دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج0%

دانستنیهای ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه:

مشاهدات: 32377
دانلود: 5198

توضیحات:

دانستنیهای ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 53 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 32377 / دانلود: 5198
اندازه اندازه اندازه
دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده:
فارسی

به حرف بدگویان گوش نده

یکی از صفات زشتی که در بین مردم شیوع دارد صفت عیب جویی وبدگویی از دیگران است. این صفت کثیف علاوه بر زشتی ذاتی که دارد مفاسد بیشماری را نیز ایجاد می‌کند، سبب بدبینی و سوءظن می‌شود، نفاق ودشمنی به وجود می‌آورد، مردم را به جان هم می‌اندازد، رشته‌های انس و مودت را قطع می‌کند، صفا و صمیمیت را از بین می‌برد، کانون گرم خانوادگی را سرد می‌کند، در بین زن و مرد جدایی می‌افکند، باعث قتل و جنایت می‌شود.

متاسفانه این عیب بزرگ به طوری در بین ما شایع شده که زشتی خود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زینت‌بخش هر محفل و یک سرگرمی رسمی بشمار می‌رود، کمتر مجلسی اتفاق می‌افتد که از کسی بدگویی نشود، مخصوصا اگر مجلسی زنانه باشد، وقتی دو زن با هم برخورد نمودند بدگویی و ولنگاری شروع می‌شود، از این بد بگو از آن بد بگو، پشت‌سر این بد بگو پشت‌سر آن بد بگو، گویا در عیب جویی مسابقه گذاشته‌اند، بدتر از همه اینکه گاهی دیگران را رها کرده به شوهران یکدیگر مشغول می‌شوند، بالاخره عیب و نقصی برای شوهر دیگری پیدا کرده می‌گوید، یا از قیافه و شکلش مذمت می‌کند، یا از شغل و کارش بدگویی می‌نماید، یا به مراتب تحصیلاتش ایراد می‌گیرد یا از اخلاق وآدابش انتقاد می‌کند یا به اوضاع مالی‌اش خرده‌گیری می‌کند، اگر نفت فروش باشد می‌گوید شوهرت بوی نفت می‌دهد چگونه با او به سر می‌بری؟ اگر کفاش باشد می‌گوید چرا به کفاش شوهر کردی؟ اگر راننده باشد می‌گوید: شوهرت همیشه در سفر است، خیری نمی‌بینی، اگر قصاب باشد می‌گوید: بوی دنبه می‌دهد. اگر اداری باشد می‌گوید: در زندگی و محل شغل آزادی ندارد، اگر ندار و کم درآمد باشد می‌گوید: چگونه با این شوهر ندار می‌سازی؟ حیف از تو خانم به این خوشگلی که شوهرت زشت وبد ترکیب است، شوهرت کوتاه قد یا سیاه رنگ یا لاغر اندام است، چرا به یک چنین مردی شوهر کردی؟ مگر پدر و مادرت از تو سیر شده بودند که تو را به یک چنین مردی شوهر دادند؟ تو که صدها خواستگار داشتی، حیف نبود به یک مرد بی‌سواد کوتاه فکر شوهر کنی و از تمام خوشی‌ها محروم گردی؟ نه سینما نه تفریح، پس چی؟

راستی چه شوهر بد اخلاقی داری هر وقت او را می‌بینم صورتش درهم کشیده و عبوس است، چه طور با او زندگی می‌کنی؟ واه! بعد از این‌همه تحصیلات رفتی به یک دهاتی شوهر کردی؟

سخنان مذکور و صدها مانند این‌ها است که در بین خانم‌ها رد و بدل می‌شود. اصولا با این قبیل ولنگاری‌ها عادت کرده‌اند، در آثار و نتائج سخنانشان اصلا فکر نمی‌کنند، فکر نمی‌کنند که ممکن است با یک جمله کوتاه زنی از شوهرش دلسرد شده کار به طلاق و جدایی بلکه به قتل وجنایت منتهی شود.

این گونه زن‌ها واقعا شیطانی هستند به صورت انسان، دشمن آسایش و خوشی خانواده‌ها هستند، همانند شیطان ایجاد نفاق و دشمنی و اختلاف می‌کنند، کانون‌های گرم زناشویی را به زندان‌های تاریک و دردناک تبدیل می‌سازند. چه باید کرد؟ این هم یکی از صفات زشت و بی‌ادبی‌های اجتماع ما است، با اینکه اسلام شدیدا از این عمل نهی کرده ما حاضر نیستیم این‌خوی پلید را از خود دور سازیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای کسانیکه به زبان مدعی اسلام هستید لیکن ایمان در دلتان راه نیافته، از مسلمان‌ها بدگویی نکنید ودر صدد عیب جویی نباشید. زیرا هر کس از مردم عیب جویی کند خدا نیز در عیوب او دقت خواهد نمود، و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو در خانه‌اش باشد. (1)

این زن‌های دیو صفت یکی از چند منظور را می‌توانند داشته باشند:

یا به قصد دشمنی و کینه‌توزی بدگویی می‌کنند تا خانواده‌ای را از هم بپاشند، یا رشک و حسد به عیب جویی وادارشان می‌کند، یا منظورشان تفاخرو خودستایی است و به وسیله بدگویی از دیگران می‌خواهند خوبی خودشآن را جلوه دهند، یا به علت اینکه در خودشان عیب و نقصی سراغ دارند به منظور عقده‌گشایی انتقاد می‌کنند، یا قصدشان اغفال و فریب دادن خانم ساده‌لوحی است، یا منظورشان تظاهر به خیرخواهی و دلسوزی است، گاهی هم جز سرگرمی و ارضای یک عادت کثیف نفسانی هدفی ندارند، به هر حال آنچه مسلم است اینکه قصد خیرخواهی و دلسوزی ندارند، این خوی زشتی که در بین زن و مرد ما کاملا رواج دارد آثار بسیار خطرناک وبدی در بردارد، چه دوستی‌هایی را بر هم زده! چه جنگ و ستیزه‌هایی به وجود آورده! چه زندگی‌های گرمی را از هم متلاشی نموده و چه قتل و جنایت‌هایی را به وجود آورده است؟ !

