جلوه سوم عبودیت و بندگی خدا
وَ اجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِیتِ
وَ أَجْزَلَ تِلْکَ الاَْقْسَامِ وَ إِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِیهَا النیَّةُ
وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیَّةُ وَ لْیَکُنْ فِی خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِینَکَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ
الَّتِی هِیَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِکَ فِی لَیْلِکَ وَ نَهَارِکَ وَ وَف مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ
إِلَی اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ کَامِلاً غَیْرَ مَثْلُومٍ وَ لاَ مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغ
نیکوترین وقت و بهترین ساعات شب را برای خود و خدای خود انتخاب کن اگر چه همه وقت برای خداست، اگر نیت درست و رعیت آسوده باشد.
از کارهایی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه پروردگار است، پس در بخشی از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آنچه تو را به خدا نزدیک می کند بی عیب و نقصانی انجام ده، اگر چه دچار خستگی جسم شوی.
علی علیه السلام شخصیتی است چند بعدی، زمامداری است که نظم و آهنگ کلامش، تماشایی و فصاحت و زیبایی سخنش در حد اعجاز است، وجودش آمیزه ای از عدالت جویی و آزادیخواهی و عطوفت و مهربانی است. فداکاری و شجاعتش، حیله خصم را در هم شکسته و علم و حکمت سرشارش، عالمیان را به ستایش واداشته است در عین حال وجود آن اسوه استواری و دلیری، لبریز از عشق به خداوند است. او مظهر عبودیت و بندگی خداست. شب زنده داری است در محراب عبادت، گریان که برای سالکان و راهیان طریقت دوست، واسطه فیض ربوبی است و در اعماق خویش با ذات ازلی پیوند و پیوستگی دارد سفارش "آن حقیقت ناب " به مالک اشتر، برای انتخاب بهترین ساعات شب و روز برای عبادت خدا و تاکید بر انجام بی عیب و نقص آن، دلیلی است محکم بر اینکه اولا مسؤ ول و کارگزار اسلامی نباید به بهانه وظیفه سنگین مسؤ ولیت، عبادت را که اساس اسلام است از اولویت زندگی خود خارج کند و ثانیا عبادات، انجام یک سلسله اعمال خشک و بی روح نیست که انسان با انجام ظاهری آن دل، خوش دارد بلکه اعمال ظاهری، تنها صورت و نمایی از راز و نیاز باخداوند است چنان که می فرماید:
کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الاَْکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ
(بسا روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه داری خود ندارد و بسا شب زنده داری که از شب زنده داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان وافطارشان).
اعمال ظاهری در عبادت آنگاه زنده و واقعی است که با روح و معنی و عشق تواءم باشد چنان که در هنگام نماز تیر از پای وجود نازنینش خارج می کنند و او آن چنان مجذوب ذات ربویی است که احساس درد نمی کند.
نقل است که (ضرارد بن ضمره ضبایی) در حضور معاویه و در پاسخ سؤ ال او که از علی علیه السلام پرسیده بود می گوید:
فَاشْهَدُ لَقَدْ رَاَیْتُهُ فی بَعْضِ مَواقِفِهِ وَ قَد اَرْخِی الَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قائِمّ فی مِحْرابِهِ قابِضّ عَلی لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمَلُ السَّلیمِ وَ یَبْکی بُکاءَ الْحَزینِ
همانا گواهی می دهم که او را دیدم در جایی، در حالی که شب پرده خود را گسترده بود و او در محرابش ایستاده بود، محاسن خویش را گرفته بود و چون مارگزیده به خود می پیچید و اشک برگونه هایش مانند سیل جریان داشت.
