توقعات بیجا
امکانات مالی و درآمد همه افراد یکسان نیست. همه نمیتوانند دریک سطح زندگی کنند. هر خانوادهای باید حساب دخل و خرج خودشان را بکنند و بر طبق درآمدشان خرج کنند. انسان همه طور میتواند زندگی کند. عاقلانه نیست که برای تهیه امور غیر ضروری دست به قرض و نسیه بزند.
خانم محترم، تو کدبانوی خانه هستی، عاقل و فهمیده باش، حساب خرج و دخلتان را بکن. ببین چطور میتوانید خرج کنید که آبرویتان محفوظ بماند و همیشه پولدار باشید، عاقبت اندیش باش، چشم و هم چشمیهای بی جا را کنار بگذار، اگر فلان مد لباس را در تن خانمی دیدی و وضع اقتصادی شما اقتضای خرید آن را ندارد، شوهرت را به تهیه آن وادار نکن، اگر چیز لوکس و قشنگی را در منزل همسایه مشاهده نمودی به شوهرت اصرار نکن که باید آن را تهیه کنی، اگر فلان دوست یا خویش و قوم شما خانهاش را با فرشهای زیبا و گران قیمت و اسباب لوکس زینت کرده لازم نیست خودتان را به سختی بیندازید تا از او تقلید کنید، تو که میدانی وضع اقتصادی و در آمد شما ایجاب نمیکند چرا شوهرت را به وام گرفتن و نسیه گرفتن و قسطی خریدن و کارهای غیر مشروع وادار میکنی؟
آیا عقلائی است که برای رقابت با دیگران از بانک وام بگیرید وفلان جنس غیر ضروری و لوکس را بخرید و در خانه بگذارید، آیا صلاح است که زندگی خودتان را بر وام گرفتن و نسیه کردن و قسطی خریدن پایهگذاری کنید و یک سری اشیاء غیر ضروری را در خانه جمعآوری نمائید.
آیا بهتر نیست قدری صبر کنید تا اوضاع مالی شما بهتر شود؟ هر ماه مقداری از درآمدتان را پسانداز کنید، وقتی وضع اقتصادی شما خوب شد و توانستید جنس مورد نظرتان را تهیه نمائید با پول نقد آن را خریداری کنید.
بیشتر این رقابتها و ولخرجیها از خانمهای نادان و خودخواه سرچشمه میگیرد. با دیدن یک چیز لوکس فورا به هوس افتاده و سر به جان شوهر بیچاره گرفته که باید آن را تهیه کنی. به قدری نق نق و پافشاری نموده که ناچار میشود وام بگیرد یا قسطی بخرد و خودش را بیچاره کند و همیشه قرض دار باشد.
گاهی ناچار میشود زندگی زناشویی را بر هم بزند و زن خودخواهش را طلاق بدهد تا از شر تقاضاهای بیجا و سرزنشها وزخم زبانهای او خلاص شود یا خودکشی کند تا از این زندگی پر از ایراد وبهانه نجات پیدا کند. به داستانهای زیر توجه فرمائید:
«مردی در دادگاه میگفت: مدتی است زنم به واسطه القاآت زن همسایه پایش را توی یک کفش کرده که باید یا برایاش تلویزیون بخرم یا طلاقش بدهم. در ماه فقط 300 تومان حقوق میگیرم، صد تومانش اجاره خانه است با دویست تومان دیگر باید یکماه تمام مخارج خانواده سه نفریمان را تامین کنم، کجا میتوانم تلویزیون بخرم؟
» .
مردی در دادگاه میگوید: «خانم دلش لباسهای آخرین مدل میخواهد. خانم میخواهد خودش را عین یک زن مرد پولدار در بیاورد، آخر به خدا به دین به مذهب تمام حقوق من 900 تومان است، 300 تومان آن را کرایه خانه میدهم. شما بگوئید من با 600 تومان شام و ناهار تهیه کنم یا برای خانم پوستیژ و کفش و کلاه بخرم؟ » در آخر به مادر زنش میگوید: دختر مال شما. چشم، طلاقش میدهم ودور هر چه زن است خط میکشم
» .
مردی که خودکشی کرده بود وقتی به هوش آمد گفت: «من شاگرد رانندهام، سه سال است ازدواج کردهام، زنم توقعات خارج از حد دارد، چون نمیتوانم توقعاتش را برآورده کنم مرتبا مرا سرزنش میکند، سرزنشهای او بالاخره مرا به ستوه آورد و تصمیم به خودکشی گرفتم
.
