ملاک سوم
این تقسیم بر اساس تفاوت ناظرها صورت میگیرد ناظرها انواعی دارند که بحث آن گذشت از این منظر ، حیا نیز بر چند قِسم است : حیا از مردم ، حیا از معجم الفروق اللغویة ، ص 212 خود ، حیا از پیامبر و ائمّه ، حیا از فرشتگان ، و حیا از خداوند از آن جا که انواع ناظرها را پیش از این بحث کردهایم ، به همین مقدار بسنده میکنیم و بیش از این به آن نمیپردازیم .
ملاک چهارم
اگر از این دریچه بنگریم که کار قبیح ، هم میتواند از قبیل «فعل» باشد و هم از قبیل «فکر» ، تقسیم دیگری به وجود میآید گذشته از فعل ، فکر نیز از کارهای انسان است که میتواند زشت یا زیبا باشد و به همین جهت ، فکر قبیح نیز میتواند شرم برانگیز باشد پس بر این اساس ، دو گونه حیا وجود دارد : حیا از انجام دادن فعل قبیح و حیا از فکر قبیح درباره حیا از کار قبیح ، روایات زیادی وجود دارد که برخی از آنها پیش از این ، ذکر شد و برخی هم بعدا خواهد آمد ؛ امّا حیا از فکر قبیح را میتوان در این حدیث یافت که امام علی علیهالسلاممیفرماید
: یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَستَحیِیَ إذَا اتَّصَلَت لَهُ فِکرَةٌ فی غَیرِ طاعَةٍ .
1 برای مؤمن ، شایسته است که وقتی فکری در غیر طاعت خداوند به ذهنش راه یافت ، شرم کند .
فکر ، عمل نیست و آنچه به عمل درنیاید ، عقوبت ندارد ؛ امّا این ، با صدق کردن مفهوم حیا منافات ندارد ؛ زیرا اولاً عقوبت نداشتن به معنای قبیح نبودن نیست و ثانیا ملاک حیا ، ترس از مجازات نیست که هرجا مجازات نباشد ، حیا هم مطرح نشود فکر قبیح نیز همانند فعل قبیح ، قبیح است و بنا بر این ، میتواند شرم برانگیز باشد به بیان دیگر ، قلمرو فکر ، ویژگیهای خود را دارد و این قلمرو میتواند
زشت یا زیبا باشد آیا اگر اتاق فکر و اندیشه انسان آلوده شود ، جای شرمندگی ندارد ؟ این گونه نیست که فقط فعل قبیح ، آلاینده باشد فکر قبیح نیز آلاینده است حضرت عیسی علیهالسلاممیفرماید :
إنَّ موسی نَبِیَّ اللّهِ أمَرَکُم أن لا تَزنوا وأنَا آمُرُکم أن لا تُحَدِّثوا أنفُسَکُم بِالزِّنا فَضلاً عَن أن تَزنوا ، فَإِنَّ مَن حَدَّثَ نَفسَهُ بِالزِّنا کانَ کَمَن أوقَدَ فی بَیتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفسَدَ التَّزاویقَ الدُّخانُ وإن لَم یَحتَرِقِ البَیتُ .
موسی ، پیامبر خدا ، به شما امر کرد که زنا نکنید و من به شما امر میکنم که فکر زنا هم نکنید تا چه رسد که آن را مرتکب شوید ، زیرا کسی که فکر زنا بکند ، همانند کسی است که در خانه زیبا و آراستهای آتش بیفروزد دود ، زیبایی خانه را از بین میبرد ، هر چند آن را به آتش نکشد .
