دانستنی هایی درباره امام زمان علیه السلام

دانستنی هایی  درباره امام زمان علیه السلام0%

دانستنی هایی  درباره امام زمان علیه السلام نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

دانستنی هایی  درباره امام زمان علیه السلام

نویسنده: مهدی فقیه ایمانی
گروه:

مشاهدات: 9009
دانلود: 2535

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9009 / دانلود: 2535
اندازه اندازه اندازه
دانستنی هایی  درباره امام زمان علیه السلام

دانستنی هایی درباره امام زمان علیه السلام

نویسنده:
فارسی

18- شکم:

حضرت امام (ع)، ستبر دل و فراخ دل هستند که به تناسب سینه ی فراخ حضرت می‌باشد که در این صفت شبیه جد بزرگوارش‌حضرت امیرالمومنین(ع) است.

یک رشته‌ی باریک مو از وسط سینه ی مبارک امام(ع) و زیر گلو تا ناف مبارک امام(ع) امتداد دارد که به رنگ سبز است نه سیاه.

19- رانها:

ران های حضرت عضلانی و ستبر است که نشان قوت و قدرت بدنی امام(ع) است و یک خال در ران است حضرت(ع) وجود دارد.

20- زانو:

زانوی مبارک امام(ع) به خاطر بزرگی و درشتی آن، میل به پایین دارد؛ یعنی سراستخوان‌های حضرت درشت بوده و می‌توان این‌شباهت را میان امام(ع) و حضرت پیامبر(ص) دانست.

در پایان برای حسن ختام،قسمتی از منظومه ی عربی حلوانی مصری را که شامل بسیاری از اوصاف حضرت(ع) است بیان می داریم:

«او «امام مهدی (عج)» باریک اندام و کم گوشت است

او پیشانی آشکار و بینی باریک است و چشمی سیاه دارد

چشمی درشت، رویی گشاده، ابروانی جدا از هم دارد

برگونه ی راست اش خالی زیبا دارد.

دندان هایش جدا از هم است وقتی بسم الله می‌گوید

دندانش برق می‌زند، قدی متوسط دارد و بلند نیست

رنگ اش عربی و جسم اش

مانند بدن بنی اسرائیل است.

صورتش در شدت سرخی

مانند ستاره‌ای درخشان و نورانی است و بلند مرتبه است

حضرت، محاسنی پرپشت دارد

کف دست اش پرنعمت است و ران هایش از هم دورند(رانها قوی دارد)

خاضع و کریم و کام رواست.»

3) مهدی

رابرت اس. کرامر- مترجم: بهروز جندقی

واژهِ مهدی (هدایت شده از سوی خداوند)به شخصیتی معاد شناختی دلالت دارد که حضور او پیش از آخرالزمان منجر به ایجاد عصر عدالت و ایمان واقعی خواهد شد. ریشهِ این واژه را نمی‌توان در قرآن یافت و در واقع اصلاً در آن ذکر نشده است، [1] اما لقب بسیار محترمانه‌ای بوده که مسلمانان در صدر اسلام برای پیامبر و چهار خلیفهِ اول به کار می‌بردند. [2] کاربرد این واژه به وسیله شیعیان بیش‌تر گسترش یافت و آن را در مورد محمد بن حنفیه (پسر امام علی) که قیامی را در سال 685 م به راه انداخت به کار بردند. [3] بعدها شیعه این هدایت شده به حق را تقدیس نموده و مرگ او را انکار کردند و معتقد شدند که او از نظرها نهان است. [4] حوادث دیگری از این قبیل در تاریخ شیعه وجود دارد - امام دوازدهم محمد بن حسن عسکری را که در سال 878 م از نظرها نهان شد، [5] مهدی نامیدند - در نتیجه اعتقاد به یک ناجی مسیحیا (مهدی منتظر) به وجود آمد که روزی بازخواهد گشت تا از آرمان طرفداران خود حمایت کند.

اگرچه مهدویت نقشی اساسی در اعتقادات شیعه داشته، در اسلام سنّی از چنین اقبالی برخوردار نبوده است؛ [6] در میان اهل سنت تکیه بر اجماع علما و اعتقاد به توان جامعه جهت اصلاح خود، به لحاظ نظری ضرورت اعتقاد به چنین شخصیتی را نفی می‌کند. اما این مفهوم طی ناآرامی‌های سیاسی قرون اولیه، در اعتقاد عمومی اهل سنت نفوذ به‌سزایی داشت. مدّعیان گوناگون مهدویت در تأیید ادعاهای خود به تعداد بسیار زیاد و فزایندهای از احادیث پیامبر دربارهِ مهدی اشاره می‌کردند. پاره‌ای از مطالب مشترک این احادیث عبارتند از: مهدی از خاندان پیامبر خواهد بود. هم‌نام پیامبر است، و پدر او نیز هم‌نام پدر پیامبر است (یعنی نام او محمد بن عبدالله خواهد بود)، [7] زمانی ظهور خواهد کرد که جهان در بدترین وضعیت خود باشد؛ در زمان حکومت او نعمت‌های طبیعت فراوان خواهد شد. او عدالت را منتشر خواهد ساخت، دین را احیا می‌کند و دشمنان اسلام را نابود می‌نماید؛ ظهور او با علایم معجزه آسایی همراه خواهد بود. او فردی سخاوتمند خواهد بود و ثروت را [بین همگان] تقسیم خواهد کرد. احادیث مذکور در بسیاری از مسایل با هم اختلاف دارند؛ در نتیجه قابلیت انطباق وسیعی دارند. [8] به طور کلی، دیدگاه اهل سنت در خصوص مهدویت در مقایسه با دیدگاه شیعه که بر تجسم خداوند [9] استوار است، بیش‌تر ناظر به کسی است که احیاگر دین است؛ کسی که برای تصدی مسند قدرت برگزیده می‌شود نه این‌که صرفاً از غیبت بازگردد. عوامل مهم گسترش اندیشه مهدویت، آثار علمای مختلف صوفی، از جمله عالم با نفوذ، ابن عربی (متوفای 1240 م) بوده است. [10] .