زنی به شوهرش میگوید: «یا سیگار خارجی بکش یا طلاقم بده
» .
این گونه زنها اصلا معنا و هدف ازدواج را درک نکردهاند.
زناشویی را یک نوع بردهگیری تصور نمودهاند. بدین منظور شوهر کردهاند که به خواستهها و هوسهای کودکانه خویش جامه عمل بپوشند.
شوهری را میخواهند که مانند یک نوکر بیاجر و مزد بلکه یک اسیر بریشان زحمت بکشد و حاصل دسترنج خویش را دو دستی تقدیم خانم کند تا در راه بلند پروازیها و هوسهای خام خویش به مصرف برساند.
کاش به این مقدار قناعت میکردند و توقعات بیش از حد نداشتند.
گاهی توقعاتشان به قدری زیاد است که مجموع درآمد شوهر کفایت نمیکند، اصولا کاری با درآمد شوهر ندارند، چیزی را که هوس کردند حتما باید تهیه شود، هر چه بشود بشود، گر چه شوهر ورشکست شود یا دست به کارهای غیر مشروع بزند، خانم خواسته و باید تهیه شود.
یکی از عوامل بزرگ ورشکست مردها همین توقعات بیجای خانمها و چشم و هم چشمیهاست، سرزنشها و نق نقهای زن است که مرد را به کارهای غیر مشروع وادار میکند، این گونه زنهای از خود راضی وخودخواه ننگ بانوان بشمار میروند. گیرم با این توقعات و ایرادها طلاق گرفتی آنوقت کارت اصلاح میشود، نه، مطمئن باش هرگز به آرزوهایت نخواهی رسید، میروی در خانه سر بار پدر و مادرت خواهی شد و تا آخر عمر باید از نعمت انس و محبت و بچهداری محروم شوی، خیال میکنی مردها برای خواستگاری تو صف کشیدهاند، نه، چنین نیست، زنهائی که طلاق میگیرند کمتر شانس ازدواج دارند، بر فرض اینکه شوهر دیگری پیدا کردی از کجا که بهتر از شوهر اولت باشد؟
آیا بهتر نیست عاقبت اندیش باشی؟ حساب دخل و خرجتان را بکنید و به مقدار درآمدتان خرج کنید؟ مگر خوشی و آسایش فقط با کفشو لباس و تلویزیون و یخچال فراهم میشود؟ به جای این بلند پروازیها وهوسهای خام به زندگی و خانهداری و شوهرداری بکوش. با اظهار مهر ومحبت محیط خانه را با صفا و نورانی کن. با زندگی دیگران کاری نداشته باش. بر طبق درآمدتان خرج کنید. و از نعمت انس و محبت لذت ببر، با شوهر و فرزندانت بگویید و بخندید، در مخارج روزانه صرفهجویی کن، تا اوضاع مالی شما بهتر شود و زندگی آبرومندی پیدا کنید، شاید در آینده بتوانی به خواستههای خودت برسی، حتی اگر شوهرت ولخرج است وبش از توانایی خویش خرج میکند جلوش را بگیر، نگذار برای خرید اشیاء غیر ضروری وام بگیرد یا قسطی بخرد، زندگی شما مشترک است، هر چه او داشته باشد در واقع مال شما است، نترس نه ثروتش را به دیگری میدهد نه در خانه دیگری صرف میکند، به جای خرید اشیاء تجملی و غیر لازم وسائل ضروری منزل را تهیه کنید، برای حوادث و پیشآمدها که خواه ناخواه برای همه کس اتفاق میافتد پسانداز داشته باشید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر زنیکه با شوهرش سازگار نباشد و او را بر چیزهائی که فوق توانایی اوست وادار کند اعمالش مورد قبول خدا واقع نمیشود و در قیامت مورد غضب پروردگار جهان قرار میگیرد
.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنیکه با شوهرش ناسازگاری کند و به آنچه از جانب خدا رسیده قناعت ننماید و بر شوهرش سختگیری کند و بیش از حد توانایی خواهش کند اعمالش قبول نمیشود وخدا بر او خشمناک خواهد بود
» .
پیغمبر اسلام فرمود: «بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست
.
