ضرورت ها
1 ـ تکامل جامعه و ارزش ها
تـکـامـل یـا سـقـوط مـلّت هـا بـه ارزشهای اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کـمـال بـدون ارزشـهـای اخـلاقـی مـمـکـن نیست ، و آینده سازی ، و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعی ، سیاسی ، بی آنکه آینده سازان متحوّل گردند، و در یک بازسازی درونی دچار تحولاّت اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت .
راه صـلاح و فـلاح ، را بـدون چـراغ هـمـواره روشـن اخـلاق نـمـی شـود سـپـری کرد و به مراحل نهائی تکامل دست یافت .
اگـر انـسـانـی یـا مـلّت هـایـی پـیـروز گـردیـدنـد، و بـه اوج قـلّه کـمـال رسـیـدنـد، جـان و جـهـان را دگـرگـون کـردنـد، و استقلال و آزادی خود را رنگ جاودانه زدند.
همه آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیّت ها، در سایه ارزشهای اخلاق بود.
بـا راسـتـگـوئی و ایـثـارگـری ، بـا وفـاداری و احـتـرام متقابل ، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت ، توانستند هم نظم اجتماعی را تحقّق بخشند و هم نظم سیاسی در جامعه انسان استقرار یابد.
که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:
وَاعـلَمـُوا عـِبـَادَ اللّهِ اءَنَّ المـُتَّقـِیـنَ ذَهـَبـُوا بِعَاجِلِ الدُّنیَا وَآجِلِ الاَّْخِرَةِ، فَشَارَکُوا اءَهْلَ الدُّنـْیـَا فـِی دُنْیَاهُمْ، وَلَمْ یُشَارِکُوا اءَهْلَ الدُّنیَا فِی آخِرَتِهِم ؛ سَکَنُوا الدُّنیَا بِاءَفضَلِ مَا سـُکـِنـَت ، وَاءَکـَلُوهـَا بـِاءَفضَلِ مَا اءُکِلَت ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ المُترَفُونَ، وَاءَخَذُوا مِنهَا مَا اءَخَذَهُ الجَبَابِرَةُ المُتَکَبِّرُونَ.
ثُمَّ انقَلَبُوا عَنهَا بِالزَّادِ المُبَلِّغِ؛ وَالمَتجَرِ الرَّابِحِ. اءَصَابُوا لَذَّةَ زُهدِ الدُّنیَا فِی دُنیَاهُم ، وَتـَیـَقَّنُوا اءَنَّهُم جِیرَانُ اللّهِ غَدا فِی آخِرَتِهِم لاَ تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ، وَلاَ یَنقُصُ لَهُم نَصِیبٌ مِن لَذَّةٍ.
(آگاه باشید، ای بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جـاودانـه را گـرفـتـند، با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهای دنـیـا را خـوردنـد، و هـمـان لذّتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرمند بودند.
سـپـس از ایـن جـهـان بـا زاد و تـوشـه فـراوان ، و تـجـارتـی پُر سود، به سوی آخرت شـتـافـتـنـد، لذّت پـارسـایـی در تـرک حـرام دنـیـا را چشیدند، و یقین داشتند در روز قیامت ازهـمسایگان خدایند، جایگاهی که هرچه درخواست کنند، داده می شود، و هرگونه لذّتی در اختیارشان قرار دارد.)
2 ـ ضدّ ارزش ها و سقوط جوامع بشری
و هـر گاه که ملّتی یا ملّت هایی ، آلوده شدند، به انحراف کشیده شدند، انواع زشتی ها و بـیـماریهای اخلاقی در آنها راه یافت ، ضد ارزشها در جامعه اشان رونق گرفت ، سُست گردیده سقوط کردند.
که امام علی علیه السّلام فرمود:
فـَاعـتـَبـِرُوا بـِحـَالِ وَلَدِ إِسـمَاعِیلَ وَبَنِی إِسحَاقَ وَبَنِی إِسرَائِیلَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا اءَشَدَّ اعتِدَالَ الاَْحْوَالِ، وَاءَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاَْمْثَالِ !
تـَاءَمَّلُوا اءَمـرَهـُم فـِی حـَالَ تـَشـَتُّتِهِم وَتَفَرُّقِهِم ، لَیَالِیَ کَانَتِ الاَْکَاسِرَةُ وَالْقَیَاصِرَةُ اءَرْبـَابـا لَهـُمْ، یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الاَّْفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْیَا، إِلَی مَنَابِتِ الشَّیـْحِ، وَمَهَافِی الرِّیحِ، وَنَکَدِ المَعَاشِ، فَتَرَکُوهُم عَالَةً مَسَاکِینَ إِخوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، اءَذَلَّ الاُْمـَمِ دَارا، وَاءَجـْدَبـَهُمْ قَرَارا، لاَ یَاءْوُونَ إِلَی جَنَاحِ دَعوَةٍ یَعتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَی ظِلِّ اءُلفَةٍ یـَعـتـَمـِدُونَ عـَلَی عـِزِّهـَا. فَالاَْحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاَْیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَالْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِی بَلاَءِ اءَزلٍ، وَاءَطبَاقِ جَهلٍ !
(از حـالات زنـدگـی فـرزنـدان اسـمـاعـیـل پـیـامـبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل (یعقوب ) (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملّتها با هم یکسان ، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است .
در احـوالات آنـهـا روزگـاری کـه از هـم جـدا و پـراکـنـده بـودنـد انـدیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات ، و از محیطهای سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه ، و بـی آب و عـلف ، مـحـل وزش بـادهـا، و سـرزمـیـن هـایـی کـه زنـدگـی در آنـجـاهـا مـشـکـل بـود تـبـعـیـد کـردنـد، آنـان را در مـکان های نامناسب ، مسکین و فقیر، هم نشین شتران سـاخـتند، خانه هاشان پست ترین خانه ملّت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بـود، نـه دعـوت حـقـّی وجـود داشـت کـه بـه آن روی آورنـد و پـنـاهنده شوند، و نه سایه اءلفـتـی وجـود داشـت کـه در عـزّت آن زنـدگی کنند، حالات آنها دگرگون ، و قدرت آنها پـراکـنـده ، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت ، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان ، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود.
بـنـابـرایـن ، مـلّتـی کـه در حـال پـیـمـودن راه اسـتـقـلال و کـمـال اسـت بـایـد، بـه ارزش ها توجّه لازم داشته ، و از رشد و رونق ضد ارزشها نگران باشد، و با تمام تلاش در ریشه کن نمودن آن همّت گمارد.
زیـرا کـه بـی تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزشها، قدم های آغازین سقوط است که امیرالمؤ منین علیه السّلام هشدار گونه نسبت به رهبران صالح و فاسد فرمود:
فـَإِنَّهُ لاَ سـَوَاءَ، إِمـَامُ الهـُدَی وَإِمـَامُ الرَّدَی ، وَوَلِیُّ النَّبـِیِّ، وَعَدُوُّ النَّبِیِّ. وَلَقَد قَالَ لِی رَسـُولُ اللّهِ عـلیـه السـّلام : (إِنِّی لاَ اءَخـَافُ عَلَی اءُمَّتِی مُؤ مِنا وَلاَ مُشرِکا؛ اءَمَّا المُؤ مِنُ فـَیـَمـنَعُهُ اللّهُ بِإِیمَانِهِ، وَاءَمَّا المُشرِکُ فَیَقمَعُهُ اللّهُ بِشِرکِهِ. وَلکِنِّی اءَخَافُ عَلَیکُم کُلَّ مُنَافِقِ الجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، یَقُولُ مَا تَعرِفُونَ، وَیَفعَلُ مَا تُنکِرُونَ).
امـام هـدایـتـگر، و زمامدار گمراهی هیچگاه مساوی نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر علیه السّلام و دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام علیه السّلام به من فرمود:
(بـر امـّت اسـلام ، نـه از مـؤ مـن و نـه از مـشـرک هـراسـی نـدارم ، زیـرا مـؤ من را ایمانش بازداشته ، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می سازد، من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره ، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است )
3 ـ نقش عدالت در تحقّق ارزش ها
سـپـس بـرای تـحـقـّق نـظـم اجـتـماعی و نظم سیاسی در تمام ابعاد ارزشی آن به عدالت رفتاری اشاره می کند و ارزشهای اخلاقی را نسبت به مدیریّت عالی جامعه اسلامی خطاب به محمّد بن ابی بکر اینگونه بیان می دارد:
فـَاخـفـِض لَهـُم جـَنـَاحـَکَ، وَاءَلِن لَهـُم جَانِبَکَ، وَابسُط لَهُم وَجهَکَ، وَآسِ بَینَهُم فِی اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ، حَتَّی لاَ یَطمَعَ العُظَمَاءُ فِی حَیفِکَ لَهُم ، وَلاَ یَیاءَسَ الضُّعَفَاءُ مِن عَدلِکَ عَلَیهِم ، فـَإِنَّ اللّهَ تـَعـَالَی یـُسـَائِلُکـُم مـَعـشـَرَ عـِبـَادِهِ عـَنِ الصَّغـِیـرَةِ مـِن اءَعـمـَالِکـُم وَال کَبِیرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالمَستُورَةِ، فَإِن یُعَذِّب فَاءَنتُم اءَظ لَمُ، وَإِن یَعفُ فَهُوَ اءَکرَمُ.
