د- انسان هادي بر عالم هستي اشراف دارد.
انسان هادي روح جهان است و جهان براي او مانند بدن براي ماست او نورالانوار است
السلام علي نور الانور
يعني باب فيض مطلق است و ظهوري است كه مبدء ظهورات ديگر است ايشان از سنخ نورند فيض وجود به واسطه وي به جبروت و ملكوت و ناسوت ميرسد از اين رو چيزي از انسان كامل محجوب نيست و به آنچه اتفاق ميافتد آگاه است و به دليل تجرد و نورانيت آگاهي آنها به جبروت و ملكوت بيشتر از عالم ناسوت است.
مرگ با معرفت اولياء شهادت است
33- فانه من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا و وقع اجره علي الله و استوجب ثواب مانوي من صالح عمله و قامت النيه مقام اصلاته لسيفه.
[صفحه 80]
ترجمه: آنكس از شما كه در بستر خويش بميرد ولي به طور شايسته معرفت خدا و پيامبر و اهل بيتش را داشته باشد شهيد از دنيا رفته و اجر و پاداشش بر خداست و ثواب اعمال شايستهاي كه قصد آن را داشته ميبرد و نيت او جانشين ضربات شمشيرش قرار ميگيرد.
توضيح: از مراحل رسيدن به كمال و انسان نوري معرفت است بلكه بالاترين نيك بختيها و دستاوردها و بهترين نيكوئيها و برتريها كسب حكمت حقيقي الهي و تكميل كردن نيروي نظري در راه تحصيل علوم حقيقي و معارف ديني است اگر فردي عقل هيولاني خود را از طريق شناخت خداي تعالي آن چنان كه شايسته اوست و شناخت ملك و ملكوت و شناخت فرستاده او و اهلبيت او كه مشعلدار نورند و براي هدايت و كمال انسانهاي هادي رنج حضور در طبيعت را متحمل شدهاند كامل گرداند از زندان تاريكيها و گمراهي به سوي بهشت سعادت و جوار ابديت رهايي خواهد يافت و با اين علم به مقام الوهيت خواهد رسيد. يعني به صورت عالمي رباني و فاني از ذات خويش و مستغرق در مشاهده جمال درخواهد آمد در اين صورت اگر از دنيا برود به مقصد رسيده است و اجر و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال شايستهاي را كه قصد نموده ميبرند، قصد عروج از موطن قلب به حضور حق است و قصد صحيح، او را از تردد رها ميسازد و به دوري از اغراض فراميخواند بنابراين نيتش براي جهاد و شمشير زدن در راه حق جاي ضربات شمشيرش را ميگيرد.
[صفحه 81]
شجاعت انسان كامل را حضرت عطا كرده
34- و لقد علم المستحفظون … و الملائكه اعواني … فمن ذا احق به مني حيا و ميتا
ترجمه: اصحاب و ياران محمد (ص) كه حافظان اسرار او هستند ميدانند كه من حتي يك لحظه به معارضه با خدا و پيامبر برنخاستهام بلكه با كف داشتن جان خود در صحنههاي نبردي كه شجاعان قدمهايشان ميلرزيد و پشت كرده و فرار ميكردند با حضرتش مواسات كردم و اين شجاعتي است كه خداوند به من اكرام فرموده است … من متصدي غسل آن حضرت بودم فرشتهها مرا ياري ميكردند و ديوار خانهاش به ضجه درآمده بود.
گروهي از فرشتهها به زمين ميآمدند و گروهي به آسمان ميرفتند گوش من از صداي آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز ميخواندند خالي نميشد تا آنگاه كه او را در ضريح خودش به خاك سپردم.
توضيح: از عبارت اموري فهميده ميشود.
الف- علي عليهالسلام تجسم عبوديت و تسليم است
علي عليهالسلام به عنوان وصي پيامبر و مجراي فيض الهي و علم آسماني لحظهاي به معارضه با خدا و پيامبر برنخاسته بلكه بزرگترين انسان مسئول در ارتباط با تجربههاي روزمره حيات بشري و صوت عدالت انساني در سراسر آفاق تاريخ و بزرگترين پرهيزكار بعد از پيامبر در طول
[صفحه 82]
تاريخ است و وارستهترين زاهدي است كه بر بسيط خاك پانهاده است.
ب- شجاعترين انسان و قدرت الهي … او يگانه ياور در پهنههاي مجاهدت سترك و بزرگترين مظهر حماسه و اقدام در نمونههاي شجاعت اساطيري است او در صحنههايي كه شجاعان قدمهايشان لرزيد و براي حفظ جان خويش پا به فرار گذاشتند در كنار پيامبر بود.
