شیعه: مذاکرات و مکاتبات پرفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی

شیعه: مذاکرات و  مکاتبات پرفسور هانری کربن با  علامه سید محمدحسین طباطبایی0%

شیعه: مذاکرات و  مکاتبات پرفسور هانری کربن با  علامه سید محمدحسین طباطبایی نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

شیعه: مذاکرات و  مکاتبات پرفسور هانری کربن با  علامه سید محمدحسین طباطبایی

نویسنده: علی احمد میانجی
گروه:

مشاهدات: 19063
دانلود: 4776

توضیحات:

شیعه: مذاکرات و مکاتبات پرفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 26 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19063 / دانلود: 4776
اندازه اندازه اندازه
شیعه: مذاکرات و  مکاتبات پرفسور هانری کربن با  علامه سید محمدحسین طباطبایی

شیعه: مذاکرات و مکاتبات پرفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی

نویسنده:
فارسی

ب) مفهوم غیبت

اصل و حقیقت غیبت، هرگز در چارچوب درخواست‌های دنیای امروز، در معرض تفکّر عمیق قرار نگرفته است. کاملًا بجاست که حقیقت مزبور با توجّه خاص به نکته‌ای که توسّط مفضل اعلام گردیده و می‌گوید: «باب دوازدهم بر اثر غیبت امام دوازدهم در پرده غیبت و نهان، مستور گردیده است» مورد توجّه قرار گیرد.

معنی این امر به عقیده این جانب، چشمه‌ای است بی‌نهایت و ابدی از معانی و حقایق. در حقیقت، تریاق قاطعی است در برابر هر گونه سموم سوسیالیزاسیون و ماتریالیزاسیون و عامّه‌پسند کردن اصل و حقیقت معنوی و همچنین تریاقی است ضدّ آنچه که در صدر مقاله ابراز گردید. به عقیده حقیر، حقیقت غیبت، اساس و بنیان اصیل سازمان جامعه اسلامی است و باید به منزله پایگاه معنوی غیبی تلقّی گردد و از هر گونه تبدیل و تحوّل و تجسّم به صور مادّی و اجتماعی در سازمان‌های اجتماعی، مصون و محفوظ مانَد.

همان‌گونه که حقیقت مزبور، تریاق پدیده کلیسا (روحانیّت) در

شیعه (شاهجوئی)، ص: 181

مغرب‌زمین محسوب می‌شوند و تمایل آن از جهت تظاهر و تجسّم اجتماعی حقیقت الهی در اجتماع و کلیّه عواقبی که چنین طرز فکری در بر دارد، صورت‌پذیر می‌گردد، به همان نسبت می‌تواند برای رفع تشویش و نگرانی و حلّ مشکلی که برای همکار و دوست اردنی ما طرح گردیده، مؤثّر واقع شود زیرا او نیز اسلام را اختلاط و ابهام مذهب و جامعه تلّقی نموده است.

به‌نظر این‌جانب، غیبت، متضمّن حقیقت چنان روشنی است که هرگز اجازه چنین ابهام و اغتشاش فکری را نمی‌دهد و می‌تواند تنها علاج چنین تشویش و در هم ریختگی اگر پیش آمد محسوب شود. به‌نظر این‌جانب معنویّت اسلام، تنها با تشیّع، قابل حیات و دوام و تقویت می‌باشد و این معنی در برابر هر گونه تحوّل و تغییری که جوامع اسلامی دستخوش آن باشند، استقامت خواهد کرد.

ج) امام زمان

مفهوم امام زمان، مفهوم اعلایی است که مکمّل مفهوم غیبت می‌باشد، ولی کاملًا مرتبط به شخصیّت امام غایب است. این‌جانب مفهوم امام غایب را با روح غربی خویش، به نحو تازه و بکری احساس و ادراک می‌کنم و چنین به تفکّر و دلم الهام می‌شود که رابطه حقیقی آن را با حیات معنوی بشر، وابسته می‌دانم، گویی که این رابطه در خاطر من، جایی حقیقی گرفته، به منزله یک دستورالعمل باطنی و معنوی می‌باشد که هر فرد مؤمنی را بنفسه با شخصیّت امام، قرین و همراه بشناسد و سلسله‌ای از جوانمردان معنوی و آیین فتوّت از بین رفته را باز یافته باشد، به شرط آن‌که حقیقت اخیر را با شرایط و امکانات روحی امروز، وفق دهیم.

به‌نظر این‌جانب، این رابطه خصوصی ارواح با امام غایب، تنها تریاق بر

شیعه (شاهجوئی)، ص: 182

ضدّ مختلط ساختن دین است. حیثیت امام و اقرار و مانند اصالت حیاتش منحصراً معنوی است، و هم‌چنین است توجّه ما به تعلیمات ائمّه‌ای که ظهور کرده و اکنون در عالم معنی زیست می‌کنند. مستشرقینی که مذهب تشیّع را به منزله یک مذهب متمرکز و استبدادی معرّفی کرده‌اند، مسلّماً دچار گمراهی و اشتباه عظیم گردیده‌اند و این طرز فکر، از مفهوم کلیسا و روحانیّت مسیح در ذهن آنان، به قرینه فکری وارد شده است.

آنچه بیش از همه جلب توجّه می‌کند، در نزد عرفای شیعه مانند حیدر آملی، تشبیهی است که بین امام غایب و فارقلیط و استشهاد او به انجیل یوحنا (انجیل چهارم) صورت گرفته و هرگز چنین تلاقی فکری و معنوی بدین وضوح، شابقه ندارد.

1) باید عرض و اعلام کنم که مفهوم فارقلیط

( Paraclet )

به معنی نجات‌دهنده، خاصّ معتقدات مسیحی است که در حاشیه کلیسا و روحانیّت، حیات گرفته است.

2) مفهوم فوق، حاکم بر منظره‌ای از معادشناسی است که مشترک بین مسیحیّون معنوی و معتقدان پاک مذهب تشیّع است و منظور ما در این باب، حوادثی که طیّ زمان‌های ممتدّ و قرون متوالی اتّفاق خواهد افتاد، نیست، بلکه منظور، مرحله بریدگی و قطع و فراقی است با یک دنیای ریایی و کور باطن.

مفهوم معادشناسی، عاملی است که هر لحظه، سَمت و جهت به اصطلاح تاریخی را قطع می‌کند و از نظر من، معنی حّی و زنده، حضور امام غایب است؛ چیزی که به معنای جهت عمودی و صعودی ندای نفی مطلقی است که در برابر کلّیّه مظاهر ریایی و کور باطنی بشر و نسخ حقیقت معنوی قرار گرفته باشد.

3) به عقیده من، شایسته است که متعلّمان و طلّاب جوان مذهب شیعه،

شیعه (شاهجوئی)، ص: 183

جریان‌های معنوی مغرب‌زمین را از آغاز قرون وسطی تا امروز، یعنی نوشته‌ها و حقایقی را که تحت عنوان کلّی مذهب باطنی( Esoterisme ) شناخته شده است، مطالعه نمایند. به عقیده حقیر، شایسته و مفید خواهد بود که در مناظرات و گفتگوهای آینده، معادشناسی را مورد مطالعه و تفکّر دقیق قرار داده و به تدقیق آن بپردازیم.

جای تردید نیست که رموز و کنایات و اشاراتی که در ادبیّات عرفانی برای تبیین حقایق معنوی به کار می‌رود، همواره در معرض فرسودگی و سقوط قوّه تبیین قرار گرفته است، ولی تکلیف و وظیفه احیای دایمی آن، بر عهده مؤمن و مسلمان حقیقی است. حقیقت مطلب این است که آنچه پیر و فرسوده می‌شود، ارواح آدمیان است، نه اصل رموز و کنایات و اشاراتی که مبیّن و مبشّر حقیقت است.

تفکّرات فوق، از ناحیه مردی از مغرب‌زمین تراوش کرده، لکن به همین دلیل که از طرف او در مجاورت و از طریق معاشرت با حقایق تشیّع انجام گرفته، خاصّه از این بابت که یک فرد مشتاق و محقّق مغرب‌زمین، حقایق معنوی و بشارت‌های تشیّع را در دل خود جذب کرده و آن را در کوره ذوق و فلسفه خود وارد ساخته بلی از این بابت خاص می‌تواند شاهد مطمئن و با ایمانی نسبت به امکانات و مکنونات زنده مذهب تشیّع باشد.

من اکنون با کسب اجازه، این سؤال را طرح می‌کنم و از شما می‌طلبم که مرا ارشاد کنید، آیا به نظر شما مذهب تشیّع امامیّه [56] بشارت وحقیقتی برای نجات امروزی جهان بشریّت داردیاخیر؟ در این زمینه اجازه فرمایید اضافه کنم که" اجتهاد" ما به‌عنوان محقّق علوم با" تکلیف معنوی" ما به‌عنوان انسان

شیعه (شاهجوئی)، ص: 184

مطلق، به هم آمیخته است و افتراقی ندارد.