شوهرت را دلداری بده
اشاره
دشواری زندگی بر دوش مرد است. مخارج خانواده را به هر طور شده باید تامین کند، در خارج منزل با صدها مشکل مواجه میشود، ممکن است مورد توهین یا توبیخ رئیس قرار بگیرد، ممکن است با اذیت وکارشکنی همکارانش برخورد کند، ممکن است مطالباتش را نتواند وصول کند، ممکن است محل چک و سفتههایش را نتواند تامین کند، ممکن است به کسادی بازار و عدم درآمد برخورد نموده باشد، ممکن است شغل مناسبی پیدا نکند، گرفتاریهای مرد یکی دو تا نیست، در زندگی روزمره با صدها از این قبیل حوادث برخورد میکند، آنهم نه یک مرتبه و دو مرتبه بلکه دائما و پیوسته، کمتر اتفاق میافتد روزیکه ناراحتی تازهای نداشته باشد، بیخود نیست که عمر مردها غالبا کوتاهتر از زنهاست. آخر اعصاب یک نفر چقدر میتواند حوادث و ناراحتیها را تحمل کند!
انسان در این گونه مواقع احتیاج شدیدی دارد به شخص دلسوز مهربانی که دلدارش بدهد و روح و اعصابش را تقویت کند.
خانم گرامی، شوهر شما دلسوز ندارد، احساس غربت و تنهایی میکند، از مشکلات فرار نموده به محیط خانه و شما پناه میآورد، به دلجوییهای تو نیازمند است، اگر با روی درهم کشیده و اوقات تلخ وارد منزل شد و آثار ناراحتی را در چهرهاش مشاهده نمودی سلام و تعارف تو از همه روزه گرمتر باشد، اسباب استراحت و غذا و چای او را زود فراهم کن، درباره موضوعات دیگر اصلا صحبت نکن، ایراد نگیر، تقاضا نکن، از گرفتاریهای خودت شکایت و درد دل نکن، بگذار خوب استراحت کند، اگر گرسنه است سیر شود، اگر سرما خورده گرم شود، اگر گرما خورده خنک شود، آنگاه که از خستگی در آمد و اعصابش راحت شد با زبانخوش سبب ناراحتیاش را بپرس اگر دیدی باز هم میل ندارد صحبت کند اصرار نکن، اما اگر شروع به درد دل کرد خوب گوش بده، تمام حواست پیش او باشد، از خنده بیجا جدا اجتناب کن، بلکه از شنیدن عوامل ناراحتی او اظهار تاسف کن، طوری وانمود کن که بیش از خودش از عوامل گرفتاری او اندوهگین هستی، با اظهار محبت و دلسوزی زخمهای دلش را مرهم بگذار، با نرمی و ملایمت دلدارش بده، موضوع را در نظرش کوچک وبیاهمیت جلوه بده، او را در قبال حل مشکل تشجیع کن. بگو: این گونه حوادث از لوازم لا ینفک زندگی است و برای همه کس اتفاق میافتد، چندان مهم نیست، انسان میتواند با نیروی صبر و استقامت بر مشکلات پیروز گردد، اما به شرط اینکه خودش را نبازد، اصولا مردانگی وشخصیت انسان در این گونه موارد ظاهر میشود، غصه نخور، صبر و کوشش کن تا مشکل حل شود، اگر احتیاجی به راهنمایی دارد و راهی به نظرت میرسد پیش پایش بگذار و اگر راه صحیحی به نظرت نرسید پیشنهاد کن با یکی از دوستان یا خویشان عاقل و خیر خواه مشورت کند.
خانم محترم، شوهرت در مواقع گرفتاری به مهربانیها و دلجوییهای تو نیازمند است. باید بداد او برسی و مانند یک پرستار مهربان بلکه یک روانپزشک دلسوز از او دلجویی کنی، از این بالاتر بگویم، باید شخصیت خویش را به اثبات رسانی و شوهرداری کنی، آری پرستار و روانپزشک کجا میتوانند مانند یک بانوی فداکار شوهرداری کنند؟ غافلی که مهربانیها و دلداریهای تو چه اثر معجز نمایی در روح شوهرت میگذارد! دل واعصابش را آرام میکند، به زندگی دلگرم میشود، برای مبارزه با مشکلات آماده میگردد، میفهمد که در این جهان تنها و بیکس نیست، به وفا وصمیمیت تو اطمینان پیدا میکند، دوستدار و عاشق تو و اخلاقت میشود، پیمان زناشویی شما استوار و محکم میگردد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «در دنیا چیزی بهتر از همسر شایسته وجود ندارد. زنیکه شوهرش از دیدار او مسرور و شاد گردد
.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: «یک دسته زنها آنهایی هستند که زیاد بچهدار میشوند، مهربان و با عاطفه هستند، در سختیها و پیش آمدهای روزگار، در امور دنیا و آخرت پشتیبان شوهرشان هستند، به زیان او کار نمیکنند و گرفتاریهایش را زیاده نمیگردانند
.
سپاسگزار باش
پول پیدا کردن کار آسانی نیست، هزاران زحمت و دردسر دارد، انسان مال را برای رفاه و آسایش خویش میخواهد و ذاتا بدان علاقهمند است، اگر به کسی احسان کرد و مالی را که به ریشه جانش بسته است دراختیار او قرار داد انتظار دارد قدردانی کند، اگر مورد سپاسگزاری قرارگرفت تشویق میشود، به احسان و نیکوکاری راغب میگردد، نه تنها نسبت به این شخص احسان بیشتری خواهد کرد بلکه به مطلق نیکی علاقهمند میگردد، به حدی که ممکن است کم کم به صورت یک عادت ثانوی و یک خوی طبیعی تبدیل شود و مشتاق احسان و کار خیر گردد، اما اگر قدرش را نشناختند و احسانش را نادیده گرفتند به کار خیر بیرغبت میشود، پیش خود میگوید: حیف نیست که به این مردم نمک نشناس احسان کنم و اموالم را در اختیارشان بگذارم؟ حق شناسی و شکرگزاری یکی از اخلاق پسندیده است، و بزرگترین رمز جلب احسان میباشد، حتی خداوند بزرگ هم که نیازی به دیگران ندارد سپاسگزاری از نعمتهایش را شرط ادامه نعمت شمرده میفرماید:
«اگر سپاسگزاری کنید نعمتهایم را افزون میکنم
.
خانم محترم، شوهر شما نیز یک بشر عادی است، از قدردانی خوشش میآید، هزینه زندگی را تامین میکند، حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده رایگان تقدیم شما میکند، این عمل را یک وظیفه اخلاقی و شرعی محسوب میدارد، و از انجام دادن آن لذت میبرد، لیکن از شما انتظار دارد که وجودش را مغتنم شمرده از کارهایش قدردانی کنید، هر گاه اسباب و لوازم زندگی را خریداری نموده به منزل آورد اظهار سرور و خوشحالی نمایید، و سپاسگزاری کنید، هر گاه برای تو یا فرزندانت کفش و لباس یا چیز دیگری آورد فورا از دستش بگیر و اظهار خورسندی کن، چه مانع دارد بگویی: متشکرم؟ اگر میوه و شیرینی یا چیز دیگری بهخانه آورد زود از دستش بگیر و در جای خود بگذار، اگر بیمار شدی وبری معالجهات کوشش کرد تا شفا یافتی تشکر کن، اگر تو را به تفریح ومسافرت برد سپاسگزاری کن. اگر پول تو جیبی گرفتی قدردانی کن، مواظب باش کارهایش را کوچک مشماری، بیاعتنائی و مذمت نکنی، نادیده نگیری، اگر کارهایش را مورد توجه قرار داده تشکر کردی احساس غرور و شخصیت میکند، به زندگی و خرج کردن تشویق میشود، باز هم سعی میکند توجه شما را به سوی خویش جلب کند و به وسیله احسان دلتان را بدست آورد، اما اگر کارهایش را کوچک شمردی و به نظر بیاعتنائی نگاه کردی دلسرد میشود، پیش خود میگوید: حیف نیست زحمت بکشم وحاصل دسترنجم را خرج افراد نمک نشناسی کنم که قدرم را نمیدانند واحسانهایم را کوچک میشمارند، رفته رفته به خانه و زندگی بیعلاقه میگردد، تا بتواند از زیر بار خرج کردن شانه خالی میکند، به کسب و کار بیرغبت میشود، ممکن استبه فکر خوشگذرانی بیفتد، اموالش را خرج دیگران کند، مرد بیچاره بیک تعریف خالی و تشکر مفت و مجانی دلخوش است از این هم دریغ دارید؟ !
