صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 39245
دانلود: 4396

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39245 / دانلود: 4396
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش هفدهم )

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دامت برکاته.

خواهشمند است پنج سؤال اینجانب را جواب مرحمت فرمائید، متّع الله المسلمین بطول بقائکم.

سؤال اوّل : می گویند قرآن مجید می فرماید که خورشید از بین می رود و با از بین رفتن خورشید کره ی زمین از مدار خود خارج می شود و از بین می رود، و گفته می شود از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده که حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه موقعی ظهور می کند که کفر و ظلم عالم را فرا گیرد، در عین حال احتمال می رود که افراد روی زمین روز به روز متدیّن و پاک تر شوند، اگر فرض کنیم خورشید و زمین از بین می روند بدون آنکه آن حضرت تشریف بیاورند، پس با این فرض قول به ظهور آن حضرت جهل است.

سؤال دوّم : تمام طبیعی دانان چون داروین گفته اند آدم از میمون است، آیا این گفته حقیقت دارد؟ و اگر چنین باشد خدا و پیغمبری نیست.

سؤال سوم : قانون لا وجود ولا معدوم (هیچ چیز به وجود نمی آید و هیچ چیز از بین نمی رود) صحیح است یا نه؟

سؤال چهارم : آیا گوش دادن به موسیقی حرام است، و ما همیشه باید کتاب بخوانیم و همواره برای زندگانی ائمّه ی معصومین عليهم‌السلام نگران باشیم؟

سؤال پنجم : آیا سینه و قمه زدن و زنجیر زدن، جایز و صلاحیّت دارند یا خیر؟

مجتبی صادقی

جواب اوّل : شما فرض کرده اید و فرض صرف احتمال است و نیز احتمال می رود آنکه قیامت قیام کند و ظلم و جور عالم را فرا گیرد و در این صورت حضرت صاحب الامر عليه‌السلام ظهور نمایند و سراسر عالم را پر از قسط و عدل کنند، چون مخبر صادق القول معصوم عليه‌السلام به وقوع آن، خبر داده قهراً واقع می شود و احتمالی که شما داده اید واقع نمی شود.

جواب 2 ـ داروین و پیروان او بر فرضیّه ی خود برهانی اقامه ننموده اند و فقط در اثر حفّاری های انجام شده اسکلت هائی یافته اند که در ادوار خیلی دور متعلّق به اصناف و اقسامی از میمونها بوده که شباهت بیشتری به طور تفاوت به انسان داشته اند و این دلیل نمی شود که نوع میمون به حدّی تکامل کرده که خاصیّت انسانی که درک معانی کلّی و عقلی است دارا شده است، چون ممکن است آن اصناف و اقسام از میمون از ابتداء امر به همان نحو خلق شده و تکوّن یافته اند نه آنکه در اثر جهش از طوری به طور دیگر متحوّل شده باشند و اینکه دیده شده بعضی حیوانات مانند بعضی کرم ها تغییر شکل می دهند و احیاناً با آنکه در ابتداء خلقت بال نداشته بال در آورده و پرواز می نمایند.

اوّلاً: این تغییر شکل انتقال نوعی به نوع دیگر نیست بلکه تغییرات عرضی در یک نوع است.

ثانیاً: در هر نوع از موجودات که این نحوه تغیّرات باشد لازمه ی طبیعت آنها است و همیشه هست و هیچ گاه تخلّف نمی نماید، بنابراین اگر انسان هم در اثر این گونه تحوّلات از نوع پست تری تحقّق یافته باشد باید به طور دوام انواع قبلی در تحوّل باشد و انسان هائی از حیوانات قبل تحقّق یابند و اینکه گفته اند نسل آن میمون ها منقرض شده لذا در زمان های متأخّر تکوّن انسان از میمون یافت نشده کلامی نادرست است، چه خود این دسته قائل به تکامل انواع می باشند و میمون های دوره های گذشته را نیز نوع تکامل یافته از انواع پست تر می دانند و آن انواع پست تر نوعشان منقرض نشده و قهراً اگر تکامل طبیعی آنها بود باید در اثر تکامل آنها انواع میمون های قبل تحقّق یافته و در پرتو تکامل به سر حدّ انسانیّت برسند.

