• شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6524 / دانلود: 2175
اندازه اندازه اندازه
قصه معراج

قصه معراج

نویسنده:
فارسی

کتب نویسنده

کتب فارسی

اشاره

ناشر همه کتاب‌های فارسی، نشر وثوق می‌باشد.

این فهرست کتاب‌های چاپ شده تا سال 1392 می‌باشد.

رمان مذهبی

1 - مهاجر بهشت: حوادث روزهای پایانی زندگی پیامبر

2 - قصه معراج : حوادث و شگفتی‌های معراج پیامبر

3 - بانوی چشمه: زندگی حضرت خدیجه(س)

4 - فریاد مهتاب: زندگی حضرت زهرا(س)

5 - روشنی مهتاب: پاسخ به شبهات وهابیت - دفاع از حقیقت و ولایت

6 - سرزمین یاس: ماجرای بخشش فدک به فاطمه(س)

7 - روی دست آسمان: عید غدیر

8 - سکوت آفتاب: شهادت حضرت امیر المؤنین

9 - آرزوی سوم: ماجرای جنگ خندق

10 - فانوس اول: ماجرای شهادت مالک بن نویره

11 - الماس هستی: دهه امامت، غدیر خم.

12 - در قصر تنهایی: ماجرای صلح امام حسن(ع)

19-13: هفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا (این کتاب در چاپ اول در هفت کتاب چاپ شد، در چاپ دوم به بعد در یک جلد چاپ شد).

20 - در اوج غربت: ماجرای شهادت مسلم بن عقیل

کتاب «سلام بر خورشید» در موضوع امام‌حسین(ع) می‌باشد (شرح زیارت عاشورا).

21 - صبح ساحل: حوادث زندگی امام صادق(ع)

22 - لذت دیدار ماه: ثواب زیارت امام رضا(ع)

23 - داستان ظهور: زیبایی‌های ظهور امام زمان(ع)

24 - حقیقت دوازدهم: اثبات ولادت امام زمان(ع)

25 - آخرین عروس: داستان میلاد امام زمان(ع)

کتاب «راهی به دریا» شرح زیارت آل‌یاسین می‌باشد و کتاب «گمگشته دل» در فضیلت انتظار ظهور نوشته شده است. این‌دو کتاب نیز در موضوع امام‌زمان(ع) می‌باشد.

آموزه‌های دینی

26 - خدای خوبی‌ها: خداشناسی، توحید ناب

27 - با من تماس بگیرید: راه و روش دعا کردن

28 - با من مهربان باش: مناجات با خدا

29 - خدای قلب من: مناجات با خدا

30 - تا خدا راهی نیست: سخنان خدا با پیامبران

31 - در آغوش خدا: زیبایی‌های مرگ مومن

32 - یک سبد آسمان: نگاهی به چهل آیه قرآن

33 - راهی به دریا: شرح زیارت آل یاسین معرفت امام زمان(ع)

34 - سلام بر خورشید: شرح زیارت عاشورا

35 - نردبان آبی: شرح زیارت جامعه، امام‌شناسی

36 - گمگشته دل: فضیلت انتظار ظهور

37 - آسمانی‌ترین عشق: فضلیت محبت به اهل بیت(ع)

38 - همسر دوست داشتنی: زندگی زناشویی بهتر

39 - بهشت فراموش شده: احترام به پدر و مادر

40 - سمت سپیده: ارزش علم دانش

41 - چرا باید فکر کنیم: ارزش فکر و اندیشه

42 - لطفا لبخند بزنید: ارزش لبخند و شادمانی

43 - راز خشنودی خدا: آثار کمک کردن به مردم

44 - به باغ خدا برویم: فضیلت حضور در مسجد

45 - راز شکرگزاری: شکر نعمت‌های خدا

46 - فقط به خاطر تو: آثار اخلاص در عمل

47 - معجزه دست دادن : آثار دست دادن، ارتباط اجتماعی

کتب عربی

49 - تحقیق « فهرست سعد » .

50 -تحقیق « فهرست الحمیری » .

51 - تحقیق « فهرست حمید ».

52 - تحقیق « فهرست ابن بطّة ».

53 - تحقیق « فهرست ابن الولید » .

54 - تحقیق « فهرست ابن قولویه » .

55 - تحقیق « فهرست الصدوق » .

56 - تحقیق « فهرست ابن عبدون » .

57 - تحقیق « آداب أمیر المؤمنین» .

58 - الصحیح فی فضل الزیارة الرضویة .

59 - الصحیح فی البکاء الحسینی .