از این روایت به خوبی روشن میشود که فکر آلوده ، خانه اندیشه را میآلاید نمیتوان دو نفر را که یکی به گناه میاندیشد و دیگری یا به گناه نمیاندیشد و یا بلکه به عبادت میاندیشد ، یکسان دانست آن که به عبادت و بندگی میاندیشد ، خانه اندیشهاش آراسته و نورانی است ، و کسی که نه به گناه میاندیشد و نه به عبادت ، خانه اندیشهاش سالم ، امّا ساده و معمولی است و امّا کسی که به گناه میاندیشد ، خانه اندیشهاش آلوده است و از دود گناه ، سیاه و تار بدون شک ، روان این افراد را نمیتوان در یک سطح دانست
از آنچه گفتیم ، روشن شد که آلودگی روان ، یک واقعیت است ؛ امّا پرسشْ این است که : این واقعیت ، چه وقت میتواند شرم برانگیز باشد و چه هنگام ، روانْآلودهها شرم خواهند کرد ؟ پاسخ ، این است که شرمگین شدن در این فرض ، بسته به ویژگیهای فرد دارد کسی که محرّک حیای او مردم یا فرشتگان باشند ، ممکن است شرمگین نشود ؛ چرا که مردم از باطن افراد ، بیخبرند و
فرشتگان نیز بر نیّت افراد ، نظارت ندارند
و به همین جهت ، محرّکی برای شرم وجـود نخواهد داشت امّا به احتمال زیاد ، کسی که محرّک حیای او «خود» او یا «خدا» یا «حجّتهای خدا» باشند ، شرمگین میشود ؛ چون هر سه ناظر ، به درون خانه اندیشه راه دارند و از باطن فرد ، آگاهاند انسان به نفسِ خویش ، آگاه است اگر کسی برای خویش ارزش قائل باشد ، از فکر گناه نیز شرمنده میشود انسان کریم النفس از انجام دادن فعل نابههنجار ، شرمنده میشود ؛ چه در عمل باشد و چه در فکر امام صادق علیهالسلاممیفرماید
: ما یَصنَعُ أحَدُکُم أن یُظهِرَ حَسَنا و یُسِرَّ سَیِّئا ، ألَیسَ یَرجِعُ إلی نَفسِهِ فَیَعلَمَ أنَّ ذلِکَ لَیسَ کَذلِکَ وَاللّهُ عز و جل یَقولُ : «بَلِ الاْءِنسَـنُ عَلَی نَفْسِهِی بَصِیرَةٌ»
چه میکنند برخی از شما که خوبی را ( در عمل) به نمایش میگذارند و پلیدی را (در اندیشه )پنهان میسازند آیا به نفس خویش ، مراجعت نمیکنند و نمیبینند که این گونه نیست ، حال آن که خداوند میفرماید : "بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است" ؟
خداوند متعال نیز بر نهان و آشکار انسان ، آگاه است 4 و به اذن خداوند ، حجّتهای او نیز از چنین قدرتی برخوردارند
همه اینها ایجاب میکند کسانی که به حضور این عواملْ اعتقاد دارند ، از فکر قبیح نیز شرمنده شوند نتیجه این شرمندگی ، پاک ماندن خانه اندیشه خواهد بود
فصل پنجم : مراتب حیا
در این بخش به بررسی مراتب حیا میپردازیم و آن را در دو بحث کلّی مطرح میکنیم : مراتب حیا از جهت ناظر ، و مراتب حیا از جهت فعل قبیح .
بحث اوّل
مراد از مراتب حیا در این بحث ، بررسی اقسام پنجگانه تقسیم سوم حیا در فرایند رشد است حیا ، در تقسیم سوم (بر اساس انواع ناظرها) ، به پنج قسم تقسیم شد اکنون میخواهیم این اقسام پنجگانه را در مراحل تحوّل و رشد انسان ، پیگیری کنیم و ببینیم آیا میان مراحل رشد انسان با این اقسام پنجگانه رابطهای وجود دارد ؟ آیا میتوان گفت کسب برخی از مراتب حیا ، بدون طی کردن مراحل رشد ، ممکن نیست ؟ به نظر میرسد مراتب حیا با مراحل رشد ، رابطه دارند بدین معنا که مراتب بالای حیا را نمیتوان با مراحل پایین رشد به دست آورد دلیل این امر نیز روشن است ناظرها متفاوت بوده ، همه در یک سطح نیستند ازاینرو ، درک حضور آنان نیز یکسان نیست درک ناظرهایی مثل خداوند ، فرشتگان ، معصومان و حتی «خود» فرد ، درجه بالاتری از رشد را نیاز دارد و ناظری مثل مردم ، با درجه پایینتری از رشد هم قابل درک خواهد بود به همین جهت ، هر مرتبهای از مراتب حیا ، رشد خاصّی را میطلبد این بحث به ما کمک میکند که بدانیم هر مرتبهای از مراتب حیا به چه میزان رشد ، نیاز دارد یافتن این فرمول ، برنامهریزی برای پیشرفت در مراتب حیا را آسانتر میسازد برای روشن شدن رابطه میان این دو بحث ، به چند نکته باید توجّه کرد یکی این که لازم است به یک تقسیمبندی در درون انواع نظارتها توجّه کنیم نظارتهای پنجگانه ، از یک جهت به دو بخش تقسیم میشوند : «نظارت محسوس» و «نظارت نامحسوس» به بیان دیگر ، دو گونه ناظر وجود دارد : ناظرهای مرئی و ناظرهای نامرئی مردم ، ناظر مرئیاند و نظارت آنان ، محسوس است بقیه ناظرها (یعنی خود فرد ، فرشتگان ، حجّتهای الهی و خداوند) ناظرهای نامرئیاند و نظارت آنان ، نامحسوس است نکته دوم ، این که برای برانگیختگی حیا ، وجود ناظر کافی نیست ؛ بلکه باید وجود ناظر توسط فرد ، درک شود بدون درک حضور ناظر ، برانگیختگی حیا ممکن نیست حال اگر به این نکته توجّه کنیم که ناظرها متفاوتاند ، درخواهیم یافت که ظاهرا درک هر یک از ناظرها به رشدی خاص نیاز دارد 1 مثلاً برای درک نظارت مردم ، داشتن درکی که در مرحله رشد حسّی است ، کافی به نظر میرسد در مرتبه بعد ، حیا از خود قرار میگیرد در میان ناظران نامرئی ، احتمالاً «خودِ» انسان ، راحتتر قابل درک باشد ؛ زیرا ظاهرا درک یک نامرئی در درون خود انسان ، راحتتر از درک یک نامرئی در خارج از وجود اوست پس از آن ، حجّتهای الهی قرار دارند احتمالاً درک این قِسم ، راحتتر از دو قِسم باقیمانده (فرشتگان و خداوند) باشد ؛ زیرا حجّتهای الهی از جنس بشرند و لذا درک آنها نسبت به دو قسمِ باقی مانده نیاز به رشد کمتری دارد ، هر چند نسبت به دو قِسم گذشته ، به رشد بیشتری نیاز دارد البته این بحث ، نیازمند تحقیقی علمی است و ما در این جا ، آن را تنها به عنوان یک فرضیه مطرح میکنیم در مرتبه بعد ، فرشتگان قرار دارند درک فرشته و نظارت او ، ظاهرا راحتتر از درک خداوند و مشکلتر از درک ناظران پیشین است و در نهایت ، درک خداوند به عالیترین و کاملترین درجه از رشد نیاز دارد همان گونه که معلوم شد ، ظاهرا در مرتبه اوّل ، وجود یک درک حسّی کافی است این درک را به نوعی میتوان درک مشهود دانست ؛ یعنی درک آنچه عیان است امّا برای اقسام چهارگانه دیگر به نوعی ایمان به غیب ، نیاز است هر چند این اقسام چهار گانه همه در یک ردیف نیستند ؛ امّا به مرحلهای از رشد نیاز دارند که فرد بتواند ناپیداها و نادیدنیها را درک کند بنا بر این ، از کسانی که نمیتوانند مراتب پایین حیا را کسب کنند ، نمیتوان انتظار داشت که مراتب عالی آن را به دست آورند به همین جهت ، رسول خدا فرموده است
: مَن لا یَستَحیی مِنَ النّاسِ لا یَستَحیی مِنَ اللّهِ .
کسی که از مردم حیا نکند ، از خداوند حیا نمیکند .
نکته دیگر ، این است که وقتی کسی به مرتبه آخر حیا ، یعنی شرم از خداوند رسید ، همه جا از خداوند ، شرم میکند ، حتّی اگر در حضور مردم باشد و حرمت انسانها را نگه داشته باشد این گونه نیست که میان این پنج قِسم ، تقسیم کار صورت گرفته باشد و هر کدام ، قلمرو مخصوصی داشته باشند اگر چنین میبود ، در هر قلمروی ، حیای مخصوص آن برانگیخته میشد و امکان نداشت که مثلاً حیای قِسم سوم در قلمرو قِسم چهارم ، برانگیخته شود در این فرض ، تمام اعمال و رفتار انسان ، همانند کره زمین است که به پنج کشور مستقل تقسیم شده باشد و هر کشور ، قلمرو یکی از اقسام پنجگانه حیا باشد و انواع دیگر حیا ، در امور یکدیگر دخالتی نداشته و اساسا کارکردی نداشته باشند
امّا واقعیت ، این گونه نیست اقسام پنجگانه حیا در عرض هم نبوده ، با یکدیگر مرزبندیای ندارند ؛ بلکه در طول یکدیگرند در این فرض ، هر رفتار انسان تقریبا میتواند قلمرو هر یک از اقسام حیا باشد و به همین جهت ، از انواع نظارتها و ناظران به «لایههای نظارت» تعبیر کردیم نتیجه سخن ، این که نظارتها چون به صورت لایهای و از پایین به بالا قرار دارند ، کسی که در مرتبه بالای حیا قرار دارد ، از همان منظر به رفتار مینگرد و دیگر نیازی نیست که رتبههای پایینتر حیا را لحاظ کند مثلاً کسی که از رتبه اول به رتبه دوم رفته و به حیای از خود رسیده است ، احتمالاً تمام کارهای خود را به دلیل شرم از خود و حفظ کرامت خود ، ترک میکند و یا کسی که در رتبه سوم ، به حیای از حجّتهای الهی رسیده است ، دیگر حضور «مردم» و «خود» او بیفروغ میشوند و کارهای خود را با ملاک حیای از حجّتهای الهی ارزیابی میکند همین طور است کسی که به رتبه آخر رسیده است کسی که خدا را در همه جا و همه زمانها حاضر و ناظر بر خود میبیند ، برایش هیچ یک از حضورهای پایینتر ، فروغی نخواهند داشت و آنچه جلب توجّه میکند ، فقط خداوند است و لذا فقط شرم از خدا در او برانگیخته میشود امام حسن علیهالسلام در حضور جمعی نشسته بود و مشغول صرف غذا بود کمی آن طرفتر ، حیوانی به نظاره ایستاده بود حضرت که متوجّه او شده بود ، هر لقمهای که میخورد ، مثل آن را به آن حیوان میداد حاضران اجازه خواستند تا آن حیوان را از آن جا دور سازند ؛ اما حضرت فرمود :
دَعهُ ، إنّی لَأَستَحیی مِنَ اللّهِ تَعالی أن یَکونَ ذو روحٍ یَنظُرُ فی وَجهی وأنَا آکُلُ ثُمَّ لا اُطعِمُهُ
رهایش کنید ! من حقیقتا از خداوند متعال شرم میکنم که جانداری به چهره من در حال غذا خوردن نگاه کند و چیزی به او ندهم
. در این جا میبینیم که حضرت از حیوان و یا از مردم حاضر ، شرم نمیکند ؛ بلکه شرم ایشان از خداوند است بنا بر این ، کسی که به حیای از خداوند دست یابد ، از او شرم میکند ، حتّی اگر ناظرهای دیگر نیز حضور داشته باشند .
