تشريع نماز خوف، و نماز شكسته در سفر
«وَ اِذا ضَرَبْتُــمْ فِي الاَْرْضِ فَلَيْــسَ عَلَيْكُــمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُــرُوا مِنَالصَّلوةِ اِنْ خِفْتُـمْ اَنْ يَفْتِنَكُـمُ الَّذيـنَ كَفَـرُوا اِنَّ الْكافِـريـنَ كانُـوا لَكُـمْ عَـدُوّا مُبينـا،»
«و چون به سفر ميرويد و بيم آن داريد كه كفار شما را گرفتار سازند گناهي بر شمــا نيست كه نمــاز را شكسته بخوانيــد، چون كفــار دشمــن آشكار شمايند.» (101/ نساء)
در اين آيات نماز خوف و نماز شكسته در سفر تشريع شده، و منتهي ميشود به
(62) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
ترغيب مؤمنين به اينكه مشركين را تعقيب كنند و در جستجوي آنان باشند، و اين آيات مرتبط و متصل به آيات قبل است، چون گفتيم سخن از نماز خوف دارد، كه مربوط به ميدانهاي جنگاست و سخناز شكستن نمازدر سفرداردكه آن نيز بيارتباط باجنگ نيست.
كلمه قَصْر به معناي نقص و كوتاه كردن نماز است. معنــاي آيــه شــريفه ايــن است كه هر گاه به سفر رفتيد، مانعي از حرج و اِثم
نيست كه چيزي را از نماز كم كنيد.
عبــارت مانعي از حرج و گنــاه نيست ظاهــر در جواز اســت، يعني ميتوانيد نماز را شكستــه بخوانيد و اين ظاهر منافات ندارد كه آيه شريفه در سياق وجوب آمده باشــد. خلاصـه از نظــر سيــاق دلالت بر وجوب كنــد، و از آن استفــاده شــود كه بايــد نمـاز را بشكنيــد، بهطــوري كــه اگــر تمــام بخوانيــد نمــازتــان باطــل است.
علّــت اينكه گفتيم منافات ندارد، اين است كه مقام آيه شريفــه مقام تشريع حكــم
1- به معناي گناه است.
تشريع نماز خوف، و نماز شكسته در سفر (63)
اســت و در آن صــرف كشــف از اينكــه چنيــن حكمــي هســت كافــي اسـت، و لازم نيســت كــه در ايــن مقــام همـه جهــات و خصوصيــات حكــم بيــان شــود.
همچنانكه نظير اين تعبيــر را دربـاره روزه واجـب آورده و فـرمـوده: «وَ اَنْ تَصُومُــوا خَيْــرٌ لَكُـمْ.» (184 / بقره)
«اِنْ خِفْتُمْ اَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا...،»
(101 / نساء) كلمه فتنه هر چند كه معاني بسيار مختلفي دارد، وليكن آنچه از اطلاق آن در قرآن در خصوص كفار و مشركين معهود است، شكنجه است، يعني كشتن و زدن وامثـال اينهـا. قرائنـي هم كـه در كـلام اســت ايـن معنــا را تـأييـد مـيكنـد.
پس معناي آيه اين است كه اگر از كفار ترسيديد كه شما را شكنجه كنند و مورد حمله قرار دهند و به قتل برسانند، ميتوانيد نماز را بـه صـورت نمـاز خـوف بخـوانيد.
ابتداء شكستن نماز براي خوف فتنه و ترس از دشمن تشريع شد، و اين خصوصي
(64) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
بـودن مـورد، منـافـات نــدارد بـا اينكــه بــراي بـار دوم بطـور عمـوم و بــراي همــه سفـرهـاي مشـروع تشــريـع شــود هــر چنــد كــه پــاي خــوف در ميــان نبـاشـد.
آري ،كتاب خدا يك قسم از نماز شكسته را بيان ميكندو سنت رسول اللّه آن را براي همه صــــور، عمومــي ميسازد.
