راه رسیدن به حضرت مهدیعلیه السلام
انسان از دو طریق میتواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:
1 - از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجهای میرسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر آن حضرت را پیدا میکند.
2 - از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به آن اشاره شده است. از آن جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود و با حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات آن حضرت شرفیاب میشود.
ایستادن به احترام نام قائمعلیه السلام
حاجی نوری مینویسد: در خبری از امام صادقعلیه السلام نقل شده است: روزی در مجلس امام صادقعلیه السلام نام مبارک حضرت مهدیعلیه السلام برده شد، امام صادقعلیه السلام به جهت تعظیم و احترام از جای برخاست.
و نیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از آنکه ابیاتی راجع به حضرت مهدیعلیه السلام نزد امام رضاعلیه السلام قرائت کرد، حضرت از جای برخاست …
میرزای نوری میگوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسنعلیه السلام در مجلس امام رضاعلیه السلام برده شد، آن حضرت از جای برخاست و دو دست مبارکش را روی سر گذاشت و فرمود:
«اللّهمّ عجّل فرجه و سهّل مخرجه»
.
از امام صادقعلیه السلام سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمانعلیه السلام از جای خود برمیخیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. و امام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او مینماید و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر و عطوفت نگاه میکند، پس از جای خود برخیزد و از خدای تبارک و تعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.
مهدویت نوعی و شخصی
گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی و نوعی استفاده میشود، مثلاً گفته میشود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند و شیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست؟
شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعودعلیه السلام شخصی است معیّن که متولد شده و تاکنون زنده است و در آینده ظهور خواهد کرد، و او کسی جز فرزند امام حسن عسکریعلیه السلام نیست.
ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در آخرالزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله به نام مهدی متولد شده، و ظهور خواهد کرد. و اوست کسی که زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.
تعبیر مهدی نوعی و شخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی و خواه از نسل عمر.
مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد.
دو توقیع به شیخ مفیدرحمه الله
شیخ طبرسیرحمه الله در کتاب «الاحتجاج» دو نامهای را که از ناحیه مقدسه حضرت مهدیعلیه السلام برای شیخ مفیدرحمه الله فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح و عالی شده و نیز از برخی مسائل به طور رمز و اشاره خبر داده است.
نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال 410 هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفیدرحمه الله به دست او رسیده است. و نامه دوم در سال 412 هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. و این در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغری و شروع غیبت کبری در سال 329 هجری است.
فرستنده نامه اوّل میگوید: این نامه را از منطقهای که متصل به حجاز است آورده است. و از این کلام استفاده میشود که امام در آن هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، و این نامه را توسط برخی از خواص برای شیخ مفیدرحمه الله فرستادهاند.
نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال 412 از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. و در روز پنجشنبه 23 ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه و هفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.
هر دو خطاب به املای حضرت مهدیعلیه السلام و خطّ برخی از ثقات و معتمدین نزد امام زمانعلیه السلام بوده همانگونه که از ظاهر رساله اولی و نصّ رساله دوم استفاده میشود. و آخر هر دو نامه مزیّن به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت و گواهی بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شیخ مفیدرحمه الله امر میکند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخهای از آن را بردارد تا موثقین از اصحابش بر آن مطلّع شده یا شفاهاً به اطلاع آنها برساند.
سند دو توقیع
سند این دو توقیع را از جهاتی میتوان مورد توجه قرار داده و برای اعتبار آن چارهای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است آنها را مرسلاً و بدون سند نقل کرده است.
1 - طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب آورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. و ممکن است که طبرسی به جهت شهرت و وضوح این دو توقیع، سند آنها را حذف کرده است، همانگونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.
2 - مضامین عالی که در این دو روایت است و نیز خبرهای صادقی که در آن دو به آنها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع و انتساب به حضرت مهدیعلیه السلام است.
و امری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از آنکه اشعار منسوب به امام زمانعلیه السلام در رثای شیخ مفید را نقل میکند که بر قبر او نوشته شده بود، میفرماید: «این اشعار از امام زمانعلیه السلام نسبت به شیخ مفید علیه السلام بعید نیست، بعد از آنکه توقیعاتی از ناحیه حضرتعلیه السلام برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم و اجلال فراوانی بوده است … ». آن گاه میگوید: «شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به «سؤال اهل حلب» دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:
الف) صحت نقل او از ائمه طاهرینعلیهم السلام، آن طوری که در تصانیف او از مقنعه و دیگر کتب ذکر شده است.
ب) آنچه را که عموم شیعه روایت کرده و مورد قبول قرار داده است که صاحب الامر - صلوات اللَّه وسلامه علیه وعلی آبائه - دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، و عنوان نامه «به سوی برادر سدید … » است، و این بالاترین تعبیر در مدح و تزکیه و ثنای شیخ مفید در گفتار امام امت و جانشین ائمه است.
گفتار ابن بطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. و نیز از کلام طبرسی در مقدمه «احتجاج» استفاده میشود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده و لذا سند آن دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید میگوید: «صاحبالزمانعلیه السلام او را شیخ مفید نامید … ».
ظاهراً مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود:
«للأخ السدید والولیّ الرشید، الشیخ المفید … ».
3 - طبرسی در مقدمه کتاب «احتجاج» میگوید: «بیشتر روایاتی را که نقل میکنیم سند آنها را نمیآوریم یا به جهت وجود اجماع بر آن روایت است، و یا به جهت موافقت آن با دلیل عقل و یا شهرت آن در سیرهها و کتابها بین مخالف و موافق … ».
این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.
4 - مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامهها و توقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبری داشته است.
یکی اینکه حضرت با این نامهها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند. و دیگر اینکه با فرستادن این نامهها به دست علمای صالح امثال شیخ مفیدرحمه الله ریاست و زعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبری تشویق کند. همانگونه که در نامه خود به ابن بابویه خطاب به او فرمود: «یا شیخی! یا اباالحسن».
سنت غیبت در انبیای پیشین
سنت غیبت در انبیای پیشین
غیبت و دوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه و جدید نیست که در این امّت آن هم در آخرین وصیّ پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از آنها اشاره میکنیم: