پژوهشی در حیا

پژوهشی در حیا0%

پژوهشی در حیا نویسنده:
گروه: کتب متفرقه

پژوهشی در حیا

نویسنده: عباس پسندیده
گروه:

مشاهدات: 21256
دانلود: 3385

توضیحات:

پژوهشی در حیا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 36 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21256 / دانلود: 3385
اندازه اندازه اندازه
پژوهشی در حیا

پژوهشی در حیا

نویسنده:
فارسی

در محضر خدا

برترین نوع نظارت که می‌تواند بهترین بازدارندگی را داشته باشد ، نظارت خداوند متعال است خداوند می‌تواند مونس خلوت‌های انسان باشد و آدمی را از تنهایی درآورد امام سجّاد علیه‌السلام در مناجات‌های خود به این نکته بسیار الصحیفة السجادیة الجامعة ، ص 430 . پرداخته‌اند که خداوند ، مایه اُنس انسان در خلوت‌هاست 1 مهمْ این است که این واقعیت ، شناخته شده و درک شود امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : إنَّ مَعرِفَةَ اللّه‌ِ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ آنِسٌ مِن کُلِّ وَحشَةٍ وصاحِبٌ مِن کُلِّ وَحدَةٍ 2 شناخت خداوند ، مایه اُنس (انسان) در بی‌کسی‌ها و همراه (انسان) در تنهایی‌هاست .

وجود خداوند ، کفایت نمی‌کند ؛ بلکه شناخت خداوند است که کارساز است بنا بر این ، خداشناسی ، مهم‌ترین عامل برای تبدیل خلوت به محضر خداوند است تصوّر ما از خداوند ، تصوّر خاصّی است معمولاً قبول داریم که خدایی هست و از همه چیز خبر دارد ؛ امّا او را «حاضر» نمی‌دانیم فکر می‌کنیم که در پس پرده‌هایی قرار دارد و احتمالاً در بالای آسمان‌های هفتگانه است و فرشتگانی هستند که گزارش کارهای ما را به او می‌رسانند و در قیامت است که با او رو به رو می‌شویم و ! همه اینها را می‌توان در یک تعبیر خلاصه کرد و آن ، تعبیر «خداوند غایب» است این ، تصویری است که غالبا از خداوند در ذهن ما وجود دارد «وجود» خدا را قبول داریم ؛ امّا «حضور» او را باور نداریم او را بیشتر غایب می‌دانیم تا حاضر 3 ابن ابی العَوْجا ، خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید و پرسش‌هایی درباره مسائل اعتقادی مطرح کرد و از آن جا که حضرت ، صحبت از خدا می‌کرد ، او به ایشان گفت : «خدا را یاد کردی و ما را به چیزی که غایب است حواله کردی !» 1 - «أنت موضع اُنسی فی الخلوة ؛ تو در خلوت‌ها ، جایگاه اُنس من هستی» ( بحار الأنوار ، ج 94 ، ص 157 ) . «سیدی أنت أنیسی فی کلّ خلوة و وحدة ؛ سرور من ! تویی مونس من در هر تنهایی و بی‌کسی» ( بحار الأنوار ، ج 94 ، ص 149 ) «اللهم إنک آنس الآنسین لأودّائک ؛ بارالها تو بهترین مونس برای دوستانت هستی» ( الصحیفة السجادیة ، ج 2 ، ص 578 ) 2 - الکافی ، ج 8 ، ص 247 3 - این مسئله می‌تواند محور یک پژوهش میدانی در موضوع «تصویر از خدا» قرار گیرد حضرت در پاسخ وی فرمود : وَیلَکَ ! کَیفَ یَکونُ غائِبا مَن هُوَ مَعَ خَلقِهِ شاهِدٌ وإلَیهِم أقرَبُ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یَسمَعُ کَلامَهُم ویَری أشخاصَهُم ویَعلَمُ أسرارَهُم ؟! 1 وای بر تو ! چگونه غایب است کسی که همراه خلق خود ، شاهد آنان است و از رگ گردن به آنها نزدیک‌تر است ، سخن آنها را می‌شنود و خودِ آنها را می‌بیند و اسرار آنها را می‌داند ؟!

در این کلام نورانی ، تصویری که حضرت از خداوند ارائه می‌دهد ، «خداوندِ شاهد» است ، نه خداوند غایب که در پسِ پرده‌های هفتگانه قرار دارد حارث اَعوَر می‌گوید : روزی حضرت علی علیه‌السلام وارد بازار شد و با مردی رو به رو شد که پشتش به ایشان بود و به کسی می‌گفت : سوگند به خدایی که در پسِ هفت پرده است ، نه ! حضرت بر شانه وی زد و پرسید : «چه کسی در پسِ هفت پرده است ؟» گفت : خداوند ، ای امیر مؤمنان حضرت به وی فرمود : «اشتباه کردی ، مادرت به عزایت بنشیند !» آن گاه چنین ادامه داد : إنَّ اللّه‌َ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ لَیسَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ حِجابٌ ، لِأَنَّهُ مَعَهُم أینَما کانوا 2 هیچ پرده‌ای میان خداوند عز و جل و بندگانش وجود ندارد آن فرد پرسید : کفّاره این اشتباه چیست ؟ حضرت فرمود : أن تَعلَمَ أنَّ اللّه‌َ مَعَکَ حَیثُ کُنتَ 3 این که بدانی خداوند ، همراه توست ، هر جا که باشی .