اگر یکی از خویشان یا دوستان یک جفت جوراب بیارزش یا دسته گل بیقابلیت به شما تقدیم نمود صدها مرسی متشکرم را نثارش میکنید لیکن احسانهای دائمی شوهرتان را به روی مبارک نیاورده از یک اظهار تشکر بیمایه هم دریغ میکنید؟ !
راه و رسم شوهرداری چنین نیست. اصلا منافع شخصی خودتان را تشخیص نمیدهید، تکبر و خودخواهی بلای بزرگی است، گمان میکنید اگر تشکر کنید کوچک میشوید در صورتی که بر محبوبیت شما افزوده میشود، حق شناس و با ادب شناخته میشود.
امام صادق علیه السلام فرمود: «بهترین زنهای شما زنی است که وقتی شوهرش چیزی آورد سپاسگزاری کند و اگر نیاورد راضی باشد
.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «هر زنی که به شوهرش بگوید:
از تو خیری ندیدم تمام اعمالش باطل و از درجه اعتبار ساقط میگردد
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که از احسان مردم قدردانی نکند شکر خدای را نیز به جای نمیآورد
.
عیب جویی نکن
هیچکس بیعیب نیست، یا کوتاه است یا دراز، یا سیاه رنگ است یا رنگ پریده، یا چاق است یا لاغر اندام یا دهانش بزرگ است یا چشمهایش کوچک، یا بینیاش بزرگ است یا سرش طاس، یا تندخواست یا ترسو، یا کم حرف است یا پر مدعا، یا دهانش بدبو است یا پاهایش، یا بیمار است یا پر خور، یا ندار است یا بخیل، یا آداب زندگی را بلد نیست یا بد زبان است، یا کثیف است یا بیادب.
از این قبیل عیوب در هر مرد و زنی وجود دارد.
آرزوی هر مرد و زنی اینست که همسر ایدهآلی پیدا کند که از تمام عیوب و نواقص خالی بوده نقطه ضعفی نداشته باشد. لیکن کمتر اتفاق میافتد که به مطلوب خیالی خویش دست یابد.
گمان نمیکنم در دنیا زنی پیدا شود که شوهرش را صد در صد کاملو بیعیب بداند.
زنهایی که در صدد عیب جویی باشند خواه ناخواه عیب یا عیبهایی رادر شوهرانشان پیدا میکنند، یک عیب کوچک و بیاهمیت را که نباید آن را عیب شمرد در نظر خودشان مجسم میسازند و آن قدر دربارهاش فکر میکنند که کم کم به صورت یک عیب بزرگی که قابل تحمل نیست جلوهگر میشود، خوبیهای شوهر را یکسره نادیده گرفته همیشه به آن عیب کوچک توجه دارند، چشمشان به هر مردی بیفتد دقت میکنند که دارای آن عیب هست یا نه، آنها مرد به اصطلاح ایدهآلی را در مغز خویش مجسم مینمایند که حتی کوچکترین عیبی هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خیالی تطابق کامل ندارد، همیشه آه و ناله دارند، از ازدواجشان اظهار پشیمانی میکنند، خودشان را شکست خورده و بدبخت میشمارند. کم کم مطلب را علنی کرده گاه و بیگاه از شوهرشان عیب جویی مینمایند، ایراد و بهانه میگیرند، غرغر میکنند، طعنه میزنند: آداب معاشرت را بلد نیستی، من خجالت میکشم با تو در مجالس شرکت کنم، برو با این بینی گندهات، دهانت بوی لاشه گندیده میدهد، چقدر سیاه و زشتی!
ممکن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بیادبیهای زن سکوت کند لیکن قلبا مکدر میشود، کینهاش را در دل میگیرد، بالاخره کاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر میآید، یا به زد و خورد میکشد یا مقابل به مثل میکند، او هم در صدد بر میآید از همسرش که به طور حتم بیعیب نیست عیب جویی کند، او بگو و این بگو، این بگو و او بگو، اگر محبت و صفائی در میانشان بود به کلی زائل میگردد. کینه یکدیگر را در دل میگیرند، دائما در صدد عیب جویی هستند، پیوسته جنگ و جدال دارند. در نتیجه، اگر با همین وضع به زندگی ادامه بدهند بدترین زندگی را خواهند داشت، در شکنجه و عذاب خواهند بود تا یکی از آنها بمیرد و این زندگی ننگین از هم بپاشد، و اگر یکی از آنها یا هر دو لجاجت به خرج بدهند و به دادگاه حمایت خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقدههای درونی خود را حل کرده و انتقام گرفتهاند لیکن هر دو متضرر میشوند، پیمان زناشویی را برهم میزنند ولی معلوم نیست بعدا بتوانند با دیگری ازدواج کنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهتری نصیبشان شود.
