انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه0%

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه

نویسنده: ذبيح مطهري‏خواه‏
گروه:

مشاهدات: 6255
دانلود: 2708

توضیحات:

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6255 / دانلود: 2708
اندازه اندازه اندازه
انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

انسان كامل مركز رفت و آمد ملائكه و چشم سار حكمت است

17- نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم [77].

ترجمه: ما درخت نبوتيم، جايگاه رسالت و مركز رفت و آمد فرشتگان و

[صفحه 57]

معادن دانش و چشم سارهاي حكمت هستيم.

توضيح: پيامبر اكرم (ص) مانند پيامبران ديگر بر طبق سنت الهي كه تبديل‌پذير نيست اصل وصايت و تعين جانشين را اعمال مي‌كند و در صحنه‌هاي تاريخي سترگ و پهنه‌هاي ابدي عظيم و وسيع صاحب علم و ادامه‌دهنده تربيت و سياست خويش را بنابر وحي الهي معرفي مي‌كند و كتابهاي هادي را به دست انسان كامل و هدايت گرمي سپارد كه اصل وصايت ادامه اصل نبوت است و مكمل آن است و درخت نبوت در خاندان وصايت ريشه دارد افراد اين خاندان هستند كه به مقام شامخ نبوت مي‌رسند و فيض رسالت در اينجا نزول مي‌كند و فرشته‌هاي حضرت حق به خاندان وصايت رفت و آمد دارند قرارگاه علم اين خاندان است به طور اطلاق اگر علمي هست كانون علم، علي و اولاد علي است و چشم سار حكم و حكمت، علي و خاندان اوست حكمت نظري باشد يا عملي اختصاص به اهل‌بيت عصمت و طهارت دارد.

نكته: برخي حكمت را همان علم قرآني مي‌دانند و معتقدند كه آياتي كه كتاب و ذكر را با هم ذكر كرده حكمت را وصف معنوي براي كتاب علمي كه از سوي صاحب نبوت برسد و صاحب نبوت تعليم داده باشد، يا چيزي كه بناي شريعت بر آن باشد يعني قرآن و سنت دانسته‌اند. [78].

[صفحه 58]

انسان كامل دليل روشن از پروردگار دارد

18- اني لعلي بينه من ربي و منهاج من نبيي و اني لعلي الطريق الواضح القطه لقطا انظروا اهل نبييكم … [79].

ترجمه: من نشانه و دليل روشن از پروردگارم دارم و بر طريق آشكار پيامبر مي‌روم من در راهي روشن قرار دارم و با آگاهي در آن گام برمي‌دارم به اهل‌بيت پيامبر بنگريد از آن سمت كه آنها گام برمي‌دارند منحرف نشويد و قدم به جاي قدمشان بگذاريد آنها شما را از جاده هدايت بيرون نمي‌برند و به پستي و هلاكت بازنمي‌گردانند اگر سكوت كردند سكوت كنيد و اگر قيام كردند قيام كنيد از آنها پيشي نگيرد كه گمراه مي‌شويد از آنان عقب نمايند كه هلاك مي‌گرديد.

توضيح: انسان كامل و هدايت شده حامل نور ولايت در تكوين و نور هدايت در تشريع است مشعلداري از جهان نور و روشنايي مشعل در دست فرستاده شده تا توده‌هاي فرورفته در تاريكي نفس و طبيعت را از ظلمت برهاند و به سوي روشنايي فراخوانده، او بر طريق آشكار پيامبر راه مي‌رود و قدمي از روش پيامبر تخطي ننموده قرارگاه كلام خدا و آيات 2 ملكوت پس از پيامبر است او ادامه حضور جامع پيامبر در ميان امت است فطرت الهيش به هيچ چيز آلوده نشده بنابراين در راهي روشن قرار دارد و با آگاهي در آن گام برمي‌دارد زيرا آموزنده علم صحيح و آموزگار حكمت راستين، اوست.

[صفحه 59]

اهل‌بيت پيامبر مصداق اتم انسان كامل مي‌باشند آنها آموزگار حكمت آسماني قرآن و حكمت محمدي علوي جعفري و رضوي هستند، دارنده وحي محمدي هستند و كشتي نجاتند از اين رو سالك الي الحق نبايد از جهتي كه اهل‌بيت گام برمي‌دارد منحرف شوند بايد از آنها هدايت بطلبد و حكمت بياموزد پس نبايد به اين سوي و آن سوي رفت و از سراب سيرابي جست آنها هستند كه انسانهاي مهتدي را از جاده هدايت خارج نمي‌كنند بلكه او را به اوج مي‌رسانند و او را از پستي و هلاكت بازمي‌دارند از اين رو تمام حركات آنها حجت است، سكوت آنها حجت، قيام آنها حجت، پيشي گرفتن از آنها موجب گمراهي، و عقب ماندن از آنها موجب هلاكت و سقوط مي‌گردد زيرا آنها ادامه حضور پيامبرند و درباره خود پيامبر مي‌فرمايند: پيامبر با امانت، رسالت خويش را انجام داد و با راستي و درستي به راه خود رفت و پرچم حق را در ميان ما به يادگار نهاد پرچمي كه هر كس از آن پيشي گيرد از دين خارج مي‌شود و آن كس كه عقب بماند هلاك گردد و من لزمها لحق هر كس ملازم او باشد به او مي‌رسد از اين رو انسانهاي گرفتار در ظلمت طبيعت و نفس بايد با انسان هادي انس بگيرد و با حجت خدا آشنا شوند.

