غیبت کبری

غیبت کبری0%

غیبت کبری نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

غیبت کبری

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 5730
دانلود: 2025

توضیحات:

غیبت کبری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 28 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5730 / دانلود: 2025
اندازه اندازه اندازه
غیبت کبری

غیبت کبری

نویسنده:
فارسی

رجعت؛ اعتقاد ضروری مذهب

1 - شیخ حرّ عاملی‌رحمه الله می‌فرماید: «إنّ ثبوت الرجعة من ضروریات مذهب الامامیة عند جمیع العلماء المعروفین والمصنفین المشهورین، بل یعلم العامة أنّ ذلک من مذهب الشیعة» ؛(89) «همانا ثبوت رجعت نزد همه علمای معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتی عامه نیز می‌دانند که این عقیده از مذهب شیعه است».

2 - مرحوم مجلسی‌رحمه الله می‌فرماید : «إذا لم یکن مثل هذا متواتراً ففی أیّ شیئ یمکن دعوی التواتر … » ؛ (90) «اگر مثل این روایات در عقیده به رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعی می‌توان ادّعای تواتر نمود … ».

3 - و نیز می‌فرماید : «إنّ الإعتقاد بالرجعة قد أجمعت علیه الشیعة فی جمیع الأعصار واشتهرت بینهم کالشمس فی رابعة النهار» ؛ (91) «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است».

4 - علامه طباطبایی‌رحمه الله می‌فرماید: «إنّ الروایات متواترة معناً عن ائمة اهل البیت‌علیهم السلام حتی عدّ القول بالرجعة عند المخالفین من مختصات الشیعة وائمتّهم من لدن الصدر الأوّل»؛ (92) «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیت‌علیهم السلام به‌طور تواتر معنوی به ما رسیده است به حدّی که اعتقاد به رجعت در نزد مخالفین از مختصات شیعه و امامان شان از صدر اوّل شمرده شده است.»

5 - شیخ حر عاملی‌رحمه الله می‌فرماید: «إنّ کثرة الکتّاب الّذین جمعوا الروایات المتعلقة بالرجعة فی کتب مستقلة أو غیر مستقلة - تجاوز عددها السبعین کتاباً - یدلّ علی قطعیة الإعتقاد بالرجعة لدی الشیعة»؛ (93) «همانا نویسندگانی که روایات رجعت را در کتاب‌های مستقل یا غیر مستقل جمع نموده‌اند به حدّی است که از هفتاد کتاب تجاوز می‌کند، و این خود دلیلی بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است».

مرحوم مجلسی‌رحمه الله نیز اسامی دانش ورانی که قائل به رجعت بوده‌اند برمی‌شمرد که از پنجاه نفر تجاوز می‌کند؛ از قبیل: سلیم بن قیس هلالی، حسن بن صفار، علی بن ابراهیم قمی، کلینی، محمد بن مسعود عیاشی، ابوعمرو کشی، شیخ صدوق، شیخ مفید، ابوالفتح کراجکی، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشی، شیخ طوسی، سید رضی الدین بن طاووس و …

شناخت شیعه با اعتقاد به رجعت

از عبارات رجال اهل سنّت استفاده می‌شود که قدمای از شیعه با اعتقاد به رجعت شناخته می‌شدند و لذا آن‌ها را به جهت این اعتقاد مذمت می‌نمودند.

ابو الحجاح می‌گوید: «أمّا جابر الجعفی فکان ضعیفاً وکان واللَّه کذّاباً! یؤمن بالرجعة»؛ (94) «امّا جابر جعفی، حدیثش ضعیف است. قسم به خدا! او بسیار دروغ‌گو است، چون ایمان به رجعت دارد!»

ابن حجر می‌گوید: «عثمان بن عمیرة ردیّ المذهب غالٍ فی التشیع، یؤمن بالرجعة»؛ (95) «عثمان بن عمیره، مذهب پست و بی‌ارزشی دارد، غلو کننده‌ی در شیعه گری است، ایمان به رجعت دارد!»

عقیلی می‌گوید: «اصبغ بن نباتة لیس بشی‌ء، کان یقول بالرجعة ؛ (96)(97) «اصبغ بن نباته هیچ ارزشی ندارد، ایمان به رجعت داشته است!»

باز، او می‌گوید: «أبو حمزة الثمالی کان ضعیف الحدیث لیس بشی‌ء، یؤمن بالرجعة» ؛(98) ابوحمزه ثمالی ضعیف الحدیث و بی‌ارزش بوده است، ایمان به رجعت دارد!»

جرجانی می‌گوید: «قال جریر: لا أکتب عن جابر حدیثاً، لأنّه کان یؤمن بالرجعة»؛ «جریر می‌گفت: از جابر، هیچ حدیثی نمی‌نویسم؛ زیرا او ایمان به رجعت دارد!»

شمس الدین حسینی می‌گوید: «قال ابن حبّان: کان رُشَید الهجری یؤمن بالرجعة، فقطع زیاد لسانه وصلبه علی دار عمرو بن حریث»؛ (99) «ابن حبان می‌گفت: رشید هجری ایمان به رجعت داشت، پس زیاد بن امیه زبانش را قطع نموده و او را بر در خانه عمرو بن حریث به دار زد!»

مزی می‌گوید: «داود بن (أبی) یزید کان یؤمن بالرجعة، وکان الشعبی یقول له ولجابر الجعفی لوکان لی علیکما سلطان ثمّ لم أجد إلّا إبرة لشبکتکما، ثمّ غللتکما (علقتکما بها )؛(100) «داوود بن یزید (مثل جابر) به رجعت ایمان داشت. شعبی به هر دو می‌گفت: اگر من بر شما مسلّط می‌شدم و هیچ چیزی پیدا نمی‌کردم مگر نخی، هر دو تای شما را دوخته، سپس به زنجیر نموده و می‌آویختم! و … »

سرّ بحث از رجعت در کتاب‌های کلام

علمای علم کلام در بحث‌های کلامی خود از رجعت نیز بحث می‌کنند که این می‌تواند جهاتی داشته باشد:

1 - وجود روایات فراوان در موضوع رجعت؛

2 - ارتباط رجعت با مسئله امامت و اشاره به این‌که امامان شیعه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، لذا در عصر حکومت امام مهدی‌علیه السلام بازگشته و حکومت خواهند کرد؛

3 - رجعت، از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت مربوط به معاد است.

4 - رجعت زمینه‌ساز اعتقاد به معاد است، زیرا همان‌گونه که غیبت صغری زمینه‌ساز غیبت کبری و هموار کننده آن بوده است ظهور صغری نیز که همان رجعت است هموارکننده ظهور کبری خواهد شد؛ یعنی رجعت نیز هموارکننده مسئله معاد خواهد بود و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همان‌گونه که در امت‌های پیشین برای تثبیت معاد چنین امری اتفاق افتاد؛

5 - ارتباط رجعت با مسئله ثواب و عقاب؛ زیرا در آن زمان نشانه‌هایی از عقاب و ثواب برای کسانی که در کفر و یا ثواب بوده‌اند، خواهد بود.

6 - رجعت تجلّی امامت امامان شیعه است.

دیدگاه ها درباره مفهوم رجعت

در رجعت دنیوی احتمالاتی وجود دارد که با ذکر آن‌ها قول نزدیک‌تر به واقعیت را بررسی می‌کنیم:

1 - رجعت همانند تمثلاتی است برای ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت‌علیهم السلام که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتی در این عالم خواهند نمود. این نظر از فیض کاشانی، محقق شاه‌آبادی و میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی است که بسیاری از علما، امثال مجلسی و شیخ حر عاملی و دیگران آن را به جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود می‌دانند.

2 - مقصود از رجعت همان ظهور امام زمان‌علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوع عالم، به حق و عدالت بعد از انحراف است. گرچه اصل این معنا صحیح است ولی اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادلّه است.

3 - رجوع برخی از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.

4 - رجوع برخی از امامان شیعه، همانند امام علی‌علیه السلام و امام حسین‌علیه السلام و برخی از مؤمنان و کافران محض به دنیا بعد از مرگ.