بحث دوم
در بحث اوّل ، مراتب حیا را بر اساس تفاوت ناظران مطرح کردیم و آن را با مراحل رشد ، مقایسه نمودیم در این جا حیا را از جهت «فعل نابههنجار» مورد بررسی قرار داده ، مراتب آن را مشخّص خواهیم کرد افعال نابههنجار ، همه در یک سطح نیستند گفتیم که فعل نابههنجار ، دو ملاک دارد : شرع و عرف روشنترین درجه فعل نابههنجار ، حرام شرعی و حرام عرفی است آنچه در شرع ، حرام دانسته شده و آنچه از نظر عرف به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست ، حرامهای شرعی و عرفی محسوب میشوند امّا کارهای دیگری هم هستند که به این درجه از نابههنجاری نمیرسند ، امّا برخی افراد ، آنها را برای خود ، نابههنجار میدانند این گونه نابههنجاریها بستگی تام به شخصیت فرد و کرامت نفسانی او دارد هر چه شخصیت انسان متعالیتر باشد ، دامنه افعال نابههنجار وی گسترش بیشتری مییابد انسانهای متعالی کارهایی را برای خود نابههنجار میدانند که از نظر دیگران ، قبح ندارد و کارهایی را برای خود لازم میشمرند که از نظر دیگران ، حُسنی ندارد ، درست شبیه انواع پارچه که بر اساس رنگی که دارند ، حسّاسیت آنها نسبت به کثیفی متفاوت است یک پارچه سفید ، بیش از پارچه تیره به سیاهی حسّاس است آنچه پارچه سفید را لکّهدار و آلوده میکند ، ممکن است در پارچه تیره هیچ تأثیر مشهودی بر جای نگذارد و یا درجه پاکی و تمیزی اتاقهای عمل جرّاحی در بیمارستانها ، بسیار فراتر از تمیزترین خانهها یا محلّ کارهاست و درجه تمیزی کارخانههای تولید اجزای رایانه ، از تمیزی اتاقهای عمل نیز بیشتر است بنا بر این ، اولاً فعل نابههنجار ، مراتب مختلفی دارد و ثانیا اختلاف مراتب آن به دلیل اختلاف در کرامت نفس و خودْارزشمندی فرد است بر این اساس ، درجه شرم و حیای انسانها نیز متفاوت است روزی عایشه به رسول خدا اعتراض کرد که با توجّه به مقامی که دارد ، چه نیازی به این همه زحمت عبادت و زهد دارد ؟ رسول خدا در پاسخ وی فرمود
: یا عائِشَةُ ! إخوانی اُولُوا العَزمِ قَد صَبَروا عَلی ما هُوَ أشَدُّ مِن هذا ، فَمَضَوا عَلی حالِهِم ، فَقَدِموا عَلی رَبِّهِم ، فَأَکرَمَ مَآبَهُم وأجزَلَ ثَوابَهُم ، فَأَجِدُنی أستَحیی أن تَرَفَّهتُ فی مَعیشَتی أن تُقَصِّرَنی دونَهُم
ای عایشه ! برادران من از پیامبران اولوالعزم ، بر سختیهای شدیدتر از این ، صبر کردند و بر آن حال از دنیا رفتند و بر خداوند ، وارد شدند او نیز ورود آنان را گرامی داشت و پاداش آنان را سنگین ساخت و من شرم دارم که در زندگیام رفاهی داشته باشم و مقامی کمتر از آنان یابم !
در این جا صحبت از گناه نیست ؛ صحبت از پایین بودن درجه اُخروی است که رسول خدا ، آن را قبیح شمرده ، از آن شرم میکند همچنین نقل شده که گاهی وقتها ابو هریره خدمت امام علی علیهالسلاممیرسید و سؤالاتی میپرسید و پاسخ آنها را میشنید فردای آن روز نیز میآمد و همان پرسشها را تکرار میکرد و حضرت ، پاسخ وی را میداد و وقتی اصحاب حضرت ، علّت این کار را از ایشان پرسیدند ، در پاسخ آنان فرمود :
إنّی لَأَستَحیی أن یَغلِبَ جَهلُهُ عِلمی و ذَنبُهُ عَفوی ومَسأَلَتُهُ جودی
.