آری ! تصویری که آن فرد از خداوند داشت ، «خداوند پرده‌نشین» بود و تصویری که حضرت ارائه می‌دهد ، «خداوندِ همراه» است و مهم‌تر این که در  1 - الکافی ، ج 1 ، ص 125 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 250 (ح 2325) ؛ التوحید ، صدوق ، ص 254 ؛ الاحتجاج ، ج 2 ، ص 208 (ح 218) ؛ الإرشاد ، ج 2 ، ص 201 ؛ بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 33 2 - التوحید ، ص 184 (ح 21) ؛ الغارات ، ج 1 ، ص 112 ؛ بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 330 . 3 - همان جا این روایت ، به مسئله «تصحیح شناخت» اشاره شده وخواسته شده که فرد بداند که خداوند ، همه جا همراه اوست این ، یک توصیه عمومی است که می‌تواند در تصحیح تصویر انسان از خدا مورد توجّه قرار گیرد همچنین نقل شده که جاثلیق (بزرگ نَصارا) از امیر مؤمنان پرسید : خداوند کجاست ؟ این گونه پرسش‌ها چند حقیقت را نشان می‌دهد اوّل این که خداوند ، مکان دارد ؛ دوم این که وقتی خدا مکان داشت ، بدین معناست که در برخی مکان‌ها حاضر است و در برخی دیگر ، غایب ؛ سوم این که در جایی که ما هستیم ، خدا غایب است اگر کسی خداوند را در جایی که خودش هست ، حاضر بداند ، نمی‌پرسد خدا کجاست به هر حال ، حضرت در پاسخ وی فرمود : هُوَ هاهُنا وهاهُنا وفَوقُ وتَحتُ ومُحیطٌ بِنا ومَعَنا وهُوَ قَولُهُ : «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَـثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَی مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا 1 » 2 او این جا و آن جا و بالا و پایین است و به ما احاطه دارد و همراه ماست و این ، همان سخن اوست که : «هیچ نجوای سه نفره‌ای نیست ، مگر این که او نفر چهارم است و هیچ ( نجوای )پنج نفره‌ای نیست ، مگر این که او نفر ششم است ، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این ( هست) مگر این که او با آنان است ، هر جا که باشند» .

چیزهایی مثل این که «خدا مکان دارد» و «در پسِ پرده است» ، نشان‌دهنده تصویر خداوند غایب است و این ، چیزی است که خود خداوند از آن ، اظهار شگفتی کرده است : عَجَبا لِمَن ضَلَّ عَنّی ولَیسَ یَخلو فی شَیءٍ مِنَ الأَوقاتِ مِنّی ! کَیفَ یَخلو وأنَا أقرَبُ 1 - ، آیه . 2 - الکافی ، ج 1 ، ص 129 ؛ بحار الأنوار ، ج 55 ، ص 10 إلَیهِ مِن کُلِّ قَریبٍ و أدنی إلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ 1 شگفتا از کسی که مرا گم کرده ، حال آن که هیچ گاه بدون من نبوده است ! چگونه تنها بوده است ، حال آن که من از هر کسی به او نزدیک‌تر و از رگ گردن به او نزدیک‌ترم ؟

شکل‌گیری تصویر خدای غایب ، به دلیل نقص معرفت‌هاست تصویر ذهنی آنانی که معرفت صحیح و کاملی دارند ، تصویر خداوندِ حاضر و ناظر است امام حسین علیه‌السلاممی‌فرماید : اللّهُمَ ! إنَّکَ تَری ولا تُری وأنتَ بِالمَنظَرِ الأَعلی 2 خداوندا ! تو می‌بینی و دیده نمی‌شوی ، و تو در دیدگاهِ برتر هستی امام حسن علیه‌السلام هم فرموده است : إنَّ اللّه‌َ ـ عَزَّوجَلَّ ـ بِالمَنظَرِ الأَعلی . 3 خداوند عز و جل در دیدگاه برتر است .

حضرت علی علیه‌السلام ، خداوند را در همه امور ، ناظر می‌داند 4 آن کارهای ناروایی که بندگان در شب و روز خود انجام می‌دهند ، از خداوند سبحان ، پنهان نیست او به آنها آگاه است و احاطه علمی دارد اعضای شما مشهود اوست و جوارح شما سپاهیان او هستند و ضمیرهای شما (در )چشمان  1 - بحار الأنوار ، ج 95 ، ص 454 2 - دعائم الإسلام ، ج 1 ، ص 205 ؛ المصنَّف ، ابن ابی شیبه ، ج 2 ، ص 200 3 - الکافی ، ج 8 ، ص 207 ؛ بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 436 4 - ر ک ، بحار الأنوار ، ج 95 ، ص 242 : «وأسألک فأجدک ...فی الاُمور ناظرا ؛ و از تو می‌خواهم پس تو را در همه امور ، ناظر می‌یابم» .و به این حقیقت ، تصریح کرده که : إنَّ اللّه‌َ سُبحانَهُ لایَخفی عَلَیهِ مَا العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم ونَهارِهِم ، لَطُفَ بِهِ خُبرا وأحاطَ بِهِ عِلما أعضاؤُکُم شُهودُهُ وجَوارِحُکُم جُنودُهُ وضَمائِرُکُم عُیونُهُ وخَلَواتُکُم عِیانُهُ . نهج البلاغه ، خطبه 200 ؛ بحار الأنوار ، ج 73 ، ص 365 5 - نهج البلاغه ، خطبه 200 ؛ بحار الأنوار ، ج 73 ، ص 365 . او هستند و خلوت‌های شما برای او آشکار است .

کسی که خلوت می‌کند و دست به گناه می‌زند ، گمان می‌برد کسی او را نمی‌بیند و با خبر نمی‌شود ، غافل از این که اعضا و جوارح او سپاهیان خداوندند هر کاری اتفاق بیفتد ، یا با اعضا و جوارح است و یا در قلب و دل است ، و اینها همه ، مأموران الهی‌اند آیا با این وضع ، باز هم می‌توان خلوتی یافت ؟ حضرت علی علیه‌السلامبه درگاه الهی می‌فرماید : کُلُّ سِرٍّ عِندَکَ عَلانِیَةٌ وکُلُّ غَیبٍ عِندَکَ شَهادَةٌ 1 هر سرّی نزد تو آشکار است و هر غیبی نزد تو نمایان است .