5 - رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخی از مؤمنان و کافران، به دنیا بعد از مرگ. این قول بنابر آن‌چه از مجموعه روایات استفاده می‌شود، به حقیقت نزدیک‌تر است.

رجعت از دیدگاه عقل

برای اثبات امکان رجعت، به برخی از دلایل عقلی اشاره می‌کنیم:

1 - قسر دائمی یا اکثری محال است

تقریر دلیل:

الف) روح، علاقه‌ای تام به بدن عنصری دارد، به جهت ربط ذاتی طبیعی بین قوه روحانی و قوه مادّی طبیعی؛ خواه قوه روحانی کلّی باشد، مثل قوه مؤثر کلّی که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت می‌کند و خواه قوه روحانی جزئی، که نظام شخصی طبیعی بدن در تحت نفوذ اوست. و هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعی بعد از مرگ به شکل کامل‌تری صورت گیرد، زندگی جدید ممکن است.

ب) هر حقیقت را خاصیت و اثری است که نماینده مقام وجود و مرتبه هستی اوست. خاتمیت همان قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر، و خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمی و عملی از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت است. و مقام امام نیز - که خلافت از مقام منیع نبی است - همین‌گونه می‌باشد.

ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائمی یا اکثری محال است. قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرت وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود.

نتیجه این‌که: رجعت به معنای رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس حضرت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله و ائمه طاهرین‌علیهم السلام به بدن‌های عنصری خویش ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است، زیرا بروز اثر آنان به واسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد، پس باید روزی فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهی به بدن‌های خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.

در این‌جا توجه به یک نکته ضروری است که «نفس کلی الهی» در نبی و امام دارای دو نوع اضافه و علاقه است:

نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود؛

نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استیلای نفس کلی به مجموع عالم کبیر. و در اثر همین ارتباط کلی است که فرموده‌اند: «آب‌ها به برکت ما جاری است و درختان به یُمن ما برگ دارند و میوه‌ها می‌رسد … » و علاقه دوّم به موت باطل نمی‌شود.

2 - ضرورت تداوم راه مصلحان

تقریر دلیل:

الف) هر فردِ مصلحی که در صدد برپایی انقلاب بزرگ فرهنگی - اجتماعی در سطح جامعه بشری است به جانشینانی نیاز دارد که اصول ترسیمی او را تبیین و تطبیق نمایند. به همین دلیل بعد از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله به امامانی معصوم احتیاج است تا این خلأ جبران شود.

ب) تبیین کننده و تطبیق دهنده شریعت و اصول نهضت باید اشخاصی معصوم باشند؛ همان‌گونه که خود مؤسس نهضت فرهنگی و صاحب شریعت باید معصوم باشد.

ج) طبق نصوص متواتره نزد شیعه و اهل سنت، امامانِ بعد از پیامبر تا روز قیامت دوازده نفر، و همه آنان از قریش اند.

د) امام زمان‌علیه السلام بزرگ‌ترین قیام کننده جهانی است که با هدف برپایی حکومت عدل توحیدی، قیام کننده به امری جدید است.

ه) امر جدید احتیاج به اشخاصی دارد که تطبیق دهنده و تبیین کننده و ادامه دهنده آن راهی باشند که شخص قائم به آن حکومت، آورده است.

نتیجه آن‌که: ضرورت اقتضا می‌کند که بعد از امام زمان‌علیه السلام افرادی معصوم رجعت کنند تا ادامه دهنده راه و مرام آن حضرت و تطبیق دهنده و تبیین کننده آن باشند، خصوصاً با درنظر گرفتن این نکته که با ظهور آن حضرت عصر جدیدی آغاز خواهد شد.

3 - قاعده «حکم الامثال»

تقریر دلیل

الف) رجعت در عالم مادّی، به طور کلی به معاد، بعث و حیات جدید در روز قیامت شباهت دارد.

آلوسی می‌گوید: «وکون الإحیاء بعد الإماتة والارجاع إلی الدنیا من الأمور المقدورة له - عزّوجلّ - ممّا لاینتطح فیه کبشان، إلّا إنّ الکلام فی وقوعه» ؛(101) «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنیا از اموری است که مقدور خداوند متعال است، که هیچ‌کس در آن شک و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است».