او فاتح باب خيبر است، او كرار غير فرار است، او فداكارترين تحقق بخش ارزشهاي قرآني است اين قدرت فوق بشري را خدا به اين نفس قدسي معصوم كه از سرادق عالم ربوبي است عنايت نموده است.
ج- انس با فرشتهها
انس با فرشته از لوازم انسان كامل و هادي است و در شب قدر بر او نازل ميشوند و تنظيم همه امور بر او عرضه ميدارند و ايشان فرشتهها را به اجراي امور فرمان ميدهند رفت و آمد فرشتهها در محضر ايشان صورت ميگيرد فرشتهها در امور خطيره انسان كامل را كمك و ياري ميكنند از اين رو حضرت امير ميفرمايد در غسل پيامبر فرشتهها مرا ياري ميكردند و عدهاي به زمين ميآمدند بر حضرت رسول نماز ميخواندند و زمزمه آنها را من ميشنيدم.
لازم به ذكر است كه انس با فرشتهها چه بسا براي مومن آشنا به مقام ائمه نيز دست بدليل اينكه امام رضا عليهالسلام ميفرمايد به خدا سوگند اگر مردم فضيلت اين روز (غدير) را چنانكه بايد بدانند هر روز ده بار
[صفحه 83]
فرشتگان با ايشان مصاحفه ميكنند.
د- اطلاع از ملكوت آسمانها
يكي ديگر از لوام قطعي انسان كامل رويت حقائق و آگاهي از ملكوت عالم و اشخاص و اشياء است بدليل اينكه او مشرف بر ديگر كلمات است سنخ وجودي او به گونهاي است كه كائنات از او محجوب نيست نذيرا للعالمين و مهيمنا علي الرسلين
پيامبر بيمدهنده جهانيان و گواه و مشرف بر انبيا ميباشد از اين رو حضرت ميفرمايد در رحلت پيامبر در و ديوار خانهاش به ضجه درآمده بودند.
ما سمعيم و بصيريم و هشتيم
با شما نامحرمان ما خامشيم
ه- نزديكترين انسان به اسم اعظم
علي عليهالسلام تحتتاثير مستقيم پيامبر بود او را از كودكي در دامن خويش پرورش داد در رختخواب در كنار خود ميخواباند غذا ميجويد و در دهان علي مينهاد هر روز يكي از خوبيهاي والاي خود را سرمشق هادي بالوصايه مينمود تنها علي جاي او را در غار حرا ميدانست و وصي و جانشين پيامبر بود وقت ارتحال پيامبر در دامان او بود متصدي غسل حضرت بود تا جسم پيامبر را به خاك سپرد بنابراين اين كسي در حيات و مات از علي عليهالسلام به اسم اعظم نزديكتر نيست.
ائمه به علم زندگي ميدهند
35- يذكر فيها آل محمد (ص) هم عيش العلم و موت الجهل
يخبركم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم لايخالفون الحق و لايختلفون فيه و هم دعائم الاسلام
ترجمه: در اين خطبه از آل محمد (ص) سخن به ميان آمده، آل محمد (ص) مايه حيات علم و دانشند و موجب مرگ ناداني هستند حلمشان شما را از علم و دانششان آگاه ميسازد و ظاهر ايشان از باطن آنها خبر ميدهد سكوتشان از حكمت و منطقشان شما را مطلع ميسازد و هرگز با حق مخالفت نميكند. در آن اختلاف ندارند آنها اركان اسلام و پناهگاه مردم ميباشند به وسيله آنها حق به نصاب خود ميرسد و باطل از بن بركنده ميشود. آنها دين را درك كردهاند، دركي توام با عمل، نه تنها شنيدن و نقل كردن! زيرا راويان علم فراوانند و رعايتكنندگان و عملكنندهها كماند.
توضيح: از اين عبارت اموري فهميده ميشود.
الف- آل محمد (ص) زندگي علمند و مرگ جهل
آل محمد (ص) به آنچه در همه جهان پهناور هستي و آفاق بيكران وجود و تحقيق دار علم دارند. به عبارت ديگر آنچه از ازل تا ابد ارتباط با ايجاد و تكوين اعطاء و تقدير حكمت و تشريع و سلوك و تهذيب به فرشتهها و انبيا عطا شده است همه در نزد انسان هست و چيزي نيست كه فرشتهها و انبيا بدانند و ما ندانيم اين علم لدني علمي است كه با قدرت يكي است
[صفحه 85]
مراتبي از علم نزد ايشان هست كه در نزد انبيا گذشته و فرشتگان مقرب نيست مقام علمي ايشان از همه جهانيان والاتر است حاصل اينكه علم به ايشان زنده است ايشان مايه بروز علم صحيح هستند و با اين علم جهل به صورت واقعي و كامل از ميان ميرود.