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست‌هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

پروفسور هانری کربن

تهران 8 نوامبر، 1960 میلادی

شیعه (شاهجوئی)، ص: 185

راه‌های ارشاد انسان

اشاره

یکی از زیبایی‌های فوق‌الوصف دین مقدّس اسلام این است که تعلیمات حقّه خود را به‌نحوی قرار داده که از هر جهت برای جامعه انسانی، قابل هضم می‌باشد. ما باید برای درک مفهوم این مسأله و نتایج گرانبهای آن، تعمّق و تأمّل بیشتری به کار ببنیدیم.

البتّه ما حس می‌کنیم که بسیاری از آنان که در افکار مادیّت، غوطه‌ور بوده و از زندگی معنوی به کلّی دور افتاده‌اند، این سخن ما را مانند سخنان دیگری که از مراحل معنویّت یادآوری کرده و از حیات دینی ستایش می‌کند، از قبیل افکار شاعرانه پنداشته و فاقد هر گونه ارزش واقعی می‌دانند.

البتّه اینان کسانی هستند که از دعوت اسلامی و معارف مملوّ از حقایقی که در این آیین پاک، ذخیره شده است، مستقیماً و از نزدیک، اطّلاعی کسب نکرده‌اندو اطّلاعاتشان به این اندازه‌ها محدود است که شنیده‌اند دانشمند آلمانی، نیچه گفته است: «خدا مرده است» یافلان دانشمند ماتریالیست دیگر گفته است: «دین از یادگارهای عهد اساطیر یا عهد تالی عهد اساطیر است».

البتّه از این آقایان نباید توقّع نظری بهتر و عمیق‌تر، و هم امید طرز

شیعه (شاهجوئی)، ص: 186

تفکّری روشن‌تر یا منطقی‌تر از این داشت، و چون اگر نظر ما حق است، تابع قضاوت آقایان و نیازمند موافقت ایشان نیست، پس بهتر این‌که این آقایان خودخواه را به حال خود بگذاریم: بگذار تا بمیرند در رنج خودپرستی.

آری اسلام از هر راه ممکن، تعلیمات عالیه خود را برای ما قابل هضم قرار می‌دهد؛ از راه ارشاد مولوی و از راه استدلال و بیان منطقی و از راه ولایت و کشف.

پر روشن است که انسان برای درک و دریافت هیچ تعلیمی، راهی جز این سه راه ندارد، چنان‌که مثلًا بیماری که به پزشک مراجعه می‌نماید، یا متن دستور معالجه را از مقام پزشکی که مقامی صلاحیّت‌دار و مطاع است، دریافت می‌کند، یا در صورتی که توانایی درک را داشته باشد، از راه استدلال درک می‌کند، یا از راه مشاهده تأثیر رضایت‌بخش همین دستور در مثل همین مرض، خواسته خود را می‌یابد. همچنین شاگردی که به تعلّم یک زبان غیر مادری می‌پردازد، یک لغت را یا از آموزگار صلاحیّت‌دار خود اخذ می‌کند، یا از راه استدلالی که از دستور زبان اخذشده به‌دست می‌آورد، یا از این راه که همان واژه را در همان معنی، اهل لسان به کار برده‌اند، دلالتش را احراز می‌نماید.

به همین ترتیب در هر موردی که خواسته باشیم به عنوان یک فرد انسان درک‌کننده، چیز قابل درکی را ادراک کنیم، با یکی از این سه راه (یا با بیشتر از یکی) درک می‌نماییم. اگر ممکن است، از راه عیان و مشاهده نایل می‌شویم وگرنه غایبانه از راه استدلالی که با منطق خدادادی خود، دستگیرمان می‌شود، به‌دست می‌آوریم وگرنه از کسی که مطلب مزبور را از راه مشاهده و عیان یا قیاس و استدلال به‌دست آورده، فرا گرفته و تابع نظر وی می‌شویم (البتّه در

شیعه (شاهجوئی)، ص: 187

این صورت، باید صلاحیّت‌دار بودن نظر وی را از راه مشاهده و یا استدلال اثبات کرده باشیم، اگرچه به مشاهده یا استدلالی کردن خود مطلب، توانایی نداشته باشیم) این مجموع راه‌هایی است که انسان برای درک یک مطلب، با هدایت دستگاه آفرینش می‌پیماید.