ازدواج با بیگانگان در آیین یهود
یکی از ادیانی که به شدت پیروان خود را از ازدواج با بیگانگان برحذر داشته، آیین یهود است ولذا در بخشهای مختلفی از کتاب تورات با شدیدترین لحن، یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده وآن را از گناهان کبیره معرفی نموده است.
اولین موردی که در تورات از ازدواج با بیگانه اظهار کراهت شده، سفر پیدایش است، در آن جا آمده است: حضرت ابراهیم (ع) هنگامی که تصمیم گرفت برای فرزندش اسحاق زن بگیرد، پیشکارش را قسم داد که از کنعانیان (مردم بومی منطقه) برای اسحاق زن نگیرد، بلکه با همه دوری راه، به نزد خویشاوندان ابراهیم وساره سفر کند واز آنان دختری برای اسحاق برگزیند وپیشکار ابراهیم نیز چنین کرد وبرادر زاده ابراهیم را که رفقه نام داشت ودختر بنوئیل از شهر ناحور در بین النهرین بود برای اسحاق به زنی برگزید واو را به سرزمین کنعان آورد.
در سفر تثنیه (باب هفتم، آیه 1 5) چنین آمده: چون یهوه، خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آن جا میروی در آورد وامتهای بسیار را که حتیان وجرجاشیان وب، هفت امت بزرگتر وعظیم تر از تو باشند، از پیش تو اخراج نمایدب با ایشان عهد مبند وبریشان ترحم منما وبا ایشان مصاهرت منما، دختر خود را به پسر ایشان مده ودختر ایشان را برای پسر خود مگیر! زیرا که اولاد تو را از متابعت من بر خواهند گرداند تا خدایان غیر را عبادت نمایند وغضب خداوند بر شما افروخته شده وشما را به زودی هلاک خواهد ساخت.
همچنین در کتاب اول پادشاهان (باب یازدهم، آیه 1 3) آمده است: و سلیمان ب زنان غریب بسیاری را از موآبیان وعمونیان وادومیان وصیدونیان وحتیان، دوست میداشت، از امتهایی که خداوند درباره ایشان، بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیایید وایشان به شما در نیایند، مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند، وسلیمان با اینها به محبت ملصق شدب وزنانش دل او را برگردانیدند.
نیز در کتاب نحیما (باب سیزدهم، آیه 23 30) آمده است: در آن روزها نیز بعضی یهودیان را دیدم که زنانی از اشدودیان وعمونیان وموآبیان گرفته بودند ونصف کلام پسران ایشان در زبان اشدودیان بود وبه زبان یهود نمیتوانستند به خوبی تکلم کنند، بلکه به زبان این قوم وآن قوم، بنابراین با ایشان مشاجره نموده، ایشان را ملامت کردم وبعضی از ایشان را زدم وموی ایشان را کندم وایشان را به خدا قسم داده گفتم: دختران خود به پسران آنها مدهید ودختران آنها را به جهت پسران خود وبه جهت خویشتن مگیرید! آیا سلیمان، پادشاه اسرائیل، در همین امر گناه نورزید؟
! با آن که در امتهای بسیار پادشاهی مثل او نبود واگر چه او محبوب خدای میبود وخدا او را به پادشاهی تمام اسرائیل نصب کرده بود، زنان بیگانه او را نیز مرتکب گناه ساختند.
پس آیا ما به شما گوش خواهیم گرفت که مرتکب این شرارت عظیم بشویم وزنان بیگانه گرفته، به خدای خویش خیانت ورزیم؟
و یکی از پسران یهوباداع بن الیاشیب رییس کهنه، داماد سنبلط حورونی بود، پس او را از نزد خود راندم.
ای خدای من! ایشان را به یاد آور، زیرا که کهانت وعهد کهانت ولاویان را بی عصمت کردهاند.
فلسفه ممنوعیت ازدواج با بیگانگان
همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، از عبارات تورات برمی آید که ازدواج با بیگانگان به طور کلی ممنوع بوده واز بزرگترین گناهان به شمار میآمده وفلسفه این تحریم را نیز تاثیر منفی این ازدواج در عبادت یهوه، خدای بنی اسرائیل، معرفی کرده است واین تاثیر را نیز غیر قابل اجتناب دانسته، تاآن جا که شخصی مثل سلیمان
نیز بر اثر این نوع ازدواج آلوده شد واز خدای بنی اسرائیل روی برتافت.
دومین علتی که در عبارات فوق برای تحریم ازدواج با بیگانگان ذکر شده، ازدست دادن اصالت یهودی وعدم توانایی سخن گفتن به زبان عبری است، که این نیز خود نوعی انحراف ونقصی بزرگ برای یک فرد یهودی که بایستی به زبان تورات تسلط کامل داشته باشد به شمار میآمد وبه همین جهت برای حفظ اصالت زبان خویش، آنان را از ازدواج با بیگانگان، یعنی دیگر ملل منع مینمودند.
