بارداری و زایمان
دوران بارداری، دوران بسیار حساس و سرنوشتسازی است.
وضع تغذیه مادر و حالات روانی و حرکات جسمانی او، هم نسبتبه آیندهخودش اثر دارد هم برای کودکی که در رحم او پرورش مییابد تاثیر فراوانی دارد. سلامتیا بیماری، نیرومندی یا ناتوانی، زشتی یا زیبایی، خوش اخلاقی یا بد اخلاقی، مقدار هوش و فهم کودک، در همین زمان و در رحم مادر پایهگذاری میشود. یکی از دانشمندان مینویسد: والدین طفلمیتوانند او را در کاخی از سلامت مزاج نشو و نما دهند یا در بیغولهایخراب و نمناک بپرورانند. و مسلم است که چنین مکانی در خور زیستنروح جاودان بشری نیست. به همین جهت، پدر و مادر بزرگترینمسؤولیتها را در مقابل بشریتبه عهده دارند
بنابراین دوران بارداری را نمیتوان یک زمان عادی محسوبداشت و نسبتبه آن بیتفاوت بود. بلکه با شروع این دوران مسؤولیتبسیار سنگینی بر عهده پدر و مادر خواهد افتاد. که اگر اندکی غفلت کنند با مشکلات صعب العلاج یا غیر قابل جبرانی مواجه خواهند شد. در اینجا تذکر چند مطلب ضرورت دارد.
1-برنامه غذائی-کودکی که در رحم مادر زندگی میکند از خونمادر تغذیه مینماید و رشد میکند. بنابراین غذای مادر باید آن چنان غنی وکامل باشد که از یک طرف احتیاجات غذایی خودش را تامین کند و بتواند صحیح و سالم به زندگی خویش ادامه دهد، و از طرف دیگر مواد غذائی ومصالحی را که برای پرورش جسم و جان کودک ضرورت دارد در اختیارش قرار دهد تا بتواند به خوبی و تندرستی پرورش یابد. بنابراینبرنامه غذائی یک خانم آبستن باید کاملا حساب شده و دقیق باشد. زیرا فقدان یا کمبود بعض مواد غذائی، مانند انواع مختلف ویتامینها و مواد معدنی و آلی و پروتئینها و چربیها و مواد قندی و نشاستهای، هم نسبتبهسلامت مادر لطمه وارد میسازد هم کودکی که از خون مادر تغذیه مینماید.
امام صادق علیه السلام در حدیثی میفرماید: غذای کودک در رحممادر، از آنچه مادر میخورد و میآشامد تامین میشود
در اینجا مشکل دیگری هم وجود دارد که اکثر خانمها در تمامدوران بارداری یا در اکثر آن، از یک مزاج عادی و معمولی برخوردار نیستند. بلکه نسبتبه بعض غذاها تنفر پیدا میکنند (ویار) و بهر حال کمخوراکتر میشوند، در صورتیکه نیاز غذایی آنها بیشتر است. و بهمینجهتباید غذاهایی را میل کنند که در عین حال که از لحاظ مواد مختلفغذایی غنی است، حجم کمتری هم داشته باشد. و تنظیم چنین برنامهغذایی کار دشواری استبالاخص برای افراد کم بضاعت و کم اطلاع از خواص و آثار غذاها و بهداشت عمومی. در اینجاست که مسؤولیتبسیار سنگینی بر عهده پدر کودک نهاده میشود. اوست که باید به مقدار توانخویش تلاش کند و برای همسر باردارش و کودکی را که در رحم پرورشمیدهد برنامه غذایی مناسب و حساب شدهای را تهیه و در اختیارش قراردهد. و اگر در انجام این مسؤولیتبزرگ کوتاهی کند هم به سلامت آیندههمسرش و هم سلامت کودکش لطمه وارد خواهد شد، که در همین دنیانتیجهاش را خواهد دید و هم در جهان آخرت مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت.
2-آرامش فکری-زن در زمان بارداری نیاز شدیدی به آرامشفکری و عشق و علاقه به زندگی دارد. زیرا اعصاب راحت و آرامش فکر و شوق و علاقه به زندگی، هم در سلامتخودش تاثیر دارد هم در جسم وروان کودکی که در رحم پرورش مییابد تاثیر بسزایی خواهد داشت.
