صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 39303
دانلود: 4405

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39303 / دانلود: 4405
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش یازدهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی ادام الله ظلّه العالی علی رؤس الانام.

استدعا دارد نسبت به سه سؤال اینجانب عطف توجّه فرموده جواب عنایت فرمائید:

سؤال اوّل : گفته می شود ولد الزّنا به بهشت نمی رود، آیا این موضوع صحّت دارد؟ و در صورت درست بودن آن آیا از علل تامّه است و یا ناقصه؟ و در این حال، نقصی در تکوین ایجاد شده است؟

سؤال دوّم : حدیث بدین مضمون است: من بکی أو تباکی وجبت له الجنّه. آیا چنین حکم مطلقی با کتاب تشریع منافات ندارد؟ زیرا در قرآن مجید آیات بسیاری است که انسان ناجی را فقط بر اساس عمل می دانند ( أفحسبتم أن تدخلوا الجنه ) و ( یا أیّها الّذین آمنوا اتّقوا الله ولتنظر نفس ما قدّمت لغد ) و ( لیس البرّ أن تولّوا وجوهکم ) و ( ولنبلونّکم ) و ( ان الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات ) ووو... آیا ممکن است یک قطره اشک منسوخ کند همه ی تکالیف را؟ و اگر منظور از حدیث خواص باشند باز مشمول ( انّ الّذین آمنوا وعملوا الصّالحات لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ) می شوند و بنده هرچه فکر می کنم می بینم پروردگار عظیم فقط عمل می خواهد آن هم یک سلسله اعمالی که بیان فرموده و این راه میانبر که به قول معروف کشف شده است و حدیث مذکور با هیچ یک از آیات قرآنی توافق ندارد.

سؤال سوم : مشهور است هرچه مقدّر شده می رسد، و روزی ما قبلاً تعیین شده است و اگر زمین و زمان به هم بخورند آن قسمت مقدّر باید به صاحبش برسد البته این بیان مبالغه را به حدّی رسانده که فعالیّت انسان را دخالت نمی دهد آیا این طرز فکر درباره ی (قدر) و مقدّرات با حدیث مشهور (قدریّون مجوس امّت من هستند) منافات ندارد؟ و آیا قدر به معنی ترکیبات متناسب تکوینی نیست؟ خواهشمند است جواب بیان فرمائید. بانک سپه زین العابدین یعقوبی: 13 / 6 / 1346

جواب سؤال اوّل : ولد الزّنا در صورتی که ایمان و تقوی داشته باشد به بهشت می رود بر حسب وعده ی خداوند متعال و محال است وعده ی خداوند متعال تخلّف پیدا کند و در افعال اختیاریّه علّت تامّه معنی ندارد.

بلی ولد الزّنا بیشتر به ریاضت نفس احتیاج دارد تا رفتار و کردار خود را تعدیل نماید تا رستگار شود.

جواب سؤال دوّم : 1 ـ عزاداری به هر سه قسمش از جمله ی اعمال مهمّه است که خدای متعال خواسته است و به لسان اولیاء خود امر فرموده است.

2 ـ نظیر آن است که در احادیث متعدّده است ( کلمه لا اله الاّ الله ثمن الجنّه ) ( ومن قال سبحان الله وبحمده محی عنه ألف ألف سیّئه واعطی له ألف ألف حسنه ورفع له ألف ألف درجه ) .

3 ـ ( انّما یتقبّل الله من المتّقین ) بسیار روشن می سازد تمام راه های میان بر را.

4 ـ بکاء بر مصائب امام و پیشوای دین که مقام ولایت کبری را دارد و مظهر ولایت الهیّه است بایستی اجرش از سایر اعمال بیشتر باشد.

5 ـ غالب اعمال در غالب اوقات جسمانی است و بسیاری از مردم نماز می خوانند و ذکر می گویند و قرآن تلاوت می کنند قلبشان در جای دیگر است و به افکار دماغی خود مشغولند ولی گریه فقط منشأ آن سوزش قلب و با حضور قلب است.