جالب این که در حال حاضر نیز در قانون مدنی اسرائیل به این مطلب تصریح شده است، چنان که در ماده 17 احوال شخصیه آمده: الدین والمذهب من شروط صحةالعقد، فاذا کان من غیر الدین او من مذهب آخر، فلا یجوز العقد بینهما ودر قسمت دیگر همین ماده آمده:
ان الزوجین یشترط ان یکونا اسرائیلیین وان یحصل الزواج علی وفق شرع الموسوی وا لکان لغوا.
همچنین در ماده 396 آمده:
لایجوز زواج الیهودی بالوثنیةولا زواج الوثنی بالیهودیة
ودر ماده 393 آمده:
فاذا اجتمع اثنان به مثل هذا الازدواج المحرم فقد ارتکبا عارا وفاحشةلاینمحیان ابدا ومثل الاولاد المرزوقین من هذا الاجتماع الشنیع کمثل النتاج المولود من مسافدةالخبول.
همان گونه که ملاحظه میشود، در قانون مدنی اسرائیل نه تنها پیرو آیین یهود بودن شرط صحت عقد ازدواج است، بلکه وحدت مذهبی وکشوری را نیز شرط دانستهاند، بدین معنا که فرقههایی که به تدریج در یهودیت به وجود آمدهاند، نمیتوانند از مذاهب دیگر همسر انتخاب کنند، این بدان میماند که گفته شود: در اسلام، سنی حنفی نمیتواند از پیروان احمد حنبل همسر برگزیند وبالعکس.
در یهود نیز فریسیان نمیتوانند با صدوقیان ازدواج کنند.
اما شرط اسرائیلی بودن زن وشوهر ظاهرا مربوط به شریعت حضرت موسی (ع) نمیباشد، بلکه از تصمیمات ویژه حکومتی است که ازدواج اتباع اسرائیل را با اتباع غیر اسرائیلی هر چند یهودی باشند ممنوع دانستهاند.
پر واضح است که این ممنوعیت معلول عواملی نیست که در تورات به عنوان علت حرمت ازدواج با بیگانه آمده است، بلکه صرفا برای سهولت شناسایی اتباع ورسیدگی به امور آنان است.
حاصل این که ممنوعیت ازدواج با بیگانگان، یکی به سبب مصونیت اعتقادی پیروان یک دین بوده ویا به جهت حفظ ملیت واصالت نژادی وقومی، ودر آیین یهود که از طرفی آیین خویش را بهترین آیین دانسته وهمه ادیان دیگر را باطل میداند واز طرفی فرزندان اسرائیل را قوم برگزیده ومحبوب خدا وبرتر از هر نژاد دیگر میداند، هر دو عامل را در ممنوعیت ازدواج با بیگانگان در نظر داشتهاند
.
اما اقوام ومللی که از نظر اعتقادی، خویشتن را برتر از همگان نمیدانند، معمولا در صورت اجتناب از ازدواج با بیگانگان، عامل دوم (یعنی اختلاف نژادی وافتخارات ملی) را علت این ممنوعیت ذکر میکنند وملت هایی که اسیر حس ناسیونالیستی نیستند وتنها آیین صحیح را آیین خاص خویش میدانند، هدفشان از اجتناب با بیگانگان، تنها حفظ مصونیت اعتقادی است، ولذا در شرایطی که اوضاع اجتماعی این مصونیت را بیشتر به خطر اندازد، بر عدم ازدواج با پیروان ادیان دیگر، تاکید بیشتری میکنند وبه همین جهت، تنها در موارد خاصی به مردان پیرو خویش اجازه ازدواج با بیگانگان را میدادهاند، مثلا در شرایطی که آنان میتوانستند با این ازدواج، همسر خویش وبلکه افراد بیشتری از ملت دیگر را به آیین خویش در آورند، ولی هیچ گاه به زنان پیرو خویش اجازه ازدواج با مردان بیگانه نمیدادند، چه این که زنان از موقعیت ضعیفتری برخوردارند ودر صورت ازدواج با بیگانه، احتمال متاثر شدن آنان از عقیده شوهر بیشتر است.
یکی از نویسندگان معاصر مینویسند: ظاهرا تلاش کثیری از قانونگذاران بر این بوده که فرزندان ملت آنان در محدوده خودشان رشد کنند ودر نتیجه، نوامیس آنها بر اثر اختلاط لطمهای نبیند واین یا به خاطر این بوده است که مردمان مشخصی از آنان دور بمانند، یا از عادات ناپسند بر کنار بمانند وضمنا شاخه نژادی وکرامت آنها محفوظ بماند.