من شرم دارم که جهل او بر علم من ، و گناه او بر عفو من ، و درخواست او بر بخشندگی من ، غلبه داشته باشد
در این جا حضرت ، اندکیِ دانش خود را نسبت به جهل دیگران ، اندکیِ گذشت خود را نسبت به خطای دیگران ، و اندکیِ جود خود را نسبت به درخواست دیگران ، زشت میشمارد گاهی دامنه دانش انسان به گستره پرسش فرد مقابل نیست و لذا توان پاسخگویی به وی را ندارد ، و گاهی دامنه گذشت انسان به اندازه خطای فرد مقابل نیست و لذا توان عفو کردن او را ندارد ، و گاهی دامنه بخشش انسان به اندازه نیاز فرد مقابل نیست و لذا توان برآوردن خواسته وی را ندارد اگر گستره دانش فرد ، کمتر از گستره پرسش فرد مقابل باشد و اگر گستره گذشت فرد ، کمتر از خطای فرد مقابل باشد و اگر گستره جود انسان ، کمتر از نیاز فرد مقابل باشد ، چنین وضعیتی برای شخصیت بلند مرتبهای همچون علی علیهالسلامزشت شمرده میشود و از آن ، شرم میکند همچنین گاهی ممکن است خود فرد ، کاری را انجام نداده باشد ، امّا زشتکاری دیگران ، وی را شرمنده سازد مثلاً بیحیایی برخی انسانها گاهی به حدّی میرسد که فرشتگان را شرمنده میسازد امام علی علیهالسلام در اینباره میفرماید : هیچ بندهای نیست ، مگر آن که چهل پرده دارد تا این که چهل گناه کبیره انجام دهد وقتی چهل گناه کبیره انجام داد ، تمام چهل پوشش وی برگرفته میشود در این هنگام ، خداوند به فرشتگان وحی میکند که با بالهای خود ، بنده مرا بپوشانید و ملائکه نیز او را با بالهای خود ، میپوشانند ؛ ولی او هیچ عمل زشتی را فروگذار نمیکند تا جایی که به واسطه کارهای زشتش خود را شایسته مدح و ستایش مردم میداند در این جا فرشتگان به خداوند میگویند : پروردگارا ! این بنده توست ، از انجام دادن هیچ کاری فروگذار نکرده و ما از آنچه او انجام میدهد ، به شدّت شرمگین هستیم
در این روایت ، نکات جالبی وجود دارد : اوّل این که همراه هر انسان
چهل پرده و پوشش وجود دارد دوم این که با هر گناه کبیره ، یکی از این پردهها دریده میشود سوم این که پس از دریده شدن هر چهل پرده ، خداوند به وسیله فرشتگانش باز هم فرد گنهکار را میپوشاند چهارم این که گاهی انسان در بیشرمی و دریدگی به جایی میرسد که به کرده خود ، افتخار میکند وخود را شایسته ستایش هم میداند ! 1 به هرحال ، این که کسی از خطای دیگران شرم کند ، مرتبه بالاتری از حیاست که با حیای ناشی از خطای خود انسان ، متفاوت است در روایات ، بحثی تحت عنوان «الإبتهاج بالذنب» ، یعنی خرسندی از گناه وجود دارد که در بحث بیحیایی (بخش چهارم) به آن پرداخته میشود .
فصل ششم : حیا و جنسیت
تفاوت حیای زن و مرد
یکی از آثار حیا ، مهار شدن غریزه جنسی و تضمین عفّت است حیا ، هنگامی میتواند غریزه جنسی را مهار کند که میان آن دو ، یا موازنه برقرار باشد و یا حیا برتری داشته باشد بنا بر این ، برای مهار غریزه جنسی ، «موازنه میان حیا و شهوت» و یا «برتری حیا بر شهوت» یک ضرورت است از مسائلی که در متون دینی بدان تصریح شده و جای آن دارد که پژوهشهای تجربی درباره آن انجام شود ، آن است که جنسیت ، در قدرت شهوانی تأثیر دارد و شهوت در زن و مرد ، یکسان نیست بر اساس روایات ، خداوند متعال ، شهوت زنان را بیش از مردان قرار داده است
از یک سو ، جای بحث دارد که : علّت این امر چیست و خداوند ، چرا به زنان بیش از مردان ، قدرت شهوانی داده است ؟ این بحث ، نیاز به پژوهش بیشتری دارد و امّا از سوی دیگر ، این بحث را در پی دارد که : آیا شهوت بیشتر ، امکان گناه را افزایش نمیدهد و افزایش امکان گناه ، به معنای تضعیف مقاومت زنان نسبت به مردان نخواهد بود ؟ در پاسخ باید گفت که خداوند متعال به موازات افزایش شهوت زن ، نیروهای کنترلی وی را نیز افزایش داده است حیا و صبر از نیروهای مهار کنندهای هستند که در زنان ، بیش از مردان وجود دارد امام علی علیهالسلاممیفرماید :
.