خوانندگان محترم، مسلما نمونه‌های فراوانی از این قبیل حوادث سراغ دارند لیکن باز هم به داستان زیر توجه فرمائید:

«زنی بنام … در دادگاه گفت: مردی بنام … برای بر هم زدن صمیمیت من و شوهرم تا می‌توانست از او بد می‌گفت. می‌گفت … بدرد تو نمی‌خورد، حیف از توست که با او زندگی می‌کنی، تو را درک نمی‌کند، عاطفه ندارد، از شوهرت طلاق بگیر تا با تو ازدواج کنم … در اثر القاآت او گمراه شده با کمک هم شوهرم را کشتیم.» (2)

خانم محترم، اکنون که به مقاصد پلید این افراد پی بردی چاره کار بدست تو است، اگر به سعادت و خوشبختی خودت و شوهر و فرزندانت علاقه داری مواظب باش تحت تاثیر القاآت این شیطان‌های انسان نما قرار نگیری، گول دلسوزی‌های ظاهری آن‌ها را نخور، یقین بدان که دوست تو نیستند، بلکه دشمن سعادت و خوشبختی تو هستند، قصدشان اینست که تو را به بدبختی و سیه روزی بیندازند، ساده لوح و زودباور و خوشبین نباش، با زیرکی و هوش مقاصد پلیدشان را دریاب، و به مجرد اینکه خواستند از شوهرت عیب جویی کنند جلوشان را بگیر، بدون ملاحظه و خجالت بگو: اگر می‌خواهید دوستی و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از این حق ندارید یک کلمه درباره شوهر من بدگویی کنید، شوهرم را دوست دارم و هیچ عیبی هم ندارد، کاری به زندگی و شوهر و فرزندان من نداشته باشید.

اگر این صراحت لهجه را از تو دیدند و فهمیدند به شوهر وفرزندانت علاقه داری از گمراه کردنت مایوس می‌گردند و برای همیشه ازشر ولنگاری‌ها و بدگویی‌های آن‌ها راحت می‌شوی. فکر نکن رنجیده خاطر می‌شوند و رفاقتتان برهم می‌خورد، زیرا اگر دوست واقعی باشند نه تنها رنجش پیدا نمی‌کنند بلکه از تذکرات خردمندانه تو متنبه شده تشکر می‌نمایند، و اگر دشمنانی هستند به صورت دوست، همان به که رفت و آمد را ترک کنند، و اگر دیدی حاضر نیستند دست از این خوی پلید بردارند صلاحت در اینست که به طور کلی با آن‌ها قطع رابطه کنی. زیرا دوستی ومعاشرت با آن‌ها ممکن است بدبختی و سیه‌روزی تو را فراهم سازد.

رضایت شوهر نه مادر

دختر مادامی که در خانه پدر و مادر زندگی می‌کند باید رضایت آن‌ها را فراهم سازد، لیکن وقتی که پیمان زناشویی را امضاء نمود و به خانه شوهر قدم نهاد وظیفه‌اش تغییر می‌کند.

در آنجا باید شوهرداری کند و رضایت و خشنودی او را بر همه چیز مقدم بدارد، حتی در جایی که بین خواسته‌های پدر و مادر و بین خواسته‌های شوهرش تزاحم پیدا شد صلاحش در اینست که از شوهر اطاعت نموده اسباب رضایت او را فراهم سازد، گر چه پدر و مادرش رنجیده شوند، زیرا با جلب رضایت شوهر، رشته انس و محبت که بهترین ضامن بقای عقد زناشویی است محکم می‌گردد، لیکن اگر مطابق میل مادرش رفتار کرد ممکن است آن پیمان مقدس متزلزل یا از هم گسیخته شود، زیرا بسیاری از مادرها از تربیت صحیح و رشد فکری بهره کافی ندارند.

آن‌ها هنوز این مطلب را درک نکرده‌اند که باید دختر و داماد را به حال خود آزاد گذاشت تا با هم مانوس شده تفاهم نمایند، برنامه زندگی را بر طبق اوضاع و شرائط خودشان تهیه نموده به اجرا گذارند، و اگر در این بین به مشکلی برخورد نمودند با مشورت و تفاهم حل کنند.

چون این مطلب را که عین صلاح است درک نکرده‌اند در صدد هستند به خیال خودشان، داماد را بر طبق دلخواه بار بیاورند، بدین جهت مستقیم و غیر مستقیم در امور آن‌ها دخالت می‌کنند. در این راه از دخترشان که جوان است و سرد و گرم روزگار را نچشیده و به همه مصالح حقیقی خودش آگاه نیست استفاده می‌نمایند. او را آلت و ابزار نفوذ در داماد قرار می‌دهند، مرتبا دستور می‌دهند با شوهرت چگونه رفتار کن، چه بگو، چه نگو. دختر ساده‌لوح هم چون مادرش را خیرخواه و آشنای به مصالح می‌داند از او اطاعت نموده نقشه‌هایش را پیاده می‌کند. اگر داماد تسلیم خواسته‌های آن‌ها شد حرفی نیست لیکن اگر خواست اندکی مقاومتی نشان بدهد کار به‌نزاع و کشمکش و لجبازی خواهد کشید، در آن صورت آن زن‌های نادان ممکن است آن قدر پافشاری کنند که دختر و دامادشان را فدای لجبازی و خیره‌سری خویشتن ساخته زندگی آن‌ها را از هم بپاشند، بجای اینکه دختر را به زندگی و سازگاری تشویق نموده دلدارش بدهند مرتبا از شوهرش بدگویی می‌کنند: دخترم را بدبخت کردم. چه شوهر بدی نصیبش شد! چه خواستگارهای خوبی برای‌اش آمدند! پسر عمویت چه زندگی خوبی دارد!

دختر خاله‌ات چه سر و لباسی دارد! فلانی برای خانمش فلان لباس را خریده! دختر خانم من از کی کمتر است؟ چرا باید اینطور زندگی کند؟ آخ بمیرم برای دختر بدبختم!

با این قبیل سخنان که به عنوان دلسوزی و خیرخواهی ادا می‌شود دختر ساده‌لوح را از شوهر و زندگی دلسرد نموده اسباب نارضایتی و بهانه‌گیری او را فراهم می‌سازند. به وسیله این تلقینات سوء وادارش می‌کنند ناسازگاری و بهانه‌جویی کند، و کار را به شوهرش سخت بگیرد، در موارد لازم خودشان نیز به حمایت برخاسته قولا و عملا او را تایید می‌نمایند، و برای پیروزی، به همه چیز حتی طلاق گرفتن و بدبخت کردن دخترشان حاضرند.

