درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)0%

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: محمد تقی حکیم
گروه:

مشاهدات: 9755
دانلود: 3220

توضیحات:

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 194 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9755 / دانلود: 3220
اندازه اندازه اندازه
درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

پاداش حجاج

تشرف به خانه ی خدا موفقیت بزرگی است. کسی که این موفقیت نصیبش شد، سعادتی عظیم نصیب او شده است. ولی همان طور که محصلان هر کدام نمره ی مخصوصی می گیرند، مراتب حجاج نیز یکسان نیست. هرکس وظیفه اش را کاملتر انجام دهد و عمق و واقع اعمال حج را بهتر درک کند، مرتبه و پاداش او زیادتر است. شما بکوشید تا از راه کسب معرفت، تقوی، اخلاص و خدمت به خلق حجی کاملتر انجام داده باشید.

«اَلْحُجَّاجُ يَصْدُرُونَ عَلَى ثَلاَثَةِ أَصْنَافٍ صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ اَلنَّارِ وَ صِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ صِنْفٌ يُحْفَظُ فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَذَاكَ أَدْنَى مَا يَرْجِعُ بِهِ اَلْحَاجُّ ».(۹۴)

«حجاج از مکه که بر می گردند سه دسته اند: دسته ای که از آتش (جهنم) آزاد می شوند. و دسته ای که از گناهان بیرون می آیند، مانند روزی که از مادر متولد شده اند. و دسته ای که (تنها پاداش آنان آن است که) خانواده و مال آنها (از بلا) محفوظ می ماند، (و اصلا آمرزشی برای آنها نیست مانند ریا کاران) و این کمتر پاداشی است که نصیب حاجی می شود.»

محاسب خود باشید

انسان عاقل همیشه حساب دخل و خرج خود را دارد. هرگاه متوجه شد که درآمدش کمتر از مخارجش شده است، به فکر چاره می افتد تا از راه های دیگری درآمد تازه ای پیدا کند یا بالاجبار مخارج خود را کمتر کند. شخص مسلمانی که آشنایی با ائمه طاهرین دارد و به روش ستوده ی آنان عمل می کند، نیز باید حساب کارهای خوب و بد خود را داشته باشد تا گناهان خود را جبران کرده و بر کارهای نیک خود بیفزاید.

«حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ يَعْرِفُنَا أَنْ يَعْرِضَ عَمَلَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اِسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَيِّئَةً اِسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلاَّ يَخْزَى يَوْمَ اَلْقِيامَةِ ».(۹۵)

«بر هر مسلمانی که ما (ائمه) را می شناسد، واجب است که کارهای شبانه روز خود را به وجدان خود عرضه کند و محاسب خود باشد. اگر در اعمال خود کار نیکی دید، آن را بیشتر نماید، و اگر گناهی دید از آن توبه کند، تا روز قیامت خوار نگردد.»

دین جاویدان

پیغمبر اسلام، آخرین پیغمبر و دستورات او آخرین دستوراتی است که برای هدایت جامعه ی بشریت ظهور یافته و منتشر شده است. درست است که در هر عصر و زمان، باید به اقتضای همان عصر، برنامه ای وجود داشته باشد تا نظم و عدالت اجتماعی برقرار شود.

اما این را هم باید اقرار کرد که دستورات پیغمبر اسلام بر پایه فطرت و خلقت و بر مبنای عقل و وجدان است و دستوراتی که با توجه به واقعیت، بر چنین مبنا و اساسی وضع شده است تا بشر عواطف، روحیات، وجدان و عقل خود را زیر پا نگذارد چنین دستوراتی از کهنگی و غیر قابل اجرا بودن مبرا و برای همیشه پابرجا و جاویدان خواهد بود.

«حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ »(۹۶)

«حلال محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همیشه و تا روز قیامت حلال، و حرام او همیشه و تا روز قیامت حرام است.»

عزت مؤمن

شخص با ایمان غیرت دینی دارد؛ یعنی مایل است به احکام شرع عمل شود و مردم در راه خیر و صلاح قدم بردارند و از ضلالت و گمراهی به دور باشند. چنین شخصی طاقت ندارد که عمل غیر مشروعی را ببیند و ساکت بماند و اگر شرایط نهی از منکر موجود نباشد و صلاح نبیند که به زبان، از آن کار ناشایست جلوگیری کند و بدی آن را ابراز دارد او قلبا خشمگین و ناراحت است و در هیچ جای دلش رضایتی برای آن کار وجود نخواهد داشت.

دین و ایمان مؤمن گرامی است و بی احترامی به دین و ایمان، خود، بی احترامی و توهین به اوست. لذا باید از حیثیت خود، یعنی دین و عقاید خویش دفاع کند و کمترین دفاع آن است که از کار زشت منزجر شود و آن را تقبیح نماید.