مؤید اقبال عمومی به اندیشه مهدویت، فراوانیِ تعداد مدعیان این عنوان در تاریخ اسلام است. محمد عبیدالله (متوفای 934 م)، نخستین خلیفهِ فاطمی، با استفاده از انتظارات مردم از مهدی و احساسات شیعه، در شمال آفریقا به قدرت رسید. او با ظاهر شدن در جبل مسا واقع در مغرب - که در آن زمان محل موعود ظهور مهدی تلقی می‌شد [11] - مدعی شد که از نوادگان دختر پیامبر، فاطمه، است و اظهار داشت که برادر امام غایب، امام دوازدهم، است. بنیانگذار جنبش اصلاح‌طلب موحّدون در قرن دوازدهم، محمد بن تومَر­ت (متوفای 1130 م) نیز مدعی شد که مهدی است و از نوادگان امام علی است. به طور خاص، با فرا رسیدن قرن سیزدهم هجری قمری (1875 - 1883 م)، که به دلیل اهمیت فراوان مسیحایی آن، مردم، مدت‌های مدید در انتظار فرا رسیدن آن بودند، اعتقاد به مهدویت افزایش یافت. در این دوران، حداقل سه رهبر جنبش‌های اصلاح طلب در غرب آفریقا؛ - شیخ عثمان دن فودیو1 از سوکوتو2، شیخ احمدو باری3 از ماسینا4 و حاج عمر تال5 از امپراطوری توکلور6 - از گرایش‌های مردم به مهدویت برای آغاز جهاد خود بهره گرفتند. انتظار آمدن مهدی از شرق، موج مهاجران غرب آفریقا را به سمت نیل گسیل داشت و این امر قیام و موفقیت مهدی محمد احمد سودانی (متوفای 1885 م) را تسهیل کرد. [به زندگی نامهِ دن فودیو و عمر تال مراجعه کنید.] در این میان، چند مهدی در مصر ظهور کرد که منجر به قیام علیه اشغال فرانسه و نیز حکومت دولت مصر گردید. تا پایان قرن نوزدهم، قیام تحت عنوان مهدویت علیه امپریالیسم اروپا امری تقریباً عادی بود که برای مثال در هند، الجزایر، سنگال، غنا، و نیجریه رخ داد. آن‌چه در تمام این نهضت‌ها مشترک بود، این تصور بود که فساد، آرمان‌های اسلامی را در بر گرفته است و سلطهِ سیاسی و فرهنگی غرب نابکارانه [در میان مسلمین] نفوذ کرده است. اخیراً، همین تفکر، عامل تصرف مسجدالحرام در مکه در سال 1979 به وسیلهِ مهدی عربستان سعودی بود؛ انتقاد شیعه از نظم نوین جهانی به رهبری امریکا نیز با واژه‌های مربوط به مهدویت عنوان شده است. با توجه به قدرت برانگیزندهِ مهدویت و شرایط انعطاف‌پذیر ظهور مهدی، می‌توان انتظار داشت هر جا که تصور شود منافع اسلام در خطر است، ادعای مهدویت مطرح گردد.

[به معاد شناسی؛ ( Eschatology ) مسیحا باوری ( Messianism )، احیا ( Revival ) و تجدید ( Renewal ) نیز مراجعه کنید.]

پاورقی

[1] با نگاهی گذرا به معجم مفهرس قرآن کریم روشن می‌شود که ریشه <مهدی (واژگان هدایت) بیش از 300 بار در قرآن آمده است، به ویژه در مورد امامان هدایتگر [انبیاء: 73؛ سجده: 24] .

[2] استعمال عنوان <مهدی در مورد رسول اکرم(ص) و خلفای چهارگانه هرگز معهود نبود.

[3] محمد حنفیه فرزند برومند امیرمؤمنان(ع)، هرگز ادعای امامت و مهدویت نکرد، و هرگز به مختار دستور قیام نداد [انساب الاشراف بلاذری، ج 5، ص 218] و هنگامی که مطلع شد که مختار ادعا کرده که از سوی او اعزام شده، از او تبرّی جست. [الملل والنحل، ج 1، ص 149] فقط اقلیت کیسانیه به او این عنوان را دادند، در حالی که او از آن‌ها بیزار بود. [الکیسانیّه فی التاریخ والادب، ص 123] آن‌ها نیز در قرن دوم به کلی منقرض شدند. [الفصول المختاره، ج 2، ص 305] .