به داستان‌های زیر توجه فرمایید:

«زن 30 ساله‌ای بنام … مادر 50 ساله‌اش را که باعث جدا شدن او از شوهرش شده بود کتک زد. زن گفت: از بس مادرم نزد من از شوهرم بد گفت و او را متهم به بی‌اعتنایی نسبت به خانواده کرد با شوهرم اختلاف پیدا کردم، و حاضر شدم از او طلاق بگیرم، ولی فورا پشیمان شدم. لیکن این پشیمانی سودی نداشت. زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من دختر خاله‌اش را نامزد کرد و من از فرط ناراحتی مادرم را کتک زدم.» (3)

«مرد 39 ساله‌ای بنام … از دست زن و مادر زنش فرار کرد و در نامه‌ای که بجای گذاشته نوشته است: به خاطر اینکه زنم راضی نشد به آبادان بیاید و با رفتار ناشایست خود مرا آزار می‌داد از دست او فرار کردم.

مسئول مرگ من زن و مادر زنم می‌باشند.» (4)

«مردی که از دخالت‌های مادر زنش ناراحت بود خودکشی کرد» (5)

مردی که از دخالت‌های بی جای مادر زنش به تنگ آمده بود او را از تاکسی بیرون انداخت» (6)

ناگفته پیداست دختری که از این قبیل مادران نادان و خودخواه اطاعت کند و از افکار غلطشان سرمشق بگیرد بدون تردید به سعادت وخوشبختی خودش لطمه غیر قابل جبرانی وارد خواهد ساخت.

بنابراین، هر زنی که به سعادت خویشتن و ادامه پیمان زناشویی علاقه دارد نباید بی‌فکر و تامل تحت تاثیر افکار مادرش قرار گرفته آن‌ها را صد در صد صحیح و بر طبق مصالح واقعی بپندارد.

یک زن دانا و باهوش احتیاط و عاقبت اندیشی را از دست نمی‌دهد، در گفتار و پیشنهادهای مادر و پدرش خوب دقت می‌کند و عواقب و نتائج آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد، و بدینوسیله مادرش را می‌شناسد، اگر دید به زندگی و سازگاری و انتخاب یک روش عقلائی تشویقش می‌کند می‌فهمد که آدم فهمیده و کاردان و خیرخواهی است، در این صورت می‌تواند رضایتش را فراهم کند و از راهنمایی‌های عاقلانه‌اش بهره‌مند گردد، لیکن اگر دید با گفتار جاهلانه و پیشنهادات غیر عقلائی خودش اسباب دلسردی و ناسازگاری او را فراهم می‌سازد یقین پیدا می‌کند که شخص نادان و کج سلیقه و بد اخلاقی است.

در اینجا یکی از دو طریق را می‌تواند انتخاب کند: یا بر طبق دستورات و راهنمایی‌های مادرش ناسازگاری و بهانه‌جویی را شروع کند وبا شوهرش اعلان جنگ و ستیز بدهد، یا گوش به حرف مادرش ندهد واسباب رضایت شوهرش را فراهم سازد. لیکن یک زن دانا و با هوش هرگز روش اول را انتخاب نخواهد کرد، زیرا فکر می‌کند که من اگر به حرف مادرم گوش کردم یکی از این نتیجه‌ها عائدم خواهد شد: یا باید تا آخر عمر با شوهرم در حال نزاع و کشمکش و قهر و دعوا باشم و آب خوش از گلوی خودم و شوهرم و فرزندانم پایین نرود، یا طلاق بگیرم و به خانه پدر ومادرم مراجعت کنم، در آن صورت یا ناچار می‌شوم تا آخر عمر در خانه پدر ومادر و تحت تکفل آن‌ها باشم، با اینکه میدانم حاضر نیستند مرا به عنوان یک عضو اصلی خانواده بپذیرند، بلکه مرا به عنوان یک عضو زائد و سربار خودشان محسوب می‌دارند، لذا سعی دارند مرا از زندگی خودشان بیرون کنند، پس ناچارم با خواری و خفت زندگی کنم و از خواهران وبرادرانم زخم زبان و سرزنش بشنوم، و اگر بخواهم از خانه پدر و مادر بیرون بروم و جدا زندگی کنم کجا بروم و چگونه تنها زندگی کنم؟ و اگر شوهری برم پیدا شد معلوم نیست از شوهر اولم بهتر باشد، زیرا معمولا مردهایی به خواستگاری زن‌هایی مثل من می‌آیند که همسرشان مرده باشد یا طلاق گرفته باشد، و غالبا بی‌بچه هم نخواهند بود، در آن صورت ناچار می‌شوم از بچه‌هایش پرستاری کنم، و صدها اشکال و دردسر از این راه ایجاد خواهد شد، و اصلا معلوم نیست آن شوهر احتمالی از این شوهرم بهتر باشد، شاید او هم عیب‌های بیشتر و بدتری داشته باشد و ناچار گردم با او بسازم، ممکن است در اثر ایرادها و ناسازگاری‌های من جان شوهرم به ستوه آمد با یک تصمیم خطرناک، چشم از زندگی بپوشد و از شهر و دیار فرار کند یا احیانا دست به خودکشی بزند، ممکن است در اثر لجبازی‌ها وکشمکشها خودم به ستوه آیم به طوریکه جز خودکشی چاره‌ای نجویم و با آن عمل غیر مشروع دنیا و آخرتم را بر باد دهم.

آنگاه که در اطراف و جوانب قضیه خوب تامل کرد و نتائج وآثارش را بررسی نمود و آینده‌اش را در نظر مجسم گردانید با یک تصمیم قاطع بنا می‌گذارد که به ولنگاری‌ها و بدگویی‌ها و پیشنهادهای غیر منطقی مادر یا سایر بستگانش خاتمه داده شوهرش را نگهداری کند.

در این هنگام به مادرش می‌گوید: مادر جان اکنون که مقدرم بوده بااین مرد پیمان زناشویی را امضا کنم صلاحم در اینست که با کوشش وجدت تمام این زندگی مشترک را که می‌تواند مرا خوشبخت کند حفظ کنم، و با اخلاق و رفتار خوب اسباب رضایت شوهرم را فراهم سازم، اوست که می‌تواند مرا خوشبخت گرداند، شریک زندگی و یار غمخوار من است، کسی را بهتر از او سراغ ندارم، برنامه زندگی‌مان را خودمان باید طرح کنیم، و اگر مشکلی داشته باشیم حل خواهد شد، و دخالت‌های تو ممکن است به کلی مرا بدبخت کند، اگر می‌خواهی رفت و آمد و خویشی ما محفوظ بماند در زندگی داخلی ما اصلا دخالت نکن و از شوهرم بدگویی منما و الا ناچار می‌شوم با شما قطع رابطه کنم.

اگر با پند و اندرز دست از گفتار و رفتارشان برداشتند می‌تواند با آن‌ها رفت و آمد کند لیکن اگر حاضر نشدند خودشان را اصلاح نمایند صلاح زن در اینست که به طور کلی با آن‌ها قطع رابطه کند و بدین وسیله خودش را از یک خطر بزرگ یعنی از هم پاشیدن کانون خانوادگی برهاند.

و با فکر آزاد به زندگی ادامه دهد.

در این صورت ممکن است در بین خویشانش از عزت و احترام او کاسته شود لیکن در عوض، محبت و رضایت شوهرش چند برابر شده نزد او عزیز و محترم خواهد گشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بهترین زنان شما زنی است که زیاد بچه‌دار شود، شوهر دوست و عفیف و محجوب باشد. در مقابل خویشانش تسلیم نباشد لیکن مطیع شوهرش باشد، برای شوهرش زینت کند، خودش را از بیگانگان محفوظ بدارد. حرف شوهرش را بشنود و از وی اطاعت کند. وقتی با هم خلوت نمودند بر طبق اراده او رفتار کند اما در هر حال، شرم و حیا را از دست ندهد.

سپس فرمود: بدترین زنان شما زنی است که در مقابل خویشانش مطیع باشد لیکن زیر بار شوهرش نرود، عقیم و کینه‌توز باشد، از کارهای زشت پروا نداشته باشد، در غیاب شوهرش زینت و آرایش کند، در خلوتگاه از خواسته‌های شوهرش امتناع ورزد. عذرش را نپذیرد و گناهش را نبخشد» . (7)

در خانه هم تمیز و زیبا باشید

مرسوم اکثر خانم‌ها چنین است: وقتی می‌خواهند به گردش بروند یا در مجلس جشنی شرکت نمایند یا به مجلس شب نشینی و مهمانی بروند آرایش می‌کنند، بهترین لباس‌ها را می‌پوشند و به بهترین وجهی که بریشان مقدور است از منزل خارج می‌شوند، لیکن هنگامیکه به منزل برگشتند فورا لباس‌های خوب و زیبا را از تن خارج ساخته لباس‌های معمولی و مندرس را می‌پوشند، در داخل خانه مقید به پاکیزگی و نظافت نیستند، آرایش و زینت نمی‌کنند، با موهای ژولیده و لباسهای به اصطلاح، خانه‌داری در منزل می‌گردند، لباس‌های لکه‌دار و جوراب‌های پاره را در خانه می‌پوشند، در صورتی که باید کار بر عکس باشد. زن باید در خانه و برای شوهرش آرایش و دلبری کند، باید برای شوهرش که شریک زندگی و یار و مونس دائمی و پدر فرزندانش می‌باشد زینت و دلربایی کند، باید دلش را به دست آورد تا دلبران کوچه و خیابان نتوانند در دلش جا باز کنند، دیگران چه ارزشی دارند که بریشان آرایش و زینت کند؟ ! حیف نیست زن آرایش وزیبایی خویش را در مقابل چشم چرانی بیگانگان قرار دهد و برای جوانان‌و بانوان اشکالاتی به وجود آورد؟

پیغمبر اسلام (ص) فرمود: «هر زنیکه خودش را خوشبو کند و از منزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمت خدا دور خواهد بود (8)» .

رسول خدا فرمود: «بهترین زنان شما زنی است که مطیع شوهرش باشد. برای او آرایش کند ولی زینتش را برای بیگانگان ظاهر نسازد. وبدترین زنان شما زنی است که در غیاب شوهرش زینت کند (9)» .

خانم گرامی، بدست آوردن دل یک مرد آن هم برای همیشه کار ساده‌ای نیست. پیش خود نگو: او که مرا دوست دارد پس چه احتیاجی دارم به سر و وضع خودم برسم و برای‌اش دلربایی کنم؟ باید عشق او را برای همیشه نگهداری کنی.

یقین بدان که شوهرت دوست دارد همیشه تمیز و مرتب و زیبا باشی و لو به زبان نیاورد، اگر بر طبق خواسته‌های باطنی او رفتار نکنی و در منزل به خودت نرسی ممکن است در خارج منزل چشمش به زنان تمیز آرایش کرده بیفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد، وقتی خانم‌های تمیز و مرتب را دید و آن‌ها را با سر و وضع کثیف و نامرتب تو مقایسه کرد خیال می‌کند فرشتگانی هستند که از آسمان نازل شده‌اند! تو هم در خانه برای‌اش آرایش کن و لباس خوب بپوش و دلبری و طنازی کن تا بفهمد که تو از آن‌ها کمتر نیستی بلکه بهتر و زیباتر هستی، در آن صورت می‌توانی به دوام عشق او امیدوار باشی و برای همیشه دلش را مسخر گردانی.

به نامه یک شوهر توجه فرمایید:

«خانم بنده در خانه با خدمتکارمان قابل تشخیص نیست. به خدا گاهی اوقات فکر می‌کنم ای کاش یکی از این لباس‌های قشنگ و مامانی راکه برای محیط کار و مهمانی دوخته در خانه می‌پوشید و دست از سر، این بلوزهای کهنه و دامن‌های گشاد برمیداشت. چند بار به او گفتم: عزیزم لااقل روزهای جمعه و تعطیل یک دست از آن لباس‌های قشنگ را بپوش.

با ترشرویی گفت: من در مقابل تو یا بچه‌ام مقید نیستم. اما اگر یک روز سر و وضعم نامرتب باشد جلو همکارهایم خجالت می‌کشم (10)» .

ممکن است بگویید: در منزل زیبا گشتن با شغل خانه‌داری وآشپزی سازگار نیست، لیکن اگر ارزش این عمل را بدانید به طور حتم می‌توانید این مشکل را حل کنید. چه مانع دارد برای انجام کارهای خانه لباس مخصوصی داشته باشید که در موقع کار از آن استفاده کنید لیکن وقتی از کار فارغ شدید و وقت آن رسیده که شوهرتان به منزل بیاید بدنتان را تمیز کنید، موها را شانه بزنید، لباس‌هایتان را تغییر دهید، و مرتب و منظم در انتظار او باشید.

حضرت باقر علیه السلام فرمود: «بر زن لازم است خودش را خوشبو کند، بهترین لباس‌هایش را بپوشد، به بهترین وجه زینت کند و با چنین وضعی صبح و شب با شوهرش ملاقات کند (11)» .

