دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق0%

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق نویسنده:
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14110 / دانلود: 5286
اندازه اندازه اندازه
دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

دستور العملهای عرفانی از علمای بزرگ اخلاق

نویسنده:
فارسی

قسمت دوم

نامه ای از عالم متبحر فیض کاشانی

و محصل آنچه ایشان (پیامبر و ائمه معصومین ) می کرده اند و امر بآن می فرموده اند چنا که از روایات معتبره بطریق اهل البیت (علیهم السلام ) مستفاد می شود از اموری که سالک را لابد است از آن و اخلال بآن بهیچ وجه جایز نیست بعد از تحصیل عقاید حقه بیست و پنج چیز است .

اول محافظت بر صلوات خمس ؛ اعنی گزاردن آن در اول وقت بجماعت و سنن و آداب ؛ پس اگر بی علتی و عذری از اول وقت تاخیر کند ، یا بجماعت حاضر نشود ، یا سنتی از سنن یا ادبی از آداب آنرا فرو گذارد الا نادرا از سلوک راه بیرون رفته و با سایر عوام که در بیدای جهالت و ضلالت سر گردان می چرند و از راه و مقصد بیخبرند و ایشان را هرگز ترقئی نیست مساوی است .

دوم : محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات با اجتماع شرائط الا مع العذر المسقط (91) که اگر سه جمعه متوالی ترک نمار کند بی علتی دل اوزنگ گیرد بحیثیتی که قابل اصلاح نباشد .

سوم : محافظت بر نماز معهوده رواتب یومیه ؛ که ترک آنرا معصیت شمرده اند الا چهار رکعت از نافله عصر و دو رکعت از نافله مغرب و وتیره که ترک آن بی عذری نیز جایز است .

چهارم : محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن چناچنه زبان را از لغو و غیبت و دورغ و دشنام و نحو آن و سایر اعضا را از نظم و خیانت و فطور را از حرام و شبهه بیشتر ضبط کند که در سایر ایام می کرد .

پنجم : محافظت بر صوم سنت که سه روز معهود است از هر ماهی که معادل صوم دهر است چنانچه بی عذری ترک نکند و اگر ترک کند قضا کند و یا بمدی از طعام تصدق نماید .

ششم : محافظت بر زکوة بر وجهی که تاخیر و توانی جایز ندارد مگر عذری باشد مثل فقد مستحق یا انتظار افضل مستحقین و نحو آن .

هفتم : محافظت بر انفاق حق معلوم از مال ؛ اعنی مقرر سازد که هر روز یا هر هفته یا هر ماه بسائل یا محروم می داده باشد بقدر مناسب مال چنانچه اخلال بآن نکند و اگر کسی را نیز بر آن مطلع نسازد بهتر است ((والذین فی اموالهم حق معلوم ؛ للسائل والمحروم )) ففی الحدیث انه غیر الزکوة )) .

هشتم : محافظت بر حجة الاسلام چنانچه در سال وجوب بفعل آورد و بی عذری تاخیر روا ندارد .

نهم : محافظت بر زیارت قبور مقدسه پیغمبر و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) خصوصا امام حسین (علیه السلام ) چه در حدیث آمده که زیارت حسین (علیه السلام ) فرض است بر هر مومن که هر که ترک کند حقی از خدا و رسول ترک کرده باشد ، و در حدیث دیگر وارد است که هر امامی را عهدیست بر گردن اولیاء و شیعه خود را از جمله تمامی وفای بعهد؛ زیارت قبور ایشان است .

دهم : محافظت بر حقوق اخوان و قضای حوائج ایشان چه تاکید بلیغه در آن شده بلکه بر اکثر فرائض مقدم داشته اند .

یازدهم : تدارک نمودن هر چه از مذکورات فوت شده باشد وقتی که متنبه شده باشد مهما امکن .

دوازدهم : اخلاق مذمومه مثل کبر و بخل و حسد و نحو آنرا از خو سلب کردن بریاضت و مضادت ، و اخلاق پسندیده مثل حسن خلق و سخا و صبر و غیر آن بر خود بستن تا ملکه شود .

سیزدهم : ترک منهیات جملة : و اگر بر سبیل ندرت معصیتی واقع شود زود باستغفار و توبه و انابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد ((ان الله یحب التوابین و ان الله یحب کل مفتتن ثواب )) .

چهاردهم : ترک شبهات که موجب وقوع در محرماتست ؛ و گفته اند: ((هر که ادبی را ترک کند از سنتی محروم می شود؛ و هر که سنتی را ترک کند از فریضه ای محروم می شود)) .

