چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول)

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول)0%

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول) نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول)

نویسنده: علي رباني خلخالي
گروه:

مشاهدات: 50240
دانلود: 4589


توضیحات:

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول) جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 88 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 50240 / دانلود: 4589
اندازه اندازه اندازه
چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول)

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول)

نویسنده:
فارسی

.

١٠٣. شفاى ناگهانى !

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى عطايى خراسانى يكى از نويسندگان دلسوز و دردآشنا و حامى مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را حوزه علميه خراسان ، چنين بيان مى كند:

شبى در يكى از ييلاقات مشهد به درد دل شديدى گرفتار شدم ، به طورى كه تلخى مرگ را در گلويم احساس مى كردم نه توانايى نشستن داشتم و نه قدرت ايستادن ؛ نه وسيله اى بود كه در آن ساعت از شب مرا به شهر رساند و نه دارويى پيدار مى شد كه مرا به صبح كشاند. در آن حال كه از هر جهت قطع اميد نموده و فشار دل درد هر لحظه شديدتر مى شد و شدت مرض تاب و توانم را ربوده و طاقتم را طاق كرده بود، و دوستانم بسيار ناراحت بودند، راه چاره را منحصر به توسل به مقربان درگاه خداوندى ديدم و در آن ميان ابوالفضل العباس عليه السلام را برگزيدم ؛ چه آنكه او به زودى به فرياد انسان مى رسد و تسريع در قضاى حاجت مى نمايد. اشك در چشمم حلقه زده بود. پس از عرض سلام به ساحت مقدسش ، نذر كردم اگر اكنون با توسل به آن حضرت شفا حاصل گردد گوسفندى تقديم كنم هنوز نذرم تمام نشده و ارتباط كاملا با آن حضرت برقرار نگشته بود و هنوز كامم به نام حضرت ابوالفضل عليه السلام شيرين بود و لبهايم به آن نام مترنم ، كه ناگاه همچون آبى كه بر آتش مى ريزند اثرى از درد در خود نديدم .

خدا را گواه مى گيرم كه از حين توسل تا زمان شفا بيش از يك دقيقه نگذشت ، و مهمتر اينكه تا اين زمان ، كه مشغول نگارش قضيه آن شب هستم و بيش از ده سال از آن تاريخ مى گذرد، ديگر هيچ درددلى عارض من نشده است ؛ گويى به لطف و مرحمت آن بزرگوار، ديگر در طول حيات عاريتى از درددل معاف گشته ام .

حال اينكه به چشم خود اين كرامت را از ناحيه ابوالفضل عليه السلام مشاهده نموده ام چگونه مى توانم مانند بعضى نابخردان و پيروان مكتب وهابيت ، كرامت آن بزرگوار را انكار نمايم و دست توسل از دامان پرمحبتش بكشم ؟! (٣٠٦)

--------------------------------------------

پاورقى ها :

٣٠١-استفاده از مخطوطات مكتبه آية الله لاجوردى قمى .

٣٠٢- مجله حوزه : سال دهم ، شماره چهارم ، مهر و آبان ١٣٧٢ شمسى .

٣٠٣-عالم ربانى آيت الله ابطحى در شب جمعه ١٠ جمادى الثانى سال ١٤١٣ ه ش بعد از نماز مغرب و عشا و دعاى كميل ، دارفانى را وداع گفت و ساعت ٢ بعداز نصف شب قبل از اذان صبح غسل داده شد و با تربت خالص امام حسين عليه السلام (تربتى كه سالها پيش ، از محل قبر امام حسين عليه السلام برداشته شده و در خانواده آن مرحوم وجود داشت و هميشه در روز عاشورا به رنگ خون در مى آمد)تبرك يافت .

٣٠٤-گويا نذر كرده بودند كه گوسفندى مخصوص را به نام حضرت عباس عليه السلام بكشند ولى در هنگام عمل به نذر قصد گوسفند ديگرى را مى كنند.