60 - الصحیح فی فضل الزیارة الحسینیة .

61 - الصحیح فی کشف بیت فاطمه(س).

62 - صرخة النور.

63 - إلی الرفیق الأعلی.

نشر وثوق

(ناشر همه کتاب‌های فارسی، نشر وثوق می‌باشد).

انتشارات وثوق از سال 1376 فعالیت خود را درحوزه نشر کتاب آغاز کرد و امروز بسیار خرسند است که قدمی هر چند کوچک در جهت ترویج تعالیم اسلام و پاسخ گویی به نیازهای فکری وفرهنگی نسل جوان کشورعزیزمان ایران برداشته واین توفیق الهی قرین راهش بوده که محققان واندیشوران علم و ادب را همچنان از این دریای معرفت وبصیرت جرعه نوش کند.

چاپ و نشر بیش از 350 عنوان اثر در موضوعات مذهبی ، اخلاقی ، اجتماعی ، فلسفه وکلام به صورت عمومی و تخصصی حاصل کوشش های این انتشارات است.

از جمله کارهای بسیار مهم و ارزشمند انتشارات وثوق قرارداد مجموعه کتابهایی تحت عنوان اندیشه سبز می باشد که این قرارداد از ابتدای سال 1386 شروع شده است و تاکتون توانستم 48 عنوان کتاب تحت عوان اندیشه سبز روانه بازار نماییم.

از ویژگی های مهم این مجموعه می توان به سادگی و روانی مطالب مذهبی با رویکرد داستان و رمان اشاره کرد که با توجه به مستند بودن مطالب و استفاده از منابع دست اول کتب شیعه و سنی با قلمی بسیار شیوا جوانان عزیز را جذب کرده و کلام ناب معصومین علیهم السلام را ترویج نماییم.

خرید کتاب‌های فارسی نویسنده

تلفکس: 700 35 77-0253

همراه: 39 58 252 0912

خرید اینترنتی: سایت نشر وثوق: www.Nashrvosoogh.com

سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700

1 الإمام الصادق علیه‌السلام: «لیس من شیعتنا من أنکر أربعة أشیاء : المعراج، والمساءلة فی القبر، وخلق الجنّة والنار، والشفاعة»: صفات الشیعة ص 50، الفصول المهمّة ج 1 ص 363، بحار الأنوار ج 8 ص 197، ج 18 ص 312. 2 الإمام الصادق علیه‌السلام: «إنّ رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم صلّی العشاء الآخرة ، وصلّی الفجر فی اللیلة التی أسری به بمکّة»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 279، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 133، بحار الأنوار ج 18 ص 385. 3 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «کنت قائماً نائماً فی الحجر إذ أتانی جبرئیل فحرّکنی تحریکاً لطیفاً ، ثمّ قال لی: عفا اللّه عنک یا محمّد، قم وارکب...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391. 4 الإمام الصادق علیه‌السلام: «جاء جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل بالبراق إلی رسول اللّه...»: تفسیر القمّی ص 3، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 67، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100، بحار الأنوار ج 18 ص 319. 5 قلت للإمام الکاظم: لأیّ علّة عرج اللّه بنبیّه إلی السماء ومنها إلی سدرة المنتهی ، ومنها إلی حجب النور وخاطبه وناجاه هناک ، واللّه لا یوصف بمکان؟ فقال علیه‌السلام: «إنّ اللّه لا یوصف بمکان ، ولا یجری علیه زمان ، ولکنّه عزّ وجلّ أراد أن یشرّف به ملائکته وسکّان سماواته ، ویکرمهم بمشاهدته، ویریه من عجائب عظمته ما یخبر به بعد هبوطه ، ولیس ذلک علی ما یقوله المشبّهون ، سبحان اللّه وتعالی عمّا یصفون»: التوحید للصدوق ص 175، علل الشرائع ج 1 ص 132، بحار الأنوار ج 3 ص 315، ج 18 ص 348، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 99، نور البراهین ج 1 ص 43. 6 قال رسول للّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «فقد سخّر لی البراق وهو خیر من الدنیا بحذافیرها...»: الاحتجاج ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291، ج 16 ص 329، ج 18 ص 316. 7 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «إنّ اللّه سخّر لی البراق وهی دابّة من دواب الجنّة لیست بالطویل ولا بالقصیر ، فلو أنّ اللّه أذن لها لجالت الدنیا والآخرة فی جریة واحدة...»: مسند زید بن علی علیه‌السلام ص 497، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ج 1 ص 35، بحار الأنوار ج 18 ص 316، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100.