امان از نادانی و لجاجت بعضی خانمها! در بعضی از امور بسیار جزئی به قدری پافشاری میکنند که حاضر میشوند زندگی خودشان را متلاشی سازند. برای اینکه به سبک مغزی و کوتاه فکری آنها پی ببرید به داستانهای زیر توجه فرمایید:
«زنی بنام … از شوهرش بنام … شکایت کرد که شوهرم در موقع خواب انگشتش را میمکد. چون حاضر نیست دست از این کارش بردارد تقاضای طلاق میکنم
.
«زنی به بهانه اینکه دهان شوهرش بوی بد میدهد به خانه پدرش مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوی دهانش را برطرف نکند به خانه نخواهد رفت ولی با شکایت شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولی وقتی به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهر که ناراحت شده بود زنش را به قتل رسانید
.
«خانم دندان پزشک از شوهرش طلاق میگیرد. میگوید هم شان من نیست. زیرا سه سال بعد از من درجه دکتری را گرفته است»
«یک زن 27 سالهای که از خانه شوهرش قهر کرده در پاسخ به عرض حال او نوشت: شوهرم زیاد میخورد من قادر نیستم غذای مورد نیاز او را تهیه کنم
.
«زنی به این علت که شوهرش روی زمین مینشیند، با دست غذا میخورد، از آداب معاشرت بیاطلاع است، صورتش را هر روز اصلاح نمیکند درخواست طلاق کرد
.
لیکن همه خانمها چنین نیستند. در بین آنها افراد فهمیده و باهوشی هست که واقعیات زندگی را حساب میکنند و هرگز در صدد عیب جویی بر نمیآیند.
خانم محترم، شوهر شما یک بشر عادی است ممکن است بیعیب نباشد اما در مقابل، خوبیهای فراوانی نیز دارد. اگر به زندگی و خانوادهات علاقهمندی در صدد عیب جوئی بر نیا. عیبهای کوچک او را نادیده بگیر، بلکه اصلا عیبشان مشمار، شوهرت را با یک مرد خیالی که در خارج وجود ندارد مقایسه نکن بلکه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه کن، ممکن است مردی عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیکن دارای عیوب دیگری است که شاید به مراتب بدتر از او باشد، اصولا عینک بدبینی را از چشم خویش بردار و خوبیهای شوهرت را ببین، آن وقت خواهی دید که خوبیهای او به مراتب بیشتر از بدیهایش میباشد، اگر یک عیب دارد و درعوض صدها خوبی دارد.
محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش، مگر خودت بیعیب هستی که انتظار داری شوهرت بیعیب باشد، نهایت اینکه خودخواهی و خودپسندی اجازه نمیدهد عیبهای خودت را ببینی، اگر شک داری از دیگران بپرس.
رسولخدا فرمود: «عیبی بالاتر از این نیست که انسان عیوب دیگران را ببیند اما از عیبهای خودش غافل باشد
» .
چرا یک عیب کوچک را به قدری بزرگ میکنی و دربارهاش غصه میخوری که بنیاد زندگی و کانون انس و مودت را بر هم میزنی؟
عاقل و با هوش باش، دست از هوسبازی و سبک مغزی بردار، عیبهای کوچک را ندیده بگیر، با اظهار محبت کانون خانوادگی را گرم کن تا از نعمت انس و محبت برخوردار گردی، مواظب باش عیب شوهرت را نه در حضور و نه در غیابش به زبان نیاوری زیرا رنجیده خاطر و مکدر میگردد، در صدد عیب جویی بر میآید، محبت و علاقهاش کم میشود، پیوسته در حال جدال و ستیزه خواهید بود، اگر با همین وضع به زندگی ادامه دهید زندگی ناگواری خواهید داشت، و اگر کار به طلاق و جدایی خاتمه یابد که بد از بدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحی داشته باشد میتوانی در صدد اصلاحش بر آیی، لیکن در صورتی امکان موفقیت داری که با نرمی و مدارا و صبر و حوصله و به صورت خیرخواهی و خواهش و تمنا رفتار کنی، نه به عنوان عیب جویی و اعتراض، سرزنش و ایراد، قهر و دعوا.