نوري كه هرگز غروب نمي‌كند

19- الا ان مثل آل محمد (ص) كمثل نجوم السماء اذا خوي نجم طلع نجم … تاملون [80].

[صفحه 60]

ترجمه: آگاه باشيد آل محمد مانند ستارگان آسمانند كه هرگاه يكي از آنها غروب كند ستاره ديگري طلوع مي‌كند گويا مي‌بينم در پرتو خاندان پيامبر (ص) نعمتهاي خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه از او اميد داريد رسيده‌ايد.

توضيح: انسان كامل حافظ عالم است و خداوند متعال به وسيله آن خلقش را حفظ مي‌كند و فيض و مدد به واسطه او به عالم مي‌رسد و مقصود اصلي از ايجاد علم، انسان كامل است او روح عالم و عالم جسد است و او به وسيله اسماء الهي در عالم تصرف مي‌كند وقتي عالم را ترك كند و به عالم آخرت انتقال يابد اين عالم تباه و از كمالات خالي مي‌شود. [81].

لو بقيت الارض به غير امام لساخت مي‌فرمايد: اگر زمين بدون امام باقي بماند تباه مي‌شود. [82].

از اين رو مانند ستارگاني هستند كه هرگاه يكي از آنها غروب كند ستاره ديگري طلوع مي‌كند و در پرتو آنها نعمتهاي مادي و معنوي تام مي‌شود چوئن آنها واسطه در فيض تكيوني و تشريعي هستند و به واسطه آنها توده‌هاي گرفتار در ظلمت به خئواسته و آرزوهاي خود مي‌رسند.

انسان كامل در راه حق هرگز ناتوان نمي‌شود

20- و ايم الله لقد كنت من ساقتها حتي تولت بحذا فيرهما استوسقت في قيادها، ما صعفت، و لا جبنت، و لا خنت، و لا وهنت، وايم الله لابقرن الباطل حتي اخرج الحق من خاصرته [83].

ترجمه: به خدا سوگند من دنبال سپاه پيامبر بودم و آنها را به پيشروي وامي‌داشتم تا باطل به كلي عقب نشيني كرده و همه تحت رهبري اسلام درآمدند. در اين راه هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نكرد و خيانت ننمودم و سستي در من راه نيافت به خدا سوگند اكنون هم شكم باطل را شكافتم تا حق را از درون آن استخراج سازم.

توضيح: اصل بعثت سوق دادن انسانهاي سقوط يافته به سوي سر منزل نجات و توان دادن به ناتوان و خستگان و جايگزين كردن انسانهاي مهتدي در محل مناسب و بهبودي اوضاع سياسي، فرهنگي و اقتصادي آنها و ايجاد جامعه قائم بالقسط است از اين رو انسان كاملي كه زير نظر مستقيم صاحب وحي تربيت شده، بعد از او تداوم حضور او است و همگام با پيامبر قيام مي‌كند و انسانهاي مهتدي را به پيشروي وامي‌دارد تا باطل به طور كلي عقب‌نشيني كند و عدل كلي را در همه شئون زندگي اقامه كند و شرائط ناسالم زماني و مكاني را نفي كند و همه انسانها را خود ايمان دارد در حق ترديد نكرده استو در عمل لحظه‌اي ناتوان نشده و ترس به خود راه نداده و خيانتي از او سر نزده او وجود خالص است مطهر است. اگر او نيز مانند ديگران گرفتار طبيعت و سستي و خيانت گردد و آثار ظلمت در دل او راه يابد چگونه مي‌تواند به سوي نورانيت و قرب حق

[صفحه 62]

راهبري كند؟

انسان كامل از سرچشمه نور است

21- اختاره من شجره الانبياء و شكاه الضياء و ذوابه العليا و سره البطحاء و مصابيح الظلمه و ينابيع الحكمه [84] .

ترجمه: حضرت ختمي مرتبت را از شجره پيامبران و از سرچشمه نور از مقامي بلند از سرزمين بطحاء (سرزمين قريش) از چراغهاي برافروخته در تاريكي و از چشمهاي حكمت برگزيد.