و تهیه و تامین چنین محیط امن و با آرامشی نیز بر عهده شوهر است. شوهر همیشه باید با محبتها و نوازشها و دلجویی هایش دل همسرشرا گرم و آرام نگهدارد لیکن در زمان بارداری باید این برنامه را دو چندانکند. رفتار شوهر باید آن چنان باشد که همسرش از حادثه جدید احساسغرور و شادمانی کند و بر خویشتن ببالد که مسؤولیت پرورش یک انسانخوب و سالم بر عهدهاش نهاده شده است. و به خوبی دریابد که شوهرش به اتمام وجود او را دوست دارد و به فرزندش نیز کاملا علاقهمند میباشد.
3-خودداری از حرکات شدید-زن در زمان بارداری نیاز بهاستراحت و اجتناب از کارهای سنگین و دشوار دارد. حمل اشیاء سنگینو حرکتهای تند میتواند برای سلامتخودش و کودکش زیانهای غیر قابلجبرانی را ببار آورد. خانمهای باردار باید کاملا به این نکته توجه داشته باشند. شوهران نیز وظیفه دارند که به همسران باردارشان توصیه کنند کهاز حمل اشیاء سنگین و انجام حرکتهای تند جدا اجتناب نمایند و لازماست مردها در این دوران، انجام کارهای سنگین را که برای زندگیضرورت دارد خود متحمل شوند، و به همسرشان اجازه انجام آنها را ندهند.
4-یکی از مشکلات دوران بارداری ترس و اضطرابی است کهخانمها از زایمان دارند. مخصوصا خانمهایی که زایمان اولشان باشد، یا زایمان غیر طبیعی داشته باشند. در این مورد نیز شوهران باید به یاریهمسرانشان بشتابند. به او دلداری و تسلیتبدهند. بگویند: اگر رعایتبهداشت و حفظ الصحه را بکنی زایمان امر چندان دشواری نیست. یکامر طبیعی است که برای همه بانوان واقع شده و میشود. تحمل آن چندانسخت نیست، در عوض یک فرزند خوب و سالم پیدا میکنیم که مایهافتخار ما خواهد بود. من نیز همواره مراقب تو خواهم بود و از هیچگونهکمکی دریغ نخواهم کرد.
5-زایمان-عمل زایمان بر رویهام دشواریهایی را در بر دارد.
غالبا با یک دوره دردهای شدید همراه است. خانمهای باردار غالبا از خطرهای احتمالی و عواقب آن بیمناک اند. بعد از وضع حمل هم یک دورانضعف و نقاهت را باید بگذرانند. گر چه خانمها دوران بارداری و زایمان وشیر دادن را باید تحمل کنند لیکن شوهر نیز در انعقاد نطفه و به وجود آمدنکودک کاملا دخیل بوده است. در واقع پدر و مادر، در به وجود آمدن کودکبطور اشتراک سهیم هستند. گر چه مرکز این موجود جدید رحم مادر می باشد. بنابراین شوهر نیز بر طبق وظیفه وجدانی و انسانی و اسلامیموظف است در موقعیتحساس زایمان به یاری همسرش بشتابد، و سعی و تلاش کند تا عمل زایمان به خوبی انجام بگیرد. اگر نیاز به دکتر و دارو وزایشگاه دارد، وسیلهاش را فراهم سازد. با اظهار محبت دلگرم وامیدوارش سازد. هنگامی که در زایشگاه است مراقب احوال او باشد. وحضورا یا به وسیله تلفن از احوالش جویا شود. بعد از وضع حمل، درصورت امکان فورا به ملاقاتش برود، و اگر ممکن نیست، یکی از خانمهایبستگان را به ملاقاتش بفرستد و از احوالش جویا شود. وقتی میخواهنداو را به منزل بیاورند بهتر ستخودش نیز به همراه باشد. وقتی به منزل آمداسباب و وسایل استراحت او را فراهم سازد. در دوره نقاهت اجازه ندهد به کارهای سنگین و دشوار اقدام نماید. سعی کند به مقدار توان، غذاهایخوب و مقوی برایاش تهیه کند. تا نیروهای از دست داده خود را دوبارهبازیابد و با سلامتی به زندگی و پرورش نوزاد مشغول گردد.
