حدیث کوثر
عَنْ أَنَ
سِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ أَمَامَکَ وَ أَرَانِی الْکَوْثَرَ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذَا الْکَوْثَرُ لَکَ دُونَ النَّبِیِّینَ فَرَأَیْتُ عَلَیْهِ قُصُوراً کَثِیرَةً مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْیَاقُوتِ وَ الدُّرِّ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَسَاکِنُکَ وَ مَسَاکِنُ وَزِیرِکَ وَ وَصِیِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ الْأَبْرَارِ قَالَ فَضَرَبْتُ بِیَدِی إِلَی بَلَاطِهِ فَشَمِمْتُهُ فَإِذَا هُوَ مِسْکٌ وَ إِذَا أَنَا بِالْقُصُورِ لَبِنَةٌ ذَهَبٌ وَ لَبِنَةٌ فِضَّة.
اَنَس بن مالک میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: شب معراج در مکانی از آسمان هفتم جبرئیل به من گفت: ای محمد به جلو برو و در همین حال کوثر را به من نشان داد و گفت: ای محمد؛ این کوثر در میان تمام انبیاء فقط اختصاص به تو دارد. و من در آن قصرهای زیادی از لؤلؤ و یاقوت و دُر دیدم.
جبرئیل به من گفت: یا محمد؛ این قصرها جایگاه تو و جایگاه جانشین و وزیر تو علی بن ابیطالب علیه السلام و ذریهی پاک و نیکوکار او میباشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمودند: پس من دستم را بر سنگی از آن زدم و آن را بو کردم و بوی مشک دستم را فراگرفته بود و دیدم که قصرهای کوثر از طلا و نقره ساخته شده بود.
حدیث اصحاب کهف و علی علیه السلام
مَا رُوِیَ عَنْ شَرِیکِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ … أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم بَعَثَ عَلِیّاً علیه السلام وَ أَبَابَکْرٍ وَ عُمَرَ إِلَی أَصْحَابِ الْکَهْفِ فَقَالَ ائْتُوهُمْ فَأَبْلِغُوهُمْ مِنِّی السَّلَامَ.
فَلَمَّا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ قَالُوا: «لِعَلِیٍّ تَدْرِی أَیْنَ هُمْ.»
فَقَالَ: «مَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَبْعَثُنَا إِلَی مَکَانٍ إِلَّا هَدَانَا اللَّهُ لَهُ »
فَلَمَّا أَوْقَفَهُمْ عَلَی بَابِ الْکَهْفِ قَالَ: «یَا أَبَا بَکْرٍ سَلِّمْ فَإِنَّکَ أَسَنُّنَا.» فَسَلَّمَ فَلَمْ یُجَبْ. ثُمَّ قَالَ: «یَا أَبَا حَفْصٍ سَلِّمْ فَإِنَّکَ أَسَنُّ مِنِّی.»؛ فَسَلَّمَ فَلَمْ یُجَبْ. قَالَ: فَسَلَّمَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَرَدُّوا السَّلَامَ وَ حَیَّوْهُ وَ أَبْلَغَهُمْ سَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَرَدُّوا عَلَیْهِ.
فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ: «سَلْ هُمْ مَا لَهُمْ سَلَّمْنَا عَلَیْهِمْ فَلَمْ یُسَلِّمُوا عَلَیْنَا.» قَالَ: «سَلْ هُمْ أَنْتَ.» فَسَأَلَهُمْ فَلَمْ یَتَکَلَّمُوا ثُمَّ سَأَلَهُمْ عُمَرُ فَلَمْ یُکَلِّمُوهُ، فَقَالا: «یَا أَبَا الْحَسَنِ سَلْ هُمْ أَنْتَ.»
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «إِنَّ صَاحِبَیَّ هَذَیْنِ سَأَلَانِی أَنْ أَسْأَلَکُمْ لِمَ رَدَدْتُمْ عَلَیَّ وَ لَمْ تَرُدُّوا عَلَیْهِمَا؟»
قَالُوا: «لِأَنَّا لَا نُکَلِّمُ إِلَّا نَبِیّاً أَوْ وَصِیَّ نَبِیٍّ.»
شریک بن عبد اللَّه میگوید:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام و ابو بکر و عمر را به سوی اصحاب کهف فرستاد و فرمود: سلام مرا به آنها برسانید. وقتی که از نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون رفتند، آن دو به علی علیه السلام گفتند: جای آنها را میشناسی؟
حضرت فرمود: «پیامبر ما را جایی نمیفرستد. مگر اینکه خدا ما را به آنجا هدایت کند!» هنگامی که بر در غار رسیدند، علی علیه السلام به ابوبکر گفت: «تو سلام کن چون تو مُسِنتر از ما هستی».
او سلام کرد ولی به او جواب ندادند.
امام علیه السلام به عمر گفت: «ای ابا حَفْص تو سلام کن، چون سن تو نیز از سن من زیادتر است».
عمر سلام کرد ولی به او نیز جواب ندادند.
اما وقتی که علی علیه السلام سلام داد. جواب او را دادند و حضرت سلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به آنها رساند و آنها نیز بر پیامبر سلام رساندند.
ابوبکر گفت: از اینها بپرس چرا جواب ما را ندادند ولی جواب تو را دادند؟
حضرت فرمود: خودت بپرس. ابوبکر پرسید، ولی با او سخن نگفتند: عمر نیز پرسید باز هم حرف نزدند. به حضرت گفتند: ای ابا الحسن! تو سؤال کن.
حضرت فرمود: رفقای من میگویند: چرا جواب آنها را ندادید، ولی جواب مرا دادید. گفتند: «ما فقط با پیامبر و وصی او سخن میگوییم.»
حدیث مصافحه علی علیه السلام
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ صَافَحَ عَلِیّاً علیه السلام فَکَأَنَّمَا صَافَحَنِی وَ مَنْ صَافَحَنِی فَکَأَنَّمَا صَافَحَ أَرْکَانَ الْعَرْشِ وَ مَنْ عَانَقَهُ فَکَأَنَّمَا عَانَقَنِی وَ مَنْ عَانَقَنِی فَکَأَنَّمَا عَانَقَ الْأَنْبِیَاءَ کُلَّهُمْ وَ مَنْ صَافَحَ مُحِبّاً لِعَلِیٍّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ وَ أَدْخَلَهُ الجَنَّهً بِغَیْرِ حِسَابٍ.
ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس با علی علیه السلام مصافحه کند، مانند آن است که با من مصافحه نموده و هر کس با من مصافحه نماید، مانند آن است که با ارکان عرش مصافحه کرده و هر کس با علی علیه السلام معانقه کند، مانند آن است که با من معانقه کرده و هر کس با من معانقه کند مانند آن است که با همهی انبیاء علیهم السلام معانقه کرده باشد و هر کس با محبت، علی علیه السلام را مصافحه نماید، خداوند گناهان او را ببخشد و او را بدون حساب داخل بهشت کند.
شوق درخت طوبی به حضرت علی علیه السلام
امام محمد باقر علیه السلام از اجداد طاهرینشان علیهم السلام نقل میکنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: در شب معراج در آسمان ششم درختی دیدم که زیباتر و بزرگتر از آن درخت را تا به حال ندیده بودم.
پس به جبرئیل گفتم: ای دوست من! - جبرئیل - این درخت چیست؟ گفت: این درخت طوبی است ای حبیب من. گفتم: این صدای زیبا و بلند که میآید چیست؟ گفت: این صدای درخت طوبی است. گفتم چه میگوید: گفت: مرتب میگوید: «وَا شَوْقَاهْ إِلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ» ای علی چقدر مشتاق تو هستم.
علی علیه السلام وارث پیراهن شب معراج
در روایتی است که امام صادق علیه السلام فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین لحظههای زندگی خود حضرت علی علیه السلام را وارث اموال خود معرفی نمودند و از جمله آن اموال پیراهنی بود که پیامبر با آن به معراج رفته بودند
: «وَ الْقَمِیصِ الَّذِی أُسْرِیَ بِهِ فِیهِ»
شوق درخت سدره المنتهی به علی علیه السلام
عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ وَ انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی شَمِمْتُ وَ هَبَّتْ مِنْهَا رِیحُ نَبِقِهَا فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ: مَا هَذَا؟ فَقَالَ: هَذِهِ سِدْرَةُ الْمُنْتَهَی اشْتَاقَتْ إِلَی ابْنِ عَمِّکَ حِینَ نَظَرَتْ إِلَیْکَ فَسَمِعْتُ مُنَادِیاً یُنَادِی مِنْ عِنْدِ رَبِّی مُحَمَّدٌ خَیْرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ خَیْرُ الْأَوْلِیَاءِ عَلَیْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ
.
ابوایوب انصاری (علیه الرحمه) نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چون شب معراج به آسمانها برده شدم، در سدره المنتهی نسیم و بوی خوشی احساس کردم. به جبرئیل گفتم: این نسیم و بوی خوش چیست؟ گفت: این سدره المنتهی است موقعی که به تو نگاه کرد مشتاق پسر عمویت علی بن ابیطالب علیه السلام شد در این هنگام به سوی تو نگاه کرد پس شنیدم که منادی ندا میدهد که محمد بهترین انبیاء و امیرالمومنین بهترین اولیاء است.
وسعت قلب علی علیه السلام
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «یا أباهُرَیرَهَ! أ تَدْرِی مَنْ هَذَا؟» قُلْتُ نَعَمْ یا رَسُولَ اللهِ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم هَذَا الْبَحْرُ الزَّاخِرُ هَذَا الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ أَسْخَی مِنَ الْفُرَاتِ کَفّاً وَ أَوْسَعُ مِنَ الدُّنْیَا قَلْباً فَمَنْ أَبْغَضَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّه
ابوهریره میگوید: در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودیم که علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای أباهریره! آیا میدانی این کیست؟ عرضه داشتم: آری ای رسول خدا! این علی بن ابیطالب است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: این است دریای مواج، این است خورشید فروزان، دست با سخاوت او بخشندهتر از فرات، قلب او وسیعتر از دنیاست؛ پس هر که بغض و کینهی او را در دل داشته باشد لعنت خدا بر او باد.
هر کس ولایت علی علیه السلام را داشته باشد به کمال میرسد
عن ابن عباس قالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:
عَلی علیه السلام مِنّی بمنزلَهِ دَمی مِن بَدَنی من تَوَلاّه رَشَدَ وَ مَنْ أحَبَّهُ نَهَجَ و مَنْ تَبِعَهُ نجا ألا و إنَّ عَلیاً رابعُ الأربَعَهَ فی الفِردَوْسِ: أَنَا وَ هُوَ و الْحَسَنُ و الحُسَینُ
ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
علی علیه السلام نسبت به من، به منزلهی خون من در بدنم است، هر کس ولایت او را داشته باشد، رشد میکند (به کمال میرسد) و هر کس او را دوست داشته باشد، راهش روشن است و در صراط مستقیم است و هر کس از او تبعیت کند نجات یابد آگاه باشید! علی علیه السلام چهارمین نفر از چهار نفر (ممتاز) اهل بهشت میباشد (آن چهار نفر عبارتند از: ) من و علی علیه السلام و حسن و حسینعلیهما السلام .
حدیث السّطل
عن طاووس، عن ابن عباس، قال
صلّی بِنا رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم صَلاهَ العَصرِ، ثُم قامَ عَلی قَدَمَیهِ، فَقالَ: «مَنْ یحِبُنی و یحِبُّ أهلَ بیتی فَلیتّبِعنْی» فاتبعناهُ بأَحْمعَنا حَتی أتَی مَنزِلَ فاطمهَ سلام الله علیها فَقَرَعَ الْبابَ قَرْعاً خَفیفاً فَخَرجَ إلیهِ عَلی ابن ابیطالب علیه السلام وَ علیهِ شَملَهٌ وَ یدَهُ مُلَطَّخَهٌ بالطینِ، فقالَ لَهُ «یا أَبَاالحَسَنِ! حَدِّثِ الناسَ بما رَأَیتَ أمْسِ» فقالَ عَلی علیه السلام: «نَعمْ فِداک أبی و أمِّ یا رَسُولَ الله! بَینَما انَا فی وَقْتِ صَلاهِ الظُّهر أرَدْتُ الطَّهُورَ، فَلَم یکنْ عِندی الماءُ، فَوَجَّهْتُ وَلَدَی الحَسَنَ و الحُسَینَ فی طَلَبِ الماءِ فَأَبْطَیا عَلَی فإذا أنا بِهاتِفٍ یهتِفُ:
یا أباالحَسَنِ! أقبِل عَلی یمنیک، فالتَفَتُّ فَإذا أنَا بِقَدَس مِنْ ذَهَبٍ مُعَلَّقٍ، فیه ماءٌ أشدُّ بَیاضاً مِنَ الثَّلْجِ و أحْلی مِنَ العَسَلِ فَوَجدتُ فیهِ رائِحَهُ الوَرْدِ فَتَوَضَّاتُ منه و شِرَبْتُ جُرعُاتٍ ثُمَّ قَطَّرْتُ عَلی رَأسی قَطْرَهً وَجَدتُ بَرْدَها عَلی فُؤادی».
فقال رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «هَلْ تَدْری مِنَ أینَ ذلک الْقَدَسَ؟» قالَ «الله تعالی و رَسُولُهُ أعْلَمُ» قالَ: اَلْقَدَسُ مِنْ أقداسِ الجَنّهِ و الماءُ مِنْ تَحْتِ شَجَرَهِ طُوبی أو قالَ مِنْ نَهِرالکوثَرِ و أمّا القَطْرُهُ فَمِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ» ثُمَّ ضَمَّهُ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم الی صَدْرِهِ و قَبَّلَ ما بَین عَینیهِ ثُمَّ قالَ حبیبی مَنْ کانَ خادِمُهُ بالأمْسِ جبرئیلُ علیه السلام فَمَحَلُّهُ و قَدْرُهُ عِنْدَاللهِ عظیمٌ»
ابن عباس میگوید:
نماز عصر را پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواندیم، آنگاه پس از نماز روی پای مبارک ایستادند و فرمودند: هر کس من و اهل بیت مرا دوست میدارد، با من بیاید. ما همگی پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به راه افتادیم تا به منزل فاطمه سلام الله علیها رسیدیم آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آهسته در زدند، پس علی بن ابیطالب علیه السلام آمدند، در حالی که عبا به دور خود پیچیده و دست ایشان گل آلود بود، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ای اباالحسن! آنچه را روز گذشته دیدهای برای مردم تعریف کن.
علی علیه السلام عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا! دیروز هنگام نماز ظهر، خواستم وضو بگیریم، اما آب در خانه نبود پس فرزندانم حسن و حسین علیهما السلام را به دنبال آب فرستادم، اما آنها دست خالی بازگشتند. ناگهان هاتفی ندا داد: ای اباالحسن! به طرف راست برو! پس به سمت راست نگاه کردم، سطل آبی میان زمین و آسمان معلق بود، در آن آبی از برف سفیدتر و از عسل شیرینتر بود که بویی همچون عطر گل داشت با آن آب وضو ساختم و چند جرعه نیز از آن آب آشامیدم، پس قطره آبی هم بر سرم ریختم، که خنکی آن در قلبم احساس نمودم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا میدانی این سطل آب از کجا آمده بود؟ علی علیه السلام عرض کرد: خدا و رسولش داناتر است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: این سطل از سطلهای بهشت و آب داخل آن از زیر درخت طوبی بود و اما آن قطره که (خنکی آن را در قلبت احساس نمودی) از زیر عرش الهی بود پس رسول خدا او را در آغوش گرفتند و سینهی خود را به سینهی او چسبانیدند و بین دو چشم او را بوسیدند و فرمودند:
حبیب من کسی است که جبرئیل علیه السلام دیروز خادمش بوده پس قدر و منزلت او نزد خداوند بسیار عظیم است.