چشمه حیات

چشمه حیات 0%

چشمه حیات نویسنده:
محقق: احمد ابراهیمی هرستانی.
گروه: امام علی علیه السلام

چشمه حیات

نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی.
محقق: احمد ابراهیمی هرستانی.
گروه:

مشاهدات: 8434
دانلود: 2281

توضیحات:

چشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8434 / دانلود: 2281
اندازه اندازه اندازه
چشمه حیات

چشمه حیات

نویسنده:
فارسی

جدایی از علی، جدایی از رسول

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَارَقَنِی وَ مَنْ فَارَقَنِی فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل (26)

هر کس از علی علیه السلام جدا شود از من جدا شده و هر کس از من جدا شد از خدا جدا شده است.

علی علیه السلام به منزله‌ی کعبه

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

مَثَلُ عَلِیٍّ فِیکُمْ کَمَثَلِ الْکَعْبَةِ الْمَسْتُورَةِ النَّظَرُ إِلَیْهَا عِبَادَةٌ وَ الْحَجُّ إِلَیْهَا فَرِیضَة. (27)

مثل علی در میان شما مثل همین کعبه است که نگاه کردن به آن عبادت و حق آن واجب است.

پیامبر در جای دیگر فرمودند: یا علی! تو به منزله‌ی کعبه‌ای که همه به سوی او می‌آیند ولی او به سوی کسی نمی‌آید. (28)

نزول ستاره، داله بر وصایت در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام

ابن مغازلی علی بن محمد شافعی در این موضوع دو حدیث آورده است؛ اول حدیثی است که با اسناد خود از أَنَس بن مالِک در «مناقب» خود ذکر کرده است و علامه بَحرانی نیز در «غایه المرام» صفحه‌ی 409 عین این حدیث را از او روایت کرده است.

عَنْ أَنَسٍ قَالَ انْقَضَّ کَوْکَبٌ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنِ انْقَضَّ هَذَا النَّجْمُ فِی دَارِهِ فَهُوَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِی، فَنَظَرْنَا فَإِذَا هُوَ انْقَضَّ فِی مَنْزِلِ عَلِیِّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تعالی: وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی

عَنْ أَنَسٍ قَالَ انْقَضَّ کَوْکَبٌ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنِ انْقَضَّ هَذَا النَّجْمُ فِی دَارِهِ فَهُوَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِی، فَنَظَروا فَإِذَا هُوَ انْقَضَّ فِی مَنْزِلِ عَلِیِّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تعالی: وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی

انس گوید: ستاره‌ای در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خم می‌شد (یعنی به شکل خط نورانی در حرکت بود) حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس که این ستاره، در خانه‌ی او فرود آید او بعد از من جانشین من خواهد بود. چون مردم نگریستند، دیدند آن ستاره در منزل علی بن‌ابیطالب علیه السلام فرود آمد و خداوند متعال این آیه را فرستاد:

«سوگند به آن ستاره‌ی درخشان هنگامی که فرود آمد، که صاحب شما گمراه نگشته و اغوا نشده است و از روی هوای نفس تکلم نمی‌کند (و راجع به خلافت و وصایت ابن عم خود امیرالمؤمنین علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نزد خود چیزی نمی‌گوید، تمام گفتار او وحی است که از جانب حضرت رب العزه به او وحی گردیده است».

دوم، حدیثی است که ابن مغازلی نیز در «مناقب» خود با اسناد خود از سعید بن جُبَیْر از ابن عباس روایت نموده است و علامه بحرانی در صفحه 409 از «غایه المرام» نیز از ابن مغازلی روایت می‌کند:

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ کُنْتُ جَالِساً مَعَ فِتْیَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا انْقَضَّ کَوْکَبٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَنِ انْقَضَّ هَذَا النَّجْمُ فِی مَنْزِلِهِ فَهُوَ الْوَصِیُّ مِنْ بَعْدِی فَقَامَ فِتْیَةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَنَظَرُوا فَإِذَا الْکَوْکَبُ قَدِ انْقَضَّ فِی مَنْزِلِ عَلِیٍّ بن ابیطالب قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَوَیْتَ فِی حُبِّ عَلِیٍّ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی إِلَی قَوْلِهِ وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی

ابن عباس گوید: من با گروهی از جوانان بنی‌هاشم در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم که ناگهان ستاره‌ای بسیار نورانی حرکت نمود و می‌خواست فرود آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: این ستاره در منزل هر کس فرود آید او بعد از من وصی من خواهد بود. جماعتی از آن جوانان بنی‌هاشمی برخاستند که بنگرند ستاره در خانه‌ی که فرود می‌آید، دیدند که در منزل علی بن ابیطالب علیه السلام فرود آمده، پنهان شد. گفتند ای رسول خدا درباره‌ی محبت بر علی بن ابیطالب مفتون شدی و به ضلال و غوایت افتادی. خداوند این آیه را فرو فرستاد که:

«سوگند به آن ستاره‌ای که فرود آمد صاحب شما گمراه نشده و به غوایت در نیفتاده است.» - تا قول خدای تعالی که - «اوست در افق بلند و عالی.» (29)

دست علی علیه السلام با دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مساوی در عدل

علامه خطیب بغدادی به نقل از اَنَس بن مالک از عُمَر بن خطاب از ابوبکر از ابوهریره آورده است که گفت:

در حالی وارد بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شدم که مقداری خرما جلو روی آن حضرت بود. پس سلام کردم و بعد از جواب سلام مشتی از آن را به من داد و چون شمردم هفتاد و سه دانه بود. آنگاه از نزد پیغمبر به سراغ علی علیه السلام رفتم و در نزد او هم مقداری خرما نهاده شده بود و او هم بعد از اینکه من سلام کردم و جواب داد مشتی از آن خرماها را به من داد و چون آنها را شمردم بدون کم و زیاد هفتاد و سه دانه بود پس من با تعجب زیاد از هم‌عددی خرماهای اعطایی به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم و ماجرای یکسان و هم‌عددی خرمای آن حضرت و علی علیه السلام را که مایه‌ی تعجب من شده بود گزارش دادم.

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تبسّم نمود و فرمود:

«یا أبا هریره اما علمت أنّ یَدِی وَ یَدَ عَلِیِّ بن ابیطالب فِی الْعَدْلِ سَوَاءٌ» (30)

ای ابوهریره! مگر نمی‌دانی که دست من و دست علی بن ابیطالب علیه السلام در عدل یکسان و مساوی است.

به شرافت رسیدن توسط علی علیه السلام

علامه ابن حَجَر به نقل از «استیعابِ» ابن عبدالبر از ابن مسیب روایت نموده که عُمَر گفت:

«تَحَبَّبُوا إِلَی الْأَشْرَافِ وَ تَوَدَّدُوا وَ اتَّقُوا عَلَی أَعْرَاضِکُمْ مِنَ السَّفِلَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَا یَتِمُّ شَرَفٌ إِلَّا بِوَلَایَةِ عَلِیّ» (31)

نسبت به افراد شریف و با شخصیت محبت و دوستی از خود نشان دهید و در رابطه با حفظ آبروی خود از افراد پست و بی‌شخصیت بپرهیزید و بر حذر باشید و دانسته باشید که هیچگونه شَرَفی به درجه‌ی تمامیت نرسید مگر به ولایت علی.

کلام حضرت خضر در فضائل امیرالمومنین علیه السلام

صَفوانی در کتاب «محن» و کُلینی در کتاب «کافی» روایت کرده‌اند که چون امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رسیدند:

جَاءَ شَیْخٌ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ الْیَوْمَ انْقَطَعَتْ عِلَاقَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّی وَقَفَ بِبَابِ الْبَیْتِ الَّذِی فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَلَقَدْ کُنْتَ أَوَّلَ النَّاسِ إِسْلَاماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِیمَاناً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَخْوَفَهُمْ مِنَ اللَّهِ وَ أَطْوَعَهُمْ لِنَبِیِ اللَّهِ وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِباً وَ أَکْثَرَهُمْ سَوَابِقاً وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ سِیمَاءً وَ فَضْلًا وَ کُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ طَوْداً وَ أَقَلَّهُمْ کَلَاماً وَ أَصْوَبَهُمْ مَنْطِقاً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا وَ أَقْوَاهُمْ یَقِیناً حَفِظْتَ مَا ضَیَّعُوا وَ رَعَیْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذْ اجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ وَقَفْتَ إِذْ شَرَعُوا وَ أَدْرَکْتَ أَوْتَارَ مَا ظَلَمُوا کُنْتَ عَلَی الْکَافِرِینَ عَذَاباً وَاصِباً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً وَ حِصْناً کُنْتَ کَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لَا تُحَرِّکُکَ الْعَوَاصِفُ وَ کُنْتَ لِلطِّفْلِ کَالْأَبِ الشَّفِیقِ وَ لِلْأَرَامِلِ کَالْبَعْلِ الْعَطُوفِ قَسَمْتَ بِالسَّوِیَّةِ وَ عَدَلْتَ فِی الرَّعِیَّةِ وَ أَطْفَأْتَ النِّیرَانَ وَ کَسَرْتَ الْأَصْنَامَ وَ أَذْلَلْتَ الْأَوْثَانَ وَ عَبَدْتَ الرَّحْمَنَ فِی کَلَامٍ لَهُ کَثِیرٍ فَالْتَفَتُوا فَلَمْ یَرَوْا أَحَداً فَسُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام مَنْ کَانَ الرَّجُلُ قَالَ الْخَضِرُ علیه السلام (32)