ب- كمالي از كمال ديگر خبر ميدهد.
آل نبي به عنوان وصي مجراي فيض الهي و باب شهر علم، و بزرگترين حكيم، و خاشعترين عابدان، عاشقترين عارفان، و متعهدترين معلم اخلاق ميباشند دقيقترين يافتهها و حقائق را در قالب زيباترين و شيواترين و زندهترين واژهها ادا ميكنند و به عنوان خالصترين انسانها حلمشان از علمشان خبر ميدهد و ظاهرشان از باطنشان خبر ميدهد و سكوتشان از منطق و گفتار آنها خبر ميدهد و هرگز با حق مخالفت نميكنند و در حق اختلاف ندارند زيرا معيار و ميزان حق ميباشند و حق بر محور آنها دور ميزند.
ج- آنها اركان اسلام و پناهگاه مردم ميباشند
انسان هادي كه آموزنده علم صحيح آموزگار حكمت و راستين ميباشد اركان و پايه اساسي دين محمد و هدايت حق ميباشند او حامل نور ولايت در تكوين و نور هدايت در تشريع است از اين رو برطرف كردن ظلمت جهل و عادات و غرائز به وسيله انسان هادي ممكن است زيرا شناخت درست حقائق عالم و راه هدايت و سير و سلوك جز با نور حقيقي كه نور حاصل از انسان هادي است ممكن است زيرا شناخت درست حقائق عالم و راه هدايت و سير و سلوك جز با نور حقيقي كه نور حاصل از انسان هادي است ميسر نيست و به وسيله آنها حق به نصاب خود ميرسد و به اصل خود برميگردد و باطل ريشه كن ميشود
[صفحه 86]
زيرا جزء حق نميخواهند جزء حق نميگويند، جزء حق نميدانند، و جزء حق ميل نميكنند، جز حق عمل نميكنند.
د- درك ائمه در عمل متبلور شده است
ائمه تجسم عبوديت هستند هم پاي بند شريعتند، هم خضر راه طريقتند، وجود آنها قهرمان معنويت صحيح است، وجود آنها سراسر ايمان و عمل است و تنها نقل نميكنند بلكه عملي نيست كه مطلوب حق باشد و آنها رعايت نكنند و عامل به آن نباشند.
شاگرد مستقيم خدا
36- فانا صنايع ربنا و الناس بعد صنايع لنا
ترجمه: ما ساخته و پرورش يافته پروردگار خويش هستيم و مردم پرورش يافته ما هستند.
توضيح: معناي ما دستپرورده خدائيم اين است كه از مكتب الله علوم الهي را آموختهايم، ما در كنار سفره وحي نشستهايم، ما نيازي به غير خدا نداشتيم، ما شاگرد الله هستيم، از اين رو حضرت حق كه عزيز و حكيم است شاگرد عزيز و حكيم خواهد داشت ما از علم لدني برخورداريم و سنخ وجود و علم و قدرت ما از سنخ ديگري است اما ديگران دست پرورده ما هستند و از ما فراگرفتند و در تكوين و تشريع به ما كه مجراي فيض حق هستيم نياز داشتند.
به عبارت ديگر ما فعليت مطلقه و كلمه تامه حق هستيم كه به صرف مشيت
[صفحه 87]
متحقق است و واسطهاي بين ما و خداي متعال جز نفس مشيت نيست اما تمشي اراده حق نسبت به ديگران در ظرف وجودي ما تحقق ميپذيرد و ما موجب تماميت ديگر كلمات و وجودات ميشويم تحقق آنها در ارتباط با ماست ديگران بسط وجودي ما هستند و الخلق بعد صنائنا
اشاره به همين دارد.
طريق وسط و راه ميانه
37- نحن النمرقه الوسطي بها يلحق التالي و اليها يرجع الغالي
ترجمه: ما جايگاه ميانه و حد وسط هستيم عقبافتادگان بايد به ما ملحق شوند و تندروان غلوكننده بايد به سوي ما بازگردند.
توضيح: ائمه كه عدل و لنگه قرآن ميباشند و در، شهر علم پيامبرند و صاحب علم حقيقي هستند يعني شناخت درست همه حقيقتهاي عالم در زمان و ماوراي زمان در سينه اوست. صراط حق و قسطاس مستقيم ميباشند از اين رو در جهاني كه ظلمت و تاريكي و سراي طبيعت و مقطع تراكم حجب است كسي از نور جلو بيفتد بورطه نابودي ميافتد و از نور عقب بماند هلاك ميشود بنابراين آنكه عقب مانده است يا آنكه جلو افتاده است و غلو در مظهر الهي ميكند بايد به سوي اين نور كه تنها هدايتگر و تنها تبينكننده خط قرآني در علم و عمل است برگردد.