كيـفيــت اداي نمــاز خــوف
«وَ اِذا كُنْتَ فيهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلوةَ فَلْتَقُمْ طآئِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوآا اَسْلِحَتَهُمْ فَاِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طآئِفَةٌ اُخْري لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِكُمْ وَ اَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْمَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِنْ كانَ بِكُمْ اَذيً مِنْ مَطَرٍ اَوْ كُنْتُمْ مَرْضي اَنْ تَضَعُوآا اَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ اِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلْكافِرينَعَذابا مُهينا،»
«و چون خود تو اي پيامبر در بين آنان باشي و بخواهي نماز جماعت بخواني، همه
كيفيت اداي نماز خوف (65)
يكباره به نماز نايستند، بلكه عدهاي از مؤمنين با تو به نماز بايستند و اسلحه خويش برگيرند و چون سجده كردند نماز خود تمام كنند و پشت سر شما بايستند، طايفه دوم كه نماز نخواندهاند بيايند، و با تو نماز بخوانند و حتما اسلحه خويش با خود داشته باشند، چون آنها كه دچار بيماري كفرند، خيلي دوست ميدارند شما از اسلحه و بار و بنه خود غافل شويد و يكباره بر شما بتازند، بله اگر بخاطر باران يا بيماري حمل اسلحه برايتان دشوار بود ميتوانيد اسلحه را زمين بگذاريد، اما به شرطي كه احتياط خود را از دست ندهيد، كه خدا براي كافران عذابي خوار كننده آماده كرده است.» (102 / نساء)
ايـن آيـه شـريفـه كيفيـت نمـاز خوف را بيان ميكند و خطاب را متوجه رسـول خـدا صلياللهعليهوآله مينمايد و او را امام جماعت فـرض مـيكنـد و مـيفـرمـايـد: تـو نمـاز را براي لشكر اقامه ميكني، نيمي از لشكر بــا تــو در نيمـي از نمـاز شـركت ميكننـد و ميروند، نيمي ديگـر به جماعت ميايستنـد.
(66) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
اين در حقيقت از قبيل بيان حكم در قالب مثال است تا بيان بـراي شنــونــده واضحتر شـده، و در عين حـال مختصـرتـر و زيباتر از كار درآيد.
پس مراد از اينكه فرمود:
«اَقَمْتَ لَهُمُالصَّلوةَ،»
خصوص نماز جماعت است، و مراد از جمله:
«فَلْتَقُمْ طآئِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ،»
برخاستن طايفهاي از لشكريان اسلام به نماز با رسول خدا صلياللهعليهوآله بنحو اقتدا است كه اين طايفه مأمورند اسلحه خود را بـا خـود داشتـه باشند، و مراد از اينكه فرمود: «فَاِذا سَجَدُوا...» اين است كه وقتي طايفــه اول سجــده آخر نمــاز را بجــا آوردنــد و نمـاز را تمـام كردنــد، در پشت سر طايفــه ديگــر قــرار بگيرنــد.
و همچنين مراد از جمله:
«وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اَسْلِحَتَهُمْ،»
اين است كه طايفه دوم كه ميخواهند با رسول خدا صلياللهعليهوآله نماز بخوانند، نيز اسلحه خود را با خود داشتـه بــاشنـد.
«وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ...،» اين جمله بيانگر تخفيفي ديگر در كيفيت نماز خوف است، و آن اين است كه گاه ميشود كه يا بخاطر باران و يا بيماري، حمل اسلحه در نماز مشكل
كيفيت اداي نماز خوف (67)
ميشود، ميفرمايد: اگر به اين جهات كه گفته شد از حمل اسلحه ناراحت ميشوند، حرجي بر آنان نيست كه بدون اسلحه نماز بخوانند اما به شرطي كه احتياط داشته باشنــد، و از كفار غفلت نورزند، چون كفار همه اهتمامشان به غافلگير كردن آنان است.
نماز در هيچ حالي ساقط نميشود!
«فَــاِذا قَضَيْتُــمُ الصَّلـوةَ فَـاذْكُـرُوا اللّهَ قِياما وَ قُعُودا وَعَلي جُنُوبِكُمْ فَاِذَا اطْمَـأْنَنْتُـمْ فَاَقيمُوا الصَّلوةَ اِنَالصَّلـوةَ كانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنينَ كِتابا مَوْقُوتا،»
«و چون نماز را تمامكرديد در هرحال چهايستاده و چهنشسته و چهخفته، ـ بهپهلو ـ خدا را بهيادآوريد. ايننماز شكستهمخصوص حالتخوفاست پس همينكه ايمن شديد نماز را تمام بخوانيد، كه نماز واجبي است كه بايد مؤمنين در اوقات معين انجامدهند.»(103/نساء)
آوردن اين سه حال: ايستاده، نشسته، به پهلو يا خفته كنايه است از استمرار ذكر،
(68) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
بطوري كه همه احوال را فرا گيرد. ميفرمايد: وقتي نمازتان تمام شد بطور دائم ودر همه احوال خداي تعالي را بياد آوريد.
«فَاِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَاَقيمُوا الصَّلوةَ،»
مراد به اطمينان استقرار است و چون جمله مورد بحث در مقابل جمله
:«وَاِذا ضَرَبْتُمْ فِي الاَْرْضِ...،»
قرار گرفته، از ظاهر آن بر ميآيد كه مراد به اين استقرار، برگشتن از سفر جنگ به وطن است، سياق هم اين معنـا را تـأييـد ميكنـد، و بنـابـراين مراد به اقـامــه نمـاز در وطـن، نشكستـن آن و تمـام خـوانـدن آن است، زيرا تعبير از نماز خـوف بـه نمـاز شكستـــه اشـارهاي بـه ايــن معنـــا دارد.
در فقيه به سند خود از عبدالرحمان بن ابي عبد اللّه از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فـرمود: رسـول خـدا صلياللهعليهوآله در جنـگ ذاتالـرقـاع بـا اصحاب خـود بـه نماز ايستـاد، بـه ايـن صورت كـه اصحـاب را دو قسمـت كـرد، يـك دستـه را پيـش روي دشمـن قـرار داد و بـا دستـه ديگـر نمـاز خـوانــد.
نماز در هيچ حالي ساقط نميشود! (69)
او تكبير گفت، آنان نيز گفتند، آن جناب حمد و سوره خواند وآنان ساكت بودند، او ركوع كرد، آنان نيز ركوع كردند، او سجده كرد، آنان نيز سجده كردند. سپس رسول خدا صلياللهعليهوآله براي ركعت دوم بپا خاست و ديگر چيزي از حمد و سوره ركعت دوم را نخواند تا اصحاب خودشان حمد و سوره خواندند و ركعت دوم را تمام كردند و به يكديگر سلام دادند، و به طرف لشكريان رفته ودر برابردشمن ايستادند و دسته دوم كه تاكنون در برابر دشمن ايستاده بودند آمدند و پشت سر رسول خدا صلياللهعليهوآله ايستادند، آن جناب تكبير گفت، آنان نيز گفتند و سكوت كردند. رسول خدا صلياللهعليهوآله حمد و سوره خواند و به ركوع رفت، آنان نيز ركوع كردند، آن جناب سجده كرد آنان نيز سجده كردند، آنگاه رسول خدا نشست و تشهد خواند و به ايشان سلام داد.
آنان برخاستند يك ركعت باقيمانده خود را خوانده و در آخر به يكديگر سلام دادند و اين همان نماز خوفي است كه خداي تعالي در آيه شريفه:
«وَ اِذا كُنْتَ فيهِمْفَاَقَمْتَ
(70) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
لَهُــمُالصَّلــوةَ... كِتــابـا مَـوْقُـوتـا،»
پيامبر گراميش را به خواندن آن دستور دادهاست.
امام عليهالسلام سپس فرمود: كسي كه بخواهد نماز مغرب را با جمعي به طريق نماز خوف بخواند، بايد يك ركعت را با طايفه اول بخواند و بايستد تا آنان دو ركعت ديگر را خود بخوانند و سلام دهند و در جاي طايفه دوم قرار بگيرند آنگاه ركعت ديگرش را با طايفه دوم بخـوانـد... تا آخــر حديـث.
و در كتاب فقيه شيخ صدوق عليه الرحمه به سند خود از زراره و محمد بن مسلم روايت كرده كه هر دو گفتند: به امام باقر ابي جعفر عليهالسلام عرضه داشتيم: چه ميفرمائيد درباره نماز در سفر؟ چگونه بايد آن را خواند؟ و چند ركعت بايد خواند؟ خداي عز وجل ميفرمايد:
«وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِي الاَْرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَالصَّلوةِ...،»
(101 / نساء) و به حكم اين آيــه شكستــن نمــاز در سفر واجب شد، همانطور كه تمام خواندنش در حضر واجب است.
نماز در هيچ حالي ساقط نميشود! (71)
ميگويند: عرضه داشتيم: آيه شريفه نفرموده كه «اِفْعَلُوا» ـ چنين كنيد ـ بلكه فرموده: حرجي بر شما نيست اگر نماز را بشكنيد، و اين عبارت وجوب را نميرساند، بلكه ميرساندكه مسافر ميتواند نماز را بشكند. جناب عالي چگونه وجوب را از آن استفاده كرديد و ميفرمائيد: شكستن نماز در سفر واجب است، همانطور كه تمام خواندنش در حضر واجب است.
حضرت در پاسخ فرمود: مگر خداي عزوجل نفرموده:
«اِنَّ الصَّفــا وَالْمَــرْوَةَ مِــنْ شَعــائِرِ اللّهِ فَمَـنْ حَــجَالْبَيْتَ اَوِاعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ اَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما،»
(158 / بقره) با اينكه ميدانيد كه طواف بين صفا و مروه واجب است، چون هم خداي تعالي آن را در كتـابش ذكـر كـرده و هـم پيـامبـرش آن را عمل كـرده، تقصير در نماز سفــر نيز همينطور است هم خــداي تعالي در كتاب مجيدش ذكر كرده و هـم رسول خدا صلياللهعليهوآله عمــلاً آن را پيــاده كرده اسـت.
(72) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
ميگويند: عرضه داشتيم: حال اگر كسي در سفر، چهار ركعتي بخواند، بايد اعاده كند يا نه؟ فرمود: اگر آيه تقصير را خوانده و برايش تفسير شده و با اين حال چهار ركعتي خوانده، بايد نمازش را دوباره بخواند، و اگر نخوانده و يا اگر خوانده معنايش را نفهميده، اعاده بر او لازم نيست. و نمــازها همـهاش در سفـر دو ركعتـي است، همـه نمـازهـا الاّ نمـاز مغـرب، كـه در سفـر نيـز سـه ركعت اسـت و شكستـه نمـيشـود، چـون رسـول خـدا صلياللهعليهوآله آن را در سفر و حضر سه ركعتي باقي گذاشت... تا آخر حديث.
ودر درالمنثور است كه ابن ابي شيبه و عبد بن حميد و احمد و مسلم و ابو داود، و ترمذي و نسائي و ابن ماجه و ابن جارود و ابن خزيمه و طحاري و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابي حاتم و نحاس (در ناسخ خود) وابن حبان همگي از يعلي بن اميه روايت آوردهاند كه گفت: من از عمربن خطاب پرسيدم: آيه شريفه
«...لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ اِنْ خِفْتُمْ اَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا...،»
(101 / نساء) شكستن نماز را مخصوص
نماز در هيچ حالي ساقط نميشود! (73)
خوف دانسته و امروز مردم خوفي ندارند، ديگر چرا بايد نماز را شكسته بخوانند؟ عمر گفت: من نيز همين تعجب تو را كردم و علت آن را از رسول خدا صلياللهعليهوآله جويا شدم. فرمود: تعبير به «لاجُناحَ عَلَيْكُمْ» براي اين است كه بفهماند اين حكم تصدق و ارفاقي است از ناحيه خدا به شما مسلمين. و اما اينكه واجب است نماز شكسته شود براي اين است كه قبول تصدق خدا واجب است، پس صدقه خدا را قبول كنيد و در سفر نماز را تمام نخوانيد.!