و البته ابکاء بایستی با التفات به واقع مطلب و به جهت خدای متعال باشد و تباکی

هم به جهت خدا باشد که دل می سوزد ولی اشک را به مقدّمه ی تباکی که در نظر دارد به وجود آورد (1) .

جواب سؤال سوم : این سخن بسیار دور است از آئین شیعه ی امامیّه که قائل اند انسان در گفتار و رفتار و کردار فاعل مختار می باشد بلکه در هر ذی روحی، که دارای ادراک و شعور است، و اعتقاد به (امر بین الامرین) دارند، در مقابل قدریّه که برای اراده و اختیار دخالتی قائل نیستند، و در مقابل مفوضّه که اختیار را علّت تامّه می دانند و دخالتی برای مشیّت قائل نیستند که این دو دسته را اشاعره و معتزله می نامند که طرفین در افراط و تفریط می باشند و حدّ وسط، شیعه است که (امر بین الامرین) آئین او است. بالجمله تقدیر الهی و مقدرات خداوندی بر طبق همین حدّ وسط است و قدر و قدریّه نبایستی با تقدیرات و مقدّرات مورد اشتباه واقع شود.

والله العالم 7 / ج 2 / 1387 محمّد هادی الحسینی المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) امام صادق عليه‌السلام فرمود: هر آنکه نزدش نام ما برده شود و بر ما اشک بریزد خداوند متعال جهنم را بر او حرام می کند. کامل الزیاره ابن قولویه قمی ص 104

و پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: هر کس گریه کند بر حسین عليه‌السلام و عارف به حق او باشد بهشت بر او واجب می شود. شبهای پیشاور ص 532.

[ سوگواری برای شهدا به ویژه سالار شهیدان حسین بن علی عليهما‌السلام خود نوع مبارزه ای است با دستگاه خلفای جور، بلکه بهترین مبارزه است، لذا برای زنده نگهداشتن خون شهدای اهل بیت عليهم‌السلام ائمه ی معصومین سلام الله علیهم تأکید بسیار کرده اند که طرفدارانشان مجلس مرثیه خوانی ترتیب دهند و مصیبات ایشان را همواره یاد کنند و به سوک آنها نشینند تا نام و رسم آنها زنده بماند و مبارزاتشان با ظالمان و ستمگران فراموش نشود و به گوش نسل های آینده برسد، و دشمنان اسلام نتوانند خون آنان را لوث کنند و نتیجتاً اسلام حقیقی را از بین برده و اسلامی جعلی به مردم تحمیل کنند و لذا ثواب این کار ثواب جهاد است که خود از بزرگ ترین عبادات محسوب است ]. غفّاری

( پرسش دوازدهم )

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی میلانی مدّ ظلّه العالی.

خواهشمند است به سؤال ذیل جواب مرحمت فرمائید.

حضرت یوسف در مصر به سلطنت رسید (1) و در کنعان قحطی شد، برادران حضرت یوسف از کنعان به مصر آمدند تا از حضرت یوسف غلّه بخرند، حضرت یوسف برادرش بن یامین را شناخت، می گویند حضرت یوسف عليه‌السلام دستور داد کیل طلا را که به آن کیل می کردند در میان جوال های ابن یامین بگذارند تا او را به تهمت دزدی گرفته و نگه دارند. استدعا دارم مرقوم فرمائید که حضرت یوسف کلام تهمت دزدی را فرموده یا نه؟

طبس سبزوار ـ غلامرضا توکّلی

جواب: اوّلاً این سخن به عنوان توریه بوده است زیرا که تعیین نشده است دزد (صواع) کیست؟ بلکه همین قدر است (انّکم لسارقون) و می سازد با سرقت نمودن آنان در اوّل امر خود حضرت یوسف عليه‌السلام را.

