شکنی بود آنان برای گرفتن بیعت از علی به خانه فاطمه علیها السلام هجوم بردند و بیشترین حرمت شکنی را در خانه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادند .

ماجرای غم انگیز هجوم به خاندان وحی و رسالت در دهها کتاب شیعه و سنی آمده است .

2 تخریب خانه امیر مؤ منان

در زمان عبدالملک بن مروان دشمن به بهانه توسعه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ساکنان این خانه را بیرون کرد و خانه را ویران نمود آنها گمان کردند که با ویران کردن خانه ، آن دری که به دستور خداوند و به دست پیامبر صلی الله علیه و آله باز گذارده شده بود، بسته خواهد شد این کوته فکران گمان بردند خانه اهل بیت چوب و سنگ و آجر است که و غافل از آن بودند که این در پیوسته تا روز قیامت برای بشر باز و وسیله بهره وری از فیض الاهی خواهد بود و هیچ قدرتی قادر به بستن آن نخواهد بود؛ چرا که قرآن مجید می فرماید : یریدون لیطقوا نور الله باءفواههم و الله متم نوره و لوکره الکافرون ؛ (150) آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند .

3 تضعیف راویان حدیث

از دیگر تلاشهای دشمنان ، مقابله با این حدیث است که از سوی برخی از کینه توزان صورت گرفته و آن را به بهانه ضعف راویان مردود دانستند

ابن الجوزی این خبر را از جمله اخبار ساختگی دانسته و به خیال خود این خبر را ضعیف دانسته است ؛ چرا که با اخبار صحیحه که درباره ابوبکر وارد شده ، در تضاد است بدین جهت گفته است : حدیث سد ابواب از اخبار ساختگی رافضیان است (151)

این خیال خامی بیش نیست ؛ چرا که این حدیث را عده ای از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که ما شکی در صحابه بودنشان نداریم ؛ همانند ابن عباس ، زید بن ارقم ، براء بن عازب ، سعد بن ابی وقاص ، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله انصاری ، ابو سعید خدری ، ام سلمه ، ابو رافع ، عایشه ، عبدالمطلب بن عبدالله بن حنطب ، عمر بن خطاب ، جابر بن سمره ، انس بن مالک حذیقة بن اسید غفاری ، ابوالحمراء، بریده اسلمی ، علی بن ابی طالب ، عدی بن ثابت و جمع دیگری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و به گفته ابن شهراشوب ، این حدیث را نزدیک به سی نفر از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند (152)

افزون بر این حدیث یاد شده با الفاظ گوناگونی که دارد، از 29 طریق وارد شده است و مرحوم سید هاشم بحرانی به این طریق اشاره کرده است (153)

و دیگر آنکه بیشتر محدثان ، راویان این حدیث را تشویق کرده اند و تعبیرهای جالبی درباره اسناد و رجال این روایت آمده است :

الف - علامه امینی می نویسد : فالحدیث بنص الحفاظ صحیح و رجاله ثقات . (154)

ب - در فتح الباری آمده است : رجاله ثقات (155)

ج - بدخشی دز نزل الاءبرار پس از ذکر این حدیث می نویسد : اءخرجه اءحمد و نسائی و الضیاء باسناد رجاله ثقات . (156)

د - ابن حجر می نویسد : سند صحیح و رجاله الصحیح الا العلاء و هو ثقة و ثقه یحیی بن معین و غیره . (157)

ه - قسطلانی در فتح الباری پس از ذکر این حدیث می نویسد : اءخرجه اءحمد و نسائی و اسناده قوی . (158)

و - محمودی در تحقیق ارزشمند خود بر کتاب تاریخ دمشق در ترجمه زندگانی امیر مؤ منان از ابن حجر در ذیل این حدیث آورده است : این حدیث مشهور است و طرق متعددی بر آن نقل شده و هر طریقی خود به تنهایی از مرتبه حسن کمتر نیست و از مجموع این طرق بنا به روش اهل حدیث قطع به صحت این حدیث پیدا خواهیم کرد (159)

4 تحریف حدیث

یکی دیگر از راههای مقابله با این حدیث که از طریق برخی از محدثان صورت گرفته ، گذاشتن نام ابوبکر به جای نام علی بن ابی طالب است ؛ در حالی که در صحاح و غیر صحاح ، روایت سد الاءبواب ، ویژه علی بن ابی طالب شمرده شده است و چنان که گفته شد، راویان آن نیز ثقه هستند .

ترمذی در صحیح (160) و احمد بن حنبل در مسند (161) از ابن عباس ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله دستور به بستن درها جز در خانه علی را صادر کرد .

اما بخاری در صحیح خود، بابی را با عنوان باب الخوخة و الممر فی المسجد گشوده و در آن ، روایتی را از ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در آخر آن چنین آمده است : و لکن اءخوة الاسلام و مودته لا یبقین فی المسجد باب الا سد، الا باب اءبی بکر ؛ (162) اما برادری و مودت اسلام ، این گونه ایجاب می کند که دری به مسجد باز نماند مگر آن را ببندد، جز در ابوبکر .