[4] این مطلب را نمی‌شود به شیعه نسبت داد، بلکه عقیدهِ اقلیت ناچیزی به نام کیسانیه بود.

[5] این تاریخ دقیق نیست، زیر تولد آن حضرت به سال 869 م.، آغاز امامتش سال 874 م. و آغاز غیبت کبری به سال 941 م. می‌باشد و سال 878م. با هیچ کدام منطبق نمی‌باشد.

[6] اگرچه عقیده به مهدی موعود در میان اهل سنت در حدّ شیعیان نیست، ولی در حدّ تعبیر نویسنده نیز نمی‌باشد، تا کنون بیش از 200 کتاب مستقل از علمای عامه درباره حضرت مهدی(ع) منتشر شده است. ر.ک: کتاب نامهِ حضرت مهدی(عج) ج 1 و 2.

[7] حافظ گنجی شافعی تصریح کرده که جملهِ: <اسم ابیه اسم ابی در روایات صحیحه نیامده و آن را <زایده افزوده و او همیشه در احادیث دستبرد می‌زد. [البیان فی اخبار صاحب الزّمان، ص 27] .

[8] مهدی(ع) از نظر شیعه <مهدی شخصی است نه <نوعی، و هرگز با فرد دیگری جز فرزند امام حسن عسکری(ع) قابل انطباق نیست. بسیاری از محققان اهل سنت نیز تصریح کرده‌اند که مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری است و در تاریخ 15 شعبان 255 هجری متولد شده است. ر.ک: میلاد نور، از علی اکبر مهدی پور.

[9] منظور نویسنده از عبارت <تجسم خداوند معلوم نشد.

[10] با وجود احادیث بی‌شماری در مورد حضرت مهدی(ع) در مجامع حدیثی اهل سنت نمی‌توان ابن عربی‌ها را از عوامل گسترش اندیشه مهدویّت بر شمرد، به عنوان مثال تنها در کتاب <مسند احمد حنبل پیشوای حنابله، که 15 سال پیش از میلاد حضرت مهدی(عج) در گذشته، 136 حدیث درباره مهدویت موجود است. رک: احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل، صص 34 - 76.

[11] منظور نویسنده از این جمله روشن نیست، اصولاَ بین اعتقاد به مهدویّت و کوه <مسا در <مغرب چه رابطه‌ای متصوّر است؟.

قائم آل محمد

دبلیو. مادلانگ- مترجم: بهروز جندقی

قائم آل محمد در اصطلاح شیعه، معمولاً به مهدی اشاره دارد. واژه قائم، قیام کننده در محافل شیعه حداقل از اوائل قرن دوم هجری: هشتم میلا‌دی به بعد برای اشاره به فردی از خاندان پیامبر به کار رفته که انتظار می‌رودکه در برابر رژیم‌های نامشروع قیام کند و عدل را بر روی زمین احیا نماید. ظاهراً این واژه در مقابل قاعد یا اعضای نشسته خاندان است که از کشیده شدن به کارهای مخاطره آمیز شورش نظامی اجتناب می‌کردند. [1] از این‌رو، این واژه اغلب به صورت قائم بالسیف تعبیر شده؛ یعنی کسی که با شمشیر قیام خواهد کرد. هم‌چنین اغلب به صورت قائم بأمر الله نیز تعبیر می‌شود که به معنی کسی است که به امر خداوند جامه عمل خواهد پوشاند. با این مفهوم اخیر، واژهِ مذکور را در مورد هر امامی می‌توان به کار برد. به همین جهت برخی احادیث امامیه تأکید می‌کنند که هر امامی قائم زمان خویش است (قائم اهل زمانه). اما این واژه در مفهوم خاص خود به مهدیِ مرتبط با معاد مربوط می‌شود که به همین جهت گاه او را قائم الزمان و بطور رایج‌تر، صاحب الزمان یعنی فرمانروای عصر (نهایی) می‌نامند. فرقه‌های مختلف و نخستین شیعه منتظر بودند که آخرین امام مورد قبول آن‌ها، که معمولاً رحلت او را نفی می‌کردند، در نقش قائم بازگردد. فرقه‌های امامیه و اسماعیلیه به طور وسیعی واژهِ قائم را به جای مهدی به کار برده‌اند.