بعضی از ملتها زمانی آزاد بودند، ولی بعدها تغییر روش دادند.
چنان که رومیان درآغاز، زنان بسیاری از ملل اطراف خود گرفتند، ولی هنگامی که به قدرت رسیدند، مردمان دیگر را بربر نامیدند وزنان خود را به بیگانگان نمیدادند وزنان بیگانه را برای خود نمیگرفتند.
شدت اجتناب از همسری با بیگانگان در مللی که تعدد زوجات را جایز نمیدانستهاند، طبیعی به نظر میرسد وبی تردید مسیحیان چنین بودهاند، ولی در آیین یهود هر چند تعدد زوجات در شرایط خاصی جایز بوده، ولی بعدها یکی از پیشوایان مذهبی آن را تحریم کرد، ولذا در ماده 395 از حقوق مدنی یهود آمده:
تعدد الزوجات وان کان جائزا شرعا ا ان (الراب) جرسون حرمه لضیق اسباب المعیشةفی هذه الاییام التی اصبح فیها امر القیام به لوازم المراة الواحدة غیر هین لایخلو من صعوبة
ازدواج با بیگانگان در آیین مسیحیت
آدام متز مینویسد: بزرگترین تفاوت اروپا که در قرون وسطی یکپارچه مسیحی بود با امپراتوری اسلام، وجود شمار بسیار زیادی غیر مسلمان بین مسلمانان بود، که هم از آغاز مانع وحدت سیاسی کامل بین ملل اسلامی بودهاند.
در جامعه اسلامی تغییر دین مجاز نبود، مگر آن که کسی بخواهد مسلمان شود، از این رو پیروان ادیان گوناگون کاملا جدای از یکدیگر میزیستند، اما مسلمان اگر دینش را عوض میکرد، مجازاتش قتل بود، همچنان که در بیزانس مسیحیان مرتد را میکشتند.
همچنین ازدواج بین مسلمان وغیر مسلمان جایز
نبود، چه طبق قانون مسیحی، زن نصرانی نمیتوانست به عقد غیر نصرانی در آید، تا مبادا در نتیجه اولاد او از مسیحیت خارج شوند.
باز طبق قانون کلیسا مرد نصرانی نیز نمیتوانست غیر از زن نصرانی بگیرد، مگر احتمال دهد آن زن وفرزندان او را بدین خود در خواهد آورد، ولی در عمل محال بود مرد نصرانی زن مسلمان بگیرد.
همچنین بدران ابوالعینین بدران در کتاب العلاقات الاجتماعیة بین المسلمین وغیر المسلمین مینویسد: یکی از دانشمندان مسیحی به نام ابن العسال در مجموعه خود چنین نقل کرده: للرجل ان یتزوج غیر المومنات به شرط دخول المراة فی ایمان، فاما النساءالمومنات فلا یتزوجن بالرجال الخارجین عن الایمان لئد ینقلوهن الی مذاهبهم.
همچنین در همین کتاب آمده: کل امراة مومنة تتزوج غیر مومن تخرج عن الجماعة.
نیز مینویسد: در کتاب خلاصة القانون آمده: المخالفة فی الدین المسیحی تمنع الزواج ابتداء.
و نیز استاد، انور الخطیب مینویسد: ان من الموانع القانونیة لعقد الزواج عند الکاتولیک، یرجع الی الحالة الدینیة للشخص کانتمائه الی دیانته غیر دیانة الزوج الاخر، بل ان اختلاف المذهب مانع ایضا.
همان گونه که در عبارات فوق ملاحظه میشود، در آیین مسیحیت نیز همانند یهودیت، ازدواج با بیگانگان ممنوع است، ولیکن از آن جا که مسیحیت یک آیین نژادی معرفی نشده ودر این دین از هر فرد انسان، خواه از بنی اسرائیل باشد یا هر ملت دیگر، ایمان به مسیح (ع) پذیرفته است، از این رو، دیگر وجهی برای ممنوعیت ازدواج برای حفظ افتخارات ملی ونژادی وجود نداشته ولذا در این آیین، تنها علت ممنوع ازدواج با بیگانگان حفظ مصونیت اعتقادی افراد بوده است وبه همین جهت درباره مردان که به صورت طبیعی از مصونیت بیشتری برخوردارند آن هم در صورتی که معتقد باشد که میتواند همسر خود را به آیین مسیح (ع) در آورد این ازدواج مجاز قلمداد شده، ولی در مورد زنان به صورت مطلق ممنوع شده است.
گو این که احتمالا در همین تسامح جزئی نیز تحت تاثیر مکتب اسلام بودهاند.
به هر حال، ازدواج با بیگانگان حتی در مورد مردان مسیحی نیز در صورتی که همسر او به آیین غیر مسیحی باقی بماند ممنوع است، در حالی که در آیین اسلام چنین نیست.