حتّی به فرموده امام صادق علیه‌السلام ، خداوند از نگاه نامحسوس و زیر چشمی انسان هم باخبر است 2 آیا می‌توان چنین خدایی را غایب دانست ؟ آیا خداوندی که از غرّش درندگان در بیابان‌ها و حرکت نهنگ‌ها در دریاها و معصیت‌های بندگان خود در خلوت‌ها آگاه است ، 3 می‌تواند غایب باشد ؟ این ، نمونه‌ای از تصوّر کسانی است که خدا را آن گونه که هست ، می‌شناسند تصویری که اینان از خداوند دارند ، خداوندِ حاضر ، شاهد و ناظر است این تصویر می‌تواند شرم را برانگیزد و تنهایی‌ها را مصونیت بخشد امّا خداوندی که «غایب» است ، در خلوت ، کارایی نخواهد داشت امام سجّاد علیه‌السلاممی‌فرماید که از خدا حیا کنید ؛ چون به شما نزدیک است 4 و امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید که به اندازه‌ای از خداوند حیا کنید که به شما نزدیک است 5 همه اینها متوقّف بر شناخت و داشتن تصویر صحیح از خداوند است و به همین جهت ، امام صادق علیه‌السلاماطّلاع از   1 - نهج البلاغه ، خطبه 109 ؛ غرر الحکم ، ح 6891 ؛ بحار الأنوار ، ج 4 ، ص 318 2 - معانی الأخبار ، ص 147 ؛ بحار الأنوار ، ج 4 ، ص 80 3 - نهج البلاغه ، خطبه 198 ؛ بحار الأنوار ، ج 4 ، ص 92 4 - الدرّة الباهرة ، ص 26 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 336 5 - نزهة الناظر و تنبیه الخواطر ، ص 110 ؛ بحار الأنوار ، ج 109 ، ص 153 .نظارت خداوند را مقدّمه حیا دانسته است : وعَلِمتُ أنَّ اللّه‌َ ـ عَزَّوجَلَّ ـ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاستَحیَیتُ 1 دانستم که خداوند عز و جل بر من آگاه است پس ، (از وی) شرم کن همچنین حضرت علی علیه‌السلاممی‌فرماید : شما آبادگران زمین هستید که خداوند ، شما را در آن به خلافت رسانده است تا ببیند چگونه رفتار می‌کنید پس مراقب کارهایی که خدا می‌بیند ، باشید 2

رسول خدا نیز به ابن مسعود توصیه می‌کنند که گناه را ترک کند ، چه آشکارا باشد و چه پنهانی ، چه کوچک باشد و چه بزرگ ؛ زیرا خداوند متعال ، هر جا که باشد ، او را می‌بیند و همراه اوست پس ، از آن معصیت ، اجتناب کند 3 خداوند به حضرت عیسی علیه‌السلامچنین موعظه می‌کند که : ای عیسی ! هر جا که هستی ، متوجه من باش 4

همه اینها لزوم تغییر در تصویر ما از خداوند را روشن می‌سازد برای ایمنی خلوت ، باید از خدا شرم کرد و شرم از خدا ، مشروط به اصلاح تصویری است که از خدا وجود دارد تصویری که خداوند را بعید ، غایب و پرده‌نشین می‌داند ، نمی‌تواند حیا را برانگیزد ؛ امّا تصویری که خداوند را قریب ، شاهد ، حاضر ، ناظر ، همراه و می‌داند ، می‌تواند شرم از خداوند را در پی داشته باشد بنا بر این ، نخست باید نسبت به اصلاح طرحواره ذهنی خود از خداوند ، اقدام کنیم زمان این اقدام نیز پیش از فراهم آمدن موقعیت خلوت است پیش از نیاز باید این معرفت را کسب کرد و سپس هنگام خلوت ـ که هنگامه نیاز است ـ باید آن را فراخوانی کرد هنگام نیاز ، وقت کسب معرفت نیست آن جا وقت  1 - بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 228 2 - الخصال ، ص 633 ؛ بحار الأنوار ، ج 10 ، ص 111 ؛ نیز ، ر ک : مسند أحمد ، ج 3 ، ص 22 3 - بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 104 ؛ مکارم الأخلاق ، ج 2 ، ص 354 (ح 2660) 4 - الکافی ، ج 8 ، ص 136 ؛ تحف العقول ، ص 498 ؛ بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 293 . هزینه کردن و به کار بستن معرفت‌های کسب شده است به همین جهت ، درباره هنگام خلوت ، صحبت از کسب معرفت نشده ؛ بلکه صحبت از ذکر و یادآوری خداوند به میان آمده است یادآوری ، یعنی فراخوانی آنچه وجود دارد امام صادق علیه‌السلاممی‌فرماید : هر چند من خلوت را خوش نمی‌دارم ، ولی اگر تنها ماندن ، ناچاری است ، اشکالی ندارد ؛ امّا خدا را بسیار یاد کنید 1 رسول خدا نیز به ابورزین می‌فرماید : یا أبا رَزینٍ ! إذا خَلَوتَ فَأَکثِر ذِکرَ اللّه‌ِ 2 ای ابو رزین ! هرگاه خلوت کردی ، خدا را بسیار یاد کن .