پانزدهم : در مالا یعنی خوض نکردن که موجب قسوت خسران است و فی الحدیث ((من طلب مالا یعنیه فاته ما یعنیه )) و اگر از روی غفلت صادر شود ، بعد از تنبه تدارک نماید باستغفار و انابت ان الذین اتقوا ادا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون ، و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لا یقصرون و تا ترک مجالست بطالین و مغتابین و آنهائی که سخنان پراکنده گویند و روز می گذرانند نکند از مالا یعنی خلاص نشود چه هیچ مثل این نیست در ایجاب قسوت و غفلت و تضییع وقت .

شانزدهم : کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل تما در تنویر قلب دارد .

هفدهم : هر روز قدری از قرآن تلاوت کردن و اقلش پنجاه آیه است بتدبر و تامل و خضوع و اگر بعضی از آن در نماز واقع شود بهتر است .

هیجدهم : قدری از اذکار و دعوات ورد خود ساختن در اوقات معینه خصوصا بعد از نمازهای فریضه ؛ و اگر تواند که اکثر اوقات زبان را مشغول ذکر حق دارد و اگر چه جوارح در کارهای دیگر مصروف باشد زهی سعادت ؛ از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقولست که زبان مبارک ایشان اکثر اوقات تر بوده است بکلمه طیبه لااله الا الله اگر چیزی می خورده اند و اگر سخن می گفته اند و اگر راه می فته اند ، الی غیر ذلک ؛ چه این ممد و معاونی قوی است مرسالک را ، و اگر ذکر قلبی را نیز مقارن ذکر لسانی سازد باندک زمانی فتوح بسیار روی می دهد؛ تا می تواند سعی نماید که دم بدم متذکر حق می بوده باشد تا غافل نشود که هیچ امری باین نمی رسد در سلوک و این مددی است قوی در ترک مخالفت حق سبحانه و تعالی بمعاصی .

نوزدهم : صحبتن عالم و سوال از او و استفاده علوم دینیه بقدر حوصله خود تا می تواند که علمی بر علم خود بیافزاید ((اکیس الناس من جمع علم الناس الی علمه ) ) صحبت اعلم از خود را فوزی عظیم شمرد ، و اگر عالمی یابد که بعلم خود عمل کند متابعت او را لازم شمرد و از حکم او بیرون نرود و پیری که صوفیه می گویند عبارت از چنین کسی است ، و مراد از علم ، علم آخرت است نه علم دنیا ، و اگر چنین کسی نیابد و اعلم از خود نیز نیابد با کتاب صحبت دارد و با مردم نیکو سیرت که از ایشان کسب اخلاق حمیده کند ، و هر صحبتی که او ار خوشوقت و متذکر حق و نشاه آخرت می سازد از دست ندهد .

بیستم : با مردم بحسن خلق و مباسطت معاشرت کردن تا بر کسی گران نباشد و افعال ایشان را محملی نیکو اندیشیدن و گمان بد به کسی نداشتن .

بیستم و یکم : صدق در اقوال و افعال را شعار خود ساختن .

بیست و دوم : توکل بر حق سبحانه و تعالی کردن در همه امور؛ و نظر بر اسباب نداشتن ، و در تحصیل رزق اجمال کردن و بسیار بجد نگرفتن در آن ، و فکرهای دور بجهت آن نکردن ؛ تا می توان بکم قناعت کردن و ترک فضول نمودن .

بیست و سوم : بر جفای اهل متعلقان صبر کردن ، و زود از جا در نیامدن و بدخوئی نکردن ، که هر چند جفا بیشتر می کشد و تلقی بلا بیشتر می کند زودتر بمطلب می رسد .

بیست و چهارم : امر بمعروف و نهی از منکر بقدر وسع و طاقت کردن و دیگران را نیز بر خیر داشتن و غمخواری نمودن و با خود در سلوک شریک ساختن اگر قوت نفسی داشته باشد؛ والا اجتناب از صحبت ایشان نمودن با مدارا و تقیه ؛ تا موجب وحشت نباشد .

بیست و پنجم : اوقات خود را ضبط کردن و در هر وقتی از شبانه روزی وردی قرار دادن که بآن مشغول می شده باشد تا اوقاتش ضایع نشود ((چه هر وقتی تابع موقوت له است )) و این عمده است در سلوک .

اینست آنچه از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم ) بما رسیده که خود می کرده اند و دیگرانرا می فرموده اند .