توضيح: سنخ انسان هادي سنخ ديگري است او خالص است او مطهر به اراده خداست او مقام منيعي دارد او مشعلدار نور است او فرازآور مشعل هدايت در راه انسان خاكي است او راهنماي راه قرب و حضور در جوار ازليت است او مركز اعلاي معرفت توحيدي است اگر چه به سرزمين تاريكي آمده و در كنار تاريك‌نشينان زيست مي‌كند و با انسان همساز گشته ولي اين در مرحله صوري است و از اين جهت فرمود انا بشر مثلكم [85] .

من در ظاهر و خلقت صوري بشري چون شمايم ولي به من وحي مي‌شود. انسان هادي آنقدر صعود كرده است كه استعداد قبول وحي را دارد و اين مستلزم نهايت مرتبه قرب است.

[صفحه 63]

گامي به ملكوت

22- ولو تعلمون ما اعلم مما طوي عنكم غيبه اذا الخرجتم الي الصعدات تبكون علي اعمالكم. [86].

ترجمه: شما اگر مانند من از آنچه پنهان است خبر داشتيد از خانه‌ها بيرون مي‌آمديد و سر به بيابان مي‌گذاشتيد و بر اعمال خود گريه مي‌كرديد.

توضيح: انسان كامل و امام و پيشواي مسلمين از ملكوت عالم و اشخاص و اشياء اطلاع دارد و حقائق را مي‌بيند و بالاتر از اين حقايق نزد او حضور دارند چون او كلمه تامه و مهيمن و مشرف بر ديگر كلمات است لذا حضرت امير مي‌فرمايد: خدا محمد (ص) را مبعوث ساخت نذيرا للعالمين و مهيمنا علي المرسلين [87] به عنوان بيم‌دهنده جهانيان و گواه بر پيامبران سنخ وجودي او سنخي است كه چيزي از كائنات از او محجوب نيست و اين اشراف عالي از عوامل عمده پيروزي و موفقيت ايشان در مراحل كمال الهي و قربي و حبي به شمار مي‌رود.

حاصل آنكه علم و قدرتي كه خداوند به ايشان عطا فرموده از همه ديگران بالاتر است و احدي تحمل اين را ندارد لذا مي‌فرمايد: اگر شما مانند من از ملكوت اعمال و اشياء و آنچه پنهان است خبر داشتيد از خانه‌ها بيرون مي‌آمديد و سر به بيابان نهاده و بر اعمال خود مي‌گريستيد.

[صفحه 64]

درهاي دانش و تفسير قرآن نزد اهل‌بيت

23- تالله لقد علمت تبليغ الرسالات و اتمام العدات و تمام الكلمات و عندنا … اهل‌البيت ابواب الحكم و ضياء الامر الاوان شرائع الدين واحده هو سبله قاصده من اخذ بها لحق و غنم و من وقف عنها ضل و ندم [88].

ترجمه: به خدا سوگند تبليغ رسالتها و وفاي به پيمانها و تفسير كلمات به من آموخته شده. درهاي دانش و روشنايي امور نزد ما اهل‌بيت است آگاه باشيد قوانين دين يكي است و راههاي آن سهل و مستقيم و نزديك است كسي كه از راه برود به قافله ملحق مي‌شود و به غنيمت مي‌رسد و هر كس از آن بازايستد گمراه و پشيمان مي‌گردد.

توضيح: انسان كامل نورالله كلمه تامه و فعليت مطلقه است تحقق ديگر كلمات و مظاهر و تماميت آنها در ارتباط با اوست او صنع اتم است و حقائق در نزد او حاضرند عدل قرآني است از اين رو اوست كه مي‌تواند كتاب را تلاوت كند و تلاوتي كه با احاطه به همه ابعاد كتاب و بطون آن است ترجمه كتاب اوست بازگوكننده حقائق قرآن اوست لذا علي (ع) وارث حكمت پيامبر است وارث علم اوست تبليغ رسالتها و وفاي به پيمانها به او آموخته شده علي (ع) باب حكمت است زيرا پيامبران فرمود انا دارالحكمه و علي بابها من خانه حكمتم و علي در آن خانه است [89].

[صفحه 65]

به عبارت ديگر صاحب وي او را تعليم داده است. در جايي ديگر وقتي از آينده خبر مي‌دهد فردي به ايشان مي‌گويد اي اميرالمومنان از غيب سخن مي‌گويي كه غير خدا كسي نمي‌داند و ما سوي ذلك فعلم علمه الله نبيه فعلمينه غير از علمي كه اختصاص به خدا دارد علمي است كه خدا به پيامبرش تعليم كرده و او به من آموخته است و برايم دعا نموده كه خدا آن را در سينه‌ام جاي دهد اعضاء و جوارهم را از آن مالامال سازد. [90].