خداوند به حضرت عیسی علیه‌السلامسفارش کرده که وقتی با گناه خلوت کردی ، مرا فراموش نکن 3 و هنگام خلوت ، مرا بسیار یاد کن « یا عیسی ! وأکثر ذکری فی الخلوات ؛ ای عیسی ! ... و هنگام خلوت ، زیاد مرا یاد کن» (بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 298)جالبْ این‌که در این روایات ، صحبت از «یاد کردن» نیست ؛ بلکه صحبت از «فراوان یاد کردن» است انسان ، همواره باید به یاد خدا باشد ؛ ولی هنگام خلوت ، چون خطر افزایش می‌یابد ، یاد خدا نیز باید افزایش یابد تا بتواند خطر خلوت را دفع کند پیامد یاد کردن خدا ، ایمن شدن خلوت انسان و مصونیت از گناه است ، همان گونه که  1 - در روایتی به نقل از سماعة بن مهران آمده است : «سألت أبا عبداللّه علیه‌السلام عن الرجل یبیت فی بیت وحده فقال : إنّی لأکره ذلک وإن اضطر إلی ذلک فلا بأس به ولکن یکثر ذکر اللّه فی منامه ما استطاع ؛ از امام صادق علیه‌السلام درباره کسی که در خانه‌ای تنها می‌خوابد ، پرسیدم حضرت فرمود : من چنین کاری را خوش نمی‌دارم و اگر ناچار شد ، اشکالی ندارد ؛ ولی هنگام خواب ، هر چه می‌تواند خدا را یاد کند» (الکافی ، ج ، ص 533) 2 - مستدرک الوسائل ، ج 10 ،ص 377 3 - امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : «کان فیما وعظ اللّه عز و جل به عیسی بن مریم علیه‌السلام أیضا أن قال له : یا عیسی ! . لاتنس عند خلوتک بالذنب ذکری ؛ یکی از موعظه‌های خداوند به عیسی بن مریم این بود که :ای عیسی ! هنگام خلوت کردن با گناه ، یاد مرا فراموش نکن» (الأمالی ، صدوق ، ص 610 ، ح 842 ؛ بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 294) 4 - درباره حضرت یوسف علیه‌السلاماتّفاق افتاد آنچه حضرت یوسف را نجات داد ، این بود که ابتدا به یاد خدا افتاد و سپس شرم کرد امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : فَلَمّا هَمَّت بِهِ وهَمَّ بِها قالَت : کَما أنتَ ! قالَ : ولِمَ ؟! قالَت : حَتّی اُغَطِّیَ وَجهَ الصَّنَمِ لایَرانا ! فَذَکَرَ اللّه‌َ عِندَ ذلِکَ وقَد عَلِمَ أنَّ اللّه‌َ یَراهُ فَفَرَّ مِنها هارِبا 1 وقتی او به یوسف متمایل شد و یوسف به او تمایل پیدا کرد ، زلیخا گفت : «همین جا باش !» یوسف پرسید : «چرا ؟» زلیخا گفت : «تا صورت بت را بپوشانم که ما را نبیند !» در این هنگام بود که یوسف ، خدا را یاد کرد و دانست که خداوند ، او را می‌بیند پس ، از زلیخا فرار کرد .

بنا بر این ، اگر بناست همان طور که امام کاظم علیه‌السلام خواسته است ، «از خدا همان گونه حیا کنیم که از مردم حیا می‌کنیم» ، 2 نخست باید بنیان‌های معرفتی آن را درست کرد و سپس ، هنگام نیاز به وسیله «ذکر» ، آن را فراخوانی نمود پیش از آن که فرزندان و جوانان و نوجوانان به خلوت‌های گناه‌آلودْ دچار شوند ، باید تصویر ذهنی آنان را اصلاح کرد و آنان را با خدای حاضر و ناظر ، آشنا ساخت و صفت حیا را در آنان ، پرورش داد می‌گویند استادی به شاگردان خود گفت : «مرغی را در جایی که هیچ کس نبیند ، ذبح کنید و بیاورید» فردا همه شاگردان با مرغ‌های ذبح شده ، وارد شدند ، جز یک نفر که با مرغی زنده آمده بود وقتی استاد ، علّت آن را جویا شد ، او گفت : «هر جا رفتم ، خدا را حاضر و ناظر دیدم» آری ! این یک تکلیف خداشناسی بود که نتیجه آن ، استاد را در تربیت بهتر دانش‌آموزان یاری می‌داد می‌گویند یکی از اولیای خدا ، سرآغاز سیر و سلوک  1 - تفسیر العیاشی ، ج 2 ، ص 173 ؛ بحار الأنوار ، ج 12 ، ص 300 2 - امام کاظم علیه‌السلام به هشام می‌فرماید : «یا هشام ! فاستحیوا من اللّه فی سرائرکم کما تستحیون من الناس فی علانیتکم ؛ ای هشام ! از خدا در پنهانی‌هایتان شرم کنید ، همان‌گونه که در آشکارتان از مردم حیا می‌کنید» (تحف العقول ، ص 394 و 502 ؛ بحار الأنوار ، ج 1 ، ص 148) خود را هنگامی می‌داند که نیمه‌های شب از خواب برمی خیزد و دایی خود را در حال مناجات می‌بیند او از دایی خود می‌خواهد به او نیز نماز شب را یاد دهد و آن مرد خدایی ، فقط این تکلیف معنوی را به وی می‌دهد که چند بار بگو : «یا حاضر یا ناظر» 1 آشنا کردن فرزندان با حضور و نظارت دائم خداوند ، شرم از خدا را در آنان می‌پرورانَد و به هنگام نیاز بر می‌انگیزاند پس باید دو مهارت را به آنان آموخت : یکی شناختِ درست خداوند و دیگری فراخواندن آن شناخت در هنگام خلوت شناختِ درست خداوند ، تصویر ذهنی مطابق با واقع را شکل می‌دهد و فراخوانی آن شناخت ، از راه ذکر و یاد خدا حاصل می‌شود و شاید به همین جهت است که لقمان حکیم به فرزند خود سفارش می‌کند که تا در خلوت هستی ، دعا کن 2 دعا و مناجات و به یاد خدا بودن ، خلوت را به حضور خداوند ، مزیّن می‌سازد البته این کار ، مخصوص فرزندان نیست و در مورد بزرگ‌سالان نیز صدق می‌کند تصویر ذهنی مردم از خداوند باید اصلاح شود هم اکنون ، حجم بسیاری از تبلیغات دینی را قهر و عذاب الهی و دوزخ تشکیل می‌دهد و لذا به نظر می‌رسد بیش از هر چیز ، خوف از خدا در ذهن مردم وجود دارد و تصویری که از خداوند در ذهن‌ها نقش بسته ، تصویری است توأم با خشم و غضب هر چند قهر و غضب خداوند ، واقعیت دارد ؛ امّا به نظر می‌رسد که نباید تنها محور تعلیمات دینی باشد افزون بر توجّه بدان ، توجّه اساسی باید به بهترین و زیباترین محور تکامل ، یعنی حُب و حیا باشد ؛ خدایی که انسان را دوست  1 - روش‌های پرورش احساس مذهبی نماز در کودکان ، غلامعلی افروز ، ص . 2 - امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : «قال لقمان لابنه : وعلیک بالدعاء مادمت خالیا ؛ لقمان به فرزند خود گفت : بر تو باد دعا کردن تا وقتی که تنها هستی (المحاسن ، ج 2 ، ص 376 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 298 ؛ بحار الأنوار ، ج 13 ، ص 423) می‌دارد و انسان نیز او را دوست دارد و همه جا حاضر و ناظرش می‌داند نکته دیگر ، این که می‌توان با یادآوری پاداش حیاورزی از سوی خداوند ، این ویژگی را نیز در مردم برانگیخت و آنان را به نسبت به این مسئله حسّاس کرد و تشویق نمود پیشوایان دین در برخی موارد از همین روش استفاده کرده‌اند مثلاً رسول خدا خطاب به مردم می‌فرماید که روز قیامت ، خداوند به گروهی از امّت من بال‌هایی می‌دهد که با آنها یکسره از قبر به بهشت می‌روند و حساب و کتاب و پل صراط را نمی‌بینند وقتی فرشتگانْ علّت را جویا می‌شوند ، دو خصلت را عامل رسیدنشان به این مقام ذکر می‌کنند : کُنّا إذا خَلَونا نَستَحیی أن نَعصِیَهُ ونَرضی بِالیَسیرِ مِمّا قَسَمَ لَنا . 1 وقتی خلوت می‌کردیم ، شرم می‌کردیم که معصیت او را انجام دهیم ، و به روزیِ اندکی که قسمت ما کرده بود ، راضی بودیم .