وقال ابن درید: «إنّ اشتقاق البراق من البرق لسرعته...»: عمدة القاری ج 15 ص 126، الدیباج علی مسلم ج 1 ص 194، شرح أُصول الکافی ج 12 ص524. 8 رسول اللّه: «... لها شعاع مثل شعاع الشمس»: الخصال ص 203، روضة الواعظین ص 108، بحار الأنوار ج 18 ص 316، تاریخ بغداد ج 11 ص 114، تاریخ مدینة دمشق ج 42 ص 326، فضائل أمیر المؤمنین علیه‌السلام لابن عقدة ص 16.

رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «مکلّلان بالدرّ والجوهر والیاقوت...»: الاحتجاج ج 1 ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291. 9 الإمام الصادق علیه‌السلام: «قال لها جبرئیل: فما رکبک نبیّ قبله...»: تفسیر القمّی ص 3، بحار الأنوار ج 18 ص 319، التفسیر الصافی ج 3 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103. 10 إنّ البراق لم یکن یسکن لرکوب رسول اللّه إلاّ بعد شرطه أن یکون مرکوبه یوم القیامة: الخرائج والجرائح ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 379. 11 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: « استقبلتنی امرأة کاشفة عن ذراعیها علیها من کلّ زینة الدنیا فقالت: یا محمّد ، انظرنی حتّی أکلّمک...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319. 12 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «... ولو کلّمتها لاختارت أُمّتک الدنیا علی الآخرة»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319. 13 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «هذه صخرة قذفتها عن شفیر جهنّم منذ سبعین عاماً ، فهذا حین استقرّت»: التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319. 14 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «... فقال: انزل فصلّ، فنزلت وصلّیت ، فقال لی: تدری أین صلّیت، فقلت: لا، فقال: صلّیت بطیبة وإلیها مهاجرک...» تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319. 15 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... أتدری أین أنت یا رسول اللّه؟ الساعة أنت مقابل مسجد کوفان...»: المحاسن ج 1 ص 56، الکافی ج 3 ص 491، تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، مستدرک الوسائل ج 3 ص 406، المزار للمفید ص 8، المزار لابن المشهدی ص 123. 16 الإمام الصادق علیه‌السلام: «یا محمّد ، هذا مسجد أبیک آدم ومصلّی الأنبیاء ، فانزل فصلِّ فیه ، فنزل فصلّی فیه»: الکافی ج 8 ص 281، بحار الأنوار ج 11 ص 333، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 532، تفسیر العیّاشی ج 2 ص 146، تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 278. 17 الإمام الصادق علیه‌السلام: «فاستأذن اللّه عزّ وجلّ فأذن له...»: تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، بحار الأنوار ج 80 ص 372، ج 97 ص 398. 18 الإمام الصادق علیه‌السلام: «فإنّ الصلاة المکتوبة فیه حجّة مبرورة ، والنافلة عمرة مبرورة»: الکافی ج 3 ص 491، وسائل الشیعة ج 5 ص 261، الغارات ج 2 ص 802، فضل الکوفة ومساجدها ص 29. 19 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «... فوافی أربعة آلاف وأربعمئة نبیّ وأربعة عشر نبیّاً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 317،

الإمام الباقر علیه‌السلام: «... فجمع ما شاء اللّه من أنبیائه ببیت المقدس»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84؛

الإمام الباقر علیه‌السلام: «حشر اللّه الأوّلین والآخرین من النبیّین والمرسلین...»: الکافی ج 8 ص 121، الاحتجاج ج 2 ص 6، تفسیر القمّی ج 1 ص 233. 20 رسول اللّه علیه‌السلام: «فأدخلنی المسجد فخرق بی الصفوف والمسجد غاصّ بأهله...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391. 21 الإمام الباقر علیه‌السلام: «فاستقبل شیخاً فقال: هذا أبوک إبراهیم...»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 378. 22 رسول اللّه علیه‌السلام: «... فإذا بنداء من فوقی: تقدّم یا محمّد...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391. 23 رسول اللّه علیه‌السلام: «فقدّمنی جبرئیل فصلّیت بهم...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391. 24 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا أُسری بی فی لیلة المعراج... فأوحی اللّه تعالی إلیّ: سلهم یا محمّد ماذا بُعثتم، فقالوا: بُعثنا علی شهادة أن لا إله إلاّ اللّه ، وعلی الإقرار بنبوّتک ، والولایة لعلیّ بن أبی طالب»: ینابیع المودّة ج 2 ص 246، شواهد التنزیل ج 2 ص، غایة المرام ج 3 ص 55، بحار الأنوار ج 36 ص 155. 25 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... فأخذت اللبن وشربت منه ، فقال لی جبرئیل: هدیت وهدیت أُمّتک»: بحار الأنوار ج 18 ص 320، التفسیر الصافی ج 3 ص 168، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104.

