رجعت؛ اعتقاد ضروری مذهب
1 - شیخ حرّ عاملیرحمه الله میفرماید:
«إنّ ثبوت الرجعة من ضروریات مذهب الامامیة عند جمیع العلماء المعروفین والمصنفین المشهورین، بل یعلم العامة أنّ ذلک من مذهب الشیعة»
«همانا ثبوت رجعت نزد همه علمای معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتی عامه نیز میدانند که این عقیده از مذهب شیعه است».
2 - مرحوم مجلسیرحمه الله میفرماید
: «إذا لم یکن مثل هذا متواتراً ففی أیّ شیئ یمکن دعوی التواتر … »
؛
«اگر مثل این روایات در عقیده به رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعی میتوان ادّعای تواتر نمود … ».
3 - و نیز میفرماید
: «إنّ الإعتقاد بالرجعة قد أجمعت علیه الشیعة فی جمیع الأعصار واشتهرت بینهم کالشمس فی رابعة النهار»
؛
«همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است».
4 - علامه طباطباییرحمه الله میفرماید:
«إنّ الروایات متواترة معناً عن ائمة اهل البیتعلیهم السلام حتی عدّ القول بالرجعة عند المخالفین من مختصات الشیعة وائمتّهم من لدن الصدر الأوّل»؛
«همانا روایات رجعت از طرق اهل بیتعلیهم السلام بهطور تواتر معنوی به ما رسیده است به حدّی که اعتقاد به رجعت در نزد مخالفین از مختصات شیعه و امامان شان از صدر اوّل شمرده شده است.»
5 - شیخ حر عاملیرحمه الله میفرماید:
«إنّ کثرة الکتّاب الّذین جمعوا الروایات المتعلقة بالرجعة فی کتب مستقلة أو غیر مستقلة - تجاوز عددها السبعین کتاباً - یدلّ علی قطعیة الإعتقاد بالرجعة لدی الشیعة»؛
«همانا نویسندگانی که روایات رجعت را در کتابهای مستقل یا غیر مستقل جمع نمودهاند به حدّی است که از هفتاد کتاب تجاوز میکند، و این خود دلیلی بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است».
مرحوم مجلسیرحمه الله نیز اسامی دانش ورانی که قائل به رجعت بودهاند برمیشمرد که از پنجاه نفر تجاوز میکند؛ از قبیل: سلیم بن قیس هلالی، حسن بن صفار، علی بن ابراهیم قمی، کلینی، محمد بن مسعود عیاشی، ابوعمرو کشی، شیخ صدوق، شیخ مفید، ابوالفتح کراجکی، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشی، شیخ طوسی، سید رضی الدین بن طاووس و …
شناخت شیعه با اعتقاد به رجعت
از عبارات رجال اهل سنّت استفاده میشود که قدمای از شیعه با اعتقاد به رجعت شناخته میشدند و لذا آنها را به جهت این اعتقاد مذمت مینمودند.
ابو الحجاح میگوید:
«أمّا جابر الجعفی فکان ضعیفاً وکان واللَّه کذّاباً! یؤمن بالرجعة»؛
«امّا جابر جعفی، حدیثش ضعیف است. قسم به خدا! او بسیار دروغگو است، چون ایمان به رجعت دارد!»
ابن حجر میگوید:
«عثمان بن عمیرة ردیّ المذهب غالٍ فی التشیع، یؤمن بالرجعة»؛
«عثمان بن عمیره، مذهب پست و بیارزشی دارد، غلو کنندهی در شیعه گری است، ایمان به رجعت دارد!»
عقیلی میگوید:
«اصبغ بن نباتة لیس بشیء، کان یقول بالرجعة
؛
«اصبغ بن نباته هیچ ارزشی ندارد، ایمان به رجعت داشته است!»
باز، او میگوید:
«أبو حمزة الثمالی کان ضعیف الحدیث لیس بشیء، یؤمن بالرجعة»
ابوحمزه ثمالی ضعیف الحدیث و بیارزش بوده است، ایمان به رجعت دارد!»
جرجانی میگوید: «قال جریر: لا أکتب عن جابر حدیثاً، لأنّه کان یؤمن بالرجعة»؛ «جریر میگفت: از جابر، هیچ حدیثی نمینویسم؛ زیرا او ایمان به رجعت دارد!»
شمس الدین حسینی میگوید:
«قال ابن حبّان: کان رُشَید الهجری یؤمن بالرجعة، فقطع زیاد لسانه وصلبه علی دار عمرو بن حریث»؛
«ابن حبان میگفت: رشید هجری ایمان به رجعت داشت، پس زیاد بن امیه زبانش را قطع نموده و او را بر در خانه عمرو بن حریث به دار زد!»