اما چله داشتن و حیوانی نحوردن و ذکر چهار ضرب کردن و غیر آن که از صوفیه منقولست از ایشان (ع ) وارد نشده و ظاهرا بعضی از مشایخ امثال اینها را بجهت نفوس بعضی مناسب می دیده اند در سهولت سلوک بنا بر آن امر بآن می فرموده اند و ماخذ چله شاید حدیث من اخلص لله اربعین صاحبا ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه باشد ، و ماخذ ترک حیوانی ((لا تجعلوا بطونکم مقابر الحیوانات )) و نحو آن ؛ و شکی در این نیست که گوشت کم خوردن و در خلوت نشستن و بفراغ بال و توجه تام مشغول ذکر بودن دخلی تمام در تنویر قلب دارد و لیکن بشرط آنکه مانع جمعه و جماعت نباشد .

و از جمله اموری که عمده است در سلوک جریت است اعنی آزاد بودن از شوائب طبیعت و وساوس عادت و نوامیس عامه ؛ چه سالک را هیچ سدی عظیم تر از این سه امر نیست و بعضی از حکماء اینها را روسای شیاطین نامیده اند و هر قبیحی که از هر کسی سر می زند چون نیکو می نگری بیکی از این سه منتهی می شود .

و اما شوائب طبیعت مثل شهوت و غضب و توابع آن را از حب مال و جاه و غیر آن ((تلک الدار الاخرة نجعلها للدین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا)) .

و اما وساوس عادت مانند تسویلات نفس اماره و تزیینات او و اعمال غیر صالحه بسبب خیالات فاسده و اوهام کاذبه و لوازم آن از اخلاق رذیله و ملکات ذمیمه ((قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا ، الدین سعیهم فی الحیواة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسبون صنعا)) .

اما نوامیس عامه مانند متابعت غولان آدمی پیکر و تقلید جاهلان عالم آسا و اجابت استغوا و استهوای شیاطین جن و انس و مغرور شدن بخدع و تلبیسات ایشان ((ربنا رانا الدین اضلانا من الجن والانس نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الاسفلین )) .

اما بعضی رسوم و اوضاع و در مانند لباس و معاشرت با ناس که در عرف زمان مقرر شده باشد متابعت جمهور در آن باید کرد بحسب ظاهر تا در پوستین این کس نیفتند ، چه امتیاز باعث وحشت و غیبت می شود ، مگر آنکه متابعت ایشان در آن مخالفت با امر مهم دینی که ترکش ضرر بسلوک داشته باشد که در آن هنگام متابعت لازم نیست مگر از باب تقیه ، و امثال این امور را برای بصیر زمان منوط باید داشت و هر که این بیست و پنج چیز مذکور را بر خود لازم گرداند و بجد می کرده باشد از روی اخلاص اعنی ((ابتغاء لوجه الله لالغرض دنیوی عاجل )) روز بروز حالش در ترقی باشد؛ حسناتش متزاید و سیئاتش مغفور و درجاتش مرفوع ، پس اگر از اهل علم باشد اعنی مسائل علمیه الهیه از احوال مبداء و معاد و معرفت نفس و امثال آنها بر گوشش خورده و دانستن آن را کما هو مقصد اقصی داند و کمال اهتمام بمعرفت آن دارد و از اهل آن هست که بفهمد روز بروز معرفتش متزاید می گردد بالهام حق بقدر کسب استعدادی که از عبادت و صحبت علماء و سخنان ایشان او را حاصل می شود ، والا صفای باطنی و دعای متسجابی و نحو آن از کمالات در خور سعی و توجه خود می یابد و بر هر تقدیر او را قربی بحق سبحانه حاصل می شود و محبت و نوری ؛ و محبت کامل و نور وافر ثمره و معرفت است ، و معرفت گاه بحدی می رسد که اکثر امور آخرت او را مشاهده می شود و در این نشاه ، چنانکه از حارثة بن نعمان منقول است و حدیث او در کافی مذکور است ، و محبت هر گاه که اشتداد یافت و بحد عشق رسید و بذکر حق ، مستهتر گشت تعبیر از ن بلقاء ، و وصول ، و فناء فی الله و بقاء بالله ، و نحو آن می کنند .

