دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق0%

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق نویسنده:
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14107 / دانلود: 5286
اندازه اندازه اندازه
دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

نویسنده:
فارسی

وظایف قلب

وظایف قلب بسیار است و راه پالایش آن از پستیها و رساندن آن به رستگاری بسیار طولانی و مشکل است دریغا! که در این دوران ، دانش پاکسازی قلب و تکامل دهی به آن ، نه تنها کهنه و مندرس شده است ، بلکه آثار آن هم محور گردیده است .

با تقوا و پارسا ، در این زمان ، به کسانی می گویند که از محرمات ظاهری ، نوشته شده در کتابهای فقهی ، اجتناب کنند؛ ولی بازرسی قلب و پاکسازی آن از صفتهای ناپسند ، نزد خدای متعال ، همچون : حسد ، تکبر ، کینه ورزی و دشمنی ، ریا ، ریاست طلبی ، برتری جوئی ، بداخلاقی ، بدخواهی نسبت به همنشینها و دوستان را وانهاده اند ، حتی بسیاری از مردم ، این امور را گناه نمی شمارند؛ با این که خصایص ، ریشه و سر چشمه همه گناهان است .

پیامبر اکرم ((ص )) درباره ((ریا)) ، که یکی از مرضهای قلب است ، می فرماید:

((اءدنی الریاءالشرک )) (47)

کمترین مرحله ریا شرک محسوب می شود .

درباره کبر ، پیامبر ((ص )) می فرماید:

((لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذرة من کبر)) . (48)

کسی که در قلب او ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد وارد بهشت نخواهد شد .

درباه حسد ، پیامبر ((ص )) می فرماید:

((الحسد ، یاءکل الحسنات کما تاءکل النار الحطب )) (49)

حسد ، کارهای خوب را می خورد ، همچون آتش هیزم را .

درباره حب مال ، پیامبر((ص )) می فرماید:

((حب المال و الشرف ینبتان النفاق کما ینبت الماء البقل )) . (50)

دوستی مال و ریاست ، نفاق را در وجود انسان می رویاند ، همانگونه که آب سبزی را .

در این باب ، روایات بسیاری در کتب روائی آمده است .

پیامبر ((ص )) می فرماید: ((ان الله لا ینظر الی صورکم و لا الی اموالکم و انما ینظرالی قلوبکم و اعمالکم ))

خدا به مال و ظاهر شما نظر نمی کند ، بلکه او به کارهای شما نظر می کند .

این پرتوی از ابعاد تقواست که خداوند متعال به ما سفارش کرده است تفصیل و بست آن را فرصتی فراخ باید چه زیبا و شایسته است که در پایان شرح وصیت پروردگار متعال ، منظور آیه کریمه ((ولقد وصینا الذین . )) است که در آغاز دستورالعمل آمد وصیت حضرت رسالت را به مولی الموحدین علی (ع ) بیاوریم :

((یا علی ، من تو را درباره خویش به چند چیز سفارش میکنم که یادداشت کن (راوی می گوید پس از این سخن ، پیامبر (ص ) فرمود: ((اللهم اءعنه )) خدایا یاریش کن )

1 راستگویی مبادا هرگز دروغی از دهانت بیرون آید .

2 ورع و پارسایی مبادا برخیانتی دلیر گردی .

3 ترس از خدای عزوجل ، بد انسان که گویا او را ببینی .

4 گریستن بسیار از ترس خدا که به هر اشک ریختنی هزار خانه در بهشت برایت ساخته شود .

5 نثار کردن مال و جان خود را برای خدا و دینت .

6 پیروی از سنت و روش من در نماز و روزه و صدقه ؛ اما نماز پنجاه رکعت و اما روزه در هر ماه سه روز: پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه و اما صدقه تا حدی که به تو بگویند: اسراف و زیاده روی کردی و با این که اسراف نمی کنی .

بر تو باد به نماز شب و بر تو باد به نماز زوال (ظهر) و بر تو باد به نماز زوال و بر تو باد به نماز زوال (پیامبر (ص ) این جمله را (بر تو باد به نماز زوال ) را سه بار تکرار می فرمایند ) و بر تو باد به خواندن قرآن در حالی و بر تو باد به این که دستهای خود را در نمازت بلند کنی و بگردانی (یعنی در حال تکبیر گفتن و بر گرداندن آن ) و بر تو باد به مسواک کردن با هر وضو و بر تو باد به اخلاق خوب با مردم با اخلاق خوب رفتار کنی و از اخلاق بد دوری جوئی و اگر نکردی جز خویشتن را نباید ملامت و سرزنش کنی )) (51)

امیر مومنان ، صلوات الله و سلامه علیه ، وصیت ارزشمندی به فرزندانش ، امام حسن مجتبی (ع ) کرده است که در نهج البلاغه (52) و جز آن (53) ، نقل شده است مطالعه و ، تاءمل در آن ، که شامل پندها و حکمتهای فراوانی است ، لازم و ضروری است ((روایت شده است که شخصی از پیامبر ، صلی الله علیه و آله ، طلب کرد که : یا رسول خدا ، مرا پندی ده .

حضرت فرمود: هرگز غضبناک مشو و در هیچ واقعه و حادثه غضب به خود را مده ؛ زیرا که هیجان غضب ، عنان اختیار از دست آدمی می رباید و گاه باشد که در حین استیلای غضب ، حرف چند بگوید که موجب خسران دنیاو آخرت باشد .

آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود: کاری مکن که محتاج عذری شوی ؛ یعنی باید کار تو در ظاهر و پنهان یکسان باشد و کاری نباشد که هرگاه ظاهر شود محتاج بعذر شوی ؛ چه ، هر چه محتاج بعذر است ، البته خالص نیست ، شرک خفی است و شرک خفی ، مانند شرک جلی ، اجتناب از او لازم است و فرق میان شرک جلی و خفی آن است که شرک جلی ، العیاذ بالله ، اعتقاد به شریک برای ذات اقدس الهی ، است ، مانند نصاری که به الوهیت عیسی ومریم ، علیهما السلام ، قائلند ، و شرک خفی ، غیر خدا را در عمل خیر داخل کردن است و بمضون : ((و جعل اله هوا)) عمل نمودن و از مضمون بلاغت مشحون : ((ولا یشرک بعبادة ربه احدا)) انحراف ورزیدن .

آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود: در نماز ، بسیار با خضوع و خشوع باش در هر نماز که می گذاری ، بنا را بر این بگذار که آخرین نماز است که می گذاری و به نماز دیگری نخواهی رسید آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود از خداوند عالم شرم کن ، چنانکه از همسایه ملاحضه می کنی و از ارتکاب بعضی از قبایح اجتاب می نمایی حضرت باری ، جمع کرده است کل وصیتها را در یک خصلت : ((تقوی )) خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((لقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم وایاکم اءن اتقوا الله )) . (54)

تقوی ، جمع کرده است تمام عبادت را به سبب تقوی ، انسان ، به درجات عالیه و مرتبه های بلند ، می رسد به سبب تقوا ، زندگی خود را با خداوند می گذراند ، زندگی پاک و پاکیزه یار و مونس متقی نیست ، مگر حضرت باری عزاسمه )) (55)

قال الله تعالی : ((ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر )) (56)

آنچه تا اینجا ذکر شد ، در فرصتی اندک و خاطری پریشان ، فراهم آمد و افزون بر آنچه آمد توفیق دست نداد شاید ، انشاءالله ، همین مقدار هم که گفته آمد اگر به دقت مراعات شود ، سالک طریق حق را کافی باشد خداوند ما و شما را در گفتار و کردار ، به آنچه می پسندد ، توفیق دهد و این چند روز باقیمانده عمر را وقف طاعت خود کند و از آنچه مایه دوری از آن ذات اقدس است باز دارد تنها او ، ولی این امر است و اعتقاد ما در هر جا بر اوست .

علامه حلی زندگی نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

در شب 29 رمضان 648 ق در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت نامش ((حسن )) و معروف به آیة الله علامه حلی است مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی (57) خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .

علامه حلی از سال 507 قمری در پی دعوت سلطان محمد اولجایتو حاکم ایران ، به ایران آمد و تا سال 716 در ایران تلاش و خدمات ارزنده ای را انجام داد و پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع ) را در سراسر قلمرو مغولان به اهتزاز در آورد و پس از مرگ محمد خدابنده به وطن خویش حله بازگشت و تا آخر عمر شریفش منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .

آثار بسیار زیادی از وی در فقه ، اصول ، احکام ، حدیث ، رجال ، تفسیر ، منطق و . بجای مانده است که باعث عظمت و سرافرازی شیعه شد .

ابن حجر عسقلانی - دانشمند سنی - چنین اعتراف می کند: ((علامه نامش مشهور و اخلاقی نیک دارد وقتی کتاب ابن تیمیه منحاج السند ((کتابی است بر رد شیعه و در جواب کتاب منحاج الکرامه علامه حلی )) - به او رسید گفت : اگر ابن تیمیه آنچه را که من گفتم می دانست ، جوابش را می دادم .

سرانجام علامه در محرم 726 هجری در سن 78 سالگی دار فانی را وداع گفت و در جوار بارگاه ملکوتی علی علیه السلام به خاک سپرده شد .

دستورالعملها

بسم الله الرحمن الرحیم

بدان ای فرزندم : که خداوند بر فرمانبرداری اش یاری ات کناد ، و بر انجام نیکیها و ملازمت خوبی ها توفیقت دهاد بر آنچه رضای او در آن است رهنمونت سازد و به هر آنچه از خوبی ها آرزو داری تو را برساند در دنیا و آخرت تو را با ((راحت دلی )) و ((چشم روشنی )) همراه سازد عمرت را با سعادت و آسایش دراز دارد و بدی ها را از تو ، به دور کند .

من در این کتاب ، (قواعد الاحکام )( 58) اساره فتاوای احکام را برایت خلاصه کردم ، و قواعد شریعت را با عباراتی کوتاه و قلمی روان ، روشن ساختم ((سمت رشد)) و راه حق را بر تو واضح کردم این در حالی است که پنج دهه از عمرم را پشت سر نهاده ، وارد ششمین دهه عمرم می شوم . .

چون خدا وصیت را بر من واجب کرده ، بویژه به هنگام احساس مرگ ، امر بدان کرده است : تو را سفارش می کنیم : تقوا را از دست مده ، زیرا ، تقوا راه و روشنی است که از پیامبر((ص )) باقی مانده ، و فریضه ای الهی است که مواظبت بر آن بر همه واجب است تقوا زرهی است نگهدار انسان از بدیها و توشه ای است جاویدان ، آن سودمندترین زاد است برای روزی که انسان بیکس و چشم ها نگران است .

دستورهای الهی را بجان بنوش ، رضای او را ملازم باش ، مکروهات را دوری گزین ، و از محرمات منزجر باش ، عمرت را در تحصیل کمالات سپری کن ، و لحظه های زندگی ات را در گردآوری فضیلت های علمی ، و عروج از پستی نقصان به قله کمال ، و از فرودگاه جهل به اوج عرفان بکار گیر نیکی ها را گسترش ده ، و برادرانت را در رسیدن به کمالات یاری کن بدی را از برادران مؤ منت به نیکی سزا ده ، نیکوکاران را با منت و آغوش باز بپذیر با پست همتان رفاقت مکن ، و از معاشرت نادانان دوری کن ؛ چه رفاقت آنان اخلاق تو را پست کرده ، و سبب جایگزینی خصایص ناپسند در وجود تو می گردد .

بر تو باد به ملازمت علماء و همنشینی با صاحبان فضیلت ؛ چه این مصاحبت وجودت را آماده تحصیل کمالات کرده ، و مهارت در استنباط مجهولات را به دنبال دارد سعی کن امروز تو از دیروزت بهتر باشد ، و در هر لحظه ای از کمالی نو بر خوردار گردی .

