نای حکمت : مواعظ حضرت رسول صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری

نای حکمت : مواعظ  حضرت رسول  صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری0%

نای حکمت : مواعظ  حضرت رسول  صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

نای حکمت : مواعظ  حضرت رسول  صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جواد محدثي
گروه: مشاهدات: 7212
دانلود: 1939

توضیحات:

نای حکمت : مواعظ حضرت رسول صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7212 / دانلود: 1939
اندازه اندازه اندازه
نای حکمت : مواعظ  حضرت رسول  صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری

نای حکمت : مواعظ حضرت رسول صلی الله علیه و اله وسلم به ابوذر غفاری

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

معامله با خدا

«اى ابوذر!...

خداى متعال مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند! هيچ بنده اى خواسته مرا بر خواسته خود برنمى گزيند و ترجيح نمى دهد، مگر آنكه بى نيازى او را در جانش قرار مى دهم ، وغم وغصه هايش را براى آخرتش مى گردانم و آسمانها و زمين را عهده دار روزى او مى سازم ، در تنگناها، به كفاف و امدادش مى پردازم و در پى هر تجارت پيشه اى ، به نفع او مى كوشم

اى ابوذر!... اگر آدميزاد، از روزيش فرار كند، آن گونه كه از مرگ مى گريزد، رزق او به او خواهد رسيد، آن چنان كه مرگ ، به او فرا مى رسد!»(٥١)

چه بزرگ توصيه اى ! و چه شگفت نتيجه و دستاوردى !...

بسيارند آنان كه با يك دنيا ثروت ، باز هم گدا و حريص و محتاجند. بى نيازى ، آن بهتر كه در دل و جان انسان باشد؛ وگرنه چشم ، سيرى پذير نيست !

چشم تنگ مرد دنيا دوست را يا قناعت پر كند، يا خاك گور! همّ و غم و فكر و انديشه ، آن بهتر كه درباره آخرت و آن سراى جاويد باشد!

چه بسيارند كسانى كه تمام انديشه و غصه هايشان به امور اين دنياى گذران مى گذرد و از آخرت غافلند. و چه نعمتى كه انسان اگر فكرى هم مى كند، براى آن مرحله و نشئه جاويد بكند! و بسيارند آنان كه شب و روز مى دوند؛ ولى هميشه «هشت» آنان ، گرو «نه » است ! و با آن همه تلاش و دوندگى ، همچنان در تارهاى عنكبوتى «مشكلات زندگى» دست و پا مى زنند.

مشكل گشا، خداست روزى هم به دست اوست ، با توكل بر او و تلاش در زندگى ، معاش انسان تاءمين مى شود؛ وگرنه زندگى دور از خدا و معنويات ، مجموعه اى از دردسرها و گرفتاريهاست ، هرچند بظاهر، رفاه و استراحت و آسايش ‍ جلوه كند!.

چند پند سودمند

در ادامه ، حضرت رسول به جناب ابوذر مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

آيا چند كلام حكمت آميز به تو بياموزم ، كه خدا به وسيله آنها به تو نفع برساند؟

گفتم : آرى ، اى رسول خدا! فرمود:

خدا را نگهدار، تا خدا هم تو را نگهدارد، خدا را نگهدار، او را همواره پيش روى خودخواهى يافت ،

در دوران خوشى و رفاه ، خدا را بشناس ، تا در سختيها، تو را بشناسد!

هرگاه خواستى ، از خدا بخواه ،

هرگاه كمك طلبيدى ، از خدا بطلب ،

اگر همه خلايق بكوشند تا خيرى به تو رسانند كه «مقدّر» نيست ، نمى توانند، و اگر همه عالميان در فكر آسيب تو باشند؛ ولى خدا تقدير نكرده باشد، زيان نمى بينى

اگر مى توانى ، با «رضايت» و «يقين» براى خدا كار كن و اگر نمى توانى ، در صبر و شكيبايى هم پاداش و خير فراوان است

پيروزى ، با صبر است ، و فَرَجْ، با شدت ، و «آسانى با سختى .»(٥٢)

اى ابوذر!... هركس به رزق الهى قانع باشد، از بى نيازترين مردم است ...»(٥٣)

وه كه چه مصيبتها از تكاثر و افزون طلبى و حرص ، گريبانگير «اولاد آدم» مى شود!. و چه راحت و آسوده خاطرند، آنان كه از اين بيمارى ، مصون و دورند. ما درون را بنگريم و...

