خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام 0%

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده: محمدجواد مروجی طبسی
گروه:

مشاهدات: 8954
دانلود: 3354

توضیحات:

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8954 / دانلود: 3354
اندازه اندازه اندازه
خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده:
فارسی

نظارت بر کارگزاران سیاسی

توضیح

از نامه های امیر مؤ منان علیه السلام در نهج البلاغه چنین بر می آید که آن حضرت بر نظارت و مراقبت از امور بسیار تاءکید داشت ؛ به گونه ای که آن را رکن مهم در حکومت اسلامی می دانست .

امام علی علیه السلام نظارت را برای تقویت و ثبات نظام و ایجاد عدل و داد در بین مردم می خواست نظارت آن حضرت به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر همه چیز و همه افراد (کارگزاران ، بازاریان ، بیت المال ، عامه مردم و خانواده و فرزندان خود) بود .

امیر مؤ منان علیه السلام از روش و عملکرد حکومتهای پیشین رنج می برد بدین جهت در آغاز خلافت خود، نظارت را از بیت المال آغاز کرد و با ایجاد سیستم نظارتی قوی ، عملکرد اجرایی کارگزاران خود را به دقت زیر نظر گرفت ، تا همانند حکومتهای پیشین ، آنان احساس آزادی مطلق نکنند و کارها را طبق سلیقه خود انجام ندهند در زیر به بیان این سیستم و دستگاههای نظارتی حضرت خواهیم پرداخت :

1 نظارت از طریق نامه نگاری

نامه های فراوانی از حضرت بر جای مانده است برخی از آنها نامه هایی است که به کارگزاران اجرایی خود نوشته است .

- سعد (سعید) بن مسعود ثقفی ، عموی مختار بن اءبی عبیده ثقفی ، یکی از کارگزاران علی علیه السلام و حاکم مداین بود او از یاران خوشنام و با سابقه علی علیه السلام بود (186) حضرت با نظارت دقیقی که بر کار وی داشت برای تقدیر و تشکر از او، در نامه ای به وی چنین می نویسد : تو مالیات خودت را (از محل فرمانروایی ات ) ادا کرده (و فرستادی ) و فرمان پروردگارت را به جای آوردی و امامت را از خود راضی و خشنود گردانیدی . پس خدای گناهت را در اثر این کار بخشید و سعی و کوشش و تلاش تو را قبول پذیرفت و سرانجام نیکی خداوند برای تو فراهم کرد (187)

- بازار فرار و پناهندگی برخی از مسئولان خائن در اواخر حکومت حضرت علی علیه السلام گرم بود حضرت برای بیداری مسئولان و کارگزاران از نقشه خائنانه معاویه ، به زیاد بن ابیه که فرمانروای بلاد فارس بود، نامه ای نوشت و این مسئله را به او چنین گوشزد کرد :

آگاه شدم که معاویه نامه ای به تو نوشته است و می خواهد دلت را بلغزاند و در تیزی و تندی تو رخنه کند؛ پس از او برحذر باش و بترس او شیطانی است که از هر سوی به سراغ انسان می آید، تا ناگهان در هنگام غفلت و بی خبری او در آید و عقلش را برباید (188)

امیر مؤ منان علیه السلام با اینکه می دانست زیاد بن ابیه سرانجام به معاویه ملحق می شود، هرگز از هوشیار کردن وی در برابر اتفاقات و جریانات و نقشه های خائنانه دشمنان خودداری نکرد .

کارگزاران حکومت اسلامی برای کنترل خود و زیر مجموعه شان نیاز به راهنمایی دارند امیر مؤ منان علیه السلام به یکی از کارگزاران خود می نویسد :

پس از ستایش خدا و درود بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، کشاورزان شهری که تو در آن حکمفرما هستی ، از درشتی و سخت دلی و خوار داشتن و ستمگری تو شکایت کرده اند و من (در شکایت ایشان ) اندیشیدم و آنان را شایسته نزدیک شدن تو (اکرام و مهربانی زیاد) ندیدم ؛ به جهت آنکه مشرک هستند و نه در خور و دور شدن و ستم کردن ؛ به جهت آنکه (با مسلمانان ) پیمان بسته اند، پس لباسی از نرمش همراه کمی شدت برای آنان بپوش ، و با رفتاری میان شدت و نرمش با آنها معامله کن ، اعتدال را در رفتار با آنان رعایت کن ، نه زیاد آنها را نزدیک و نه زیاد دور (189)