ثانیاً: این سخن را حضرت یوسف نگفت بلکه اعلام کننده گفت که می فرماید: أذّن مؤذّن (2) المیلانی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) یوسف عليه‌السلام در مصر به سلطنت به معنی مشهور یعنی پادشاهی نرسید بلکه وزیر کشاورزی یا رئیس انبار غله یا مسئول یکی از ادارات دولتی شد که مناسبت با عمل او داشت و پادشاه مصر را فرعون می گفتند و یوسف عليه‌السلام فرعون مصر نبود.

(2) قال السید المرتضی قده (مسئله) فان قیل: ما معنی (جعل السقایه فی رحل اخیه) و ذلک تعریض منه لاخیه بالتهمه ثم ان مؤذنه نادی بانّهم سارقون، ولم یسرقوا علی الحقیقه؟

(الجواب) قلنا اما جعل السقایه فی رحل اخیه فالغرض فیه التسبب الی احتباس اخیه عنده ویجوزان یکون ذلک بامر الله تعالی وقد روی انه عليه‌السلام اعلم اخاه بذلک لیجعل طریقاً الی التمسک به فقد خرج علی هذا القول من أن یکون مدخلا علی اخیه غماً وترویعاً بما جعله من السقایه فی رحله ولیس بمعرض له للتهمه بالسرقه لان وجود السقایه فی رحله یحتمل وجوهاً کثیره غیر السرقه فلیس یجب صرفه الیها الا بدلیل... فاما نداء المنادی بانهم سارقون فلم یکن بامره عليه‌السلام وکیف یأمر بالکذب؟! وانما نادی بذلک احد القوم لما فقدوا الصواع وسبق الی قلوبهم انهم سرقوه وقد قیل ان المراد بانهم سارقون انهم سرقوا یوسف عليه‌السلام من ابیه واوهموه انهم یحفظونه وضیعوه فالمنادی صادق علی هذا الوجه ولا یمتنع ان یکون النداء باذنه عليه‌السلام . تنزیه الانبیاء ص 56.

( پرسش سیزدهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور محترم حضرت علامه ی کبیر آیت الله میلانی مدّ ظلّه العالی

به عرض می رساند، اینجانب درباره ی فرضیّه ی داروین مدّتی است مطالعه می کنم و دلائلی برای آن به دست آورده ام ولی آیه ی شریفه ی ( کونوا قرده خاسئین ) حقیر را دچار حیرت و سرگردانی کرده است زیرا امکان دارد اختصاص قرده به ذکر به منظور ردّ آنها به صورت اصلی باشد، و الاّ علّت ذکر قردۀ بخصوص چیست؟ اگر کمال اهانت است، این منظور به ویژه در عصر حاضر که میمون موجود نافع و اجتماعی در آمده است حاصل نمی شود، به علاوه اگر به صورت سگ در می آمدند اهانت واضح تر بود، و در مورد صیغه ی امر (کونوا) هم زیاد تحقیق کرده ام در این باره جواب قانع کننده ای نیافته ام. امید است جواب فرموده اشکال را مرتفع فرمائید.

لازلتم مجداً للاسلام والمسلمین. 24 / 10 / 46 کرمان ـ نجات اللّهی.

جواب: جناب آقای نجات اللّهی. مقتضای اسم مبارک (القاهر) که از اسماء الله الحسنی است این بود که آنها مسخ شوند و شباهت به قرده پیدا کنند، و مقتضای اسم مبارک (الرّحمن) که یکی دیگر از اسماء الله است اینست که به کلّی از بعض مزایا بی بهره نباشند (1) و جهت ندارد که به فرضیّه ی داروین حمل شود که فرضیّه ی محض است.

والله العالم ـ المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) علامه ی مجلسی در بحار می گوید آنهائی که مسخ شدند بیش از سه روز زنده نماندند، و این حیوان هائی که به آنها مسخ شدگان می گوئیم از باب مجاز و نام مستعار آنها است بلکه اینان مانند مسخ شدگان هستند و خداوند متعال خوردن گوشت آنها را برای ضرری که در اینها هست حرام فرمود. بحار طبع کمپانی ج 14 ص 785.

و پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود خداوند متعال هفتصد امت را مسخ کرد به جهت نافرمانیشان از اوصیاء پیغمبران، چهار صد از آنها در خشکی و سیصد از آنها را در دریا قرار داد، سپس پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تلاوت نمودند ( وجعلناهم احادیث ومزقناهم کل ممزق ) (سبا ـ 19) ما آنها را عبرت داستان ها نمودیم و متفرق و پراکنده شان ساختیم.

مصدر سابق ص 774

( پرسش چهاردهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت آیت الله میلانی پیشوای مسلمین دامت برکاته

به عرض می رساند، ما دانشجویان ایران روزهای جمعه جمع شده و نماز ظهر و عصر را با هم می خوانیم و یکشنبه ها که دانشگاه تعطیل است بعد از ظهر مجلس تلاوت قرآن و تفسیر به زبان انگلیسی داریم، گاهی بعضی از آمریکایی ها شرکت می کنند، یکی از آنان به اینجانب گفت که چرا مسلمانان نماز و قرآن را باید به زبان عربی بخوانند؟ در صورتی که بیشتر مسلمانان زبان عربی را نمی دانند و خدا هم که تمام زبان ها را می داند، آیا بهتر نیست وقتی انسان مشغول به نماز و دعا می باشد خودش هم بفهمد که چه می گوید؟

پس از بحث های زیاد نتوانستیم او را قانع نمائیم بلکه از آن روز منهم تقریباً با آن دوست آمریکائی موافق هستم، به چه دلیل ما باید حتماً نماز و قرآن را به زبان عربی بخوانیم؟

و آیا اگر قرآن را به زبان انگلیسی تلاوت و تفسیر نمائیم اشکال دارد؟

آمریکا ـ مهندس شیمی ـ عزّت الله اصغر نیا

9 / ع 2 / 1388 هـ

(بسمه تعالی شأنه)

جواب: جناب ماجد محترم آقای عزّت الله اصغر نیا دام عزّه.

السلام علیکم: امید آنکه به موجبات سعادتمندی دنیوی و اخروی برسید

و در آسایش روحی و فکری باشید.

1 ـ پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده، نماز بخوانید به طوری که من نماز می خوانم و پیشوایان دین فرموده اند نماز را به عربی بخوانید، البته امت اسلامی باید اطاعت کنند، و آنچه فرموده اند مطابق حکمت و مصلحت و از جانب خداوند متعال است.

2 ـ حمد و سوره و اذکار واجبه ی نماز را باید عربی خواند ولی در نماز می توان به زبان خود ذکر گفت و دعا کرد، و در هر حال به یاد خداوند متعال بودن چه در نماز و چه در اوقات دیگر مستحسن است. مثلاً اگر انسان در قنوت نماز به زبان خود دعا کند و حاجت های مشروع خود را بطلبد اشکال ندارد. مخصوصاً چنانچه در نمازهای مستحبّی باشد.

3 ـ اگر کسی نتواند نماز را به عربی بخواند هر قدری که توانست به عربی و بقیّه را به ترجمه ی آن می خواند ولی باید بکوشد که یاد بگیرد مانند آنکه دانشجویان زبان کتابی که مورد حاجتشان است یاد می گیرند تا به مطالب آن آشنا شوند و با آن زبان سخن می گویند.

4 ـ قرآن کریم را به هر زبان می توان تفسیر نمود و درس داد ولی نتوان ترجمه ی آن را کتاب آسمانی و کتاب اسلامی دانست و ترجمه ی آن را خواندن مانعی ندارد ولی تلاوت قرآن محسوب نمی شود، زیرا تلاوت عبارت است از خواندن عین الفاظ نه معنای آنها. مثلاً اگر کسی بخواهد شعر حافظ (ألا یا أیّها السّاقی أدرکأساً وناولها) (1) را بخواند باید به همین عبارت بخواند نه معنای آن را بگوید به علاوه اینکه ترجمه ی قرآن به هر زبان که باشد نتواند به معانی قرآن به طوری که شاید و باید رسا باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ای ساقی پیمانه ای بریز و به من ده .