ما در عین حال، صرف نظر از این گفته ها نموده و بر فرض آنکه گفته ی آنان درست باشد آنچه یک مسلمان باید معتقد باشد آن است که مبدئی صاحب علم و قدرت و حکمت و واجب الوجود و متحقّق بالذّات است که عالم را با این نظم محیّر العقول تحقّق داده و خلق کرده و بر این مطلب دلیل های فراوانی را انبیاء عليهم‌السلام و فلاسفه اقامه نموده اند، بلکه هر شخصی به اندک تأمّل می یابد، هیچ امری به خودی خود اگرچه بسیار ناچیز باشد وجود نمی یابد و قانوع علّت و معلول در همه ی آثاری که در عالم تحقّق می یابد جاری است، پس اصل وجود عالم با این اتقان و نظم چگونه ممکن است بدون خالق و موجد، وجود یافته باشد.

و امّا گفتگو در اینکه طریق صدور این عالم از مبدء تعالی شأنه چگونه و به چه ترتیبی است و موجودات اوّلیه ی عالم چه بوده؟ و بعد چگونه و به چه ترتیب انواع بسیط و مرکّبه تحقّق یافته؟ مباحثی است علمی و مضرّ به اصل اعتقاد به مبدء تعالی شأنه نیست و آنچه در علوم محقّق است ایجاد عالم به نحو ترتیب و تسبیب اسباب می باشد و اینکه نوشته اید در صورتی که انسان از میمون تولید شده باشد خدا و پیغمبری نیست، کلامی بی دلیل و واهی است چون معلوم شد به هر طریق موجودات و انواع عالم تکوّن یافته باشند ناچار از مبدء اوّلی صاحب علم و قدرت و حکمت و واجب الوجود می باشند.

جواب سوّم : (قانون لا وجود و لا معدوم...) اگر مراد از قانون مذکور آن است که هیچ چیز در عالم تحقّق نمی یابد و هیچ چیز هم معدوم نمی شود ؛ مخالفت مشهور، و منافی با قواعد علمیّه است چون هر آن در عالم میلیاردها صور و خواصّ و آثار در اثر ترکیب ها و فعل و انفعال های موادّ و بسائط تحقّق می یابد و قهراً صور و خواصّ و آثاری که قبل از ترکیب متحقّق بوده از بین می رود.

و اگر مراد از قانون مذکور آن است که مادّه و عناصر اصلیّه ی عالم، وجود نمی یابد و فنا هم بر او راه ندارد و فقط ترکیبات و صور و خواصّ آن در حال تغییر است، در صورتی که قائل آن معتقد باشد که در ابتداء اصل وجود مادّه از مبدء صاحب علم و قدرت و حکمت و واجب الوجود بالذّات صادر شده است منافات با عقائد اسلامی ندارد بلکه دلیل بر عظمت صانع عالم است، چون این همه آثار عجیبه و صنایع بدیعه در عالم تحقّق می یابد بدون اینکه توقّف به اضافه و کمک مادّی (غیر از آنچه مبدء متعال خلق کرده) داشته باشد، و در صورتی که قائل به آن قاعده بگوید، اصل وجود مادّه هم از مبدئی صادر نشده کلامی مخالف علم و برهان و دین می باشد چون پس از آنکه علم ثابت نموده آثار و خواصّی که از ترکیب عناصر اوّلیه تحقّق می یابد طبق قانون علّت و معلول و مطابق ناموس مؤثّر بر مؤثّر، و مشروط به تحقّق شرائط و رفع موانع است با آنکه آثار و خواصّ مذکور متفرّع بر اصل وجود مادّه است پس بدیهی است اصل وجود مادّه نمی تواند از سنّت و قانون مذکور (علّت و معلول) مستثنی باشد بلکه او هم در اصل وجودش محتاج به علّت خارج از خود واجب الوجود بالذّات است.