علی علیه السلام در نامه ای به زیاد بن ابیه ، که جانشین عبدالله بن عباس در بصره بود، می نویسد :

. . پس (در صرف مال ) زیاده روی مکن میانه رو باش ، در امروز به یاد فردا باش و به اندازه نیازمندی خود از دارایی پس انداز نما و زیاده (بر آن ) را به جهت روز نیازمندی ات پیش فرست آیا امیدواری که خدا پاداش صدقه دهندگان را بر تو واجب و لازم گرداند، در حالی که تو در عیش و خوشگذرانی غلطیده ای و ناتوان ، بیچاره ، بیوه زن و درویش را از آن بهره نمی دهی ؟ و جز این نیست که مرد پاداش داده می شود به آنچه از پیش فرستاده و به آنچه که قبلا برای خود نزد خدا ذخیره کرده است (190)

امام علی علیه السلام هنگامی که عبدالله بن عباس را جانشین خود در بصره گردانید، در نامه ای به او چنین نگاشت : با مردم گشاده رو و هم مجلس و درستکار باش و از خشم با مردم پرهیز کن ، که انگیزه ای از شیطان است و بدان هر کاری که تو را به خدا نزدیک گرداند، از آتش درت می کند و هر کاری که تو را از خدا دور سازد، به آتش نزدیکت می گرداند . (191)

- برخی از کارگزاران با اینکه سوابق زیادی در امر حکومت داشتند و سخت مورد احترام امیر مؤ منان علیه السلام بودند، گاهی که مبتلا به لغزشهایی می شدند، از سوی آن حضرت مورد گلایه و نکوهش قرار می گرفتند .

علی علیه السلام برای نظارت و کنترل بر عملکرد این گونه افراد با سابقه که از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله بودند و به خوبی بر زندگی حضرت آگاهی داشتند و برای اینکه آنها از کارگزاران حکومت وی بودند و باید خط و مشی رهبر و رئیس حکومت اسلامی را پیشه می کردند، در نامه هایی به آنان گلایه خود را به آنها اظهار می داشت ، تا از تکرار رفتار ناپسند خود، خودداری کنند از جمله این افراد، عثمان بن حنیف کارگزار (192) علی علیه السلام در بصره بود به علی علیه السلام گزارش داده بودند که وی در یکی از میهمانیهای ثروتمندان شرکت کرده بود و مستمندان از حضور در آن میهمانی محروم بودند امیر مؤ منان علیه السلام با شنیدن این گزارش ، کار ناپخته عثمان را تقبیح و از حضورش در آن میهمانی گلایه کرد در بخشی از نامه آن حضرت به عثمان بن حنیف چنین آمده است :

ای پسر حنیف ، به من خبر رسیده که یکی از جوانان اهل بصره تو را به طعام عروسی خوانده است و به سوی آن طعام شتابان رفته ای و خورشتهای رنگارنگ گوارا برایت خواسته و کاسه های بزرگ به سویت آورده می شد و گمان نداشتم تو به میهمانی گروهی بروی که نیازمندشان را برانند و توانگرشان را بخوانند پس نظر کن به آنچه دندان بر آن می نهی و می خوری و چیزی که به تو آشکار نیست بیفکن و آنچه را که به پاکی راه های به دست آوردن آن دانایی ، بخور آگاه باش ! هر پیروی کننده را پیشوایی است که از او پیروی کرده ، به نور دانشی او روشنی می جوید بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو کهنه جامه ، و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است و شما بر چنین رفتاری توانا نیستند، ولی امر به پرهیزکاری و کوشش و پاکدامنی و درستکاری یاری کنید به خدا سوگند، از دنیای شما طلا نیندوخته و از غنیمتهای آن مال فراوانی ذخیره نکرده ام و با کهنه جامه ای که در بردارم ، جامه کهنه دیگری آماده نکرده ام (193)