رسول اللّه: «فأخذت اللبن ، فقال جبریل الحمد للّه الذی هداک للفطرة»: مسند أحمد ج 2 ص 512، سنن الدارمی ج 2 ص 110، صحیح البخاری ج 5 ص 224، صحیح مسلم ج 6 ص 104، سنن النسائی ج 8 ص 312، السنن الکبری ج 8 ص 286، الکامل لابن الأثیر ج 2 ص 52، فتح الباری لابن حجر ج 7 ص 168، عمدة القاری ج 18 ص 29، المعجم الأوسط ج 8 ص 328، مسند الشامیین ج 4 ص 129، الأذکار النوویة ص 113، تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 244. 26 «هبط مع جبرئیل ملک لم یطأ الأرض قطّ، معه مفاتیح خزائن الأرض ، فقال: یا محمّد إنّ ربّک یقرئک السلام ویقول: هذه مفاتیح خزائن الأرض ، فإن شئت فکن نبیّاً عبداً، وإن شئت نبیّاً ملکاً، فأشار إلیه جبرئیل أن تواضع یا محمّد ، فقال: بل أکون نبیّاً عبداً»: الأمالی للصدوق ص 535، روضة الواعظین ص 57، مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 154، تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 458.

«عرض علی مفاتیح خزائن الأرض ، فاستفتیت أخی جبرئیل بذلک فأشار إلیّ بالتواضع»: المبسوط للسرخسی. 27 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا بلغت بیت المقدس فی معارجی إلی السماء ، وجدت علی صخرتها: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه، أیّدته بوزیره ، ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال: علیّ بن أبی طالب علیه‌السلام ، فلمّا انتهیت إلی السدرة المنتهی وجدت مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه، أنا وحدی ، ومحمّد صفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال علیّ بن أبی طالب علیه‌السلام، فلمّا جاوزت السدرة وانتهیت إلی عرش ربّ العالمین ، وجدت مکتوباً علی قائمة من قوائم العرش: «لا إله إلاّ اللّه أنا وحدی، محمّد حبیبی وصفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره وأخیه ونصرته به»: الأمالی للطوسی ص 643، مدینة المعاجز ج 1 ص 88، بحار الأنوار ج 18 ص 389. 28 .الإمام الصادق علیه‌السلام: «... أنزل اللّه العزیز الجبّار علیه محملاً من نور فیه أربعون نوعاً من أنواع النور ، کانت محدقة حول العرش - عرشه تبارک وتعالی ـ تغشی أبصار الناظرین. أمّا واحد منها فأصفر ، فمن أجل ذلک أصفرّت الصفرة، وواحد منها أحمر ، فمن أجل ذلک احمرّت الحمرة ، وواحد منها أبیض ، فمن أجل ذلک ابیضّ البیاض ، والباقی علی عدد سائر ما خلق اللّه من الأنوار والألوان ، فی ذلک المحمل حلق وسلاسل من فضّة ، فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا...»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، غایة المرام ج 6 ص 326. 29 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... وتلقّتنی الملائکة حتّی دخلت السماء الدنیا ، فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 321، التفسیر الصافی ج 3 ص 169. 30 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا، فنظرت الملائکة إلی أطراف السماء ، ثمّ خرّت سجّداً ، فقالت: سبّوح قدّوس ربّنا وربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، فسکتت الملائکة وفُتحت أبواب السماء ، واجتمعت الملائکة ، ثمّ جاءت فسلّمت علی النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم أفواجاً ، ثمّ قالت: یا محمّد کیف أخوک؟ قال: بخیر ، قالت: فإن أدرکته، فاقرأه منّا السلام ، فقال النبیّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: أتعرفونه؟ فقالوا: کیف لم نعرفه وقد أخذ اللّه عزّ وجلّ میثاقک ومیثاقه منّا؟ وإنّا لنصلّی علیک وعلیه»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 115، بحار الأنوار ج 18 354، ج 79 ص 237. 31 الإمام الباقر علیه‌السلام: «إنّ رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم حیث أسری به، لم یمرّ بخلق من خلق اللّه إلاّ رأی منه ما یحبّ من البشر واللطف والسرور به ، حتّی مرّ بخلقٍ من خلق اللّه ، فلم یلتفت إلیه ولم یقل له شیئاً ، فوجده قاطباً عابساً ، فقال: یا جبرئیل ما مررت بخلقٍ من خلق اللّه إلاّ رأیت البشر واللطف والسرور منه ، إلاّ هذا ، فمن هذا؟ قال: هذا مالک خازن النار، وهکذا خلقه ربّه ، قال: فإنّی أحبّ أن تطلب إلیه أن یرینی النار فقال له جبرئیل علیه‌السلام: إنّ هذا محمّد رسول اللّه وقد سألنی أن أطلب إلیک أن تریه النار، قال: فأخرج له عنقاً منها فرآها، فلمّا أبصرها لم یکن ضاحکاً حتّی قبضه اللّه عزّ وجلّ»: الأمالی للصدوق 696، بحار الأنوار ج 8 ص 284.

رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «... فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً ، حتّی لقینی ملک من الملائکة لم أرَ أعظم خلقاً منه ، کریه المنظر ، ظاهر الغضب ، فقال لی مثلما قالوا من الدعاء ، إلاّ أنّه لم یضحک ، ولم أر فیه من الاستبشار ما رأیت ممّن ضحک من الملائکة ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فإنّی قد فزعت منه، فقال: یجوز أن تفزع منه ، وکلّنا نفزع منه ، إنّ هذا مالک خازن النار ، لم یضحک قطّ ، ولم یزل منذ ولاّه اللّه جهنّم یزداد کلّ یوم غضباً وغیظاً علی أعداء اللّه وأهل معصیته ، فینتقم اللّه به منهم ، ولو ضحک إلی أحد، کان قبلک أو کان ضاحکاً إلی أحد بعدک لضحک إلیک ، ولکنّه لا یضحک ، فسلّمت علیه فردّ السلام علیّ ، وبشّرنی بالجنّة...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 321. 32 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «مررت لیلة أُسری بی علی قوم تُقرض شفاهم بمقاریض من نار، قلت: ما هؤلاء؟ قال: هؤلاء خطباء أُمّتک من أهل الدنیا ، کانوا یأمرون الناس بالبرّ وینسون أنفسهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 180، مجمع الزوائد ج 7 ص 276، مسند ابن المبارک ص 22، مسند أبی یعلی ج 7 ص 69، تفسیر السمرقندی ج 1 ص 76، تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 89، الدرّ المنثور ج 1 ص 64، تفسیر البغوی ج 1 ص 68. 33 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «مررت لیلة أُسری بی فرأیت قوماً یخمشون وجوههم بأظافیرهم، فسألت جبرئیل عنهم فقال: هم الذین یغتابون الناس...»: شرح نهج البلاغة ج 9 ص 60.

رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا عرج بی ربّی مررت بقومٍ لهم أظفار من نحاس یخمشون وجوههم وصدورهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 224، الجامع الصغیر ج 2 ص 421، کنز العمّال ج 3 ص 587، فیض القدیر ج 3 ص 587، تفسیر القرطبی ج 16 ص 336، جامع السعادات ج 2 ص 233. 34 أمیر المؤنین علیه‌السلام: «دخلت أنا وفاطمة علی رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم ، فوجدته یبکی بکاءً شدیداً، فقلت: فداک أبی وأُمّی یا رسول اللّه ، ما الذی أبکاک؟ فقال: یا علی ، لیلة أُسری بی إلی السماء رأیت نساءً من أُمّتی فی عذاب شدید، فأنکرت شأنهنّ ، فبکیت لمّا رأیت من شدّة عذابهنّ ، رأیت امرأةً معلّقة بشعرها یغلی دماغ رأسها ، ورأیت امرأة معلّقة بلسانها والحمیم یصبّ فی حلقها، ورأیت امرأة معلّقة بثدییها ، ورأیت امرأة تأکل لحم جسدها ، والنار توقد من تحتها ، ورأیت امرأة قد شدّ رجلاها إلی یدیها وقد سلّط علیها الحیات والعقارب ، ورأیت امرأة صمّاء عمیاء خرساء فی تابوت من نار ، یخرج دماغ رأسها من منخرها ، وبدنها متقطّع من الجذام والبرص ، ورأیت امرأة معلّقة برجلیها فی تنّور من نار، ورأیت امرأة تُقطّع لحم جسدها من مقدّمها ومؤّرها بمقاریض من نار، ورأیت امرأة تُحرق وجهها ویداها وهی تأکل أمعاءها، ورأیت امرأة رأسها رأس خنزیر ، وبدنها بدن الحمار ، وعلیها ألف ألف لون من العذاب ، ورأیت امرأة علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها والملائکة یضربون رأسها وبدنها بمقامع من نار.