در میان امامیه، که امامان آن‌ها، به ویژه از [امام] جعفر صادق به بعد، به عنوان یک اصل از درگیر شدن در فعالیت‌های انقلابی خودداری می‌کردند، روایات متعددی در رابطه با قیام امام قائم منتظَر، نشانه‌های (علامات) ظهور او، و اعمال و رفتار او نقل شده است. پس از رحلت امام یازدهم، امام دوازدهم یعنی امام غایب به عنوان قائم شناخته شد که با ظهور خود پیش‌بینی‌های مربوط به اعمال و معجزات خود را تحقق خواهد بخشید. در عقاید امامیه بین نشانه‌های اجتناب‌ناپذیر (محتومه) آمدن قائم و نشانه‌های مشروط (مشترطه)، که ممکن است از جانب خداوند لغو شوند، تمایز قایل شده‌اند. در روایات دربارهِ نشانه‌های محتوم اتفاق نظر کامل وجود ندارد. آن‌چه غالباً ذکر شده است عبارت است از:

1- مردی یمانی در یمن ظهور می‌کند و همگان را به یاری قائم فرا می‌خواند.

2- مردی به نام سفیانی در وادی خشک (الوادی الیابس) در ماه رجب و در همان سال ظهور قائم قیام میکند، دمشق و 5 استان سوریه را فتح می‌کند [2] و سپس به دست قائم کشته می‌شود.

3- یک صدا (ندا یا صیحه) از آسمان نام قائم را صدا می‌زند.

4- ارتشی که سفیانی علیه قائم اعزام می‌کند در بیابان (بَیداء) نابود می‌شود (خَس­ف).

5- روح پاک (نفس زکیه)، که قائم او را به عنوان سفیر خود عازم مکه خواهد کرد، بین رکن و مقام به دست مکیان کشته می‌شود.

در اعتقادات امامیه، در رابطه با آمدن قائم، مفهوم رجعت وجود دارد، که به معنی زنده شدن برخی از افراد پلید و مؤمنین نسل‌های گذشته است به این ترتیب فرصتی به مؤمنین داده می‌شود تا انتقام صدماتی را که قبلاً متحمل شده‌اند بگیرند. انتظار می‌رود که قائم از مکه حرکت خود را آغاز کند، جایی که او در همان‌جا ساکن شده و بر جهان حکومت خواهد کرد. [3] طبق یکی از روایات معتبر، حکومت او هفت سال به طول خواهد انجامید که هر سال آن معادل ده سال عادی خواهد بود. طبق روایتی دیگر، او نوزده سال حکومت خواهد کرد. [4] اگرچه برخی روایات از حکومت فرزند قائم سخن میگویند، اما اکثر آن‌ها تصریح می‌کنند که پس از رحلت قائم تا قیامت و روز رستاخیز فقط 40 روز ناآرامی خواهد بود. [5] .

در اعتقاد اسماعیلیه بُعد دیگری به مفهوم قائم اضافه شده و او را قائم القیامه نامیده‌اند، که به عنوان قاضی انسان‌ها عمل خواهد کرد، و مقامی بسیار عظیم و برتر از پیامبران و امامان به او نسبت می‌دهند. [6] (جهت اطلاع از جزئیات به تعالیم اسماعیلیه مراجعه کنید).

در عقاید دروزیه، حمزه بن علی را قائم الزمان شناخته‌اند. [7] (به دروز ( duruz ) مراجعه کنید).

پاورقی

[1] در مورد احادیث امامیه و عقاید آن خصوصاً به منبع زیر مراجعه کنید: نعمانی، الغیبه، تهران 1318 ابن بابویه، اکمال الدین، تهران 1301، ص 364 و صفحات بعد.

[2] موجان مومن، درآمدی بر اسلام شیعی، نیوهَوِن 1985، ضمیمه اچ هالم، Die ilamische Gnosis ، زوریخ و مونیخ 1982، ضمیمه.

[3] همان نویسنده، Die Schia ، دارم استات 1988، ضمیمه.

[4] عبدالعزیز اِی. ساشادینا، سلطان عادل در اسلام شیعی، آکسفورد 1988، صص 51 -54.

1. استظهار نویسنده کاملاَ بی‌مورد است، زیرا به طوری که ملقب شدن امام چهارم به «سجاد»، امام پنجم به «باقر»، امام ششم به «صادق»، امام هفتم به «کاظم»، امام هشتم به «رضا»، امام نهم به «جواد»، امام دهم به «هادی» و امام دوازدهم به «مهدی» هیچ مفهوم مخالفی در مورد سایر امامان ندارد، ملقب شدن آن حضرت به «قائم» نیز مفهوم مخالف ندارد، بلکه در دهها حدیث تصریح شده که همه آن ها «قائم» هستند. ر.ک. بحارالانوار، ج 10، ص35؛

ج 36، ص 416؛ ج 61، ص 38؛ ج 91، ص 198؛ ج 95، ص 231.

2. بهتر است 5 منطقه شامات تعبیر شود، زیرا سفیانی بر فلسطین و اردن نیز سیطره پیدا می‌کند [کمال‌الدین، ج 2، ص 651] و تعبیر سوریه شامل آن ها نمی‌شود.

3. مکهِ معظمه محل خروج و قیام حضرت بقیه الله (عج) می‌باشد و مرکز حکومت آن حضرت نیست، پایتخت دولت کریمه بی‌گمان «کوفه» می‌باشد. ر.ک. بحارالانوار، ج 53، ص 11؛ فصل نامهِ انتظار، ش 8 و 9، ص 266.

4. بر اساس روایت صحیحه مدت حکومت حضرت مهدی(عج) 309 سال می‌باشد.ر.ک: منتخب الاثر، ج 3، ص 189.