امام (علیه السلام) در جای دیگر فلسفه عبادت و بندگی خدا را به دست آوردن تواضع و فروتنی و مبارزه با کبر و خود پسندی می داند و می فرماید:
وَ عَنْ ذَلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ
وَ الزَّکَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصیَامِ فِی الاَْیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ
تَسْکِیناً لاَِطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِیعاً لاَِبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِیلاً لِنُفُوسِهِمْ
وَ تَخْفِیضاً لِقُلُوبِهِمْ وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلاَءِ عَنْهُمْ وَ لِمَا فِی ذَلِکَ
مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ
بِالاَْرْضِ تَصَاغُراً
انْظُرُوا إِلَی مَا فِی هَذِهِ الاَْفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ
وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ
(خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه داری، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع، جان و روانشان فروتن و دل هیاشان متواضع باشد؛ و کبر و خود پسندی از آنان رخت بربندد، چرا که در سجده، بهترین جای صورت را به خاک مالیدن، فروتین می آورد و گذاشتن اعضاء پر ارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکی کردن است).
(... به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه های درخت تکبر را درهم می شکند؟ و از روییدن کبر و خود پرستی جلوگیری می کند!)
از این همه، چنین بر می آید که سالکان راه خدا و کارگزران و متصدیان امور مسلمین نباید به دلیل گرایشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... از عبادت و خود سازی پرهیز کنند، بلکه باید اوقاتی را برای عبادت، محاسبه نفس و بازنگری اعمال قرار دهند تا هم گذشته خویش را ارزیابی کنند و هم نسبت به انجام وظایف و آینده، متعهد گردند. به عبارتی وظایف زیاد و مسئوولیت ها هر چند در آن رضایت خدا قرار داشته باشد، نباید انسان را از تهذیب و مبارزه با نفس که با عبادت و راز و نیاز و شب زنده داری عملی می شود، باز دارد. زیرا آنها که از انجام واجبات و عبادت خداوند سرپیچی کرده اند، زیانکارند و در روز باز خواست و هنگام بررسی اعمال، سرگشته و پشیمان می شوند و البته راه به جایی نخواهند برد.
امام علی (علیه السلام) در خطبه 175 می فرماید:
عِبَادَ اللَّهِ احْذَرُوا یَوْماً تُفْحَصُ فِیهِ الاَْعْمَالُ
وَ یَکْثُرُ فِیهِ الزلْزَالُ وَ تَشِیبُ فِیهِ الاَْطْفَالُ
اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَیْکُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِکُمْ
وَ عُیُوناً مِنْ جَوَارِحِکُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ یَحْفَظُونَ
أَعْمَالَکُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِکُمْ لاَ تَسْتُرُکُمْ
مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَیْلٍ دَاجٍ وَ لاَ یُکِنُّکُمْ مِنْهُمْ
بَابٌ ذُو رِتَاجٍ
(بندگان خدا! از روزی بترسید که اعمال و رفتار انسان وارسی می شود، روزی که پر از تشویش و اضطراب است و کودکان در آن روز پیر می گردند.ای بندگان خدا! بدانید که از شما نگهبانانی بر شما گماشته اند و دیده بانهایی از پیکرتاان برگزیده اند - حافظان راستگویی - که اعمال شما را حفظ می کنند و شماره نفسهای شما را می شمارند، نه تاریکی شب شما را از آنان می پوشاند و نه دری محکم شما را از آنها پنهان می سازد).