و ما اگرچه نحوه ی صدور مادّه و اصل عالم را از مبدء تعالی شأنه نمی توانیم به طور کامل درک کنیم (چنانچه در هر علمی مسائل لا ینحلّ زیاد است بلکه آنچه تا حال صاحبان علوم فهمیده اند نسبت به آنچه نفهمیده اند نسبت متناهی به غیر متناهی است) ولی قدرت کامله ی حقّ تعالی خود ما را برای نشان دادن آن به طور اجمال و ناقص مثل قرار داده چون هر یک از ما می تواند صوری در ذهن خود ایجاد کند که در خارج وجود ندارد، و یا وجود دارد ولی نه به آن نحوه ای که ما در ذهن ایجاد می کنیم، خصوصاً در موقع خواب که نفس انسان در خیال خود صوری را ایجاد می کند که عیناً تصوّر می نمائیم سنخ صور خارجیّه است و ما از آن به نام خواب دیدن تعبیر می نمائیم.

جواب چهارم : (آیا گوش دادن به موسیقی حرام است؟! ) هر چیزی که در اسلام حرام شده محقّقاً دارای مفسده ی فردی یا اجتماعی و یا هر دو است و این مطلب به طور کلّی برای ما مبرهن است چون پس از آن که ما معتقد به مبدأ تعالی شأنه بوده و حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را فرستاده ی او می دانیم و قرآن مجید که معجزه ی دائمی آن حضرت است و روایاتی که به طریق معتبر از آن حضرت و اوصیاء او عليهم‌السلام راجع به احکام به ما رسیده بدانیم که دستورات خداوند دانا و حکیم است که برای هدایت خلق به سعادت دنیوی و اخروی (فردی و اجتماعی) آورده شده قهراً برای ما معلوم و مبرهن می شود که آنچه نهی از آن شده دارای مفسده، و آن چه امر شده دارای مصلحت است، و نسبت به مفسده ی خصوص موسیقی کتب متعدّده نوشته شده و مضارّ آن را (که یکی از آنها ضعف اعصاب و قوای مدرک است) بیان نموده اند، و تفریح برای انسان منحصر به انجام محرّمات نیست بلکه تفریحات سالم و مباح از قبیل گردش و مشاهده ی مناظر طبیعی بسیار است.

و حکمت عزاداری و تذکّر به حالات ائمّه ی معصومین عليهم‌السلام ، در جواب سؤال پنجم معلوم می شود انشاء الله.

جواب پنجم : مطالعه و استماع تاریخ زندگانی حضرت ختمی مرتبت و ائمه ی اطهار عليهم‌السلام بهترین سرمشق زندگی و دستور عملی عدالت و آزادگی برای انسان ها است و نیز تجسّم دادن ظلم هائی که از مردمان نادان و سفّاک و ظالم بر آنها وارد شده موجب انزجار و تنفر از کردار بد، و تنبّه انسان به تجاوزات خود در زندگیش نسبت به دیگران می باشد و عزاداری برای آنان تعظیم شعائر الله و مظاهر عدالت و حریّت و اظهار انزجار از ظلم و تعدّی است لذا تا آن اندازه که حفظ احترامات لازمه نسبت به آن خاندان با عظمت عليهم‌السلام شده و موجب ارتکاب محرّمات شرعیّه نباشد مستحب است.

محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هجدهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی میلانی دامت برکاته.

پس از عرض سلام و تحیّت، ورود و مشروعیّت مباهله و موارد آن را چه در امور مذهبی و چه در امور غیر مذهبی بیان فرمائید.

جواب: در کتاب وسائل الشّیعه باب 56 و باب 57 از ابواب الدّعاء در کتاب الصّلوه (1) ، روایاتی متعدّده وارد شده است و همه ی آنها در کتاب اصول کافی در باب المباهله صفحه ی 538 طبع قدیم ذکر شده مراجعه فرمائید، و اگر چنانچه این کتاب ها را نداشته باشید، اطّلاع دهید تا کاتب نسخه بر دارد و بفرستم.

اجمالاً اینکه تشبیک اصابع به اطراف می نماید و دعائی دارد (2) .

المیلانی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) وسائل طبع اسلامیه ج 4 ص 1167 باب استحباب مباهله العدو والخصم وکیفیتها کافی ج 2 ص 372 باب المباهله.

(2) علماء اسلام در ذیل آیه ی ( فَمَنْ حَاجّكَ فِيهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ) آل عمران 61.

راجع به مباهله بحث کرده اند. مباهله در لغت یکدیگر را لعنت و نفرین کردن است. و آن چنین است که چون اختلافی میان قومی روی دهد گردهم آیند و گویند: (لعنه الله علی الظالم منا) لعنت خدای بر ستمکار از میان ما دو فرقه (لغتنامه ی دهخدا ج 24 ص 215).

مباهله در ادیان و ملل سابق بود و نصارای نجران آن را می دانستند هنگامی که دلیل های پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دعوتش را به اسلام نپذیرفتند خداوند متعال به پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر کرد آنها را به مباهله دعوت نماید (تا سیه روی شود هر که در اوغش باشد) و آنها مباهله و اسلام را قبول نکردند و به دادن جزیه تن دادند.

مباهله ی پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز 24 ذیحجه سال دهم هجری در مدینه ی منوره بود (منتهی الآمال ج 1 ص 94) علماء شیعه و دانشمندان سنی نیز نوشته اند. سید بن طاوس متوفی سال 668 هجری در اقبال باب السادس ص 494 نوشته، و فخر رازی در تفسیر کبیر ج 8 ص 85، زمخشری در تفسیر کشاف ج 1 ص 433، آلوسی در روح المعانی ج 3 ص 167 ـ داستان مباهله را نقل کرده اند که پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مدینه خارج شدند در حالی که حسین عليه‌السلام را در بغل و دست حسن عليه‌السلام را به دستشان گرفته بودند فاطمه عليها‌السلام پشت سر و علی عليه‌السلام بعد از او در حرکت بودند، عایشه گفت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روپوشی داشت بالای سر آنها قرار داد و آیه ی ( إِنّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ ) را تلاوت کردند زمخشری می گوید همین حدیث دلیل بر فضیلت اصحاب کساء است، و آلوسی می نویسد شیعه معتقد است به اولویت علی عليه‌السلام به خلافت به دلیل آنکه مراد از (ابنائنا) در آیه حسن و حسین عليه‌السلام هستند و از (نسائنا) فاطمه عليها‌السلام است و از (انفسنا) شخص پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علی عليه‌السلام می باشند. و چون معنای ظاهری و حقیقی (انفسنا) مستحیل است پس معنای آن: مانند بودن و مساوات است هر آنکه مساوی و مانند پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد از دیگران برتر و بالاتر و شایسته ی خلافت است... و علی عليه‌السلام افضل از انبیاء است چون به منزله ی نفس و جان افضل پیامبران است.

( پرسش نوزدهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور مبارک حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای حاج سیّد محمّد هادی میلانی مدّ ظلّه العالی.

پس از تقدیم مراتب اخلاص و ارادت، اینجانب در منطقه ی سرخس آموزگارم و معمولاً بین شیعه و اهل تسنّن این مسائل مطرح می شود که باید به آنان جواب بدهم:

یک : آیا انسان کورکورانه از دین اسلام و قرآن باید پیروی و اطاعت کند؟

دو : آیا قرآن کریم برای هدایت بشر به سوی زندگی سعادتمند در دنیا از جانب خدای منّان جلّ شأنه، نازل شده یا برای سعادت و ثواب آخرت؟

سه : دلیل خواندن قرآن برای اهل قبور چیست؟ و چه تأثیری به حال مردگان دارد؟

چهار : آیا فقط قرآن را به لفظ عربی قرائت کردن و آن هم بیشتر برای ثواب آخرت باشد کافی است؟ (همچنان که بین مسلمانان فارسی زبان در ایران رائج است؟ و دوره های قرآن تشکیل می شود) و آیا این طرز خواندن قرآن یک نفر گمراه را می تواند به راه راست هدایت نماید؟