از اين رو مهتدي تنها بايد از او هدايت طلبد و حكمت آموزد. قوانين دين و راهنماي مستقيم را از او بياموزد اگر كسي اين راه را برود به قافله سالكين ملحق مي‌شود و آنچه مي‌خواهد مي‌يابد و هر كس از اين راه باز ايستاد و از سراب سيرآبي جست گمراه و پشيمان مي‌شود.

ولايت باقي نبوت است

24- فالزموا السنن القائمه و الاثار البينه و العهد القريب الذي عليه باقي النبوه [91].

ترجمه: بايد ملازم سنتهاي جاودانه اسلام و آثار آشكار عهد قريب (زمان خلافت) كه ميراث نبوت بر آن قرار دارد باشيد.

توضيح: نعمت بزرگ الهي هدايت به نور به وسيله انسان نوري است همين نعمت است كه در روز قيامت از آن خواهند پرسيد آيا ملازم آن بوديد؟ هاديان را شناختيد؟ با معارف آنها آشنا شديد به دستور آنها برنامه زندگي خود را تنظيم نموده‌ايد از اين رو براي سپاسگزاري از اين نعمت

[صفحه 66]

بزرگ بايد ملازم سنتهاي او و آثار آشكار او و امامت و خلافت كه باقي نبوت است باشيم و با كوشش پيگير، و اخلاصي ژرف، و صداقتي تام، و ارادتي صادق، و گامي استوار، و عرضه‌اي خردمندانه آن را، بشناسيم و شناسانيم و خود نيز در راه آنان قرار گيريم و به عمل به آن دستورها و نشر آن شناخته‌ها در جامعه بپردازيم و به اقامه عدل برخيزيم و جامعه را بر آن شالوده الهي بسازيم.

راسخون در علم و صفت اهل‌بيت است

25- اين الذين زعموا انهم الراسخون في العلم دوننا كذبا و بغيا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم بنا يستطي الهدي و يستجلي العمي ان الائمه من قريش غير سوا في هذا البطن من هاشم لا تصلح علي سواهم و لا تصلح الولاه من غيرهم [92].

ترجمه: كجا هستند آنانكه ادعا مي‌كردند آنها راسخان در علمند نه ما و اين ادعا را از روي كذب و ستم عنوان مي‌كردند كجا هستند ببينيد خداوند ما را برتري داده و آنان را پست و خوار ساخت. به ما عطا كرده و آنها را محروم نموده ما را در حريم نعمت خويش داخل كرده و آنها را خارج نموده به وسيله ما درخواست هدايت مي‌شود و از منبع وجود ما نابينايان خواستار روشنايي هستند امامام از بني‌هاشم هستند و درخت وجودشان در بني‌هاشم غرس شده است. اين مقام در خور ديگران نيست و رهبران ديگر شايستگي اين مقام را ندارند.

[صفحه 67]

توضيح: مفهوم كلمه راسخون در علم آنچنان وسيع است كه همه دانشمندان و متفكران را دربرمي‌گيرد از اين رو در قرآن براي دانشمندان يهود راسخون في العلم به كار رفته مي‌فرمايد كان الراسخون في العلم منهم آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخند و ايمان به خدا دارند به آنچه بر تو و پيامبران پيشين نازل شده ايمان مي‌آورند. [93].

ولي در بين آنها افراد ممتازي هستند كه درخشندگي خاصي دارند كه قبل از ديگران نظرها متوجه آنها مي‌گردد مثلا پيامبر به تعبير امام صادق از تاويل و تنزيل قرآن مي‌دانست خدا هرگز چيزي بر او نازل نكرد كه تاويل آن را به او تعليم نكند او و اوصياي او همه اينها را مي‌دانستند اما عده‌ا از گرفتاران در ظلمت عادات و محيط غرايز مي‌پنداشتند در علم و دانش ثابت قدم و صاحب نظرند در حالي كه هستي آنها را ظلمت فراگرفته و آرام آرام با ظلمت سنخيت پيدا نموده‌اند و از شناخت نور و انسان مشعلدار نور عاجز شده و از روي ستم و دروغ خود را برتر از انسان نوري مي‌داند در حالي كه خداوند انسان نوري راسخ در علم كه مصداق اكمل آن پيامبر و ائمه مي‌باشد در جوار ازليت جاي داده و انسان گرفتار ظلمت جهل و تعصب را خوار نموده به انسان نوري سعه وجودي و عقلي و شناختي و قربي عطا كرده و او را مشرف بر تمام استعدادهاي بالقوه و بالفعل كل بشر و همه قابليتهاي عظيم انسانها در طول تاريخ

[صفحه 67]

نموده و انسان ضال را از كمالات محروم نموده و انسان نوري را در حريم نعمت داخل نموده و انسان ضال را از نعمت معرفت محروم ساخته آنان كه گرفتار تاريكي هستند به وسيله اين مشعلدار از جهان نور درخواست هدايت مي‌كنند و از منبع نور ايشان خواستار روشنايي هستند اين گروه از خانواده‌اي كريم و از اصلاب شامخه متولد شده‌اند يعني از بني هاشمند از اين رو هيچ كس شايسته چنين مقامي نيست.