حساب ما با خدا، جداست

ما در رفتار روزانه ، بيشتر روى «اظهارات» و «ادعا»ها حساب باز مى كنيم اما خداوند دانا، به نيتها وانگيزه ها واقف است و بر مبناى آن رفتار مى كند، نه گفته مدعيان ! اين است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

خداى متعال مى فرمايد: من هرگز «سخن» خردمند و حكيم را نمى پذيرم ، بلكه به همت و نيت درونى او مى نگرم

اگر حال و هواى درونى و نيت باطنى وى مورد پسند و رضايم باشد، سكوت او راهم للّه للّه «حمد» و «ذكر» به حساب مى آورم ، هرچند سخنى بر زبان نياورد!

اى ابوذر!...

خداوند، به صورتها و ظاهرهاى شما نمى نگرد،

و به اموال واقوال شما نگاه نمى كند. بلكه به دلها و اعمالتان مى نگرد. (آنگاه پيامبر به سينه خود اشاره نموده فرمود:)

اى ابوذر!... تقوا، در اينجاست ، تقوا در اينجاست !...»(٥٤)

در گفتگوى موساى كليم با خداى كريم ، درباره چوپانى كه با زبان ساده و عوامانه خود با خدا مناجات مى كرد، خداى متعال در پاسخ به سؤ ال حضرت موسىعليه‌السلام فرمود:

ما، درون را بنگريم و «حال» را نى برون را بنگريم و «قال» را حساب و كتاب خدا، با صداقت درونى و نيات باطنى ماست ، نه آنچه به زبان مى آوريم و مدعى هستيم ! در ادامه مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

تصميم به كار نيك بگير، هرچند موفق به عمل نشوى ،

تا از غافلان محسوب نگردى !...(٥٥)

اى ابوذر!... مؤ من از چهار چيز بى نصيب است :

سكوت ، كه آغاز عبادت است

تواضع براى خدا

به ياد خدا بودن در همه حال

كمى مال و ثروت ...»(٥٦)

راستى كه چنين است ، هر سخنى ، حسابى و مؤ اخذه اى دارد، پس مؤ من با سكوتش ، پرونده عملش را سبكتر مى كند. هر عصيان و طغيانى ، معلول تكبر در برابر خدا و دستورهاى اوست ، و مؤ من ، فروتن است گناه هم ، زاييده لحظات غفلت است و مؤ من در همه حال و همه جا، خدا را فراموش ‍ نمى كند.

و... كمى دارايى هم از جهاتى مايه سعادت است ، چرا كه مال دنيا گرفتارى دارد، هم در آوردنش و هم در خرج كردنش ، در حلالش حسابرسى است و در حرامش عقاب و مؤ اخذه !

دوزخيان زبان !

گناهان بسيارى از «زبان» سرچشمه مى گيرد.

و كم نيستند كسانى كه بخاطر زبانشان ، راهى جهنم مى شوند و شديدترين عقوبتها را بخاطر ره آورد تلخ و شوم گفته هايشان مى چشند.

بسيارى هم ، دوزخى شهوت وعدم كنترل بر غرائز جنسى اند و راه جهنمشان ، از بيراهه شهوت گشوده مى شود.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درهشدار به اين دو وادى خطرناك ، به ابوذر غفارى مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

هركس مالك و اختياردار ميان دو پا و ميان دو فكِّ خويش باشد (يعنى غريزه جنسى و زبان)، وارد بهشت مى گردد.»(٥٧)

ابوذر، گويا برايش شگفت بود باور اين نكته كه كسى با كنترل زبان ، بهشتى شود، پرسيد: اى پيامبر خدا! آيا مگر ما به گفته هايمان هم مؤ اخذه مى شويم ؟

پاسخ رسول اللّه ، چنين بود:

«اى ابوذر!...

مگر مردم را، چيزى جز دستاورد زبانهايشان ، به رو به آتش دوزخ مى افكند؟

تا سخن نگفته اى در سلامت و امانى ، امّا همين كه لب به سخن گشودى ، خداوند يا به سود تو ثواب مى نويسد، يا به زيان تو عقاب !

اى ابوذر!...

گاهى كسى در مجلسى براى نصيحت شما ممكن است چيزى بگويد، امّا با همان سخن ، به اندازه فاصله آسمان تا زمين ، به ژرفاى دوزخ درمى افتد!

اى ابوذر!...

واى بر آنكه سخن دروغ مى بافد تا ديگران را بخنداند، واى بر او، واى بر او، واى بر او،

اى ابوذر!... هر كه سكوت كند، نجات مى يابد، پس راست بگو و از دهانت هرگز دروغ در نيايد.»(٥٨)

پرسيدم : اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! توبه آنكه به عمد، دروغ بگويد چيست ؟ فرمود:

«استغفار و نمازهاى پنجگانه ، آن را مى شويد.»

غيبت يا تهمت ؟

گناهان زبان ، هم بزرگ و ويرانگر است ، هم راحت و كم خرج ! و چه زشت ، اينكه انسان از طريق زبان ، مفت و ارزان جهنمى شود و مهارى بر گفته هاى دوزخ ‌آفرين خويش نتواند بزند. «غيبت»، يكى از اين گناهان است ، و «تهمت»، سيّئه اى ديگر. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هشدار مى دهد:

«اى ابوذر!...

از غيبت بپرهيز، همانا غيبت ، شديدتر از «زنا» ست .»

ابوذر (با تعجب پرسيد) چرا بدتر، اى رسول خدا؟

حضرت فرمود: «چونكه زناكار، از معصيت خويش توبه مى كند و روى به درگاه خدا مى آورد، خداى بخشنده هم توّاب و آمرزنده است ؛ ولى غيبت ، آمرزيده نمى شود، مگر آن كه فرد غيبت شده ببخشايد

اى ابوذر!...

دشنام دادن به مؤ من ، فسق است ؛ جنگيدن با مومن ، كفر است ، خوردن گوشت او (يعنى غيبت كردن) از گناهان بزرگ ، مال مؤ من نيز، همچون خون و جانش محترم است .»

ابوذر مى پرسد: غيبت چيست ، يا رسول اللّه ؟

حضرت پاسخ مى دهد:

«اينكه برادر دينى خود را بگونه اى ياد كنى كه خوش نمى دارد.» للّه

مى پرسد: اگر آنچه مى گويد در او باشد، چه ؟

پيامبر مى فرمايد:

«اگر آنچه مى گويى ، در وى باشد، غيبت است و حرام و اگر

در او نباشد، تهمت است !...»(٥٩)

دريغا... كه غيبت و تهمت ، گناهى به اين عظمت ، اين گونه ميان امّت محمّدى رواج داشته باشد و از آن پروا نكنند و مهمش نشمارند. نصايح حضرت رسالت ، بيش از ابوذر، خطاب به ماست كه خويشتن را منتسب به آن والا تبار مى دانيم

دفاع زبانى

زبان ، تيغى است دو دم ، مى تواند به گناه و تهمت و غيبت بچرخد، كه محصول آن شعله هاى جهنم است ، و مى تواند به حق و دفاع از مظلوم گشوده شود، كه فرآورده اش نعمتهاى الهى و «اجر كريم» است حضرت از غيبت و تهمت برحذر مى دارد، راه روشن را هم نشان مى دهد. مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

هركس كه در برابر غيبتى كه از يك برادر مؤ من مى شود، از او دفاع كند، بر خداوند سزاوار است كه او را از آتش جهنم آزاد كند.»