فقالت فاطمة: حبیبی وقرّة عینی ، اخبرنی ما کان عملهنّ وسیرتهنّ حتّی وضع اللّه علیهنّ هذا العذاب ؟ فقال: یا بنتی، أمّا المعلّقة بشعرها فإنّها کانت لا تغطّی شعرها من الرجال ، وأمّا المعلّقة بلسانها فإنّها کانت تؤی زوجها ، وأمّا المعلّقة بثدییها فإنّها کانت تمتنع من فراش زوجها ، وأمّا المعلّقة برجلیها فإنّها کانت تخرج من بیتها بغیر إذن زوجها ، وأمّا التی کانت تأکل لحم جسدها فإنّها کانت تزیّن بدنها للناس ، وأمّا التی شُدّ یداها إلی رجلیها وسُلّط علیها الحیات والعقارب فإنّها کانت قذرة الوضوء قذرة الثیاب ، وکانت لا تغتسل من الجنابة والحیض ، ولا تتنظّف ، وکانت تستهین بالصلاة ، وأمّا العمیاء الصمّاء الخرساء فإنّها کانت تلد من الزنا فتعلّقه فی عنق زوجها ، وأمّا التی کان یُقرض لحمها بالمقاریض فإنّها کانت تعرض نفسها علی الرجال ، وأمّا التی کان یُحرق وجهها وبدنها وهی تأکل أمعاءها فإنّها کانت قوّادة ، وأمّا التی کان رأسها رأس خنزیر وبدنها بدن الحمار فإنّها کانت نمّامة کذّابة ، وأمّا التی کانت علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها فإنّها کانت قینة نوّاحة حاسدة...»: عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ج 1 ص 14، وسائل الشیعة ج 20 ص 213، بحار الأنوار ج 8 ص 309. 35 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا أُسری بی إلی السماء... لقینی جبرئیل فی محفل من الملائکة فقال: لو اجتمعت أُمّتک علی حبّ علی ما خلق اللّه النار»: نوادر المعجزات ص 75، الأمالی للطوسی ص 642، بحار الأنوار ج 18 ص 388. 36 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «ثمّ مررت بملک من الملائکة جالس علی مجلس ، وإذا جمیع الدنیا بین رکبتیه ، وإذا بیده لوح من نور ، سطر مکتوب فیه کتاب ینظر فیه لا یلتفت یمیناً ولا شمالاً مقبلاً علیه کهیئة الحزین ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فقال: هذا ملک الموت ، دائب فی قبض الأرواح ، فقلت: یا جبرئیل أدننی منه حتّی أکلّمه ، فأدنانی منه فسلّمت علیه ، وقال له جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة الذی أرسله اللّه إلی العباد ، فرحّب بی وحیّانی بالسلام وقال: أبشر یا محمّد ، فإنّی أری الخیر کلّه فی أُمّتک ، فقلت: الحمد للّه المنّان ذی النعم علی عباده ، ذلک من فضل ربّی ورحمته علیّ ، فقال جبرئیل: هو أشدّ الملائکة عملاً ، فقلت: أکل من مات أو هو میّت فیما بعد هذا یقبض روحه؟ فقال: نعم ، قلت: وتراهم حیث کانوا وتشهدهم بنفسک؟ فقال: نعم ، فقال ملک الموت: ما الدنیا کلّها عندی فیما سخّرها اللّه لی ومکّننی علیها إلاّ کالدرهم فی کفّ الرجل یقلّبه کیف یشاء ، وما من دار إلاّ وأنا أتصفّحه کلّ یوم خمس مرّات ، وأقول إذا بکی أهل المیّت علی میّتهم: لا تبکوا علیه ، فإنّ لی فیکم عودة وعودة حتّی لا یبقی منکم أحد...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 322. 37 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «قال: مررنا بملائکة من ملائکة اللّه عزّ وجلّ خلقهم اللّه کیف شاء ، ووضع وجوههم کیف شاء، لیس شیء من أطباق أجسادهم إلاّ وهو یسبّح اللّه ویحمده، من کلّ ناحیة بأصوات مختلفة ، أصواتهم مرتفعة بالتحمید والبکاء من خشیة اللّه ، فسألت جبرئیل عنهم ، فقال: کما تری خُلقوا ، إنّ الملک منهم إلی جنب صاحبه ما کلّمه قطّ ، ولا رفعوا رؤسهم إلی ما فوقها ، ولا خفضوها إلی ما تحتها خوفاً من اللّه وخشوعاً ، فسلّمت علیهم فردّوا علیّ إیماءً برؤسهم لا ینظرون إلیّ من الخشوع ، فقال لهم جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة ، أرسله اللّه إلی العباد رسولاً ونبیّاً ، وهو خاتم النبوّة وسیّدهم ، أفلا تکلّمونه؟ قال: فلمّا سمعوا ذلک من جبرئیل أقبلوا علیّ بالسلام ، وأکرمونی وبشّرونی بالخیر لی ولأُمّتی»: تفسیر القمّی ص 7، التفسیر الصافی ج 3 ص 171، بحار الأنوار ج 18 ص 324. 38 «ثمّ مضی فمرّ علی شیخ قاعد علی کرسی إذا نظر عن یمینه ضحک وفرح ، وإذا نظر عن یساره حزن وبکی ، فقال: من هذا یا جبرئیل؟ قال: هذا أبوک آدم ، إذا رأی من یدخل الجنّة من ذرّیته ضحک وفرح ، وإذا رأی من یدخل النار من ذرّیته حزن وبکی»: الأمالی للصدوق 536، روضة الواعظین ص 58، بحار الأنوار ج 18 ص 335. 39 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... ثمّ زاده أربعین نوعاً من أنواع النور لا یشبه شیء منه ذلک النور الأوّل ، وزاده فی محمله حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج به إلی السماء الثانیة ، فلمّا قرب من باب السماء تنافرت الملائکة إلی أطراف السماء ، وخرّت سجدّاً وقالت: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فاجتمعت الملائکة ، وفتحت أبواب السماء ، وقالت: یا جبرئیل ، من هذا معک؟ فقال: هذا محمّد ، قالوا: وقد بُعث؟ قال: نعم ، قال رسول اللّه: فخرجوا إلیّ شبه المعانیق ، فسلّموا علیّ وقالوا: اقرأ أخاک السلام ، فقلت: هل تعرفونه؟ قالوا: نعم ، وکیف لا نعرفه وقد أخذ اللّه میثاقک ومیثاقه ومیثاق شیعته إلی یوم القیامة علینا؟ وإنّا لنتصفّح وجوه شیعته فی کلّ یوم خمساً، یعنون فی وقت کلّ صلاة»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، منتقی الجمان ج 2 ص 347، غایة المرام ج 6 ص 326. 40 الإمام الصادق علیه‌السلام: «... لأنّها بحذاء بیت المعمور ، وهو مربّع»: علل الشرائع ج 2 ص 398، کتاب من لایحضره الفقیه ج 2 ص 191، بحار الأنوار ج 55 ص 5.

