چه كسانى توسط امّ المؤمنين كشته شدند؟
گرچه عايشه و خديجه هر دو همسر پيامبرند امّا تفاوت هاى اساسى در راه و روش و رفتار آندو بچشم مى خورد. عايشه خشن بود و سعى مى كرد از قدرت، در حلّ مشكلات سود جويد چنانچه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به اين موضوع اشاره فرموده است.
در روايتى از امّ سلمه همسر پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمده است: شبى رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
از بستر خود برخاست در حاليكه مى فرمود: لا اله الاّ الله امشب ديگر از خزائن چه باز شده؟ لا اله الاّ الله امشب ديگر از فتنه ها چه نازل شده؟ چه كسى صاحبان اين حجره ها را بيدار مى كند؟ منظور آنحضرت همسرانش بودند... چه بسا پوشيده اى در دنيا كه در آخرت برهنه است؟
و بخارى روايت كرده است: «رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
خطبه خواند و در آن به خانه عايشه اشاره كرد و فرمود: فتنه اينجاست، فتنه اينجاست، فتنه اينجاست. از اينجاست كه شاخ شيطان بيرون مى آيد.»
حديث رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در اينجا عامّ است و همه انواع فتنه را دربر مى گيرد و منبع آنرا نيز خانه عايشه معرفى مى فرمايد.
آيا مقصود آنحضرت شركت عايشه در قتل پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
است (چنانچه در روايت آمده)؟ يا مقصود آنحضرت شركت عايشه در حمايت از طرح سقيفه در غصب خلافت مى باشد؟ يا مراد آنحضرت تلاش وسيع عايشه براى كنار زدن ثقل گرانبهاى معادل قرآن يعنى اهل بيت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
است؟
يا مقصود آن جناب، راه انداختن جنگ جمل به خون خواهى عثمان است و حال آنكه خود عايشه زمينه قتل عثمان را فراهم آورده؟ يا... يا آنكه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
با اين حديث مبارك به همه موارد و فتنه هايى كه عايشه در آنها دخالت داشته، اشاره فرموده است؟
حفصه و عايشه وضعيّتى آشكار از حيث شدّت و خشونت در برخورد با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
داشتند و آيات قرآن كه درباره آندو نازل شده گواه اين مطلب است و ما قبلا به آن اشاره كرديم امّا ام المؤمنين عايشه در اين مسأله سخت تر بوده بطوريكه پيامبر با اشاره به منزل او سه بار آنرا خانه فتنه خوانده است.
طول مدّت همراهى با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تأثيرى در عايشه نگذاشت و با آنكه حدود يك دهه با پيامبر زيست چيزى از قساوت او كاسته نشد بطوريكه به كسانى كه از آنها نفرت داشت رحم نمى كرد - هر چند كه بر حق بودند - و در دفاع از كسانى كه آنها را دوست داشت سستى نمی ورزيد - هر چند كه بر باطل بودند -.
اين همان منطق اعراب زمان جاهليّت است چنانچه شاعرى جاهلى مى گويد:
لا يسألون أخاهم حين يندبهم
|
|
فى النّائبات على ما قال برهانا
|
يعنى از برادرشان وقتى كه آنها را در سختى ها به كمك بطلبد دليل و برهانى بر آنچه مى گويد نمى طلبند.
افراد دوره جاهليّت اگر محبّت مىورزيدند و يا متنفّر مى شدند دقيقاً بر اساس تعصّبى بود كه داشتند و در راه خون خواهى جاهلانه به هر وسيله ممكن دست مى يازيدند و از حمل سلاح و طى مسافت هاى طولانى در راه اهدف خود و اهداف قبيله شان سستى نمى پذيرفتند.
طبيعى است كه اينگونه كارها از اعمال و صفات مردانه است نه زنانه، بجز بعضى از موارد شاذّ و نادر، امّا ام المؤمنين عايشه دست به كارهايى زد كه زنان در جاهليّت و اسلام از انجام دادن امثال آن عاجز ماندند.
