نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث 0%

نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث

نویسنده: سید مهدی امین
گروه:

مشاهدات: 8094
دانلود: 2406

توضیحات:

نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8094 / دانلود: 2406
اندازه اندازه اندازه
نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث

نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

نویسنده:
فارسی

سنتهاي باقيمانده از ابراهيم عليه‌السلام در طهارت و نظافت

در تفسير عياشي در ذيل آيه «قُلْ بَلْ مِلَّةَ اِبْراهيمَ حَنيفا،» (135 / بقره) از امام صــادق عليه‌السلام روايــــت كــرده كـــه فــرمــود: حنيفيــت ابـراهيـم در اســلام اســـت.

و از امام باقر عليه‌السلام روايت كرده كه فرمود: حنيفيت كلمه جامعي است كه هيچ چيز را باقي نمي‌گذارد، حتي كوتاه كردن شارب، و ناخن گرفتن و ختنه كردن از حنيفيت است.

و در تفسير قمي است كه خدا حنيفيت را بر ابراهيم عليه‌السلام نازل كرد و آن عبارتست از

1- الــــــميــــــزان ، ج 5 ، ص 353.

سنتهاي باقيمانده‌از ابراهيم(ع)در طهارت و نظافت (153)

ده حكم در پاكيزگي، پنج حكم آن از گـردن بـه بـالا، و پنـج ديگـر از گـردن بـه پـائيـن.

آنچه مربــوط است بـه سر:

1 ـ زدن شـــارب 2 ـ نتــراشيــــدن ريـــــش 3 ـ طــم مـو 4 ـ مســواك 5 ـ خــلال

و آنچه مربوط است به بدن:

1 ـ گرفتـــن مــوي بـــدن 2 ـ ختنه كـــردن 3 ـ ناخـــن گرفتـــن 4 ـ غسل از جنابت 5 ـ طهــارت گـــرفتـن بــا آب .

اين‌است حنيفيت طاهره‌اي‌كه ابراهيم‌آورد، و تاكنون نسخ‌نشده، و تا قيامت نسخ نخواهد شد.

مؤلف: طــم مــو بــه معنـاي اصــلاح ســر و صــورت اسـت، و در معنـاي ايـن روايــت و قـريــب بـه آن احـاديـث بسيـاري در كتـب شيعـه و سنـي آمــده اســت . (1)

1- الميزان ، ج 5 ، ص 375.

(154) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

بخش دوم :روزه، و مباني قوانين آن در قرآن

فصل اول:تشريع روزه

تشريع روزه در اسلام و اديان پيشين

(155)

(156)

«يا اَيُّهَــا الَّــذيــنَ امَنُــوا كُتِـبَ عَلَيْكُـمُ الصِّيامُ كَما كُتِـبَ عَلـَي الَّـذيــنَ مِــنْ قَبْـلِكُــمْ لَعَــلَّكُــمْ تَتَّــقُـــونَ،»

«اي كسـانـي كـه ايمـان آورده‌ايـد روزه بـر شمـا واجـب شـده همـانطـور كـه بـر اقـوام قبـــل از شمـا واجــب شـده بـود شـايـد بـا تقـوا شـويـد.»(183 / بقــره)

«اَيّاما مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضا اَوْ عَلي سَفَرٍفَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ وَ عَلَي الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ‌تَطَوَّعَ خَيْرا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ اَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ،»

(157)

«و اين روزهائي چند است، پس هر كس از شما مريض و يا مسافر باشدبايد ايامي ديگر بجاي آن بگيريد و اما كساني كه به هيچ وجه نمي‌توانند روزه بگيرند عوض روزه براي هر روز يك مسكين طعام دهند واگـر كسـي عمـل خيـري را داوطلبـانـه انجـام دهـد بـرايش بهتـر است و اينكـه روزه بگيـريـد بـرايتـان خيـر اســت اگـر بنــاي عمــل كردن داريـد!» (184 / بقــره)

«شَهْـرُ رَمَضـانَ الَّـذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُـدي وَ الْفُرْقانِ فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ وَ مَنْ كــانَ مَريضــا اَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُـوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ‌عَلي ما هَديكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ،»

«و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتي از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزه‌اش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاي آن چند روزي از ماه‌هاي ديگر بگيرد خدا براي شما آساني و سهولت را خواسته و دشواري

(158) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

نخواسته و منظور اين است كه عده سي روزه ماه را تكميل كرده باشيد و خدا را در بــرابــر اينكه هدايتتـان كــرد تكبيـر گفتـه و شـايـد شكـرگزاري كرده باشيد.»

(185 / بقره)

سياق اين سه آيه دلالت دارد بر اينكه هر سه با هم نازل شده و به هم متصلند، و نظير كلام واحدي هستند كه يك غرض را دربردارند، و آن غرض عبارت است از بيان وجوب روزه ماه رمضان.

قسمتي از گفتار اين سه آيه به منزله زمينه چيني براي قسمت ديگر آن است، يعني دو آيه اول به منزله مقدمه است براي آيه سوم، چون در آيه سوم تكليفي واجب مي‌شود كه صاحب كلام، اطمينان ندارد از اينكه شنونده از اطاعت آن سرپيچي نكند، براي اينكه تكليف نامبرده تكليفي است كه بالطبع براي مخاطب، شاق و سنگين است، و به اين منظور، دو آيه اول از جملاتي تركيب شده كه هيچ يك از آنها از هدايت ذهن مخاطب به

تشريع روزه در اسلام و اديان پيشين (159)

تشريع روزه رمضان خالي نيست، بلكه در همه آنها به تدريج ذهن شنونده را به سوي آن توجه مي‌دهد، و به اين وسيله اضطراب ذهن او را از بين مي‌برد، و در نتيجه علاقمند به روزه مي‌كند، تا با اشاره به تخفيف و تسهيلي كه در تشريع اين حكم رعايت شده، و نيــز با ذكر فوائد و خير دنيوي و اخــروي كه در آن اســت، حدت و شــدت دلخواهــي و استكبـــار او را بشكنــد.