[5] بر اساس صدها روایت پیرامون رجعت - که 520 حدیث شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ نقل کرده - بعد از حکومت حضرت بقیه‌الله(عج) امام حسین(ع) 000:50 سال [فصلنامهِ انتظار، ش 8 و 9، ص 270] و امیرمؤمنان(ع) 44000 سال فرمانروایی خواهند نمود. [الایقاظ، ص 338] روی این بیان این چهل روز مربوط به وفات دوم حضرت مهدی(عج) در عالم رجعت می‌باشد.

[6] در میان بیش از یک هزار نام، لقب، وصف و عنوان که در احادیث پیرامون حضرت بقیه الله(عج) آمده، عنوان «قائم القیامه» به دست ما نرسیده، این عنوان با آن عقاید باطله، از مختصّات اسماعیلیه است. ر.ک: الامامهَ و قائم القیامهَ، ص 218 از دکتر مصطفی غالب؛ راحه العقل، ص 512، از احمد حمید الدین کرمانی.

[7] «قائم الزمان» از القاب امام عصر(عج) می‌باشد، چنان‌که خود به ابوجعفر ازدی فرمود: «انا قائم الزّمان». ر.ک: غیبت طوسی، ص 253؛ کمال‌الدین، ج 2، ص 444.

4) این است باران- با جوان تا آدینه موعود

عطش انتظار

محمدباقر پور امینی

امید به آینده بهتر، یکی از برجسته ترین شاخصه های موفقیت در زندگی جوان است. هر جوانی وقتی به حال و شرایط موجود خود عشق می ورزد و از اراده و تلاش برخوردار می گردد که افق آینده خویش را شفاف و روشن ببیند. و این پشتوانه، به منزله نیروی محرکه ای برای حیات و لذت بردن از کار و کوشش اوست.

اهمیت این شاخصه و ویژگی، بسیاری از مردم جهان را به بحث هایی چون آینده نگری (فیوچریسم) سوق داده، و در بسیاری از زوایای زندگی ریشه دوانده است به گونه ای که نظریه پردازان، سیاست بازان و حتی هنرمندان غرب را برای اشباع این نیاز به تکاپو واداشته است بدان حدّ که «پیشگویی های نوسترآداموس» وسیله ای برای بازی با احساس نسل نو قرار می گیرد و کمپانی های هالیودی از جمله «گلدن مایر» با ساخت فیلم به تخریب چهره موعود می پردازند. و یا انتظار واقعه «آرماگدون» بسیاری از مردم مغرب زمین را به انتظار منجی می کشاند. آنچه که ذهن هر جستجوگری را به کاوش می کشاند آن است که منجی خودساخته غرب، پدیده ای ذهنی، غیر واقعی آن هم در فضای مه آلود و غیر شفاف است که کاربردی مادی، در خدمت دهکده جهانی و در جهت برآورده ساختن اهداف ترویج گران آن دارد و هیچ تأثیری در سازندگی حیات نسل نو ایفا نمی کند.

لیکن موعود و منجی ای که تشیّع از آن سخن می گوید، حقیقتی زنده و واقعی است که با زندگی بشری آمیخته بوده، جهان را از جاهلیت نوین رها می سازد و با واژگونی بنیاد ستم و فریب، حاکمیت را به دست صالحان قرار خواهد داد و زندگی شیرین و لذّت بخش را به ارمغان خواهد آورد، چنین حقیقتی است که جهان عطشناک را سیراب خواهد کرد.

صبحی دگر می آید ای شب زنده داران! از قلّه های پر غبار روزگاران

از بیکران سبز اقیانوس غیبت می آید او تا ساحل چشم انتظاران

آید به گوش از آسمان: اینست مهدی! خیزد خروش از تشنگان: اینست باران! [1] .

انتظار برای آمدن چنین موعودی که انبیاء و معصومان همگان به آمدنش بشارت داده اند، شاخص خوب زیستن است، زیستنی که نشاط، امید، تکاپو و تلاش در آن موج می زند، و چنین انتظاری در ساختن مردم و سامان بخشی جامعه اثر گذار است؛ از این رو جوان امروز می تواند با شناخت موعود و پیوند با او هندسه زیبای حیات خود را رسم نماید، البته درنگ در امور ذیل بایسته است:

امام علی(ع):

«اَحْبِبْ فی اللّهِ مَنْ جاهَدَکَ عَلی صَلاح دینٍ و اکْسَبَکَ حُسْنَ الْیَقینِ» (غرر الحکم، ج1، ص176)

برای خدا دوست بدار کسی را که برای اصلاح دین با تو نبرد می کند و تو را یقین نیک و درست می آموزد.

او چگونه است؟

آیا می دانید که: مهدی موعود(عج)، «جوان» می باشد؟

بر همگان روشن است که آن خورشید عالم تاب، در نیمه شعبان سال 255 ق به دنیا آمده و صدها سال از حیات او می گذرد، اما چون جوانی خوش سیما می ماند و جهان را با نور خود روشن می کند. امام حسن(ع) می فرماید:

«... یظهره بقدرته فی صورة شاب دون أربعین سنة ؛ خداوند مهدی را به قدرت خویش در سیمای جوانی کمتر از چهل سال آشکار و ظاهر می کند.» [2] .

