فصل اول رابطه چشم وگوش
این دو عضو ارزش مند در عین تعدّد، استقلال، کارایی و رسالت های ویژه، دارای مشترکات بسیاری هستند که آن دو را به هم پیوسته و مرتبط ساخته به طوری که در کارآیی، کنار یکدیگر قرارگرفته است.
در بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) این دو با هم استعمال شده اند؛ چرا که هر دو وسیله آموزش، کسب معرفت، شناخت و پند پذیری هستند و در رساندن انسان به سعادت و شقاوت، عزّت و ذلّت و نیز هدایت وگمراهی و ارشاد و انحراف نقشی به سزا دارند و هر دو پنجره و دروازه ورود معارف و عوامل روشنایی و یا بر عکس، ضلالت و گمراهی به صفحه دل و جان انسان به شمار می آیند.
هم چنین، این دو، ابزار دست یابی به حقایق و اوهام و دریافت ارزش ها
و ضد ارزش ها، واقعیات و تخیلات از محیط بیرونی و رسانه های مختلف و تشخیص آنها و در نتیجه، وسیله کسب کمالات اخلاقی و یا انحطاط روحی قلمداد می شوند به طوری که تصور یکی از آن دو بدون دیگری کمتر اتفاق می افتد، چنان که اشاره شد قرآن مجید نیز سمع و بصر را غالباً با هم استعمال کرده است وگویا این دو لازم و ملزوم هم می باشند و در کارایی مکمل یکدیگرند و هم دیگر را مدد می رسانند. از این رو امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید:
جَعَلَ لَکُمْ اسْمَاعاً لِتَعِیَ مَا عَنَاهَا وَ ابصاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا؛
خداوند گوش هایی برای پند گرفتن از شنیدنی ها و چشم هایی برای کنار زدن تاریکی ها به شما بخشیده است.
هم چنین می فرماید:
أمَّا بَعْدُ، فَإنَّ عَیْنِی- بِالْمَغْرِبِ- کَتَبَ إلَیَّ یُعْلِمُنی انهُ وُجِّهَ إلَی الْمَوْسِم اناسٌ مِنْ اهْلِ الشَّامِ الْعُمی الْقُلُوبِ، الصُّمِّ الْاسْمَاعِ، الکُمْهِ الْابصار الَّذِینَ یَلْبِسُونَ (یَلْتَمِسُونَ) الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ...؛
همانا مأمور اطّلاعاتی من در شام به من اطلاع داده است که گروهی از مردم شام برای مراسم حج به مکه می آیند، مردمی کوردل، گوش هایشان در شنیدن حق ناشنوا و دیده هایشان نابینا که حق را از راه باطل می جویند.
ساختمان چشم
امیرمومنان علیه السلام می فرماید:
اعجَبُوا لِهَذَا الْإنْسَان یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ...؛
شگفتا از این انسان که با یک قطعه پیه می بیند و... .
در بخش شگفتی های چشم به عمده آثار و عجایب چشم خواهیم پرداخت، لیکن جا دارد در این جا به اختصار به آن اشاره شود که یکی از شگفتی های چشم، اجزای ساختمانی آن است:
کره چشم به وسیله شش عضله حرکت می کند؛ چهار عضله از جلو به عقب مستقیم بوده وعضلات دیگر مایل هستند.
عضلات مزبور از یک طرف به جدار حفره کاسه چشمی و از طرف دیگر به جدار کره چشم اتصال دارند.
عضلات مستقیم عبارتند از: عضلات مستقیم فوقانی، تحتانی، داخلی و خارجی چشم که با انقباض این عضلات، کره چشم به بالا، پایین، داخل و خارج منحرف می شود.
عضلات مایل عبارتند از: مایل فوقانی و مایل تحتانی؛ عضله مایل فوقانی کره چشم را به طرف پایین و خارج می گرداند و عضله مایل تحتانی، کره چشم را به طرف بالا و داخل می برد، حرکات چشم ها معمولاً مشترک و هم زمان است، و هر دو چشم با هم به راست و چپ و یا سایر جهات منحرف می شوند.
چشم اندامی است کروی، ولی قدری کشیده و بیضی شکل، قطر آن در حدود 2/5 سانتی مترکه قسمت قدامی آن کاملاً شفاف بوده و به نام "قرنیه" معروف است.
چشم دارای سه لایه می باشد:
1. لایه خارجی، لیفی (صلبیه)؛
2.لایه میانی، عر وق (مشیمیه)؛
3.لایه درونی، عصبی (شبکیه). چشم به جز قسمت های فوق دارای ضمایمی به نام های: ابروها، پلک ها، مژها،مایه مخاطی و دستگاه اشکی است.
شگفتی های چشم
یکی از موضوعات جذاب و سازنده در خلقت ظاهری انسان، شگفتی های چشم است.