و بهمين جهت بعد از آنكه در جمله: «يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ،» مسأله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود: «كَما كُتِبَ عَلَي الَّذيـنَ مِنْ قَبْلِكُـمْ،» و فهمانيد كه شما مسلمانان نبايد از تشريع روزه وحشت كنيد، و آن را گران بشماريد، چون اين حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمي است كه در امتهاي سابق نيز تشريع شده بود .

«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ،» يعني علاوه بر اينكه عمل به اين دستور، همان فائده‌اي را دارد كه

(160) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

شما به اميد رسيدن به آن ايمان آورديد، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر اين، اين عمل كه گفتيم در آن، اميد تقوا براي شما هست، همچنان‌كه براي امتهاي قبل از شما بود، عملي نيست كه تمامي اوقات شما را و حتي بيشتر اوقاتتان را بگيرد، بلكه عملي است كه در ايامي قليل و معدود انجام مي‌شود، «اَيّاما مَعْدُوداتٍ.»

علاوه بر اين ما در تشريع اين حكم رعايت اشخاصي را هم كه اين تكليف برايشان طاقت فرسا است كرده‌ايم، و اينگونه افراد بايد به جاي روزه فديه بدهند، آن‌هم فديه مختصري كه همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام يك مسكين. « فَمَــنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضـا اَوْ عَلي سَفَــرٍ... فِــدْيَــةٌ طَعامُ مِسْـكينٍ.»

و وقتي اين عمل هم خير شما را در بردارد، و هم تا جائي كه ممكن بوده رعايت آساني آن شده، خير شما در اين است كه به‌طوع (1) و رغبت خود روزه را بياوريد،و بدون كراهت و سنگيني و بي پروا انجامش دهيد، «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ،» براي اين كه

1- به معناي رضا و رغبت است.

تشريع روزه در اسلام و اديان پيشين (161)

عمــل نيــك را بطــوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اينكـه بـه كـراهت انجام دهند .

بنـابـر آنچـه گفتـه شـد زمينـه گفتـار در دو آيـه اول مقـدمـه اسـت بـراي آيـه سـوم كـه مـي‌فـرمـايــد:

«فَمَـــنْ شَــهِــــدَ مِنْــكُـمُ الشَّهْــــرَ فَــلْيَصُــمْـــهُ!»

«پس هركس اين‌ماه را درك‌كرد بايد روزه‌اش‌را بگيرد!»

از آنجائيكه حكم روزه عبارت است از محروميت نفس از بزرگترين مشتهيات، و مهم‌ترين تمايلاتش، يعني خوردن و نوشيدن و جماع، محروميت از آنها ثقيل بر طبع و مصيبتي براي نفس آدمي است، لذا شارع در توجيه حكم ناگزير از اين است كه قبلاً براي شنوندگان - با در نظر گرفتن اينكه عموم مردمند و بيشتر مردم عوام و پيرو مشتهيات نفسند - مقدمه‌اي بچيند، و دلهاشان را علاقه‌مند بدان سازد، تا تشنـه پذيرش آن شوند .

منظــور از بيــان «يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا ـ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد،» توجه دادن

(162) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

مــردم به صفت ايمانشــان است، خواست بفهمانــد با توجه به اينكــه داراي ايمانيد بايــد هــر حكمــي را كــه از ناحيــه پروردگارتــان مي‌آيــد بپذيريــد، هر چند كــه بر خــلاف مشتهيات، و ناسازگــار با عادات شما باشد.

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ.»

كلمه كِتابَت معنايش معروف است، ليكن گاهي كنايه مي‌شود از واجب شدن عملي، و يــا تصميــم بــر عملــي و يــا قضـاي حتمــي كـه بر چيــزي رانــده شــده اســت.

كلمه «صِيام» و «صَوْم» به معناي خودداري از عمل است، مثلاً صوم از خوردن و از نوشيدن و از جماع و از سخن گفتن واز راه رفتن و امثال آن به معناي خودداري از آنها است، و چه بسا در معناي آن اين قيد را اضافه كرده باشند، كه به معناي خودداري از خصـوص كارهائي است كه دل آدمـي مشتـاق آن بـاشـد، و اشتهـاي آنرا داشته باشد.

معناي «صَوْم» در اصل لغت خودداري‌ازخصوص چنين‌كارهائي‌بوده،وليكن بعدها

تشريع روزه در اسلام و اديان پيشين (163)

در شرع در خصوص خودداري از كارهاي معيني استعمال شده، و آن هم خودداري از طلوع فجـر تا مغرب و توأم با نيت است.

مراد از جمله «اَلَّذيـنَ مِنْ قَبْلِكُـمْ،» امتهاي گذشته داراي ملت ودين است البته نه همه آنها، وقرآن كريم معين نكرده كه اين امتها كدامند، چيزي كه هست از ظاهر جمله «كَما كُتِبَ...» بر مي‌آيـد كـه امتهـاي نـامبـرده اهـل ملـت و ديـن بوده‌انـد كه روزه داشته‌اند.

از تــورات و انجيل موجود در دست يهود ونصارا هيچ دليلي كه دلالت كند بر وجوب روزه بر اين دو ملت ديده نمي‌شود، تنها در اين دو كتاب فرازهائي است كه روزه را مدح مي‌كند، و آن را عظيم مي‌شمارد.

و امـا خـود يهـود و نصـارا را مـي‌بينيـم كـه تـا عصـر حـاضـر در سـال چنـد روز بـه اشكـالـي مختلف روزه مي‌گيرند، يا از خوردن گوشت و يا از شير ويا از مطلق خوردن و نوشيدن خــودداري مي‌كنند.

(164) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

و نيـــــز در قـــرآن كــريـــــم داستــان روزه زكــريــا و قصــــه روزه مريــم از سخــن گفتــن آمـده است. (1)

فايده روزه : «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ!»

در خصوص فايده روزه، همين برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جمله: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ،» بيان كرده، مي‌فـرمـايـد: فـائـده روزه تقـوا است، و آن خـود سـودي اسـت كـه عـايـــد خـود شمـا مي‌شـود.