و اینست غایت و غرض از ایجاد خلق چنانکه در حدیث قدسی وارد است ((کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف ، و فی التنزیل و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون قیل : ای لیعرفون و انما عبر عن المعرفة بالعبادة لانها لا تنفک عنها و انما عبر عن اللازم بالملزوم ، لئلایتوهم ان المقصود ایه معرفة کانت بل المعرفه الخاصه التی لا تحصل الا من جهة العبادة )) چه معرفت را انواع متعدده و طرق متکثره است و هر معرفتی موجب قرب و وصول نمی شود چه اکثر عامه را نیز معرفتی از راه تقلید حاصل است و متکلمین را نیز معرفی از راه دلائل جدلیه که مقدمات آن از مسلمات و مقبولات و مظنونات ترکیب یافته هست و فلاسفه را نیز معرفتی از راه براهین عقلیه که مقدمات آن از یقینیات مرکب شده هست و هیچ یک از اینها موجب وصول و محبت نمی گردد پس هر که معرفت از راه عبادت او را حاصل شده او ثمره شجره آفرینش است و مقصود از ایجاد عالم و دیگران همه بطفیل او موجود شده اند و از برای خدمت او؛

طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری

و لهذا در حدیث قدسی وارد است ((خطابا للنبی صلی الله و علیه و آله وسلم که لولاک لما خلقت الافلاک )) .

پس هر که همتی عالی دارد و در خود جوهری می یابد باید که بکوشد تا از راه عبودیت و تقوی و طهارت خود را باین مرتبه نزدیک سازد .

گرچه وصالش نه بکوشش دهند آنقدر ای دل که توانی بکوش

هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشید گنه می بنوش

اگر بمقصد رسیدی زهی سعادت و اگر در این راه مردی زهی شهادت

اگر در راه او مردی شهیدی و گر بردی سبق زین العبیدی

و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی

در غرور این هوس گر جان دهم به که دل در خانه و دکان دهم

و التوفیق من الله العزیز الحکیم والحمدلله رب العالمین و الصلوة علی محمد وآله اجمعین .

علامه مجلسی زندگی نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه مجلسی به سال 1037 هجری قمری جشم به جهان گشود پدرش مولا محمد تقی مجلسی از شاگردان بزرگ و شیخ بهائی است وی دارای تالیفات بسیاری است از جمله ((احیاء الاحادیث فی شرح تهذیب الحدیث )) مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری است که خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود .

مهمترین اثر علامه مجلسی کتاب عظیم بحارالانوار است که بعلت فرصت کم و مشاغل زیاد علامه فرصت تصحیح روایات را پیدا ننمود بهمین دلیل در مقدمه چنین آورد: ((در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن بنویسم و برای استفاده خردمندان ، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم ))

حضرت امام خمینی (ره ) نیز درباره بحارالانوار چنین می فرمایند: ((بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده است ، چه درست باشد یا نادرست ، در آن کتابهایی است که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و او نخواسته کتاب علمی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردی !))

علامه بجز بحار کتابها در مسائل بسیاری دارد که از آن جمله اند:

1 - مراءة العقول فی شرح اخبارالرسول (در شرح اصول کافی )

2 - ملاذالاخبار فی شرح التهذیب

3 - شرح اربعین

4 - حق الیقین

5 - عین الحیاة

6 - حلیة المتقین و . .

علامه پس از درگذشت مرحوم ملامحمد باقر سبزواری در 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت که در این مسند خدماتی بسیار به ایران و تشیع نمود .

سرانجام این بیرق تلاش در 27 رمضان 1111 قمری چشم از جهان فرو بست و پیکر پاکش در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر پاکش بخاک سپرده شد .

دستورالعملها

بسم الله الرحمن الرحیم

((والذی وجد هذا الضعیف فی ازمنة الریاضات انی کنت فی مطالعه التفاسیر الی ان رایت فی لیلة فیما بنی النوم و الیقظ سیدالمرسلین (ص ) فقلت فی نفسی تدبر فی کمالاته و اخلاقه فکما کنت تدبره یظهر لی عظمته صلی الله و علیه وآله وسلم و انواره بحیث ملا الجو و استیقظت فالهمت بان القرآن خلق سیدالانبیاء صلی الله و علیه و آله وسلم فینبغی ان اتدبر فیه لکما ازداد تدبری فی آیة واحدة کان یزداد الحقائق الی ان ورد علی من معلوم مالا تتناهی دفعة واحدة فقی کل آیة کنت اتدبر فیها کان یظهر مثل ذلک ولایمکن التصدیث بهذا المعنی قبل الوقوع فانه کالممتنع العادی ، لکن غرضی من ذکره الارشاد للاخوان فی الله .

و قانون الریاضة ، الصمت عما لا یعنی ، بل عن غیر ذکر الله تعالی ، و ترک سمستلذات من المطاعم و المشارب والملابس ، والمناکح ، والمنازل وامثالها ، والعزلة عن غیر اولیائه تعالی ، و ترک النوم الکثیرة ، ودوام الذکر مع لمراقبة و قد جرب القوم المدوامة علی ذکر (یا حی یا قیوم با من لا اله الا انت ) و جربته ایضا ، لکن کان اکثر ذکری (یاالله ) مع اخراج غیر تعالی عن القلب بالتوجه الی جنابه تعالی والعمدة هو الذکر مع المراقبة والبوقی لیست الذکر .

والمداوامة علی ما ذکر اربعین یوما تصیر سبباا لان یفتح الله تعالی علی به انوار حکمته و معرفته و محبته ، ثم یترقی الی مقام الفناء فی الله والبقاء بالله کما تقدم الاخبار المتواترة فی ذلک .

و لما کان هذا الطریق اقرب الطریق الی الله تعالی کان معارضة النفس والشیاطین الظاهرة والباطنة فیه اشد فانه لواشتغل الناس جمیعا بطلب العلوم یعارضونهم غالبا لان الغالب فی طلب العلوم حب المال والجاه والعزة هند الخلائق وحینئذ یمدهم الشیاطین ، اما لو کان الغرض من طلب العلم رضاه ، الی یحصل المعارضات فمالم تحصل ینبغی ان یتدبر فی ان للشیطان فی له غرضا . .

و انا فی اربعین سنه متشغل بهدایة الناس ولم یتفق ان یجلس احدهم بهذا القانون و لیس ذلک الالعزته و نفاسته ، و فی الهدایات العامة و نشر العلوم الدینیة اهتدی اکثر من ماة الف .

و اتفق لی فی هذه الایام ان رایت سید المصطفتین وسالته صلی الله و علیه وآله وسلم عن اقرب الطرق الی الله سبحانه فقال صی الله و علیه وآله وسلم هو ما تعلم ، والانسان بمجرد قول کاذب یقول : انی اعرف الکیمیا یصرف امواله واوقاته فیه مع انه یعلم انه لو کان صادقا لا یحتاج الی الاظهار ، بل لا یظهره و ان قتل باشد العذاب و مع هذا یصرف امواله باحتمال الصدق .

والذی اقوله هو عین آیات الله و اخبار سید المرسیلن والائمة المهتدین الهادین ((علیهم صلوات الله اجمعین ) و صدقه حکماء الظاهر کابی علی فی اشاراته فی المنط التاسع فلاباس بان تصرف اوقاتک اربعین یوما فی العبادات ، مع انک مکلف فی جمیع عمرک بذلک ، لکن مع التضرع والابتهال الیه تعالی فی حصول هذا المطلب لا بقصد الامتحان ، بل بقصد العبادة لله تعالی کما قله صلی الله و علیه وآله وسلم ، من اخلص لله اربعین صباحا فتح الله تعالی ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه و تقدم قریبا - والحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان و هدانا الله . (92)

ترجمه :

دریافته هایی را که این بنده ، از دوران ریاضت و خودسازی بدست آوده ام ، مربوط به زمانی است که به مطالعه و تحقیق تفاسیر پرداخته بودم ، و شبی بین خواب و بیداری حضرت محمد((ص )) را زیارت کردم با خود گفتم که : شایسته است تا در کمالات و اخلاق وی دقیق شوم ، هر چه ندبر من فزونتر می گشت ، عظمت و نورانیت آن حضرت گسترده تر و روشنتر می نمود از این روی ، دریافتم که خلق و سرشت او ، قرآن است ، و باید در قرآن بیندیشم هر چه دقت من در آیه ای بیشتر می شد ، دریافت فزونتری از حقایق نصیبم می گردید بگونه ای که یک باره حقایق بیکرانی به جانم سرازیر می شد و چنین موهبتی ، در پی هر تدبر من در آیه ای پدید می آمد .

البته ، برای کسی که به چنین توفیقی دست نیافته ، باور این سخن ، غیر ممکن می نماید ، چرا که غیر عادی به نظر می رسد ، اما - در نام ویاد این مطالب - راهنمائی و برادران ایمانی ام را قصد نموده ام آن دستور ((خودسازی و ریاضت )) عبارت است از:

از هر کلامی که سود ندارد ، و بلکه از غیر یاد حق تعالی ؛ زبان به کام کشیدن از لذتها و خوشیهای (غیر ضروری و باز دارنده ) ، خوردنیها ، پوشیدنیها ، زناشوییها ، مسکنها و . ، دست کشیدن .