2 فرستادن هیئت های بازرسی

دومین برنامه ای که علی علیه السلام در راستای سیستم نظارتی بر کارگزاران به کار برد، گماشتن نمایندگان ویژه ای بود که به عنوان هیئتهای بازرسی نظارت بر کار والیان ، به بعضی مناطق اعزام می فرمود امام علی علیه السلام به کعب بن مالک (194) که از والیان آن حضرت بود، ماءموریت می دهد تا به کورة السواد (195) و بهقباذات (196) برود و کارگزاران را از نزدیک بررسی و رسیدگی کند در حکم امیر مؤ منان علیه السلام به وی چنین آمده است :

شخص دیگری را به جای خود بگمار و همراه جمعی از یارانت از محل خود خارج شو تا به سرزمین کورة السواد برسی پس در آنجا از گماشتگانم که ما بین دجله و عذیب هستند، بپرس و نیز در روش و کردار آنان بنگر و تحقیق کن سپس به بهقباذات برگرد و اداره امور آنجا را برعهده بگیر و به طاعت و فرمان پروردگار خود عمل کن البته در آنچه که او به تو ولایت داده است و بدان که هر یک از اعمال فرزند آدم برای او ذخیره شده و در برابرش ، جزا و پاداش داده خواهد شد پس تا می توانی کار خیر انجام بده تا خداوند برای ما و شما خیر بخواهد و در پایان این بازرسی نتیجه تلاش با صداقت خودت را برایم گزارش کن (197)

3 بررسی تراز مالی

بسیاری از کارگزاران علی علیه السلام می دانستند که امیر مؤ منان علیه السلام سخت مراقب عملکرد آنان است اما برخی به خیال اینکه فاصله بسیار محل فرمانروایی آنان با مرکز حکومت اسلامی مانع رسیدن اخبار به حضرت علی علیه السلام می شود، به حیف و میل و اختلاس در اموال مسلمانان می پرداختند اما بلافاصله با نامه شدید اللحن امیر مؤ منان علیه السلام مواجه می شدند؛ زیرا پس از اینکه گزارشی از عملکرد ناصواب برخی کارگزاران می رسیده علی علیه السلام با فرستادن نامه ای از آنها می خواست تا فورا آخرین وضعیت مالی خود را ارسال نمایند و دریافتهای بیت المال و مقدار هزینه ها و موجودی فعلی آن را مشخص کنند .

علی علیه السلام به یکی از والیان خود نامه ای می نگارد و از او درخواست فرستادن تراز مالی می کند، آن حضرت به او چنین می نویسد :

درباره تو به من جریانی گزارش شده است که اگر انجام داده باشی ، پروردگارت را به خشم آورده ای ، امامت را عصیان کرده ای و امانت (فرمانداری ) خود را به رسوایی کشیده ای به من خبر رسیده که تو زمینهای آباد را برهنه و ویران کرده ای و آنچه توانسته ای تصاحب نموده ای و از بیت المال که زیر دستت بوده است به خیانت خورده ای ؛ فورا حساب خویش را برایم بفرست و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است والسلام (198)

4 احضار به مرکز

منذر بن جارود عبدی (199) که از سوی علی علیه السلام حاکم بر بعضی از شهرهای بلاد فارس و ایران کنونی بود، نسبت به بعضی وظایف محوله و کارها خیانت کرده بود امام در نامه ای به وی ضمن نکوهش کار او، برای روشن شدن وضعیت ، او را نزد خود طلبید در این نامه چنین آمده است :

پس از حمد خدا و درود بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیکی پدرت مرا فریب داد و گمان کردم از روش او پیروی می کنی و به راه او می روی پس ناگاه به من خبر رسید که خیانت کرده ای و فرمانبری از هوای نفس خود را رها نمی کنی و برای آخرتت توشه ای نمی گذاری ، دنیای خویش را با ویرانی آخرتت آباد می سازی و با بریدن از دینت ، به خویشانت می پیوندی و اگر آنچه که از تو به من خبر رسیده است ، راست باشد، شتر (بارکش ) خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر است و کسی که مانند تو باشد، شایسته نیست به وسیله او رخنه ای بسته شود، یا امری انجام گیرد، یا مقام او را بالا برند، یا در امانت شریکش کنند، یا برای جلوگیری از خیانت و نادرستی بگمارندش پس هنگامی که این نامه ام به تو می رسد، نزد من بیا، اگر خدا خواست (200)