مولوی نیز برای افراد سر افکنده ای که قدر سرمایه درونی خویش را ندانسته اند از وانفسای روز قیامت می گوید:
چون قیامت پیش حق صفها زده
در حساب و در مناجات آمده
ایستاده پیش یزدان اشکریز
بر مثال راست خیز رستخیز
حق همی گوید چه آوردی مرا
اندر این مهلت که دادم من تو را
عمر خود را در چه پایان برده ای
قوت و قوت در چه فانی کرده ای
گوهر دیده کجا فرسوده ای
پنج حس را در کجا پالوده ای
چشم و گوش و هوش و گوهرهای عرش
خرج کردی چه خریدی تو ز فرش
دست و پا دادمت چون بیل و کلند
من ببخشیدم ز خود آن کی شدند
همچنین پیغامهای درد گین
صد هزاران آید از حضرت چنین
نعمتت دادم بگو شکرت چه بود
دادمت سرامیه هین بنمای سود(26)
جلوه چهارم ساده زیستی و دوری از تشریفات
نامه ای است از امیرالمؤ منین به یکی از حکمرانان به نام (عثمان بن حنیف) که عامل امام علی (علیه السلام) بوده است در بصره. عثمان در ضیافت توانگران شهر شرکت کرده بود در حالی که فقرا را در آن مجلس راه نبود. امام (علیه السلام) سخت آشفته می شود و دست به قلم می برد:
یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ
دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الاَْلْوَانُ
وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ
قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوُّ فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ
مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ
بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلاَ وَ إِنَّ لِکُل مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی
بِهِ وَ یَسْتَضِی ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلاَ وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ
دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلاَ وَ إِنَّکُمْ لاَ تَقْدِرُونَ
عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ
مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لاَ ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاَ أَعْدَدْتُ
لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاَ حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاَ أَخَذْتُ مِنْهُ إِلا کَقُوتِ
أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ
(ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره تو را به مهمانی خویش فراخوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنی ها رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از عذا پی در پی جلوی تو نهادند، گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره می خوری؟
... آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیز کاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام؛ بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم. دنیای شما در چشم من دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!...).
ساده زیستی و دوری از تکلف و تجملات از اصول زندگی علی (علیه السلام) است که بر جستگی خاصی دارد، چنان که سیره علوی در طول تاریخ، زینت بخش زندگی اولیاء الله و بزرگان دین بوده است.
شخصیت جامع و برتر آن (حقیقت ناب) در عین دسترسی به امکانات دنیوی و جایگاه عظیمی که به عنوان خلیفه مسلمین دارد به کمترین و ناچیزترین داشته ها اکتفا و قناعت می کند و خواهش های بی جای نفس را اجابت نمی کند.
او که اسیر عادت نیست و بار خود را از تکلفات، سبک کرده، بی خوف و هراس به مقابله با زشتی ها می رود و نمایندگان خود را از روی آوردن به تجملات باز می دارد.
امام المتقین در ادامه می فرماید:
وَ ایْمُ اللَّهِ یَمِیناً أَسْتَثْنِی فِیهَا بِمَشِیئَةِ اللَّهِ
لاََرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَی الْقُرْصِ
إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ
مَأْدُوماً وَ لاََدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ نهج البلاغة ص:
نَضَبَ مَعِینُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ
مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ
وَ یَأْکُلُ عَلِیُّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا
اقْتَدَی بَعْدَ السنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ
وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ
(به خدا سوگند، سوگندی که تنها اراده خدا در آن است، چنان جان خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان، هرگاه بیابم شاد شود و به نمک به جای نان خورش قناعت کند و آن قدر از چشم ها اشک ریزم که چونان چشمه ای خشک درآید و اشک چشمم پایان پذیرد. آیا سزاوار است که چرخندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا کردن به اَغُل رود کنن و علی نیز (همانند آنان) از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند؟ چشمش روشن باد! که پس از سالیان دراز، چهارپایان رها شده و گله های گوسفندان را الگو قرار دهد!!)
روح تعالی و حقیقت جوی علی (ع) آرام نمی گیرد و در سراسر دوران خلافت با زبان و قلم و به صراحت به هر کسی که از جاده تعادل اسلام منحرف شده است، امر و نهی و به خاطر عمل ناصواب سرزنش می کند.
اما پس از آنکه گزارشی در مورد (شریح قاضی)
به او می رسد، وی را فرا می خواند و می گوید: (به من خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی آن را امضاء کرده اند).