بر تو باد به صبر و بردباری ، و توکل بر خداوند ، و خوشنودی بر آنچه از دنیا به تو می رسد در هر شب و روز از خود حساب رسی کن بسیار از پروردگات آمرزش خواه (زیرا در هیچ لحظه ای سپاس او را چنانچه بایسته است نتوانی ) از نفرین مظلوم بویژه یتیمان و بیوه زنان بترس ، چه خداوند نسبت به شکستن دل های شکسته ، گذشت نمی کند .

بر تو باد به نماز شب ، که رسول خدا((ص )) بر آن اصرار داشته ، و خواسته او ، بوده است : فرموده است .

((من ختم له بقیام اللیل ثم مات فله الجنة )) (59) (کسیکه عمرش به ((شب زنده داری )) به پایان رسد ، بهشت از آن او است ) .

بر تو باد به ((صله رحم )) این عمل عمر را افزون سازد بر تو باد به ((حسن خلق )) و برخورد نیک که رسول الله فرموده است :

((انکم لن تسعوا الناس باموالکم ، فسعوهم باخلاقکم )) (60)

(شما توان آن ندارید که مردم را با اموال خود یاری کنید ، پس با برخورد خوب تان آنان را خوشنود سازید) .

بر تو باد به نیکی با اولاد پیامبر و پیوند با آنان ، خدا درباره آنان سفارش مؤ کد کرده ، و دوستی آنان را مزد رسالت قرار داده است .

((قل لا اءسلکم اجرا الا المودة فی القربی )) (61)

پیامبر در این زمینه فرموده است :

((انی شافع یوم القیامة لاربعة اصناف ، ولو جاؤ ا بذنوب اءهل الدنیا:(رجل ) نصر ذریتی و (رجل ) بذن ماله لذریتی عند المضیق (ورجل ) احب ذریتی باللسان والقلب (ورجل ) سعی فی حوائج ذریتی اذا طردوا او تشردوا)) (62)

(چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم ، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آنکه اولاد مرا یاری کند آنکه از اموالش به اولاد تنگدست کمک کند کسی که با زبان و قلب ، آنان را دوست بدارد آنکه تلاش کند در انجام حوایج و نیازهای اولاد تبعید شده و رانده شده من ) .

صادق ((ع )) فرمود:

اذا کان یوم القیامة نادی مناد: ایها الخلائق انصتوا فان محمد ((ص )) یکلمکم فینصب الخلائق فیقوم النبی ((ص )) واله فیقول : یامعشر الخلائق :من کانت له عندی یدا اومنه او معروف فلیقم حتی اءکافیه ، فیقولون بابائنا و امهاتنا واءی بد او ای منه وای معروف لنا ، بل الید و المنه و المعروف لله و لرسوله علی جمیع الخلائق فیقول : بل من آوی احدا من اهل بیتی او برهم او کساهم من عترتی او اشبع جایعهم فلیقم حتی اءکافیه ، فیقوم اءناس قد فعلوا ذلک فیاءتی النداء من عندالله : یا محمد؟ یا حبیبی ؟ قد جعلت مکافاتهم الیک فاسکنهم من الجنة حیث شئت فیسکنهم فی الوسیلة حیث لایحجبون عن محمد ((ص )) واهل بیته صلوات الله علیهم اجمعین )) . (63)

(هنگامی قیامت فرا رسد ، منادی فریاد زند: هان ای مردم ، پیامبر با شما سخن می گوید سکوت بر فضا حاکم می شود و همه دم فرو بندند ، سپس پیامبر و آل او بلند شده ، و پیامبر چنین فرماید: ای مردم ! هر آنکه برای من کاری کرده یا خوبی نموده ، و یا منتی بر من دارد بلند شود تا من او را امروز کفایت کنم (و از هول قیامت نجاتش دهم ) آنان عرض کنند: به فدای شما پدران و مادران ما ، چه کسی برای شما کاری انجام داده یا خوبی کرده یا بر شما منتی دارد ، بلکه این خدا و رسول اند که بر همه انسانها منت دارند ، و به آنها خوبی کرده اند .