از نامه ای که یعقوبی در تاریخ خود آورده است ، چنین به دست می آید که منذر بن جارود، فردی عیاش و خود خواه و گردنکش و هوسران ، و به فرموده امیر مؤ منان علیه السلام ، کسی بود که برای شکار و سگ بازی و گردشگری خود، بارها و بارها محل کار خود را ترک می کرد (201)

5 هشدار و تهدید

گاهی برخی از گزارشهای رسیده از بعضی کارگزاران به حدی ناراحت کننده بود که علی علیه السلام را وا می داشت تا نامه هایی شدیداللحن برای برخی فرمانروایان بنویسد به امام علیه السلام خبر رسید که یکی از فرمانداران به نماینده ویژه علی علیه السلام دشنام داد و اهانت کرد و در حضور مردم چیزی می گوید، اما در عمل ، کار خلافکاران را مرتکب می شود نیز به آن حضرت گزارش رسید که زیاد در اموال مسلمانان خیانت و تصرف ناحق می کند نیز به آن حضرت خبر رسید که ابوموسی ، نه تنها از بسیج مردم کوفه برای رفتن به بصره و مقابله با شورشیان خودداری می کند، بلکه با ایراد برخی خطبه ها مردم را دلسرد می کند علی علیه السلام با فرستادن نامه های شدیداللحن ، این گونه خلافها را پی گیری می کرد اینک به چند مورد از این نامه ها اشاره می کنیم :

- علی علیه السلام در نامه ای به یزید بن قیس ارحبی (202) می نویسد :

فرستادن خراجت را به تاءخیر انداختی نمی دانم چه چیز باعث شده است که چنین کنی من تو را به پرهیزکاری و صلاح سفارش می کنم همچنین به تو هشدار می دهم از اینکه اجر خود را ضایع گردانی و جهاد و کوششت را به وسیله خیانت به مسلمانان باطل کنی پس ، از خدا بترس و نفس خود را از حرام دور گردان و خود را در معرض قهر و سلطه من قرار نداده که چاره ای جز اینکه درباره تو بدگویی کنم ، نخواهم داشت مسلمانان را عزیز شمار و به هم پیمانان ظلم نکن و بخواه آنچه را که خداوند در آخرت به تو داده ، و هیچ گاه سهم و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن و احسان کن ، همان گونه که خداوند به تو احسان کرده است و طلب فساد در روی زمین منما که خداوند مفسدان را دوست نمی دارد (203)

- در نامه حضرت علی علیه السلام به ابوموسی چنین آمده است :

سخنی از تو به من رسیده که هم به سود تو و هم به زیان تو است پس هر گاه آورنده پیغام من نزد تو آمد، دامنت را به کمر زن و بندت را استوار ببند و از خانه ات بیرون بیا و آنها را که با تو هستند، بخوان و برانگیز پس اگر حق را یافتی و تصمیم خود را گرفتی ، به سوی ما بیا و اگر ترسیدی ، دور شو و سوگند به خدا، هر جا باشی ، تو را می آورند و رها نمی کنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشکت را به هم در آمیزند این کار را انجام ده پیش از آنکه در بازنشستگی و برکناریت تعجیل گردد و از آن چه پیش توست ، همان گونه خواهی ترسید که از پشت سر (آن چنان بر تو سخت گیرند که سراسر وجودت را ترس فرا گیرد و در دنیا همان قدر وحشت زده خواهی شد که در آخرت ) و فتنه اصحاب جمل فتنه ای نیست که تو آن را آسان پنداری ، بلکه مصیبت و دردی بسیار بزرگ و سختی است که باید شتر آن را سوار شده ، دشواریش را آسان و کوهستانش را هموار گردانید پس خردت را مقید نما و بر کارت مسلط شو و نصیب و بهره ات را بیاب اگر نمی خواهی ما را یاری کنی ، دور شو به جای تنگی که رهایی در آن نیست ، (برو به جایی که رستگاری نبینی ) که سزاوار آن است که دیگران این کار را به سر رسانند و تو خواب باشی ، به طوری که گفته نشود فلانی کجاست ؟ و سوگند به خدا، این راه حق است و به مرد حق انجام می گردد و من باکی ندارم که خدا نشناسان چه کار می کنند (204)

