بخش یازدهم وصیت ها و صدقات امام موسی بن جعفرعليهالسلام
عیون اخبار الرضا
: عبد اللَّه بن محمّد حجال نقل از ابراهیم بن عبد اللَّه جعفری که او از عده ای از خویشاوندان خود نقل کرد که حضرت موسی بن جعفرعليهالسلام
بر وصیت خود اسحاق بن جعفر بن محمّد و ابراهیم بن محمّد جعفری و جعفر بن صالح جعفری و معاویه جعفری و یحیی بن حسین بن زید و سعد بن عمران انصاری و محمّد بن حارث انصاری و یزید بن سلیط انصاری و محمّد بن جعفر اسلمی را شاهد گرفت.
بعد از اینکه ایشان را گواه گرفت بر شهادت بوحدانیت خدای یکتا و رسالت محمّد مصطفی و آمدن روز جزا و برانگیخته شدن مردم از قبرها و اینکه زنده شدن پس از مرگ حق است همچنین حساب و کیفر و قصاص و ایستادن در مقابل خدای بزرگ و آنچه حضرت محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
آورده حق است و واقعیت دارد و هر چه روح الامین آورده بر همین عقیده زندگی میکنم و میمیرم و برانگیخته خواهم شد.
اینها را گواه میگیرم بر اینکه وصیت خود را بخط خویش نوشته ام و وصیت جدم امیرالمؤمنین و وصیت امام حسن و امام حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و وصیت جعفر بن محمّد را قبل از این نسخه برداری کرده ام بدون حذف یک حرف، وصیت کردم به فرزندم علی و سایر فرزندانم پس از او اگر فرزندم علی خواست و رشد و صلاح در آنها دید و مایل بود که باشند، در صورتی که نخواست آنها در وصیت باشند و میل داشت خارج شوند اختیار با او است آنها را اختیاری نیست صدقات و اموال و فرزندانی که واگذارده ام بفرزندم علی وصیت میکنم و ابراهیم و عباس و اسماعیل و احمد و ام احمد ولی اختیار زنانم فقط در دست علی است و یک ثلث از صدقه پدر و خویشاوندانم در اختیار اوست که هر طور مایل است بمصرف برساند و اختیار هر نوع تصرفی را او دارد اگر مایل بود بانجام میرساند آنچه در باره خانواده ام ذکر کرده ام و اگر نخواست
انجام نمیدهد این اختیار را دارد میتواند در صورتی که میل داشت اموال مرا بفروشد، ببخشد یا به کسی بدهد او صدقه کند بر خلاف وصیتی که من کرده ام این کار در اختیار اوست میتواند انجام دهد.
کار او در وصیت و ثروت و خانواده و فرزندانم با من هیچ فرقی ندارد.
اگر مایل بود برادرانش را که در اول وصیتنامه نام برده ام بر شرکت در وصیت نگهدارد میتواند، در صورتی که مایل نبود میتواند خارج کند بدون اینکه بر او ایرادی باشد در صورتی بخواهد یکی از برادران خواهر خود را به ازدواج کسی در آورد نمیتواند مگر به اجازه و امر او هر قدرتمندی که جلو او را بگیرد یا مانع شود از انجام وصیتی که به او کرده ام بیزار از خدا و پیامبر خواهد بود و خدا و پیامبر از او بیزارند و بر او باد لعنت لعنت کنندگان و ملائکه مقرب و پیامبران مرسل و تمام مردم مؤمن و هیچ یک از سلاطین نمیتوانند سرمایه ای که من در نزد او دارم بگیرند و نه هیچ کدام از فرزندانم مالی که نزد او دارم هر چه او بگوید در کم و زیاد، حق با اوست و راست میگوید. از اینکه بعضی از فرزندان خود را با او شریک در وصیت کردم منظورم نام بردن آنها بود.
فرزندانم کوچک و مادران آنها هر کدام در منزل خود ماندند و مراقب حجاب خویش بودند آنچه در زمان حیات خودم میگرفتند پس از فوت نیز میگیرند، در صورت تمایل او و کسی شوهر اختیار کرد نمیتواند فرزند مرا بزرگ کند مگر علی صلاح بداند، دختران مرا هیچ کدام از برادرانشان و مادرانشان هیچ اختیاری درباره آنها ندارند. مگر باجازه و میل و مشورت او.
اگر چنین کاری را بر خلاف وصیت من بکنند مخالفت با خدا و پیامبر نموده و او را از اختیاری که دارد باز داشته اند او بهتر میداند که فامیلش با چه کس میتوانند ازدواج کنند در صورتی صلاح بداند عروس میکند و گر نه مانع ازدواج می شود، همسرانم را وصیت کرده ام مانند آنچه در ابتدای وصیت نامه ذکر نموده ام و خداوند را بر آنها گواه میگیرم.
هیچ کس نمیتواند وصیت مرا بگشاید و باز کند، این وصیت بهمان وضعی که توضیح داده و تعیین کرده ام هر که مخالفت با وصیتم کرد وزر وبالش بگردن اوست و هر که مطابق آن عمل نمود از ثوابش بهره مند می شود خدا به هیچ کس ستم روا نمیدارد و هیچ کس چه سلطان و چه دیگری نمیتواند وصیت نامه مرا که مهر زده ام پاره کند هر کس چنین کند گرفتار لعنت و غضب خدا و ملائکه و تمام مسلمانان و مؤمنین شود حضرت موسی بن جعفر و شاهدان مهر زدند.
عبد اللَّه بن محمّد جعفری گفت: عباس بن موسی بن جعفر به پسر عمران، قاضی طلحی گفت: درون این نامه گنج و جواهری است برای ما ولی او میخواهد صاحب آن شود و بما ندهد هر چه پدرمان واگذاشته در اختیار اوست ما را دست تنگ و بینوا کرده. ابراهیم بن محمّد جعفری باو حمله کرد و دشنامش داد همچنین اسحاق بن جعفر.
عباس بقاضی گفت: مهر از وصیت نامه بردار ببین چه نوشته گفت: من چنین کاری نمیکنم که مورد لعنت پدرت قرار گیرم. عباس گفت: خودم مهر را پاره میکنم گفت: اختیار با تو است. عباس مهر از نامه برگرفت دید آنها را از وصیت خارج کرده فقط علی را وصی قرار داده و ایشان را به اطاعت از علی بن موسی الرضا ملزم نموده چه بخواهند و چه نخواهند یا مانند یتیمان در تحت کفالت او باشند و از حد صدقه نیز خارج کرده و یادآوری نموده.
در این موقع حضرت رضا رو بجانب عباس کرده فرمود: برادر! من میدانم قرض ترا وادار باین کار کرده فرمود: سعد! برو تعیین کن چقدر قرض دارند قرض آنها را بپرداز و سند مقروض بودنش را بگیر و قبض رسید از طلبکاران بستان به خدا قسم برابری و برادری و نیکی به شما را رها نمیکنم تا زنده باشم شما هر چه مایلید بگوئید.
عباس گفت: هر چه بما بدهی مقداری از اموال ما است که در اختیار تو است آنچه باقیمانده بیشتر است فرمود: شما هر چه مایلید بگوئید و هر ادعائی که مایلید بکنید خدایا برادران مرا اصلاح کن و آنها را وسیله راهنمائی دیگران قرار ده شیطان را از ما و آنها دور گردان و ایشان را یاری کن بر اطاعت خود. خدا را بر آنچه میگویم دلیل میگیرم که واقعیتی را میگویم.
عباس گفت: چقدر زبان دار هستی مرا قدرت مقابله با تو نیست، بعد از این سخن از هم جدا شدند.