حال متعرض این جهت نمی شویم که آیا رجال و اسناد این روایت از نظر خودشان صحیح است یا نه و به فرض تمام اسناد این روایت صحیح باشد، آیا بین این دو حدیث تناقض پیش نمی آید .

مگر جامع الصحیح ترمذی و مسند احمد جزء صحاح نیستند که این حدیث را مخصوص علی بن ابی طالب دانسته اند ! پس یا باید پاسخ دهد که احادیث ترمذی و احمد، احادیث صحیحه ای نیستند و یا باید حدیث خود را که در برابر همه صاحبان کتب صحاح و مسانید و سنن قرار گرفته است ، کنار بگذارد و ناگزیر آن را ناصحیح بداند .

عجیب است که ابن سعد واقدی ، که کتابهای خود را در ظل عنایت حکومتها نوشته است ، در کتاب طبقات خود، با نقل حدیثی از معاویة بن صالح ، درباره بستن درها، جز در خانه ابوبکر، اهانتی به پیامبر نسبت می دهد که هرگز قابل بخشش نیست او به نقل از معاویة بن صالح آورده است ؛ جمعی از مردم گفتند : حضرت درهای ما را بست و در خلیلش را رها کرد پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آنچه را که شما درباره ابوبکر گفتید، به من رسید به درستی بر در ابوبکر نوری می بینم و بر در شما تاریکی را (163)

آیا به راحتی نمی توان دریافت که روایت دروغی بیش نیست ؟ ! چرا که هیچ گاه پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت گمراهی و ضلالت ، به یاران خود نداده است چگونه است که در اینجا آشکار و بی پروا به تمام یاران خود، به ویژه کسانی که دری به مسجد باز کرده بودند، چنین نسبتی داده است و باز بودن آن در را نشانه ضلالت و گمراهی شمرده است .

فصل سوم : در دوران حکومت

اشاره

پس از گذشت دو دهه مقابله و اعمال فشار از طرف افراد نالایق و قدرت طلب برای منزوی کردن عبد صالح خدا و جانشین پیامبرش ، سرانجام ارکان این مقابله فرو ریخت و آن حصار آهنینی که اطراف علی علیه السلام کاملا گرفته بود در هم شکست ، و بار دیگر امیر مؤ منان در صحنه سیاست و رهبری مردم تجلی یافت .

امام پس از 23 سال سکوت قهری ، به زور و فشار مسلمانان ، و انقلابیون مصر، زمام امور را به دست گرفت و با حضور در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و یبعت گرفتن از مردم رسما بر خلافت اسلامی دست یافت .

امام در طول سالیان کوتاهی که خلافت اسلامی را عهده دار بود، با جریانهای سخت و پیچیده ای رو به رو گشت ؛ چرا که بسیاری از غارت گران و چپاولگران بیت المال از اینکه می دیدند سیاست امیر مؤ منان با دیگر حکومتها و سیاستها تفاوت ماهوی دارد، بنای مخالفت گذاردند و با همکاری قدرت طلبانی چون طلحه و زبیر و معاویه آسیبهای فراوانی به حکومت امیر مؤ منان وارد ساختند این جریانات از مدینه آغاز گشته و در سال 40 هجری همراه با شهادت علی علیه السلام پایان پذیرفت اینک در این فصل به چند جریان از آن ماجراهای سیاسی اشاره می کنیم .

برابری در تقسیم بیت المال

حکومتهای پیشین ، به ویژه حکومت عثمان ، بیت المال مسلمانان را حیف و میل کردند و با واگذاری اموال کلان به خویشان و فامیلهای وابسته به بنی امیه ، خشم بسیاری از مسلمانان را برانگیختند عثمان یکصد هزار درهم به ابوسفیان ، سیصد درهم به عبدالله بن اسید اموی ، یکصد هزار درهم به سعید بن العاص ، خمس غنایم افریقا را به مروان بن حکم و سیصد هزار (164) درهم به حارث بن حکم ، بخشید همچنین به عبدالرحمن بن عوف ، داماد خویش ، آنقدر از بیت المال بخشش کرد که پس از مرگ وی ، طلای به جا مانده را برای تقسیم ، با تبر می شکستند .

عثمان در برابر عکس العمل عمار یاسر و برخی دیگر، سخت موضع گرفت و اظهار داشت : ما نیازهای خود را از بیت المال برطرف می کنیم ، گرچه بر خلاف میل بعضی باشد گویا عثمان و بنی امیه مالک بیت المال مسلمانان بودند؛ به گونه ای که احدی حق دخالت و تصرف و اعمال نظر در آن نداشت .

(165)

علی علیه السلام از همان ابتدا با تعیین سیاست کلی در اموال مسلمانان ، دقیقا حساب خود را از حکومت عثمان جدا ساخت و روی تمام آن نابرابریها و بی عدالتیهای گذشته خط بطلان کشید در سیاست مالی علی بن ابی طالب علیه السلام بین فرزندان و خویشان ، همچنین بین خویشان علی علیه السلام و سایر مسلمانان ، از نظر سهم بیت المال هیچ گونه تفاوتی وجود نداشت همه با هم برابر بودند و به یک اندازه سهم می بردند .