انسان كامل روساي بندگانند

26- قد طالع و لمع لامع … انما الائمه قوام لله علي حلقه، و عرفاوه علي عباده، لايدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه، و لا يدخل النار الامن انكرهم و انكروه [94].

ترجمه: طلوع كننده‌اي طلوع كرده درخشنده‌اي درخشيد … همه پيشوايان مدبران الهي بر مردمند روساي بندگان او هستند هيچ كس جزء كسي كه آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند وارد بهشت نمي‌شوند و هيچ كس جز آنكه آنان را انكار كند و آنان هم او را انكار كنند وارد دوزخ نمي‌شود.

توضيح: ائمه دين مشعلي از نور ولايت در تكوين و نور هدايت در تشريع را در دست دارند و طلوع مي‌كنند و مي‌درخشند تا انسان غرق شده در تاريكي را نجات دهند از انسان سقوط يافته هم پيمان گرفته شده كه در اين جهان ظلمخت از اين نجوم و مشعلداران نور طلب هدايت و نور

[صفحه 69]

كنند. اين مشعلداران مدبراني الهي بر مردمند و بدون ايشان بشر گرفتار تاريكي است و به كمال مطلوب انساني در زندگي مادي و معنوي نمي‌رسد و همواره عمري مملو از نگراني و جهاني پر از تشويش و تخاصم داشته است ايشان عريف بندگان و كارگزاران واقعي كارهاي بندگان مي‌باشند و بدون هدايت و رياست و كارگزاري ايشان بشر در انسان نوراني و حكومت او تحقق مي‌يابد زيرا در چنين حكومتي است كه به واقعيت دين خدا عمل مي‌شود و انسان به دور از جهل و ضعف و هوي زيست مي‌كند و كرامت انساني مصون مي‌ماند و محروميت معنوي و روحي و مادي از بين مي‌رود و از همه‌مهمتر وصول به نعمتهاي الهي در قيامت و لقاء پروردگار تنها در سايه شناخت اين انسانها و استفاده از نور آنها ممكن است البته ايشان نيز بايد انسان را به عنوان مومن و مهتدي و بشناسند و در غير اين صورت از وصول تحقق و نعمتهاي او محروم است. و با عذاب الهي ملاقات خواهد نمود زيرا وقتي مقام ولي خدا بهتر شناخته شود. به مقام و معنويت و علم جامع و قدرت روحي او معرفت بيشتري حاصل مي‌شود و نياز به او بيشتر احساس مي‌شود و توجه به او و اقبال قلب به او بيشتر مي‌شود و محبت او را در دل راسختر مي‌گردد و با جان در مي‌آميزد و در پي اغيار نمي‌رود و فرصتي را از دست نمي‌دهد و جنه‌النعيم يا جنه اللقاء را از آن خود مي‌كند.

انسان كامل حامل نور هدايت است

27- الاوان من ادركها منا يسري فيها بسراج منير و يحذو فيها علي

[صفحه 70]

مثال الصالحين [95].

ترجمه: بدانيد آن كس كه از ما كه فتنه‌ها را دريابد با چراغي روشنگر در آن گام مي‌نهد و بر همان سيره و روش صالحان رفتار مي‌كند.

توضيح: حضرت حوادثي از آينده پيش‌گوئي مي‌كند و مي‌فرمايد انسانهاي ضال و غير مهتدي به چپ و راست متمايل مي‌شوند و در ظلالت و گمراهي گام مي‌نهند و جاده‌هاي مستقيم را رها مي‌سازند انسان كاملي كه از ماست حاصل نور علم و هدايت است او ادامه وجود پيامبر و نقطه تجسم تام معرفت الهي و محبت الهي است و او در نهايت مرتبه حضور و اشتياق جلوه‌هاي است كه تماشاي آنها براي ديگران ميسر نيست از اين رو او در اين فتنه‌ها با مشعلي فروزان گام مي‌نهد و بر انسان مهتدي است كه به اندازه استعداد و كوشش خويش از اين كانون نور و روشنايي گيرد و جان را بيفزايد و راه خود را بشناسد و در پرتو هدايت نور از غوايت ظلمات و گمراهي و تاريكي رهائي يابد و در شعاع وجود نوري جاي گيرد اين انسان كامل چون عاري از ظلمت و تاريكي است از افراط و تفريط برحذر است و نقطه تجسم عبوديت و اخلاص و توجه و انقطاع است و به سيره و روش انبيا و ائمه و صالحين رفتار مي‌كند و براي ايجاد جامعه قائم به قسط تلاش مي‌كند.

