چشمه حیات

چشمه حیات 0%

چشمه حیات نویسنده:
محقق: احمد ابراهیمی هرستانی.
گروه: امام علی علیه السلام

چشمه حیات

نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی.
محقق: احمد ابراهیمی هرستانی.
گروه:

مشاهدات: 8024
دانلود: 2153

توضیحات:

چشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8024 / دانلود: 2153
اندازه اندازه اندازه
چشمه حیات

چشمه حیات

نویسنده:
فارسی

علی علیه السلام فرمود: تو کیستی؟

گفت: منم یوسِف بن کَعْب صَاحِب الْأُخْدُود و سیصد سال است که مُرده‌ام و این سال آوازی شنیدم که می‌گفت ای یوسِف بن کَعْب برخیز از برای تصدیق دعوی سید الاولین و الاخرین. آن مشرکان به یکدیگر نگریستند و گفتند مبادا که قریش بدانند که به سبب درخواست ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را چنین معجزه‌ای ظاهر شد. رو به علی علیه السلام کردند و گفتند ای علی بگو به مقام خود برگردد در این لحظه حضرت دستور دادند و آن مُرده به قبر خود برگشت. (33)

اسرار معراج علی علیه السلام

رَجَب بُرْسِی (ره) در کتاب «مشارق الأنوار» نقل می‌کند. شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را بر دوش خود بالا برد؟ فرمود:

تا اینکه مردم مقام رفیع و مرتبه‌ی والای او را بشناسند

عرض کرد: زیادتر برایم توضیح دهید.

فرمود: تا مردم بدانند او به مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از هر کس سزاوارتر است.

عرض کرد: بیشتر توضیح دهید.

فرمود : لِیَعْلَمَ النَّاسُ إِنَّهُ إِمَامٌ بَعْدَهُ وَ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ ، تا مردم بدانند علی علیه السلام بعد از او پیشوای مردم و پرچم برافراشته‌ی هدایت است.

عرض کرد: زیادتر بفرمایید.

حضرت فرمود: هَیْهَاتَ وَ اللَّهِ لَوْ أَخْبَرْتُکَ بکنه ذاک لقمت عنّی وَ أَنْتَ تَقُولُ: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ کَاذِبٌ فِی قَوْلِهِ أَوْ مَجْنُونٌ وَ کَیْفَ یَطَّلِعُ عَلَی الْأَسْرَارِ غَیْرَ الْأَبْرَارِ هَیْهَاتَ.

اگر از حقیقت و باطن آن به تو خبر دهم از من کناره می‌گیری و می‌گویی جعفر بن محمد، دروغگو یا دیوانه است و چگونه بر اسرار کسی جز ابرار و نیکوکاران آگاهی پیدا می‌کنند. (34)

مذمت پنهان کردن فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام

ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمود:

لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ هَذَا الْخَلْقَ إِلَّا بِذُنُوبِ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ الحَقَّ من فَضْلَ عَلِی وَ عِتْرَتِهِ.

خداوند این مردم را عذاب نمی‌کند مگر به خاطر گناه دانشمندان ایشان، آنها که حق را کتمان کردند و فضائل علی علیه السلام و عترت طاهرین او را بیان نکردند

أَلَا وَ إِنَّهُ لَمْ یَمْشِ فَوْقَ الْأَرْضِ بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ أَفْضَلُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ وَ مُحِبِّیهِ الَّذِینَ یُظْهِرُونَ أَمْرَه وَ یُنْشَرُونَ فَضْلَه أُولَئِکَ تَغْشَاهُمُ الرَّحْمَة وَ تَسْتَغْفِرُ لَهُمُ الْمَلَائِکَةُ.

بدانید راه نمی‌رود بر روی زمین بعد از پیغمبران و رسولان کسی که مقامش برتر از شیعیان و دوستان علی علیه السلام باشد، آنهایی که امر ولایت آن حضرت را ظاهر می‌کنند و فضائل او را منتشر می‌کنند، رحمت الهی سر تا پای وجود آنها را فرا می‌گیرد و فرشتگان برای آنها استغفار می‌کنند.

الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ یَکْتُمْ فَضَائِلَهُ وَ یَکْتُمْ أَمْرَهُ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ.

و بدبختی به تمام معنا نصیب کسانی می‌شود که فضائل او را کتمان می‌کنند و امر او را پنهان می‌دارند چگونه می‌خواهند در آتش پایداری کنند.

این حق است (35) زیرا کسی که فضائل او را از روی جهل و نادانی پنهان کند دچار هلاکت و نابودی است، چون امام زمان علیه السلام خود را نشناخته است و کسی که از روی آگاهی به خاطر دشمنی پنهان کند، منافق است، زیرا طینت و سرشت او ناپاک است و با آن حضرت جز منافق گمراه دشمنی نمی‌کند. ولایت آن حضرت بر طینت او عرضه شد و از پذیرش آن خودداری کرد و لذا مسخ گردید (یعنی تغییر ماهیت و حقیقت داد و در عالم مُسُوخات بر او ندا داده شده که آن خبیث است. به دیگر خبیثان ملحق گردد، پس او دین ندارد و عبادت‌های او عبادت نیست. (36)

خداوند دوست ندارد جز علی علیه السلام کسی دیگر برادر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد

عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ مِنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام:

أَتَیْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ فِی بَعْضِ حُجُرَاتِهِ، فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَأَذِنَ لِی فَلَمَّا دَخَلْتُ قَالَ لِی:

یَا عَلِیُّ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بَیْتِی بَیْتُکَ فَمَا لَکَ تَسْتَأْذِنُ عَلَیَّ؟

قالَ: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْبَبْتُ أَنْ أَفْعَلَ ذَلِکَ.

قَالَ یَا عَلِیُّ أَحْبَبْتَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ وَ أَخَذْتَ بِآدَابِ اللَّهِ.

یَا عَلِیُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّکَ أَخِی و أنَّ خالِقی و رزّاقی أَبَی أَنْ یَکُونَ لِی أخٌ دُونَکَ

یَا عَلِیُّ! أَنْتَ وَصِیِّی مِنْ بَعْدِی وَ أَنْتَ الْمَظْلُومُ الْمُضْطَهَدُ بَعْدِی. یَا عَلِیُّ! الثَّابِتُ عَلَیْکَ کَالْمُقِیمِ مَعِی وَ مُفَارِقُکَ مُفَارِقِی. یَا عَلِیُّ! کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُکَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ. (37)

زَید بن علی از پدر بزرگوارش حضرت امام سجاد علیه السلام از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نقل می‌کنند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:

نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از اتاق‌های (همسرانشان) آمدم و برای ورود اجازه خواستم، آن حضرت اجازه دادند و فرمودند: ای علی! آیا نمی‌دانی خانه‌ی من خانه‌ی شماست؟ چرا برای داخل شدن اجازه می‌گیرید؟ عرض کردم: ای رسول خدا! دوست داشتم این گونه عمل کنم (بدون اجازه داخل نشوم)

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: یا علی! شما آنچه را خدا دوست دارد دوست می‌داری و به آداب الهی عمل می‌کنی.

ای علی! آیا می‌دانی شما برادر من هستی و همانا خالق و رازق من نمی‌خواهد من برادری غیر از شما داشته باشم؟

ای علی! شما بعد از من وصی من هستی و پس از من مظلوم واقع می‌شوی و حقت پایمال می‌گردد.

ای علی! هر کس در کنار شما ثابت قدم بماند، مانند آن است که در کنار من باقی مانده و هر کس از شما جدا شود، از من جدا شده.

ای علی! دروغ می‌گوید کسی که گمان می‌کند مرا دوست دارد، در حالی که با شما دشمنی می‌کند، زیرا خداوند تعالی من و شما را از یک نور خلق نموده.

علی ملییءُ الایمان

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

علی ملییءُ الایمان إِلَی مُشَاشِهِ.

علی علیه السلام سراپای وجودش و یکایک اعضای وجودیش مالامال از ایمان است.

یعنی علی علیه السلام به خاطر برخورداری همه‌ی ابعاد وجودیش و اعضاء بدنش از ایمان به خدا، هیچگونه کار خلافی از هیچ یک از آنها سر نزده . (38)

آمدن امیرالمومنین علیه السلام از مدینه به مدائن برای دفن سلمان علیه السلام

ابن شهر آشوب روایت کند که از حبیب بن حسن عَتَکِی. از جابر بن عبدالله انصاری که گفت:

«حضرت امیرالمومنین علیه السلام نماز صبح را به جماعت در مدینه با ما خواندند و پس از آن رو به ما نموده گفتند: ای مردم خدا اجر شما را در مرگ برادرتان سلمان، بزرگ قرار دهد و آن وقت عمامه‌ی رسول خدا را به سر بستند و دراعه‌ی رسول خدا را پوشیدند و قضیب رسول خدا را به دست گرفته و شمشیر او را حمایل نموده و بر ناقه‌ی غضباء که از رسول خدا ارث رسیده بود سوار شدند و به قنبر گفتند: از یک تا ده بشمار، قنبر گوید: همین که شمردم ما در مدائن پشت درب خانه‌ی سلمان بودیم.

زاذان گوید که: چون مرگ سلمان نزدیک شد من به او گفتم: که تو را غسل می‌دهد؟ گفت: همان کسی که رسول خدا را غسل داده است. گفتم: ای سلمان تو در مدائن هستی و او در مدینه است!

گفت: ای زاذان چون جانم از بدنم پرواز کرد چانه و لِحْیه‌ی مرا ببند، در آن حال صدای چیزی که به زمین افتد خواهی شنید. زاذان گوید: سلمان روحش از قالب تن پرواز کرد، من چانه‌ی او را بستم، در آن حال صدای چیزی که به زمین سقوط نماید در پشت در شنیدم، در را باز کردم دیدم امیرالمؤمنین علیه السلام است.

حضرت فرمود: ای زاذان بنده‌ی صالح و عبد پرهیزگار خدا سلمان جان داد؟

عرض کردم: بلی ای آقای من.

حضرت وارد شد و رداء را از روی سلمان کنار زد، سلمان بر روی امیرالمومنین تبسمی کرد. حضرت فرمود: آفرین بر تو ای سلمان چون به محضر مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدی بگو بعد از تو امت تو با علی چه کردند. حضرت مشغول غسل و کفن او شدند و چون بر سلمان نماز گذاردند از آن حضرت صدای تکبیر شَدیدی شنیدم و دو نفر دیگر را دیدیم که با آن حضرت نماز می‌گذاردند، چون سؤال کردیم فرمود: یکی از آنها برادرم جعفر و دیگری خضر علیه السلام است.

و با هر یک از آن دو هفتاد صف از ملائکه و در هر صفی هزار هزار ملک بودند». (حضرت سلمان را در قبر گذاشتند و خاک بر او انباشتند و سپس به مدینه مراجعت کردند و هنوز سپدی صبح ظاهر نشده بود). و ابوالفضل تمیمی در این قضیه گوید:

سَمِعْتَ مِنّی یَسراً فی عَجائِبِهِ

وَ کُلّ امرِ عَلِیٍّ لَمْ یَزَلْ عَجبَا

تو از من مقدار کمی از عجائب علی بن ابیطالب شنیدی و تمام امور علی همیشه عجیب بوده است.

ادَرَیْتَ فی لَیْلَة سارَ الوَصِیُّ الَی

ارْضِ الْمَدائِنِ لَمّا انْ لَها طُلِبا

دانستی که در یک شب وصی رسول خدا چون دعوت شده بود از مدینه به سرزمین مدائن آمد.

فَالْحَدَ الطُّهْرَ سَلْماناً وَ عادَ الَی

عِراصِ یَثْرِبَ وَ الاصباحُ مَا قَرُبا

پس بدن طاهر سلمان را در میان قبر جای داد و سپس قبل از آنکه صبح طلوع کند به سرزمین مدینه برگشت.

کَاصِفَ قَبْلَ رَدَّ الطَّرفِ مِن سَبَا

بِعَرْشِ بِلْقَیْسِ وَافَی یَخْرُقُ الحُجُبا

مانند آصف بن برخیا وصی سلیمان بن داوود که قبل از یک چشم بر هم زدن و یک مژگان بر هم نهادن از شهر سَبَإ تخت بِلْقِیس را برای سلیمان آورد و موانع و حجابها را پاره کرد.

فِی آصِفَ لَمْ تَقُلْ ءانَتَ بَلی

انَا بِحَیْدَرِ غالٍ اورِدُ الکَذِبا؟

درباره‌ی آصف بن برخیا مگر تو تصدیق نکردی لیکن می‌گوئی که من درباره‌ی أمیرالمؤمنین علیّ بن أبیطالب حیدر علیه السلام غلوّ کرده‌ام و مطالب دروغ را آورده‌ام؟

ان کانَ احْمدُ المُرْسَلِینَ فَذَا

خَیرُ الوَصِّیّنَ اوْ کُلُّ الحَدِیثِ هَبا

اگر آصف بن برخیا که وصی سلیمان است، بتواند عرش بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم نهادن از شهر سَبَإ حاضر کند پس احمد خاتم الانبیاء و المرسلین است و وصی او که خیر الوصیین چگونه نمی‌تواند در یک شب از مدینه به مدائن آید و برگردد؟

یا آنکه به کلی انکار کن و بگو تمام این مطالب قرآن و آوردن تخت بلقیس از سبا نیز سخن به مجازفه و پراکنده گویی بوده است.

وَ قُلْتَ ما قُلْتَ مِن قَوْلِ الغُلاة فَما

ذَنْبُ الغُلاة إذا قَالُوا الَّذی وَجَبا (39)

و می‌گویی که این معجزات را اهل غلوّ به علی نسبت می‌دهند، گناه اهل غلوّ چیست اگر احیاناً حکایت از امر واقع شده و حقیقی بنمایند.

قسمتی از زمین که ولایت علی را پذیرفت پاکیزه و زیبا و آنکه سرپیچی کرد، نمک زار شد.

در کتاب «المجموع الرائق من أزهار الحدائق» آمده است: برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام صد فضیلت و برتری ویژه نقل شده است که این فضائل را شیخ سعید، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بَابَوَیْه قُدِّسَ سِرُّهُ در روز غدیر خم سال 361 روایت نموده است، این فضائل و مناقب از لبان گهربار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جاری شده که خداوند متعال امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مخصوص این فضائل گردانیده است.

که در آنجا چند مورد از آن فضائل این است که:

«… او نخستین شخصیتی است که در روز رستاخیز با نامش خوانده می‌شود، او کسی است که فرشتگان به ولایت او به سوی خدا تقرب می‌جویند، او کسی است که ولایتش به نقاط مختلف زمین عرضه شد، آن قسمت که پذیرفت پاکیزه و قابل کشت گشت و آنکه سرپیچی کرد نمکزار شد. او کسی است که ولایتش به گیاهان عرضه شد، آنکه پذیرفت گیاه سودمند گشت و آنکه سر، باز زد سَمِّ کُشنده گشت.» (40)

اولین کسی که در آسمان علی علیه السلام را برادر گرفت

خوارزمی که از علمای اهل سنت در کتاب «المناقب» از ابن مسعود نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اول کسی که از اهل آسمان علی علیه السلام را برای خود برادر گرفت اسرافیل بود و بعد از او میکائیل و جبرئیل بودند و اول کسانی که از اهل آسمان به دوستی علی علیه السلام مفتخر گردیده‌اند فرشتگانی هستند که عرش الهی را به دوش دارند، بعد از آنها رضوان است که خزانه‌دار بهشت است و بعد از او فرشته‌ی قبض روح یعنی عزرائیل است.

إ ِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یَتَرَحَّمُ عَلَی مُحِبِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ کَمَا یَتَرَحَّمُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام

و او به دوستان علی بن ابیطالب علیه السلام رحم می‌کند همانطور که بر پیامبران ترحّم می‌نماید. (41)

بعضی فرشتگان خوراکی و آشامیدنی آنها صلوات بر علی علیه السلام است.

ابن شاذان رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ در کتاب «مِائَةُ مَنْقَبَةٍ» از ابوهریره نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«خداوند تبارک و تعالی در آسمان چهارم صد هزار فرشته و در آسمان پنجم سیصد هزار و در آسمان هفتم فرشته‌ای را آفرید که سرش زیر عرش الهی و پاهایش زیر زمین است و نیز فرشتگانی را آفرید که عدد آنها از دو طایفه‌ی بزرگ عربِ آن روز به نام رَبِیعَة وَ مُضَر بیشتر است.»

لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا شَرَابٌ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ مُحِبِّیهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لِشِیعَتِهِ الْمُذْنِبِینَ وَ مَوَالِیه. (42)

خوراک آنها و نوشیدنی ایشان چیزی به جز صلوات فرستادن بر امیرالمؤمنین علیه السلام و دوستانش و استغفار کردن برای شیعیان گنهکار و موالیانش نیست.

اشتیاق ملائکه برای دیدن علی علیه السلام

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:

«… إِنَّ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ وَ الْحُجُبِ لَیَشْتَاقُونَ إِلَی رُؤْیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام کَمَا تَشْتَاقُ الْوَالِدَةُ الشَّفِیقَةُ إِلَی وَلَدِهَا الْبَارِّ الشَّفِیقِ» (43)

حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

«… همانا فرشتگان آسمانها و حُجُب، همانند شوق و علاقه‌ی مادر مهربان به فرزند نیکوکار دلسوز مشتاق دیدار علی‌ّ بن ابیطالب علیه السلام هستند.»

سوگند فرشتگان در میان خودشان، سوگند به علی علیه السلام است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:

«… وَ الَّذِی شَرَّفَ عَلِیّاً عَلَی جَمِیعِ الْوَرَی بَعْدَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی» (44)

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «سوگندی که فرشتگان میان خود دارند اینچنین است؛ سوگند خدایی را که علی مرتضی را پس از محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر همه‌ی مردم برتری داد.»

فرشتگان برای گرفتن آبی که از دست علی علیه السلام ریخت سبقت می‌گرفتند.

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ (ره) أَنَّهُ قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی مَجْلِسِهِ وَ مَسْجِدِهِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ إِذْ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ قَالَ لَهُ:

یَا مُحَمَّدُ! الْحَقُّ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ»أَحْضِرْ عَلِیّاً وَ اجْعَلْ وَجْهَکَ مُقَابِلَ وَجْهِهِ»

ثُمَّ عَرَجَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلَی السَّمَاءِ

فَدَعَا النَّبِیُّ عَلِیّاً فَأَحْضَرُوهُ وَ جَعَلَ وَجْهَهُ مُقَابِلَ وَجْهِهِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ثَانِیاً وَ مَعَهُ طَبَقٌ فِیهِ رُطَبٌ فَوَضَعَهُ بَیْنَهُمَا ثُمَّ قَالَ:

کُلَا فَأَکَلَا ثُمَّ أَحْضَرَ طَشْتاً وَ إِبْرِیقاً وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ آلِکَ قَدْ أَمَرَکَ اللَّهُ أَنْ تَصُبَّ الْمَاءَ عَلَی یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ لَهُ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ لِلَّهِ وَ لِمَا أَمَرَنِی بِهِ رَبِّی ثُمَّ أَخَذَ الْإِبْرِیقَ وَ قَامَ یَصُبُّ الْمَاءَ عَلَی یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام:

یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَنَا أَوْلَی أَنْ أَصُبَّ الْمَاءَ عَلَی یَدِکَ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی أَمَرَنِی بِذَلِکَ وَ کَانَ کُلَّمَا صَبَّ الْمَاءَ عَلَی یَدِ عَلِیٍّ لَمْ یَقَعْ مِنْهُ قَطْرَةٌ فِی الطَّشْتِ فَقَالَ عَلِیٌّ:

یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی لَمْ أَرَ شَیْئاً مِنَ الْمَاءِ یَقَعُ فِی الطَّشْتِ؟!

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: یَا عَلِیُّ! إِنَّ الْمَلَائِکَةَ یَتَسَابَقُونَ عَلَی أَخْذِ الْمَاءِ الَّذِی یَقَعُ مِنْ یَدِکَ فَیَغْسِلُونَ بِهِ وُجُوهَهُمْ یَتَبَرَّکُونَ بِهِ » (45)

ابن عباس نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد حضور داشتند و جمعی از مهاجرین و انصار نزد آن حضرت بودند، ناگهان جبرئیل علیه السلام بر آن حضرت نازل شد و عرض کرد: ای محمد! حق تعالی بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید علی را حاضر کن و او را روبروی خودت بنشان. جبرئیل این فرمان الهی را رساند و به آسمان برگشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم علی علیه السلام را حاضر کرد و او را روبروی خود نشانید. جبرئیل دوباره نازل شده و به همراه خود طَبَقی از خرما آورد و بین آن دو بزرگوار قرار داد و عرض کرد: از آن میل کنید و آنها خوردند سپس تشت و آفتابه‌ی آبی آورد و عرض کرد:

ای رسول خدا! پروردگارت فرموده است که تو آب را روی دستهای علی بن ابیطالب علیه السلام بریزی.

فرمود: سَمْعاً وَ طَاعَةً، آنچه را خداوند امر کند اطاعت می‌کنم، آنگاه آفتابه را برداشت و برخاست که آب روی دستهای علی علیه السلام بریزد. علی علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! من سزاوارترم که آب روی دستهای مبارک شما بریزم. فرمود: ای علی! خداوند چنین فرمان داده است و به من چنین مأموریتی داده است؛ و آب را روی دستهای علی علیه السلام که می‌ریخت قطره‌ای از آن در تشت نمی‌ریخت. علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! آبها را نمی‌بینم که در میان تشت بریزد. فرمود: «ای علی! فرشتگان از یکدیگر سبقت می‌گیرند در اینکه آبی که از دستهای تو می‌ریزد بگیرند و به عنوان تبرک چهره‌ی خود را با آن شستشو دهند.»

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در معراج از فضائل علی علیه السلام به وَجد می‌آید.

عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ فِی عَلِیٍّ مَا أَوْحَی مِنْ شَرَفِهِ وَ مِنْ عِظَمِهِ عِنْدَ اللَّهِ وَ رُدَّ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ جَمَعَ لَهُ النَّبِیِّینَ وَ صَلَّوْا خَلْفَهُ عَرَضَ فِی نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عِظَمِ مَا أُوحِیَ إِلَیْهِ فِی عَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ یَعْنِی الْأَنْبِیَاءَ- فَقَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْهِمْ فِی کُتُبِهِمْ مِنْ فَضْلِهِ مَا أَنْزَلْنَا فِی کِتَابِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فَوَ اللَّهِ مَا شَکَّ وَ مَا سَأَلَ

از ابن عباس از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شب معراج به سوی آسمانها برده شدند، خداوند از شرافت و عظمت حضرت علی علیه السلام برای پیامبر تعریف کرد، تا اینکه پیامبر به بیت‌المعمور رفتند و تمام پیامبران پشت سر او نماز گزاردند.

بعد از نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آنچه خداوند درباره‌ی علی علیه السلام و مقام و منزلت او برایش صحبت کرده بود به شگفت آمد و (در فکر فرو رفت) و در همین حال بود که وحی الهی نازل شد که: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ» (46)

ای پیامبر ما، اگر در آنچه بر تو نازل کردیم و حرفش را زدیم شک داری، پس از کسانی که قبل از تو کتاب خدا را خوانده‌اند سؤال کن که آیا چنین است یا نه »؛

یعنی از پیامبران پشت سر خود سؤال کن، که آنچه در کتب ایشان از فضائل علی علیه السلام بیان شد، برای تو هم همان را بیان کردیم.

«لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ

همانا حق از جانب پروردگارت آمد. پس در حقّانیت او هیچگاه شک مکن و از کسانی مباش که آیات الهی را تکذیب کردند (که اگر چنین کنی) از زیانکاران عالم خواهی شد.»

سخن که بدینجا رسید امام صادق علیه السلام فرمودند:

به خدا قسم، نه پیامبر در فضائل علی علیه السلام شک کرد و نه از انبیاء سؤال نمود؛ (بلکه از فضائل علی علیه السلام به شور و شعف درآمده بود و تمام وجود او را خوشحالی محض فرا گرفته بود.) (47)

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در معراج، خروسی دید که صدا می‌زد علی علیه السلام امیرالمؤمنین است.

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم رَأَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ دِیکاً بَدَنُهُ دُرَّةٌ بَیْضَاءُ وَ عَیْنَاهُ یَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ وَ رِجْلَاهُ مِنَ الزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ وَ هُوَ یُنَادِی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیُّ اللَّهِ فَاطِمَةُ وَ وَلَدُهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ یَا غَافِلِینَ اذْکُرُوا اللَّهَ عَلَی مُبْغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»

ابن عباس می‌گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: شبی که به معراج رفته بودم خروسی را دیدم که بدنش دُرّ سفید و دو چشمش از یاقوت قرمز و دو پایش از زبرجد سبز بود و این خروس صدا می‌زد:

«هیچ خدایی جز الله نیست، محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده‌ی خداست، علی بن ابیطالب علیه السلام امیرالمؤمنین، دوست صمیمی خداست، فاطمه سلام الله علیها و دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام برگزیدگان خدا هستند. ای غافلین، یاد خدا کنید که بر دشمنان اینان لعنت خداست (و با لعنت بر دشمنان اینان، به یاد خدا باشید.)»

عروج علی علیه السلام به آسمان برای حکم بین ملائکه

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: أَتَیْتُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقُلتُ لَها: أَیْنَ بَعْلُکِ؟

فَقالت عَرَجَ بِهِ جبرئیلُ علیه السلام إِلَی السَّمَاءِ.

فقلتُ فی ماذا؟

فقالت: إنَّ نَفَراً مِنَ المَلائِکهِ تَشاجَروا فی شیءٍ فَسَألوا حَکماً مِنَ الادَمیینَ فَاَوْحَی الله تعالی إلیهم أنْ تَخَیروا، فَاخْتَارُوا علی بن ابیطالب علیه السلام .

عبدالله بن مسعود گفته: خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیدم و عرض کردم شوهرت کجاست؟ فرمود: جبرئیل او را به آسمان برده است. عرض کردم در چه رابطه‌ای؟ فرمود: گروهی از ملائکه در مسأله ای مشاجره نموده خواستار حَکَمی از میان آدمیان شدند. سپس خداوند تعالی به آنها وحی فرمود که حَکم را انتخاب نمایید و ملائکه علی بن ابیطالب علیه السلام را برگزیدند. (48)

چشم بینای خداوند در میان بندگان، علی علیه السلام است.

رَوَی الاصبَغُ بنُ نباتَهَ أنَّ امیرالمؤمنین علیه السلام کانَ یجْلِسُ للنّاسِ فی نَجَفِ الکوفَهِ، فقالَ یوماً لِمَنْ حَوْلَهُ مَنْ یری ما أری؟

فَقَالُوا: وَ مَا تَرَی یَا عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ فِی عِبَادِهِ؟ فَقَالَ: أَرَی بَعِیراً یَحْمِلُ جِنَازَةً وَ رَجُلًا یَسُوقُهُ وَ رَجُلًا یَقُودُهُ وَ سَیَأْتِیکُمْ بَعْدَ ثَلَاثٍ.

فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ قَدِمَ الْبَعِیرُ وَ الْجِنَازَةُ مَشْدُودَةٌ عَلَیْهِ وَ رَجُلَانِ مَعَهُ فَسَلَّمَا عَلَی الْجَمَاعَةِ فَقَالَ لَهُمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَعْدَ أَنْ حَیَّاهُمْ مَنْ أَنْتُمْ وَ مِنْ أَیْنَ أَقْبَلْتُمْ وَ مَنْ هَذِهِ الْجِنَازَةُ وَ لِمَا ذَا قَدِمْتُمْ؟

اَصْبَغ بن نَباتَه روایت کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام در بلندیهای کوفه برای برآوردن حاجات مردم می‌نشست. روزی به افرادی که در اطراف آن جناب بودند فرمود: کدامیک از شما آنچه را که من می‌بینم می‌بیند؟ گفتند: ای چشم بینای خدا در میان بندگانش! چه چیزی را می‌بینی؟

فرمود: شتری را می‌بینم که جنازه‌ای را حمل می‌کند و مردی را می‌بینم که شتر را می‌راند و مرد دیگری زمام آن را می‌کشد و به زودی بعد از گذشت سه روز بر شما وارد می‌شوند. وقتی روز سوم فرا رسید آن دو مرد به همراه شتر در حالی که جنازه‌ای بر روی آن بسته شده بود، وارد شدند و بر جماعت سلام کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از احوالپرسی از آنها پرسید: شما کی هستید و از کجا می‌آیید و این جنازه‌ی کیست و برای چه آمده‌اید؟

فَقَالُوا: نَحْنُ مِنَ الْیَمَنِ وَ أَمَّا الْمَیِّتُ فَأَبُونَا وَ إِنَّهُ عِنْدَ الْمَوْتِ أَوْصَی إِلَیْنَا فَقَالَ إِذَا غَسَّلْتُمُونِی وَ کَفَّنْتُمُونِی وَ صَلَّیْتُمْ عَلَیَّ فَاحْمِلُونِی عَلَی بَعِیرِی هَذَا إِلَی الْعِرَاقِ وَ ادْفِنُونِی هُنَاکَ بِنَجَفِ الْکُوفَةِ فَقَالَ لَهُمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ سَأَلْتُمَاهُ لِمَا ذَا فَقَالا أَجَلْ قَدْ سَأَلْنَاهُ فَقَالَ یُدْفَنُ هُنَاکَ رَجُلٌ لَوْ شَفَعَ فی یوم العرض فی أَهْلِ الْمَوْقِفِ لَشُفِّعَ فَقَامَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ قَالَ صَدَقَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِکَ الرَّجُلُ.

عرضه داشتند ما از اهل یمن هستیم. اما این میت پدر ماست و هنگام مرگ به ما وصیت کرد و گفت: وقتی که مرا غسل دادید و کفن نمودید و بر من نماز خواندید، مرا به این شترم سوار کنید و به جانب عراق ببرید و در بلندیهای کوفه دفن نمایید. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا از او سؤال کردید برای چه چنین کنیم؟ گفتند: آری از او پرسیدیم و او پاسخ داد که در آنجا مردی دفن می‌شود که اگر در روز قیامت تمام اهل محشر را شفاعت نماید به شفاعتش پذیرفته می‌شود. امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و فرمود: راست گفته، به خدا قسم آن مرد من هستم. (49)

عائب بر امیرالمومنین علیه السلام مشرک به خداست

حَدَّثَنَا سَعِیدٌ الْأَعْرَجُ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ سُلَیْمَانُ بْنُ خَالِدٍ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَابْتَدَأَنَا فَقَالَ:

یَا سُلَیْمَانُ مَا جَاءَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُؤْخَذُ بِهِ وَ مَا نَهَی عَنْهُ یُنْتَهَی عَنْهُ جَرَی لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرَی لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْفَضْلُ عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ الْمُعَیِّبُ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی شَیْ‌ءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُعَیِّبِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ کَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ صلوات الله علیه بَابَ اللَّهِ الَّذِی لَا یُؤْتَی إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ الَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ بِذَلِکَ جَرَتِ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْکَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی.

سعید اعرج گوید: من و سلیمان بن خالد، خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم، حضرت آغاز به سخن نمود و فرمود:

ای سلیمان، هر امری که از امیرالمومنین علیه السلام رسید، باید اخذ شود و از هر چه نهی فرموده باید ترک شود. برای او همان فضیلتی است که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برتر از تمام مخلوقات خداست. کسی که نسبت به چیزی از احکام او عیب گیرد، مانند کسی است که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عیب گرفته است و هر که او را در امری، کوچک یا بزرگ، رد کند در مرز شرک به خداست. امیرالمومنین علیه السلام دری است که از غیر آن به خدا نتوان رسید و راه به سوی خداست که هر که جز آن پوید، هلاک شود و همچنین است مقام ائمه علیهم السلام یکی پس از دیگری، خدا ایشان را ارکان زمین قرارداد تا اهلش را نجنباند و حجت رسای خویش نمود تا بر کسانی که روی زمین و زیر خاک هستند.

خدایا تا چهره‌ی علی علیه السلام را به من نشان نداده‌ای مرا نمیران

(… ابو جراح گفت: نقل نمود به من جابر فرزند صبیح گفت: حدیث کرد به من ام سرجیل و گفت: نقل کرد به من ام عطیه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم لشکری را به جنگی فرستاد و علی ابن ابیطالب علیه السلام در میان آنان بود، پس من شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دعا کرده و دستش را بلند کرده و می‌فرمود: خدایا تا چهره‌ی علی علیه السلام را به من نشان نداده‌ای مرا نمیران. (50)