مرد با چنین رفتاری به اخلاق اسلامی عمل کرده و نزد خدا ماجور خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین شما مردی است که با همسرش به خوبی رفتار کند و من از همه شما نسبت به همسرمخوشرفتارتر هستم
و حضرت صادق علیه السلام فرمود: خدا رحمت کند مردی را که رابطه بین خودش و همسرش را نیکو گرداند. زیرا خداوند متعال مرد را اختیاردار و سرپرست او قرار داده است
بعلاوه، بدین وسیله کانون گرم خانواده را گرمتر از سابق نموده وبنیاد ازدواج را استوار میگرداند. در اینصورت خانم چنین مردی نیز محبتها و نوازشها و دلجوئیها و زحمتهای شوهر مهربانش را هیچگاه فراموش نخواهد کرد. و با دلگرمی و امید بیشتری در اداره زندگی تلاشخواهد کرد.
کمک در بچهداری
فرزند ثمره مشترک ازدواج زن و مرد است. هر دو نفر در پیدایشکودک دخالت داشتهاند، و در منافع و زیانهایش نیز شریک میباشند.
بنابراین بچهداری نیز یک وظیفه مشترک زن و شوهر است. نه وظیفه زنتنها. درست است که مادران با میل و رغبت از بچه نگهداری میکنند وامور نظافت و تر و خشک کردن و تغذیه و شیر دادن و دیگر امور مربوط به کودک را از جان و دل میپذیرند. و برای پرستاری و نگهداری او هر گونه رنج و زحمتی را تحمل مینمایند. برای پرستاری از کودک چه شبهائی را تا صبح بیدار میمانند و گریه و جیغ و شیون و نحسیهای او را تحملمیکنند. لیکن شوهر هم نباید فداکاریها و زحمات همسرش را نادیده بگیرد و بگوید: بچهداری وظیفه زن است. و من در این به اره مسؤولیتی ندارم.
وقتی دید بچه آرام نمیگیرد، مادر را با بچه بگذارد و خودش برود در اتاقدیگر راحتبخوابد. نه، برادر! این بچه مشترک بین شما است. پرستاریو نگهداری از او نیز یک وظیفه مشترک است. مگر تو عاطفه و وجداننداری؟ آیا انصاف است که تو بروی در گوشهای استراحت کنی، وهمسرت را در این غوغا تنها بگذاری؟ آیا این رسم زن داری و مهر و صفایخانوادگی است؟ اگر تو روز کار کرده و خسته هستی همسرت نیز در تمامروز به کارهای خانهداری اشتغال داشته و خسته است. اگر تو خوابت میآیداو نیز خوابش میآید. اگر جیغ و شیونهای بچه اعصاب تو را خسته میکند، مادر بیچاره هم همینطور است لیکن جز تحمل چارهای ندارد.
برادرم! انصاف و عاطفه و اخلاق اسلامی و رسم همسرداریاقتضا دارد که در چنین مواقع حساسی در بچهداری همسرت را کمککنی. یا با هم بچه را آرام کنید سپس بخوابید. یا مقداری از شب را تو بخواب و همسرت از بچه پرستاری کند آنگاه تو از بچه پرستاری کن وهمسرت بخوابد. و اگر همسرت در اثر کم خوابی، بعد از نماز صبحاستراحت کرده انتظار نداشته باش مانند دیگر روزها صبحانه را برایاتحاضر کند. چه مانع دارد خودت چای و صبحانه حاضر کنی، خودت میلکنی و بیرون بروی و برای همسرت نیز آماده باشد. وقتی میخواهید بهسفر یا مهمانی بروید ضرورت ندارد که همیشه همسرت بچه را بغل کند، در جاهای مناسب تو این عمل را انجام بده و در این به اره همکاری نمائید. وبطور کلی در همه حال در پرستاری و نگهداری از کودک تعاون و همکاریداشته باشید. رسم زن داری و اخلاق اسلامی چنین است. به زندگی شما صفا و محبت و رونق میدهد.
البته به بانوان نیز توصیه میشود که در این به اره از شوهرانشانانتظارات زیاده از حد نداشته باشند. گرفتاریها و مشکلات کسب و کار وتامین نیازمندیهای زندگی را همواره منظور داشته باشند. و بدانند که مرد در خارج منزل با صدها مشکل روبروست و با اعصاب خسته، و بمنظوراستراحتبمنزل میآید. و انتظار نداشته باشند که وقتی به منزل آمد لباسهایش را در آورد و فورا مشغول بچهداری و امور خانهداری شود. دراین مورد بیش از مقدار ضرورت و در مواقع غیر عادی، توقع کمک نداشته باشند.