فائده داشتن تقوا مطلبي است كه احدي در آن شك ندارد، چون هر انساني به فطرت خود اين معنا را درك مي‌كند كه اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به

1- الميزان ، ج 2 ، ص 4.

فايده روزه: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (165)

مقام بلند كمال و روحانيت ارتقاء يابد، اولين چيزي كه لازم است بدان ملتزم شود اين است كه از افسار گسيختگي خود جلوگيري كند، و بدون هيچ قيد و شرطي سرگرم لذت‌هاي جسمي و شهوات بدني نباشد، و خود رابزرگتر از آن بداند كه زندگي مادي را هدف بپندارد، و سخن كوتاه آنكه از هر چيزي كه او را از پروردگار تبارك و تعالي مشغول سازد بپرهيزد.

و اين تقوا تنها از راه روزه و خودداري از شهوات بدست مي‌آيد، و نزديك‌ترين راه و مؤثرترين رژيم معنوي و عمومي‌ترين آن بطوريكه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‌مند شوند، و نيز هم اهل آخرت از آن رژيم سود ببرد، و هم شكم بارگان اهل دنيا، عبارت است از خودداري از شهوتي كه همه مردم در همه اعصار مبتلاي بدانند، و آن عبارت است از شهوت شكم از خوردن و آشاميدن، و شهوت جنسي، كه اگر مدتي از اين سه چيز پرهيز كنند، و اين ورزش را تمرين نمايند، به تدريج نيروي خويشتن داري از گناهان در آنان قوت مي‌گيرد و نيز به تدريج بر اراده خود مسلط مي‌شوند، آن وقت

(166) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

در برابر هر گناهي عنان اختيار از كف نمي‌دهند، و نيز در تقرب به خداي سبحان دچار سستي نمي‌گردند ، چون پر واضح است كسي كه خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشيدن و عمل‌جنسي‌كه امري مباح‌است اجابت مي‌كند، قهرا در اجابت دعوت بــه اجتناب از گناهان و نافرماني‌ها شنواتر، و مطيع‌تر خواهد بود، اين است معناي آنكه فرمود: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ!» (1)

زمان روزه : «اَيّاما مَعْدُوداتٍ»

نكره آمدن ايام و اتصاف آن به صفت «مَعْدُودات» براي اين است كه بفهماند تكليف نامبرده ناچيز و بدون مشقت است، تا به اين وسيله مكلف را در انجام آن دل و جرأت دهد، و از آنجا كه آيه:«شَهْـرُ رَمَضـانَ الَّـذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُــرْآنُ...،» بيـان ايـام است، قهرا

1- الميزان ، ج 2 ، ص 9.

فايده روزه: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (167)

مــراد از «اَيّامــا مَعْــدُوداتٍ» همـان مــاه رمضــان خــواهــد بــود. (1)

قضاي روزه

«فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضا اَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ... .»

روزه بر شما واجب شده، و نيز عدد معيني در آن رعايت شده، و همانطور كه از اصل روزه رفع يد نمي‌شود، از عدد آن نيز صرفنظر نمي‌شود، پس اگر در ايام رمضان عارضه‌اي چون مرض و سفر پيش آيد كه حكم وجوب روزه را در آن ايام معدوده يعني ايام رمضان بردارد از اين ايام معدوده صرفنظر نمي‌شود، و بايد به همان عدد در ساير روزها روزه گرفت، و اين همان حقيقتي است كه آيه سوم يعني «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ...» متعرض آن است، پس جمله: «اَيّاما مَعْدُوداتٍ...» همانطور كه معناي ناچيز بودن ايام را

1- الميزان ، ج 2 ، ص 9.

(168) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

افــاده مي‌كنــد، اين معنــا را هــم افــاده مي‌كنــد كه همين عدد ناچيز ركني است كه در غــرض و حكم روزه مأخوذ شده است.

اينكه فرمود: «اَوْ عَلي سَفَرٍ» براي اشاره به اين معنا بوده كه آن مسافري روزه‌اش شكسته مي‌شود كه در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته (مثل كسي كه در سفر ده روز در محلي اقامت كرده است، كه چنين كسي قبلاً مسافر بوده، و فعلاً مقيم است، و روزه‌اش صحيح است،) و نه در آينده (مثل كسي كه مي‌خواهد بعد از ظهر حركت كند كه چنيـن كسي روزه آن روزش صحيح است.)

بيشتر دانشمندان وعلماي اهل سنت گفته اند: از آيه «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضا اَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ...،» استفاده مي‌شود كه مسافر مي‌تواند روزه نگيرد، نه اينكه روزه گرفتن برايش حرام است، پس مريض ومسافر، هم مي‌توانند روزه بگيرند، و هم اينكه افطار نموده به همان عدد از روزهاي ديگر سال روزه بگيرند. ليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا گفتيم ظاهر جمله «فَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ،» كسي كه مريض و مسافر

قضاي روزه (169)

باشد بايد چند روزي در ايام ديگر سال روزه بگيرد، عزيمت است، نه رخصت، يعني از ظاهر آن بر مي‌آيد كه مريض و مسافر نبايد در رمضان روزه بگيرند، و اين معنا از ائمه اهل بيت عليه‌السلام نيـز روايت شـده، و مـذهب جمعـي از صحـابـه از قبيـل عبـدالـرحمـان بـن عـوف، و عمـربـن خطـاب، و عبـداللّه بـن عمـر، و ابـي هـريـره، و عـروه بـن زبير نيز همين است، پس جمله نـامبـرده حجتـي اسـت عليـه علماي نـامبرده از اهل سنت. (1)

كفّاره روزه : فديه طعام مسكين

«وَ عَلَي الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ!»

كلمه «يُطيقُون» به معناي به كار بستن تمامي قدرت در عمل است كه لازمه آن اين است كـه عمـل نـامبـرده آنقـدر دشـوار بـاشـد، كـه همـه نيـروي انسـان در انجـامـش

1- الميزان ، ج 2 ، ص 12.

