صفات پسندیده و ناپسند زن
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : آیا به شما بگویم بدترین زنها کیست ؟ زنی است که در میان خانواده خودش خوار بوده ولی نزد شوهرش تکبر می کند ، نازا و کینه توز است ، از کار زشت پرهیزی ندارد ، وقتی شوهرش نیست زینت خود را به دیگران نشان می دهد ، ولی بر شوهرش امتناع می کند ، به سخن شوهرش گوش نمی کند و اطاعت او نمی نماید ، وقتی شوهر با او - در کامیابی - خلوت می کند ، همانند مرکب چموش امتناع می کند ، همو که نه عذری می پذیرد و نه از خطائی می گذرد .
و فرمود : بهترین زنهای شما زنی است بچه زا و مهربان و با عفت باشد ، نزد خانواده - پدر و مادر - عزیز و نزد شوهر متواضع باشد ، زیبائی و زینت خود را وقف شوهر کند و از دیگران بپوشاند ، سخن شوهر را گوش کند و از او اطاعت نماید ، و چون شوهر با او خلوت کند خواسته او را انجام دهد ، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئی - نکند (بلکه خود را نگه دارد و متین باشد تا نزد شوهر عزیز گردد)
محبت اساس موفقیت خانواده
اعضاء یک خانواده که رکن مهم آن زن و شوهر هستند ، گذشته از ضرورتهائی که آنها را دور هم جمع می کند ، باید از پیوندی مقدس و درونی که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است ، برخوردار باشند .
زن و شوهر نباید به حکم ضرورت ، با هم زندگی کنند ، در هنگام ساختن یک بنا ، میان آجرها هرگز علاقه در کار نیست ، فقط به حکم ضرورت در کنار هم قرار گرفته اند .
ولی در کانون خانواده چطور ؟ آیا در زندگی مشترک آنها هم باید به حکم ضرورتها و ناچاریها با هم باشند ؟ مسلما خیر ، کانون خانواده باید از بنیاد محکمتری که همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد ، حکمت متعالیه حضرت حق ، در یک حسابرسی و نقشه کشی دقیق بهترین فرصت را برای پی ریزی این بنیاد در اوائل ازدواج ایجاد کرده است ، شور و نشاط جوانی ، شهوت و احساس محبت بسیار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائی است که همراه با پیوند جنسی ، پیوند دو قلب هم انجام گیرد و این عروس و داماد هستند که باید از این فرصت و بهانه ، نهایت استفاده را بکنند ، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه ای گسترش دهند که تا پایان عمر همدیگر را دوست و دلسوز هم بدانند .
اخلاق در خانواده : فرصت طلائی برای پیوند جاودانه
عروس و داماد باید توجه داشته باشند آن شور و عشق اولیه ازدواج که به خاطر مسائل جنسی و تازگی آن موجب علاقه شدید آنها نسبت به یکدیگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقی نمی ماند ، اگر از این فرصت طلائی برای ایجاد پیوند عمیق دوستی و حقیقی میان خود در ماورای مسائل جنسی استفاده نکنید ، هنگام رنگ باختن مسائل جنسی ، دچار مسائل عدیده ای خواهید شد که چه بسا تا آخر عمر دست به گریبان شما خواهد بود .
این شور و علاقه اگر فقط بر مبنای مسائل جنسی باشد پس از مدتی نه چندان طولانی حساسیت خود را از دست می دهد و واقعیت زندگی بعد مهم زندگی می شود ، زیرا آن هیجانات و تحریکات شهوی و جذبه های اولیه از کار افتاده و آن میل شدید کاسته شده و کسانی که موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل یکدیگر جا کنند ، پشتوانه ای محکم جایگزین آن نموده اند که تا آخر عمر ضامن اجرائی سعادت آنان خواهد بود و ما در این مبحث بر آنیم که توفیق الهی راههای ایجاد این محبت را که پایه یک زندگی شیرین است جستجو کنیم ، تا بتوانیم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در کنارهم داشته باشیم و دوست نداریم که پس از گذشت مدتی از سر آغاز ازدواج ، وقتی که واقعیات زندگی نمایان شد و گرد و غبار شهوات کاسته شد ، زن و شوهر خود را نسبت به یکدیگر بی علاقه ببیند .