چگونگی ماندگاری جوانی او با رمز و راز عمر بسیارش آمیخته است و پاسخ هر دو را در قدرت بی انتها و اراده الهی می توان جست؛ قدرتی که به نوح عمری بسیار عطا می بخشد، پیامبری که 950 سال در میان قوم خود زندگی کرد و پس از توفان جهان را از نو بنیان کرد، براستی ما که نوح پیامبر را با 1000 سال عمر می پذیریم چگونه در عمر طولانی و جوانی او تردید روا داریم!

مهدی باید بماند، چرا که زمین بدون حجت باقی نمی ماند.

او باید بماند تا لحظه آمدنش فرا رسد و جهان را از عطر حضورش صفا بخشد. ابلیسیان را با قهر خود مجازات نماید و مستضعفان را با مهر خویش آرامش بخشد.

مثل درخت و سنگ

در رهگذار باد

در انتظار آمدنت

ایستاده ایم

فردا به شهر نور می آیی

از راه ستاره

از راه آفتاب

با دشمنان چو موج خروشان

با ما ولی

به مهربانی یک جویبار نرم

رفتار می کنی [3] .

«و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین ». [4] .

یارانش کیستند؟

یاران مهدی(ع) چند نفرند و از چه قشری انتخاب می شوند؟

آنان 313 نفر هستند؛

به تعداد یاران پیامبر اکرم در جنگ بدر. [5] .

و به تعداد یاران طالوت در نبرد با جالوت. [6] .

این رقم در بسیاری از روایات معتبر شیعه [7] و سنّی [8] ثبت شده است: از جمله این فرمایش پیشوای ششم امام جعفر صادق(ع):

«لو اجتمع علی الامام عدة اهل بدر ثلاث مائة و بضعة عشر رجلاً لوجب علیه الخروج بالسیف؛ [9] هر گاه 313 نفر ـ به تعداد اصحاب بدر ـ گرد امام جمع شوند، بر حضرت قیام واجب خواهد شد.»

مهمترین نکته ای که درباره شخصیت یاران مهدی(عج) می توان بر آن درنگ و توجّه کرد آن است که «یاران او همگی جوانند.» [10] این ویژگی جوان بودن یاران موعود را علی(ع) بشارت داده است:

«انّ اصحاب القائم شباب لا کهول فیهم الا کالکحل فی العین أو کالملح فی الزاد، و اقل الزاد الملح؛ [11] یاران قائم جوان هستند در میان آنها پیرمرد یافت نمی شود به جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام، که کمتر از هر ماده در طعام نمک آن است.»

امیرمؤمنان (ع) به گونه ای از آن ستارگان یاد می کند که همگان را به شعف وا می دارد.

«... الا بأبی و امی من عدة (قلیلة) اسماؤهم فی السماء معروفة و فی الارض مجهولة ؛ [12] پدر و مادرم فدای یک گروه اندکی باد که اسامی آنها در آسمانها معروف و در زمین ناشناخته است.»

ز جلوه های رخ تابناکشان پیداست که این خجسته دلان از تبار خورشیدند [13] .

براستی این جوانان کیستند و ویژگی شان چیست؟

زیبایی شخصیت یاران جوان مهدی(ع) در جلوه های ذیل آشکار است:

مؤمنانی اند که خدای را به شایستگی شناخته اند؛ [14] .

دلهایشان از کینه و دشمنی پیراسته است؛

رخسارشان برای پذیرش حق آماده است؛

سیمایشان با نور فضل و کمال آراسته است؛

آیین حق را می پرستند و از اهل حق پیروی می کنند؛ [15] .

پرتلاش و کوشا در پیروی از (امام) می باشند؛

به هنگام نبرد، پروانه وار شمع وجود امام را در میان می گیرند؛ [16] .

دل هایشان از محبّت و خیرخواهی به یکدیگر آکنده است؛ [17] .

در جمال و برازندگی همانند و هم لباسند. [18] .

مصلحت دیدِ من آن است که یاران همه کار بگذارند و خم طرّه یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند [19] .

ما چه کنیم؟

هماره این سؤال در ذهن ریشه می دواند که آیا می توان یار مهدی(ع) شد؟ راه و رسم آن چیست؟

بی شک همسان و همانند سازی خود با ویژگی های ذکر شده درباره یاران و شیعیان امام امام علی(ع):

«اَکرِم وُدَّکَ واصْفَح عن عدوِّکَ یُتِمُّ لَکَ الفَضْلُ» (غرر الحکم، ج1، ص117)

دوستت را گرامی دار و از دشمنت در گذر تا فضل و مردانگی برای تو مسلّم گردد.

می تواند پاسخ گوی این خواست عمومی نسل نو باشد.