و در همان كتاب است كه عبد بن حميد و نسائي وابن ماجه وابن حبانو بيهقي در كتاب سنن خود از اميه بن عبداللّه بن خالد بن اسد روايت آورده كه از پسر عمر پرسيده است: آيا به نماز شكسته رأي ميدهي؟ با اينكه ما تنها نماز خوف را در قرآن ميبينيم و اما نماز مسافر را نمييابيم. پسر عمر گفت: اي برادرزاده، خداي تعالي محمد صلياللهعليهوآله را وقتي فرستاد كه ما هيچ چيزي نميدانستيم، ناگزير ما آنچه ميكنيم، طبق عمل رسول
(74) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
خـدا صلياللهعليهوآله ميكنيـم، بـايـد ببينيـم آن جنـاب چـه ميكـرده و شكستـن نمـاز در سفـر منتياست كه آن را رسول خدا صلياللهعليهوآله باب كرده است.
و در همان كتاب است كه ابن ابي شيبه و ترمذي (وي حديث را صحيح دانسته) و نسائي از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: ما در بين راه مكه و مدينه نماز را شكسته خوانديم با اينكه ايمن بوديم و هيچ خوفي نداشتيـم.
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن ابي شيبه و احمد و بخاري و مسلم و ابو داود و تـرمـذي و نسـائي از حـارثه بـن وهب خـزاعي روايت كـردهانـد كـه گفت: مـن نمـاز ظهـر و عصـر را در منـا بـا جمعيتـي بسيـار زيـاد و بـا امنيتـي كـامـل بـه رســـول خــدا صلياللهعليهوآله اقتدا كردم، و آن جناب دو ركعتي خواند.
رواياتي كه كيفيت نماز خوف را و مخصوصا نمــاز شكستــه در سفر را بطــور
نماز در هيچ حالي ساقط نميشود! (75)
كلــي بيـان ميكند جايش در علم فقـه است و از موضـوع بحث تفسير ما خارج است.
تشـريع نماز جمعـه
« يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِذا نُودِيَ لِلصَّلوةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا اِلي ذِكْرِ اللّهِ وَ ذَروُا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ،»
«هان اي كساني كه ايمان آورديد هنگامي كه در روز جمعه براي نماز جمعه اذان
(76) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
داده مـيشـود بـه سـوي ذكـر خدا بشتـابيـد و داد و ستـد را رهـا كنيـد، اگـر بفهميـد اين براي شمـا بهتر است.» (9 / جمعه)
«فَــاِذا قُضِيَــتِالصَّلــوةُ فَانْتَشِــروُا فِيالاَْرْضِ وَ ابْتَغُــوامِــنْ فَضْـلِاللّـهِ وَاذْكُــــروُا اللّـهَ كَثيـــرا لَعَلَّكُـمْ تُفْلِحـُــونَ،»
«و چون نماز به پايان رسيد در زمين پراكنده شويد واز فضل خدا طلب كنيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شايد رستگار گرديد.» (10 / جمعه)
«وَ اِذا رَاَوْا تِجـارَةً اَوْ لَهْوا انْفَضُّوا اِلَيْهـا وَ تَــرَكـُوكَ قائِما قُلْ مـا عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْــوِ وَ مِـنَ التِّجارَةِ وَ اللّهُ خَيْــرُ الـــرّازِقيــنَ،»
«و چون در بين نماز از تجارت و لهوي با خبر ميشوند به سوي آن متفرق گشتــه تــو رادر حــال خطبـه سـر پـا رهـا ميكننـد بگـو آنچـه نـزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است و خدا بهترين رازقان است.» (11 / جمعه)
اين آيات وجوب نماز جمعه و حرمت معامله را در هنگام حضـور نمـاز تـأكيـد نمــوده، در ضمـن كسانـي را كـه در حال خطبـه نمـاز آن را رهـا نمـوده، بـه دنبـال لهـو و تجـارت ميرونـد عتـاب نمـوده، عمــلشان را عمـل بسيـار نـاپسنـــد مـيدانـد.
منظور از نداء براي نماز جمعه، همان اذان ظهر روز جمعه است. منظور از نماز روز جمعه همان نمازي است كه مخصوص روز جمعه تشريع شده، و منظور از سعي به سوي ذكر خدا دويدن به سوي نماز جمعه است. و مـراد از ذكـر خـدا همان نمــاز است.