شگفتی و عجایب چشم فراوان است که باید روزها نشست و درباره آن سخن گفت و کتاب ها نوشت. ماده اصلی چشم را که می نگریم- همانگونه که در قسمت پیشین ذکر شد- تقریباً یک تکه پیه بیشتر نیست! که امام علی علیه السلام در آن سخن بلند و رسا می فرماید:
إعْجَبُوا لِهَذَا الْإنْسَان یَنْظُژ بِشَحْمٍ وَتیتکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ ؛
و شگفتا از این انسان که با یک قطعه پیه می بیند، و با قطعة گوشتی سخن میگوید، و با استخوانی می شنود و از شکافی نفس میکشد.
(این کارهای بزرگ حیاتی را با این وسایل کوچک انجام می دهد).
چشم را معمولاً به یک دستگاه دوربین عکاسی تشبیه می کنند که با عدسی بسیار ظریف خود از صحنه های مختلف عکس برداری می کند، عکس هایی که به جای فیلم روی "شبکیه چشم" منعکس می شود، و از آن جا به وسیله اعصاب بینایی به مغز منتقل می گردد.
این دستگاه عکس برداری فوق العاده ظریف و دقیق، در شبانه روز ممکن است هزاران عکس از صحنه های مختلف بردارد، ولی از جهات زیادی پذیرای مقایسه حتی با پیشرفته ترین دستگاه های عکس برداری و فیلم برداری نیست؛ زیرا:
1. دریچه تنظیم نور (دیافراگم) در این دستگاه که همان "مردمک چشم" است به طور خودکار در برابر نور تغییر شکل داده، در مقابل نور قوی تنگ تر و در مقابل نور ضعیف گشادتر می شود در حالی که دستگاه های عکاسی را باید به وسیله اشخاص تنطیم کرد.
2. عدسی چشم بر خلاف تمام عداسی های که در دوربین های عکاسی دنیا به کار رفته پیوسته تغییر شکل می دهد، به طوری که گاه قطر آن 1/5 میلی متر است وگاه تا 8 میلی متر می رسد؛ تا آماده عکس برداری از صحنه دور و نزدیک شود، و این کار به وسیله عضلاتی که اطراف عدسی را گرفته اند و آن را می کشند یا رها می کنند انجام می شود، به طوری که یک عدسی چشم به تنهایی کار صدها عدسی را انجام می دهد!
3. این دستگاه عکاسی در چهار جهت مختلف حرکت می کند و می تواند کمک عضلات چشم به هر طرف حرکت کرده و فیلم برداری کند.
4. نکته مهم دیگر این است که در دوربین های عکاسی باید فیلم ها را عوض کرد و یک حلقه فیلم که تمام شد باید حلقه دیگری جای آن گذاشت؛ اما چشم های انسان در تمام طول عمر فیلم برداری می کند بی آن که نیازی به عوض کردن چیزی داشته باشد، این به خاطر آن است که در قسمت شبکیه چشم که تصویر روی آن منعکس می شود دو رقم سلول وجود دارد: سلول های "مخروطی" و "استوانه ای" که دارای ماده بسیار حساسی در برابر نور است و با کمترین تابش نور تجزیه می شود و امواجی به وجود می آورد که به مغز منتقل می شود و سپس زایل میگردد و شبکیه مجدّداً آماده فیلم برداری جدید خواهد شد.
5. دوربین های عکاسی از موادی بسیار محکم ساخته شده است، ولی دستگاه عکاسی چشم به قدری ظریف و لطیف است که با مختصر چیزی خراش می یابد و به همین جهت در محفطه محکم استخوانی قرارگرفته است؛ اما در عین ظرافتِ بسیار، از آهن و فولاد با دوام تر است.
6. مسأله "تنطیم نور" برای فیلم برداران و عکاسان مساله بسیار مهمی است و برای این که تصویرها روشن باشد گاهی لازم است چندین ساعت مشغول تنظیم نور و مقدمات آن باشند، در حالی که چشم در هر شرایطی از نور قوی، متوسط و ضعیف حتی در تاریکی به شرط آن که نور بسیارکمی در آن باشد، عکس برداری می کند و این از عجایب خلقت چشم است.
7. گاهی ما از روشنایی به تاریکی می رویم، و یا لامپ های برق ناگهان خاموش می شوند؛ در آن لحطه مطلقا چیزی نمی بینیم، ولی با گذشت چند لحظه، چشم ما به طور خودکار وضع خود را با شرایط جدید و نور ضعیف تطبیق می دهد، به طوری که وقتی به اطراف خود نگاه می کنیم، کم کم اشیای زیادی را می بینیم و میگوییم چشم ما با تاریکی عادت کرده و این تغییر عادت که با زبان ساده ادا می شود، نتیجه مکانیسم بسیار پیچیده ای است که در چشم قرار دارد و می تواند خود را در زمان بسیارکوتاهی با شرایط جدید تطبیق دهد. عکس این معنا هنگامی که از تاریکی به روشنایی منتقل می شویم نیز صادق است، که در آغاز، چشم ما تحمل نور قوی را ندارد، ولی بعد از چند لحطه خود را با آن تطبیق می دهد و به اصطلاح عادت می کند، این امور هرگز در دستگاه های فیلمبرداری وجود ندارد.