و فرشتگان با شنیدن این جملات می‌گویند : این مقام ، حقّ شماست خلاصه این که حاضر دانستن خداوند ، خلوت را به حضور تبدیل می‌کند و از آسیب‌ها ایمن می‌سازد و به همین جهت ، اولیای دین برای بازداری مردم از گناه ، به مسئله حضور و نظارت خداوند ، توجّه می‌دادند مثلاً وقتی از رسول خدا می‌پرسیدند که آیا در تنهایی می‌توانیم کشفِ عورت کنیم ، حضرت پاسخ می‌داد : فَاللّه‌ُ أحَقُّ أن یُستَحیی مِنهُ مِنَ النّاسِ 2 خداوند ، بیش از مردم ، سزاوار است که از او شرم شود .

روایت شده که شخصی به حضور امام حسین علیه‌السلام رسید و گفت : من مرد گنهکاری هستم و توان مقاومت در برابر معصیت را ندارم مرا موعظه کن . 1 - مسکّن الفؤاد ، ص 80 ؛ بحار الأنوار ، ج 103 ، ص 26 ، ح 31 2 - سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 618 ؛ سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 97 ؛ المستدرک علی الصحیحین ، ج 4 ، ص 180 حضرت به وی فرمود : پنج کار را انجام بده و سپس هر چه می‌خواهی ، گناه کن سومین نکته‌ای که حضرت فرمود ، این بود : اُطلُب مَوضِعا لا یَراکَ اللّه‌ُ واذنِب ما شِئتَ 1 مکانی را بیاب که خدا تو را نبیند ، سپس هر چه می‌خواهی گناه کن .

خلوت با خدا

گفتیم که خلوت می‌تواند مفسده‌انگیز باشد ولذا از آن نهی شده است این ، سخن درستی است ؛ ولی درباره همه خلوت‌ها صدق نمی‌کند و عمومیت ندارد مرتبه انسان‌ها با هم متفاوت است برخی در خلوت به گناه نزدیک می‌شوند و برخی به خدا کسانی که به گناه نزدیک می‌شوند ، بهتر است از خلوت بپرهیزند و کسانی که به خدا نزدیک می‌شوند ، بهتر است خلوت گزینند خلوت بر دو قِسم است : خلوت با گناه و خلوت با خدا ، و به تعبیر دیگر : خلوت از خدا و خلوت با خدا خلوتی که با گناه بوده ، از خدا به دور باشد ، زمینه‌ساز فساد و انحراف است و خلوتی که با خدا باشد ، زمینه‌ساز اطاعت و بندگی است در همین زمینه ، رسول خدا می‌فرماید : الدُّنیا ساعَةٌ فَاجعَلها طاعَةً ، وبابُ ذلِکَ کُلِّهِ مُلازَمَةُ الخَلوَةِ بِمُداوَمَةِ الفِکرَةِ . 2 دنیا ، ساعتی است آن را در طاعت قرار ده و دَرِ همه اینها ملازمت خلوت با مداومت تفکّر است .