(170) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

مصــرف شــود، در نتيـجـــه معنـــاي جـملـه «وَ عَلَـي الَّـذيـنَ يُـطيقُـونَـهُ،» ايـن اسـت كـه هـــر كــس روزه بــرايش مشقـت داشته بـاشد.

كلمه «فِدْيَه» به معناي بدل و عوض است و در اينجا به معناي عوض مالي است، كه همان طعام مسكين يعني سير كردن يك مسكين گرسنه است از غذائي كه خود انسان مي‌خورد، البته نه آن غذاي ساده‌اي كه گاهي مي‌خورد، و نه آن غذاي لذيذي كه باز گاه گاه مي‌خورد، بلكه از غذاي متوسطي كه غالبا استفاده مي‌كند، و حكم اين فديه نيز مانند حكم قضاي روزه مريض و مسافر واجب است، چون تعبير «وَ عَلَي الَّذينَ» تعبيري است كه وجوب تعييني را مي‌رساند، نه تخييري و نه رخصت را (1)

1- الميزان ، ج 2 ، ص 13.

كفّاره روزه: فديه طعام مسكين (171)

فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ

«هــر كــس عمــل خيــر را بطـــوع بيـاورد بـهتـر است!»

كلمه «تَطَوَّعَ» (طَوْع) مقابل معناي كراهت، به اين معنا است كه انسان كاري را به رضا و رغبت خود انجام دهد. معناي داوطلب بودن هم بر آن اضافه مي‌شود. پس «تَطَوَّعَ» به معناي اين است كه انسان خودش داوطلبانه كاري را انجام دهد كه اطاعت خدا هم هست، بدون اينكه در انجام آن كراهتي داشته باشد، و اظهار ناراحتي و گرانباري كند، حال چه اينكه آن عمل الزامي و واجب باشد و چه غير الزامي و مستحب .

اين معناي اصلي كلمه «تَطَوَّعَ» بوده، پس اگر مي‌بينيم كه فعلاً در خصوص افعال مستحب استعمال مي‌شود يك اصطلاحي است جديد، كه بعداز نزول قرآن در بين

(172) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

مسلمانان رائج گشته، و منشأ آن هم اين بوده كه معمولاً عمل نيكي كه يك مسلمان داوطلبانه انجام مي‌دهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم كه بطوع و رغبت انجـام شـود بــاز بـوئـي از اكــراه و اجبـار در آن هسـت .

معناي مجموع كلام - و خدا داناتر است - اين مي‌شود :

روزه بر شما واجب شده است، و در آن خير و صلاح شما رعايت شده، علاوه بر اينكه با داشتن اين فريضه شما هم جزء امتهائي مي‌شويد كه قبل از شما بودند، با اين تفاوت كه در اين فـريضـه تخفيـف و تسـهيلـي بـراي شمـا منظـور شـده اسـت، پـس آن را بطـوع و رغبت بيـاوريـد، نـه بـا كـراهت، چـون هــر كـس عمـل خيـر را بطـوع بيــاورد بـهتـر اســت تــا همـان عمــل را بــه كُـره بيـاورد.

«وَ اَنْ تَصُــومُــوا خَيْــرٌ لَكُـــمْ اِنْ كُنْتُـــمْ تَعْـلَـمُــونَ»

با روزه‌اي‌كه بر شما واجب‌شده«تَطَوُّع» كنيد، و آن‌را داوطلبانه بياوريد، كه «تَطَوُّع» به كار خير بهتر است، و روزه هم كه خير شما است پس تطوع به روزه هم خيري علاوه بر خيــر ديگــر است . (1)

1- الــميــزان ، ج 2 ، ص 15.

فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ (173)

(174)

فصل دوم:ماه مبارك رمضان

ماه روزه و نزول قرآن

«شَهْـرُ رَمَضـانَ الَّـذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُـدي وَ الْفُرْقـانِ فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ وَمَنْ كانَ مَريضا اَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِــنْ اَيّامٍ اُخَــرَ يُـريـدُ اللّهُ بِكُـمُ الْيُسْــرَ وَ لا يُــريــدُ بِكُــمُ الْعُسْــرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِــدَّةَ وَ لِتُــكَبِّــرُوا اللّهَ عَلي ما هَــديكُــمْ وَ لَعَلَّكُـــمْ تَشْكُرُونَ،»

«و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتي از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزه‌اش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاي آن چند روزي از ماههاي ديگر بگيرد خدا براي شما آساني و سهولت را خواسته ودشواري

(175)

نخواسته و منظور اين است كه عده سي روزه ماه را تكميل كرده باشيد، و خدا را در برابراينكه هدايتتان‌كرد تكبيرگفته و شايد شكرگزاري كرده باشيد.» (185 / بقره)

ماه رمضــان نهمين ماه از ماههــاي سال قمري و عربــي است، كه بين ماه شعبان و شــوال واقــع اســت، و در قرآن كريم از ماههاي دوازده‌گانــه غيــر از مــاه رمضان نام هيچ ماه ديگري نيامده است.

كلمه قرآن اسم كتابي است كه خداي تعالي آنرا بر پيامبر گراميش محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله نازل كرده، و به اين جهت آن را قرآن ناميده كه قبلاً از جنس خواندنيها نبود، و به منظور اينكهدر خور فهم بشر شود نازلش كرد و در نتيجه كتابي خواندني شد، چنانكه فرمود :«اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآنا عَرَبِيّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ،» (3 / زخرف) اين كلمه هم بر مجموع قــرآن اطلاق مي‌شود و هم بر اجزاي آن.

كلمه نُزول به معناي پائين آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، وفرق ميان انزال وتنزيل اين است كه انزال به معناي نازل كردن دفعي و يك پارچه است، و تنزيل به

(176) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

معناي نازل كردن تدريجي است. آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه قرآن يك پارچه در ماه رمضان نازل شده است، و از طرف ديگر ظاهر آيه شريفه «وَ قُرْانا فَرَقْناهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَي النّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً،» (106 / اسراء) دلالت دارد بر اينكه همين قرآن بعد از آنكه بشري وخواندني ومفصل شد، در مجموع مدت دعوت رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله يعني در مدت تقريبا بيست و سـه سـال بـه تـدريـج نـازل شـده اسـت (1)

دستور روزه گرفتن در ماه رمضان

«فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ!» (185 / بقره)

كلمه شهادت به معناي حاضر بودن در جريان، واطلاع يافتن از آن است، و شاهد ماه رمضان بودن، به اين معنا است كه انسان همچنان زنده و هوشيار بماند، تا ماه

1- الــميــزان ، ج 2 ، ص 18.