مزی میگوید:
«داود بن (أبی) یزید کان یؤمن بالرجعة، وکان الشعبی یقول له ولجابر الجعفی لوکان لی علیکما سلطان ثمّ لم أجد إلّا إبرة لشبکتکما، ثمّ غللتکما (علقتکما بها
«داوود بن یزید (مثل جابر) به رجعت ایمان داشت. شعبی به هر دو میگفت: اگر من بر شما مسلّط میشدم و هیچ چیزی پیدا نمیکردم مگر نخی، هر دو تای شما را دوخته، سپس به زنجیر نموده و میآویختم! و … »
سرّ بحث از رجعت در کتابهای کلام
علمای علم کلام در بحثهای کلامی خود از رجعت نیز بحث میکنند که این میتواند جهاتی داشته باشد:
1 - وجود روایات فراوان در موضوع رجعت؛
2 - ارتباط رجعت با مسئله امامت و اشاره به اینکه امامان شیعه مورد ظلم قرار گرفتهاند، لذا در عصر حکومت امام مهدیعلیه السلام بازگشته و حکومت خواهند کرد؛
3 - رجعت، از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت مربوط به معاد است.
4 - رجعت زمینهساز اعتقاد به معاد است، زیرا همانگونه که غیبت صغری زمینهساز غیبت کبری و هموار کننده آن بوده است ظهور صغری نیز که همان رجعت است هموارکننده ظهور کبری خواهد شد؛ یعنی رجعت نیز هموارکننده مسئله معاد خواهد بود و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همانگونه که در امتهای پیشین برای تثبیت معاد چنین امری اتفاق افتاد؛
5 - ارتباط رجعت با مسئله ثواب و عقاب؛ زیرا در آن زمان نشانههایی از عقاب و ثواب برای کسانی که در کفر و یا ثواب بودهاند، خواهد بود.
6 - رجعت تجلّی امامت امامان شیعه است.
دیدگاه ها درباره مفهوم رجعت
در رجعت دنیوی احتمالاتی وجود دارد که با ذکر آنها قول نزدیکتر به واقعیت را بررسی میکنیم:
1 - رجعت همانند تمثلاتی است برای ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیتعلیهم السلام که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتی در این عالم خواهند نمود. این نظر از فیض کاشانی، محقق شاهآبادی و میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی است که بسیاری از علما، امثال مجلسی و شیخ حر عاملی و دیگران آن را به جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود میدانند.
2 - مقصود از رجعت همان ظهور امام زمانعلیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوع عالم، به حق و عدالت بعد از انحراف است. گرچه اصل این معنا صحیح است ولی اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادلّه است.
3 - رجوع برخی از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.
4 - رجوع برخی از امامان شیعه، همانند امام علیعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام و برخی از مؤمنان و کافران محض به دنیا بعد از مرگ.
5 - رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخی از مؤمنان و کافران، به دنیا بعد از مرگ. این قول بنابر آنچه از مجموعه روایات استفاده میشود، به حقیقت نزدیکتر است.
رجعت از دیدگاه عقل
برای اثبات امکان رجعت، به برخی از دلایل عقلی اشاره میکنیم:
1 - قسر دائمی یا اکثری محال است
تقریر دلیل:
الف) روح، علاقهای تام به بدن عنصری دارد، به جهت ربط ذاتی طبیعی بین قوه روحانی و قوه مادّی طبیعی؛ خواه قوه روحانی کلّی باشد، مثل قوه مؤثر کلّی که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت میکند و خواه قوه روحانی جزئی، که نظام شخصی طبیعی بدن در تحت نفوذ اوست. و هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعی بعد از مرگ به شکل کاملتری صورت گیرد، زندگی جدید ممکن است.
ب) هر حقیقت را خاصیت و اثری است که نماینده مقام وجود و مرتبه هستی اوست. خاتمیت همان قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر، و خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمی و عملی از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت است. و مقام امام نیز - که خلافت از مقام منیع نبی است - همینگونه میباشد.
ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائمی یا اکثری محال است. قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرت وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود.
نتیجه اینکه: رجعت به معنای رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس حضرت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و ائمه طاهرینعلیهم السلام به بدنهای عنصری خویش ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است، زیرا بروز اثر آنان به واسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد، پس باید روزی فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهی به بدنهای خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.
در اینجا توجه به یک نکته ضروری است که «نفس کلی الهی» در نبی و امام دارای دو نوع اضافه و علاقه است:
نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود؛
نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استیلای نفس کلی به مجموع عالم کبیر. و در اثر همین ارتباط کلی است که فرمودهاند: «آبها به برکت ما جاری است و درختان به یُمن ما برگ دارند و میوهها میرسد … » و علاقه دوّم به موت باطل نمیشود.