خَلَقَ اللّهُ الشَّهوَةَ عَشرَةَ أجزاءٍ ، فَجَعَلَ تِسعَةَ أجزاءٍ فِی النِّساءِ وجُزءا واحِدا فِی الرِّجالِ ولَو لا ماجَعَلَ اللّهُ فیهِنَّ مِنَ الحَیاءِ عَلی قَدرِ أجزاءِ الشَّهوَةِ لَکانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسعُ نِسوَةٍ مُتَعَلِّقاتٍ بِهِ
1 خداوند ، شهوت را ده جزء آفرید : نُه جز آن را در زنان قرار داد و یک جزء آن را در مردان اگر نبود که خداوند به اندازه شهوت ، در زنان حیا قرار داده است ، بدون شک ، به هر مردی نُه زن آویزان میشد .
در این روایت ، هم به مسئله برتری شهوت زن بر مرد ، تأکید شده است و هم به برتری حیای زن ، که نتیجه آن ، ایجاد توازن در درون زن است همچنین آمده است که اگر حیای بیشتر زن نمیبود ، هر مرد ، نُه زن میداشت ظاهر این جمله گمراهکننده است ؛ زیرا سؤالْ این است که اگر شهوت زنان بیشتر است ، چگونه ممکن است ، که هر مرد ، نُه زن بگیرد ؟! پاسخ ، این که بازگشت روایت به این است که هر زن ، نُه مرد میگرفت ، نه هر مرد ، نُه زن توضیح ، این که اگر فرض کنیم تعداد زنان و مردان مساوی است (تساوی جمعیتی) و شهوت زن و مرد هم مساوی باشد (تساوی غریزه جنسی) ، نتیجه آن میشود که یک زن برای یک مرد ، کافی است ؛ یعنی هر مرد میتواند یک زن را ارضا کند و بالعکس (کفایت جنسی) و امّا اگر در فرض تساوی جمعیتی ، شهوت زن بیشتر باشد (نُه برابر) ، دیگر برای هر زن ، یک مرد کافی نخواهد بود ؛ زیرا یک مرد فقط میتواند یک جزء از نُه جزء میل جنسی زن را برآورده کند و لذا زن برای ارضای هشت جزء دیگر تمایل جنسیاش باید به سراغ هشت مرد دیگر برود حال اگر به این نکته توجّه کنیم که همه زنان ، چنین تمایل شدیدی دارند ، به این معناست که همه آنان غیر از شوهر خود به سراغ هشت مرد دیگر میروند تا ارضا شوند نتیجه این میشود که هر مرد باید غیر از همسر اوّل خود ، هشت زن دیگر را هم ارضا کند پس اگر شهوت زن به وسیله حیا کنترل نمیشد ، این زن بود که نیاز به نُه
همانجا شوهر میداشت ، نه این که مرد ، نیاز به نُه زن داشته باشد در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام آمده است
: فُضِّلَتِ المَرأَةُ عَلَی الرَّجُلِ بِتِسعَةٍ وتِسعینَ مِنَ اللَّذَّةِ ، ولکِنَّ اللّهَ ألقی عَلَیهِنَّ الحَیاءَ
زن از آن جا که 99 درصد لذّت را میبَرَد ، بر مرد ، برتری دارد ؛ ولی خداوند ، حیا را بر آنان افکنده است و در روایت دیگری از ایشان آمده است :
إنَّ النِّساءَ اُعطینَ بُضعَ اثنَی عَشَرَ وصَبرَ اثنَی عَشَرَ
. 2 به زنان شهوت دوازده نفر و صبر دوازده نفر داده شده است همچنین آن حضرت فرموده است :
إنَّ اللّهَ جَعَلَ لِلمَرأَةِ صَبرَ عَشَرَةِ رِجالٍ ، فَإِذا هاجَت کانَت لَها قُوَّةُ شَهوَةِ عَشَرَةِ رِجالٍ
. 3 خداوند برای زن ، صبر ده مرد را قرار داده ؛ ولی وقتی شهوت او برانگیخته شود ، قدرت شهوت ده مرد را دارد .