الإمام السجّاد علیه‌السلام: «... وجعل لهم البیت المعمور الذی فی السماء الرابعة»: علل الشرائع ج 2 ص 407. 41 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا طفت بالبیت المعمور...»: الأمالی للطوسی ص 643، بحار الأنوار ج 18 ص 389. 42 الإمام الصادق علیه‌السلام: «ثمّ قال ربّی عزّ وجلّ: یا محمّد ، مدّ یدک فیتلقّاک ما یسیل من ساق عرشی الأیمن ، فنزل الماء فتلقّیته بالیمین ، فمن أجل ذلک أوّل الوضوء بالیمنی ، ثمّ قال: یا محمّد ، خذ ذلک فاغسل به وجهک...»: بحار الأنوار ج 18 ص 357، ج 77 ص 288. 43 الإمام الباقر علیه‌السلام: «لمّا أُسری برسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم فبلغ البیت المعمور وحضرت الصلاة ، فأذّن جبرئیل وأقام ، فتقدّم رسول اللّه وصفّ الملائکة...»: الکافی ج 3 ص 303، الاستبصار ج 1 ص 305، تهذیب الأحکام ج 2 ص 60، وسائل الشیعة ج 5 ص 368. 44 «ثمّ رأیت ملکاً جالساً علی سریر تحت یدیه سبعون ألف ملک ، تحت کلّ ملک سبعون ألف ملک ، فوقع فی نفس رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم أنّه هو ، فصاح به جبرئیل فقال: قم ، فهو قائم إلی یوم القیامة»: بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 8 45 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «مررت لیلة أُسری بی إلی السماء ، وإذا أنا بملک جالس علی منبر من نور والملائکة تحدق به ، فقلت: یا جبرئیل من هذا الملک؟ فقال: اُدن منه فسلّم علیه ، فدنوت منه وسلّمت علیه ، فإذا أنا بأخی وابن عمّی علیّ بن أبی طالب، فقلت: یا جبرئیل ! سبقنی علیّ بن أبی طالب إلی السماء الرابعة؟ فقال: لا یا محمّد ، ولکنّ الملائکة شکت حبّها لعلیّ ، فخلق اللّه هذا الملک من نور علیّ وصورة علی ، فالملائکة تزوره فی کلّ لیلة جمعة سبعین مرّة، ویسبّحون اللّه تعالی ویقدّسونه ، ویهدون ثوابه لمحبّ علی: کشف الیقین ص 233، کشف الغمّة ج 1 ص 137، الغدیر ج 2 ص 320، بحار الأنوار ج 18 ص 386. 46 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «ورأیت فی السماء السابعة بحاراً من نور یتلألأ تلألؤا ، یخطف بالأبصار...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 9، التفسیر الصافی ج 3 ص 173، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 109. 47 أمیر المؤنین علیه‌السلام: «... تقدّم وصلّ وأجهر بصلاتک فإنّ خلفک صفوفاً من الملائکة لا یعلم عددهم إلاّ اللّه...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 405. 48 رسول اللّه علیه‌السلام: «لأنّ اللّه تبارک وتعالی فضّل أنبیائه علی ملائکته أجمعین ، وفضّلک خاصّة»: علل الشرائع ج 1 ص 5، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ج 2 ص 238، المحتضر ص 239. 49 «ثمّ تمّ الأذان ثمّ صلّی بهم رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم فی السماء السابعة وأمّهم رسول اللّه...»: تفسیر العیّاشی ج 1 ص 159، بحار الأنوار ج 18 ص 403. 50 الإمام الصادق علیه‌السلام: «ثمّ صعدنا إلی السماء السابعة ، فما مررت بملک من الملائکة إلاّ قالوا: یا محمّد احتجم ، وأمر أُمّتک بالحجامة...» بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 9.

رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «ما مررت لیلة أُسری بی بملأ إلاّ قالوا: یا محمّد مرّ أُمّتک بالحجامة»: سنن ابن ماجة ج 2 ص 1151، تحفة الأحوذی ج 6 ص 176، الطبقات الکبری ج 1 ص 448، الکامل لابن عدی ج 3 ص 351، میزان الاعتدال ج 3 ص 405، مجمع الزوائد ج 5 ص 91، سنن الترمذی ج 3 ص 264، المستدرک ج 4 ص 209، الدرّ المنثور ج 4 ص 155. 51 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «تقدّم بین یدی یا محمّد ، فتقدّمت فإذا أنا بنهرٍ حافتاه قباب الدرّ والیواقیت ، أشدّ بیاضاً من الفضّة وأحلی من العسل وأطیب ریحاً من المسک الأذفر ، قال: فضربت بیدی فإذا طینه مسکة ذفرة ، قال: فأتانی جبرئیل فقال لی: یا محمّد ، أیّ نهر هذا؟ قال: قلت: أیّ نهر هذا یا جبرئیل؟ قال هذا نهرک...»: الیقین ص 291، بحار الأنوار ج 18 ص 392. 52 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «خرجت فانقاد لی نهران: نهر یُسمّی الکوثر ، ونهر یُسمّی الرحمة ، فشربت من الکوثر واغتسلت من الرحمة ، ثمّ انقادا لی جمیعاً حتّی دخلت الجنّة...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 10 ، التفسیر الصافی ج 3 ص 174، بحار الأنوار ج 18 ص 327. 53 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «... لما صرت إلی العرش ، وجدت علی کلّ رکن من أرکانه مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین»: بحار الأنوار ج 18 ص 304، المحتضر ص 25. 54 رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: «لمّا کانت لیلة المعراج نظرت تحت العرش أمامی ، فإذا أنا بعلیّ بن أبی طالب قائماً أمامی... قلت: یا جبرئیل ، سبقنی علیّ بن أبی طالب؟ قال: لا، لکنّی اخبرک، اعلم یا محمّد إنّ اللّه یُکثر الثناء والصلوات علی علیّ بن أبی طالب فوق عرشه ، فاشتاق العرش إلی علیّ بن أبی طالب ، فخلق اللّه تعالی هذا الملک علی صورة علیّ بن أبی طالب تحت عرشه لینظر إلیه العرش فیسکن شوقه...»: مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 73، بحار الأنوار ج 39 ص 97. 55 رسول اللّه علیه‌السلام: «أُسری بی لیلة المعراج إلی