و به همین جهت است که امام علی علیه‌السلام ملازمت با خلوت را سیره صالحان می‌داند . 3 قرآن کریم نیز برخی انبیا را با واژه «أوّاه» ستوده است 4 امام باقر علیه‌السلامدر تفسیر این واژه فرموده است که « أوّاه » ، یعنی کسی که در نمازش و هنگامی که 1 - بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 126 2 - بحار الأنوار ، ج 70 ، ص 68 3 - مستدرک الوسائل ، ج 11 ، ص 393 ؛ عیون الحکم والمواعظ ، ص 485 4 - ر ک : توبه ، آیه 114 در دل بیابانْ تنهاست و همچنین در تنهایی‌های خود ، اهل تضرّع نسبت به خداوند است 1 خلوت با خداوند ، نشانه عشق است لذا خداوند به موسی بن عمران علیه‌السلاممی‌فرماید : ای پسر عمران ! دروغ می‌گوید کسی که می‌پندارد مرا دوست دارد ، ولی هنگام شب می‌خوابد و با من نیست آیا هر حبیبی خلوت کردن با دوست خود را دوست نمی‌دارد ؟! 2 در «حدیث معراج» ، خداوند متعال ، حلاوت خلوت با خود را وصف ناشدنی دانسته 3 و شاید به همین جهت بوده که رسول خدا ، خلوت کردن را دوست می‌داشته است 4 امیر مؤمنان نیز اهل خلوت بوده و برای این کار به منطقه «غَریّ» می‌رفته است 5 بنا بر این ، اگر خلوت را نقطه آسیب‌پذیر می‌دانیم ، نه برای همه افراد است و نه برای هر نوع خلوتی خلوتی که از خدا و همراه با گناه باشد ، آسیب زاست و خلوتی که با خدا باشد ، مایه رشد و تعالی است 1 - بحار الأنوار، ج 12 ، ص 28. 2 - الأمالی ، صدوق ، ص 438 ، ح 1 ؛ روضة الواعظین ، ص 329 ؛ بحار الأنوار ، ج 13 ، ص 329 3 - بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 22 4 - شرح الأخبار ، ج 1 ، ص 184 ؛ بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 41 5 - ارشاد القلوب ، دیلمی ، ص 440 ؛ بحار الأنوار ، ج 100 ، ص 233 .

فصل دوم : حیا و گم‌نامی

برخی افراد در شهر خود ، مراقب رفتار خود هستند و از انجام دادن بسیاری از کارها شرم دارند ؛ امّا در شهری غیر از محل سکونت خود ، الزامی برای مراقبت از رفتار خود ندیده ، از ارتکاب کارهای ناشایست ، شرم نمی‌کنند کسانی را می‌شناسم که هر چند در شهر محلّ سکونت خود ، رفتار نامعقولی نداشتند ، امّا همین افراد در یکی از کلانْ‌شهرها در حالی مشاهده شدند که ظاهری بسیار زننده داشتند و رفتارهای نامناسبی از آنان سرمی‌زد که انسان از بیان آنها شرم دارد راز این تفاوت در چیست ؟ چرا عدّه‌ای در شهر و یا محل سکونت خود ، رفتار مناسبی دارند ؛ امّا در خارج از این محدوده ، ممکن است رفتاری از آنان سر زند که شرم‌آور باشد ؟ پاسخ آن یک کلمه است : « گم‌نامی » برخی افراد اگر در جمعی ناشناخته قرار گیرند ، ممکن است از انجام دادن کارهای ناشایست ، شرم نکنند این گم‌نامی و ناشناختگی ، شرم و حیا را خنثا می‌سازد و از این رو ، گذشته از پدیده «خلوت» ، پدیده دیگری به نام «گم‌نام بودن در جمع» وجود دارد که با محور حیا (یعنی نظارت و حضور) مرتبط است و باید مورد بررسی قرار گیرد همان‌گونه که مشاهده کردید ، گاهی حضور و نظارت وجود دارد ، ولی باز هم شرم و حیا برانگیخته نمی‌شود و این ، هنگامی است که فرد ، گم‌نام بوده ، برای جمع ناشناخته باشد در برخی جمع‌ها افراد متعدّدی در کنار هم هستند و حضور فیزیکی دارند ؛ امّا چون یکدیگر را نمی‌شناسند ، گویا حضوری وجود ندارد و کسی آن جا حاضر نیست البته میان خلوتِ مطلق و گم‌نامی در جمع ، تفاوت‌هایی وجود دارد و این گونه نیست که هر دو یکسان باشند ، امّا مراد ، این است که در پدیده گم‌نامی ، حضور فیزیکی (جسمانی) افراد ، حیابرانگیز نیست ، و سرّ آن این است که هیچ رابطه شناختی ، آنها را به یکدیگر پیوند نزده و همدیگر را نمی‌شناسند ناشناخته بودن افراد در یک جمع ، آنان را به اجسامی متحرّک تبدیل می‌کند و حضور و نظارت آنان را بی‌تأثیر می‌سازد همین افراد گم‌نام ، اگر در جمع‌هایی قرار بگیرند که یکدیگر را به خوبی می‌شناسند ، بار دیگر شرم در آنان برانگیخته می‌شود این ، نشان می‌دهد که اولاً شرم نکردن در وضیعت گم‌نامی ، به دلیل بی‌حیایی مطلق افراد نیست و ثانیا نشان می‌دهد که شناخته بودن و معروفیت ، از عوامل تأثیرگذاری حضور و نظارت است شناخته بودن ، جانِ نظارت بازدارنده و عامل برانگیختن شرم است و حتّی نوع شناخته بودن ، در میزان حیا تأثیر دارد مثلاً اگر کسی چند عنوان داشته باشد و درجه اینها متفاوت باشد و در هر جمعی ، فقط به یکی از این عناوینْ معروف باشد ، احتمالاً میزان شرمی که او از هر جمعی خواهد داشت ، متفاوت خواهد بود هر چه آن عنوانْ مهم‌تر و از مکانت اجتماعی بالاتری برخوردار باشد ، میزان شرم و حیا نیز بیشتر می‌شود ، و هر چه اعتبار و منزلت عناوینْ پایین‌تر باشد ، حیای کمتری را بر می‌انگیزد عناوین نیز دنیایی دارند و هر کدام از شأن و منزلت برخوردارند و این شأن و منزلت ، احتمالاً در میزان حیا مؤثّر است 1