«اى ابوذر!...

هركس كه نزد او برادر مسلمانش را غيبت كنند و او توانايى دفاع و يارى او را داشته باشد و ياريش كند، خداوند هم در دنيا و آخرت ، به يارى او مى شتابد؛ امّا اگر اورا خوار دارد و دفاع زبانى نكند (در حالى كه قدرت دفاع داشته باشد) خداوند هم او را خوار مى سازد، در دنيا و در آخرت !»(٦٠)

آيا اين چيزى جز «نهى از منكر»، در قالبى خاص است ؟ غيبت از بدترين منكرات است كه به تحقير و رسوايى يك مؤ من مى انجامد، آنكه مى تواند جلوگيرى كند، ولى كوتاهى كند، آگاهانه حقّى را زير پا نهاده ، كه مى توانسته آن را روشن سازد. زبان ، اگر نتواند (يا نخواهد) گوياى حق و مدافع مظلوم و مبيّن راستيها باشد، پس به چه كار مى آيد؟!...

هيزم كش دوزخ

خصومت ميان مؤ منان ، به نفاق و نيرنگ و خيانت مى انجامد.

زبان ناسالم ، نقش تباهى آفرينى دارد و گفته هاى غرض آلود، فضا رامسموم و رابطه ها را تيره تر مى سازد.

بى شك ، «سخن چينى» رشته هاى دوستى را خاكستر مى كند و دوچهره هاى منافق ، ريشه صداقتها را قطع مى كنند و شاخه هاى صفا و دوستى را مى برند.

باز گرديم به كلام پاك نبوى ، كه به ابوذر چنين توصيه مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

هرگز «قتّات» به بهشت نمى رود. (ابوذر مى پرسد: قتّات كيست ؟ مى فرمايد:)

سخن چين ! آرى ، سخن چين در آخرت از عذاب الهى آسوده نيست

اى ابوذر!...

هركس در دنيا دو چهره و دو زبانه باشد، در آخرت نيز، دو زبان از آتش خواهد داشت

اى ابوذر!...

مجلسها و حرفها «امانت» است و افشاى راز برادرانت «خيانت» !»(٦١)

آرى آنكه راز خويش را پيش تو مى گويد و سفره رازش ‍ را برايت مى گشايد، تو را امين و جوانمرد مى داند؛ وگرنه اسرار خود را بر تو نمى گفت اگر نتوانى اسرار ديگران را نگهدارى ، چه اميد و توقعى دارى كه ديگران رازدار تو باشند؟

باز مى بينيم كه ماييم و اين زبان خطرناك كه اگر رهايش ‍ گذاريم ، شعله ها مى فروزد و هستيها مى سوزاند، پس آن بهتر كه مهارى از «تقوا» بر آن بزنيم ، تا هم خويش مصون بمانيم و هم ديگران ، زيان نبينند.

رازدارى ، نشان مردانگى است و پرده درى ، نامردى است ،

گفتن هر سخنى در هر جا نبود شيوه مردان خدا هر سخن جا ومقامى دارد مرد حق ، حفظ كلامى دارد.

قهر و آشتى

بذر تفرقه و خصومت ، در سرزمين «جدايى»ها پاشيده مى شود و بهره را شيطان مى برد، نه كس ديگر!

نبى مكرّم اسلام ، مظهر محبت و مودّت و صفا بود، و امّت خويش را نيز به اين «وادى نورانى» سوق مى داد. هنوز كلام آن حضرت را در زشتى غيبت و تهمت و سخن چينى و دورويى و بدزبانى به پايان نرسانده ايم ، باز هم گوش جان به نصايح آن «اسوه صدق و صفا» مى سپاريم ، كه مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

كارهاى هفتگى مردم دنيا، همواره روزهاى «دوشنبه» و «پنجشنبه» بر خدا عرضه مى شود، خدا براى هر بنده مؤ منى مغفرت و رحمت مى آورد؛ مگر براى آن كه ميان او و برادرش دشمنى باشد. كه آنگاه گفته مى شود: كارهاى اين دو را واگذاريد، تا وقتى با هم آشتى كنند (يعنى عملشان به حساب نمى آيد...)