رسول خدا فرماید: هر آن کسانی که فردی از اهل بیت مرا پناه داده ، یا به آنان خوبی کرده ، یا برهنگان آنانرا پوشانیده ، و یا گرسنگان شان را سیر کرده است ، برخیزند تا آنان را با (شفاعت ) کفایت کنم گروهی از مردم بلند شوند ، سپس از جانب پروردگار ندا رسد: ای محمد حبیبم ! من پاداش دادن آنان را به تو واگذاشتم ، هر جای بهشت خواهند جایشان ده ، پس از آن در ((وسیله )) آنان را جای دهند و آن مکانی است که حجابی بین آنان و چهارده معصوم نیست بر تو باد به بزرگ داشتن فقهاء و احترام علماء در این باره رسول خدا فرمود:

((من اکرم فقیها مسلما لقی الله یوم القیامة و هو عنه راض و من اهان فقیها مسلما لقی الله یوم القیامة و هو علیه غضبان )) (64)

(آنکه فقیهان و دین شناسان ژرف نگر را گرامی دارد ، خدا را در روز قیامت ملاقات کند در حالی که از او راضی و خرسند است ؛ و آنکه فقیه مسلمانی را توهین کند ، و قدرش را سبک دارد ، خدا را در حالی که از او خشمگین است ملاقات کند) نگاه به چهره عالم و در خانه آن و نشست و برخاست با آن عبادت شمرده شده است و بر تو باد به ژرف اندیشی و تفقه در دین ، و تلاش در جهت فزودن چه امیر مومنان ((ع )) به فرزندش فرمود: ((تفقه فی الدین فان الفقها ورثه الانبیا وان طالب العلم یستغفر لهم من فی السموات و من فی الارض حتی الطیر فی الهوا والحوت فی البحر و ان الملائکه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضابه )) (65)

(در دین ژرف بیندیش و فقیه شو! چون فقها جانشین پیامبرانند برای طالب علم ، هر آنچه در آسمان و زمین است استغفار می کنند؛ حتی مرغ ها در هوا و ماهی ها در دریا! فرشتگان باخرسندی بالهای خود را برای دانشجو پهن می کنند )

مبادا که دانش خویش را کتمان کنی ، و بر روی نیازداران نگشایی ، که خدای تعالی می فرماید:

((ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و المهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم الاعنون )) (66)

(آنانکه پیام های وحی ما را که برای انسانها تعیین کرده ایم ، و در کتاب بروشنی بازگو نموده ایم می پوشانند؛ بر این گروه نفرین خدا و نفرین نفرین شدگان باد) .

و رسول خدا فرمود: ((اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله تعالی )) (67)

(هنگامی که بدعت (نوآوریهای بر خاسته از رسوبات ملی ، قومی ، توارثی ، فرهنگی به دور از دین ) پیدا شد ، بر دانشمندان است که دانش خود را آشکار سازند ، آنان که چنین نکنند ، نفرین خدا بر آنها باد!)

ونیز فرمود:

((لا تمنحوا الجهال الحکمة فتظلموها ، ولا تمنعوها اءهلها فتظلموهم )) . (68)

(حکمت را به نااهلان ندهید که اگر دادید بر حکمت ستم کردید و از اهلش دریغ مدارید ، که به اهل حکمت ستم روا داشته اید) .

((والحمد لله علی حسن التوفیق و هدایة الطریق )) .

فیض کاشانی زندگی نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

((محمد)) مشهور به ((ملامحسن )) و ملقب به فیض در چهاردهم صفر سال 1007 قمری در کاشان بدنیا آمد پدرش رضی الدین شاه مرتضی (950 - 1009 ق ) بوده است و مادر او زهرا خاتون (متوفی 1071 ق ) بانویی عالم و شاعر بوده است .

شاگردان این بزرگ عبارتند از:

1 - محمد مشهور به علم الهدی 2 - احمد مشهور به معین الدین 3 - محمد مؤ من فرزند عبدالغفور 4 - شاه مرتضی دوم 5 - ضیاءالدین محمد 6 - ملاشاه فضل الله و ملا علامی 7 - ملا محمد باقر مجلسی 8 - سید نعمت الله جزایری 9 - قاضی سعید قمی 10 - ملا محمد صادق خضری و . .