زندگی نباید بگونه باشد که با هم بسازند ، سازش بوی جنگ و سپس تظاهر به صلح از روی ناچاری می دهد ، باید با هم بجوشند ، غمخوار یکدیگر باشند ، از دیدن یکدیگر لذت ببرند ، نشاط می یابد ، سرمست می شود و روحیه می گیرد - خلاصه دلها باید با هم باشد نه جسم تنها ، آن خانواده ای که اساس آن بخاطر ناچاریها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهری که به خاطر فرزندانشان با هم هستند و می ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضایع گردند ، خانه آنها اداره است ، میان زن و شوهر اگر غیر از محبت چیز دیگری سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود ، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختی باید مراقب باشند و این حقیقت را با تمام وجود درک کنند و بپذیرند که خانه ، زندان نیست و آنها هم سلولی نیستند ، خانه اداره نیست و آنها مثل دو کارمند نیستند ، خانه میدان جنگ نیست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند ، اینها هیچ نیست ، خانه کانون گرم صفا و محبت است و در یک کلمه خانه محیط دوستانه زندگی است و ازدواج یک اشتراک و همکاری مقدس برای رسیدن به سعادت می باشد .
نیاز به محبت
مسائل و احتیاجات زندگی نباید زن و شوهر را از توجه به نیازهای یکدیگر و شخصیت آنها غافل کند ، زوجین باید دقت کنند ، حتی اگر دنبال زندگی شیرین هستند باید در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند ، اگر هزاران وسیله رفاهی فراهم شود اما دل خوش و نشاط نباشد زندگی شیرین نیست .
حتی اگر یکی از طرفین از روی کوته فکری به فکر سعادت و رفاه خود بیش از طرف دیگر هم باشد باز باید کاری کند که نشاط و سلامتی روحی و جسمی همسر خود را به بهترین وجه فراهم کند ، گرچه اساس این تفکر که همسر خود را فقط به خاطر بهره وری و سودجوئی یکطرفه خواستن ، فکری خام و ابلهانه است .
در این راستاست که باید به شدت مراقب باشند ، تا حقیقت هستی و رگ حساس همسر خود که همان روح و روحیات اوست نه تنها لطمه نخورد که از نشاط و سلامتی بیشتری برخوردار شود .
همه می دانیم زندگی مشکلات دارد ، موانع و سختیها در راه خواسته های به حق یا ناحق موجود است و مهمترین عامل موفقیت در مبارزه با مشکلات ، استقامت و همت و دلگرمی است ، روحیه شخص خود باخته و دلسرد و بی رمق در مقابل کوچکترین حوادث از کاهی کوهی می سازد ، تا چه رسد به کوه مشکلات ، اینجا چه باید کرد ؟ یک همسر شایسته مخصوصا بانوان چه باید بکنند ؟ آیا باید صرف نظر از مشکلات شوهر و مسائل درونی و بیرونی او ، به فکر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ، باشند ؟ و نه تنها موجب دلگرمی نشده که روحیه او را خرابتر گردانند ؟ هرگز .
در این موارد بیش از خواسته های خود سعی کنید به فکر همسرتان باشید ، با محبت و ملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائی از تواضع و خوش رفتاری ، روح او را آرامش داده و موجب شوید خانه محیط آرام بخشی برای او باشد و شما باعث تجدید قوای روحی و جسمی او باشید - حالا که بسیاری از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود ، گرگ صفتی پیش گرفته اند ، و منتظرند با کوچکترین بهانه ، یکدیگر را پاره کنند ، و همچون گرگها بر سر منافع مادی به جان یکدیگر افتاده اند ، سعی کنید که محیط خانه برای وی جای امنی باشد به دور از این جنگ و گریز .
راه کمک به همسر و دلگرمی در زندگی
خستگی مال روح است نه جسم و نه مشکلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلی مال روح است نه بدن ، خود باختگی مال روح است نه بدن ، خلاصه مرکز اصلی اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمینه آن در مسائل مادی ایجاد می شود ، مشکلات در خارج وجود انسان پدید می آیند ، ولی روح خسته می شود .
آنچه سخت است وجود مشکلات نیست ، بلکه سختی در خستگی روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشکلات نه تنها ضرر نمی بیند که آبدیده تر هم می شود و بر تجربیات خود نیز در مقابله با مشکلات می افزاید .