8. دستگاه های فیلم برداری از فضای محدودی می تواند فیلم تهیه کنند در حالی که چشم انسان تمام نیم دایره افق را که در مقابل او قرار دارد می بیند؛ به تعبیر دیگر، ما تقریباً 180 درجه دایره اطراف خود را می بینیم در حالی که هیچ دستگاه عکاسی چنین نیست.
9. از مطالب عجیب و جالب دیگر این که؛ دو چشم انسان که هرکدام دستگاه مستقلی است چنان تنظیم شده که عکس های حاصل از آنها درست روی یک نقطه می افتد، به طوری که اگر کمی این تنظیم به هم بخورد، با دو چشمش جسم واحد را دو جسم می بیند! همان گونه که در اشخاص "احول؛ دوبین"، این معنا مشاهده می شود.
. 1. نکته جالب دیگر این که تمام صحنه هایی که چشم از آن عکس برداری می کند به طور وارونه روی شبکیه چشم می افتد، در حالی که هیج چیز را وارونه نمی بینیم، این به خاطر عادت کردن چشم و حفظ نسبت اشیا با یک دیگر است.
11. سطح چشم باید پیوسته مرطوب باشد به طوری که اگر چند ساعتی خشک شود ضربه شدیدی بر آن وارد میگردد، این رطوبت دائمی از غده های اشک تامین می شودکه از یک سو وارد چشم شده و از رگهای بسیار باریک و ظریفی که در گوشه چشمان قرار دارد، بیرون می رود و به بینی ها منتقل می شود و بینی را نیز مرطوب می کند. اگر غده های اشک بخشکد، چشم به خطر می افتد و حرکت پلک ها غیر ممکن می شود، و اگر بیش از حد فعالیت کند پیوسته اشک بر صورت جاری می شود، یا اگر راه باریک فاضلاب چشم بسته شود، باید همواره دستمالی به دست داشته باشیم تا آب ها را از صورت خشک کنیم که دردسر بزرگی است.
12. ترکیب اشک چشم (آب چشم) ترکیب پیچیده ای است، و از بیش از ده عنصر تشکیل می یابد که در مجموع بهترین و مناسب ترین مایع برای نگهداری چشم است.
***
طبقات هفت گانه چشم
این طبقات عبارتند از: صلبیه (قرنیه)، مشیمیه، عنبیّه، جلدیه، زلالیّه، زجاجیه و شبکیه که هرکدام ساختمان بهت آور و شگفت انگیزی دارد. قوانین فیزیکی و شیمیایی مربوط به نور و آینه ها به دقیق ترین وجه در آنها رعایت شده به طوری که پیشرفته ترین دوربین های دقیق عکاسی در برابر آن بی ارزش است که ویژگی های حیرت انگیز پیشین درباره چشم شاهد این مدّعاست که به راستی اگر در تمام دنیا جز انسان، و در تمام وجود انسان جز چشم، چیز دیگری نبود، مطالعه شگفتی های این عضو ارزشمند برای شناخت علم و قدرت عظیم پروردگارکافی بود. مرحوم ملااحمد نراقی درکتاب انسان ساز و نفیس خود معراج السعاده به اختصار به برخی از آنها اشاره کرده و می فرماید:
نظری به جانب چشم کن و ببین که چگونه آن را به شکلی خوش و هیأتی دلکش و رنگی مرغوب و طرزی محبوب آفریده است و از برای آن هفت طبقه و سه رطوبت قرار داده است که اگر یکی از آنها متغیرگردد، امر دیدن مختل شود و تامل کن که صورت آسمان به این عظمت و وسعت را در حدقه آن که از عدسی بیشتر نیست ظاهر گردانید و از برای هر چشمی دو "جفن" آ فرید که آن را از دود وگرد و سایر موذیات محافطت نماید و جفن زیرین چون ساکن بودکوچک تر آفرید که حدقه را نپوشاند و فضلات چشم در آن مجتمع نگردد و جفن ها را زینت داد به مژه ها که هر گاه گشودن چشم ضروری و خوف دخول موذیات به چشم باشد مژه آن را حفاظت نماید، هم چنان که در وقت باد شدید که با آن خاک و غبار باشد اندکی چشم را می گشایند و مژه های بالا و زیر را با یک دیگر وصل نموده تا پنجره حاصل می شود و از عقب آن نگاه میکنند!