امام صادق علیه السلام فرمود: «زن نباید آرایش و زینت را ترک کند گر چه به یک گلوبند باشد، نباید دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه به کمی از حنا باشد، حتی زن‌های پیر هم نباید زینت و آرایش را ترک نمایند (12)» .

پی‌نوشت‌ها

1-بحار ج 57 ص 218

2-اطلاعات 27 آبان 1350

3-اطلاعات هفتگی شماره 1628.

4-اطلاعات 9 آذر ماه 1348

5-اطلاعات 12 اردیبهشت 1349

6-اطلاعات 13 اردیبهشت 1349

7-بحار جلد 103 ص 235

8-بحار ج 103 ص 247.

9-بحار ج 103 ص 235

10-اطلاعات 3 اسفند ماه 1351.

11-بحار ج 103 ص 228.

12-شافی ج 2 ص 138.

برای‌اش مادری کن

انسان در مواقع گرفتاری و بیماری احتیاج به پرستار و غمخوار دارد، دلش می‌خواهد کسی با وی همدردی کند، به وسیله نوازش و دلجویی دردهایش را تسکین دهد. به وسیله دلداری‌ها و تقویت‌های روحی اعصابش را آرامش بخشد، مردها همان کودکان سابق هستند که بزرگ شده‌اند، هنوز هم احتیاج به نوازش‌ها و محبت‌های مادر دارند، مرد وقتی با زنی پیمان زناشویی بست انتظار دارد که در مواقع گرفتاری و بیماری درست مانند یک مادر مهربان از وی پرستاری و دلجویی کند.

خانم محترم، اگر شوهرت مریض شد بیش از سابق مهربانی کن، اظهار همدردی و تاسف کن، چنان وانمود کن که از بیماری او شدیدا ناراحت هستی، دلدارش بده، اسباب استراحت را برای‌اش فراهم ساز، بچه‌ها را ساکت کن تا اعصابش آرام گردد، اگر احتیاج به دکتر و دارو دارد وسیله‌اش را فراهم ساز، هر غذایی را که میل دارد و برای‌اش خوبست فورا تهیه کن، دم به دم از او احوالپرسی و دلجویی کن، سعی کن هر چه بیشتر درکنار بسترش بنشینی، اگر از شدت درد خوابش نمی‌برد سعی کن تا می‌توانی بیدار بمان، وقتی بخواب رفتی گاهی که بیدار می‌شوی سری به او بزن و اگر خواب نیست احوالپرسی کن، اگر شب را به بیخوابی گذرانده بامداد اظهار ناراحتی کن، در روز اتاق را خلوت کن شاید خوابش ببرد، نوازش‌ها و دلسوزی‌های تو دردهایش را تسکین می‌دهد و در بهبودی‌اش کمک می‌کند، به علاوه، این قبیل کارها را از علائم وفا و صمیمیت و محبت حقیقی می‌شمار، در نتیجه، به زندگی دلگرم می‌شود، نسبت‌به تو علاقه بیشتری پیدا می‌کند، اگر مریض شدی همین عمل را نسبت به تو انجام می‌دهد. آری این عمل یک نوع شوهرداری است و رسول خدا فرمود:

«جهاد زن اینست که خوب شوهرداری کند (1)» .

راز نگهدار باش   

معمولا خانم‌ها میل دارند از اسرار و رموز شوهرشان با اطلاع شوند، می‌خواهند از وضع کسب، مقدار درآمد، موجودی، اسرار کسبی، تصمیمات آینده‌اش با خبر شوند. و به طور خلاصه از شوهرشان انتظار دارند که تمام اسرارش را در اختیار آن‌ها بگذارد و چیزی را پنهان نکند، بر عکس اکثر مردها هم حاضر نیستند تمام اسرارشان را در اختیار همسرشان قرار دهند، و همین موضوع گاهی سبب دلخوری و حتی بدبینی می‌شود.

خانم شکایت می‌کند که شوهرم به من اعتماد ندارد، اسرارش را از من مخفی می‌کند، با من یک رنگ و صریح نیست، گویا سر و سری دارد.

نمی‌گذارد نامه‌هایش را بخوانم، درآمد و مقدار موجودی خودش را به من نمی‌گوید، با من درد دل نمی‌کند، در جواب سؤال‌های من طفره می‌رود و حتی گاهی دروغ می‌گوید، اتفاقا مردها هم بی‌میل نیستند که اسرار و رموز زندگی‌شان را در اختیار همسرشان قرار دهند. لیکن عذرشان اینست که زن‌ها راز نگهدار نیستند، دهانشان در و دروازه ندارد، ظرفیت ندارند مطلبی را به طور کلی کتمان کنند، هر چه را شنیدند فورا برای دیگران بازگو می‌کنند، با اندک بهانه‌ای ممکن است اسرار انسان را فاش کنند و اسباب دردسر او را فراهم سازند. اگر کسی بخواهد اسرار انسان را کشف کند به آسانی می‌تواند همسرش را فریب داده به وسیله او به مقصد خویش نائل گردد، ممکن است بعض خانم‌ها از دانستن مطالب سری سوء استفاده نمایند و حتی آن‌ها را اسباب نفوذ در شوهر قرار داده در صورت عدم تمکین اسباب گرفتاری او را فراهم سازند.

البته عذر مردها تا حدودی موجه است، زن‌ها زودتر از مردها تحت تاثیر عواطف و احساسات قرار می‌گیرند، معمولا احساساتشان بر تعقلشان غلبه دارد، وقتی عصبانی شوند خویشتن داری بریشان دشوار است، در آن مواقع ممکن است از دانستن اسرار سوء استفاده نموده اسباب گرفتاری مرد را فراهم سازند. شاید خوانندگان از این قبیل حوادث زیاد سراغ داشته باشند لیکن از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:

«زنی بنام … راز شوهرش را فاش کرد و او محکوم به یک سال زندان شد، خانم می‌گوید: من شوهرم را از جان و دل دوست دارم ولی اخیرا به من کم محبت شده بود، این کار را کردم تا از این به بعد بیشتر دوستم بدارد، این خانم گردنبند گران قیمت خواسته بود ولی … زیر بار نرفت. او هم تقلب در ازدواجشان را فاش کرد تا به زندان بیفتد (2)» .