محرم اسرار حق

28- نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب … فيهم كرائم

[صفحه 71]

القرآن، و هم كنوز الرحمن ان نطقوا صدقو و ان صمتو الم يسبقو [96].

ترجمه: ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه‌هاي درهاي علوم پيامبريم و هيچ كس به خانه جز از در وارد نمي‌شود و كسي از غير در وارد گردد سارق خوانده مي‌شود. درباره اهل‌بيت آيات كريمه قرآن نازل شده است اينان گنجهاي علوم خداوند رحمانند اگر سخن گويند راست گويند و اگر سكوت كند كسي از آنها سبقت نگيرد.

توضيح: انسان كامل اسم گزيده الهي و تجلي فروغزاي او و صاحب سر خدايي است در زيارت جامعه كه شناسنامه انسان كامل است آمده كه حفظه سر الله [97] آنها حافظين اسرار رب العالمين و محرم اسرار حقند سر بقاء و تكوين در اين هستي ايشان هستند و آنها نسبت به حق و پيامبر به مثابه جامه‌اي هستند كه به بدن چسبيده‌اند آنها يار راستين حق و پيامبرند از اين رو از پيامبر نقل مي‌كند كه خداوند در مورد علي عليه‌السلام به من توصيه فرمود: كه او پرچم هدايت و نشانه ايمان و امام دوستان من است و نور تمام كساني است كه مرا اطاعت مي‌كند. [98].

ائمه گنجينه علم و باب علوم پيامبرند انا مدينه العلم و علي بابها فمن اراد الحكمه فلياتها من بابها [99] من شهر علم و علي در آن شهر است پس كسي كه حكمت مي‌خواهد بايد از آن در وارد شود همچنين علي

[صفحه 72]

عليه‌السلام قسمت‌كننده بهشت و جهنم است به اين معنا كه دوستان او بهشتي و دشمنان او جهنمي است يا به حقيقت تقسيم‌كننده بهشت و دوزخ است عده‌اي را به آتش مي‌فرستد و عده‌اي را به بهشت داخل مي‌نمايد از اين رو براي ورود به اين شهر يا ورود به جنت تنها از راه علي و اولاد او بايد آمد و گرنه سارق و رباينده خوانده مي‌شود.

اهل‌بيت ويژگيهايي دارند كه انسانهاي عادي از آن فضائل برخوردار نيستند از جمله در رابطه با اهل‌بيت آيات كريمه‌اي وارد شد مثلا به نص سوره قدر امور جهان و كارگزاران جهان زير نظر او قرار دارند و واسطه پيوند ميان طبيعت و ماوراي طبيعت است او در واقع به اقتضاي اصل خويش در جوار ابديت جاي دارد و روح او متعلق به محل اعلي است و آنها تجسم قرآن كريمند و كرامتها و امتيازهاي قرآن در آنها مي‌باشد و همچنين گنجهاي علوم خداوند، معدن حكم الله و سر الهي هستند.

آنچه از ازل تا ابد در ارتباط با ايجاد و تكوين و اعطاء و تقدير و ادب و سلوك به ائمه و صالحين رسيده همه در نزد ائمه است و علم آنها از سنخ علم الهي و لدني و علم صحيح مي‌باشد لذا حضرت مي‌فرمايد هم عيش العلم و موت الجهل [100] آل محمد (ص) زندگي علم هستند و مرگ جهل مي‌باشند يعني علم به ايشان زنده است و آنها نابودكننده جهل هستند از اين رو وقتي سخن مي‌گويند راست مي‌گويند و وقتي سكوت مي‌كنند با نطق كسي از آنها سبقت نمي‌گيرد زيرا سكوت آنها در موضع خاموشي

[صفحه 73]

محض حكمت است و عين مصلحت است و كسي شهامت سخن گفتن ندارد.

اهل‌بيت قرآن ناطقند

29- ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه الا ان فيه علم ماياتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم. [101].

ترجمه: اين نور همان قرآن است آن را به سخن آريد اگر چه هرگز سخن نمي‌گويد اما من از جانب او شما را آگاهي مي‌دهم بدانيد در قرآن علوم آينده، اخبار گذشته، داروي بيماريها، نظم و حيات اجتماعي وجود دارد.

توضيح: كلام خدا كه اكنون در دسترس انسان خاكي است هم به حسب محتوي و مضمون و جوهر آسماين از وراي طبيعت و از جهان ملوك فرود آمده و نازل گشته و هم به حسب قالب و صورت و كلمات و تركيب و اجزاء از جهان ملكوت است انسانهاي عادي اگر بخواهند راه نور را به آستانه قرآن كريم بازگردند و او را به سخن آورند البته قرآن خود سخن نمي‌گويد بلكه بايد با دلالت خضر راه و قرآن ناطق از كلام خدا نور هدايت را گرفت اوست كه به همه ابعاد كتاب و بطون انسان احاطه دارد اوست كه قرآن را با تلاوتي سزاوار آن تلاوت مي‌كند و بدانيد دراين قرآن همه حقائق اعم از علوم آينده و اخبار گذشته و داروهاي دردهاي

[صفحه 74]

درون و بيرون و معارف حكمت و آداب و اخلاق و احكام و سياسات و اجتماعيات و ارشادات و قضائيات و نظم حيات اجتماعي وجود دارد.

مسلط بر طبيعت

30- و الله لوشئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت [102].

ترجمه: به خدا سوگند اگر بخواهم مي‌توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شئون زندگي‌اش آگاه سازم.

توضيح: انسان كامل داراي وجود خالص و غير مشوب است نامحدود مي‌باشد او در عين حضور در طبيعت در ماوراي طبيعت نيز حضور دارد و موانعي مانند زمان و مكان، علم او را محدود نمي‌كند اينان عرشيان زمين هستند فجعلكم بعرشه محدقين [103].

خدا شمار را بر عرش خويش محيط قرار داد از اين رو نورانيت عرش و ظهور و تحقق آن در ارتباط با وجود اين انوار است و ظهور تمام فيوضات تكويني از طريق اين انوار سريان مي‌يابد از اين رو اگر بخواهند از آغاز و انجام كار هر فردي خبر مي‌دهند و از تمام شئون زندگي وي را مطلع مي‌سازند زيرا او صاحب شب قدر است و فرشته بزرگ الهي در شب قدر بر او نازل مي‌شود و تنظيم همه امور به او عرضه مي‌كند و او ملائكه را به اجراي آن امور فرمان مي‌دهد.

[صفحه 75]

با مشاهده حق او را مي‌پرستد

31- قد سئله ذعلب اليماني فقال: هل رايت ربك يا اميرالمومنين فقال عليه‌السلام: افا عبد مالا اري؟ قال و كيف تر الله قال لا تدركه العيون بمشاهده العيان و لكن تدركه القلوب به حقائق الايمان. [104].

ترجمه: ذعلب يماني از امام پرسيد اي امير مومنان آيا پروردگارت را ديده‌اي؟ امام در پاسخش فرمودند آيا من كسي را مي‌پرستم كه نديده باشم؟ پرسيد چگونه او را مشاهده فرموده‌اي؟ امام فرمود چشمها هرگز او را آشكار نمي‌بيند اما قلبها با نيروي حقيقت ايمان وي را درك مي‌كند. توضيح: انسان كامل آئينه سرتا پاي نماي حق است او يگانه مخلوقي است كه با مشاهده به عبادت پوردگار مي‌پردازد و با نظر به او مي‌توان به حق معرفت پيدا كرد او به وحدت تجلي و از راه اتحاد ظاهر و مظهر عين حق است او از هستي خود نيست شده و به هستي حق زنده و دانا و بينا و گويا شده است مرتبه‌اش از حد امكان برتر و از مقام خلق بالاتر است او برزخ بين وجوب و امكان است او اول تعيني است كه ذات احديت پيش از هر تعيني به او تعين يافته از اين رو پروردگاري كه نبيند عبادت نمي‌كند.

به عبارت ديگر خداوند نور محض است و هر نوع ظهوري در پرتو نور اوست. افرادي كه او را نمي‌بيند محجوب به پرده‌هاي پنداري و وهمي هستند در هر موطني آن نور صرف ظهور كند تار و پود آن پرده دريده

[صفحه 76]

مي‌گردد مثلا در قيامت با ظهور كامل حق همه پرده‌هاي غفلت و پندارهاي باطن كنار مي‌رود. در انسان كامل چون وجودش خالص و غير مشوب است و پرده‌اي بر روي فكر و انديشه او نيست حضرت حق ظهور كامل دارد البته اين رويت، رويت با چشم نيست زيرا ذات نامحدود حق را هيچ انديشه‌اي و هيچ حسي نمي‌تواند درك كند.

به عبارت ديگر حق به حس نمي‌آيد و هيچ جاني نمي‌تواند بر او احاطه پيدا كند زيرا نامحدود است و موجود نامحدود تحت حيطه حس و عقل درنمي‌آيد اما قلبها با نيروي ايمان و تزكيه و تجليه او را درك مي‌كند و از آنچه چشم مي‌بيند آشكارتر و حقيقي‌تر و به تعبير حضرت امير:

ابين مما تري العيون [105] بين تراز محسوسات ماست. انسان با نگاه به محسوسات اول حقيقت محض را مي‌فهمد بعد آن وجود مقيد را درك مي‌كند.