ازدواج با بیگانگان در آیین مجوس
آن چه مسلم است این که ازدواج با بیگانگان در آیین مجوس نیز ممنوع بوده وظاهرا در این آیین نیز ممنوعیت ازدواج با بیگانه بیشتر به جهت دوری از آلودگی اعتقادی وحفظ کیان خانواده بوده است.
به عنوان نمونه در کتاب روایت پهلوی آمده: کسی که از دینی که بدان مقر است به دین دیگر رود، مرگ ارزان است (شایسته مرگ است)، زیرا دین بهدینی را رها میکند تا دین بدتر همی گیرد.
به سبب گرفتن دین بدتر، مرگ ارزان همی شود، چه آن دینی است که از راه ارث بدو رسیده است، پس خود بدان گناهکار نیست وامروز که یکی دیگر میگیرد، بدان گناهکار باشد واز مرگ ارزانان کسی که به دین بهدینان آید، فورا رستگار شود.
و نیز آمده: همچنان که مهری ومهربانی خوبدوده کردند، پس مردمان نیز چنان میکردند.
همه مردم پیوند وتخمه خویش میدانستند.
هرگز برادر، برادر وخواهر، خواهر را از دوستی رها نمیکرد.
همه بی چیزی (فقر ونیاز) وخشکی (قحطی) از آن جهت به مردمان رسید که مردان از شهر بیگانه، از روستای بیگانه واز کشور بیگانه آمده وزن کردند وهنگامی که زن میبردند، پدر ومادر بر این گریستند که دختر ما به بردگی همی برند.
ازدواج با بیگانگان در اسلام
آیین یهود از همان آغاز به عنوان یک آیین ملی ونژادی مطرح شد، ولذا در گذشته وحال یهودیان هیچ گونه تبلیغی در جهت یهودی کردن دیگر مردمان نداشتهاند وبر فرض این که افرادی از غیر بنی اسرائیل آیین یهود را میپذیرفتند، آنها را با بنی اسرائیل برابر نمیدانستند، اما آیین اسلام از همان آغاز به عنوان یک آیین جهانی مطرح شد، چرا که پیامبر ا کرم (ص) برای همه افراد بشر وبه عنوان رحمتی برای جهانیان مبعوث گردید:
وما ارسلناک رحمة للعالمین
، ولذا مسلمانان برعکس یهودیان، تبلیغ وجهاد در مسیر گسترش توحید ومسلمان شدن دیگر ملل را از همان آغاز، وظیفه خود میدانستند وفلسفه اصلی جهاد در اسلام نیز همین بوده است.
آیین مسیحیت نیز هر چند براساس عبارات انجیل
وآیاتی از قرآن، همانند آیین یهود، مخصوص قوم بنی اسرائیل بوده است
(ورسولا الی بنی اسرائیل)
، ولی قدر مسلم از زمانی که کنستانتین، قیصر روم، به آیین مسیحیت گروید، انحصاری بودن این آیین به فراموشی سپرده شد وآیین تبشیر در مسیحیت به صورت یک اصل مسلم در آمد ودر حال حاضر نیز چنین است، ولذا مسیحیان، همانند مسلمانان در تبلیغ واشاعه آیین خود کوشا بوده وهستند.
و نیز بر خلاف یهودیان که خود را ملت برتر وقوم برگزیده خدا میدانستند وهیچ گاه دیگر ملتها را با خود برابر نمیدیدند، آیین اسلام همه افراد بشر را فرزند یک پدر ومادر میداند ومومنان به اسلام را از هر قوم وملتی که بوده باشند، برادر هم میشمارد ومی فرماید:
انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوالله
هرآینه مومنان برادرانند، میان برادرانتان آشتی بیفکنید و از خدا بترسید.
و بلکه اسلام از همان آغاز با روح عصبت وملی گرایی وهرگونه نژاد پرستی مخالف بوده وبا شعار
ان اکرمکم عندالله اتقیکم
وعباراتی مانند: کلکم من آدم وآدم من تراب و: لافخر لعربی علی عجمی ولا الابیض علی الاسود ا بالتقوی کوشیده است که گرایشهای ناسیونالیستی را در میان امت اسلامی ریشه کن سازد وعملا نیز پیامبر (ص) مسلمانان را از هر قوم وملتی که باشند با یکدیگر برابر قرار داده وبا افتخارات نژادی به شدت مبارزه نموده است.
از این جهت تردیدی نیست که ممنوعیت ازدواج با بیگانگان در موارد محدودی که مطرح بود، مبتنی بر حس ملی گرایی وبرتری قومی نبوده است، بلکه بی تردید این ممنوعیت به جهت مصونیت اعتقادی مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگی اخلاقی و حفظ اصالتهای خانوادگی بوده است.