با مردم فروتن باش ، نرمخو و مهربان باش ، گشاده رو و خندان باش ، در نگاههایت ، و در نـیـم نـگـاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن ، تا بزرگان در ستمکاری تو طـمـع نـکـنـنـد، و نـاتـوانها در عدالت تو ماءیوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ ، آشکار و پنهان پرسش می کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگواری اوست
تـذکـّرات و رهـنـمـودهـای امـام عـلی عـلیـه السـّلام بدان جهت مطرح می شود که هر کسی در جـایـگـاه ارزشـی خـود قرار گیرد، تبیین شود، و ضد ارزشها در جامعه اسلامی رواج پیدا نـکـنـد، و ارزشـهـای اخـلاقـی هـمـواره راهـبـر انـسـانـهـا و جـهـت دهـنـده دل ها و مغزها باشد.
4 ـ ارتباط اخلاق با نظم اجتماعی ، سیاسی
نظم ، واژه ارزشمند و گرانسنگی است که حاصل تلاش مصلحان بشریّت و پیامبران پاک آسمانی ، و رهبران جهادگر و ایثارگری بشری است .
چـون نـظام احسن الهی در پرتو نظم و حساب و برنامه سازمان یافته است همه پدیده ها در پرتو نظم و حساب پدید آمدند، تکثیر شدند، و قانونمند باقی مانده اند.
کهکشانها، و منظومه ها، و میلیاردها ستاره و سیّاره ، و زمین ، همه و همه با نظم لباس وجود پوشیدند و هم اکنون در پرتو نظم ، حیات و تداوم زندگی آنان سامان گرفته است که قرآن کریم می فرماید:
وَالسّماء رَفَعها ووضَع المیزان .
(آسمان ها برافراشته شدند و آنگاه نظم در آنها استقرار یافت )
اگـر هم اکنون حیات تداوم دارد، و کرات و سیّارات قانونمند در سیر و حرکتند و زندگی مـعـنـا دارد، و حـال و آیـنـده ای مـطـرح است ، و حساب و حسابگری در طلوع و غروب ستاران تـحـقـّق مـی یـابـد، هـمـه و هـمه به برکت نظم عمومی ، نظم جهانی ، نظم کیهانی ، نظم هدفدار، و نظم جاودانه و همیشگی است که قلب ها با وجود نظم در هوا و نظم در فشار هوا، می تپد، و پدیده ها در حرکت منظّم زمین پدید می آیند.
اگـر نـظم در کهکشان خدشه بردارد، دیگر نظمی در منظّومه و زمین وجود نخواهد داشت ، و دیـگـر در بـی نـظـمـی حـرکـت زمین ، و بی نظمی در فشار هوا قلبی نیز نخواهد تپید، و حـیـاتـی نـیـز وجـود نخواهد داشت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام به این نظم کیهانی اشاره می فرماید که :
وَنـَظـَمَ بـِلاَ تَعلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَلاَحَمَ صُدُوعَ انفِرَاجِهَا وَوَشَّجَ بَینَهَا وَبَینَ اءَزوَاجِهَا، وَذَلَّلَ لِلهـَابـِطـِیـنَ بِاءَمرِهِ، وَالصَّاعِدِینَ بِاءَعمَالِ خَلقِهِ، حُزُونَةَ مِعرَاجِهَا، وَنَادَاهَا بَعدَ إِذهِیَ دُخـَانٌ، فـَال تـَحـَمـَت عـُرَی اءَشـرَاجـِهـَا، وَفَتَقَ بَعدَ الاِرتِتَاقِ صَوَامِتَ اءَبوَابِهَا، وَاءَقَامَ رَصـَدا مـِنَ الشُّهـُبِ الثَّوَاقـِبِ عـَلَی نـِقـَابـِهـَا، وَاءَمـسـَکـَهَا مِن اءَن تَمُورَ فِی خَرقِ الهَوَاءِ بِاءَیدِهِ، وَاءَمَرَهَا اءَن تَقِفَ مُستَسلِمَةً لاَِمرِهِ.