علامه فیض آثار بسیار زیادی در تفسیر ، کلام ، عرفان و اخلاق دارند که مهمترین آنها عبارتند از: تفسیر صافی ، تفسیر اصفی ، تفسیر مصفی ، الوافی ، الشافی ، النوادر ، المحجة البیضاء و مفاتیح الشرایع ، اصول المعارف ، اصول العقائد ، علم الیقین ، الحق الیقین ، عین الیقین و الحق المبین ، الجبر و الاختیار و . بوده است .

علامه دست توانایی نیز در نظم و نثر داشته و اشعار وی حاوی نکات دقیق اخلاقی می باشد .

شیخ در 84 سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و روح ملکوتش به دیار باقی شتافت .

دستورالعملها

قسمت یکم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی .

امابعد ، این رساله ایست موسوم به ((زادالسالک )) ، در جواب سئوال یکی از برادارن روحانی نوشته شده که از کیفیت سلوک راه حق پرسیده بود .

بدان ((ایدک الله بروح منه ))(70) ، همچنانکه سفر صوری را مبدئی و منتهائی و مسافتی و مسیری و زادی و راحله و رفیقی و راهنمایی می باشد ، همچنین سفر معنوی را که سفر روح است ، بجانب حق سبحانه و تعالی ، همه هست .

مبداءش جهل و نقصان طبیعی است ، که با خود آورده از شکم مادر: ((والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا)) . (71)

و منتهایش کمال حقیقی است ، که فوق همه کمالات است ، و آن وصول است به حق سبحانه و تعالی : ((وان الی ربک المنتهی )) ، ((یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه )) (72)

و مسافت راه درین سفر ، مراتب کمالات علمیه و عملیه است که روح ، طی آنها می کند ((شیئا فشیئا)) ، هر گاه بر صراط مستقیم شرع ، که مسلوک اولیا واصفیا است سایر باشد: ((وان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ، و لا تتبعوا السبل فتقرق بکم عن سبیله )) . (73) و این کمالات مترتب است بعضی بر بعضی ، تاکمال متقدم طی نشود به متاخر منتقل نتوان شد ، چنانکه در سفر صوری تا قطعه مسافت متقدمه طی نشود ، به متاخر ، نتوان رفت (74)

و منازل این سفر ، صفات حمیده و اخلاق پسندیده است ، که احوال و مقامات روح است از هر یک به دیگری ، که فوق آنست منتقل می شود به تدریج ، منزل اول یقظه است که آگاهی است و منزل آخر توحید است که مقصد اقصی است ازاین سفر (75) ، و تفاصیل این منازل و درجات آن در کتاب ((منازل السائرین )) (76) مذکور است .

