تعهد علم و دانش
دانش ، نور و روشنايى است
اما آنگاه كه همراه با تقوا و خدابينى باشد. وگرنه ، دانش بدون دين و علم بدون عمل ، جزوبال بر گردن دانشمند، چيزى نيست
علم ، بايد نافع باشد و دانش بايد به حال جامعه مفيد افتد، وگرنه آفت جامعه خواهد بود. پيامبر مى فرمايد: «در قيامت ، بدترين مردم نزد خداوند، ازنظر موقعيت ، عالم و دانشمندى است كه خود و ديگران از علمش نفع نمى برند.
ثمر علم اى پسر عمل است ورنه تحصيل علم دردسر است علم بايد در خدمت مردم باشد، و وسيله آگاهى دادن ، بصيرت بخشيدن ، راهنمايى كردن ! نه مايه تفاخر... و سرمايه غرور! نه وسيله مباهات و دانش را به رخ ديگران كشيدن
ادامه سخن رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
:
«اى ابوذر!...
هركس دانش بطلبد، تا مردم را به طرف خود جلب كند، هرگز بوى بهشت را نخواهد يافت
هركس دانش بجويد، تا به كمك آن ، مردم را بهتر بفريبد، هرگز بوى بهشت را نخواهد يافت .»
جنگِ «تخصّص» و «تعّهد» و نزاع «تكنيك» و «تقوا» ريشه در همين مساءله دارد.
چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد كالا!
پيامبر اسلام ، برحذر مى دارد كه علم ، در جهتِ فريب مردم به كار رود.
تيغ دادن در كف زندگى مست به
|
|
كه افتد علم ، نا كس را به دست
|
غرور علمى
يكى از بزرگترين شهامتها، اعتراف به «جهل» است اگر چيزى را نمى دانيم ، بدون توجيه و تاءويل ، و شيره ماليدن سر خلق اللّه ، بدون چرب زبانى و سالوس بازى و پشت هم اندازى ، صريح و باشجاعت ، بگوئيم : «نمى دانم»!
اين ، مشكلتر از به خاك رساندن پشت حريف در كشتى است و بيش از شكست دادن دشمن در ميدان رزم ، نيرو مى طلبد؛ زيرا اينجا ما با دشمنى ، نيرومند، به نام «نفس» دست به گريبانيم كه در خانه دلمان جا دارد. هرچيزى آفتى دارد، و آفتِ علم ، «غرور» است غرور علمى ، انسان را از اعتراف به جهل و نادانى باز مى دارد.
از رسول خدا بشنويم :
«... اى ابوذر!
وقتى از چيزى سؤ ال شد كه نمى دانى ، بگو: «نمى دانم»
كه هم از پيامدهاى ناجور آنچه نمى دانى نجات يابى ،
و هم از عذاب خداوند در قيامت !...»
آرى اين ، شجاعت و قهرمانى مى خواهد. دليرى فقط در تيغ كشيدن و تير انداختن نيست ميدان رزم ، فقط جبهه بيرونى جنگ با دشمن روياروى ، نيست «نفس» نيز حريفى است كه براى مبارزه ، «حريف» مى طلبد.
پيامبر اسلام ، عبور مى كرد. به جمعيتى كه پيرامون يك قهرمان جمع شده و به تماشاى وزنه برداى و زورآزمايى او ايستاده بودند، برخورد. فرمود:
«قهرمان كسى است كه بر «نفس» خود غالب شود!»
اعتراف به جهل ، يكى از اين ميدانهاست كه قدرت و غلبه و شجاعت انسان ، آزموده مى شود.
خسارت علم بدون عمل
در اسلام ، آنچه تكليف آور است «دانايى» و «توانايى» است هرچه انسان بيشتر «بداند» و «بتواند»، مسؤ وليتش سنگينتر است «علم» و «قدرت»، زمينه مسؤ وليت انسان مسلمان است اگر «دانش»، دست انسان را نگيرد و به «نجات» نرساند، وبال گردن است و مايه بدفرجامى
خسارت ، از آنِ كسى است كه چيزى نمى داند. خسران زده تر، كسى است كه مى داند ولى عمل نمى كند.
حكيمى را پرسيدند: عالم بى عمل به چه ماند؟
گفت : به درخت بى ثمر. (گلستان سعدى)
آنچه بيشتر مايه رسوايى و خسران است ، مربوط به آخرت است از زبان پيامبر بزرگ بشنويم :
«اى ابوذر!.
در قيامت ، گروهى از بهشتيان به اهل دوزخ رو كرده ، مى پرسند:
ما به كمك تعليمها و آموزشهاى شما و در سايه تاءديب و تربيت شما به بهشت وارد شديم شما خودتان چرا به دوزخ افتاديد؟
مى گويند:
ما به خير دعوت مى كرديم ولى خودمان عمل نمى كرديم .»
آيا اين خسارت نيست كه انسان ، دارويى براى درمان بيماران يا مشعلى براى هدايت ديگران تهيه كند، ولى خود در كام مرض بميرد يا در دام ظلمت بماند؟!
هم ندانستن عيب است ، هم به دانسته عمل نكردن
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ادامه مى دهد:
«اى ابوذر!...
حقوق پروردگار، بيش از آن است كه بندگانش بتوانند ادا كنند.
نعمتهاى خدا، افزونتر از آن است كه بندگان ، قدرت شمارش آن را داشته باشند.
اى ابوذر!..
تو، در گذشت شب و روز، در حالى به سر مى برى كه اَجَلها كم مى شود، كارها دقيقاً محفوظ است ، مرگ هم ناگهان مى رسد.
هر زارع و كشتكارى ، آنچه را كاشته درو مى كند (گندم از گندم برويد، جو ز جو...)
هركس به هر چيزى برسد، خداوند عطا كرده ، و هركه از گزند و شرّى محفوظ مانده ، خداوند نگهبانش بوده است ...»