عیون اخبار الرضا (ج ۱ ص ۳۷)
عبد الرحمن بن حجاج گفت: حضرت ابو الحسن علی بن موسی برایم وصیت امیرالمؤمنینعليهالسلام
را با صدقه پدرش به وسیله ابو اسماعیل مصادف فرستاد و ذکر کرده بود موقوفه حضرت صادق و موقوفه خودش را.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* این صدقه و وقفنامه موسی بن جعفر است که فلان زمین را که در فلان محل است و حدود آن زمین چنین است، تمامی آن از نخلستان و زمین و آب و حدود متصرفات و حقوق و آبیاری از قنات و هر نوع حقی که دارد از قبیل خرمن کوبی تصرف در ارتفاعات یا درختکاری و حقابه با زمین زراعتی و مسیل و قسمت های آباد و بایر تمام حقوقی که در این زمین دارد وقف کرد بفرزندان صلبی خودش مرد و زن که بین آنها تقسیم شود تمام غله و محصول پس از وضع مخارج که در تعمیرات ملک و آبادی آن باید بشود و بعد از برداشت محصول سی درخت خرما که آن را بین مستمندان قریه تقسیم کنند بقیه را بین فرزندان موسی بن جعفر به پسر دو برابر دختر تقسیم میکنند.
اگر زنی از فرزندان موسی بن جعفر ازدواج کرد دیگر حقی در این موقوفه ندارد مگر اینکه باز بدون شوهر شود در صورتی که بدون شوهر شد باز معادل حقی که دختران بدون شوهر می برند خواهد برد، هر یک از فرزندان موسی بن جعفر از دنیا رفت که فرزند داشت سهم پدرش بین آنها به نسبت پسر دو برابر دختر تقسیم می شود با همان شرطی که در مورد فرزندان خود موسی بن جعفرعليهالسلام
بود و کسی که از دنیا رفت و فرزند نداشت حق او بسایر اهل صدقه و موقوفه میرسد.
فرزند دختر در این موقوفه حقی ندارد مگر اینکه پدرشان از فرزندان موسی بن جعفرعليهالسلام
باشد، هیچ کس حقی در این موقوفه ندارد تا فرزند یا فرزند فرزند و یا از نسل موسی بن جعفر یک نفر باقی بماند، اگر بکلی منقرض شدند و کسی باقی نماند این موقوفه برمیگردد به فرزندان پدرم از طرف مادر خودم تا یک نفر باقی بماند با همان شرطی که نسبت به فرزندان و اعقاب خود کردم در صورتی که فرزندان پدرم از طرف مادر و اولادشان منقرض شدند این موقوفه بین فرزندان پدرم و اعقاب آنها تقسیم می شود تا یک نفر باقی بماند اگر کسی باقی نماند، این موقوفه بین کسانی که هر چه شایسته تر باشند تقسیم می شود تا وقتی خداوند وارث زمین گردد که او بهترین وارث است.
موسی بن جعفر این موقوفه را در حال صحت و سلامتی، قرار داد برای همیشه بطور کلی بدون استثناء و نه قابل برگشت بامید پاداش خدا در آخرت برای هیچ مؤمنی که ایمان بخدا دارد جایز نیست فروش یا بخشش یا واگذاری یا تغییری در آنچه من شرط نموده ام بدهد تا خداوند وارث زمین و ساکنان آن شود.
این موقوفه در اختیار علی بن موسی الرضا و ابراهیم است اگر یکی از این دو فوت شد قاسم بجای او می آید باز اگر یکی از آنها فوت شد اسماعیل جانشین اوست اگر یکی از این دو نفر فوت کرد عباس بجای اوست، اگر یکی از آن دو فوت شد فرزند بزرگترم جانشین او خواهد بود، گفت حضرت: که پدرش اسماعیل را بر عباس در این موقوفه مقدم داشت با اینکه عباس بزرگتر از اسماعیل بود.
عیون اخبار الرضا
: بکر بن صالح گفت: به ابراهیم پسر موسی بن جعفرعليهالسلام
گفتم: عقیده تو در باره پدرت چیست؟ گفت: او زنده است گفتم: در باره برادرت حضرت رضا چه میگوئی؟ گفت او مورد اعتماد و راستگو است، گفتم او میگوید:
که پدرت از دنیا رفته گفت: او بهتر میداند چه میگوید. چند مرتبه همین سؤال را تکرار کردم، همان جواب را داد.
گفتم پدرت وصیت کرد؟ گفت: آری، گفتم بچه کس وصیت کرد گفت:
به پنج نفر از ما ولی برادرم علی را بر همه ما مقدم داشت.