در همه این احادیث ، یک چیزْ مسلّم است و آن این که قدرت شهوانی زن بر مرد و همچنین حیای زن بر مرد ، برتری دارد ؛ امّا در میزان این برتری ، اختلاف وجود دارد آیا این اختلاف به معنای تناقض است و یا به جهت تفاوت افراد است ؟ اگر به تفاوت افراد بر میگردد ، آیا تفاوت ، شخصی است یا نژادی یا جغرافیایی ؟ و مسائلی همچون برتری قدرت جنسی زن بر مرد ، برتری حیا و خویشتنداری زن بر مرد و همچنین درصد این برتری و فرضیههایی که درباره تفاوت درصدها وجود دارد ، همگی میتوانند موضوع تحقیقات روان شناختی باشند آنچه در این جا مهم است ، این که حیای زن بر حیای مرد ، برتری دارد و این به جهت برتری زن بر مرد در توان جنسی است
نکته دیگر ، این که در متون یاد شده ، هم از حیا نام برده شده و هم از صبر این تفاوت به معنای تضاد نیست همان گونه که پیش از این بیان کردیم ، حیا ، انسان را به مهار کردنْ وا میدارد و صبر ، دشواری آن را هموار میسازد بنا بر این ، این دو مکمّلِ یکدیگرند ؛ یکی به مهار کردن وا میدارد ، و دیگری سختی آن را هموار میسازد .
تحوّل حیا در زنان
گفتیم که نُه جزء از ده جزء حیا ، در زنان قرار دارد این نُه جزء ، همانند لایههای نُهگانهای هستند که شهوت زن را مهار کرده ، عفّت و پاکدامنی وی را تضمین میکنند این لایههای نُهگانه در روند تحوّل زنانگی زن ، دستخوش تغییر میشوند موضوع برخی از مراحل رشد و تحوّل ، انسان است و جنسیت در آن نقشی ندارد ؛ امّا برخی دیگر از تغییرات و تحوّلات ، مربوط به جنس خاصّی است از این جهت ، شاید بتوان به تقسیمی دست یافت که «تحوّل زنانه» را از «تحوّل مردانه» جدا میسازد مراحل تحوّل زنانه را از بلوغ یا عادت ماهیانه تا یائسگی در نظر میگیریم در این بحث ، پرسش ، این است که حیای زنان در مراحل تحوّل زنانه ممکن است دچار چه تغییراتی شود ؟ تحوّل زنانه مورد نظر ، دارای پنج مرحله است : اوّل ، عادت ماهیانه ؛ دوم ، عقد بستن با یک مرد به عنوان همسر (نامزدی) ؛ سوم ، عروسی کردن ؛ چهارم ، زایمان ؛ و پنجم ، یائسگی با گذر زن از هر مرحله ، لایهای از لایههای حیای او برطرف میشود دختران تا پیش از عقد بستن ، معمولاً دارای همه لایههای نُهگانه شرم هستند اوّلین ایستگاهی که یکی از لایههای حیا در آن برطرف میشود ، شروع عادت ماهیانه است آغاز عادت ماهیانه ، شرم برانگیز است ؛ امّا تکرار این تجربه ، شرم آن را میبَرَد و آن را عادی میسازد زن پس از گذر از این مرحله ، احساس میکند که از یک فشار سخت ، رهایی یافته است این رهایی ، محصول برچیده شدن اوّلین لایه حیاست دومین ایستگاهی که یکی از لایههای شرم در آن برطرف میشود ، عقد بستن و آغاز دوران نامزدی است دختران در این مرحله ، معمولاً یکی از سنگینترین شرمها را تحمّل میکنند آنان ، هنگام آمدن خواستگار ، شرم کرده ، به بهانهای پنهان میشوند و هنگامی که نظر آنان را میپرسند ، سکوت کرده ، سر به زیر میافکنند شاید سنگینترین حالت آنان در این مرحله ، نشستن در کنار داماد در پای سفره عقد باشد در همه این موقعیتها زن احساس میکند که چیزی درون او در حال فروریختن است این ، همان رخت بربستن لایه دوم حیاست پس از این ، رفتار وی روانتر میگردد اکنون رفتار راحت و بازتری با همسر خود دارد ، نزد دیگران ، راحتتر میتواند از همسر خود سخن بگوید و یا به همراه او به تفریح برود سپس نوبت عروسی و رفتن به خانه شوهر فرا میرسد هر چند زن تا این جا با مفهوم ازدواج آشنا شده و پذیرفته است که همسری دارد ، امّا رفتن به خانه شوهر ، وارد شدن به موقعیت جدیدی است که شرم خاصّ خود را دارد در داستان ازدواج حضرت علی علیهالسلام با حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلامآمده که شب عروسی ، پیامبر خدا زهرا علیهاالسلام را خواست ابن عبّاس میگوید : همینطور که فاطمه علیهاالسلاممیآمد، از شرم رسولخدا در لباس خود میلرزید. 1 هنگامی که عروس و داماد به خانه خود میرفتند ، هر دو از شرم ، نگاه خود را به زمین دوخته بودند .