وقتى از زبيده همسر هارون الرّشيد خواستند تا براى پسرش امين كه بدست مأمون كشته شده بود مانند عايشه خون خواهى كند، براى اطاعت از فرمان الهى آنرا رد كرد و جلوى آنرا نيز گرفت. زيرا خداوند متعال در قرآن فرموده است: «اى زنان پيامبر در خانه هايتان بنشينيد و مانند دوره جاهليّت پيشين آرايش و خودآرائى نكنيد.»
در حاليكه مصادر اشاره دارند به شركت ام المؤمنين عايشه در كشتن رسول خدا و فتواى او به قتل عثمان و اينكه او سبب كشته شدن بيش از بيست هزار نفر مسلمان در جنگ جمل و ششصد نفر در بصره شد
و اينكه او از كشته شدن اميرمؤمنان علىعليهالسلام
شاد شد و شادى خود را اعلام داشت زيرا از قتل على نااميد شده بود و اين شعر را گفت:
فألقت عصاها واستقرَّ بها النَّوى
|
|
كما قرّ عيناً بالإياب المسافر
|
يعنى آن زن عصاى خود را (چون موسى) بينداخت (كنايه از اينكه همه تلاش خود را بكار بست) و در نتيجه خواسته هايش به وسيله آن فراهم شد همانگونه كه چشم از بازگشت مسافر روشن مى شود.
و با شنيدن خبر شهادت علىعليهالسلام
، سجده شكر به جا آورد
و از آن پس خادم خود را عبدالرحمن ناميد به خاطر اظهار علاقه و بزرگداشت نسبت به عبدالرحمن بن ملجم مُرادى كه از خوارج بود و اميرمؤمنان امام على بن ابی طالبعليهالسلام
را به قتل رساند و پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
او را (أشقى الآخرين) يعنى شقاوت پيشه ترين فرد امّت هاى پسين ناميده بود.
از مسروق روايت شده كه گفت: بر عايشه وارد شدم و نزد او نشستم و او برايم سخن مى گفت. سپس غلام سياهش را كه به او عبدالرحمن مى گفتند صدا زد. غلام آمد و ايستاد. عايشه به من گفت: مى دانى مسروق چرا اسم اين را عبدالرحمن گذاشته ام؟ گفتم: خير. گفت: به خاطر علاقه اى كه به عبدالرحمن بن ملجم دارم.
و اين در حالى است كه خود عايشه در آخرين روزهاى زندگى اش از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: «من سيّد اولاد آدم هستم و على سيّد عرب است»
آرى او اين را مى دانست امّا به جهت مخالفت با اميرمؤمنان على بن ابی طالبعليهالسلام
آنرا از مردم مخفى مى داشت.
امّا امام علىعليهالسلام
در طول خلافت خود از برانگيختگى آتش كينه او و به خشم آوردنش پرهيز مى فرمود چنانچه خواسته او را - كه پس از جنگ جمل از اميرمؤمنان خواست تا شركت كنندگان در جنگ و پنهان شدگان در خانه او در بصره را به قتل نرساند و عفو فرمايد - پذيرفت و او را اكرام كرد و معزّز داشت و به خانه اش در مدينه منوّره به همراهى برادرش محمّد بن ابوبكر باز گرداند و اين همه بخاطر احترام و علاقه اى بود كه اميرمؤمنان نسبت به شخص رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مىورزيد.
رابطه بين رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و همسرانش عايشه و حفصه خوب نبود و پيوسته رو به تيرگى بود تا جايى كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به آن دو فرمود: شما چون زنان فتنه گر اطراف يوسف هستيد.
و وقتى ديگر خداوند در قرآن نازل فرمود:(
اِنْ تَتوبا اِلى الله فقد صَغَت قلوبكما واِنْ تَظاهرا عَليه فاِنَّ اللهَ هُوَ مَولاه وجبريلُ وصالِحُ المؤمنينَ وَالملائِكَةُ بعدَ ذلِكَ ظَهيرٌ عسى رَبُّه اِنْ طَلَّقكُنَّ
...)
