مهاجرت و گمنامی
یکی دیگر از پیامدهای تمدن جدید ، پدیده مهاجرت است بسیاری از مردم ، پیوسته از شهری به شهر دیگری منتقل میشوند و تقریبا در هیچ مکانی استقرار همیشگی ندارند این پدیده در کشورهای صنعتی و فراصنعتی بیشتر به چشم میخورد همچنین در شهرهای بزرگ که جاذبههای زندگی و امکان پیدا کردن کار در آنها بیش از مناطق دیگر است ، بیشتر اتفاق میافتد تافلر ، یکی از ویژگیهای دوره جدید زندگی را ناپایداری مکانها دانسته و از مردم به عنوان «خانه به دوشان» یاد میکند 2 وی در بررسی پیامدهای مهاجرت ، یادآور میشود : حتّی اگر مردم با محیط جدید سازگار شوند ، دیگر مثل گذشته نخواهند بود ؛ زیرا هر نقل مکانی ، ضرورتا بخشی از شبکه پیچیده روابط قدیمی را نابود میکند و روابط پیچیده تازهای به جای آنها برقرار میسازد
پروفسور اِلی گینزبرگ از دانشگاه کلمبیا و متخصّص تحرّک نیروی انسانی میگوید : چیزی نخواهد گذشت که همگی ما در این کشور به صورت افراد یک کلانشهر درمیآییم ، بدون پیوند و دلبستگی و آرزوی دیدار دوستان و همسایگان قدیم 1 تافلر با تأکید بر این که هر نقل مکانی روابط دوستانه را به صورت مرگباری فرسوده میکند ، 2 به بررسی پیامد این از هم گسیختگی پرداخته ، میگوید : همین گسیختن روابط ، چنانچه چند بار در زندگی تکرار شود ، باعث از بین رفتن تعهّد میگردد وی همچنین تصریح میکند : کسی که پیوسته در حرکت است ، معمولاً آن قدر شتابزده است که امکان ریشه دوانیدن در محلّی را پیدا نمیکند 3 در این جملات ، به خوبی روشن است که مهاجرتها سبب از بین رفتن روابط قدیمی میشود و امکان برقراری ارتباط جدید را به حدّاقل ، کاهش میدهد که پیامد آن ، از بین رفتن تعهّد خواهد بود و در چنین شرایطی ، طبیعی است که حیا و شرم ، شکل نخواهد گرفت البته مهاجرت ، اقسامی دارد که یکی از آنها مهاجرتهای علمی است این بخش از مهاجرت ، در کشور ما مخصوص دانشجویان و طلاّبی است که معمولاً برای کسب دانش به دیگر شهرها مسافرت میکنند با گسترش دانشگاهها ، روند این گونه مهاجرتها افزایش چشمگیری پیدا کرده است نوع رفتار این افراد در شهر خود با شهر محلّ تحصیل ، متفاوت است
ناشناخته بودن آنان در محیط
- این موضوع میتواند در کشور ما نیز مورد پژوهشهای میدانی قرار گیرد جدید ، سبب میشود که زمینه برای بروز برخی ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی آمادهتر باشد همین امر ، سبب افزایش جرم در محیطهای مهاجرپذیر میشود طبق تحقیقاتی که در کشورهای اروپایی و امریکا به عمل آمده ، میزان جرایم و بزهکاری بین مهاجران ، خیلی بیشتر از بومیان بوده است ژولی فرانسوی بر پایه تحقیقاتی که انجام داد ، معتقد شد که از هر یکصد هزار نفر که زادگاه خود را ترک نکردهاند ، فقط هشت تن آنان به اتّهام جنایت در دیوان عالی جنایی مورد محاکمه قرار گرفتهاند ، حال آن که از هر یکصد هزار نفری که در استان غیر محلّ تولّد خود ، ساکن بودهاند ، 29 نفر آنان در دیوان عالی جنایی محاکمه شدهاند
هر قدر فاصله فرهنگی بین مبدأ و مقصد بیشتر باشد ، احتمال جرمزا بودن مهاجرت ، بیشتر است یکی از علل عمده این افزایش چشمگیر ، آن است که این افراد در محیطهای جدید ، ناشناختهاند .