5 ـ تاریخ گفتار دانشمندان بزرگ را اگر مطالعه کنید می بینید وقتی که می خواهند مطلبی را بگویند یا دستوری را بدهند در نظر دارند مفاهیم زیادی را در عبارات کوتاه بگنجانند و از طولانی بودن الفاظ خودداری می کنند، و این روش، فلسفه ای دارد و مطابق حکمت است و جنبه ی روانی دارد که عظمت مطلب در دل شنونده مؤثّر می شود و در حافظه ی او می ماند نگهداری و ضبط آن مطلب برای او آسان می شود لذا قرآن مجید که سخن خدای متعال بر مردم جهان است حتماً باید عربی باشد زیرا به تصدیق زبان شناسان تنها زبان عربی است که می تواند بزرگ ترین و پر دامنه ترین مفاهیم را در غالب کوتاه ترین جمله بیان کند گاهی است یک عالم معنی و معارف را یک سطر گفتار عربی فرا می گیرد و این حقیقت در زبان های دیگر امکان ندارد.

6 ـ بسیار دیده می شود یک فرد عادی که می خواهد با شخص بزرگی سخن گوید می کوشد مطالب خود را در عبارات مناسب و کوتاه به عرض برساند، بنابراین نماز که اظهار بندگی و خضوع و عرض حال در پیشگاه باعظمت ربوبی است باید به عربی خوانده شود زیرا که به جز با زبان عربی امکان ندارد جمله های پر معنی را در غالب الفاظ کوتاه و بلیغ و فصیح اداء نمود.

7 ـ اسلام مستقلّ است و زبان رسمی مستقلّ دارد که کامل ترین زبان ها است و خدای متعال نخواست مردم آن را با وضع خودشان تطبیق کنند و آن را دستخوش زمان قرار دهند بنابراین باید اسلام به طوری استقلال داشته باشد که مردم جهان قرآن را عربی تلاوت کنند و نماز را عربی بخوانند و اگر اسلام که دین پر اهمیّت است زبان مستقلّی نمی داشت، دانشمندان و فلاسفه در آن کمبودی احساس می کردند.

8 ـ رئیس هر دین و آئین چنانچه به یک زبانی کتابی برای پیروان خود تنظیم نمود محفوظ بودن آن به همان لغتی که دارد موجب وحدت اجتماعی پیروان آن است و مسلمانان جهان که لغات مختلف دارند به مناسبت عربی خواندن قرآن و نماز دارای یک نوع وحدت استقلالی خواهند بود، به علاوه اینکه اگر مسلمانان جهان از اوّل قرار می دادند رسماً زبان عربی را تا حدّی که بتوانند تفاهم نمایند یاد بگیرند وسیله ای می شد که یک مسلمان عرب و مسلمان فارس و ترک و هندی و اروپائی با هم تماس بگیرند و با هم تبادل فکری در امور فردی و اجتماعی داشته باشند و نظام معاد و معاش خود را به سهولت برگزار نمایند.

9 ـ دیده شده سایر کتاب های آسمانی در اثر محفوظ نماندن زبان اصلی و اوّلی آنها اختلافاتی پیدا کرده اند پس قرآن باید در عربی بودن خود باقی بماند تا از تحریف و اختلاف مصون باشد.

10 ـ اگر مسلمانان از روی حقیقت کاملاً می دانستند نماز یعنی با خدای بزرگ سخن گفتن و او را ستایش و پرستش کردن و اظهار عبودیّت و عجز و ناتوانی در برابر قدرت کامله ی خداوند متعال نمودن و حاجت های همه گونه ی خود را خواستن است و از طرفی مجبورند صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء نماز بخوانند هر قدر کم همّت بودند به فکر می افتادند این زبان را که همه روزه 5 مرتبه به آن نیازمند می باشند یاد بگیرند و به طور شایسته این عبادت بزرگ را انجام دهند. در خاتمه از اینکه جمعیّتی هستید روزهای جمعه و در مواقع تعطیل دور هم جمع می شوید و تلاوت قرآن و تفسیر آن و مذاکرات دینی و مذهبی دارید و تبلیغات می نمائید بسیار تقدیر می نمایم، خدای متعال نگهدار شماها باشد و عزّت و موفّقیّت عنایت فرماید به همگی سلام و تحیّت می رسانم.

محمّد هادی الحسینی المیلانی.

( پرسش پانزدهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پیشگاه مرجع عالیقدر عالم تشیّع حضرت آیت الله العظمی جناب آقای میلانی مدّ ظلّه العالی.

سؤال اوّل : با اینکه حضرت امیرالمؤمنین علیّ عليه‌السلام دوّم شخص اسلام است و در فضیلت و برتری از هر حیث بعد از حضرت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم احدی دارای چنین مرتبه ی نیست مع ذلک وقتی به فتوای مراجع بزرگ برخورد می کنیم مشاهده می شود که می فرمایند ( أشهد أنّ علیّاً ولیّ الله ) جزء اذان و اقامه نیست و بعضی هم مستحب نمی دانند علّت آن چیست؟

سؤال دوّم : چرا فقهاء و مجتهدین در فتوی فرق می کنند؟ مثلاً بعضی غساله را پاک و بعضی نجس می دانند، آیا حضرت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ی غساله چه فرموده؟ و آیا حکم خداوند متعال چیست؟

سؤال سوم : چرا مراجع پرچم اسلام را به دست یک نفر که مورد قبول همه از اهل فن باشد نمی دهند؟

سؤال چهارم : در شب اوّل قبر سؤال هائی که نکیرین از میّت می کنند آیا روح و بدن متّفقاً جواب می دهند؟ یا فقط سؤال ها از روح می شود؟

سؤال پنجم : خداوند متعال قوای عقلیّه و غضبیّه و شهویّه و وهمیّه به بندگان خود مرحمت فرموده، آیا بین آنان فرقی قائل شده یا خیر؟

سؤال ششم : کفّاری که از بلاد مسلمین دور هستند حقائق و حقانیّت اسلام به آنها نرسیده آیا بعد از مردن مورد غضب و مؤاخذه ی الهی واقع می شوند یا نه؟.

سؤال هفتم : وجود جنّ را خداوند حکیم در قرآن در چند آیه به آن اشاره فرموده، آیا بین علماء در وجود آن اختلافی هست که مرحوم نراقی در کتاب معراج السّعاده در ص 108 در بیان اقسام خوف و طریقه ی معالجه ی آن چنین می نویسد: (و جنّی که در میان علماء در وجود آن اختلاف است تو به چه دلیل یقین به وجود او کردی؟ ).

سؤال هشتم : انسان بعد از بدرود حیات که وارد عالم دیگر می شود نتیجه ی اعمالی که در دنیا انجام داده و ثمره ی کارهائی که در زمان حیات از او سر زده کی و از کجا شروع می شود؟ آیا از شب اوّل قبر است یا غیر آن؟

ارادتمند: محمّدی

بسمه تعالی شأنه

جواب اوّل : علّت اینکه فقهاء اشهد أنّ علیّاً ولیّ الله، را جزء اذان نمی دانند آن است که فقهاء نمی توانند بر خلاف دستوری که شرعاً رسیده است فتوی بدهند، امّا علّت نرسیدن دستور شرع چیست؟ چند احتمال دارد و ممکن است جهت دیگر هم داشته باشد که عقل ما به آن نرسد، مثلاً گاهی در دستور شرع فقط اظهار توحید و ثناء الهی است و هیچ گونه تصدیق و شهادت به نبوّت نیست در این صورت نتوان اظهار نظر نمود (1).

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) صاحب جواهر در نجات العباد ص 90 می گوید مستحب است در اذان و غیره صلوات بر محمد و آل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از نام آن حضرت و تکمیل شهادتین (اشهد ان لا اله الا الله، واشهد ان محمداً رسول الله) به شهادت سوم اشهد ان امیر المؤمنین علیاً ولی الله، و در جواهر کتاب الصلوه ص 211 از علامه ی مجلسی نقل می کند: بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزاء اذان باشد به دلیل روایات مرسله. مانند روایتی که در احتجاج طبرسی از امام صادق عليه‌السلام رسیده اگر فردی از شما بگوید (لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) باید بگوید (علی امیر المؤمنین). علامه ی همدانی در صلوه مصباح الفقیه ص 221 می گوید به دلیل روایت احتجاج و روایات دیگر به قصد امتثال باید بگوید اشهد ان علیاً ولی الله.

جواب دوّم : (چرا فقهاء و مجتهدین در فتوی فرق می کنند؟ ) خیلی واضح است چون ادلّه عبارت از طریق بدست آوردن حکم شرعی است و این طریق گاهی نصّ قطعی می باشد و احدی مخالفت در آن ندارد و گاهی بلکه بیشتر از موارد این طریق به طور نصّ قطعی نیست، در این صورت استظهارات فرق می کند و نیز از حیث رفتار بر طبق قواعد کلیّه ی مستظهره ی از آیات و اخبار فرق می کند؟

جواب سوّم : پرچم اسلام را هیچ کس حقّ ندارد دست کسی بدهد و احدی نتواند در مقابل حضرت ولیّ عصر صلوات الله تعالی علیه اظهار وجود کند، و اگر مرجعی شخصی را بگوید و معرّفی نماید فقط شهادت درباره ی او داده است و محتاج به شهادت کسی دیگر نیز می باشد تا بیّنه ی شرعیّه تمام شود.

جواب چهارم : (در شب اوّل قبر سؤال هائی که نکیرین از میّت می کنند... ) بدن در حال حیات جسم نامی است و وسیله ی مخاطبات و ادراک، روح است پس دائماً در حال حیات عمده روح است که تعلّق به بدن دارد و بعد از مردن تعلّق روح به بدن به کلّی منقطع نشده است.

جواب پنجم : قول خداوند متعال عبارت از کلمه ی مبارکه ی (کن) است که (فیکون) در اثر او است و آیه ی مبارکه ی ( إِنّمَا قَوْلُنَا لِشَيْ‏ءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ) شاهد بر آن است و تمام قوی مانند تمام مکوّنات و مخلوقات از یکدیگر در همه ی بندگان و پدید شدگان فرق و امتیاز دارند.

جواب ششم : کفّار از حیث قصور و تقصیر مراتب دارند.

جواب هفتم : بر حسب آیه ی قرآنی و حدیث از معصوم عليهم‌السلام و شواهد و گفته های تاریخی متواتر جنّ وجود دارد و اختلافی که بین بزرگان است در ماهیّت آن و حقیقت مادّی و عنصری جنّ است (1) .

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) علامه ی مجلسی از فخر رازی نقل می کنند، علماء و دانشمندان در حقیقت جنّ اختلاف دارند بعضی گفته اند غیر از جنس شیطان است و صحیح آن است که شیطان از جن است

جواب هشتم : از احادیث معتبره استفاده می شود که شروع آن از زمان نزاع روح است پیش از شب اوّل قبر.

بلی، نتیجه ی اعمال از حیث ثواب و عذاب و غیر ذلک در عالم برزخ فرق دارد با عالم قیامت کبری که آخرین مرحله است.

والله العالم بحقائق الامور، محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش شانزدهم )

بسم الله الرّحمن الرحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی میلانی متّع الله المسلمین بطول بقائه.