- از جمله نامه های شدیداللحنی که امام به زیاد بن ابیه ، قائم مقام ابن عباس در بصره ، نگاشت ، این بود :

و من سوگند به خدا یاد می کنم ؛ سوگند از روی راستی و درستی ! اگر به من خبر رسید که تو در بیت المال مسلمانان به چیزی اندک با بزرگ خیانت کرده ای و بر خلاف دستور صرف نموده ای ، بر تو سخت خواهم گرفت ، چنان سخت گیری که تو را کم مایه و گران پشت و ذلیل و خوار گرداند (205)

- علی علیه السلام در نامه ای به یکی از کارگزاران خود که اموال مسلمین را غارت کرده بود، او را سخت مؤ اخذه کرد و از وی خواست تا اموال مسلمانان را به جایگاه خود برگرداند، در غیر این صورت با شمشیر قهر علی علیه السلام و حکومت اسلامی مواجه و کشته خواهد شد .

در بین شارحان نهج البلاغه اختلاف است که مخاطب این نامه چه کسی است ؛ عبدالله بن عباس ، پسر عموی حضرت علی علیه السلام یا دیگری ؟

ابن ابی الحدید می نویسد : نظر بیشتر بر این است که مخاطب نامه ، ابن عباس است (206)

مرحوم فیض الاسلام ضمن طرح اختلاف و احتمال اینکه شاید مراد عبیدالله بن عباس باشد، اگر چه آن را هم به نحوی رد می کند، اظهار می دارد : معلوم نیست که امام این نامه را به کدام یک از پسر عموهایش که حاکم بصره بود، نوشته است (207)

متن نامه نسبتا طولانی است که به بخشی از آن اشاره می کنیم :

(شگفتیا) آیا تو به معاد و بازگشت ایمان نداری ؟ یا از موشکافی در حساب و بازپرسی نمی ترسی ؟ ای آنکه نزد ما از خردمندان به شمار می آمدی ، چگونه آشامیدن و خوردن (آن مال ) را جایز و گوارا می دانی با اینکه می دانی حرام می خوری و حرام می آشامی ؟ چگونه با اموال ایتام و مساکین و مؤ منان و مجاهدان راه خدا کنیز می خری و زنان را به همسری می گیری در حالی که می دانی این اموال را خداوند به آنان اختصاص داده که این شهرها را به وسیله آنها محافظت و نگاهداری کرده است پس ، از خدا بترس و مالهای این گروه را به خود باز گردان ، که اگر این کار نکرده باشی و خدا مرا به تو توانا گرداند، درباره (به کیفر رساندن ) تو نزد خدا عذر بیاورم و تو را به شمشیرم که کسی را به آن نزده ام ، مگر آنکه در آتش دوزخ داخل شده است ، بزنم ! و به خدا سوگند ! اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند، هیچ پشتیبانی و هوا خواهی از ناحیه من دریافت نمی کردند و در اراده من اثر نمی گذارد تا آنگاه که حق آنها را بستانم . . (208)

- حضرت به نعمان بن عجلان که اموال بحرین را به غارت برده بود و به مصقلة بن هبیره شیبانی ، فرمانروای امام بر اردشیر خره (209) ن یز نامه نوشت و از عملکردشان اشکال گرفت و آنها را تهدید به تنبیه نمود .

6 عزل و برکناری

برخی از کارگزاران مغرور و خودپسند با تخطی و از خط مشی و سیاست امیر مؤ منان ، گاهی به قدری خلاف و کج رویهایشان بالا می گرفت که به هیچ وجه حاضر نبودند با نصایح و تهدید آن حضرت دست از خلافشان بردارند و طبق مصالح امت اسلامی عمل کنند حضرت در این مورد با کمال قدرت وارد عمل می شد و با صدور حکمی ، عزل او را، یا در محل کار خود و یا پس از احضار به مرکز، صادر می فرمود به چند نمونه دقت کنید :

- منذر بن جارود عبدی که از سوی امیر مؤ منان علیه السلام بر اصطخر (210) حکومت داشت ، کارهای خلافی از او دیده شد و به حضرت گزارش رسید آن حضرت پس از ارسال نامه ای شدیداللحن ، او را به کوفه احضار فرمود و نخستین تصمیمی که درباره اش اتخاد نمود، عزل و برکناری او بود (211)

- دومین مورد، عزل یکی از مسئولان جمع آوری صدقه و زکات است که بر اثر شکایت سوده ، دختر عماره همدانیه ، در نزد امیر مؤ منان علیه السلام صورت گرفت .