وَجـَعـَلَ شـَمـسـَهـَا آیـَةً مـُبصِرَةً لِنَهَارِهَا، وَقَمَرَهَا آیَةً مَمحُوَّةً مِن لَی لِهَا، وَاءَجرَاهُمَا فِی مَنَاقِلِ مـَجـرَاهـُمَا، وَقَدَّرَ سَیرَهُمَا فِی مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا، لُِیمَیِّزَ بَینَ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ بِهِمَا، وَلِیُعلَمَ عَدَدُ السِّنـِیـنَ وَالحـِسـَابُ بـِمـَقـَادِیـرِهـِمـَا، ثـُمَّ عـَلَّقَ فِی جَوِّهَا فَلَکَهَا، وَنَاطَ بِهَا زِینَتَهَا، مِن خَفِیَّاتِ دَرَارِیِّهَا وَمَصَابِیحِ کَوَاکِبِهَا، وَرَمی مُستَرِقِی السَّمعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا، وَاءَجرَاهَا عـَلَی اءَذلاَلِ تـَسـخـِیـرِهـَا مـِن ثـَبـَاتِ ثـَابـِتـِهـَا، وَمَسِیرِ سَائِرِهَا، وَهُبُوطِهَا وَصُعُودِهَا، وَنُحُوسِهَا وَسُعُودِهَا.
فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمانها رابدون اینکه به چیزی تکیه کـنـد، نظام بخشید، و شکافهای آن را به هم آورد، و هر یک را با آن چه که تناسب داشت و جـفـت بود پیوند داد، و دشواری فرود آمدن و برخاستن را آسان کرد، بر فرشتگانی که فرمان او را به خلق رسانند یا اعمال بندگان را بالا برند.
در حالی که آسمان به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطه های آن را بـرقـرار سـاخـت ، سپس آنها را از هم جدا نمود و بین آنها فاصله انداخت ، و بر هر راهی و شـکـافـی از آسـمـان ، نـگـهبانی از شهاب های روشن گماشت ، و با دست قدرت آنها را از حرکت ناموزون در فضا نگهداشت ، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسلیم باشند
و آفـتـاب را نـشـانـه روشـنی بخش روز، و ماه را، با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قـرار داد، و آن دو را در مـسـیـر حـرکـت خویش به حرکت درآورد، و حرکت آن دو را دقیق اندازه گـیـری نـمـود تـا در درجـات تـعـیـیـن شـده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد، و قـابـل تشخیص شود، و با رفت و آمد آن ها شماره سالها، و اندازه گیری زمان ممکن باشد، پـس در فـضـای هـر آسـمـان فلک آن را آفرید، و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخـشـنـده بـیاراست ، و آنان را که خواستند اسرار آسمانها را دزدانه در یابند، با شهاب هـای سـوزان تـیـربـاران کـرد، و تـمـامـی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی قـرار، فـرود آیـنـده و بـالارونـده ، و نـگـران کـنـنـده و شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود.
پس حیات و تکامل بدون نظم امکان خارجی نخواهد داشت .
تـکـامـل مـعـنوی و اخلاقی انسان در زندگی فردی و اجتماعی نیز چنین سرنوشتی را دارد، اگـر زنـدگـی انـسـان در پـرتـو نـظـم و حـسـاب و قـانـون سـامـان یـابـد، پـیـمودن راه تـکـامـل مـمـکـن اسـت کـه اسـتـقرار نظم اجتماعی و سیاسی در زندگی انسانها یک ضرورت غیرقابل انکار خواهد بود.
قرآن کریم این حقیقت را در رابطه با نظم عمومی جهان مطرح می فرماید که :
وَالسّماء رَفعها ووضع المیزان اَلاّ تطغوا فی المیزان
(آسمانها را برافراشتیم و نظم را در تمامی آنها پدید آوردیم ، تا شما انسانها نیز منظّم باشید و در میزان و عدل ، تجاوز نکنید)
یـعـنـی تـکـامـل انـسـان هـا نـیـز جـز در سـایـه نـظـم و عدل ، امکان نخواهد داشت واژه نظم با واژه عدل هماهنگ است .
نـظـم و عـدل یـعنی قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه ارزشی خود که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام در وصف عاقل فرمود:
و سـئل عـلیـه السـّلام : اءیـهما اءفضل : العدل ، اءو الجود؟ فقَالَ علیه السّلام : العَدلُ یـَضـَعُ الاُْمـُورَ مـَوَاضـِعـَهـَا، وَالْجـُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، وَالعَدلُ سَائِسٌ عَامُّ، وَالجُودُ عَارِضٌ خَاصُّ، فَالعَدلُ اءَشرَفُهُمَا وَاءَفضَلُهُمَا.