تشريع نماز جمعه (77)
جمله
«...وَ ذَروُا الْبَيْعَ...،»
امر به ترك بيع است، و به طوري كه از سياق بر ميآيد در حقيقت نهي از هر عملي است كه انسان را از نماز باز بدارد، حال چه خريد و فروش باشد، و چه عملي ديگر. و اگر نهي را مخصوص به خريد و فروش كرد، از اين باب بوده كه خريد و فروش روشنترين مصداق اعمالي است كه آدمي را از نماز باز ميدارد. و جمله «...ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُــونَ،» تشــويق و تحــريك مسلمانها به نماز و ترك بيعــي است كــه بــدان مأمور شدهاند.
«فَاِذا قُضِيَتِالصَّلوةُ فَانْتَشِروُا فِيالاَْرْضِ وَ ابْتَغُوامِنْ فَضْلِاللّهِ...،»(
10 / جمعه) منظور از قضاء صلوة اقامه نماز جمعه، و تمام شدن آن است و مراد از انتشار در ارض متفرق شدن مردم در زمين و مشغول شدن در كارهاي روزانه براي به دست آوردن فضــل خــدا - يعنـي رزق و روزي - است.
و اگر در ميان همه كارهاي روزانه فقط طلب رزق را نام برد، براي اين بود كه مقابل
(78) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
ترك بيع در آيه قبلي واقع شود، ليكن از آنجايي كه ما در آيه قبلي گفتيم كه منظور از ترك بيع همه كارهايي است، كه آدمي را از نماز باز ميدارد، لاجرم بايد بگوييم منظور از طلب رزق هم همه كارهايي است كه عطيه خـداي تعالي را در پي دارد، چــه طلب رزق و چــه عيـادت مريض، و يـا سعـي در برآوردن حاجت مسلمـان، و يا زيارت برادر ديني يا حضور در مجلس علم، و يا كارهـايي ديگـر از اين قبيــل.
جمله
«...فَانْتَشِروُا فِيالاَْرْضِ...،»
امري است كه بعد از نهي قرار گرفته، و از نظر ادبي و قواعد علم اصول تنها جواز و اباحه را افاده ميكند، هر چند كه امر هميشه براي افاده وجوب است، و همچنين جمله «وَابْتَغُوا» و جمله
«وَاذْكُروُا.» «...وَاذْكُروُا اللّهَ كَثيرا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحـُونَ،»
(10 / جمعه) منظور از ذكر در اينجا اعم از ذكــر زبـاني و قلبـي است، در نتيجـه شـامـل تـوجـه بـاطنـي به خــدا نيــز ميشــود.
و كلمه «فَلاحْ» به معناي نجات از هر نوع بدبختي و شقاء است. وقتي انسان زياد به
تشريع نماز جمعه (79)
ياد خدا باشد، اين ياد خدا در نفس آدمي رسوخ ميكند، و در ذهن نقش ميبندد، و عوامل غفلت را از دل ريشه كن ساخته، باعث تقواي ديني ميشود، كه خود مظنّه فلاح است، هــمچنـانكـه فـرمـوده:
«...وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُـمْ تُفْلِحُونَ.» «...قُلْ ما عِنْدَاللّهِ خَيْرٌ مِنَاللَّهْوِ وَ مِنَالتِّجارَةِ وَاللّهُ خَيْرُالرّازِقينَ،»
(11/جمعه) در اين قسمت از آيـه بـه رسول خـدا صلياللهعليهوآله امـر ميكنـد كه مـردم را به خطايي كه مرتكب شدند متنبه كند، و بفهماند كه كارشان چقدر زشت بوده است.
مراد از جمله «مـا عِنْدَ اللّهِ» ثوابي است كه خداي تعالي در برابر شنيدن خطبه و موعظه در نماز جمعه عطاء ميفرمايد. و معناي جمله اين است كه: به ايشان بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است، براي اينكه ثواب خداي تعالي خير حقيقي و دائمـي، و بــدون انقطـاع است، و امّــا آنچــه در لهــو و تجـارت است اگــر خيــر باشــد خيــري خيــالي وغيـر دائمي و باطل است و عـلاوه بـر اين، چـه بسا خشم خدا
(80) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
را در پي داشته باشـد، همچنـان كه لهــو هميشــه خشــم خـداي تعالي را در پــي دارد.