از مراوده با غیر اولیاءالله دوری جستن .

خواب فراوان را ترک نمودن .

یاد خداوند متعال را ، همراه با مراقبت ، پیشه خود ساختن .

دیگران ، مداومت بر ذکر ((یا حی یا قیوم لااله الا انت )) را پی می گرفتند ، و من نیز آن ذکر را آزموده ام اما بیشترین ذکر من ((یالله )) است ، با دور افکندن غیر حق از قلب ، و با توجه به ذات باری تعالی البته ، مهم و اساسی ، همان ذکر حق تعالی ، با مراقبت است ، که دیگر چیزها به پایه ذکر نمی رسد (93)

پایداری - به مدت چهل روز (94) - بر آنچه که (از قانون تمرین و ریاضیت ) بر شمردیم ؛ باعث می شود ، که در بهایی از انوار: حکمت ، معرفت و محبت الهی گشوده گردد ، و سپس ، آدمی به مقام فناء و بقاء باالله ترقی کند و راه یابد (چنانکه روایات فراوانی در این باب گذشت ) و از آن روی که اینم شیوه خودسازی و سیر الی الله ؛ نزدیک ترین راهها به سوی خداست ؛ تعارض نفس و شیاطین ظاهر و باطن ، با آن شدیدتر است زیرا اگر همه مردم به نمی شوند ، چرا که بیشتر غرضها ، در روی آوری به این گونه دانشها؛ دوستی مال ، مقام و برتری نزد مردم است که اگر چنین شد ، شیاطین نیز مدد کار می شوند .

اما اگر ، غرض از آموختن دانش ، خشنودی خداوند متعال بود ، (به گونه طبیعی ) دشواریهایی را پیش روی دارد که اگر دشواری پدیدار نشد ، سزاوار است است که در این کوتاه آمدن شیطان - که شاید غرضی در آن داشته باشد - درنگ کنیم .

در این چهل سالی که به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخته ام ، کسی را که بر اساس این دستورالعمل ، به خود سازی به پردازد ، نیافتم ، و این خود دلیل شکوهمندی و گرانمایگی این دستور است ، در صورتیکه ، با راهنمایئهای همگانی و گسترش دانشهای دینی ؛ بیش از صد هزار نفر را ، هدایت کرده ام .

در این ایام ، دیدار حضرت رسول ((ص )) را توفیق یافتم ، از ایشان پرسیدم نزدیک ترین راه ، برای سیر الی الله چیست ؟ حضرت فرمودند ، همان است که می دانی (و بدان عمل کرده و دستور می دهی ) .

چگونه است ، آدمی که در برابر ادعای دروغین کسی که می گوید: من کیمیاگرم ، دارایی و فرصتهای خود را صرف می کند ، در صورتی که می داند ، اگر این ادعا راست باشد ، نیازی به اظهار آن نیست ، بلکه باید در کتمان آن بکوشد ، اگر چه به بدترین شکنجه ها کشته شود اما به احتمال اینکه راست می گوید ، راضی است که مال خود را برای او پرداخت کند .

و آنچه که من می گویم ، بر گرفته از خود آیات الهی ، روایات پیغمبر((ص )) و امامان معصوم ((ع )) است چیزی اس که حکمای ظاهر ، مانند ، بوعلی سینا ، - در نمط نهم از اشارات - نیز بدان گواهی داده است (95)

پس ایرادی ندارد ، که تو چهل روزت را (به این گونه که گفتم ) به عبادت پردازی - با اینکه باید تمام عرمت را چنین کنی - با تضرع وزاری به درگاه خداوند روی آوری ، با انگیزه بندگی و عبادت ، و نه برای آزمایش .

چنانکه ، خاتم انبیاء((ص )) فرمودند: ((کسی که چهل روز خود را برای خداوند خالص کند ، سرچشمه های معرفت را ، از جانش بر زبانش جاری می سازد)) (96)

((والحمد لله هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا لله ))

ابن ابی جمهور احسائی

دستورالعملها

بسم الله الرحمن الرحیم

بر تو باد به ارج نهادن علم و مدام در خدمت او بودن مباد زلال علم و را با طمع و سهل انگاری ، آلوده سازی ؛ زیرا این حالات ، گستاخی و بی حرمتی بر دانش است .