مسافرت و گمنامی
گمنامی ، فقط مخصوص شهرهای کلان یا پدیده مهاجرت نیست در مسافرت نیز گمنامی تأثیر خود را نشان میدهد کسی که از شهر خود بیرون میرود ، در شهرهای دیگر ، گمنام و غریبه است و همین امر ، احتمالاً سبب میشود که احساس کند میتواند برخی از کارهایی را که در شهر خود ترک میکرده ، انجام دهد فرد مسافر از دید دیگران پنهان نیست ؛ امّا همین که او را نمیشناسند ، گویا او را نمیبینند به بیان دیگر ، آنچه از او دیده میشود ، فقط جسم اوست هویت او ـ که اساس شخصیت اوست ـ از دید دیگران پنهان است همین پنهانی و گمنامی ، سبب میشود که هم خود مسافر از انجام دادن برخی کارها ابایی نداشته باشد ، و هم ساکنان شهر در برخورد با مسافران ، کمتر حرمت نگه دارند این
جامعهشناسی شهری ، ص 50 امر ، در مسافرتهای تابستانی و بخصوص در مناطق دریایی ، افزایش بیشتری مییابد رفتار مسافران سواحل دریا با رفتار آنان در شهرهای خود ، متفاوت است فورت لادردیل ، نام منطقهای ساحلی در ایالت فلوریدای امریکاست که هر ساله در فصل بهار ، دانشجویان دختر و پسر امریکایی به آن جا سفر کرده ، مدّت یک هفته اقامت میکنند تافلر معتقد است آنچه این جوانان را جذب میکند ، چیزی فراتر از سکس و آفتاب است ؛ زیرا این چیزها را در جای دیگر نیز میتوان یافت انگیزه آنان بیشتر احساس آزادی و رهایی از مسئولیت است یک دختر دانشجوی نوزده ساله اهل نیویورک میگوید : ( این جا) آدم از کاری که میکند و از حرفی که میزند ، اصلاً نگران نیست ؛ چون راستش را بخواهید ، آدم ، دیگر آنها را نمیبیند
به این جمله یک بار دیگر توجّه کنید : «آدم ، دیگر آنها را نمیبیند» و این ، یعنی ناشناخته بودن و گمنامی وقتی انسان در جمعی گمنام باشد ، از حضور آنان ، شرم نمیکند و کارهایی را انجام میدهد که در جمع آشنایان (یعنی کسانی که آدم ، دوباره آنها را خواهد دید) ، حاضر به انجام دادن آن نیست آنچه فورت لادردیل در اختیار جوانان قرار میدهد ، گمنامی است و گمنامی ، شرم و حیا را کنار میزند وقتی دو نفر برای اولین بار یکدیگر را میبینند ، بیشتر احتمال دارد به افشای حقایق (نام ، شغل ، محل اقامت و .) بپردازند و احتمال انجام افشاهای احساسی توسط آنها کم است («من از میهمانیهای شلوغ بیزارم» ، «من موسیقی را دوست دارم» و ...) دلیل این امر ، آن است که ابراز مسایل خصوصی خطرناکتر است ، و افشاکننده را آسیبپذیرتر میسازد ؛ اما وقتی مطمئن میشویم که این مخاطب غریبه را دیگر هرگز نمیبینیم ، مطالب عمیقتری را
برای او فاش میکنیم برای مثال ، دو غریبهای که در یک مسافرت هوایی طولانی کنار هم نشستهاند و میدانند این «اولین و آخرین» برخورد آنهاست ، در مورد مسائل خصوصی و احساسیای با هم صحبت میکنند که اگر قرار بود یکدیگر را مدام ببینند ، هرگز در مورد آنها صحبت نمیکردند
آسیبشناسی گمنامی (ناشناختگی)
همان گونه که روشن شد ، گمنامی سبب کاهش حیا و افزایش خطا میشود در وضعیت گمنامی ، از آن جا که هویت اصلی افراد ، پنهان است ، انجام دادن خطا ، ضربهای به آن وارد نمیسازد نظارت ، وقتی بازدارنده است که شخصیت و باطن افراد ، به هم نظر انداخته باشند ، نه چشمهای سر دیدن جسم ، حیا برانگیز نیست ؛ نظر به هویت افراد ، بازدارنده است و لذا پدیده گمنامی ، حیای از مردم را بی اثر میسازد و کسانی که فقط از مردم حیا میکنند ، در موقعیت گمنامی ، بیدفاع میمانند یکی از جامعهشناسان معتقد است که مناطق شهری ، بویژه در آن جایی که جمعیتْ متراکم است ، یک محیط «ناآشنایی» پدید میآورد و روابط مردم ، چنان نیست که منجر به شناسایی عمیق شخصیت یکدیگر شود و در این گونه جوامع ، انسان به مثابه یک شیء تلقّی میشود وی تصریح میکند که زندگی شهری جدا سرّی آمیخته با گمنامی و بینامی است این نوع بیگانگی فرد در شهرهای بزرگ ، در برابر آشناییهای بسیار نزدیک ساکنان روستاها و شهرهای کوچک قرار میگیرد اگر چه بینامی در روستاها غیر ممکن است ، امّا از ویژگی ساکنان شهرها به شمار میرود وی سپس به این نکته اشاره میکند که هر قدر روابط صمیمانه کاهش یابد و فرد ، گمنامتر شود ، از نظارت آشنایان ، بیشتر رها میشود و زمینه برای انحراف نُرمهای (معیارهای) جامعه بیشتر پدید
مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میانْ فردی ، اون هارجی ، ص 243 میآید هر اندازه که نظارت گروههای آشنا کمتر میشود ، به همان اندازه ، فرد برای انحراف از معیارهای حاکم ، آزادی و فرصت مییابد و به « آنومی ( /
Anomie
بیهنجاری) » میگراید
افرادی که در کلانشهرها زندگی میکنند ، بیش از ساکنان شهرهای کوچک ، گمنام اند کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند ، در محلّه خود ، شناخته شدهتر از دیگر محلّهها هستند کسانی که از شهری به شهر دیگر مهاجرت میکنند نیز گمنام اند مسافران نیز در شهرهای مقصد ، گمنام و ناشناختهاند بنا بر این ، کلان بودن شهرها و مهاجرت و مسافرت ، از اموری هستند که گمنامی را به وجود میآورند و این ، موجب کاهش شرم و حیا میگردد و به همین جهت ، یکی از جامعه شناسان معتقد است که کلانشهرها کانونِ بود و نمود تبهکاریها به شمار میروند در شهرهای کلان ، فرد ، همچون قطرهای در دریای انسانها فرو میرود و هویّت خود را از دست میدهد شهر پُر زرق و برق ، ناگهان ، واقعیتهای خود را به نمایش میگذارد و « شر » و « شهر » ، در یک راستا در فضای مشترکی قرار میگیرند مجرمیت در اغلب کشورها از جمله در ایران ، در شهرهای بزرگ جاگرفته است ظهور شر در شهر ، ناامنی را پدید میآورد و خشونت را نیرو میبخشد و در پیامد آن ، پرخاشگری میدان مییابد .