بنابراین اگر زن میل داشته باشد که شوهرش کاملا یک رنگ بوده چیزی را از او مخفی نکند باید به قدری راز نگهدار و با احتیاط باشد که بدون اجازه شوهرش برای هیچکس و در هیچ حال چیزی را نقل نکند، حتی برای خویشان و دوستان صمیمی خودش اسرار شوهرش را فاش نکند، در راز نگهداری این مقدار کافی نیست که اسرارش را به دیگری بگوید و سفارش کند به کسی نگو، زیرا او هم به طور حتم دوستانی دارد، ممکن است اسرار شما را در اختیار آن‌ها قرار دهد و سفارش کند به کسی نگویید، یک وقت انسان متوجه می‌شود که اسرارش فاش شده است.

بنابراین شخص عاقل اسرارش را به احدی نمی‌گوید.

حضرت علی علیه السلام فرمود: «سینه عاقل صندوق اسرارش می‌باشد (3)» .

علی علیه السلام فرمود: «خوبی‌های دنیا و آخرت در دو چیز جمع است: راز نگهداری و دوستی با خوبان، و تمام بدی‌ها در دو چیز جمع شده:

فاش کردن اسرار و دوستی با اشرار» (4).

مدیریت او را بپذیر

هر مؤسسه یا اداره یا کارخانه یا کارگاه و بالاخره هر تشکیلات اجتماعی احتیاج به یک مدیر مسئول دارد. گر چه باید بین افراد آن مؤسسه تعاون و همکاری وجود داشته باشد لیکن به هر حال بدون مدیر به خوبی اداره نخواهد شد. اداره یک منزل یقینا از اداره هر مؤسسه‌ای دشوارتر وبا ارزش‌تر است و احتیاج بیشتری به مدیر دارد.

در این جهت تردید نیست که باید در بین اعضای یک خانواده تفاهم کامل و تعاون و همکاری وجود داشته باشد لیکن وجود یک سرپرست عاقل و با تدبیر هم بریشان ضرورت دارد، هر خانه‌ای که یک مدیر با تدبیر و نافذ الکلمه‌ای نداشته باشد به طور حتم اوضاع منظم ورضایت بخشی نخواهد داشت، سرپرستی خانه یا باید به عهده مرد باشد و زن‌از او اطاعت کند، یا به عهده زن باشد و مرد فرمانبرداری کند، لیکن از آنجا که اینکار غالبا از مردها بهتر ساخته است چون تعقلاتشان بر احساساتشان غلبه دارد خداوند حکیم این مسؤولیت بزرگ را بر دوش او نهاده در قرآن شریف می‌فرماید:

«مردان سرپرست زنانند، زیرا خدا بعض افراد را بر بعض دیگر برتری داده است و برای اینکه از مال‌های خویش خرج کرده‌اند. پس زنان شایسته فرمانبردارند (5)» .

بنابراین صلاح خانواده در اینست که مرد را به عنوان بزرگ وسرپرست خانواده بشناسند و با نظر و صلاحدید او کار کنند، این موضوع بدان معنا نیست که مقام زن کوچک شده باشد بلکه حفظ نظم و انضباط منزل چنین اقتضائی را دارد، اگر خانم‌ها احساسات خام و تعصب‌های بی‌جا را کنار بگذارند وجدان خودشان نیز بدین موضوع قضاوت می‌کند.

خانم … می‌گوید: ما در ایران رسم خوبی داشتیم که متاسفانه به تدریج خلل یافته است. سنت این بود که همیشه مرد در خانواده ایرانی رئیس خانواده بود ولی امروز وضع منزل متزلزل شده و خانواده در مورد انتخاب رئیس سرگردان مانده است. ولی بهتر است زن امروزی که در بسیاری از موارد اجتماعی حقی برابر با مرد یافته است در خانه مرد را به عنوان رئیس قبول داشته باشد … باید به همه کسانی که می‌خواهند ازدواج کنند این فکر قدیمی توصیه شود که وقتی قدم به خانه بخت می‌گذارند بالباس عروسی وارد خانه شوهر شوند و با کفن خارج شوند (6)» .

البته این مطلب هست که گرفتاری‌های زندگی و مشاغل روزانه مرد غالبا اجازه نمی‌دهد که در تمام امور خانواده دخالت کند و در واقع می‌توان گفت که قسمت عمده کارها عملا در اختیار کدبانوی خانه است و اکثریت قریب به اتفاق کارها بر طبق میل و اراده او انجام می‌گیرد لیکن به هر حال حق حاکمیت و سرپرستی مرد باید محترم شمرده شود. اگر در جایی اظهار عقیده و دخالت کرد و لو در امور جزئی خانه‌داری باشد نباید در مقابل پیشنهادش استقامت به خرج داد و بدینوسیله حق حاکمیت او را مورد انکار قرار داد، و الا به شخصیتش لطمه وارد شده خودش را مسلوب الاراده‌و همسرش را یک زن بی‌ادب و حق نشناس و لجباز حساب می‌کند، از زندگی دلسرد و به همسرش کم علاقه می‌شود. چون شخصیتش جریحه‌دار شده ممکن است در صدد تلافی و انتقام بر آید و حتی در مقابل خواسته‌های به جا و معقول همسرش سر سختی نشان دهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «زن خوب به حرف شوهرش گوش می‌دهد و مطابق دستوراتش عمل می‌کند» (7)

زنی از رسول خدا پرسید: «زن نسبت‌به شوهرش چه وظیفه‌ای دارد؟ فرمود: باید از وی اطاعت کند و از فرمانش تخلف ننماید (8)» .

پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «بدترین زن‌ها زن لجباز ویک دنده است (9)» .

رسول خدا فرمود: «بدترین زن‌ها کسانی هستند که هم نازا و هم کثیف و لجباز و نافرمان باشند (10)» .

خانم گرامی، شوهرت را به عنوان بزرگ و سرپرست خانواده بپذیر، با نظر و مشورت وی کارها را انجام بده، از دستوراتش تخلف نکن، اگر در کاری دخالت کرد در مقابلش سرسختی نشان نده، و لو اینکه از امور خانه‌داری باشد که تو بهتر از آن اطلاع داری، شوهرت را عملا یک فرد مسلوب الاختیار قرار نده، بگذار گاه گاه در کارها دخالت کند و بدین ریاست صوری دلخوش باشد، موضوع ریاست او را عملا به فرزندانت نشان بده، به آن‌ها تذکر بده در کارها از پدرشان اجازه بگیرند واز فرمانش تخلف ننمایند. از کودکی آن‌ها را بدین رفتار عادت بده تا حرف شنو و فرمانبردار و با ادب بار آیند، و احترام تو و شوهرت محفوظ بماند.

در سختی‌ها سازگار باش

دنیا برای هیچکس یکسره نمی‌رود، و چرخ روزگار همیشه بر طبق دلخواه نمی‌چرخد، زندگی هزاران نشیب و فراز دارد، ممکن است انسان به بیماری سختی مبتلا شود، ممکن است بیکار و خانه‌نشین گردد، ممکن است مال و ثروتش را از دست داده تهیدست شود، و صدها از این قبیل‌حوادث که برای همه کس امکان وقوع دارد.

زن و شوهری که دست‌بیعت را به هم داده پیمان زناشویی را امضا می‌کنند بدان منظور است که در همه حال با هم و یار و غمخوار همدیگر باشند، باید پیمان زناشویی چنان استوار و رشته الفت و محبت به قدری نیرومند باشد که در همه حال بر سر عهد و پیمان خویش باقی بمانند، در خوشی و ناخوشی با هم باشند، در بیماری و سلامتی، در حال وسعت وتنگدستی با هم باشند.

خانم محترم، اگر روزگار با شوهرت نساخت و تهیدست شد مبادا غمی بر غم‌هایش بیفزایی و بنای ایراد و ناسازگاری را بگذاری. اگر به بیماری سختی مبتلا شد و مدتی در خانه یا بیمارستان بستری گشت رسم وفاداری و انسانیت چنان است که مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت نموده با کمال صفا از وی پرستاری کنی، از پرستاری و خرج کردن دریغ نکن، اگر شوهرت ندارد لیکن تو داری باز هم از اموال خودت برای بهبود او خرج کن، اگر تو مریض می‌شدی او تا قدرت داشت از مال خودش برای معالجه تو صرف می‌کرد تا بهبود حاصل کنی، اکنون که او ندارد لیکن تو داری آیین وفاداری و عاطفه اقتضا دارد که اموالت را در راه او صرف کنی، اگر در این موقعیت حساس به دادش نرسیدی تو را یک زن بی‌وفا و خودخواهی می‌شمارد که مال دنیا را بر وجود شوهر ترجیح می‌دهد، در اینصورت مهر و علاقه‌اش نسبت‌به تو کم می‌شود، و حتی ممکن است به قدری دلسرد شود که تو را لائق مقام همسری ندانسته طلاق را ترجیح دهد.

به داستان زیر توجه فرمایید:

«مردی … به دادگستری آمده بود تا همسرش را طلاق گوید. اظهار داشت: بیمار بودم دکتر گفته بود باید تحت عمل جراحی قرار گیرم. از زنم خواستم پس‌انداز خود را به عنوان وام در اختیارم بگذارد حاضر نشد و از خانه من قهر کرد. ناچار در یک بیمارستان دولتی تحت عمل جراحی قرار گرفتم و اینک که بهبود یافته‌ام محال است با او زندگی کنم. چون پول را بر من ترجیح داد و چنین زنی را نمی‌توان یک همسر نامید (11)» .

هر فرد با وجدانی تصدیق می‌کند که حق با مرد مذکور بوده است.

چنین زن خودخواهی که در یک چنین موقعیت حساسی که جان شوهرش در معرض خطر بوده حاضر نشده پس‌انداز خویش را برای نجات شوهرش خرج کند، او را رها کرده و به خانه پدرش رفته لایق مقام محترم همسری نیست.

خانم محترم، مواظب باش در چنین مواقعی انسانیت و عاطفه را ازدست ندهی، اگر شوهرت به بیماری سختی مبتلا شد که تا آخر عمر دامنگیر اوست یا به زندان محکوم شد مبادا با زور قانون طلاق بگیری و او و فرزندانت را تنها و بی‌سرپرست رها کرده کنار بکشی، آیا وجدانت راضی می‌شود که شوهر بیچاره‌ات را که در ایام خوشی با هم بوده‌اید اکنون که درمانده گشته تنها رها کرده بروی؟ از کجا که خودت چند روز دیگر به همین بلیه گرفتار نشوی؟ بر فرض اینکه طلاق گرفتی و شوهری هم پیدا کردی از کجا که برای‌ات بهتر بشود؟ دست از خودخواهی و هوسبازی بردار. از خود گذشتگی و فداکاری به خرج بده، عاطفه و وجدان داشته باش، برای رضای خدا و برای حفظ حیثیت و شرافت خودت با شوهر وفرزندانت به هر حال بساز، بردباری و صبر داشته باش، فرزندانت راخوب تربیت کن و عملا به آن‌ها درس فداکاری و سازگاری بیاموز، ومطمئن باش که در دنیا و آخرت بهترین پاداش را خواهی داشت، زیرا این عمل تو بهترین مصداق شوهرداری است که در ردیف جهاد قرار داده شده‌است.

پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «جهاد زن در این است که خوب شوهرداری کند (12)» .

قهر نکن

معمول بعض زن‌ها اینست که وقتی از دست شوهرشان ناراحت شدند قهر می‌کنند، صورتشان را در هم کشیده حرف نمی‌زنند. در گوشه‌ای نشسته دست به هیچ کاری نمی‌زنند. غذا نمی‌خورند، بچه‌ها را می‌زنند، یواش یواش غرولند می‌کنند. به عقیده آن‌ها قهر و دعوا بهترین وسیله‌ای است که می‌توان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت، لیکن برنامه مذکور نه تنها شوهر را تنبیه نمی‌کند بلکه ممکن است عواقب بسیار بدی رادر برداشته باشد، زیرا ممکن است شوهرت نیز مقابله به مثل نموده قهر کند، در اینصورت تا چند روز باید با حالت ناراحتی زندگی کنید، تو غر بزنی او غر بزند، تو اوقات تلخی کنی او اوقات تلخی کند، تو حرف نزنی‌او حرف نزند، تا بالاخره خسته شوید و به وساطت یکی از خویشان یا دوستان یا با یک بهانه دیگر با هم آشتی کنید، اما این آخرین قهر و دعوای شما نیست بلکه طولی نمی‌کشد که باز از دست شوهرت ناراحت می‌شوی وقهر و دعوا شروع می‌شود یعنی یک عمر را باید با حالت قهر و دعوا و کینه و کدورت زندگی نمایید، بدینوسیله هم خودتان را بدبخت خواهید کرد هم فرزندان بی‌گناهتان را به بدبختی و سیه روزی خواهید انداخت.