آنچه که منشور منتظران به شمار می آید امید به ظهور موعود است و چنین انتظاری، جوان را به «خودسازی» رهنمون می شود. این سخن از علامه طباطبایی است که می فرمود: «اعتقاد به ظهور مهدی(ع) نگهبان داخلی است که برای حفاظت حیات درونی پیروان واقعی اسلام گماشته شده است.»

جوان منتظر، زندگی را براساس معیارهای دینی شکل می دهد، راه، روش و کردارش را بر محور رضایت امام موعودش ترسیم می کند، او فرای خویشتن سازی، به اصلاح محیط پیرامون خود نیز توجّه دارد و «جامعه سازی» را از بایدهای این دوران می شمارد. او آنگونه است که شایسته این بشارت می گردد:

«خوشا به حال پیروان قائم، آنان که در دوران غیبت، ظهورش را به انتظار می کشند و در عصر ظهورش در پیروی از او پای می فشارند، آنان اولیاء خداوند هستند که نه ترسی در دل و نه از چیزی واهمه دارند.» [20] .

کلام را با چند فراز از «دعای عهد» به پایان می بریم:

بارخدایا! ما را از یاوران و کمک کنندگان و مدافعان وی قرار ده؛

آنانی که: از پی انجام مقاصدش شتافته، اوامرش را امتثال کرده، به حمایت او برخاسته، و به سوی اراده اش مشتاقانه سبقت می گیرند و در حضور حضرتش به درجه رفیع شهادت می رسند.

پروردگارا! اگر میان من و او مرگ جدایی افکند، پس مرا از قبر برانگیز؛ در حالی که کفنم را ازار [21] خود کرده و شمشیرم را از نیام برکشیده و لبیک گویان دعوتش را ـ که اطاعتش بر تمام مردم شهر و دیار عالم لازم است ـ اجابت کنم.

ای خدا! آن طلعت بلند بالا و چهره زیبا را به من بنما، و او را از پرده غیبت پدیدار کن، و بر چشمانم با نگاهی که بر او می افکنم سرمه کش. آمین ربّ العالمین.

پاورقی

[1] سید حسن حسینی.

[2] کمال الدین، شیخ صدوق، ص315.

[3] سلمان هراتی.

[4] انبیاء، آیه107.

[5] «عدّتهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدة أصحاب بدر..» الملاحم،ابن طاووس، ص63.

[6] «و علی عدة اصحاب طالوت الذین جاوزوا النهر» مستدرک حاکم، ج4، ص554.

[7] ر.ک: کمال الدین، شیخ صدوق، ص672؛ غیبة نعمانی، ص195 و 315؛ کفایة الاثر، ص263؛ منتخب الاثر، ص166، 468 و 476؛ معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج4، ص9.

[8] الحاوی للفتاوی، سیوطی، ج2، ص150.

[9] معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج4، ص9.

[10] کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص286.

[11] غیبة النعمانی، ص315؛ اثبات الهداة، ج3، ص517؛ بحار، ج52، ص333؛ ینابیع المودة، ج3، ص66؛ الملاحم والفتن، ص118.

[12] ینابیع المودّة، ص512.

[13] عزیز الله خدامی.

[14] ینابیع المودة، ص449.

[15] بحارالانوار، ج52، ص35.

[16] عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص63.

[17] بحارالانوار، ج52، ص35.

[18] ملاحم، ص148.

[19] حافظ شیرازی.

[20] امام صادق(ع): «طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون». (نور الثقلین، ج1، ص781).

[21] ایزار، ازاره، شلوار.

با چهار نایب حضرت مهدی آشنا شویم

ابوعمرو عثمان بن سعید عمروی

عثمان بن سعید از یاران امامان پاک؛ علی النقی و حسن عسکری (علیهما السلام) بود. از طرف آن دو مورد تأیید قرار گرفت و به شیعیان معرفی شد. «احمد بن علی بن نوح»، به نقل از «محمد بن اسماعیل»، می نویسد: در سامرا به حضور امام عسکری رفتم. گروهی از شیعیان در حضورش بودند. خادم حضرت وارد شد و گفت: ای آقا، گروهی (مسافر) گردآلود به خانه آمده اند.

حضرت فرمود: آنها گروهی از شیعیان یمنی هستند. برو، عثمان بن سعید عَمروی را بیاور.

وقتی عثمان آمد، حضرت به او فرمود: ای عثمان، بی تردید تو وکیل و مورد اعتماد من هستی و در مال خدا امانت داری. برو و مالی را که یمنی ها آورده اند، بگیر.

گفتم: سوگند به خدا، عثمان از شیعیان و برگزیده های شماست و شما به آگاهی ما، در این باره که او امین بر اموال الهی و وکیل و مورد اعتماد شماست، افزودید.

فرمود: آری، چنین است. شاهد باشید که عثمان بن سعید عمروی وکیل من و فرزندش محمد وکیل فرزندم مهدی است. [1] .

مالک بن فزاری نیز به نقل گروهی از شیعیان، می گوید: امام عسکری، در مجلسی که چهل تن از شیعیان برای کسب اطلاع در باره امام بعد از وی به حضورش رسیده بودند، حضرت حجت را، که کودکی ماه سیما و شبیه پدر بود، نشان داد و فرمود: شما پس از این او را نمی بینید. بنابراین، آنچه عثمان می گوید، بپذیرید که او جانشین امام شماست و نیابت به او سپرده می شود. [2] .