مشکل حقیقی این است که سختیهای زندگی روح کسی را افسرده و خسته و بی طاقت کند ، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترین نقصها شده است گرچه هیچ مشکلی در زندگی مادی نداشته باشد ، و برعکس روح اگر با نشاط و نیرومند شد بزرگترین موفقیتها را داشته و بدست خواهد آورد ، گر چه مشکلات چون کوهها بر سر راه او باشند .
راه موفق شدن در زندگی برای هر کسی در مقابله با مشکلات و سختیها یکی از دو راه است : 1 - برداشتن مشکلات خارجی و موانع 2 - تقویت روحیه ، راه اول ، راهی است که اغلب مردم به آن می اندیشند و آن را تنها راه حل مشکل نیز می پندارند ، و سعی می کنند که این مشکلها بوجود نیاید و اگر هم آمد می خواهند همانها را برطرف کنند ، و به همان نیز قانع هستند ، و هر کس را نیز بدون مشکل مادی یافتند خوشبخت می دانند و طبعا هر که مشکلات مادی دارد همچون فقر و مرض و شغل پائین و غیره بی چاره و ناکام می پندارند ، و این طرز فکر در عکس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه کاملا هویدا است .
و لذا چون راه حل این مشکلات را در بر طرف کردن آن می دانند ، اگر نتوانند مثلا به یک بیمار کمک کنند و یا نیاز نیازمندی را بر طرف کنند ، خود را ناتوان از کمک به وی می بینند ، در مسائل خانوادگی هم اگر با این سطح فکر رفتار کنیم ، چه بسا همسری بگوید من که نمی توانم در مسائل مالی ، اداری و غیره به او کمک کنم ، پس وظیفه ای ندارم .
اما راه حل دومی نیز هست که بسیار مؤ ثرتر و مفیدتر نیز خواهد بود ، به این صورت که انسان توجه کند ، فشار مشکلات بر روح آدمی است ، لذا با تقویت روحیه خود و یا کسی که درگیر مشکلات است او را در مقابله با مشکلات قدرتمند گرداند ، کاری کند که خود بتواند مشکلاتش را بر طرف کند ، یعنی درست از همان راهی که مشکلات فشار می آورند ، آن را برطرف کنیم ، اینراه از جهتی بسیار آسان تر و عمومی تر خواهد بود ، و بسیار نیز مؤ ثر می باشد .
وقتی کسی را یافتند که در اثر مشکلات تحت فشار روحی قرار دارد نگران است و دلگرمی را از دست داده ، روحیه او را تقویت کنید ، تفاوت و امتیاز مهم این راه از روش اول این است که اگر بخواهیم مشکلات خارجی را برطرف کنیم ، چون مشکلات انواع مختلف دارند ، یکنفر نمی تواند از هر جهت به او کمک کند .
همچنانکه تعداد زیاد مشکلات اگر با کمک مداوم تواءم باشد موجب تنبلی و وابستگی روحی می شود و امکان کمک هم برای امثال همسران نیست ، بر خلاف روش دوم که ربطی به زیادی مشکلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد .
گفتن چند جمله سنجیده و مؤ ثر ، همراه با اخلاق و رفتار محبت آمیز و تشویق صمیمانه ، بهترین کمک برای تقویت روحیه است چه از معلم به شاگرد ، یا همسر به همسر ، یا پدر به فرزندان و دیگران .
بعد از بیان آن مقدمه عروس و داماد می توانند بخوبی رمز همیاری و خدمت به یکدیگر را دریابند .
اگر ساختمان وجودی هر انسانی به گونه ای است که خواه یا ناخواه در مقابل تشویق و دلگرمی و صمیمیت و محبت قوت می گیرد و متاءثر می شود .
چرا از این وسیله مهم در راه موفقیت زندگی استفاده نکنید ؟ با محبت و ایجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صمیمیت می توانید پشوانه محکمی برای زندگی خود و موفقیت شوهر در مقابله با مشکلات و در نتیجه سعادت خود فراهم کنید .
انسان نیازمند و تشنه محبت است
انسان هر قدر هم که بزرگ باشد ، چه از نظر سن و یا مقام ، باز از تنهائی گریزان است ، احتیاج به دوستی صمیمی و یکرنگ دارد ، دوست دارد علاقه خود را برای کسی که نسبت به وی علاقه مند است صرف کند ، بشرط آنکه طرف او واقعا طرف به وی علاقه مند باشد .
زوجین باید سعی کنند ، این نیاز را برطرف کنند ، یعنی از نظر دوستی نیز یکدیگر را غناء کنند ، اگر پای محبت در میان آمد ، فضای محبت و عالم دوستی و شور و هیجان محبت ، عالم دیگری دارد با آثار و روشهای مخصوص بخود .
خلاصه آنکه در فضای محبت معادلات و معیارها بطور کلی دگرگون می شود ، و انسان به جهت ساختمان روحی خود مثل یک ماهی می ماند که در فضای محبت ، نشاط می یابد و رشد می کند ، خطاها ، سختی ها ، کمبودها ، مرضها ، همه و همه جلوه دیگری دارند ، تو گوئی اکسیری است که اگر به سخت ترین مشکلات زده شود آن را راحت و زیبا می کند .
افسوس که قدر این گوهر و ارتباط و تاءثیر آن در زندگی خانوادگی و اجتماعی ناشناخته است .
انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتی از کسی یافت با تمام وجود به او علاقه مند می شود و انس می گیرد وگرنه بناچار وقتی آب زلال و شیرین نبود به آب شور هم بسنده می کند .
برای همسرتان آب شیرین ، و گوارائی باشید در محبت ، و غذای لذیذ و خوشمزه ای از محبت تدارک ببینید که مشتاقانه بسوی خانه آید ، نه آب شور دوای تلخی که بناچار باید خورد و تحمل کرد .
شرط اول محبت ، شناخت روحیات همسر است
.
اولین قدم برای ایجاد محبت شناخت یکدیگر و روحیات طرفین است ، اینکه یک سلسله مفاهیم و دستورات را شما یاد بگیرید و بدون درک موقعیت مناسب همسرتان آن را بکار برید چه بسا برعکس نتیجه می دهد .
خلاصه آنکه عقل و هوش و درایت و ذکاوت همسر در این راه مهمترین وسیله برای موفقیت است .
اینکه شوهر یا همسر شما از چه چیز خوشحال می شود و یا ناراحت می شود ؟ نسبت به چه کسانی یا چه کارهائی علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت باید او صحبت کرد و چه صحبتی باید کرد ؟ چه موقع باید نیازهای مادی خانواده یا خود را بازگو کنید ، در چه شرائطی باید گله کرد ؟ چگونه باید گفت ؟
اینها از اموری نیست که بتوان برای آن مقررات دقیقی وضع کرد هر انسانی در شرائط خاص خود بسر می برد ، چه زن و چه مرد ، روحیات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و غیره به اشکال مختلف شکل گرفته است .
این همسر هوشمند و عاقل است که در رهگذار زندگی باید همسر خود را درک کند ، او را و موقعیت خانوادگی و اجتماعی و اخلاقی او را درک کند .
همچنانکه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و یا کیفیت آرایش دلخواه یکدیگر آگاهی می یابند و سعی می کنند حتی المقدور آن را رعایت کنند ، مثلا یک بانوی هوشمند سعی نمی کند غذائی درست کند که فقط خودش علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است .
درست همین روش را باید در تمامی مسائل زندگی پیاده کرده ، و این احتیاج به شناخت همه جانبه از همسر دارد .
با توقعات و روحیات نامطلوب چگونه باید برخورد کرد ؟
البته معلوم است منظور روحیات فاسد و ضداسلامی همسر شما نیست در مقابل روحیات فاسد و نامناسب همسر باید ایستادگی کرد اما نه بگونه که نه تنها از آن اخلاق دست نکشد بلکه به شما هم بدبین شود خاص و موقعیت سنجی همراه با لطف و محبت می خواهد اگر همسرتان احساس کند شما دوست او هستید ، سخن دوستانه مخصوصا از یک دوست قابل پذیرش است ولو سخت باشد ، اما اگر شخصیت او را در این راستا نادیده گرفتید ، نه تنها از اخلاق نامناسب خود دست نمی کشد بلکه نسبت به شما نیز کم علاقه می شود .
هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد .
هرگاه خواستید چیزی تقاضا کنید ، نباید فقط به فکر گرفتن تقاضای خود باشید و به هر قیمتی شده آن را بدست آورید ، این کار مناسب محیط خانواده نیست بلکه به میدان جنگ و یا جنگل شبیه تر است .