اکثر جوانانی که از خانه و زندگی فرار می‌کنند و در دام‌های رنگارنگ فساد واقع می‌شوند از فرزندان همین خانواده‌ها هستند.

از باب نمونه به داستان‌های زیر توجه فرمایید:

«جوانی بنام … گفت: پدر و مادرم هر روز با یکدیگر دعوا می‌کنند، و هر کدام از آنها به خانه یکی از بستگانشان می‌روند، من نیز ناچار در کوچه و خیابان سرگردان می‌شوم. کم کم گول دیگران را خوردم و به دزدی دست زدم» .

دختر ده ساله‌ای بنام … به مددکاران اجتماعی گفت: درست به یادم نیست ولی همین قدر میدانم که یک شب پدر و مادرم دعوایشان شد. روز بعد مادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه‌ام سپرد. مدتی نزد عمه‌ام بودم تا این پیره زن مرا از عمه‌ام گرفت و به تهران آورد. چند سالی است نزد او نگهداری می‌شوم. آن قدر رنج می‌برم که دیگر نمی‌خواهم به خانه‌اش بروم.

خانم آموزگار گفت: امسال هم مثل همیشه سال تحصیلی آغاز شد و دبستان … از عده‌ای از دانش آموزان نام نویسی کرد … این دختر هم یکی از آن‌ها بود. سال تحصیلی به آرامی می‌گذشت و شاگردان مشغول تحصیل بودند.

ولی … در کلاس آرام نبود و نمی‌توانست درس بخواند. دائم مانند اشخاص مریض سرش را میان دست‌ها می‌گذاشت و به فکر فرو می‌رفت. حتی چند روز بعد از ظهر که مدرسه تعطیل شد در گوشه‌ای از حیاط نشست هر چه اصرار کردیم به خانه برود قبول نکرد. پریروز هم این صحنه تکرار شد. به آرامی علت به خانه نرفتن او را پرسیدم. گفت: نزد پیر زنی به نام …

نگهداری می‌شوم. مرا اذیت می‌کند. دیگر نمی‌خواهم به خانه باز گردم.

پرسیدم پدر و مادرت کجا هستند؟ چند دقیقه گریست سپس گفت آن‌ها از هم جدا شدند. و من به دست این پیره زن افتادم» (13)

ممکن است شوهرت در مقابل قهرهای تو عکس العمل شدیدتری نشان داده به ناسزاگوئی و کتک کاری برسد. آنگاه تو ناچار شوی به عنوان قهر به خانه پدرت بروی و شکایت او را نزد آن‌ها ببری. و با دخالت آن‌ها اختلافات شما شدیدتر و عمیق‌تر گردد، ممکن است شوهرت از این قهر و دعواهای متوالی به ستوه آید و جدایی را بر این زندگی کثیف ترجیح بدهد.

در اینصورت هم شوهرت را بدبخت کرده‌ای هم خودت را لیکن به طور حتم تو بیشتر از او متضرر خواهی شد، شاید ناچار شوی تا آخر عمر تنها بمانی یا سر بار پدر و مادرت گردی. حتما بعدا پشیمان خواهی شد لیکن پشیمانی سودی ندارد.

«زنی می‌گفت: با جوانی ازدواج کردم اما زندگی ما دیری نپایید. نه من از رموز شوهرداری اطلاع داشتم، نه او راه و رسم زن داری را می‌دانست، دائما با هم کشمکش داشتیم، یک هفته من قهر می‌کردم و هفته بعد او، فقط جمعه‌ها با پا در میانی بستگان با هم آشتی می‌کردیم، این قهر وآشتی‌ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد، و به تدریج به فکر پیدا کردن همسر دیگری افتاد، من هم به علت کمی سن اهمیتی به طلاق نمی‌دادم و حاضر به تجدید نظر در رفتارم نبودم، از هم جدا شدیم، اطاقی برای خودم اجاره کردم و به تنهایی زندگی می‌کردم، خیلی زود متوجه خطرات شدم، اغلب کسانی که با هم آشنا می‌شدیم در صدد اغفالم بودند، تصمیم گرفتم با شوهرم آشتی کنم، به خانه‌اش رفتم. در آنجا با خانمی روبرو شدم که خود را همسر او معرفی نمود، با چشم گریان به اطاقم بازگشتم» (14)

«زن جوان 22 ساله‌ای که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و به‌منزل پدرش رفته بود شب عروسی خواهرش دست به خودکشی زد» (15).

بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه ممکن است صدها گرفتاری و دردسر به وجود آورد.

خانم محترم، از قهر و دعوا جدا اجتناب کن، اگر از شوهرت عقده‌ای داشتی قدری صبر کن تا حواست جمع شود، آنگاه با نرمی وملایمت موضوع ناراحتی خودت را با شوهرت در میان بگذار، مثلا با زبان خوش نه به عنوان اعتراض بگو: تو در فلان مجلس به من توهین کردی، یا فلان حرف را به من زدی، یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردی، آیا سزاوار است نسبت‌به من اینقدر کم لطف باشی؟ با این قبیل حرف‌ها هم عقده‌ات حل می‌شود، هم شوهرت تنبیه می‌گردد. و به طور حتم در صدد تلافی بر خواهد آمد. تو را یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگی می‌شناسد وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبی خواهد گذاشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر گاه دو نفر مسلمان با هم قهر کنند و تا سه روز صلح نکنند از اسلام خارج خواهند شد و در بینشان ولایتی باقی نخواهد ماند. پس هر کدام از آن‌ها که در صلح پیش قدم شود در قیامت زودتر به بهشت خواهد رفت» . (16)

پی‌نوشت‌ها

1-بحار ج 103 ص 247

2-اطلاعات 19 دیماه 1350

3-بحار ج 75 ص 71

4-بحار ج 74 ص 178

5-سوره نساء آیه 34 الرجال قوامون علی النساء به ما فضل الله بعضهم علی بعض‌و به ما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات.

6-اطلاعات 17 مرداد ماه 1351.

7-بحار ج 103 ص 235

8-بحار ج 103 ص 248

9-مستدرک ج 2 ص 532.

10-شافی ج 2 ص 129.

11-اطلاعات 25 آذر ماه 1350.

12-بحار ج 103 ص 247

13-اطلاعات 28 مهر ماه 1348.

14-اطلاعات 8 آذر ماه 1350.

15-اطلاعات 17 اسفند ماه 1348.

16-بحار ج 75 ص 186.