برخی عارفان گفته اند:

((العلم من شرطه لمن خدمه ان یجعل الناس کلهم خدمه و اوجب صونه علیه کمایصون من عاش ، عرضه و دمه ))

ار شرایط فراگیری و خدمت به دانش ، آن را است که همه مردم را به نوکری علم بدارد صیانت علم را بر خویش فرض شمارد همان طور که خون و آبروی معاشران و خانواده خویش را پاس می دارد .

پس از برادر! با تمام توان علم را پاس دار و مکانتش را با به کارگیری آن در فهم دین ، حفظ کن بر تو باد به تلاتش بی امان در فراگیری آن در تجهت تکمیل علم ، از پرسش ، هیچ گاه ، ملول مشو .

از پیامبر(ص ) ، روایت شده است :

((لو علم الناس بما فی العلم ، لطلبوه و لو بسفک المهج )) (97)

اگر مردم به بهره و فایده علم واقف شوند ، با تن دادن به خون ریزی آن را به دست آرند .

یا: ((طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة )) (98)

دانش آموزی ، بر هر زن و مردم مسلمان ، واجب است .

یا:

((اطلبوا العلم و لو بالصین )) (99)

طلب کندی دانش را ، هر چند در چین (دور دستترین مناطق ) باشد .

یا:

((یا علی من لا یعلم خرج اذا سال عما لا یعلم )) (100)

هان ای علی (ع )! نادان وقتی در مقام پرسش بر آید ، از نادانی بیرون آید .

از کتمان علم و نگفتن آن به دانش پژوهان بپرهیز ، چه خداوند متعال فرمود:

((واذ اخذ الله میثاق الذین اوتوالکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه )) (101)

پیامبر(ص ) فرمود:

((اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه ، فمن لم یفعل ، فعلیه لعنة الله )) . (102)

وقتی بدعتها هویدا شد ، بر دانشی مرد است که علمش را آشکار سازد کسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد .

یا:

((من کتم علما نافعا الجمه الله بلجام من نار)) . (103)

هر که علم سودمندی را کتمان کند ، خدا بر او دهانه ای از آتش زند .

امام علی (ص ) در بایستگی نشر علم و تعلیم جاهلان فرمود:

((ما خذا لله علی الجهال ان یتعلموا ، حتی اخذ علی العماء ان یعملوا )) (104)

مباد علم را به هر کسی بیاموزی و بی ضابطه نشر کنی این عمل نزد همه مردم ناپسند است سید بشر ، صلی الله و علیه وآله ، فرمود .

((لا تو توا الحکمة غیر اهلها فتظلموها)) (105)

حکمت و دانش را به نا اهل میاموز؛ چه این کار ستم بر او است .

یا:

((لا تلفوا الدر بافواه الکلاب )) (106)

گوهر را در دهان میفکن

برخی پژوهشیان و متتبعان ، در قالب شعر چنین گفته اند:

و من منح الجهال علما اضاعه و من منع المستوجبین فقد ظلم

آن که دانش را بر نا اهلان ارزانی باز دارد ، آن را ضایع کرده و کسی که علم را از تعلیم به شایستگان باز دارد ، بر آنان ستم کرده است .

بسیار بیاموز و مباحثه کن ، زیرا علم مرده است که آموختن آن را زنده کند اندوخته های علمی نیز ، مرده اند که با بحث و بررسی شکوفایی و حیات پیدا می کنند .

امام جعفر صادق (ع ) فرمود:

((تلاقوا و تحادثوا و تذاکر و افان فی المذاکرة احیاء امرنا رحم الله امرءا احیا امرنا)) (107)

همدیگر را دیدار کنید بر یکدیگر احادیث ما را قرائت کنید و درباره مطالب آن مذاکره نمایید؛ زیرا بررسی و گفتگوی علمی ، ((امر)) ما را زنده کند درود و رحمت خدا بر کسی که ((امر)) ما را احیاء کند .

بر تو باد به از بر کردن مطالب علمی و مرور کردن و یاد آوری آنها ، زیرا بهترین علم آن است که در سینه جای گیرد .

برخی چنین گفته اند:

انی لاکره علما لایکون معی اذا خلوت به فی جوف حمام

من دانش را که به هنگام تنهایی در حمام (و در اختیار نداشتن نوشته ها) با من نمی باشد ، ناپسند ، دارم .