٣٠٥-ر.ك : تعليقات كتاب آية الله مؤ سس ، مخطوط: ، تاءليف حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على كريمى جهرمى از حوزه علميه قم .

٣٠٦-شخصيت حضرت ابوالفضل عليه السلام : ص ٥٤ چاپ پنجم سال ١٣٧٠ شمسى .

بچه ناقص العضو شفا گرفت ١٠٤. بچه ناقص العضو شفا گرفت

حجة الاسلام و السلمين آقاى سيدابوالفضل مدرسى ، از سادات شريف و از حاميان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در حوزه قم طى يادداشتى مرقوم داشته اند:

سالها تبليغ ايام محرم الحرام به شهرستان ورامين مى رفتم روزى براى كارى به مغازه يكى از دوستان رفتم آنجا با سرهنگى بازنشسته ، كه تقريبا ٦٠ الى ٧٠ سال از عمرش ‍ مى گذشت ، آشنا شدم از هر دردى سخن مى رفت ، تا اينكه نام مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مطرح شد. سرهنگ بازنشسته گفت : من جريانى را كه با چشم خودم در حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ديده ام براى شما نقل مى كنم .

او گفت :

يك سال به كربلاى معلى مشرف شدم يكى از روزها كه توفيق تشرف به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را داشتم ، ناگهان سر و صدايى شنيدم .

وقتى جلو رفتم و دقت كردم ، ديدم عده اى به ضريح حضرت چسبيده اند و التماس مى كنند و عده اى هم با حالت غضب در گوشه اى ايستاده نظاره گر اعمال آنهايند. در اين ميان هم بچه اى به چشم مى خورد كه فقط سر دارد بقيه بدن وى تكه اى گوشت بيشتر نيست ! پرسيدم : اينها كه به حضرت متوسلند چه افرادى هستند و آن عده ديگر كه كنار ايستاده اند كيانند؟

گفتند: آن عده كه به ضريح چسبيده اند و درخواست شفا مى كنند شيعه هستند، و آن گروه ديگر اهل سنت و علت هم اين است كه دختر و پسرى از اين دو طايفه با هم ازدواج كرده اند و ثمره ازدواج آنان همين بچه است كه مى بينى گروه سنى شيعيان را تهديد كرده اند كه اگر اين بچه خوب نشود، همه شما را مى كشيم و الان اين شيعه ها آمده اند شفاى بچه را از حضرت بگيرند.

سرهنگ سپس افزود: من در حرم مطهر ايستاده بودم ، كه يكوقت ديدم آن بچه عليل و مريض ، كه يك تكه گوشت بيشتر نبود، شروع به حركت كرد و اعضاى بدن وى همه سالم گرديده به شكل يك انسان طبيعى درآمد و شفا يافت و در پى آن ، حرم مطهر يكپارچه پر از شادى و سرور و صلوات بر محمد و آل محمد عليهم صلوات الله شد.

١٠٥. درد روزافزون من ، با توسل به قمر بنى هاشم عليه السلام شفا يافت

حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على روحانى ، از حوزه علميه قم ، دو كرامت مرقوم داشته اند كه مى خوانيد:

١. از جمله عنايات و الطافى كه اين حقير، على روحانى ، ذاكر خاندان عصمت عليهم السلام ، از باب الحواج حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ديدم و شامل حالم گرديد اين بود كه :

سالهاى متمادى به درد مچ دست راست گرفتار بودم انواع و اقسام معالجات را كردم و به دكترهاى قم ، تهران ، مشهد و بيمارستانهاى متعدد مراجعه نمودم ، ولى معالجه نشد. روز بروز درد شديدتر مى گشت از مچ دست سرايت به ذراع و بازو كرده و حتى دستم لاغر و زردرنگ شده بود، تا آنكه دست توسل به دامان حضرت بنى هاشم عليه السلام زدم بند يك عدد قاليچه كوچك قابى بافت و آن را به حرم آن بزرگوار بردم و در مقابل ضريح مطهرش ، ذكر مصيبتى نمودم بحمدالله درد بكلى مرتفع گرديد.