اينك اگر شما دو زن به سوى خدا توبه هم كنيد باز هم قلب هايتان لغزش يافته است و اگر بر آزار او (يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله) همداستان شويد خداوند سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مومنين (يعنى على بن ابی طالبعليهالسلام
به روايت عامّه و خاصّه) و فرشتگان حق ياور اويند. اميد هست كه خداى او شما را طلاق دهد.
ابن عبّاس از عمر بن خطاب سؤال كرد كه مقصود از اين آيه چه كسى است؟ و عمر گفت: عايشه و حفصه.
عايشه از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت كرده كه آنحضرت در هنگام بيمارى اش از زنان خود خواست تا در خانه عايشه معالجه شود امّا بعداً دروغ بر آن بست و افزود: سپس به خانه ميمونه بازگشت و آنجا دردش شدت يافت.
خود عايشه مى گويد: رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آرزومند مرگ من بود و مى گفت: دوست داشتم كه تا زنده هستم پيش بيايد كه بر تو نماز بخوانم و تو را دفن كنم.
چيزهايى كه عايشه در زمان حياتش به آنها پرداخته، بيانگر سختى طبع و خشونت اخلاق و تندى اميال اوست از جمله سبب شد تا يكى از همسران رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فريب او را خورده و جمله (پناه به خدا مى برم از تو) را به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بگويد و آنحضرت او را طلاق دهد.
آن زن اسماء بنت نعمان بود كه به فريب عايشه به پيامبر گفت: به خدا پناه مى برم از تو.
و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: پناهنده به خدا ايمن شد، به خانواده ات ملحق شو.
و زمانى عايشه صدايش را روى صداى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بلند كرد كه در نتيجه پدرش (ابوبكر) او را زد.
و زمانى ظرف امّ سلمه را كه در آن غذايى جلوى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
گذاشته بود، شكست.
و زمانى همراه لشگرى از ناكثين (بيعت شكنان) براى كشتن وصىّ رسول خدا يعنى حضرت اميرمؤمنان على بن ابی طالبعليهالسلام
به حركت درآمد و در حالى كه عبدالله بن عمر (برادر حفصه) از پيوستن حفصه به آنها جلوگيرى مى كرد، عايشه بر شدّت و با تأكيد، مايل به شركت در جنگ جمل بود.
عايشه سبب كشته شدن بيست هزار نفر مسلمانى شد كه شهادت مى دادند.
لااله الاّالله محمّد رسول الله.
عايشه همراه با مروان بن حكم از دفن نوه پيامبر، امام حسن بن علىعليهالسلام
در كنار جدّش رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
ممانعت كرد.
براستى انسان از رفتار عايشه نسبت به همسران پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
، وصىّ پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و نوه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به شگفت مى آيد! رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
درباره فتنه فرمود: سه چيز از پروردگارم خواستم كه دوتاى از آنها را به من عطا فرمود و سوّمى را از من منع فرمود؛ از پروردگارم خواستم كه امّتم را به سنّتى هلاك نكند پس آنرا به من عطا فرمود و از او خواستم كه امّتم را با غرور هلاك نكند پس آنرا به من عطا فرمود و از او خواستم كه دشمنى و كينه شان را بين خودشان قرار ندهد پس آنرا به من نداد ـ و در روايتى ديگر آمده است ـ و از خدا خواستم كه آنها را گروه گروه قرار ندهد پس امتناع فرمود.
أسامة بن زيد روايت كرده كه پيامبر بر قلعه اى از قلعه هاى مدينه برآمد سپس فرمود:
آيا آنچه من مى بينم شما هم مى بينيد؟ من جايگاههاى فتنه را چون اثر قطرات باران بر روى زمين بين خانه هايتان مشاهده مى كنم.