زود به منزل بیا
مرد مادامی که زن نگرفته آزاد است. میتواند دیر به خانه بیاید یا زود. اطلاع بدهد کجا میروم یا نه. اما هنگامی که ازدواج کرد خواه ناخواهباید برنامهاش را تغییر دهد و زودتر به منزل بیاید.
باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل زحمت کشیده خانه را مرتب نموده، غذا پخته، لباس شسته، منزل را تمیز کرده اکنون چشم به راه است که شوهرش به منزل بیاید، با هم بنشینند صحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند. بچههایش نیز همین انتظار را دارند. دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوشگذرانی وشبنشینی برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد! !
مگر زنداری فقط به این است که غذا و لباسش را بدهی؟ زن شریک زندگی است نه کلفت بدون مزد و مواجب. به خانه شوهر نیامده که شبانهروز زحمتبکشد و لقمه نانی بخورد. بلکه بدان امید آمده که انیس وهمنشین دائم داشته باشد.
بعض مردها واقعا انصاف و عاطفه و شعور ندارند. زن پاکدامن وعفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه میگذارند و شب تا به سحر دنبال عیاشی و ولگردی میروند.
پولهایی را که باید در خانه خرج کنند در خارج منزل بیهوده تلفمیکنند. این بیچارهها هنوز لذت انس و محبت را درک نکردهاند کهعیاشیهای کثیف را خوشگذرانی میشمارند. هیچ فکر نمیکنند که با اینرفتار آبرو و حیثیتخویش را از دست میدهند. و در نزد مردم، افرادیهوسباز و سبک مغز معرفی میشوند. خودشان را بدبخت و بیچاره و زن و فرزندشان را بدبختتر میگردانند. کاری میکنند که همسرانشان از درد ناچاری تقاضای طلاق و جدایی میکنند و کاخ زناشویی را متلاشیمیسازند.
به داستانهای زیر توجه فرمایید:
مردی که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت: در ابتدای ازدواجبه خاطر جوانی و معاشرت با دوستان بد هر شب همسرم … را تنها در خانهمیگذاشتم و برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون میرفتم و نزدیکصبح به خانه میآمدم. همسر جوانم که از رفتار من ناراحتبود عاقبتبستوه آمده طلاق گرفت. ده فرزند داشتیم قرار شد ماهی دو مرتبه آنها را ببینم. مدتی بدین نحو گذشت ولی اکنون مدتی است از من مخفی شدهاند.
برای دیدن فرزندانم خیلی ناراحت هستم.
زنی میگوید: از تنهایی دیگر حوصلهام سر رفته دارم دق میکنم.
شوهرم اصلا به فکر من و تنهایی کشنده من نیست، هر شب تا بعد از نیمهشب در پی تفریح و شادی خودش است.
آقای محترم، تو که دارای زن و بچه هستی دیگر حق نداری مانند سابق بیقید و بند باشی. به فکر آینده خودت و خانوادهات باش. دست از ولگردی و عیاشی بردار. دوستان ناباب را رها کن. از کار که فارغ شدییک سر به خانه بیا. با زن و فرزندانتبنشین، کانون خانوادگی را گرم وبا صفا کن و از لذت انس و محبتبرخوردار شو. ولگردی و شبنشینی بر فرض اینکه سالم و بدون مفسده هم باشد باز به حال تو سودی ندارد وزندگیات را متلاشی میسازد.
باوفا باش
وقتی میان زن و مرد پیمان زناشویی بسته شد زندگی انفرادی آنانبه یک زندگانی مشترک اجتماعی تبدیل میشود. آن پیمان مقدس بدانمعنا است که زن و شوهر قول میدهند که تا آخر عمر با هم باشند. در ادارهزندگی تشریک مساعی کنند. برای رفاه و آسایش همدیگر کوشش نمایند.
یار و مونس و غمخوار هم باشند. در جوانی و پیری، در توانایی و ناتوانی، در موقع سلامت و بیماری، در سختیها و خوشیها، در حال فقر و غنا، در همهحال با هم باشند.