(از امام علی علیه السّلام پرسیدند عدل یا بخشش ، کدام یک برتر است ، فرمود:)
عـدالت هـرچـیـزی را در جـای خـود مـی نـهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سـازد، عـدالت تـدبـیـر عـمـومـی مـردم اسـت ، در حـالی کـه بـخـشـش گـروه خـاصـّی را شامل است ، پس عدالت شریف تر و برتر است
اگر نظم و عدل ، قانونمند شدن افراد جامعه است .
که هر کسی در جایگاه خود قرار گیرد و همه چیز با حساب و میزان اداره شود.
اینجاست که نظم اجتماعی ، سیاسی جامعه محتاج به تکیه گاه های مستحکم و استوار است .
باید دید که چه عواملی در پیدایش نظم دخالت دارند؟
و نظم و عدل عمومی را می توانند پدید آورده تداوم بخشند؟
در اینجا جایگاه واقعی ارزش های اخلاقی روشن می گردد.
کـه بـدون ارزشـهـای اخلاقی ، نظم و عدل تحقّق نخواهد یافت ، بدون اخلاق در زندگی فـردی و اجـتـمـاعـی ، نـمـی تـوان انـتـظـار اسـتـقـرار نـظـم و عـدل را داشـت کـه عـدالت اجـتـماعی ثمره شیرین اخلاق اجتماعی است اگر همه افراد جامعه راستگو باشند.
بـه قانون احترام بگذارند، احساس تعهّد و مسئولیّت کنند، وفادار و مهربان باشند، به حـقـوق جامعه و مردم احترام بگذارند، دیگران را برخود مقدّم بدارند، نظم اجتماعی استقرار می یابد و آنگاه نظم سیاسی نیز در زندگی صحیح اجتماعی به بار می نشیند.
بـا تـوجـّه بـه واقـعیّت های یاد شده ارتباط اخلاق و ارزشهای اخلاقی با نظم اجتماعی ، سیاسی به اثبات می رسد.
حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـین علیه السّلام این حقیقت را در خطبه ها و نامه های گوناگونی به ارزیابی می گذارد:
فَلَیسَت تَصلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلا بِصَلاَحِ الوُلاَةِ، وَلاَ تَصلُحُ الوُلاَةُ إِلا بِاستِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ،
فـَإِذَا اءَدَّتِ الرَّعـِیَّةُ إِلَی الوَالِی حـَقَّهُ، وَاءَدَّی الوَالِی إِلَیهَا حَقَّهَا عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم ، وَقَامَت مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعتَدَلَت مَعَالِمُ العَدلِ، وَجَرَت عَلَی اءَذلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّولَةِ، وَیَئِسَت مَطَامِعُ الاَْعْدَاءِ.
پـس رعـیّت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت .
و آنـگـاه کـه مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یـابـد، و راهـهای دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر علیه السّلام پـایـدار گـردد، پـس روزگـار اصـلاح شـود، و مـردم در تـداوم حـکـومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش ماءیوس می شود.
پس اگر ارزش های اخلاقی حاکم باشد و مردم اصلاح شوند جامعه نیز اصلاح خواهد شد، که با استقرار ارزشهای اخلاقی ، نظم اجتماعی و سیاسی هم تحقّق خواهد یافت .
و آنـگـاه بـه این حقیقت می پردازند که اگر اخلاق در جامعه ای بمیرد، و ضدّارزشها رواج یابد، نظم اجتماعی درهم پاشیده خواهد شد، و نظم سیاسی هم جایگاه ارزشی نخواهد داشت .
که امام علی علیه السّلام فرمود:
وَإِذَا غـَلَبـَتِ الرَّعـِیَّةُ والِیـَهـا، اءَو اءَجـحَفَ الوَالِی بِرَعِیَّتِهِ، اختَلَفَت هُنَالِکَ الکَلِمَةُ، وَظـَهـَرَت مَعَالِمُ الجَورِ، وَکَثُرَ الاِْدْغَالُ فِی الدِّینِ، وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَی ، وَعـُطِّلَتِ الاَْحـْکـَامُ، وَکـَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَلاَ لِعَظِیمِ بـَاطـِلٍ فُعِلَ ! فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاَْبْرَارُ، وَتَعِزُّ الاَْشْرَارُ، وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ العِبَادِ. فَعَلَیکُم بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِکَ، وَحُسنِ التَّعَاوُنِ عَلَیهِ.
امـّا اگـر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، و راه گسترده سنّت پـیـامـبـر عـلیـه السـّلام مـتـروک ، هـواپـرسـتـی فـراوان ، احـکـام دیـن تـعطیل ، و بیماریهای دل فراوان گردد، مردم از اینکه حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند، پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود، پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید.