جواب یک اشکال
خلاصه چنان که متن بیانات دینی دلالت دارد بر این که یکی از راههای وصول به حقایق دینی و اسرار الهی، راه کشف و شهود است، همچنان دلالت دارد بر این که زاد و راحله این راه، همان موادّ اعتقادی و عملی است که در
شیعه (شاهجوئی)، ص: 252
کتاب و سنّت بیان گردیده و تنها دریچهای که با باز کردن آن، فضای پاک حقایق به انسان خودنمایی میکند، همان دریچه عمل به شریعت است و بس.
ممکن است کسی تصوّر نماید که ما به بسیاری از اهل تعبّد و صاحبان زهد و عبادت برمیخوریم که با این که کمترین فروگذاری در طاعات و عبادات نمیکنند، کوچکترین قدمی در معرفت حقایق برنداشتهاند، ولی باید متذکّر این نکته بود که ساختمان باطنی یک فرد از انسان، مانند ساختمان ظاهری وی مختلف است و اختلافات ترکیبی که در افراد انسان، مشهود است، نظیر آنها در ترکیبات باطنی آنان نیز وجود دارد و همچنین نظایر انحرافات مزاجی گوناگون در طبایع افراد، انحرافات و اعوجاجات باطنی نیز وجود دارد.
چنانکه هر غذایی با این که از اجزای طبیعت، مأخوذ است، با هر بدنی مناسب نیست و هر دوایی نیز با اینکه از اجزای طبیعت، مأخوذ است، با هر مزاجی سازش ندارد، بلکه هر ترکیبی در جای غذا و در جای دیگر غیر قابل هضم، و در موردی شفا و در مورد دیگر سمّ است، همین قیاس و نسبت در اغذیه و ادویه روحانی نیز موجود است و دستورات عملی و اخلاقی شریعت، در تقدیس و اصلاح ارواح انسانی، با اختلافات فاحش که در افراد هست، همان حکم دستورات طبّی در اغذیه و ادویه را دارند.
در شرع اسلام، دواها و سمهای عمومی داریم که همان واجبات و محرّمات عملی فقهی میباشند و رعایت جانب آنها، برای حفظ کمترین حدّ لازم از بهداشت روحی انسان، ضروری است، و برای بهدست آوردن درجات و مراتب گوناگون کمالات روحی، باید قدمهای دیگری برای اصلاح و تصفی حالات روحی برداشت و مجاهدتهای دقیقتر و عمیقتری برای
شیعه (شاهجوئی)، ص: 253
تخلیه قلب از غیر یاد خدا و تحصیل اخلاص کامل بندگی، نمود که بدون تنظیم دقیق حالات روحی که بهدست خبرت و معرفت انجام گیرد، صورتپذیر نیست، اینها یک رشته مسلماتی است که هرگز تردید نمیپذیرد.
از اینجا روشن میشود که مراقبت کامل اعمال دینی از قبیل طاعات و عبادات، همان مرحله عمومی تقوای دینی را نتیجه میدهد و بس، و نیز روشن میشود که سیر در مراتب بعدی کمال و ارتقاء و عروج به مدارج عالیه سعادت باطنی، دلیل و رهبری میخواهد که انسان با هدایت و راهنمایی وی، قدم در راه گذاشته، به سیر پردازد و در امتداد مسیر، زمام طاعت را بهدست وی بسپارد و البتّه متبوعیّت و مطاعیّت (دستورات) وی نیز در زمینه مراعات کامل متن شریعت خواهد بود، نه در دستوراتی که به حسب شرع، مجاز شناخته نشده باشد و حلالی را حرام کند یا حرامی را حلال نماید.
شیعه (شاهجوئی)، ص: 255
به سوی حیات معنوی
اشاره
در پایان بحث و بهعنوان جمعبندی نهایی، درباره مذهب شیعه باید گفت: مذهب شیعه، یعنی آنچه که از کتاب و سنّت، مطابق نقل و روایت از طریق اهل بیت پیامبر (علیهم السّلام) بهدست میآید، این است که:
1. ورای عالم مادّه و طبیعت و پس پرده غیب، حقایق اصیلی است که انسان دیر یا زود و بالاخره در دم مرگ و روز رستاخیز، از آنها اطّلاع یافته، برای وی مشهود و مکشوف خواهد افتاد.
2. با اینکه انسان خواه و ناخواه و بهطور ضرورت و جبر، در مسیر زندگی مخصوص خود، حقیقت عالم هستی را بالعیان درک خواهد نمود و بالاخره روزی فرا خواهد رسید (معاد) که هر گونه شبهه و شک از ادراک او رخت بر بندد، در عین حال برای انسان، یک راه اختیاری و اکتسابی نیز وجود دارد که با پیمودن آن در همین نشأة دنیا، حقّ و حقیقت امر را کشف و مشاهده نماید.
3. این راه، همان راه اخلاص در بندگی حق است.
4. نظر به اینکه حقّ متعال با تشریع شریعت مقدّسه اسلام، آن را تنها راه
شیعه (شاهجوئی)، ص: 256
خود معرّفی نموده و بدین ترتیب، به اعتبار سایر شرایع و ادیان خاتمه داده است، راه وصول به حق و حقیقت و طریق منحصر برای حیازت سعادت حقیقی، اتّباع کامل از شریعت اسلامی میباشد. در نتیجه راهی که از غیر موادّ شرع، ترتیب داده شده باشد، انسان را به کمال و سعادت حقیقی نخواهد رسانید و همچنین سیر و سلوکی که از طریق شرایع دیگر انجام گیرد، سعادت حقیقی را به انسان نشان نخواهد داد.
نکته کوچکی که در اینجا مطرح و در عین حال بسیار قابل توجّه است، این است که اسلام، جهالت انسان را در صورتی که ناشی از عجز و ناتوانی بوده، مستند به تقصیر نباشد، به عنوان" عذر" میپذیرد و اشخاصی را که حق برای آنها بهواسطه یک عامل اضطراری مجهول بماند، به هلاکت ابدی محکوم نمیکند و آنها را از رحمت بیپایان خدای مهربان، مأیوس نمیسازد.
چه بسا اشخاصی که بخشی از معارف حقّه برای آنان مجهول بوده، بهواسطه داشتن روحیّه تبعیّت از حق و تسلیم و فروتنی در برابر واقعیّات، خدای متعال از آنها دستگیری فرموده، به راه راست هدایتشان کرده است و بالاخره در صف ارباب کمال قرار گرفته و به احراز سعادت واقعی و ابدی مفتخر شدهاند.
خدای متعال در کلام خود میفرماید: «آنان که در خصوص ما مجاهدت نمایند، البتّه آنها را به راههای خود هدایت میکنیم و البتّه خداوند با نیکوکاران است»[82] و پیغمبر اکرم در کلام معجزهآسای خود میفرماید: «هر کس به آنچه که میداند عمل کند، خداوند علم آنچه را که نمیداند، به وی
شیعه (شاهجوئی)، ص: 257
روزی میدهد»
5. مسأله دیگری که حیاتبخش و بر پا دارنده چهار مسأله گذشته است، مسأله" امامت" است که نظریه اختصاصی شیعه محسوب میگردد و آن این است که چنانکه ظاهر شریعت، حامی و مبیّنی دارد، همچنان باطن شریعت که مرحله حیات معنوی انسان و مقامات قرب و ولایت است، حامل و حافظ و قافلهسالاری لازم دارد، و چنانکه در محاذات سازمانظاهری شریعت، سازمانی باطنی وجود دارد، در محاذات مقام پیشوایی ظاهر نیز مقام پیشوایی باطن قرار دارد.
خداوند عزّ اسمه در هر عصر، فردی از افراد انسان را با تأییدی مخصوص، بر میگزیند و به این مقام که مقام کمال انسانی است، هدایت فرموده، به واسطه وی، دیگران را به درجات مختلف این مقام، راهبری مینماید. امام است که حقیقت پس پرده غیب برای وی بلاواسطه و تنها با تأیید الهی، مکشوف است و درجات قرب و ولایت را خود، سیر نموده و دیگران را با استعدادهای مختلفی که اکتساباً بهدست آوردهاند، به مقامات مختلف کمالی خویش هدایت میکند.