«حَسبُ المُؤمِنِ عِزّا إذا رَأی مُنكَرا أن يَعلَمَ اللّه ُ عَزَّوجلَّ مِن قَلبِه إنكارَهُ(۹۷)

«در عزت مؤمن این اندازه کافی است، که هر گاه عمل ناپسندی دید، خداوند بداند که او در دل خود، آن کار را زشت می شمارد.»

همسایه خوبی باشید

از حقوقی که دین مقدس اسلام آن را واجب دانسته است، حق همسایه است. انسان باید همسایه ی خود را مانند خانواده اش مورد لطف قرار دهد و با او انس و الفت داشته باشد و در مواقع لزوم به او کمک کند. اگر شخص حق همسایه را رعایت کرد، از انعکاس و مزایای این عمل نیک بهره مند می شود.

علیعليه‌السلام در آخرین وصیت خود فرمود: «پیغمبر خدا آن قدر درباره ی همسایه به من سفارش کرد که گمان کردم آن حضرت، برای همسایه سهمی از ارث قرار خواهد داد.»(۹۸) ملاحظه کنید، اگر این مسئله عملی شود و همه ی همسایگان نسبت به هم معاشرت نیکو داشته باشند، همه در خوشی به سر می برند و همین خوشی باعث آبادی خانه ها و طولانی شدن عمرها می شود.

«حُسْنُ اَلْجِوَارِ يَعْمُرُ اَلدِّيَارَ وَ يَزِيدُ فِي اَلْأَعْمَارِ »(۹۹)

«خوب همسایگی کردن، خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می کند.»

آزمند

شخصی که بیش از اندازه و متعارف تلاش می کند بر فرض که آز، او را به سقوط و نیستی نکشاند و مال زیادتری به دست آورد، آسایش را از خود سلب کرده است. زیرا مانند دیگران به زندگی ساده ای قانع نیست و چون این شخص، حد معینی در نظر ندارد و هر چه داشته باشد به نظرش کم است و راضی نیست، به موضوع «روزی با خداست» و «خدا رزق را می رساند» یقین ندارد.

«حُرِمَ اَلْحَرِيصُ خَصْلَتَيْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ اَلْقَنَاعَةَ فَافْتَقَدَ اَلرَّاحَةَ وَ حُرِمَ اَلرِّضَا فَافْتَقَدَ اَلْيَقِينَ ».(۱۰۰)

«شخص حریص از دو صفت محروم و به دو حالت دچار است: از قناعت محروم است، از این رو آسایش نخواهد داشت. از خشنودی (به داده ی خدا) محروم است، به این علت (به وعده ی خدا) یقین ندارد.»

نماز و مواسات

کسی که ایمان محکمی داشته باشد و واقعا به وظایف دینی خود ازجمله نماز عمل کند - یعنی روزی پنج نوبت با خداوند ارتباط داشته و در برقراری این ارتباط، دقیق و مواظب باشد - و از طرف دیگر با سخاوت طبع و برابری با دوستان، اثبات کند که طمعی به مال دنیا ندارد. چنین کسی جز نیکی از او انتظار نمی رود. اما کسی که این صفات را دارا نباشد، شایسته معاشرت نیست و باید از او دوری جست.

«خَصْلَتَانِ مَنْ كَانَتَا فِيهِ وَ إِلاَّ فَاعْزُبْ ثُمَّ اُعْزُبْ ثُمَّ اُعْزُبْ قِيلَ وَ مَا هُمَا قَالَ اَلصَّلاَةُ فِي مَوَاقِيتِهَا وَ اَلْمُحَافَظَةُ عَلَيْهَا وَ اَلْمُوَاسَاة ُ»(۱۰۱)

«دو صفت است که اگر در کسی بود (به او نزدیک شو)، و گرنه دور شو، دور شو، دور شو. گفته شد: آن دو صفت کدام است؟ فرمود: به جا آوردن نماز در اوقات خود و مسامحه نکردن در آن. و کمک کردن و برابری نمودن با دیگران.»

بخشنده و بخیل

آیا لذتی بالاتر از این هست که انسان از نعمتهایی که خداوند به او داده است استفاده کند و به دیگران نیز بدهد؟ و آیا ذلتی بالاتر از این هست که آدمی از داده ی پروردگار بهره مند شود، اما اینقدر همت نداشته باشد که به داد دل ضعفا برسد و به آنان ترحمی کند، یا اینکه اصلا نه خودش استفاده ای از مال خود نماید و نه جود و سخاوتی داشته باشد که به دیگران فایده ای برساند.

«خیارکم سمحاؤکم و شرارکم نجلاؤکم ».(۱۰۲)

«نیکان شما کسانی هستند که بخشش می کنند (و دست گشاده دارند) و بدان شما اشخاصی هستند که بخل می ورزند.»

ترس از خدا

هر کس خدا را بشناسد و به عظمت او پی ببرد، از معصیت کردن بیمناک خواهد شد. امام کسی که در مقام نافرمانی جری و بی باک شود و از این لحاظ ترسی به خود راه ندهد، خدا را نشناخته است و نمی توان او را «دانا» به شمار آورد.

« اَلْخَشْيَةُ مِيرَاثُ اَلْعِلْمِ وَ مِيزَانُهُ وَ اَلْعِلْمُ شُعَاعُ اَلْمَعْرِفَةِ وَ قَلْبُ اَلْإِيمَانِ وَ مَنْ حُرِمَ اَلْخَشْيَةَ لاَ يَكُونُ عَالِماً وَ إِنْ شَقَّ اَلشَّعْرَ بِمُتَشَابِهَاتِ اَلْعِلْمِ (۱۰۳)

«ترس از خدا نتیجه ی علم (به او)، و علم پرتو معرفت و اساس ایمان است و کسی که ترس از خدا نداشت عالم نیست، اگرچه در علوم مشکل موشکافی کند.»

طبیعی یا اکتسابی

اخلاق و عادات نیکی که در انسان هست، یا ذاتا آنها را دارد یا اینکه ذاتا نداشته و در خود به وجود آورده است. حال باید دید برتری با کدامیک از آنهاست؟

«اَلْخُلُقُ خُلُقَانِ أَحَدُهُمَا نِيَّةٌ وَ اَلْآخَرُ سَجِيَّةٌ قِيلَ فَأَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ ع اَلنِّيَّةُ لِأَنَّ صَاحِبَ اَلسَّجِيَّةِ مَجْبُولٌ عَلَى أَمْرٍ لاَ يَسْتَطِيعُ غَيْرَهُ وَ صَاحِبَ اَلنِّيَّةِ يَتَصَبَّرُ عَلَى اَلطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهَذَا أَفْضَلُ(۱۰۴)

خوی نیکو بر دو قسم است، اکتسابی و طبیعی. پرسیدند: «کدام بهتر است؟» امام صادقعليه‌السلام فرمود: «اکتسابی. چه دارنده ی خوی طبیعی، طبیعت وی آن است و نمی تواند غیر آن را داشته باشد. ولی دارنده ی خوی اکتسابی، خود را به داشتن آن خوی وادار کرده و بر طاعت خدا تحمل می کند. پس این برتر است.»

فرصت های پر ارزش

موانع و مشکلات کارها بسیار است. پس هرگاه انسان متوجه شد که آزادی و قدرت کارهای شایسته را دارد و باید آن فرصتهای با ارزش را غنیمت شمرد و قدر آنها را بداند که اگر آن فرصتها را به رایگان از دست داد پشیمان می شود و پشیمانی سودی نخواهد بخشید.

«خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِكَ خُذْ مِنْهَا فِي اَلصِّحَّةِ قَبْلَ اَلسُّقْمِ وَ فِي اَلْقُوَّةِ قَبْلَ اَلضَّعْفِ وَ فِي اَلْحَيَاةِ قَبْلَ اَلْمَمَاتِ

«بهره ی خود را از وجود خویشتن برگیر: در تندرستی پیش از بیماری، در توانایی پیش از ناتوانی و در زندگی پیش از مرگ.»

دعای غیابی

انسان نباید هیچ گاه برادران دینی خود را فراموش کند و هرگاه که مقتضی دید و گمان اجابت دعا داشت، باید خیر و سعادت آنان را از خداوند بخواهد تا در پرتو این یادآوری و دعای خیر، خود نیز استفاده کند. البته دعا برای دیگران در وقتی که حاضر نباشند، برای طرف و شخص دعا کننده اثر مخصوصی دارد، زیرا در آن موقع ریا و تظاهری در آن دعا نیست و از این نظر نسبت به شخص مورد نظر، به اجابت می رسد. برای خود دعا کننده نیز چون به فکر برادر دینی خود بوده است، بهره و پاداشی هست.

«دُعَاءُ اَلْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ اَلْغَيْبِ يُدِرُّ اَلرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ اَلْمَكْرُوهَ

«دعا کردن شخص برای برادر دینی خود در غیاب او، روزی را زیاد و ناملایم و گرفتاری را بر طرف می کند.»