امر صعب و مستعصب و آشنايي با راههاي آسماني

32- لايقع اسم الهجره علي احد بمعرفه الحجه في الارض فمن عرفها و اقربها فهو مهاجر … ان امرنا صعب مستعصب … و لا يعي حديثنا الاصدور امينه و احلام رزينه. ايها الناس سلوني قبل از تفقدوني فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض [106].

ترجمه: نام مهاجر را بر كسي نمي‌توان نهاد جز آن كسي كه حجت خدا را بر روي زمين بشناسد بنابراين آن كسيكه حجت خدا را شناخت و به آن

[صفحه 77]

اقرار نمود او مهاجر است معرفت و شناسايي امر ما كاري بس دشوار است كه جز بنده‌ي مومني كه خداوند قلبش را با ايمان آزموده آن را نمي‌پذيرد و گنجايش احاديث و سخنان ما را جز سينه‌هاي امانت‌پذير و عقلهاي سالم نخواهد داشت اي مردم بيش از آنكه مرا از دست بدهيد آنچه مي‌خواهيد بپرسيد كه من به راههاي آسمان از طرق زمين آشناترم. از عبارت چند امر استفاده مي‌شود.

الف- مهاجر كيست؟ هجرت كه از مراحل تكامل و قرب حق است تنها انتقال از سرزميني به سرزمين ديگر است. در منطق حديث تنها بر حركت انتقالي نام هجرت نهاده نمي‌شود بلكه مهاجر كسي است كه، عزم خود را بر تجرد براي طاعت جزم سازد و از طبيعت نفس بيرون آيد و قصد كند در درياي فنا فرو رود و غرق شود و چون بدون شناخت حجت و انسان هادي و مشعلدار طريقت تجرد براي طاعت و بيرون آمدن از ظلمت نفس و طبيعت امكان ندار از اين رو مهاجر به كسي مي‌گويند كه حجت الهي و قرارگاه علوم قرآني و تطهير يافته را بشناسد و از او پيروي كند و به مجاهدت تن دهد و به سعادت كلي نائل گردد.

ب- معرفت و شناسائي امر ائمه كاري بسيار دشوار است زيرا آنها بر حسب صورت ظاهر انسان هستند ولي از نظر سيرت باطني بيرون از مرز قياس مي‌باشند لاقياس بال محمد من هذه الائمه احد [107] هيچ احدي از اين امت با آل محمد قابل قياس نيست هر يك از آل محمد از سنخ

[صفحه 78]

نور است وجود او وجود خالص است او به اراده خدا مطهر است و يطهركم تطهيرا [108].

شما را از هر نوع آلودگي پاك نموده است اگر او به صورت باطني و جمال باطني خويش ظاهر شود ديگران نمي‌توانند به او نزديك گردند. چنانكه چشم در چشمه خورشيد نتواند نظر كند. اگر چه در جامه طبيعي در مي‌آيد ولي ماهيت طبيعي پيدا نمي‌كند و مشوب نمي‌گردد و همگوني او با ديگران صوري است اما مقامي دارد كه معرفت آن بسيار دشوار است كارهاي آنها با ديگران تفاوت دارد يكي در برابر دشمن قيام مي‌كند ديگري ساكت مي‌نشيند كي از علوم كائنات خبر مي‌دهد، ديگري در جريان ساده‌اي از ديگران خبر مي‌گيرد، گاهي يك تنه هزاران در هلاك مي‌سازد، گاهي با ضربتي به شهادت مي‌رسد، گاهي بيماران را شفا، گاهي بيماري ايشان ادامه مي‌يابد چون تابع برنامه‌هاي الهي هستند امر آنها را تنها انسانهايي درك مي‌كنند كه ظلمت هبوط را به نور صعود و رجوع الي الله تبديل كرده‌اند و از فيض انسان هادي بهره‌مند شده‌اند.

ج- گنجايش احاديث و كلام انسان كامل را هر ظرفي ندارد.

سخنان بلند ائمه و معارفي كه به امر پروردگار بر زبان ايشان جاري است سخناني نوراني و واقعي و ابدي و علم صحيح است و علوم پرمحتوا و باعظمتي است تنها از معلومات سطحي و غرق در نقض و تناقض نيست كلام ايشان نيز مانند خود ايشان بسيار باعظمت است زيرا عظمت جوهره

[صفحه 79]

تربيتي و تعليمي يك كلام از گوهر نفس گوينده مايه مي‌گيرد از اين رو نفس گوينده هر چه بيشتر محل معارف و فيض الهي و تجربه و شناخت و حضور و حماسه باشد كلام او از جوهره عظمت و تعالي و جلال و شكوه بيشتري برخوردار است. گنجايش سخنان ائمه را كه باب علم پيامبر و تربيت يافته مستقيم ايشان و حضرت حقند جزء، سينه‌هاي امانت‌دار و عقلهاي سالم ندارند.