جمعی به واسطه این نظریّه که شیعه با روش تعلیمی ائمّه اهل بیت (ع) از کتاب و سنّت استفاده کرده است، شیعه را به غلوّ در حقّ ائمّه اهل بیت (ع) متّهم داشتهاند. اینان کسانی هستند که تحتالشّعاع حلول الوهیّت که سابقاً ذکر شد، قرار گرفته، در مورد حقایق دینی با طرز تفکّر مادّی و منطق حسّی اظهار نظر میکنند و در نتیجه در جهان آفرینش، جز مادّه به چیزی معتقد نیستند و روابط اعمال را با ثواب و عقاب و همچنین مقامات معنوی و مدارج قرب و ولایت را
شیعه (شاهجوئی)، ص: 258
یک سلسله مفاهیم تشریفی و گزاف میدانند، تنها خدای آفرینش را ناگزیر، مجرّد از مادّه و دارای اصالت فرض میکنند و روی همین اصل، اصالت را تنها از آنِ خدا عزّ اسمه و مادّه میگیرند و البتّه لازمه این نظر، این خواهد بود که اثبات اصالت برای چیزی ماورای مادّه، مانند نفس انسانی یا مقامات معنوی و روابط میان آنها، شرک و غلوّ است.
ما در موارد مناسب، این بحث را بررسی نموده، فساد همه اصول و مقدّمات آن را به وضوح رسانیدهایم و در اینجا به اشارههای اجمالی که در اوایل این مقاله و در مصاحبههای سال گذشته کردهایم، قناعت میورزیم.
تتمّه این بحث
از توضیح گذشته، روشن میشود که این طریقه را میتوان به نام" خداشناسی" و همچنین" معادشناسی" و نیز" امامشناسی" نامید.
دستور جامع اسلام در این باب
در نامهای که ضمیمه مصاحبههای سال گذشته منتشر نمودیم، در اطراف حیات معنوی و ولایت که اسلام جهان بشریّت را بهسوی آن دعوت میکند و طرح اصلاحی و به عبارت سادهتر، دستور جامعی که اسلام برای نجات دادن انسان تهیّه نموده و عیناً حیات معنوی بشر را چنانکه شاید و باید تأمین میکند، بحثهای نسبتاً سر بسته نمودهایم.
اکنون نیز در واقع میخواهیم همان بحثها را با تغییر سبک و تعبیر سادهتر و روشنتری که مناسب طرز بحث و گفتگوی این مقاله باشد، اعاده نماییم. فقط نظر به اینکه این بحث، مهمترین بحثی است که در موضوع
شیعه (شاهجوئی)، ص: 259
وظایف کلّی انسانی مطرح میشود و نظریّه وسیعی است که از هزاران جا ریشه میگیرد و صدها هزار شاخه دارد، باید با دقّتی کاملتر و تأمّلی عمیقتر، مورد رسیدگی واقع شود.
انسان با فطرت خدادادی و سرشت کنجکاو خود، پیوسته واقع را میخواهد و میجوید، نه پندارهای پوچ و خرافی را، و نسبت به واقع، خضوع و کرنش مینماید، نه نسبت به هر بازیچه و گزاف، و اسلام نیز که خود را دین فطری معرّفی مینماید، در کلّیات دعوت خود از انسان، تنها همین یک کلمه را میخواهد که طبق میثاقی که بهدست آفرینش از وی گرفته شده و به موجب آن ندای حق و حقیقت را اجابت نموده است، از حق تبعیّت کند؛ حقّ و حقیقتی که درک نموده، اگر امری است اعتقادی، بر سر آن اعتقاد، استقامت ورزد و اگر امری است عملی، در انجام دادن آن فروگذار نکند.
انسان اگر برای حق و حقیقت، ارزشی قایل شود و به رغم حکم فطرت و سرشت خود، با حق و حقیقت دشمنی نورزد، در اوّلین قدمی که در این راه بر میدارد، اصول اوّلی فطرت را که همانا اصول سهگانه دین اسلام (توحید نبوّت معاد) بوده باشد، درک نموده، خواهد پذیرفت ووقتی که با غریز زند حق پرستی خویش اصول سه گانه راپذیرفت و از راه ایمان و ایقان فهمید که خدای یگانهای دارد که هستی ناچیز و سر تا پا نیاز انسان، از هر جهت به هستی بینهایت و بیپایان وی، چنگِ نیاز زده است و فهمید که همین هستی ناچیزوپرنیاز وی، محدود به این زندگی آلوده دنیوی نبوده، مستغنی از حیات معنوی و سعادت روحانی نمیباشد و فهمید که برای تأمین سعادت دنیوی و بهدست آوردن سعادت معنوی خویش، باید راه بندگی را پیموده، به دستورات تکوینی و تشریعی آفریدگار و پروردگار خود عمل
شیعه (شاهجوئی)، ص: 260
نماید، البتّه چنین انسانی برای اخذ معارف اعتقادی و عملی دین، کوشش خستگیناپذیر خواهد نمود.
چنین انسانی از راه جذبه مهر و محبّت، عشق و علاقهای مفرط به ساحت پاک آفریدگار خود که هر پاکی و زیبایی، نمونه ناچیزی از پاکی و زیبایی بیپایان اوست، پیدا میکند. چنین انسانی، بزرگترین همّ او این است که از راه نیازمندی خود، خدای بینیاز خویش را شناخته، به مشاهده جمال و جلال وی که از ادراک هر حسّ و وهم و عقل بیرون است، بپردازد، خاصّه وقتی که چنین پیامی را از پیامهای آسمانی وی دریافت داشته باشد که:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»[84][85] «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»
برای تقریب به ذهن، این مثل حسّی
را میتوان آورد: حوضچهای که به وسیله لولهای به دریا اتّصال دارد، اگر چنانچه به موجودیّت و هویّت خود شعور داشته باشد، خود را فیض و رشحهای از دریای بیکران خواهد دید، نه چند لیتر آب مستقل و منفصل از دریا، و در نتیجه، درک و شعور دریا، جایگزین درک و شعور جزئی حوضچه نامبرده خواهد شد. همین که خود را دریا دید و واقعیّت دریا را در خود یافت، هستی و هویّت همه حوضچهها که در جهان است، بر وی مکشوف شده، همه را نمودهای ناچیز و جزئی از خود، مشاهده خواهد نمود. آن وقت است که حوضچه نامبرده با چشم یک دریای بیکران، نه با دیدگان پست نزدیکبین خود، و از راه نیاز بیکران دریا، نه نیاز جزئی خود، در برابر جهان پهناور هستی که سبب پیدایش دریا و از بیرون و
شیعه (شاهجوئی)، ص: 261
درون، محیط به دریا است، قرار گرفته و در مقابل عظمت دهشتآور آن، محو و مدهوش میگردد.
انسان نیز با ملازمت رصدخانه بصیرت و مشاهده نیاز وجودی خود، درک خواهد کرد که نیاز وی را یک سلسله فیوضات که به فیض و رحمت بینهایت حق، اتّصال دارد، رفع مینماید که به واسطه ارتباط آنها با همدیگر، وجودی به نام" وجود انسانی" سرپا نگهداشته شده است. به واسط مشاهد همین اتّصال، شعورانسانی توسعه پیدا کرده مشاهده فیوضات و رحمت عامّه حق، جایگزین مشاهده جزئی نامبرده خواهد گردید. آن وقت است که انسان چشم بصیرت و دیده باطنی خود را به سوی عظمت ذاتی حق که از هر وصف و بیانی بزرگتر است، باز نموده، در مقابل کبریای نامتناهی و احاطه علی الاطلاق وی، خود و همه چیز را گم کرده، محو و مدهوش میافتد و عجز خود را از احاطه علمی به حق سبحانه، بالعیان درک میکند.
این مثل، اگرچه حسّی است و چنانکه گفته شد، زبان حسّیّات کوتاهتر و گنگتر از آن است که بتواند واقعیّتهای معنوی را وصف کند و اگر هیچ نقص و عیبی نداشت، تنها این نقص برای آن بس بود که میخواهد عیان را با بیان روشن سازد، ولی در عین حال، تا اندازهای ذهن یک باحث متفکّر را روشن میسازد.
چنانکه برای یک باحث منصف، پوشیده نیست، همین معنی از مشاهده و ادراک که با مثل گذشته، آن را وصف نمودیم، در حقیقت به اینجا بر میگردد که انسان حقپرست، اگر چنانچه از غیر حق متعال، انقطاع پیدا کرده و روی نیاز به درگاه حق بیاورد، از دریچه دیده حقپرستی، به ساحت کبریای حق، اشراف پیدا خواهد کرد. به عبارت سادهتر، همان صفت درونی
شیعه (شاهجوئی)، ص: 262
حقپرستی، مانند آئینهای، حق را برای انسان جلوه خواهد داد.
از اینجا روشن میشود که انواع صفات و حالات درونی که از طرق مختلفه و متنوّعه طاعات و عبادات برای انسان در مسیر عبودیّت و بندگی حاصل میشوند، مانند همان وصف حقپرستی، هر یک از آنها به منزله آئینهای است که منظرههای گوناگون و زیبای آسمانی از آنها خودنمایی میکند؛ زیرا انواع و اقسام عبادتها و پرستشها، هر کدام از یک راه با ساحت پاک و منزّه حق، ارتباط پیدا میکند و در نتیجه، حضور و انجذاب خاصّی در انسان به وجود میآورد که توجّه انسان از آن راه به عالم بالا، منظره تازهتری را برای وی نشان خواهد داد.
این خود، یک حقیقت علمی و نظریّه با ارزش است و نتیجه میدهد که انحراف سلیقه در ریاضتها و مجاهدتهای معنوی، موجب انحراف آیینه درونی انسان (که حقایق را برای وی نشان میدهد) میباشد و برای کسی که در این باب، سری و سودایی دارد، اوّلین وظیفه واجبالمراعات آن است که در همه احوال، ملازمت دین فطری را داشته، یعنی از ظواهر شریعت و سنّت، قدمی فراتر ننهد و از هر زیاده و نقیصهای، احتراز و خودداری نماید.
با عطف نظر به مطلبی که در فصل گذشته در معنی امامشناسی گفته شد، معلوم میشود که کمال این حیات معنوی و سعادت علمی، به نحو اصالت، مقام امام و شخصیّت معنوی پیشوای وقت میباشد و به نحو وراثت و تبعیّت، غذای معنوی شیعه و پیروان امام است که در صراط و ولایت افتاده و در مسیر بندگی پای خود را بهجای پای امام گذاشته، طریقه وی را دنبال کنند.
دعوت اسلام به سوی حیات معنوی و نوید ظهور آن
در بحثهای سال گذشته، این معنی را تذکّر دادیم که بررسی دقیق در
شیعه (شاهجوئی)، ص: 263
کتاب و سنّت و همچنین کنجکاوی در نظام آفرینش از نظر فلسفی، ما را به این نتیجه میرساند که مقتضای آفرینش انسان و جهان، این است که انسان که یک نوع اجتماعی است و با تعقّل و تفکّر از سایر حیوانات امتیاز دارد، آیین اسلام را بپذیرد. یعنی انسان باید یک سلسله موادّ اعتقادی و عملی را برنامه زندگی خود قرار دهد که آفرینش جهان و ساختمان ویژه انسانی، آنها را از انسان واقعبین میخواهد و البتّه برای این میخواهد که سعادت زندگی این جهانی و آن جهانی و حیات صوری و معنوی انسان، بدون آنها تأمین نمیشود.
همچنین گفتیم که پیشبینی نظری، از راه بحث فلسفی و همچنین بیانات کتاب و سنّت، این مطلب را نوید میدهد که این دین فطری در آینده بشریّت، ظهور تامّ خواهد نمود و روزی خواهد رسید که دین توحید، در میان مردم، دایر و متَّبَع شود و آنچه از کمالات انسانیّت در نهاد بشر، مدفون است، بیرون زند.
البتّه بهترین و با ارزشترین کمال توحیدی و دینی این است که انسان از مرحله اعتقاد فکری و ایمان به غیب، گذشته و به مرحله" عیان" برسد و بنابراین، ظهور تامّ دین توحید، بدون ظهور معنی" ولایت" مقدور نخواهد بود.
کتاب و سنّت، این حقیقت را با زبانی گویا به پیروان اسلام، نوید میدهد و در وصف پیدایش چنین روزی میگوید: مؤمنین که در زمان نبیّ اکرم تحت سرپرستی و ولایت آن حضرت، در جامعه صالحی که روز به روز در صلاح خود، رشد و نموّ بیشتری مینماید، زندگی میکنند، به واسطه انحطاط باطنی و سستی در تقوای دینی که دامنگیرشان خواهد شد، محیط پاک دینی را از دست
شیعه (شاهجوئی)، ص: 264
داده، در آستانه فتنهها و دگرگونیهای معنوی عمیقتری قرار خواهند گرفت و روز به روز جهان دین، پر آشوبتر خواهد شد؛ ظواهر شریعت، متروک، یا در حکم متروک، و باطن شریعت، متروکتر و فراموشتر میشود.
این شب تاریکی است که به دنبال آن، بامداد روشن و مشعشعی به جهان بشریّت، حیات و روشنایی خواهد بخشید. این روز، روزی است که از آنِ خدا است، نه مانند روزهای دیگر که از آنِ شیطان بودند. روزی است که امام دوازدهم" مهدی موعود" با ظهور خود، دیده اهل زمین را روشن نموده، دین توحید را در جامعه بشری رواج کامل داده، حقیقت و معنویّت دین را برای همه مردم، آفتابی و روشن میسازد.