ب) معاد ممکن الوقوع است، پس رجعت نیز به دلیل قاعده: «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» چنین می‌باشد و اموری که مانند یکدیگرند در جایز بودن یا نبودن یکسانند.

نتیجه آن‌که: رجعت از جنبه عقلی ممکن است.

رجعت از دیدگاه قرآن

رجعت به معنای رجوع افراد به دنیا در موارد متعددی در قرآن آمده است، که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1 - خداوند متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمْ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ» ؛ (102) «آیا ندیدید کسانی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزاران تن بودند، خدا فرمود: بمیرید؛ همه مردند، سپس آنان را زنده کرد».

در تفاسیر آمده است: آنان هفتاد هزار خانوار بودند. هر سال در میان آنان مرض طاعون می‌آمد، اغنیا به جهت ثروت شان از آن شهر بیرون می‌رفتند و فقیران به دلیل ضعف و ناتوانی بیرون نمی‌رفتند. از همین رو اغنیا را طاعون نمی‌گرفت و تنها فقیران بودند که به این مرض مبتلا می‌شدند. ضعیفان می‌گفتند: اگر ما نیز با اغنیا خارج می‌شدیم به این مرض مبتلا نمی‌گشتیم. هم‌چنین اغنیا می‌گفتند: اگر ما نیز در شهر می‌ماندیم به این مرض مبتلا می‌شدیم. لذا قرار گذاشتند که قبل از آمدن طاعون همگی از آن دیار خارج شوند. قبل از وارد شدن طاعون همه از دیار خارج شده و در کنار شطّ دریایی فرود آمدند. آنان به محض آن‌که اثاث خود را بر زمین نهادند خداوند متعال جانشان را گرفت، و مدّتی به این حالت بودند تا این‌که یکی از انبیای بنی‌اسرائیل به نام «حزقیل» بر آنان گذر نمود، و با مشاهده این حال عرض کرد: خدایا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهر هایت را آباد، و فرزندانی متولد سازند که با عابدان تو را عبادت کنند. خداوند به او وحی فرستاد: آیا دوست داری که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آری. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتی نیز به مرگ‌های طبیعی از دنیا رفتند. (103)

2 - خداوند متعال می‌فرماید: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْی اللَّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» ؛ (104) «پس دستور دادیم که پاره‌ای از اعضای آن گاو را بر بدن کشته زنید تا ببینید که این‌گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود و قدرت کامل خویش را آشکار خواهد ساخت شاید شما به خرد درآیید».

مفسران نقل می‌کنند: مردی از بنی‌اسرائیل یکی از نزدیکانش را کشت تا ارث او را صاحب شود. یهود میل داشتند که قاتلش را بیابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوی ذبح کنند و قسمتی از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.

بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پیدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخی از اعضای گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده یافتند، و با سؤال از او به قاتل پی بردند. (105)

3 - خداوند متعال می‌فرماید: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمْ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ (106) «به یاد آرید وقتی‌که گفتید: ای موسی ما به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر آن‌که خدا را آشکار ببینیم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود آمد و آن را به چشم خود مشاهده کردید. سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم باشد که خدا را شکر گزارید».

آیه، مربوط به گروهی از تابعین حضرت موسی‌علیه السلام است که از او درخواست دیدن خداوند را نمودند، که این خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولی باز خداوند آنان را زنده نمود. (107)

4 - خداوند متعال می‌فرماید: «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»؛ (108) «یا به مانند آن‌که به دهکده‌ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: به حیرتم که خداوند چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد کرد، پس خداوند او را صد سال میراند و سپس زنده‌اش کرد».

اکثر مفسران چنین نقل می‌کنند که یکی از انبیای الهی در سفری بر دهکده‌ای گذر کرد که مرگ بر تمام اهالی آن سایه افکنده بود؛ با ایمانی که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: کیست که این مردگان را بعد از توقف طولانی مبعوث گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزای جسدش پراکنده شده بود، بر انگیزانید، و نیز کیفیت حشر دابّه‌اش را به او نشان داد تا این‌که در عمل، حشر و نشر را ببیند و به معاد اطمینان قلب حاصل کند. (109)

5 - خداوند از حضرت عیسی‌علیه السلام حکایت می‌کند که فرمود: «وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (110) «من مرده را زنده می‌کنم به اذن خداوند».

سیوطی نقل می‌کند: عیسی‌علیه السلام دوستش عازر را زنده نمود. و نیز حیات را به فرزند پیرزنی بازگرداند. و نیز دختری را زنده کرد. هر سه بعد از زنده شدن در قید حیات بودند و فرزندانی نیز از خود به یادگار گذاشتند. (111)

طبری می‌گوید: «حضرت عیسی‌علیه السلام مردگان را با دعایش زنده می‌کرد و خداوند نیز استجابت می‌نمود». (112)

6 - خداوند متعال می‌فرماید: «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»؛ (113) «و ای رسول! یادآور روزی را که از هر قومی یک دسته را که تکذیب می‌کنند برانگیزیم و آنان بازداشت خواهند شد».

در آیه شریفه قراینی هست که می‌تواند شاهد حمل آیه بر رجعت باشد نه قیامت:

الف) کلمه: «مِنْ کلّ أمّة»؛ از هر امتی. و ما می‌دانیم که معاد مربوط به همه بشر و امت‌ها است.

ب) کلمه: «فوجاً»؛ دسته‌ای. زیرا استغراق با نکره بودن کلمه سازگاری ندارد.

7 - خداوند متعال می‌فرماید : «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» ؛ (114) «در آن حال کافران گویند: پروردگارا تو ما را دوبار میراندی و باز زنده کردی تا به گناهان خود اعتراف کردیم. آیا اینک ما را راهی است که از این عذاب دوزخ باز آییم؟»

در کیفیت استدلال به این آیه درباره رجعت گفته شده که اماته، عبارت است از: سلب حیات از موجودِ دارای حیات و این به تنهایی با رجعت سازگاری دارد.

وقوع حوادث امّت‌های پیشین در این امت

در روایاتی که شیعه و اهل‌سنت آن را نقل کرده‌اند، مشاهده می‌کنیم که پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله خبر از وقوع حوادثی می‌دهد که در امت‌های پیشین نیز رخ داده است. در صحیح بخاری از ابوسعید خدری از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمود: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع»؛ (115) «به طور حتم شما از سنّت‌های کسانی که پیش از شما بوده‌اند پیروی خواهید کرد، وجب به وجب و ذارع به ذارع».

هم‌چنین شیخ صدوق‌رحمه الله از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله روایت کرده که فرمود: «کل ما کان فی الأمم السالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله، حذوا النعل بالنعل، و القذّة بالقذة» . (116) «هرآنچه در امّت‌های پیشین بده همانند آن در این امّت نیز خواهد بود بدون کم و زیاد».

بدیهی است، رجعت از حوادث مهمی است که در تاریخ امت‌های پیشین رخ داده است؛ چنان‌که قرآن کریم درباره قوم یهود و بنی‌اسرائیل مواردی را ذکر نموده است، لذا به مقتضای حدیث نبوی مزبور، رجعت در امّت اسلامی نیز واقع خواهد شد. امام رضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسی درباره رجعت، به حدیث نبوی مزبور استدلال کرده است. (117)

 

اهل سنّت و اعتقاد به رجعت

با مراجعه به منابع اهل سنّت پی می‌بریم که بزرگان آنان به رجعت معتقد بودند اینک به نمونه‌های از آنان اشاره می‌کنیم:

1 - عمر بن خطاب و اعتقاد به رجعت

خلیفه دوّم، اوّلین کسی بود که رجعت رسول خداصلی الله علیه وآله را ادّعا نمود و بر آن اصرار ورزید. او بعد از رحلت پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله می‌گفت: حضرت به ملاقات خداوند رفته و به زودی برمی‌گردد و دست و پای منافقینی را که معتقد به مرگ آن حضرت شده باشند، قطع می‌کند.

«عن أبی هریرة لمّا توفّی رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله، قام عمر بن الخطاب فقال: إنّ رجالاً من المنافقین یزعمون أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله توفّی، واللَّه ما مات ولکنّه ذهب إلی ربّه کما ذهب موسی بن عمران فقد غاب عن قومه أربعین لیلة ثمّ رجع إلیهم بعد أن قیل قد مات، واللَّه لیرجعنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله کما رجع موسی فلیقطعنّ أیدی رجال وأرجلهم زعموا أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله مات؛ (118) ابن هشام از ابوهریره نقل می‌کند: هنگامی که پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله رحلت فرمود، عمر بن خطّاب برخاست و فریاد زد: عدّه‌ای از منافقین خیال می‌کنند پیامبرصلی الله علیه وآله از دنیا رفته است. به خدا قسم او از دنیا نرفته است بلکه به سوی پرودگارش رفته است. همانند موسی بن عمران می‌باشد که چهل شبانه روز از میان قومش غایب شده، سپس به سوی آنان برگشت در حالی که گفته می‌شد از دنیا رفته است. به خدا قسم! پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله برمی‌گردد همان‌گونه که موسی برگشت و دست و پای مردانی که خیال می‌کنند پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله از دنیا رفته و بر نمی‌گردد را قطع خواهد نمود.»

2 - قرطبی و اعتقاد به رجعت

او در ردّ ابن دحیه می‌گوید: «وفیما ذکره ابن دحیة نظر، وذلک أنّ فضائل النبیّ وخصائصه لم تزل تتوالی وتتابع إلی حین مماته، فیکون هذا ممّا فضّله تعالی وأکرمه به، ولیس إحیاؤهما ممتنعاً عقلاً وشرعاً، فقد ورد فی الکتاب العزیز إحیاء قتیل بنی إسرائیل وإخباره بقاتله، وکان عیسی یحیی الموتی وکذلک نبیّنا أحیی اللَّه علی یدیه جماعة من الموتی، وإذا ثبت هذا فما یمتنع من إیمانهما بعد إحیائهما زیادة فی کرامته وفضیلته … وقد ظفرت باستدلال أوضح منه، وهو ما ورد انّ أصحاب الکهف یبعثون آخر الزمان وورد عن ابن‌عباس مرفوعاً أصحاب‌الکهف أعونوا المهدی، ولا بدع فی أن‌یکون اللَّه تعالی کتب لأبویه عمراً، ثمّ قبضهما قبل استیفائه، ثمّ أعادهما لاستیفاء تلک اللحظة الباقیة وآمنا فیها … »؛ (119) «آنچه که ابن دحیه گفته (حدیث را موضوع دانسته) اشکال دارد؛ زیرا فضایل و ویژگی‌های رسول خداصلی الله علیه وآله متتابع و پیاپی تا هنگام مرگش ادامه دارد. (120) پس زنده شدن والدین آن حضرت از فضایل و کرامت آن حضرت به شمار می‌رود که خداوند برایش عنایت فرموده است. و زنده شدن و ایمان آوردن آن‌ها هیچ امتناع عقلی و شرعی ندارد؛ زیرا در قرآن زنده شدن مقتول بنی‌اسرائیل و خبر دادن از قاتلش وارد شده است. و حضرت عیسی‌علیه السلام مردگان را زنده می‌کرد، همان‌گونه که خداوند با دست‌های پیامبر ما صلی الله علیه وآله جمعیتی از مردگان را زنده می‌کرد. وقتی که این مطالب ثابت شد، پس هیچ امتناعی از ایمان آن‌ها بعد از زنده شدنشان به جهت کرامت و فضیلت پیامبرصلی الله علیه وآله وجود ندارد. به تحقیق به استدلال واضح تر از آن برخوردم، روایت شده است که اصحاب کهف در آخرالزّمان برانگیخته می‌شوند. از ابن عباس رضی الله عنه مرفُوعاً (121) روایت شده است که اصحاب کهف، از یاران حضرت مهدی‌علیه السلام خواهند بود. پدیده‌ی بی‌سابقه‌ای نیست که خداوند، برای والدین آن حضرت عمری را مقرر کرده باشد که پیش از اتمام آن، آن‌ها را قبض روح نموده و سپس برگردانده تا این‌که مقدار باقی مانده از عمرشان را استفاده کنند و ایمان بیاورند و دوباره از دنیا بروند.»