ربا

قانون خدایی و طبیعی برای به دست آوردن هزینه زندگی، همان کسب و کار، کوشش و استفاده ی مشروع از پول است و تخطی از این قانون گناهی بس بزرگ به شمار می رود. خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است:

۱.( وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا ) (۱۰۵)

خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است.

۲.( يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ ) (۱۰۶)

خداوند ربا را از بین می برد (بی برکت می سازد) و صدقه ها را زیاد می نماید (پاداش آنها را چندین برابر می کند).

«دِرْهَمٌ رِباً عِنْدَ اللَّهِ اشَدُّ مِنْ سَبْعینَ زَنْیةً کلُّها بِذاتِ مَحْرَمٍ ».(۱۰۷)

یک درهم ربا (سود پول) نزد خداوند از هفتاد زنا با زنان محرم سخت تر است.

شریک پاداش

خداوند رئوف و مهربان هیچ عملی را بدون اجر و مزد نمی گذارد. کسی که دعا می کند و چیزی از خدا می طلبد، پروردگار مهربان به او پاداشی عنایت می فرماید. و کسی که پشتیبان دعا کننده است و با او در آن مورد هماهنگی دارد و اجابت دعای او را از خداوند متعال مسئلت می کند و می گوید «آمین» (یعنی پروردگارا اجابت کن)، به واسطه ی این همکاری در پاداش او شریک خواهد بود.

«اَلدَّاعِي وَ اَلْمُؤْمِنُ فِي اَلْأَجْرِ شَرِيكَانِ ».(۱۰۸)

«دعا کننده و آمین گو، هر دو، در پاداش شریک اند.»

پایه ی انسان

خداوند بزرگ با تدبیر خاص خویش، آدمی را بیافرید و از انواع قوایی که مصلحت می دانست به وی مرحمت فرمود. پایه ی موجودیت و قوام انسانیت او را گوهر گرانبهای «عقل» قرار داد تا در مهالک و پرتگاه های مادی و معنوی انسان را حفظ کرده، از سقوط او جلوگیری کند. از این نظر امام هفتم به هشام فرمود: «خداوند برای مردم دو حجت قرار داد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر همان پیمبران و ائمه هستند که برای هدایت مردم فرستاده است و حجت باطن عقل است که به بشر مرحمت فرموده است.»(۱۰۹)

«دِعَامَةُ اَلْإِنْسَانِ اَلْعَقْلُ(۱۱۰) .

«پایه ی انسان، خرد است.»

دعا

دعا در لغت به معنی خواندن است و در اصطلاح «طلب و درخواست چیزی از خداوند متعال است برای شخص دعا کننده یا دیگری» درباره ی دیگری دعای خیر را «دعاء له» و نفرین را «دعاء علیه» گویند. به طور کلی خداوند وعده فرموده است که دعا را بپذیرد و بدان ترتیب اثر دهد. ما معتقدیم که در شرایط خاصی دعا مؤثر است. اخیرا بعضی از دانشمندان در این موضوع تحقیق کرده و پی برده اند که «کسی که توجهی به خدا پیدا نمود و دعا کرد، یقینا نتیجه ی مثبت می گیرد»(۱۱۱) بنابراین دعا را ترک مکنید. چه، رو آوردن به خدا و توجه به ذات اقدس او از صمیم قلب، خیلی از کارها را آسان می کند.

«إِنَّ اَلدُّعَاءَ أَنْفَذُ مِنَ اَلسِّنَانِ ».(۱۱۲)

«دعا از سر نیزه، نفوذش (اثرش) بیشتر است.»

به یاد خدا بودن

آدمی که با خدا باشد، روح او به یاد پروردگار زنده است و در هر حال به فرمان او عمل می کند. اگر تنها باشد خدا را از یاد نمی برد و اگر در میان مردم با ایمان باشد، برنامه ی خود را عملی می کند. اگر در میان جماعتی باشد که از خدا بی خبرند، باز هم دست از روش خود بر نمی دارد و حاضر نیست همرنگ آنها شود. مسلم است که چنین شخصی در صورت اخیر شهامت به خرج داده و ثواب اشخاصی را دارد که در راه خدا جهاد می کنند.

«الذاکر الله تعالی فی الغافلین کالمقاتل فی الهاربین ».(۱۱۳)

«کسی که در میان مردم غافل (از خدا) به یاد خدا باشد، مانند کسی است که در میان فراریان از جنگ (در راه خدا استقامت کرده و) مشغول جنگ باشد.»

اقرار به فضیلت

انسان نمی تواند همه جا و با همه کس مخالفت کند و رأی هر شخصی را رد کند. در بعضی مواقع باید رأی طرف را بپسندد و قبول کند. البته در صورتی که طرف، مزیتی داشته باشد و در کار ورزیده باشد، حق بگوید و تا حدی مصون از خطا باشد. بنابراین انسان باید نظریات اشخاص برتر از خود را مانند فضلا و دانشمندان محترم شمرده و با آنان به ستیزه بر نخیزد.