فردای عروسی هم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله
ایشان را خواست ، غرق در شرم بودند
به هر حال ، روشن است که انجام یافتن این مراسم نیز لایه دیگری از حیا را برطرف میکند پس از آن ، دوران بارداری فرا میرسد اوّلین بارداری ، بیشترین شرم را برای زن به همراه دارد هر چند تاکنون چند مرحله را پشت سر گذاشته است ، امّا بارداری ، اوّلین تجربه از این نوع است در این مرحله ، معمولاً فشار روانی زن ، بیشتر میشود و سعی میکند بارداری خود را پنهان سازد امام باقر علیهالسلامدرباره حضرت مریم علیهاالسلام
میفرماید که وقتی ایشان باردار شد ، با حالتی شرمگین از مردم فاصله گرفت
زن ، پس از زایمان ، باز احساس میکند که چیزی در درون وی فرو ریخته است و آن ، چیزی جز لایه چهارم حیا نیست امام صادق علیهالسلام ، درباره این مراحل و لایههای چهارگانه میفرماید :
الحَیاءُ عَشَرَةُ أجزاءٍ تِسعَةٌ فِی النِّساءِ و واحِدَةٌ فِی الرِّجالِ فَإِذا خُفِضَت ذَهَبَ جُزءٌ مِن حَیائِها ، وإذا تَزَوَّجَت ذَهَبَ جُزءٌ ، وإذَا افتَرَعَت ذَهَبَ جُزءٌ ، وإذا وَلَدَت ذَهَبَ جُزءٌ وبَقِیَ لَها خَمسَةُ أجزاءٍ
2 حیا ، ده جزء است که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است وقتی زن حیض میشود ، یک جزء حیای وی میرود ، و چون ازدواج میکند ، یک جزء دیگر میرود ، و چون عروسی میکند ، یک جزء دیگر میرود ، و چون فرزند به دنیا میآورد ، یک جزء دیگر میرود و پنج جزء حیا برای وی باقی میماند .
در این روایت ، سخنی از مرحله پنجم ، یعنی فرا رسیدن دوران یائسگی نشده است و ظاهرا این مرحله ، تأثیری در کاهش حیا ندارد به نظر میرسد آنچه حیا را میبَرَد ، تجربه زناشویی است ، نه پایان امکان باردار شدن و به همین جهت
. برای یائسگی تأثیری در کاهش حیا ذکر نشده است نکته جالب ، این است که بدانیم کاهش حیا در چه چیزی صورت میپذیرد ؟ آیا فروریختن لایههای چهارگانه ، زن را بیحیا و فاسد میسازد ؟ اگر چنین باشد ، باید مراحل چهارگانه یاد شده را منفی دانست و از بروز آنها جلوگیری کرد ! برای پاسخ گفتن به این پرسش باید دید با کاهش لایههای حیا ، انجام دادن چه کارهایی برای زن ، راحتتر میشود ؟ تحقیقات نشان داده که پشت سر گذاشتن مراحل چهارگانه ، موجب تسهیل در روابط زناشویی و روانتر شدن تعامل جنسی زن با همسر خود میگردد این ، نشان میدهد که حیاهای برطرف شده ، ظاهرا حیاهایی هستند که راه روابط نامشروع را سد میکنند و به همین جهت ، پس از به وجود آمدن امکان یک ارتباط شرعی ، این لایههای محافظ ، کنار میروند ، چنان که گویا مأموریت آنان به اتمام رسیده است در حقیقت ، مأموریت این لایههای چهارگانه ، همراهی و بدرقه کردن عفّت زن تا خانه همسر است پس از آن ، وجود این لایههای حفاظتی مزاحم خواهد بود 1 و لذا با چند مرحله تجربه زناشویی (نامزدی ، عروسی و بارداری) از میان خواهند رفت و امکان روابط زناشوییِ روان را برای آنان فراهم خواهند ساخت به هر حال ، در ادامه روایت منقول از امام صادق علیهالسلام ، سرنوشت پنج لایه باقیمانده روشن شده است ایشان میفرمایند :
... وبَقِیَ لَها خَمسَةُ أجزاءٍ ؛ فَإِذا فَجَرَت ذَهَبَ حَیاءُها کُلُّهُ ، وإن عَفَّت بَقِیَ لَها خَمسَةُ أجزاءٍ ...
و پنج جزء آن ( حیا) باقی میمانَد اگر ( زن) تن به ناپاکی دهد ، همه حیا از میان میرود و اگر عفّت ورزد ، آن پنج جزء ، باقی میماند در روایات آمده که نشانه یک همسر شایسته آن است که هنگام روابط زناشویی ، حیا را کنار بگذارد برای توضیح بیشتر ، ر ک : بخش دوم ، فصل چهارم : حیا و خانواده از این قسمت روایت به خوبی بر میآید که اگر این اقسامِ باقی مانده کاهش یابند ، زن به سمت فساد کشیده میشود موضوع لایههای پیشین ، روابط مشروع بود که باید ریخته میشدند ؛ ولی موضوع لایههای باقیمانده ، روابط نامشروع است که باید حفظ شوند پس کوتاهی در حفظ این لایهها ، موجب فساد و فحشا میشود ، نه فروریختن لایههای مزاحم در روابط مشروع همسری .