به عرض می رساند: به استناد قوله تبارک وتعالی 1 ـ ( وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رّسُولٍ إِلّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنّهُ لاَ إِلهَ إِلّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ) 2 ـ ( قُلْ إِنّمَا يُوحَى‏ إِلَيّ أَنّمَا إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُسْلِمُونَ ) 3 ـ ( شَهِدَ اللّهُ أَنّهُ لاَ إِلهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) و نظیر این آیات یگانگی خداوند متعال را از راه نبوّت می فهمم و از راههای دیگر عاجز و ناتوانم و فکرم نمی رسد، آیا این عقیده برای بنده صحیح است؟ و خاطرم از وساوس شیطانی آسوده و آرام باشد یا خیر این عقیده صحیح نیست و حتماً باید از راه غیر نبوّت از طریق عقلی مثل دور و تسلسل و غیره فهمید؟ به عبارت دیگر آنکه بنده تمام آنچه در عالم وجود دارد، از راه عقل بی بکنه یکایک آنها نبرده ام تا بگویم یک واجب الوجود است که آفریننده ی آنها است فقط غیر از راه نبوّت نمی توانم بفهمم و قاطع شوم و از وساوس شیطانی خود را آرام سازم آیا این عقیده ی به توحید صحیح است یا اشکال دارد؟!

کرج ـ محمّد علی سلطان محمّدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

آن دسته ای که ایمان آورده باشند به آنان جن گفته می شود. و آن دسته ای که کافر باشند به آنان شیطان گفته می شود. بحار الانوار طبع کمپانی ج 14 ص 580.

بسمه تعالی شأنه

جواب: ای عقیده صحیح و درست و کافی است که از راه نبوّت دارای آن هستید و مؤمن و موحّد می باشید ان شاء الله تعالی، و چنانچه ذکر مبارک ( لا اله الا الله ) را هر وقت که فراغت دل داشتید با تأنّی بگوئید و اقلا هشتاد مرتبه بگوئید در دل روشنائی پیدا می شود که فطره می یابید یگانگی و توحید را و وساوس شیطانی هیچ گونه پیدا نمی کنید و قلب خود را در آرامش می بینید، غرض ترقی و استکمال شما است (1).

محمّد هادی الحسینی المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سأل مهنا ابن سنان عن العلامه الحلی قده 1 ـ ما یقول سیدنا العلامه فیمن یعتقد التوحید والعدل والنبوه والامامه والمعاد، تقلیداً جازماً لا یرجع عنه ولکنه لا یقدر علی اقامه الدلیل علی ذلک ولا یعرف الدلیل ای شیء هو مع کونه قادراً علی النظر هل یکون مؤمناً بهذا الاعتقاد ومثاباً علیه وعلی اعماله الصالحه ام لا؟ افتنا مأجوراً ادام الله ایّامک. 2 ـ وما یقول مولانا فیمن لا یقدر علی النظروا لبحث کالنساء واکثر العوام وهو معتقد ما یجب اعتقاده فاعل ما یجب فعله وذلک علی جهه التقلید فهل یکون مثاباً معذوراً بخلاف الأول او کل واحد منهما لا یصح تقلیده فی هذا الباب. أوضح لنا ذلک فان هذا امر کل الناس یحتاجون الیه..

الجواب: لا یکفی التقلید فی التوحید والعدل والنبوه والامامه، بل یجب النظر والبحث علی کل مکلف فمن اخل به لم یکن مؤمناً ولا یستحق ثواباً، واما من لا یقدر علی البحث والنظر کالنساء واکثر العامه یندرجون فی قوله تعالی (الا المستضعفین من الرجال والنساء الذین لا یستطیعون حیله ولا یهتدون سبیلا فاولئک عسی الله ان یعفو عنهم) ولا یکون مؤمناً حقیقه بل فی حکم المؤمنین لانهم فی سعه من رحمه‌الله.. (حسن بن المطهر الحلی)