مثلا شما برای خودتان یا فرزندانتان لباس می خواهید ، شوهر شما وارد خانه می شود ، بدون در نظر گرفتن موقعیت ، شروع می کنید به در خواست کردن ، و چه بسا که عکس العمل تند او - گرچه نابجاست - روبرو می شوید و دنبال آن ممکن است مسئله ادامه یابد و کم کم عواقب سوء پیدا کند ، و با زیاد شدن تدریجی کدورتها رشته محبت پاره می شود .
ولی یک بانوی عاقل می داند هنگامی که هنوز شوهر خستگی کار روزانه را بر دوش می کشد و برای استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن کار دیگری بر عهده وی نیست ، او باید صبر کند تا شوهر خستگی بگیرد ، سپس با وی راجع به مسائل مختلف اندکی صحبت کند ، چه بسا در امور زندگی دچار مشکلاتی باشد ، اعصابش در اثر حادثه ای کوفته شده باشد ، مخارج تازه ای برایش پیش آمده باشد ، که اگر بی حساب و کتاب ، تقاضا کند مسلما جواب منفی خواهد گرفت ، و اگر موقعیت مناسب بود با نرمی و از روی محبت ، تقاضای منطقی خود را بنماید .
این همسر اشتباه می کند .
آن همسرانی که گمان می کنند اگر با سرسختی و درشتی و به زحمت انداختن همسر خود خواسته خود را تحمیل کرده به دست آورده اند ، زیرک و موفق هستند ، بسیار در اشتباهند ، آنها مثل کسی هستند که برای خرید قند به مغازه ای رفته بود ، صاحب مغازه که سنگ ترازوی او از گل پخته بود ، مقداری در ترازو گذاشت ، رفت تا قند را بیاورد .
خریدار که به خوردن گل عادت داشت ، موقعیت را مغتنم شمرد و شروع کرد مقداری از آن گل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را کشید و تحویل داد ، خریدار بیچاره خوشحال از اینکه زرنگی کرده و صاحب مغازه را فریب داده و گل او خورده است ، رفت غافل از اینکه کم شدن گل موجب کم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است .
آری ، آن همسری که خوشحال است از اینکه با سختی و ایجاد ناراحتی به خواسته خود رسیده ، در حقیقت با بدست آوردن آن خواسته ، سنگ زیرین زندگی که همان محبت و علاقه است را به یک یا چند خواسته فروخته است محبتی که شیرین تر از قند است را داده و گل آلوده ای را که با ناراحتی همراه شده گرفته است .
کیفیت محبت و ابعاد آن در انسان
هر انسانی بر حسب بافت روحی عقائد و ارزشهای مسلط و یا مهمی که دارد ، مسائل و اموری برای او اهمیت می یابد و به نسبت شدت و ضعف شکل گیری روح و فکر او نسبت به امور مختلف ، از خود عکس العمل نشان می دهد ، انتظار اینکه اگر کسی به چیزی یا انسانی ، علاقه داشت تحت هر شرائط و هر شکلی محبت را حفظ کند ، بدون در نظر گرفتن ارزشهای مهم و مسلط روحی و فکری وی ، جاهلانه است .
اینکه انسان به چه چیز باید اهمیت دهد و چه چیزی لایق است که بیش از هر چیزی محبت انسان را جلب کند و محبوب انسان شود یک مسئله است ؟ و اینکه دوست و همسر یا پدر و مادر چه چیز را در درجه اول اهمیت قرار می دهند مسئله دیگری است ؟
همیشه اینطور نیست که محبتها بر طبق بایدها باشد ، بلکه برعکس در صد کمی از محبتها در آن درجه که باید باشد هست .
مثلا ما مسلمانان معتقدیم مسلمان باید محبتش به خدا و رهبران دینی بیش از محبت او به هر چیز دیگر باشد ، ولی آیا در واقعیت چنین است ؟ هرگز ، زیرا محبتی که بسیاری از ماها نسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهای خود داریم با محبتی که به خدا داریم قابل مقایسه نیست ، ما برای بدست آوردن مسائل غیرالهی با شوق اقدام می کنیم و تحمل مشقت می نماییم و انتظاری هم نداریم ، اما همینکه پای مخارج الهی و تحمل زحمت برای خدا پیش آید ، قدمها سست می شود و دستها بخیل می گردد !