اى ابوذر!...

هرگز مبادا كه از برادر دينى ات جدايى كنى ، چرا كه اعمال با اين گونه مفارقتها و جداييها پذيرفته نيست

اى ابوذر!...

تو را از قهر و مفارقت نهى مى كنم اگر هم ناچارى ، بيش از سه روز طول مده ، كسى كه در حال قهر با برادر دينى اش ، از دنيا برود، آتش برايش سزاوارتر است !»(٦٢)

جان به فداى رسول رحمت ، كه همواره با كلام و رفتارش ، سايه اى از محبت و صفا و روحى از اخوت و وفا بر سر امت و پيروان مى گسترد.

كبر، بيمارى روح

متكبران ، براى جبران كمبود شخصيت ، براى ديگران «قيافه» مى گيرند و خود را مهمتر از آنچه هستند، جلوه مى دهند.

بانى تكبر، «ابليس»است و اهل كبر و «خودبزرگ بينى» اصحاب شيطانند.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با اشاره به مظاهرى از كبر، در نكوهش آن مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

هركس دوست بدارد كه ديگران ، در مقابل او به احترام بايستند، جايگاهش را در آتش دوزخ آماده سازد!

اى ابوذر!...

هركس بميرد، درحالى كه در دلش هم وزن يك دانه ارزن «كبر» باشد، هرگز بوى بهشت را نخواهد شنيد، مگر آنكه پيش از مرگ ، توبه كند...

اى ابوذر!... بيشتر دوزخيان ، «مستكبران» اند.»

در اينجا، مردى پرسيد:

اى پيامبر! آيا كسى هست كه از «كبر»، رهايى يافته باشد؟ فرمود: «آرى ، هركس لباس پشمينه بپوشد، سوار بر الاغ شود، گوسفند بدوشد وبا بينوايان نشست و برخاست كند، از تكبّر نجات مى يابد.»

«اى ابوذر!...

هركس كه كالاها و اجناس خويش را، خود به دست گيرد و به خانه آورد، از كبر «مبرّا» مى شود.»(٦٣)

اينها فقط نمونه است و اشاره دارد به اينكه تكبر انسان ، يا در «لباس» جلوه مى كند، يا در «مركب و ماشين» نمود مى يابد، يا در پرهيز انسان از كارهاى دستى و انجام امور شخصى خود، يا در رفت و آمد با سرمايه داران و مرفّهان بى درد و اشراف مستكبر حضرت موارد ديگرى را بر مى شمارد:

«اى ابوذر!...

هركس از روى تكبّر، لباس بلند (كه روى زمين كشيده شود) بپوشد، خداوند در قيامت به او نظر رحمت نمى افكند.

اى ابوذر!...

هركس دامان لباسش را كوتاه بگيرد (كه روى زمين كشيده نشود) و با دست خود، كفش خود را بدوزد و چهره بر خاك نهد، از «تكبّر» ايمن مى شود.

اى ابوذر!...

هركس دو جامه دارد، يكى را خود بپوشد، ديگرى را به برادر دينى اش بپوشاند.»(٦٤)

مرفّهين بى درد

رفاه ، غفلت مى آورد و غفلت ، بى دردى در پى دارد. مرفّهين بى درد و برخورداران بى تعهد، به تعبير امام پايبند به «اسلام آمريكايى»اند، و اينها ريشه در وضع معيشتى انسان دارد.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

«اى ابوذر!...

بزودى كسانى از امّت من خواهند بود، كه در دامن نعمتها به دنيا مى آيند و رشد مى كنند. همتشان ، غذاهاى رنگارنگ و نوشابه هاى مختلف است و اينها را با سخن ، تمجيد و ستايش مى كنند. اينان ، بدترين امت منند.

اى ابوذر!...

