جلوه دوم عدالت و عدالت خواهی
نقل شده است که یکی از زنان اشراف
، به جرم سرقت، محکوم به حد گردید: قبیله وی از (اسامه) که از یاران بر جسته پیامبر بود خواستند که نزد (رسول ا...) (صلی ا... علیه و آله) او را شفاعت کند. (اسامه) چنین کرد اما پاسخ پیامبر این بود:
ا
ِنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ اَنَّهُمْ یُقیمُونَ الْحَدَّ عَلَی الْوضیعِ وَ یَتْرِکُونَ الشَّریفَ وَ الَّدی نَفْسی بِیَدِهِ لَوْ اَنَّ فاطِمَةَ فَعَلَتْ ذالَکَ لَقَطَعَتُ یَدَها
.
(همانا اقوام قبل از شما دچار بدبختی و هلاکت گردیدند زیرا شیوه آنها این بود که حد الهی را بر افراد گمنام و ضعیف جاری می کردندو اشراف و طبقه مرفه جامه را رها می ساختند.قسم به آن کس که جانم در دست اوست، اگر همانا دخترم فاطمه این کار را کرده بود دستش را قطع می کردم.)
عدالت را همواره به عنوان یک عامل مهم اجتماعی، مورد توجه اسلام بوده است. مولای متقیان علی (علیه السلام) نیز به عنوان جانشین شایسته پیامبر گرامی اسلام (صلی ا... علیه و آله)، مبارزه با بی عدالتی ها، تبعیض ها و حق کشی را سر لوحه امور خویش قرار داده و آن را از هر چیزی بالاتر می دانسته و آن گونه که آن (مجسمه عدالت) جان خویش را در راه احقاق حق و دفاع از حقوق انسانها و مساوات تقدیم کرده است.
نمونه ای از آن همه عظمت در اجرای عدالت، داستان (عقیل) است که در نهج البلاغه هم به آن اشاره شده است:
وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّی اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرّکُمْ صَاعاً
وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الاَْلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ
کَأَنَّمَا سُودَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکداً
وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی
فَظَنَّ أَنی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی
فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا
فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا
فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ
وَ تَجُرُّنِی إِلَی نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الاَْذَی
وَ لاَ أَئِنُّ مِنْ لَظًی
(به خدا سوگند، برادرم (عقیل) را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشتتا یک من از گندمهای بیت المال را به او ببخشم.
کودکانش را دیدم را که از گرسنگی دارای موهای ژولیده اند و رنگشان تیره شده، گویا بانیل، رنگ شده بودند.
پی در پی مرا دیدار و در خواست خود را تکرار می کرد.
چون به گفته های او گوش دادم پند داشت که دین خود را به او واگذار می کنم و به دلخواه او رفتار؛ از راه و رسم عادلانه خود دست بر می دارم.
آهنی را در آتش گداختم و به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم.
به سان بیماری از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم:
ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است،
اما مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدا جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟
تو را حرارت ناچیز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟)
علی (علیه السلام) اجرای عدالت را خواهان است گرچه با سختی و مرارت همراه باشد. اصلا آن را تکلیف و وظیفه می داند و هرگز نمی پذیرد که کارگزار او تماشاچی صحنه های تبعیض و بی عدالتی باشد. از آن رو ست که به مالک می نویسد:
ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ
تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُ ولَئِکَ
بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الاَْحْوَالِ وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِنْ
حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَةً وَ لاَ یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتقَادِ
عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ
یَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ
وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ
مِنَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِکَ
مِنْ قَرَابَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْکَ
مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِکَ مَحْمُودَة
(همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خود خواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند ریشه ستمکاری شان را با بریدن اسباب آن بخشکان. به هیچ کدام از اطرافیان و خوشاوندانت زمینی واگذار مکن و به گونه ای با آنان رفتار کن که قراردادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیاری مزارع یا زراعت مشترک که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش برای آنان عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.
حق را به صاحب حق - هر کس که باشد، نزدیک یا دور - بپردازد و در این کار شکیبا باش و این شکیبایی را به حساب خدا بگذار گرچه اجرای حق مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد تحمل سنگینی آن را به یاد قیامت برخود هموار ساز.
علی (ع) عدالت را برای طبقه ای خاص و دسته ای معلوم نمی خواهد همه افراد حتی نزدیکان و یاران در برابر او یکسان هستند بزرگان صاحب منصب از نظر او با ضعیف ترین افراد جامعه تفاوتی ندارند و این است که ارزش عدالت علی علیه السلام را نمایان می کند او خطاب به یکی از فرماندارانش که در امانت خیانت کرده است می نویسد:
وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنِ اللَّهَ تُرِیدُ اردت بِجِهَادِکَ وَ کَأَنَّکَ
لَمْ تَکُنْ عَلَی بَینَةٍ مِنْ رَبکَ وَ کَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ
هَذِهِ الاُْمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ وَ تَنْوِی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئِهِمْ
فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشدَّةُ فِی خِیَانَةِ الاُْمَّةِ أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ
وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ
مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لاَِرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذئْبِ الاَْزَل دَامِیَةَ الْمِعْزَی الْکَسِیرَةَ فَحَمَلْتَهُ إِلَی الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَیْرَ مُتَأَثمٍ مِنْ أَخْذِهِ........
فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَی هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ
فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْکَ لاَُعْذِرَنَّ
إِلَی اللَّهِ فِیکَ وَ لاََضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ
أَحَداً إِلا دَخَلَ النَّارَ
(گویا تو در راه خدا جهاد نکردی! و برهان روشنی از پروردگارت نداری و گویا برای تجاوز به دنیای این مردم نیرنگ می زدی و هدف تو آن بود که آنها را بفریبی! و غنایم و ثروتهای آنان را در اختیارگیری، پس آنگاه که فرصت خیانت یافتی، شتابان حمله ور شدی و با تمام توان، اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود، چونان گرگ گرسنه ای که گوسفند زخمی یا استخوان شکسته ای را می رباید، به یغما بردی و آنها را به سوی حجاز با خاطری آسوده، روانه کردی بی آنکه در این کار احساس گناهی داشته باشی.....
پس از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد که نزد خدا عذر خواه من باشد و با شمشیری تو را می زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید.
و در ادامه می فرماید:
وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلاَ مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ وَ لاَ ظَفِرَا مِنی بِإِرَادَةٍ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا
سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند تا آن که حق را از آنان باز پس ستانم و باطلی را که به ستم پدیده آمده، نابود سازم.
در جایی دیگر، امام برای پیش گیری از وقوع تخلف به کارگزار خویش هشدار می دهد که خیانت در امانت نکند و بیت المال را پاس دارد:
وَ إِنی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لاََشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الاَْمْرِ
(همانا به خدا سوگندی از روی راستی می خورم اگر گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، در هزینه عیال درمانده و خوار و سرگردان شوی!)
و نیز در جایی دیگر دارد که به "رقاعه " یکی از کارگزاران خود می فرماید:
اَقِمِ الحُدودَ لِلْقَریبِ یَجْتَنبها البَعیدُ
(حدود الهی را نسبت به نزدیکان اجرا کن تا افراد بیگانه از خلاف دوری کنند و غریبه ها حساب کار خود را بکنند.)
اما نااهلان که تحمل عدالت فراگیر آن عصاره شجاعت و اراده مقدس آن وجود سرشار از نور را در اجرای فرامین الهی نداشتند به مقابله ای شوم برخاستند و ناجوانمردانه او را به شهادت رساندند تا آنجا که گفته اند: (و قتل فی محرابه لشدة عدله)