این نمونه ها نشان می دهد که ما در اعتقاد خدا را قبول داریم و به او هم محبت می ورزیم ، اما نه بمقداری که معتقدیم باید محبت داشت ، درصدی از محبت به خدا و پیامبر و دین را هر مسلمانی دارد ، اما به تناسب حالات روحی افراد و صفای روح و اخلاق حمیده و یا رذیله و مسائل فکر و ارزشهای دیگر ، مقدار این محبت فرق می کند ، و به تناسب همان مقدار محبت ، برای دین خرج می کنند .
مثلا اگر مسلمانی به دین 20 درجه محبت دارد اگر موردی پیش آید که به آن 50 درجه علاقه دارد ، مثلا علاقه او به مال بیش از علاقه به دین باشد ، می بینیم که مسئله دینی را رها می کند و آن کار خلاف دین را مرتکب می شود ؟ البته در این بین مسائل قابل بررسی بسیار است .
منظور این است که بدانیم دوستی مراتب دارد ، اگر کسی در اثر برخورد با موردی ، نسبت به مسئله اظهار بی علاقه گی کرد ، دلیل این نیست که مطلقا بی علاقه است بلکه فقط می فهماند به آن چیز دیگر علاقه بیشتری دارد .
معیار و اندازه محبت در زن و شوهر
با این مقدمه آنچه بیان شد که زندگی محتاج محبت است و بدون محبت پایه های خانواده استوار نیست ، منظور این نیست که زن نسبت به شوهر و یا شوهر به زن باید چنان محبتی داشته باشد که هیچ چیز را مثل آن دوست نداشته باشد ، اینکه بعضی از همسران توقع دارند همسرشان باید آنها را بر همه چیز و همه کس مقدم دارد ، توقع نابجائی است .
توقع معقول از یک همسر آن است که محبت یک همسر را داشته باشد ، یعنی همسر خود را بعنوان یک همسر پذیرفته و محبت همسری را داشته باشد ، دقت کنید ، محبت خاص همسر ، یعنی شوهر آن محبتی که باید یک شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتی را که یک زن باید به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهری ، داشته باشد ، و طبعا این درجه مخصوص و معینی از علاقه خواهد بود .
مرا بیشتر دوست داری یا . ؟
اینکه یک زن شوهرش بپرسد مرا بیشتر دوست داری یا پدر و مادرت را ؟ سؤ ال نامعقولی است ، محبت به پدر و مادر سبک و گونه دیگری است که ربطی به زن و شوهر ندارد و اگر شوهر بگوید پدر و مادرم را بیشتر دوست دارم ، نباید زن ناراحت شود که پس مرا دوست نداری یا کمتر دوست داری - هر کس باید پدر و مادر را بیش از دوست و همسایه و فامیل و همسر و غیره از مردم عادی دوست داشته باشد ، و محبت هر کسی در جای خود مطلوب است ، بنابراین اگر کسی پدر و مادرش را بر دیگری مقدم کند ، دلیل بی محبتی نیست ، توقع اینکه همسر شما ، اگر شما را دوست دارد باید بر همه چیز مقدم کند ، انتظار واهی و بیهوده است .
گذشته از اینکه در همان محبت زن و شوهری هم افراد درجات مختلف دارند ، و تا وقتی به حد افراط و تفریط نرسیده نباید توقع بیشتر داشت .
اینگونه همسر قابل سرزنش است
آری آن شوهری که قناری خود را بیش از همسرش پذیرفته ، قابل سرزنش است ، و یا آن همسری که لباس و آرایش را بر شوهرش مقدم می نماید قابل سرزنش است ، اینکه مرد ، به عیش و نوش با دوستان بپردازد و از همسرش غفلت کند ، قابل سرزنش است ، اینکه زن متوقع باشد که همیشه باید همراه مرد باشد و مرد را مقید کند ، که در هر سفری باید او هم باشد و مرد حق ندارد با دوستانش به جائی رود یا تنهائی به یک میهمانی رود ، توقع بی جاست .
همچنانکه اگر مردی یا زنی بدون هیچ مصلحتی ، پدر و مادر را در هر کاری خانواده خود دخالت دهد و خواسته همسر را نادیده بگیرد کار بجائی نیست ، اینکه حتما باید در هر کاری پدر و مادر نظر دهند وگرنه دیگری ناراحت می شود کار غلطی است که نه فرزند باید انجام دهد و نه پدر و مادر اندیشمند باید توقع این کار را داشته باشند .