كسى كه زيباپوشى را واگذارد، با آنكه مى تواند برخوردار شود، خود را بى آنكه به بينوايى گرفتار شود، فروتن سازد، مال را، بى آنكه در راه معصيت باشد، خرج كند و محرومان را رسيدگى كند و با اهل فهم و حكمت معاشرت كند، (از شايستگان است »(٦٥)

اى ابوذر!...

لباس خشن بپوش ، تا فخر و مباهات ، راه به تو نيابد.

اى ابوذر!...

در آخرالزمان كسانى خواهند بود، كه در زمستان و تابستان ، جامه پشمين مى پوشند و خود را برتر از ديگران مى شمارند؛ اينان ، مورد لعنت فرشتگان آسمان و زمين اند.»> ۲ وصاياى پيامبرانه

وصاياى پيامبرانه

«ابوذر اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! مرا توصيه اى كن

پيامبر تو را به «تقوا» سفارش مى كنم ، چرا كه تقوا در راءس همه كارهاى توست

ابوذر باز هم بفرماييد، بيشتر.

پيامبر بر تو باد قرآن خواندن و ياد خداى متعال ، چرا كه تلاوت قرآن براى تو در آسمانها «ياد» است و در زمين ، «نور»».(٧٢)

تقوا عنوان كلى است ، پرواى از خدا در همه كارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفريدگار و كلام اوست ، كه تلاوت هر روزه ، «برنامه گرفتن» از اين منشور بى نظير و جاويدان است ابوذر قانع نيست ، بيشتر مى خواهد و بيشتر، از اين رو، از حضرت مطالب بيشتر و مواعظ بليغ ‌تر مى طلبد. اين گفتگو ادامه مى يابد:

«ابوذر باز هم بيفزاى ، اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !

پيامبر بر تو باد «جهاد» چرا كه رهبانيت آيين من ، جهاد است

ابوذر با زهم بيشتر، يا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !

پيامبر بر تو باد «سكوت» ، مگر آنجا كه حرف نيك بگويى ، چرا كه سكوت و خموشى شيطان را از تو طرد مى كند و در امور دينى هم ياور توست .»(٧٣)

اين هم جهاد است ، ليكن در جبهه درونى و در جهاد با نفس گاهى كنترل زبان و مهار كردن سخنان ، از يك جنگ بيرونى دشوارتر است و قوّتى بيشتر مى طلبد. چه بسيار حرفها كه بى پايه و بى مايه است و خاستگاه نفسانى دارد و وسوسه هاى ابليسى انگيزه آن گفتار است ، پس خموشى گزيدن و رعايت سكوت و كم حرفى ، بستن راه شيطان است

«ابوذر اى پيامبر، باز هم موعظه ام كن ، و بيشتر!

پيامبر از خنده زياد بپرهيز، چرا كه دل را مى ميراند و نور چهره را از بين مى برد.

ابوذر باز هم ، يا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !...

پيامبر به پايين تر از خودت نگاه كن ، نه به بالاتر از خويش ، چرا كه اين سبب مى شود نعمتهاى خدا را درباره خودت ، كم مشمارى .»(٧٤)

در احاديث ديگر، اين نكته با تفصيل بيشترى آمده است در امور دنيايى و برخورداريها و مال و معيشت و زندگى ، بايد به پايين تر از خود نگريست نه بالاتر. چون نظر به پايين تر، سبب مى شود انسان آنچه را هم كه دارد قدر بشناسد و شكرگزار باشد. اما اگر به بالاتر از خود بنگرد و تمتعات و امكانات و رفاه و خانه و حقوق و... ديگران را ببيند، هميشه احساس كمبود مى كند و به دنياطلبى و «تكاثر» مى گرايد.