چون امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رسیدند، پیرمردی گریه‌کنان آمد در حالی که می‌گفت: «امروز زنجیرهای نبوت پاره شد،» تا ایستاد در اتاقی که حضرت در آنجا مرغ روحش پرواز نموده بود و با دو دست خود دو بازوی دو طرف در را گرفت و گفت: خدا تو را رحمت کند، حقاً که اولین کسی بودی که اسلام آوردی و پاک‌ترین آنها بودی از جهت ایمان و یقینت از همه شدیدتر بود و خوفت از خدا نسبت به همه بیشتر و طاعتت به پیغمبر خدا از همه فزون‌تر و مناقبت و فضائلت از همه عالیتر و سوابقت از همه زیادتر و شباهتت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از جهت قوای طبیعی و اخلاق معنوی و از جهت علائم روحانی در چهره‌ات و از جهت فضل و شرافت از همه بیشتر بود و از جهت سر و صدا از همه آرامتر بودی و از جهت استقامت و ثباتت از همه بالاتر و رفیع مرتبه‌تر بودی. کلام و سخنت از همه مقبول‌تر و منطقت از همه صحیح‌تر و قلبت از همه شجاعتر و کردارت از همه نیکوتر و یقینت از همه قویتر بود.

حفظ کردی آنچه را که ضایع کردند و رعایت کردی آنچه را که مُهْمل گذاشتند و دامن هِمَّت به کمر زدی در وقتی که آنها اجتماع کردند و نفس خود را بلند داشتی هنگامی که آنها حرص زدند و توقف کردی در وقتی که آنها بدعت نهادند و دادخواهی کردی نسبت به ظلم‌هایی که نمودند. ای علی تو نسبت به کافران، عذاب سخت و مداوم بودی و نسبت به مؤمنان پناهگاه و ملجأ و حِصن. تو مانند کوهی عظیم و ثابت بودی که تند بادهای اهواء و آراء باطل و طوفانهای سختِ امیال و انکار مخالفین ابداً مختصر حرکتی و تکانی در تو به وجود نیاورد.

نسبت به کودکان مانند پدر مهربان و نسبت به بیوه زنان چون شوهر رؤوف و عطوف بودی. بیت المال را به طور تساوی تقسیم کردی و در رعیت و توده‌ی مردم به عدالت رفتار نمودی و آتش‌های کفر و شرک و بیداد و تجاوز بر حقوق را خاموش کردی و بت‌های ظاهر و باطن را در هم شکستی و ذلیل نمودی و در مقام بندگی خداوند عز و جل قیام و اقدام کردی و بسیار از این قبیل سخنان گفت و صفات عالیه‌ی آن حضرت را بیان کرد و ناگهان ناپدید شد!

مردم که التفات کردند کسی را ندیدند و از حضرت امام حسن علیه السلام سؤال کردند؟ فرمود: آن مرد پیر، حضرت خضر علیه السلام بود.

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

آری چه خوب خضر پیغمبر علیه السلام آن حضرت را بدین صفات عالیه ستوده و تمجید نموده و در مصیبت آن حضرت گریان شده است.

پیراهن نبوت بر تن علی علیه السلام

ام سَلَمِه گفت: روزی سه نفر از مشرکان نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمدند. یکی از آنها گفت: ای محمد! تو ادعایی کرده‌ایی که از ابراهیم فاضلتری، ابراهیم علیه السلام، خلیل خدا بود ولی تو خلیل او نیستی.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ابراهیم علیه السلام، خلیل بود و من حبیب و صفی‌ام. و حبیب و صفی بهتر باشد.

گفت: تو گفتی که از موسی علیه السلام بهترم. در حالی که موسی کلیم علیه السلام خدا بود و با حق تعالی سخن گفت و تو با حق سخن نگفتی.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت: موسی علیه السلام سخن گفت در زمین و من وراء حجاب و بر بالای هفت آسمان بر سُرادُق عرش با حق سخن گفتم.

دیگری گفت: تو گفتی که من از عیسی علیه السلام بهترم. عیسی علیه السلام مرده زنده کرد و تو نکردی.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم دست بر هم زد و گفت یا علی! یا علی! در همان لحظه علی علیه السلام از درب وارد شد. فرمود: ای علی کجا بودی؟ فرمود: در فلان نخلستان خرما بودم.

آواز شما به من رسید، خود را به اینجا رسانیدم. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود بیا و این پیراهن نبوت من را بپوش و با این سه تن به قبرستان «یوسِف بن کَعْب» برو و ما را از بهر ایشان زنده کن تا علامت نبوت و کرامت امامت ببینند. امام علی علیه السلام پیراهن را پوشید و با آنها رفت.

ام سَلَمِه می‌گوید: من نیز از رسول خدا اجازه خواستم و رفتم. شاه مردان علی علیه السلام به قبرستان رسید و در آنجا ایستاد و کلمه‌ای را بر زبان جاری نمود و فرمود. ای صاحب گور! برخیز به فرمان حق تعالی و تصدیق ادعای رسول کن، گور در جنبش آمد، بار دیگر بگفت، گور بشکافته شد. پیری برخاست و خاک از سر خود دور کرد.