شهرنشینی و گم‌نامی

یکی از اموری که قلمرو گم‌نامی افراد را گسترش می‌دهد ، پدیده این موضوع می‌تواند موضوع پژوهش‌های میدانی واقع شود و گسترش شهرنشینی است این پدیده ، منجر به کاهش روابط میان انسان‌ها می‌شود و بدین ترتیب ، میزان حیا را کاهش می‌دهد مسئله کلان‌شهرها از آغاز قرن بیستم ، جامعه‌شناسان را به خود مشغول کرده است ماکس وِبِر معتقد است که ساکنان شهرها ، برخلاف اجتماعات کوچک ، نمی‌توانند همه همسایگان خود را از نزدیک بشناسند و این را به دلیل تراکم جمعیت می‌داند 1 لوئیس ویرت نیز به ماهیت چند پاره روابط شهری اشاره کرده ، می‌گوید : ساکنان شهرها ، بویژه ، در نقش‌های بسیار تقسیم شده و خاصّی با یکدیگر برخورد می‌کنند به همین جهت ، ربط و بستگی‌شان به یکدیگر ، فقط به جنبه بسیار خاصّی از فعّالیت دیگری محدود می‌شود وی توضیح می‌دهد که ما به جای آن که خود را عمیقا درگیر و گرفتار شخصیت کلّی فرد مورد نظر بکنیم ، ضرورتا تماس سطحی و نسبی با برخی از آنان برقرار می‌سازیم ما به لیاقت و کارآیی یک کفّاش ، فقط تا آن جایی توجّه داریم که بتواند نیازهای ما را برآورد و اگر زنش مشروبخوار باشد ، برای ما اصلاً اهمّیتی ندارد 2 روشن است که این نوع نگرش ، موجب کاهش حیا می‌گردد تافلر نیز از کسانی است که به این موضوع ، اهمّیت داده و آن را مورد بحث قرار داده است وی بخش اوّل کتاب خود (به نام شوک آینده) را «مرگ تداوم» نامیده و معتقد است که در دنیای امروز ، هیچ چیز پایدار نیست و همه چیز در حال تحوّل و تغییر است بخش دوم کتاب را نیز «ناپایداری» نامیده و جلوه‌های متعدّد آن را بیان کرده است یکی از ابعاد این ناپایداری ، روابط میان انسان‌هاست وی می‌گوید : ادامه یافتن شهرنشینی ، خود ، یکی از عوامل فشاری است که روابط ما را با دیگران ، موقّتی‌تر می‌کند 3  1 - ر ک : جامعه شناسی انحرافات ، ص 291 2 - شوک آینده ، ص 96. 3 - همان ، ص 101 هاروِی کاکْس معتقد است که تعدّد روابط ما با دیگران ، سبب شده تا « عمق روابط » ، کاهش یابد 1 تافلر نیز تصریح می‌کند که تعدّد روابط ، به « کاهش مدّت ارتباط » منجر شده است : کاهش یافتن مدّت زمان متوسط در روابط انسانی را می‌توان به عبارت و احتمالی ، نتیجه زیاد شدن تعداد چنین روابطی دانست امروز یک شهرنشین متوسط به احتمال بسیار در طی یک هفته بیشتر از یک روستایی دوران فئودالیسم در طی یک سال و حتّی شاید در طول همه عمرش ، با آدم‌ها تماس پیدا می‌کند تردیدی نیست که در بین پیوندهای آن روستایی با دیگران ، تعدادی روابط ناپایدار نیز موجود بود ؛ امّا بیشتر مردمی که او آنان را می‌شناخت ، در سراسر زندگی‌اش تغییر نمی‌کردند یک فرد شهرنشین نیز ممکن است با گروه معیّنی از مردم ، رابطه متقابلی داشته باشد که مدّت‌های مدید به طول انجامد ؛ امّا در عین حال با صدها و بلکه با هزاران نفر دیگر نیز برخورد دارد که ممکن است فقط یکی دوبار آنان را ببیند و سپس برای همیشه در بوته فراموشی و بی‌نامی گم شوند 2 این ، دقیقا همان چیزی است که ما از آن به عنوان «گم‌نامی در جمع» یاد کردیم هر چند همه زندگی را گم‌نامی فرانگرفته ، امّا روح حاکم بر کلان‌شهرها و تمدّن جدید شهرنشینی ، همین است همان گونه که از لوئیس ویرت نقل کردیم ، در این شیوه زندگی ، روابط بر اساس برآوردن نیازها شکل می‌گیرد تافلر نیز در این باره چنین تصریح می‌کند : ما با اکثر مردمِ گرداگرد خود ، روابط محدودی برقرار می‌کنیم ما چه آگاهانه و چه غیر آگاهانه ، روابط خود را با اکثر مردم بر حسب کارکرد ، تعیین می‌نماییم . 3  1 - همان ، ص 97 2 - همان ، ص 99 3 - همان ، ص 96 . بر همین اساس ، تافلر ، نظریه «انسان مُدولی» یعنی انسان « دورانداختنی و جانشین‌پذیر ( Modular ) » را تبلیغ می‌کند وی معتقد است که عمیق شدن روابط میان انسان‌ها ، موجب محدودیت می‌شود( !) وی ، ناخودآگاه والبته با بیانی منفی به مسئله «حیای از مردم» اشاره کرده است حیا ، نتیجه روابط عمیق و محترمانه‌ای است که امثال تافلر ، آن را محدودیت دانسته ، بر آن می‌تازند و در مقابل ، بی‌حیایی نتیجه کاهش روابط عمیق و محترمانه‌ای است که امثال تافلر ، آن را آزادی نامیده و می‌ستایند وی تصریح می‌کند : هر رابطه‌ای تقاضاها و انتظاراتی را در بردارد و رابطه بین دو نفر ، هر چند نزدیک‌تر و آمیخته‌تر باشد ، فشارهایی که هر یک برای تحقّق و برآوردن انتظارات بر دیگری اعمال می‌کند ، بیشتر می‌شود هر چه رابطه جامع‌تر و نزدیک‌تر باشد ، مدول‌های بیشتری وارد و به کار گرفته می‌شوند و بالطبع ، تقاضاهایی که ما از یکدیگر داریم ، بیشتر می‌شود 1 او تصریح می‌کند که در رابطه مدولی ( Modular ) ، ما فقط به فایده‌ای که فرد مقابل می‌تواند برای ما داشته باشد ، می‌اندیشیم و برای ما هیچ فرقی ندارد که او چه اعتقاداتی دارد و چه می‌کند او نیز ما را آزاد می‌گذارد که بی‌دین باشیم یا دیندار ، همجنس‌باز باشیم یا غیر همجنس‌باز ، کمونیست باشیم یا ضد کمونیست 2 همه اینها نشان می‌دهد که گم‌نامی و کاهش روابط میان انسان‌ها ، تا چه اندازه می‌تواند به کاهش شرم بینجامد بنا بر این ، کلان‌شهرها قلمرو گم‌نامی افراد را گسترش می‌دهند و بدین سان ، خاکریز دیگری را که می‌توانست از هجوم زشتی‌ها جلوگیری کند ، تخریب می‌کنند دکتر لِگِن‌هاوْزِن ، اندیشمند امریکایی مقیم ایران ، معتقد است که تمدّن جدید ، قلمرو گم‌نامی افراد را گسترش داده است لذا افراد از یکدیگر شرم نمی‌کنند وی ریشه این پدیده را در مادّی‌گرایی دانسته ، می‌گوید : مادی‌گرایی ، تعالیم دینی را تکذیب می‌کند به  1 - همان ، 98 2 - همان‌جا همین دلیل ، اندیشه «اگر خدا نباشد ، همه چیز مجاز می‌شود» ، برای نویسنده روسی ، داستایوسکی (1821 ـ 1881م) بسیار اهمّیت پیدا می‌کند 1 وی درباره رهاورد تمدّن جدید می‌گوید : جوامع مدرن لائیک ، بر اساس نظریه سیاسی لیبرالی ، نظام حقوقی پیچیده‌ای ایجاد کرده‌اند که هدف آن ، حفظ آزادی فردی ، و نتیجه آن ، توسعه قلمرو گم‌نامی برای زندگی شهروندان است شهری کردن و بی‌ثباتی نیز در به دست آمدن این نتیجه مدخلیت دارند اخلاق و ارزش‌های اجتماعی دین ، زمانی مؤثر واقع می‌شوند که اعمال انسان به وسیله کسانی که با او ارزش‌های مذهبی مشترک دارند ، قابل مشاهده باشد ، به طوری که تخلف از احکام دینی و یا اخلاقی احساس شرم شود در جوامع مدرن مدنی ، وقتی فاعل ، عملی را در پیشِ رویِ کسانی انجام می‌دهد که نسبت به او ناآشنا هستند ، و یا هیچ پیش فرضی درباره آنها نسبت به تحسین و یا سرزنش اخلاقی ندارد ، و با این پیش فرض که آنها هیچ گونه حقی برای دادن حکم اخلاقی ندارند ، به دلیل این که اخلاقیات ، یک امر خصوصی و شخصی حساب می‌شود ، فاعل ، گم‌نام می‌شود به خاطر آورید داستان انگشتر گایچس را که سقراط در کتاب دوم جمهوری افلاطون نقل کرده است سقراط می‌پرسد : آیا اگر کسی انگشتر سحرآمیزی داشت که می‌توانست هروقت که اراده کند ، به وسیله آن نامرئی شود ، چه کسی از هم‌بستر شدن با زن همسایه اجتناب می‌کند ؟ 2 وی سپس درباره پدیده گم‌نامی در جوامع دینی می‌گوید : دین به ما می‌آموزد که حتّی اگر بتوان از چشم دیگران پنهان ماند ، از چشم خدا چیزی پنهان نمی‌ماند حتّی در آن‌جا که از دیگران شرمی وجود ندارد ، در پیشگاه خدا احساس جرم می‌کنیم ، در عین حال ، آن‌جا که گم‌نامی اجتماعی از رونق بیشتری -------------------------------------------------------------------------------- 1 - نقد و نظر ، سال چهارم ، ش 1 و 2 ، ص 54 ـ 52 . 2 - همان جا برخوردار است ، وسوسه نیز گاهی غلبه می‌کند ، حتّی بر کسانی که خود را مذهبی می‌دانند وقتی گناه گم‌نامی رایج می‌شود ، بهانه‌تراشی و توجیه کردن ، شدت پیدا می‌کند و وجدان اخلاقی به تدریج ، فرسوده می‌شود . صورت جدید خیانت علیه امت مسلمان ، فرسایش اخلاق اسلامی از داخل جامعه اسلامی است در جامعه سکولار غربی فرسایش اخلاقی به وسیله بسط قلمرو گم‌نامی ، غلبه وسوسه شیطانی ، و دیدگاه رایج خصوصی و شخصی بودن اخلاق رخ می‌دهد ، در حالی که در جامعه اسلامی معاصر ، خطر گم‌نامی اجتماعی به حدّی نیست که در غرب وجود دارد الحمد للّه ، اندیشه خصوصی بودن دین نیز در جهان اسلام ، خیلی خریدار ندارد 1