حاصل آن که، چشم مهم ترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است و شگفتی ها و عجایب این عضو آن قدر زیاد است که به راستی انسان را در مقابل آفریننده هستی به خضوع و افتادگی وا می دارد و شاید اشاره قرآن نیز به همین واقعیت زیباست که می فرماید:
*المْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ*؛
آیا برای او (انسان) دو چشم قرار ندادیم؟
امام صادق علیه السلام به مفضّل می فرماید:
به حواسّی که در خلقت بشر به ودیعت گذارده شده است اندیشه کن که موجب شرافت او بر سایر حیوانات و موجودات گشته است. (و نیز هر یک از اعضا را در جایگاهی مناسب قرار دارد) بنگر به محل چشمان، که آن دو در سر جای گرفته هم چون چراغ هایی بر فراز بلند تا از آن جایگاه امکان مطالعه و دیدن اشیا میسر گردد.
... کَیْفَ جُعلتَ الْعَیْنَانَ فِی الرَّأْسِ کَالْمَصَابِیح فَوْقَ الْمَنَارَه لِتتَمَکَّنَ مِنْ مُطَالَعَةِ الْاشْیَاء...
آن گاه حضرت (برای بصیرت بخشیدن به مفضّل) به یکی از فلسفه های خلقت چشم اشاره می کند و می فرماید:
فَجَعلَ الْبَصرَ لِیُدْرِکَ الْألْوانَ. فَلَوْ کَانَت الالْوَان وَ لَمْ یَکُنْ بَصَرٌ یُدْرِکُهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ مَنْفَعَهٌ ؛... فَلَوْ کَانَ بَصَراً وَ لَمْ یَکَنْ الْوَاناً لَمَا کَانَ لِلْبَصَر مَعْنیً؛
برای انسان چشم برای تشخیص و درک رنگ های مختلف خلق شده است به طوری که اگر با وجود رنگ ها، چشم نبود تا آنها را درک کند، در رنگ ها سودی نبود... و اگر با وجود چشم، رنگ ها نبود، برای چشم و خلقت آن فلسفه و معنایی نبود.
ساختمان گوش
گوش، این اندام و عضو شنوایی به سه قسمت متمایز تقسیم می شود:
1. گوش خارجی: شامل دو قسمت لاله گوش که در جمع کردن امواج صوتی کمک می کند و مجرای گوش خارجی که ارتعاشات صوتی را به پرده "صماخ" هدایت می کند " لاله گوش اندامی نامرتب است که به استثنای قسمت پایین که به آن نرمه گوش گفته می شود از غضروف و بافت لیفی تشکیل یافته است. سه دسته عضلات مختلف در جلو، بالا و عقب گوش قرار دارند.
2. گوش میانی یا حفره صماخی: گوش میانی یا حفره صماخی محفظه کوچکی است که در پشت پرده صماخ قرار دارد، پرده صماخ حدّ فاصل بین مجرای گوش خارجی وگوش میانی است.
3. گوش داخلی: گوش داخلی در استخوان گیجگاهی قرار گرفته و شامل چندین حفره است که در ضخامت استخوان پیش رفته اند، این حفره ها را "لابیرنت" استخوانی می گویند که از لایه نازک غشایی مفروش شده که خود، "لابیرنت" غشایی را تشکیل می دهند.
لابیرنت استخوانی شامل سه قسمت است: "دهلیز" که قسمت مرکزی آن است؛ مجاری نیم دایره ای که با دهلیز رابطه دارند و سه بخش فوقانی، خلفی و خارجی را تشکیل می دهند و دیگر "حلزون" که به شکل لوله مارپیچی است که به دور خود پیج خورده و مشابه غلاف حلزونی است. ساختمان گوش، خود از آیات الهی است که در جهت ایمان افزایی تاثیر شگرفی دارد، نیز کاربرد آن که همان شنیدن صداهاست از آیات و نشانه های عظیم الهی به شمار می آید. از این رو امام جعفر صادق (ع) خطاب به مفضّل می فرماید:
وَ خَلَقَ السَّمْعَ لِیُدرکَ الأصْوَات فَلَوْ کَانَت الأصْوَات وَ لَمْ یَکُنْ سَمْعٌ یُدْرِکُهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ إرْبٌ وَ لَوْ کَانَ یسَمْعٌ وَ لَمْ یَکُنْ اصْوَاتٌ لَمْ یَکُنْ لِلسَّمْعِ مَوْضِعٌ ؛
گوش برای شنیدن و درک (انواع و اقسام) صداها خلق شده است. پس اگر صداها باشند، اماگوش شنوایی برای درک ما و تشخیص صداها نباشد، در خلقت گوش فایده ای نیست... و اگر گوش باشد و صداها نباشد، جایگاهی برای (خلقت) گوش وجود ندارد.