پس در همه حال ، پاسش بدار و با او دمخور باش ؛ زیرا آفت علم ، فراموشی است تنها بر ثبت علوم در کتابها اطمینان مکن ؛ زیرا کتاب پاسبانی تباه کننده است ، چنانکه گفته اند:

لا تفر حن بجمع العلم فی کتب فان للکتب آفات تفرقها

النار تحرقها و الماء یغرقها واللبث (108) یمزقها واللص یسرقها

به گردآوری دانش در کتابها ، شادمان مباش ؛ زیرا کتاب را آفاتی است دانش بر باد ده آتش آن را می سوزاند ، آب غرقش می کند ، گذشت زمان فرسوده و پاره اش می کند و دزد آن را می برد .

وقتی خداوند ، به تو این نعمت را عنایت کرد و به دست یابی این فضیلت و برتری ، انعام نمود ، همراه این دانش تقوای او بدار و از حرامهای او ، دروی کن زیرا آلوده شدن به گناهان ، نعمت را زایل سازد چه نیکو سروده است :

اذا کنت فی نعمة فارعها فان المعاصی تزیل النعم

ودوام علیها بشکر الاله فان الاله شدید النقم

هنگامی که نعمتی به تو روی آورد ، پاسش دار همانا گناهان و نافرمانیها آن را زایل می کند آن نعمت را با شکر معبود جاودان کن البته خداوند تلافی کننده سختی است .

پیامبر (ص ) فرمود:

((ادم الطارة یدم علیک الرزق )) (109)

بر تهذیب و طهارت نفست مداومت کن ، تا روزیهای مادی و معنوی ات پایدار ماند .

سفارش می کنم تو ار بر پاس داشتن حقوق استاد و معلمت نخست باید بدانی ، او ، راهنما ، هادی ، مرشد و فراخواننده تو ، به علم و دانش است بلکه او ، هداتی و سازندی تو را هم خویش کرد او ، کسی که رنجهای تن فرسایی را برای راهنمایی تو به جان خرید تا تو از روی تحقیق و بصیرت ، به راه حق رهنمون شدی و اهل هدایت و صاحب توفیق گشتی پس او ، پدر حقیقی ، استاد معنوی و نعمت بخش تو پس از خداست .

بنابراین ، با تمام توان حق او را پاس بدار و از او به بزرگی بین مردم یاد کن .

در احترام و ستایش ان بکوش ، تا از جرم عظیم عاق پدر معنوی و ناسپاسی اش در امان مانی .

دستورات او را فرمان بر ، زیرا سید عالمیان پیامبر کرام ، صلی الله و علیه وآله ، فرمود:

((من علم شخصا مسالة ، ملک رقه فقیل له : ایبیعه ؟ قال لا ، و لکن یامره و ینهاه )) (110)

هر که شخصی را یک مطلب بیاموزد ، در حقیقت مالک او شود پرسیدم : یعنی می تواند او را بفروشد؟ پاسخ داد: نه حق امر و نهی نسبت به او پیدا می کند .

باید از او حکم و دستور بخواهد ، چون شاگرد ، مامور به فرمان برداری استاد خویش است .

درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگی آن ، آمده است : وقتی وارد مجلسی که او حضور دارد ، شدی ، سلام کن و از او احترام خاصی به عمل آور در پایین پای مجلس او بنشین و حضور او را بزرگ شمار در حضور او با دیگری مشورت کن صدایت بلندتر از صدای او نباشد مواظب باش در حضور تو ، هیچ کس غیبت او نکند وقتی پرسش مطرح می شود ، پیش از استاد ، پاسخ مگو با تمام رو به او توجه کن به حرفهایش نیک گوش بدار و به درستی گفته های او معتقد باش .

در حضور مردم ، سخنش را رد مکن و هنگام خستگی و بی حوصلگی زیاد سوال مکن .

با دشمنان او ، همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار وقتی پرسش می کنی و او پاسخ نمی دهد ، تکرار مکن (111) چون مریض شد به عیادتش ، شتاب کن هنگامی که غایب می شود از حال او پرس و جو کن .

هنگامی که به دیدار یار شتافت ، بر جنازه او حاضر شو .

چون چنین کردی ، خداوند قصد تو را ، از استفاده از محضر او ، برای تقرب به خدا و جلب خوشنودی حق ، می داند ولی اگر رفتارت با استاد چنین نبود ، سزاوار آنی که خداوند دانش و شرف را از او بگیرد .

این وصیت من به توست به خدا می سپارمت او ، مرا بس است و بهترین وکیل می باشد .

این مختصر را نیازمند درگاه خدای بی نیاز ، محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور احساوی ، قلمی کرد .

والسلام