و مسیر این سفر جد تمام و جهد بلیغ نمودن و همت گماشتن است ، در قطع این منازل به مجاهده و ریاضت نفس به حمل اعباء (77) تکالیف شرعیه از فرائض و سنن و آداب و مراقبه و محاسبه نفس آنا فآنا و لحظه فلحظة و هموم را واحد گردانیدن (78) ، و منقطع شدن به حق سبحانه و تعالی : ((و تبتل الیه تبتیلا ، والدین جاهدوا فینا لنهدینهم سلبنا)) (79) و زاد راه این سفر تقوی است : ((و نزودوا فان خیر الزاد التقوی )) (80) و تقوی عبارتست از قیام نمودن به آنچه شارع امر به آن فرموده است ، و پرهیز کردن از آنچه نهی از آن کرده از روی بصیرت (81)؛ تا دل به نور شرع و صیقل تکالیف آن ، مستعد فیضان معرفت شود از حق عزوجل : ((واتقوا الله و یعلمکم الله )) (82) ، و همچنانکه مسافر صوری تا قوت بدن از زاد حاصل نکند قطع راه نتواند کرد ، همچنین مسافر معنوی تا به تقوی و طهارت شرعیه ، ظاهرا و باطنا قیام ننماید و روح را تقویت به آن نکند ، علوم و معارف و اخلاق حمیده که بر تقوی مترتب می شود و تقوی از آن حاصل می شود ، (نه بر سبیل دور) بر او فائض نمی گردد (83) و مثل این ، مثل کسی است که در شب تار ، چراغی در دست داشته باشد و به نور آن ، راهی را می بیند و می رود؛ هر یک گام که بر می دارد قطعه از آن راه روشن می شود و بر آن می رود ، و هکذا ، . و تا گام بر ندارد و نرود ، روشن نشود و تا روشن نشود نتواد رفت ، آن دیدن به منزله معرفت است و آن رفتن به منزله عمل و تقوی : ((من عمل بما علم ، اورثه الله علم ما لم یعلم (84) ، العلم یهنف بالعمل ، فان اجابه والا ارتحل (85) ، لا یقبل الله عملا الا بمعرفة و لا معرفة الا بعمل فمن عرف ، دلته المعرفة علی العمل و من لم یعمل ، فلا معرفة له ، الا آن الایمان بعضه من بعض )) (86) و کذا عن الصادق علیه السلام . و همچنانکه در سفر صوری ، کسی که راه نداند به مقصد نمی رسد ، هم چنین در سفر معنوی کسی که بصیرت در عمل ندارد به مقصد نمی رسد : ((العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده ، کثرة السیر الا بعدا)) (87)

و راحله این سفر ، بدن است و قوای آن ، و همچنانکه در سفر صوری ، اگر راحله ضعیف و معلول باشد ، راه را طی نتواند کرد ، همچنین در این سفر صحت بدن و قوت قوی نباشد ، کاری نتوان ساخت پس تحصیل معش از این جهت ضروری است و آنچه از برای ضرورتست به قدر ضرورت یابد ، پس طلب فضول در معاش ، مانع است از سلوک ، و دنیای مذموم که تحذیر از آن فرموده اند ، عبارت از آن فضول است که بر صاحبش و بال است ، و اما قدر ضروری از آن ، داخل امور آخرتست و تحصلیش عبادت ، و همچنانه اگر کسی راحله را در سفر صوری در اثنای راه سر دهد ، تا خود سر می چرد ، راه او طی نمی شود؛ همچنین در این سفر معنوی اگر بدن و قوی را بگذارند تا هر چه مشتهای آنها است به فعل آورند و به آداب و سنن شرعیه مقید نگرداند و و لجام آنرا در دست نداشته باشد ، راه حق طی نمی شود .

و رفیقان ای راه ، علماء و صلحاء ، و عباد سالکانند ، که یکدیگیر را ممد و معاونند ، چه هر کسی بر عیب خود زود مطلع نشود ، اما بر عیب دیگری زود واقف می شود ، پس اگر چند کس با هم بسازنند ، و یکدیگر را از عیوب و آفات با خبر سازند ، زود راه برایشان طی می شود و از دزد و حرامی دین ایمن می گردند ، چه ((الشیطان الی المنفرد اقرب منه الی الجماعة ، و یدالله علی الجماعة )) (88) اگر یکی از راه بیرون می رود ، دیگری او را خبردار می گرداند ، و اگر تنها باشد تا واقف می شود ، هیهات است و راهنمایی این راه پیغمبر است ، (صلی الله و علیه و آله و سلم ) و سائر ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) ، که راه نموده اند و سنن و آداب وضع کرده و از مصالح و مفاسد راه خبر داده اند و خود به این راه رفته اند ، و امت را به تاسی و اقتفای خود فرموده اند: ((لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه (89) قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله )) . (90)

و محصل آنچه ایشان می کرده اند و امر به آن می فرموده اند چنانکه از روایات معتبره به طریق اهل بیت ، علیهم السلام ، مستفاد می شود از اموری که سالک را لابد است ، از آن ، و اخلال به آن به هیچ وجه جائز نیست ، بعد از تحصیل عقائد حقه بیست و پنج و چیز است :