اما در امور اخروى و معنوى ، انسان بايد به بالاتر از خود بنگرد (اين در احاديث آمده است ). به آنكه علم بيشتر، تقواى افزونتر، خلوص و صداقت برتر دارد، و معرفتش بيشتر، اخلاقش نيكوتر و روحياتش والاتر است اينها قله هاى كمالند. توجه به اين گونه افراد بالاتر از خود، سبب مى شود كه انسان به ضعفهاى اخلاقى و معنوى خود واقف گردد و تلاش ‍ بيشتر كند تا به آن قله برسد و به آنچه دارد، قانع نگردد. چرا كه مراتب كمال و معنويت انسان ، تا بى نهايت قابل رشد و فزايندگى است برگرديم به كلمات نورانى حضرت رسالت :

«ابوذر اى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باز هم بر موعظه هاى خود بيفزاى

پيامبر با خويشاوندانت رفت و آمد داشته باش ، هرچند آنها از تو قطع رابطه كنند. بينوايان محروم را دوست داشته باش و با آنان مجالست و همنشينى كن (قبلاً هم گذشت كه اين كار، سبب زدودن «تكبر» مى شود و گُل تواضع را بر شاخه زندگيمان مى شكوفاند.)

ابوذر يا رسول الله ، باز هم !

پيامبر حق را بگو، هر چند تلخ باشد!

ابوذر باز هم ، اى پيامبر!

پيامبر در راه خدا، از ملامت و نكوهش ملامتگران نترس .»(٧٥)

(راستى ، در تعارض راه خدا و پسند مردم ، كدام يك را بايد برگزيد؟ كسانى از سرزنش و حرفهاى مردم مى هراسند و به همين خاطر، حرف حق را نمى گويند، به وظيفه عمل نمى كنند و از گرفتن يك «موضع مكتبى» مى هراسند. اما مرد حق ، در راه خدا از هيچ ملامتى نمى ترسد. ديگران هرچه مى خواهند بگويند، اگر كارشان طبق رضاى خدا باشد، ديگران و حرفهايشان مهم نيست ...)

«ابوذر (آخرين سؤ ال) يا رسول الله ، بيشتر موعظه ام كن !

اى ابوذر!...

آنچه از عيب و مسائل خويش مى دانى ، بايد تو را از پرداختن به ديگران باز دارد و آنچه خود انجام مى دهى ، بر ديگران ستم مكن در عيب انسان ، همين بس كه از عيوب ديگران آن را بشناسد كه از خودش نمى شناسد...»(٧٦)

در امثال فارسى ما نيز اين گونه سخن زياد است سير، يك روز به پياز طعنه مى زند كه چه قدر بدبويى !... پياز مى گويد: تو از عيب خود بى خبرى ، از اين رو به عيبجويى ديگران پرداخته اى و به تعبير ديگر: يك سوزن به خودت بزن ، يك جوالدوز به ديگرى سبب پرداختن به ضعفها و عيوب ديگران ، آن است كه از عيوب خود بى خبريم و يا فراموش ‍ مى كنيم و چيزى را بر ديگران ناروا و زشت مى شماريم كه در خودمان نيز، همانها يافت مى شود. اين خود، عيبى است بزرگ

ابوذر مى گويد: پيامبر آنگاه دست بر سينه ام نهاد و فرمود:

«اى ابوذر!...

هيچ عقلى ، همچون تدبير و آينده نگرى نيست ،

هيچ تقوا و وَرَعى ، همچون پرهيز از حرامهاى خدا نيست

و... هيچ افتخار و شرافتى ، همچون «حسن خلق» و خوش اخلاقى نيست !»(٧٧)

در اينجا، اين سلسله نور و اين آبشار حكمت ، پايان مى پذيرد. اساسى ترين حكمتها و اندرزهايى كه براى دين و دنيايمان سودبخش است ، توجه به آنها، ما را به فلسفه بلند و ناب هستى و حيات ، نزديكتر مى سازد.

در اين نوشتار، در آستان روايت شريفى بوديم كه نصايح حضرت رسالت را صحابى گرانقدر، «ابوذر غفارى» برايمان نقل مى كرد.

اميد است روشنى بخش دل و جانمان بوده باشد و چراغ راه و راهگشاى زندگيمان ،

كه ما «حيات طيبه» خويش را، مديون ارشادهاى اولياء خداييم