دستور روزه گرفتن در ماه رمضان (177)

رمضان فرارسد، و آدمي از فرا رسيدنش آگاه شود، و اين شهادت هم نسبـت بـه تمامي مــاه صـادق است، و هم نسبت بـه بعضـي از آن، مـانند اينكه آدمي در اوائل ماه، مسافــر باشد و در اواخـر آن حاضر شود. (1)

تحريم روزه مسافر و مريض، و تشريع قضاي آن

«وَ مَنْ كانَ مِنْكُمْ مَـريضـا اَوْ عَلي سَفَــرٍ فَعِــدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ!» (184 / بقره)

وارد ساختن اين جمله در آيه مورد بحث از قبيل تكرار به منظور تأكيد و غيره نيســت، چون دو آيــه قبلي در مقــام بيان حكم نبودند، و تنها در مقام زمينه چيني بــودند، و فقط آيه سوم حكم را بيان مي‌كنــد، پس آيـه سـوم مشتمـل بـر جملـه

1- الــميــزان ، ج 2 ، ص 31.

(178) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

تكراري نيسـت .

«يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ...،» گويا اين جمله مي‌خواهد مجموع مطالب آيه راتعليل كند، هم استثنا شدن مريض و مسافر و افطار كردن آن دو در ماه رمضان را ، و هم روزه گرفتن در ايام ديگر سال را ، چيزي كه هست اينكه جمله اول مطلب اول را تعليل مي‌كند و مي‌فرمايد چون خدا سهولت را برايتان خواسته، و جمله آخر يعني «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ،» مطلب بعد را و مي‌فرمايد اينكه گفتيم به همان عدد از روزهاي ديگر سال را روزه بگيريد براي اين بود كه تكميل سي روز امري واجــب اســت.

تقدير كلام اين است كه اگر ما شما را دستور داديم كه در سفر و مرض روزه را بخوريد براي اين بود كه بار تكليف شما را سبك كنيم، و هم براي اينكه عدد سي روزه را تكميل كرده باشيم. و بعيد نيست كه ايراد جمله: «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ،» باعث شده كه

تحريم روزه مسافر و مريض، و تشريع قضاي آن (179)

ديگر مانند آيه قبلي حكم آن صورت را كه روزه طاقت فرسا باشد بيان نكند، چون هم بيان آيه قبلي براي اينجا نيز كافي بود و هم عبارت «سختي براي شما نخواسته،» دلالت بر آن مي‌كرد.

«وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ‌عَلي ما هَديكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ...،» ظاهر دو جمله مورد بحث اين است كه مي‌خواهند غايت و نتيجه اصل روزه را بيان كنند، نه حكم استثناي مريض و مسافر را، چون وقتي مي‌بينيم جمله شهر رمضان را مقيد كرد به جمله : «الَّـذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ...،» مي‌فهميم كه ميان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان يك نحوه ارتباط و پيوستگي وجود دارد، در نتيجه برگشت معناي غايت به اين مي‌شود كه تلبس و اشتغال به روزه براي اظهار كبريائي حق تعالي است به خاطر اينكه قرآن را بر ايشان نازل فرمود، و ربوبيت خود و عبوديت بندگان را اعلام داشت، و نيز بدين منظور بود كه در مقابل اينكه به سوي حق هدايتشان فرموده و با كتاب خود برايشان حق را از باطل جدا كرده، شكرش را بجاي آورند.

(180) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

و چون روزه وقتي متصف به اين صفت مي‌شود، يعني وقتي شكر نعمت‌هاي خدا مي‌شود كه مشتمل بر حقيقت معناي روزه باشد، يعني از روي اخلاص انجام شود، و روزه دار از آلودگيهاي طبيعت پاك باشد، و از بزرگترين مشتهيات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آيه فرمود: «وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ‌عَلي ما هَديكُمْ،» براي اينكه تكبير و بزرگداشت خدا با صورت روزه هم انجام مي‌شود، چه اينكه اين صورت، حقيقت هم داشته باشد و يا نداشته باشد، و بهمين جهت مسأله شكر را با كلمه «لَعَل ـ اميد است،» از تكبير جدا كرد و فـرمـود، «وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ‌عَلي ما هَديكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ،» همانطور كه در اول آيات، در بـاره روزه فـرمــود: «لَعَلَّكُـمْ تَتَّقُـونَ!» (1)

1- الــميــزان ، ج 2 ، ص 31.

تحريم روزه مسافر و مريض، و تشريع قضاي آن روايات رسيده در مورد روزه ، و تحليل آن

در حـديـث قـدسـي (يعنـي احـاديثـي كـه سلسلـه سنـدش منتهـي بـه خـود خـداي تعـالـي مـي‌شـود،) آمـده كـه خــداي تعـالـي فــرمـوده: روزه فقــط بــراي مــن اسـت، و مـن خـود جــزاي آن را مـي‌دهم !