«ذَلِّلْ نَفْسَکَ بِاحْتِمَالِ مَنْ خَالَفَکَ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ مَنْ لَهُ اَلْفَضْلُ عَلَيْكَ فَإِنَّمَا أَقْرَرْتَ بِفَضْلِهِ لِئَلاَّ تُخَالِفَهُ ».(۱۱۴)

«کسی که رتبه ی او بالاتر و برتر از تو است و با تو مخالفت می کند، (رأی او را) بپذیر و نفس خود را در برابر او رام و منقاد نما، زیرا برای این اقرار به فضیلت و برتری او کرده ای که با او مخالفت نکنی.»

گناهان

هر گناهی اثر مخصوصی دارد و نوعی ناراحتی ایجاد می کند. اینک پاره ای از گناهان و آثار آنها:

«اَلذُّنُوبُ اَلَّتِي تُغَيِّرُ اَلنِّعَمَ اَلْبَغْيُ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِي تُورِثُ اَلنَّدَمَ اَلْقَتْلُ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِي تُنْزِلُ اَلنِّقَمَ اَلظُّلْمُ وَ اَلذُّنُوبُ اَلَّتِي تَهْتِكُ اَلْعِصَمَ وَ هِيَ اَلسُّتُورُ شُرْبُ اَلْخَمْرِ وَ اَلَّتِي تَحْبِسُ اَلرِّزْقَ اَلزِّنَا وَ اَلَّتِي تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ قَطِيعَةُ اَلرَّحِمِ وَ اَلَّتِي تَرُدُّ اَلدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ اَلْهَوَاءَ عُقُوقُ اَلْوَالِدَيْنِ ».(۱۱۵)

«گناهی که نعمت را تغییر می دهد: تکبر و سرکشی است. گناهی که موجب پشیمانی می شود: قتل (ناحق) است. گناهی که عذاب فرود می آورد: ستم است. گناهی که پرده را پاره می کند: شرب خمر است. گناهی که روزی را باز می دارد: زناست. گناهی که مرگ را نزدیک می کند: بریدن از خویشان است و گناهی که از اجابت دعا جلوگیری و فضای زندگی را تاریک می نماید، ناراضی بودن پدر و مادر است.»

سخندانی

شخص سخندان و سخنور کسی است که رعایت حال شنونده را کرده و با مقدمه ای مناسب، آنچه را می خواهد بیان می کند و بدین وسیله جلب قلوب آنان می شود. این دستوری است که پیشوایان ما به منظور پیشرفت در تبلیغ داده اند و خودشان نیز همین روش را داشته و بدان عمل کرده اند.

«رحم الله عبدا اجتر مودة الناس الی نفسه فحدثهم بما یعرفون و ترک ما ینکرون ».(۱۱۶)

«خدا رحمت کند بنده ای را که محبت مردم را نسبت به خود جلب کند. یعنی: برای آنان به اندازه ی فهم و معرفتی که دارند سخن گوید، و آنچه را که از فهم و ادراک آنان دور است نگوید.»

جواب نامه

دین اسلام خواسته است همیشه میان افراد دوستی و ارتباط حسنه برقرار باشد و به طرقی بین آنها الفت و محبت ایجاد کند. لذا می بینید سلام کردن را مستحب و جواب دادن آن را واجب دانسته است.(۱۱۷) به همین ترتیب نامه نوشتن را مستحب و جواب دادن نامه را نیز واجب شمرده است زیرا کسی که به شما نامه می نویسد، محبت کرده است و شرعا و عرفا لازم است متقابلا به او احترام گزارده و جواب او را بنویسید. بنابراین اگر نامه ی او را بدون پاسخ بگذارید ترک واجب نموده، در نتیجه گناه کرده اید.

«رَدُّ جَوابِ الكتابِ واجِبٌ كَوُجوبِ رَدِّ السَّلامِ ».(۱۱۸)

«پاسخ دادن به نامه، همانند پاسخ دادن به سلام، واجب است.»

عفت

عفت، صفت پسندیده و بارزی است که به انسان شرافت و بزرگی می دهد و او را ارجمند و با شخصیت می کند. پس بکوشید تا از دارندگان این صفت باشید. چنانچه این صفت را در خود به وجود آوردید مشمول دعای امام می شوید.

«رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً عَفَّ وَ تَعَفَّفَ وَ كَفَّ عَنِ اَلْمَسْأَلَةِ فَإِنَّهُ يُعَجِّلُ اَلذُّلَّ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ لاَ يُغْنِي اَلنَّاسُ عَنْهُ شَيْئاً »(۱۱۹)

«خداوند رحمت کند بنده ای را که با عفت باشد، یعنی: از کارهای حرام و ناپسند پرهیز نماید و تقاضای کمک مالی از مردم نکند. زیرا تقاضای کمک مالی از مردم، در دنیا به سرعت، پستی به بار می آورد و مردم نیز شخص متقاضی را بی نیاز نمی کنند.»

رزق

هر سری رزقی دارد. شما هر چند کم روزی و کم نصیب باشید در صورت ازدواج و اختیار کردن شریک زندگی، اقبال خود را با دیگری پیوند زده اید. ضمنا با تولد کودکان روزی های تازه ای به شما خواهد رسید. از این گذشته، فکر اداره کردن و تأمین مخارج عائله شما را وادار می کند تا در جستجوی راههای بهتر زندگی باشید و از حالت بی اعتنایی خارج شوید.

مسلم است که با کوشش بیشتر، درآمد بیشتر می شود. بنابراین با توجه به عوامل یاد شده، سزاوار نیست که انسان امیدی به تأمین مخارج همسر نداشته باشد و به این دلیل ازدواج نکند یا در صورتی که ازدواج کرده غم روزی اهل و عیالش را بخورد، بلکه شایسته است که انسان کمر همت را برای کار ببندد و امیدوار باشد که از عهده ی اداره کردن آنان بر می آید.

«الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَال ».(۱۲۰)

«روزی با زن و عائله است.»

ازدواج

چیزی که قدر و قیمت عبادت را نزد خدا بالا می برد اطاعت از خدا و اجتناب از معاصی است و آنچه ارزش عبادت را کم می کند، ارتکاب معصیت است. بنابراین کسی که ازدواج کرد، از دو نظر ارزش عبادت او بیشتر و در نتیجه ثواب او زیادتر است:

۱. عمل به سنت(۱۲۱) پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نموده و بدین وسیله اطاعت از خدا کرده است؛

۲. به واسطه ی ازدواج از بعضی گناهان در امان بوده و قهرا از آنها به دور است.

«رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا اَلْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهَا أَعْزَبُ ».(۱۲۲)

«دو رکعت نماز از آدمی که ازدواج نموده، بالاتر از هفتاد رکعت نماز است که آدم عزب به جا بیاورد.»

اسراف

انسان باید به تناسب عایدی خویش خرج کند و از زیاده روی احتراز کند. زیاده روی اختصاص به شخص غنی ندارد. ممکن است شخص محتاج نیز در مخارج خود، از حد معمول تجاوز کند و گاهی نیز از شخص توانگر بیشتر اسراف نماید. زیرا شخص دارا درآمد دارد و درآمدش تا حدودی معین است و حساب دخل و خرج خود را دارد ولی آدم فقیر چون درآمد معینی ندارد و معلوم نیست چه وقت و چه اندازه برای او می رسد، تعادلی بین درآمد و هزینه ی خود برقرار نمی کند.

«رُبَّ فَقِيرٍ أَسْرَفُ مِنْ غَنِيٍّ... اَلْفَقِيرُ أَسْرَفَ مِنَ اَلْغَنِيِّ فَقَالَ إِنَّ اَلْغَنِيَّ يُنْفِقُ مِمَّا أُوتِيَ وَ اَلْفَقِيرَ يُنْفِقُ مِنْ غَيْرِ مَا أُوتِيَ ».(۱۲۳)

«چه بسا فقیری که اسراف او از شخص توانگر بیشتر باشد. چه شخص توانگر از درآمد خود خرج می کند، ولی فقیر بدون آنکه درآمد داشته باشد خرج می کند.»

مرد و مردانگی

خداوند نعمت هایی به بشر مرحمت فرموده است که نباید آن نعمت ها را راکد گذارد و آن طور که به او دستور داده شده است به کار بندد. به کار بستن آنها، هم برای استفاده ی شخصی خود او و هم برای خدمت به نوع است. نعمت هایی که می شود در راه خدمت به نوع مورد استفاده قرا گیرند عبارتند از:

۱. مال، که انسان قرض الحسنه بدهد، ببخشد، کار و کسب کند و در نتیجه اقتصاد را بچرخاند؛

۲. جاه و مقام، که با پاکی و صحت، مدیریت کند، ریاست داشته باشد، اجتماع را رهبری نماید و عدل و مساوات برقرار کند؛

۳. زبان، که سخن گوید، با گفتار خود راهنمایی کند و راه خیر و صلاح را به مردم نشان دهد.

مسلم است که خدمت به وسیله ی زبان با ارزشتر است.