3 - ابن کثیر و اعتقاد به رجعت

ابن کثیر، در مقام داوری بین ابن دحیه و قرطبی می‌گوید: «هذا کلّه متوقّف علی صحّة الحدیث، فإذا صحّ فلا مانع منه» ؛ (122) «این زنده شدن متوقف بر صحّت حدیث است، اگر حدیث صحیح باشد مانعی از زنده شدن نیست.»

بنابراین، رجعت متوقّف بر صحّت ادلّه است که اگر ادلّه‌ی صحیح بر آن دلالت کند هیچ مانع عقلی و شرعی وجود ندارد. و ده‌ها دلیل از آیات و روایات بر آن دلالت می‌کند.

4 - استاد ازهر و اعتقاد به رجعت

شیخ حجازی استاد دانشگاه الازهر در ذیل آیه مبارکه «وَإِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دآبَّةً مِنَ الأَرْضِ» (123) می‌نویسد: به نظر می‌رسد این «جنبنده» که زنده می‌شود، یک انسان عادی و عالم به کتاب اللَّه، سنّت رسول خداصلی الله علیه وآله و احکام شریعت می‌باشد که با مردم سخن می‌گوید. در هنگامی خارج می‌شود که علما و علم از میان مسلمانان رخت بربسته و احکام قرآن از بین رفته باشد و عالَم را فساد گرفته باشد.

دلیل این‌که این «جنبنده» انسان عادی است حدیث نبوی می‌باشد که «او از محترم‌ترین مساجد - مسجد الحرام - خارج می‌شود در دستش عصای موسی و انگشتر سلیمان است که مؤمن و کافر را با آن علامت‌گذاری می‌کند (124) و هر کدام را با اسم خطاب می‌کند که ای فلانی! تو اهل بهشتی و ای فلانی! تو اهل جهنم هستی. (125)

رجعت برخی از افراد

آنچه از روایات اهل بیت‌علیهم السلام استفاده می‌شود این است که:

1 - رجعت همانند معاد عمومی و همگانی نیست، بلکه مخصوص کسانی است که ایمان محض و خالص یا کفر محض و خالص دارند.

امام صادق‌علیه السلام فرمود: «إنّ الرجعة لیست بعامّة وهی خاصّة لا یرجع إلّا من محض الإیمان محضاً أو محض الشرک محضاً»؛ (126) «رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد. تنها گروهی بازگشت می‌کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند.»

2 - روایاتی که اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد.

از امام صادق‌علیه السلام نقل شده که فرمود: «نخستین کسی که زمین برای او شکافته می‌شود و به زمین باز می‌گردد، حسین بن علی‌علیهما السلام است». (127)

و نیز از حضرت نقل شده که فرمود: «نخستین کسی که به دنیا رجعت می‌کند حسین بن علی‌علیهما السلام است، او به قدری حکومت می‌کند که از کثرت سنّ، ابروهایش روی دیدگانش می‌ریزد». (128)

رجعت بانوان

در عصر ظهور، یک گروه از یاوران حضرت مهدی‌علیه السلام زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان‌علیه السلام آن‌ها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت نموده و در رکاب حضرت مهدی‌علیه السلام قرار خواهند گرفت. برخی با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدن شان سخن به میان آمده است.

در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد می‌شود که به هنگام ظهور قائم آل محمدعلیهم السلام زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان‌علیه السلام به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت. (129)

آثار اعتقاد به رجعت

1 - از آن جهت که عصر ظهور به مانند بهشت روی زمین است، و از طرفی مفاد روایات، رجعتِ انسان‌های بسیار خوب و بسیار بد است، لذا این اعتقاد انسان را تشویق می‌کند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدی‌علیه السلام به این فضیلت نایل آید.

2 - از آنجا که انسانِ قبل از ظهور زمینه‌ساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتی و جنبه عملی دارد.