دلیل دیگر بر نیابت عثمان بن سعید این است که نامه و توقیعات حضرت صاحب الامر که به وسیله عثمان بن سعید و پسرش محمد به شیعیان می رسید، به همان خطی بود که در زمان حیات امام عسکری(ع) نوشته می شد و مردم با آن آشنا بودند. به همین سبب، شیعیان در عدالت و امانت پدر و پسر تردید روا نمی دارند. [3] .

عثمان بن سعید در حدود سال 265هـ.ق وفات یافت و آرامگاهش در سمت غربی مدینة السلام ـ بغداد ـ در خیابان میدان واقع است. [4] شیخ طوسی در «الغیبة» می نویسد: من قبرش را در مکان یاد شده دیده ام.

پاورقی

[1] الغیبة، ص 214.

[2] همان، ص 217. (با تلخیص).

[3] همان، ص 216.

[4] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 155.

ابوجعفر فرزند عثمان بن سعید عمروی

وی دومین نایب حضرت حجت(عج) است. و پس از وفات پدرش، بر اساس بیان آشکار امام عسکری(ع) به این مقام منصوب شد. نامه و توقیعات بسیار بر صدق و امانت و درستی ادعاهای او دلالت می کند. از جمله می توان به روایت عبداللّه بن جعفر حِمیَری اشاره کرد. عبداللّه می گوید: از طرف امام زمان به مناسبت وفات عثمان بن سعید، نامه ای برای فرزندش «محمد» ظاهر شد که در آن آمده بود: «اِنّاللّه ِ وَ اِنّا اِلَیْه راجِعُونَ». پدرت سعادتمندانه زندگی کرد و با افتخار وفات یافت. خدایش رحمت کند و به اولیا و سرورانش ملحق گرداند. او همیشه در اطاعت از امرشان کوشا بود و در آنچه او را به خدا نزدیک می کرد، می کوشید. خدا روحش را تازه و شاداب کند و از لغزش هایش درگذرد... خدا تو را کمک کند، نیرو بخشد، یاری ات کند، توفیق دهد، ولی، حافظ، مواظب و کفایت کننده ات باشد. [1] .

روزی اسحاق بن یعقوب به او نامه ای داد و گفت: پرسشهای دشواری دارم که در این نامه درج کرده ام، آنها را به حضور امام برسانید.

محمد نامه را به حضرت رساند و جوابش را به خط خود حضرت برگرداند. در بخشی از آن نامه آمده بود: محمد بن عثمان عمروی ـ که خدا از او و پدرش راضی باشد ـ مورد اطمینان من است و نوشته اش نوشته من است. [2] .

یکی از دلایل راستگویی و صحت نیابت محمد این بود که توقیع ها در زمان او به همان خطی بود که در زمان پدرش می آمد. همچنین معجزات امام به وسیله او برای مردم آشکار می شد که عامل دیگری در تحکیم اعتقاد مردم بود. شیعیان همه بر امانت و عدالت او اتفاق دارند؛ زیرا گذشته از آنکه در زمان امام حسن و پس از آن ضمن توقیعات امام عصر مأمور و نایب شده بود؛ پارسایی و درست کرداری اش، در طول چهل سال، جای تردید برای کسی باقی نگذارد تا آنجا که علمای شیعه در عصرهای بعد بر نیابت وی اجماع کردند. خبری که «ابوالحسن علی بن احمد» نقل کرده است، پرده از پارسایی، این مرد بزرگ برمی دارد. او می گوید: روزی نزد محمد بن عثمان رفتم، به او سلام کردم و دیدم لوحی در برابرش جای دارد و نقاشی بر آن نقش می کند، آیاتی از قرآن بر آن می نویسد و نامهای ائمه(ع) را بر کناره هایش ثبت می کند.

پرسیدم: سرور من، این لوح چیست؟

فرمود: این برای داخل قبرم است. مرا روی آن می گذارند. (یا تکیه می دهند)

هر روز به قبر خود می روم، یک جزء قرآن می خوانم و بیرون می آیم...

آنگاه روز، ماه و سال دقیق وفاتش را به من گفت و اضافه کرد که در این قبر دفن می شوم.

«علی بن بابویه»؛ محدث نامدار قم، برای دیدار با حسین بن روح به بغداد رفت، و پاسخ پرسش هایش را از وی دریافت کرد و به قم بازگشت.

چون از نزد او بیرون آمدم، تاریخی که گفته بود، نگاشتم. مدتی بعد، او بیمار شد و سرانجام در همان تاریخ وفات یافت.

محمد در آخر جمادی الاول سال 305 یا 304 درگذشت و کنار قبر مادرش در بغداد به خاک سپرده شد. بر مرقدش بنایی ساختند که به گفته شیخ طوسی [در عصر وی] مردم به زیارت آن می شتافتند. [3] .

پاورقی

[1] الغیبة، ص 219 ـ 220.

[2] همان، ص 220.

[3] همان، ص 223.