« الرِّجَالُ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ بِمَالِهِ وَ رَجُلٌ بِجَاهِهِ وَ رَجُلٌ بِلِسَانِهِ وَ هُوَ أَفْضَلُ الثَّلَاثَةِ » (۱۲۴)

«مردان سه قسمند: مردی که مردانگی او به مال اوست، مردی که مردانگی او به جاه و مقام اوست و مردی که مردانگی او به زبان اوست و سومی از اولی و دومی برتر و بالاتر است.»

کشاورزان

کشاورزان کسب حلالی دارند و مواد اولیه ای را که خداوند به آنها لطف فرموده است تهیه کرده و در دسترس عموم قرار می دهند. البته در قبال این شغل اصیل و پر مشقت، نزد خداوند مقام ارجمندی دارند.

«اَلزَّارِعُونَ كُنُوزُ اَلْأَنَامِ يَزْرَعُونَ طَيِّباً أَخْرَجَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمْ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَحْسَنُ اَلنَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً يُدْعَوْنَ اَلْمُبَارَكِينَ ».(۱۲۵)

«کشاورزان گنج ور مردم می باشند. چیز حلال و پاکی را که خداوند از زمین بیرون می آورد، کشت می کنند. در روز قیامت مقام آنان از دیگران بهتر و منزلت آنان از همه مردم به خداوند نزدیکتر است و آنان را مبارکین (اشخاص با خیر و برکت) می خوانند.»

سرآمد کارها

ذکر خدا فقط این نیست که تسبیح به دست گرفته، مثلا «سبحان الله» بگوییم. بلکه ذکر، معنی دیگری هم دارد.

«سَيِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّی لَا تَرْضَی بِشَيْءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُوَاسَاتُكَ الْأَخَ فِی الْمَالِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَی كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَطْ وَ لَكِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْءٌ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَخَذْتَ بِهِ أَوْ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ شَيْءٌ نَهَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ تَرَكْتَهُ(۱۲۶)

«سرآمد کارها سه کار است: انصاف دادن با مردم، به طوری که آنچه را برای خود می پسندی مانند آن را برای مردم بپسندی، مواسات و کمک مالی به برادر دینی و به یاد خدا بودن در هر حال. به یاد خدا بودن فقط به گفتن «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر » نیست؛ بلکه یادآوری خدا آن است که هرگاه کاری برای تو پیش آمد که خداوند به آن امر کرده است، آن را انجام دهی یا اگر کاری برای تو پیش آمد که خداوند از آن نهی فرموده است آن را ترک کنی.»

دزدان

گمان نکنید که دزدان فقط کسانی هستند که در گردنه ها راهزنی می کنند یا از دیوار خانه ها بالا می روند یا در خیابان و کوچه و بازار، جیب بری می کنند.اشخاصی که حقوق شرعی خود را نمی دهند و کسانی که بدهی خود را از هر نوع که باشد نمی خواهند بپردازند نیز دزد می باشند، زیرا دزد یعنی کسی که مال دیگران را بدون اجازه و رضایت آنان ببرد. این گونه اشخاص نیز مال دیگران را بدون اذن آنها تصرف کرده اند.

«اَلسُّرَّاقُ ثَلاَثَةٌ مَانِعُ اَلزَّكَاةِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ اَلنِّسَاءِ وَ كَذَلِكَ مَنِ اِسْتَدَانَ دَيْناً وَ لَمْ يَنْوِ قَضَائَهُ ».(۱۲۷)

«دزدان سه دسته اند: کسی که زکات ندهد، کسی که مهر زنان را حلال شمرده (و از دادن آن خودداری کند) و کسی که قرض کند و قصد اداء آن دین و قرض را نداشته باشد.»

خوشبختی دو سرای

پیشوایان ما کیفیت دعا کردن را به ما یاد داده و حتی به ما آموخته اند که چه دعایی باید کرد و چه چیزی باید از خداوند مسألت نمود. مسلم است که نهایت آرزوی ما این است که در این جهان محتاج کسی نباشیم و از سلامتی جسمی و روحی برخوردار باشیم و در روز واپسین مورد عفو پروردگار واقع شویم و در نعمت جاویدان خداوندی (بهشت) متنعم شویم. خلاصه می خواهیم در دنیا و آخرت سعادتمند باشیم. پس باید در مقام دعا و درخواست، موجبات همان سعادت را از خداوند طلب کنیم.

«سَلُوا اَللَّهَ اَلْغِنَى فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْعَافِيَةَ وَ فِي اَلْآخِرَةِ اَلْمَغْفِرَةَ وَ اَلْجَنَّةَ ».(۱۲۸)

«از خداوند بی نیازی و عافیت را در این جهان و آمرزش و بهشت را در آن جهان مسئلت کنید.»

سخاوتمند

تصور نکنید فقط کسانی با سخاوتند که در خانه ی بازی دارند و به گرمی از میهمانان پذیرایی می کنند و دوست دارند مردم با آنان رفت و آمد داشته باشند و از غذایشان بخورند؛ بلکه اشخاصی بخشنده اند که در کارشان حساب باشد و طبق وظیفه ی شرعی مقداری از اموال خود را در موردی که شایسته است صرف کنند. مثلا به شخص فقیر آبرودار یا مریضی که نمی تواند مخارج معالجه اش را بپردازد کمک نمایند تا از پریشانی و مرض نجات یابد. این اشخاص هم جنبه ی اخلاقی و وجدانی این کار را در نظر می گیرند و از این حیث به دیگران کمک می کنند و هم جنبه ی مذهبی این عمل را در منظور دارند و به همین دلیل همان طور که خدا فرموده است از دارایی خود در راه خدا می بخشند.

«اَلسَّخِيُّ اَلْكَرِيمُ اَلَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ فِي حَقِّ اَللَّهِ ».(۱۲۹)

«سخاوتمند و کریم کسی است که حقوق واجبه ای را که خدا دستور داده است بدهد.»

سعایت

سعایت آن است که انسان نزد شخصی از کسی بدگویی کند که آن شخص، قادر بر ضرر زدن و اذیت کردن طرف باشد. خلاصه به عبارت ساده تر اینکه، سعایت یعنی برای کسی زدن. در این صورت، اگر عمل گوینده به نتیجه رسید و شنونده ترتیب اثر به سخنان گوینده داد و در مقام ایذاء طرف بر آمد، هر سه نفری که در گیر و دار این کار ناروا بودند به هلاکت می رسند:

۱. آدم بد گو؛

۲. شخصی که به آزار کردن دیگری تحریک شده است؛

۳. کسی که از او بدگویی شده و به او آزار رسیده است.

آدمی که سعایت می کند ساعی نام دارد، از مصدر سعایت. (ساعی، از مصدر سعی به معنی کوشش کننده است که در اینجا مراد نیست).

سعایت یکی از انواع سخن چینی است که انسان متدین و باوجدان هرگز به این کار اقدام نمی کند.

«اَلسَّاعِي قَاتِلُ ثَلاَثَةٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ يَسْعَى بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ يَسْعَى إِلَيْهِ »(۱۳۰)

«کسی که سعایت می کند، کشنده ی سه نفر است: کشنده ی خودش، کشنده ی کسی که درباره ی او سعایت کرده، و کشنده ی شخصی که نزد او سعایت نموده است.»

خدمت به مردم

دین اسلام مقرر داشته است که انسان به اندازه توانایی و امکان خویش به دیگران کمک کند، چه آن کمک مالی باشد و چه غیر مالی. این موضوع را به حدی مورد توجه قرار داده است که آن را در ردیف عبادات به شمار آورده و همان پاداشی که برای عبادت معمولی منظور داشته، برای آن در نظر گرفته است.

بنابراین شما فکر نکنید که عبادت فقط اختصاص به نماز، روزه یا حج و امثال آنها دارد بلکه آنها به جای خود واجب و محفوظ اند، ولی رسیدن به دیگران و انجام خدمتی برای آنان و دستگیری از کسی که احتیاج به راهنمایی دارد، خود نیز عبادت است. مثلا کسی را به پزشک برساند، نزد کارفرمایی که کارگرش را اخراج کرده شفاعت کند و به کسی که نمی تواند کاری بیابد کاری محول کند از این قبیل امور.

«الماشی فی حاجة اخیه کالساعی بین الصفا و المروة »(۱۳۱)

«کسی که برای انجام کار برادر دینی خود، گام بردارد، مانند کسی است که سعی میان صفا و مروه (که از اعمال حج است) به جا می آورد.»

دردها و گناهان

خداوند نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. یکی از نشانه های لطف و مرحمت خداوندی آن است که ناراحتی ها و گرفتاری های آنان را به حساب آورده و در مقابل از گناهانشان می کاهد. از جمله این ناراحتیها؛ ناراحتی ناشی از مرض و بیماری است که به وسیله ی آن، گناهان آدمی محو می شود. البته به شرط آنکه انسان در حال ناخوشی راضی باشد و چیزی که برخلاف تسلیم و رضا باشد و خدا را به خشم آورد نگوید.

«ساعات الأوجاع یذهبن بساعات الخطایا ».(۱۳۲)

«لحظه های دردها لحظه های گناهان را از بین می برند.»