مؤلف: اين روايت را شيعه و سني البته با مختصر اختلافي نقل كرده‌اند و وجه اينكه روزه براي خداي سبحان است اين است كه تنها عبادتي است كه از امور عدمي تشكيل مي‌شود، بخلاف عبادتهاي ديگر، از قبيل نماز، و حج و امثال آن، كه از امور وجودي تركيب مي‌يابد، و يا حداقل امور وجودي هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است كه فعل وجودي نمي‌تواند محض و خالص در اظهار عبوديت عبد و ربوبيت رب سبحان باشد،

(182) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

چون خالي از نقايص مادي و آفت محدوديت و اثبات انانيت نيست، و ممكن است در انجام آن قصد غير خدا هم به ميان آيد، و سهمي از آن را براي غير خدا انجام دهد، چنانكه در موارد ريا و سمعه و سجده براي غير خدا اين آفت‌ها مشاهده مي‌شود، بخلاف عملي كه همه‌اش نفي است، يعني روزه كه عبارت است از نخوردن، ننوشيدن، و فلان و بهمان نكردن، كه صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر ماديات مي‌بيند، و با خويشتن داري خود را از لوث شهوات نفس پاك نگه مي‌دارد، و اين امور عدمي چيزي نيست كه غير خدا هم سهمي از آن داشته باشد، زيرا امري است تنها ميان بنده و پروردگارش و طبعا كسي جز خدا از آن با خبر نمي‌شود.

و اينكه فرموده: «وَ اَنَا اَجْزي بِه!» اگر كلمه «اَجْزي» را به صيغه معلوم بخوانيم، يعني «من جزاي آن را مي‌دهم!» آن وقت دلالت مي‌كند بر اينكه در دادن اجر به بنده، كسي ميان او و خدا فاصله و واسطه نمي‌شود، همانطور كه بنده هم در بندگي و عبادت خــدا به وسيله روزه كسي را دخيل قرار نداد، و نگذارد كسي از روزه داريش باخبر شود، چنانكه درباره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مي‌گيرد، و بين صدقه دهنده و

روايات رسيده در مورد روزه و تحليل آن (183)

خدا كســي واسطه نيســت، و در قــرآن هم آمــده: «وَ يَأْخُـذُ الصَّدَقاتِ.» (104 / توبه)

و اما اگر «اَجْزي» را به‌صيغه مجهول‌بخوانيم، معنايش اين مي‌شود: «خود من جزاي روزه قرار مي‌گيرم» آن وقت عبارت كنايه مي‌شود از نزديكي روزه‌دار به خداي تعالي.

از عنبسه العابد روايت شده كه گفت: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله در ايامي كه از دنيا رفت، در اين رســم و بــرنــامه بود كه همه ساله شعبان و رمضـان و سـه روز از هـر مـاه را روزه مـي‌گرفت.

مؤلف: اخبار از طريق اهل بيت عليه‌السلام در اين باب بسيار است، و اين همان روزه سنتي اســت كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله مي‌گرفــت وگرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.

در تفسير عياشي از صباح بن نباته روايت شده كه گفت: من به امام صادق عليه‌السلام عرضه داشتم: ابن ابي يعفور به من دستور داد چند مسأله را از شما بپرسم حضرت پرسيد آن مسائل چيست؟ عرضه داشتم: او از شما مي‌پرسد: وقتي ماه رمضان آمد و

(184) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

من در منزل باشم آيا جايز است مسافرت كنم؟ فرمود: خداي تعالي مي‌فرمايد : «فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ،» پـس هـر كـس مـاه رمضـان را درك كنـد و در ميـان خـانـواده‌اش بـاشـد نمـي‌تـوانـد مسـافـرت كنـد، مگـر بـراي حج و يا عمره، و يا براي طلب مالي كـه مي‌تـرسـد اگـر بـه دنبالـش نـرود تلـف بشـود.

مؤلف: و اين نكته استفاده لطيفي است كه امام از اطلاق آيه براي حكم كراهت سفر كرده است چون مسافرت در رمضان جايز است اما با كراهت.

و در كافي از علي بن الحسين عليه‌السلام روايت آورده كه فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف كرده‌اند، بعضي گفته‌اند: مريض و مسافر مي‌تواند روزه بگيرد، و بعضي ديگر گفته‌اند نبايد بگيرد، طايفه سوم گفته‌اند مختار است، اگر خواست بگيرد و اگر نخواست نگيرد، ولي ما مي‌گوئيم بايد در اين دو حال حتما روزه را بشكند، و افطار كند. (منظور اين است كه روزه نبايد بگيرد، پس اگر در سفر و يا حال

روايات رسيده در مورد روزه و تحليل آن (185)

مرض روزه بگيرد روزه‌اش درست نيست بايد آن چند روز را دوباره قضا كند،) براي اينكـه خداي عزوجل مي‌فرمايد: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضا اَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اَيّامٍ اُخَرَ.»

مؤلف: اين روايت را عياشي نيز نقل كرده است.

ودر تفسير عياشي از امام باقر عليه‌السلام روايت آورده كه در تفسير جمله «فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ،» فرموده: چقدر اين بيان براي كسي كه تعقلش كند روشن است! براي اينكه در عبارتي كوتاه اين معنا را رسانده، كه هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه‌اش را بگيرد، و هر كس در ماه رمضان مسافرت كرد بايد روزه‌اش رابخورد.

مؤلف: روايات وارده از ائمه اهل بيت عليه‌السلام در اينكه مريض و مسافر حتما بايد روزه‌اش را بخورد بسيار زياد است، واين مذهب ائمه اهل بيت عليه‌السلام است، بخلاف علماي اهل سنت كه روزه رمضان را براي مسافر و مريض اختياري مي‌دانند، و آيه شريفه به‌طــوري‌كــه خواننــده توجــه فــرود بــر مذهــب ائمــه اهـل بيـت عليه‌السلام دلالـت دارد.

(186) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

و نيز در تفسير عياشي از ابي بصير روايت آمده كه گفت: من از امام عليه‌السلام از معناي جمله:«وَ عَلَـي الَّـذيـنَ يُـطيقُـونَـهُ فِـدْيَـةٌ طَعامُ مِسْكينٍ،» پـرسيـدم فـرمـود: منظـور بيماران و سـالخـوردگـانـي است كـه توانـائي روزه گـرفتن نـدارنـد .

و بـاز در همـان تفسيـر از امـام بـاقـر عليه‌السلام در تفسير همـان آيـه نقـل كـرده كـه فـرمـود: منظـور سـالخـورده و كسي است كه عطش آزارش مـي‌دهد.