علی بن عیسی اربلی آورده است که روزی سوده بر معاویه وارد شد و این ماجرا را چنین تعریف کرد :

به خدا سوگند، روزی نزد او (علی علیه السلام ) رفتم و درباره فردی که از طرف او متولی صدقات ما بود و به ما ستم کرده بود، به امام شکایت کردم تصادفا آن حضرت هنگام ورود من مشغول نماز بود، تا مرا دید، نماز را تمام کرد و با رویی گشاده ، همراه با لطف و بزرگواری که از خود نشان داد، به من روی کرد و فرمود : آیا حاجتی داری ؟ عرض کردم : آری ، و خبر ظلم کردن آن متولی را به حضرت گزارش کردم امام علیه السلام در حالی که گریه اش گرفته بود، رو به آسمان کرد و فرمود : اللهم اءنت الشاهد علی و علیهم و انی لم آمرهم بظلم خلقک و لابترک حقک خدایا، تو بر من و بر آنان شاهدی که من هرگز دستورشان نداده ام که به بندگانت ظلم کرده و یا حقی از حقوقت را ترک کنند سپس یک قطعه پوست را بیرون آورد و در آن چنین نوشت : بسم الله الرحمن الرحیم ، قد جاءتکم بینة من ربکم فاءوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فی الاءرض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤ منین ؛ (212) دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنا بر این حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در روی زمین پس از آنکه اصلاح شده است ، فساد نکنید این برای شما بهتر است ، اگر با ایمان هستید پس اگر نامه مرا خواندی ، آنچه در اختیار داری ، نگهداری کن تا کسی بیاید و از تو تحویل بگیرد والسلام .

سوده می گوید : حضرت ، آن نامه را بدون آنکه لاک و مهر کند، به دست من سپرد تا به وی برسانم من نیز چنین کردم آن والی از نزد ما در حالی که برکنار شده بود، بیرون رفت . (213)

- علی علیه السلام ابوالاسود دوئلی (214) را برای عدم رعایت برخی از مسائل قضاوت ، عزل می کند و وقتی که ابوالاسود اعتراض می کند، آن حضرت در پاسخ می فرماید : دیدم که سخنت بلندتر از سخن طرف دعوا در دادگاه است (215)

7 زندان برای پرداخت غرامت

علی علیه السلام پس از احضار و عزل منذربن جارود عبدی ، وی را سی هزار دینار یا درهم ، غرامت و جریمه نقدی کرد اما چون با سماجت او در نپرداختن این جریمه نقدی مواجه شد، دستور داد تا او را به زندان ببرند منذر در زندان بود تا زمانی که صعصعة بن صوحان عبدی بیمار شد و علی علیه السلام به ملاقات وی رفت صعصعه از امام خواست تا منذر را آزاد کند و سی هزار را خود ضمانت خواهد کرد که بپردازد .

صعصعه به علی علیه السلام عرض کرد : ای امیر مؤ منان ، این دختر جارود است که هر روز برای آنکه برادرش ، منذر را حبس کرده ای ، اشک می ریزد پس او را از زندان آزاد کن و من ضامن آنچه که در اموال ربیعه تصرف کرده است ، خواهم بود پس علی علیه السلام به او گفت : تو چرا ضامن او شوی با اینکه خودش به ما می گوید که من آن را نبرده ام ! پس باید سوگند بخورد تا او را آزاد کنم صعصعه گفت : به خدا قسم ، گمان می کنم که سوگند می خورد حضرت فرمود : و من نیز چنین گمان می کنم . پس منذر سوگند یاد کرد و آزادش فرمود (216)