شریح گفت: آری ای امیرمؤ منان امام علیه السلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود:
یَا شُرَیْحُ أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لاَ یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لاَ یَسْأَلُکَ عَنْ بَینَتِکَ حَتَّی یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ یُسْلِمَکَ إِلَی قَبْرِکَ خَالِصاً فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لاَ تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ
الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلاَلِکَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الاْخِرَةِ. أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ
لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَی هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ
هَذَا مَا اشْتَرَی عَبْدٌ ذَلِیلٌ مِنْ مَیتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِیلِ اشْتَرَی مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِینَ وَ خِطَّةِ الْهَالِکِینَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ
الْحَدُّ الاَْوَّلُ یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الاْفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ یَنْتَهِی إِلَی الْهَوَی الْمُرْدِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی
إِلَی الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ اشْتَرَی هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالاَْمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِز الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ
فِی ذُل الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَکَ هَذَا الْمُشْتَرِی فِیمَا اشْتَرَی مِنْهُ مِنْ دَرَکٍ فَعَلَی مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوکِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِیلِ مُلْکِ
الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ کِسْرَی وَ قَیْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْیَرَ
(ای شریح! به زودی کسی به سراغت می آید که به نوشته ات
نگاه نمی کند و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.
ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای.
اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر رغبت نمی کردی، آن سند را چنین می نوشتم:
این خانه ای است که بنده ای خوار از مرده ای آماده کوچ خریده، خانه ای از سرای غرور که در محله نابود شوندگان و کوچه هلاک شدگان قرار دارد این خانه به چهار جهت منتهی می گردد:
یک سوی آن به آفت ها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبت ها، سوی سوم به هوا و هوس های سست کننده و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود و در خانه به روی شیطان گشوده است این خانه را فریب خورد آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت بر می بندد، به مبلغی که او را از عزت و قناعت خارج و به خواری و دنیا پرستی کشانده، خریداری کرده است.
هر گونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوشانده و جان جباران را گرفته و سلطنت فرعون ها چون (کسری) و (قیصر) و (تبع) و (حمیر) را نابود کرده است،)
امام خمینی رحمة الله علیه این فرزند شایسته علی علیه السلام که به حق مصداق بارز (الشیعة من شایع علیا) بود، در پیامی به مناسبت گشایش دومین دوره مجلس شورای اسلامی می فرماید:
(اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابر قدرتها و سلاحهای پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستی عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید مردان بزرگ که خدمتهای بزرگی را برای ملتهای خود کردند اکثرا ساده زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بودند آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن، تن به هر ذلت و خواری می دهند و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی، خاضع و نسبت به توده های ضعیف، ستمکار و زور گو هستند، ولی وارستگان به خلاف آنانند چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزشهای انسانی، و اسلامی را حفظ کرد)
این سخن نیز از رهبر فرزانه و هوشمند انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (دامت برکاته) است که:
(نمی شود ما در زندگی مادی بغلطیم و بخواهیم مردم به شکل یک اسوه به ما نگاه کنند؛ مردمی که خیلی شان از اقلیات محرومند در این راه باید از خیلی چیزها گذشت، نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال هم باید گذشت نمی گویم مثل پیامبر باشید، نمی گویم مثل امیرالمؤ منین علیه السلام باشید که شاگرد پیامبر است اما در این راه قدم بردارید کمتر خرج کنید، کمتر بذل و بخشش کنید، کمتر به زندگی شخصی خودمان بپردازیم در این تغییر دکوراسیونها و تغییر خانه ها و خرجهای اضافی باید حد و مرز معلوم کنند.... انجام ظاهر سازی های غیر واقعی در شهرها و مناطقی که مسؤ ولین به آنجا سفر می کنند، موجب بدبینی مردم نسبت به نظام و دولت می شود)
بنابر این، از آنچه آمد، در می یابیم که متولیان امور مسلمین و فرماندهان و فرمانداران که اسوه و الگو و مقتدای دیگران هستند، باید ساده زیتسی را آن گونه که شایسته مقام و منزلت اجتماعی آنان است، پیشه خود سازند و بار خویش را برای پاسخگویی در روز واپسین سبک گردانند، به قول بابا طاهر:
دلا راه تو پر خار و خسک بی
گذرگاه تو بر اوج فلک بی
گر از دستت بر آید پوست از تن
برآور تا که بارت کمترک بی