و نيز در همان تفسير از امام صادق عليه‌السلام روايت آورده كه فرمود: منظور زني است كه از جان فرزنـدش بتـرسد وسالخـوردگاني كـه روزه بـرايشـان طـاقت فـرسا باشد.

مؤلف: روايت در تفسير آيه ،از ائمه عليه‌السلام بسيار است، و در روايت ابي بصير مراد از مريض آن بيماراني اند كه قبل از ايام ماه رمضان بيمار باشند و نتوانند قضاي روزه رمضان را در ساير ايام سال بجا آورند، چون واضح است كه كلمـه «مريض» در جملـه: «فَــمَــنْ كانَ مِنْكُــمْ مَــريضــا،» شــامل مـريض نـامبرده نمي‌شود، و كلمه عُطاش كه

روايات رسيده در مورد روزه و تحليل آن (187)

در روايــت آمـده بـه معنـاي بيمـاري عطش است كـه ظاهـرا همان مـرض قنـد بـاشـد.

مترجم: باز در همان تفسير از سعيد از امام صادق عليه‌السلام روايت آمده كه فرمود: درعيد فطر هم تكبير هست، عرضه داشتم تكبير كه غير از روز قربان نيست، فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليكن مستحب است كه در مغرب وعشاء و فجر و ظهر و عصر و دو ركعت نماز عيد گفته شود.

و در كافي از سعيد نقاش روايت كرده كه گفت امام صادق عليه‌السلام فرمود: براي من در شب عيد فطر تكبير هست، اما واجب نيست بلكه مستحب است، مي‌گويد، پرسيدم اين تكبير در چه وقت مستحب است ؟ فـرمـود در شب عيـد در مغـرب و عشـا و در نمـاز صبـح و نمـاز عيـد آنگـاه قطـع مـي‌شـود، مـي‌گـويـد عرضه داشتم: چگونه تكبير بگويــم؟ فرمــود، مي‌گوئـي:

«اَللّـــــهُ اَكْبَــــــرْ، اَللّـــــهُ اَكْبَــــرْ، لا اِلــــهَ اِلاَّ اللّـــــــهُ، وَ اللّـــــهُ اَكْبَـــــــرْ،»

(188) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

«اَللّــهُ اَكْبَــرُ وَ لِلّهِ الْحَمْــد، اَللّهُ اَكْبِرْ عَلي مـا هَـدانـا!»

و منظور از كلام خدا كه مي‌فرمايد: «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ،» همين است، چون معنايش اين است كه نماز را كامل كنيد و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرده تكبير كنيد، و تكبير همين است كه بگوئيد: « اَللّهُ اَكْبَرْ، لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَاللّهُ اَكْبَرْ، وَ لِلّهِ الْحَمْد.» راوي مي‌گويد در روايت ديگري آمده كه تكبير آخر را چهار بار بايد گفت.

مؤلف: اختلاف اين دو روايت كه يك تكبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مي‌داند و ديگري نمي‌داند ممكن است حمل شود بر مراتب استحباب، يعني دومي مستحب باشد، و اولي مستحب‌تر، و اينكه فرمود: منظور از «وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ،» اكمال نماز است شايد منظور اين باشد كه با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تكميل كنيد وباز خود تكبيرات را بگوئيد، كه خدا شما را هدايت كرد، و اين بامعنائي كه ما از ظاهر جمله «وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلي ما هَديكُمْ،» فهميديم منافات ندارد، براي اينكه كلام امام استفاده حكم استحبابي از

روايات رسيده در مورد روزه و تحليل آن

مورد وجوب است، نظير آنكه در سابق در جمله: «فَمَـنْ شَهِـدَ مِنْكُـمُ الشَّهْـرَ فَلْيَصُمْـهُ،» گذشت، كه گفتيم از آن، كراهت مسافرت در ماه رمضان براي كسي كه اول ماه رادرك كند استفاده كرده‌اند، و اختلاف آخر تكبيرات در دو جاي روايت اخير مؤيد اين احتمال است كه بعضي داده و گفته اند در جمله: «وَ لِتُكَبِّرُوا اللّهَ‌عَلي ما هَديكُمْ،» تكبير به دليل اينكه با حرف علي متعدي شده متضمن معناي حمد است.

و در كافي از حفص بن غياث از امام صادق عليه‌السلام نقل كرده كه گفت: از آن جناب از كلام خداي عز و جل پرسيدم، كه مي‌فرمايد: «شَهْـرُ رَمَضـانَ الَّـذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ،» چطور مي‌فرمايد قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اينكه در دو دهه بين اول وآخرش نازل شده،؟ امام عليه‌السلام فرمود: قرآن در ماه رمضان يك باره به بيت المعمور نازل شد و سپس در طول بيست سال به تدريج به زمين نازل گرديد، آنگاه فرمود: رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله فرموده صحف ابراهيم در اولين شب از ماه رمضان نازل شد، وتورات در روز ششم

(190) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

رمضان، و زبور در هيجــدهــم رمضــان و قــرآن در بيست و سوم از ماه رمضان نازل شـده اســــت. مؤلف: ايــن روايت را كه كافي از امام صادق و آن جناب از رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله نقل كـرده اسـت. الدرالمنثور به چنـد طـريـق آن را از واثلـة بـن اسقـع از رسـول خـدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله نقــل كــرده اســت.

و نيز در كـافـي و فـقيـه از يـعقـوب روايت كـرده كـه گفـت: مـردي را شنيـدم كـه از امـام صـادق عليه‌السلام از شب قـدر مي‌پرسيد، كه آيا گذشته و يا همه ساله هست؟ فرمود: اگـــر شـب قــدر از بيـــن بـــرود، و بــرداشتـه شــود، قرآن هم برداشته مي‌شود. (1)

1- الميزان ، ج 2 ، ص 33.

روايات رسيده در مورد روزه و تحليل آن (191)

شب‌هاي ماه رمضان

«اُحِـلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ اِلي نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ اَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَلَيْكُـمْ و عَفـا عَنْكُـمْ فَـالاْنَ باشِـرُوهُنَّ وَ ابْتَغُـوا ما كَتَـبَ اللّهُ لَكُمْ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الاَْبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الاَْسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ اَتِمُّوا الصِّيامَ اِلَي اللَّيْلِ وَ لا تُباشِرُوهُنَّ وَ اَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ اياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ،»

«در شب روزه داري نزديكي كردنتان با همسرانتان حلال شد ايشان پوشش شما و شما پوششي هستيد براي آنان، خدا دانست كه شما همواره با انجام اين عمل نافرماني و در نتيجه به خود خيانت مي‌كرديد پس از جرمتان گذشت واين حكم را از شما برداشت حالاديگر مي‌توانيد با ايشان در آميزيد و از خدا آنچه از فرزند كه برايتان مقدر كرده طلب كنيد و از آب و غذا در شب همچنان استفاده كنيد تا سفيدي شفق از سياهي شب برايتان مشخص شود و آنگاه روزه بداريد وروزه را تا

(192) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

شب به كمال برسانيد و نيز هنگامي كه در مسجدها اعتكاف مي‌كنيد با زنان نياميزيد اينها كه گفته شد حدود خداست زنهـار كـه نـزديك آن مشـويد. اينچنين خدا آيات خود را براي مردم بيان مي‌كند تا شايد با تقوا شــونـد.»(187 / بقره)

كلمه «اَلرَّفَثُ» كنايه است از عمل زناشوئي، و اين از ادب قرآن كريم است. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ،» ظاهر از كلمه لباس همان معناي معروفش مي‌باشد، يعني جامه‌اي كه بدن آدمي را مي‌پوشاند و اين دو جمله از قبيل استعاره است، براي اينكه هر يك از زن و شوهر طرف ديگر خود را از رفتن به دنبال فسق و فجور واشاعه دادن آن در بيـن افـراد نـوع جلـوگيـري مـي‌كنـد، پـس در حقيقـت مـرد لبـاس و سـاتـر زن اسـت، و زن ساتر مرد است.

واين خود استعاره‌اي است لطيف كه با انضمامش به جمله: «اُحِـلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ اِلي نِسائِكُمْ...،» لطافت بيشتري به خود مي‌گيرد، چون انسان با جامه عورت خود

شب‌هاي ماه رمضان (193)

را از ديگران مي‌پوشاند، و اما خود جامه از نظر ديگران پوشيده نيست، همسر نيز همينطور است، يعني هر يك ديگري را از رفث به غير مي‌پوشاند، ولي رفث خودش به آن ديگري پوشيده نيسـت، چون لبـاسـي اسـت متصـل بـه خـودش، و چسبيـده بـه بدنش.

«عَلِمَ اللّـهُ اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ‌اَنْفُسَكُمْ فَتابَ عَـلَيْكُــمْ و عَفـا عَنْـكُــمْ،» (187 / بقره)

جمله: «اَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ ـ به خود خيانت مي‌كرديد...،» دلالت بر معناي استمرار دارد، در نتيجه مي‌فهماند كه از روز تشريع حكم صيام اين خيانت در ميان مسلمين مستمر و دائمي بوده، يعني بطور سري خدا را نافرماني وبه خود خيانت مي‌كرده‌اند، واگر اين خيانتشان نافرماني خدا نبود، دنبالش آيه توبه و عفو نازل نمي‌شد، و اين توبه وعفو هر چند صريح در اين نيست كه قبلش نافرماني و معصيتي بود، ليكن مخصوصا بـا در نظـر گرفتـن اينكـه هـر دو كلمـه بـا هـم جمـع شـده‌انـد، ظهـور در اين معنا دارد.

بنابراين آيه شريفه دلالت مي‌كند بر اينكه قبل از نزول اين آيه حكم روزه اين بوده كه در شب روزه زناشوئي هم حرام بوده، و با نازل شدن اين آيه حليت آن تشريع و

(194) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

حرمتش نسخ شده، همچنانكه جمعي از مفسرين نيز اين را گفته‌اند، و جمله «اُحِـلَّ لَكُمْ...،» و همچنين جمله: «كُنْتُمْ تَخْتانُونَ...،» و جمله :«فَتابَ عَلَيْكُمْ و عَفا عَنْكُمْ،» و جمله: «فَالاْنَ باشِرُوهُنَّ...،» همه اشعار و بلكه دلالت بر اين نسخ دارد.

«فَــالاْنَ باشِــرُوهُــنَّ وَ ابْتَـــغُــوا ما كَتَــبَ اللّـهُ لَكُـــمْ!»

امر در اين آيه چون بعد از منع واقع شده، طبق نظريه علماي اصول تنها بر جايز دلالت دارد، نه وجوب، و مي‌فهماند از هم اكنون رفت با زنان در شبهاي رمضـان جـايـز اسـت، در اول آيـه هـم فـرمـوده بـود: «اُحِـــلَّ لَكُــمْ ـ ايــن كــار بـرايتـان حـلال اسـت» .

كلمه اِبْتِغاء به معناي طلب كردن است، و منظور از طلب كردن آنچه خدا نوشته است، طلب فرزند است، كه خداي سبحان آن را نوشته و مقرر كرده، كه نوع انساني اين كـار را از راه جمـاع انجـام دهـد، و جنـس بشـر را بـا تجهيـز شهـوت و اشتيـاق بـه مبـاشـرت مفطـور بر اين عمـل كـرده، و به اين وسيلـه ايشان را مسخـر و رام در مقابل اين عمل نموده است.

شب‌هاي ماه رمضان (195)

البته كمتر كسي در حين عمل توجه به فرزنددار شدن دارد، بيشتر منظورشان شهوت راني است. (غافل از اينكه خداي تعالي در بين اين دو سنگ آرد خودرا مي‌گيرد، و قضاي خود را به كرسي مي‌نشاند!) همچنانكه افراد منظورشان از اكل و شرب لذت بـردن از غـذا است و غـافلنـد از اينكـه ايـن جـذبـه و رابطـه بين انسان و غذا را خدا قرار داده، تا زندگي بشـر بقا يـافتـه ، بـدنـش نمـو كنـد ، ايـن همـان تسخيـر الهـي اسـت. (1)