انسانیت و شرافت اقتضا دارد که زن و شوهر تا آخر عمر بدینپیمان مقدس وفادار باشند. و در مشکلات زندگی و حوادث روزگار عهد خویش را فراموش نکنند. دختری که در موقع جوانی و شادابی خواهاندارد دست رد به سینه همه میزند و هستی خویش را تنها در اختیار شوهر قرار میدهد بدان امید که تا آخر عمر در پناه او زندگی کند. رسم مردانگینباشد که در موقع پیری و زوال شادابی همسرش را تنها بگذارد و به فکر تجدید فراش یا ولگردی برآید.
در موقع نداری و تنگدستی با شوهرش میسازد و در خانهاشزحمت میکشد و بخور و نخور میکند بدان امید که زندگی آنانسر و صورتی پیدا کند و تا آخر عمر در رفاه و آسایش باشند، رسم وفا نباشد که مرد وقتی وضع اقتصادی خویش را مرتب دید و ثروتی ذخیره کرد به فکر زن گرفتن بیفتد یا همسرش را در خانه گذاشته دنبال خوشگذرانیبرود.
در موقع سلامت و توانایی بدون مزد و مواجب به اندازه چند کلفتدر خانه شوهر زحمت میکشد بدان امید که به هنگام ناتوانی و بیماری از کمکها و پرستاریها و دلجویی های او برخوردار گردد نه اینکه او را رها کندو به فکر خوشگذرانی خودش باشد.
بعضی مردها واقعا عاطفه و مردانگی ندارند. در موقعی کههمسرشان جوان و شاداب و سالم است از او استفاده میکنند لیکن بعدا اورا رها کرده دنبال خوشگذرانی میروند. یا به بهانههای بسیار پوچ او را طلاق میدهند. به نمونههای زیر توجه فرمایید:
مردی زنش را به بهانه شومی طلاق میدهد. زیرا بعد از عروسی پدر شوهر وفات میکند و دایی او به ورشکست مبتلا میگردد
مردی در بیان علت طلاق زنش میگوید: چه علتی بهتر از اینکه ترا دوست ندارم. با اینکه قبلا به عنوان عشق با او ازدواج نموده بود
.
زنی به نام … علیه شوهرش شکایت کرد که مدتها با بود و نبود شوهرم ساختم و با نهایت تلاش به او خدمت کردم. اما حالا که بیمار شدهاممرا از خانه بیرون کرده میگوید: زن بیمار نمیخواهم
آقای محترم، تو حیوان نیستی که جز خودخواهی و خوردن وشهوترانی چیزی سرش نمیشود. تو انسان هستی. انسان باید وجدان ورحم و عاطفه و از خودگذشتگی داشته باشد.
دختر معصومی به خاطر تو دست از پدر و مادر و تمام خویشان برداشت و جوانی و شادابی و سرمایه عفتخویش را در اختیار تو نهاد.
بهتر از کلفت در خانهات زحمت کشید، با دار و ندار تو ساخت و هر گونهرنج و محرومیتی را تحمل کرد، آیا سزاوار است او را رها کنی و دنبالعیاشی بروی؟ بدین عمل به او ستم میکنی و ستمکار در همین دنیا سزایاعمالش را خواهد دید. اگر تجدید فراش کنی در مقابل چند دقیقه لذت، آسایش روحی و آسودگی خاطر را از دست میدهی. به صدها گرفتاری وفشارهای روحی مبتلا خواهی شد. آبروی خویش را از دست میدهی و در نزد مردم مردی خودخواه و بیعاطفه معرفی خواهی شد.
فرزندانت از این کار رنجیده خاطر میشوند و هر روز به یک جور اسباب مزاحمت و ناراحتی برایات فراهم خواهند ساخت. اگر همسرتبیمار است معالجهاش کن تا سالم شود و از فرزندانش پرستاری کند. اگر هم قابل علاج نیست مردانگی و فداکاری نشان بده و تا زنده است زندیگر نگیر. وجدانت راضی نشود آن بیچاره را آزرده خاطر گردانی. اگر خودت جای او بودی و به بیماری سختی مبتلا میشدی چه انتظاری از او داشتی؟ او هم همین انتظار را از تو دارد.
اگر موقع بیماری تو همسرت بنای ناسازگاری را بگذارد و تقاضایجدایی کند آیا کار خوبی میکند؟ یا اینکه نزد تو و سایرین زن خودخواه وبیوفایی معرفی میشود؟
اگر وفاداری و از خودگذشتگی خوب است تو هم وفادار باش.