پنج : آیا نامی از دوازده امام شیعیان در قرآن برده شده؟ 1. (به لقب و یا بهر واژه ی دیگر) و آیا امامان عليهم‌السلام علم غیب و معجزه داشتند؟ 2. و آیا اکنون هم که به حسب ظاهر در حیات نیستند، علم و معجزه دارند؟ 3. و آیا فرق بین پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام عليه‌السلام چیست، 4؟

شش : آیا شفاعت اولیاء خدا و امامان در روز قیامت درست است؟ در صورتی که در قرآن کریم مکرّر می خوانیم در روز قیامت از هیچ کس شفاعت قبول نمی شود و اگر (شفاعت در قیامت) درست نیست، پس چرا شیعه برای امامان عليهم‌السلام بخصوص حضرت امام حسین عليه‌السلام به جهت شفاعتشان در روز قیامت مجالس روضه و تعزیه تشکیل می دهد؟

(سرخس ـ علی اکبر نطّاق)

(بسمه تعالی)

جواب: سرخس، جناب آقای علی اکبر نطّاق دام عزّه.

پس از سلام و تحیّت. یک : انسان از روی دلیل و برهان باید دین اسلام را اختیار کند و در اصول عقائد تقلید جا ندارد.

دو : قرآن کریم در حقیقت برای تأمین سعادت آخرت است و عمل کردن به آن سعادت دنیای مردم را هم تأمین می کند زیرا وسایل تأمین سعادت آخرت در دنیا بدست می آید و عمل به قرآن مجید در مقام ایجاد رفاهیّت برای مردم و نیکی به افراد بشر و به خویشاوندان و ترقّی دادن مسلمانان از مهم ترین موجبات سعادت آخرت است، احکام قرآن مبین منحصر به نماز و روزه نیست تا تصوّر شود که فقط ثواب آخرت را تأمین می کند بلکه به طور جامع وسیله ی رشد انسان است و در جهت انسانیّت ضامن سعادت دنیا و آخرت می باشد.

سه : اجر و ثواب دهنده ی بر کارها خدا است و خداوند متعال امر به قرائت قرآن فرموده: ( فَاقْرَءُوا مَا تَيَسّرَ مِنَ الْقُرآنِ ) : قرآن را آنچه میسّر است بخوانید (سوره ی مزّمّل آیه ی 20) و در روایات معتبره ی صحیحه ی متواتره بر خواندن قرآن ثواب مترتّب شده است و کارهای نیکی که زندگان برای مردگان انجام دهند ثواب آن در عالم برزخ عاید مردگان می شود اگر میّت در سختی و شدّت باشد برای او گشایش می شود دلیل بر این مطلب روایات متواتره ی وارد شده است، پس چه مانعی دارد که انسان قرآن بخواند و ثواب آن را برای میّت هدیه کند.

چهار : خواندن قرآن مجید که ثواب دارد باید به لفظ عربی باشد و اگر به زبان دیگر هم خوانده شود خوب است امّا آن ثواب را ندارد، زیرا آن زبان دیگر ترجمه ی قرآن است نه خود قرآن. و برای اینکه قرآن معجزه ی خاتم پیغمبران صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است باید صورت آن محفوظ باشد ومعمولاً مردم قدرت و توانائی یاد گرفتن قرآن را به عربی و ترجمه ی آن هر دو را دارند و برای فراگرفتن آداب و اخلاق و احکام و عقائد، خواندن ترجمه ی قرآن مانعی ندارد و راه یاد گرفتن قرآن به همین است که مسلمانان جلسات قرآن تشکیل می دهند و یا در مدارس و مکاتب یاد می گیرند.

و امّا اینکه این طرز خواندن یک گمراه را به راه راست هدایت می کند یا نه؟

اوّلا چون این کتاب محکم کلام خدا است تأثیر عجیبی دارد و کسی که واقعاً به قصد هدایت، قرآن بخواند خدا او را هدایت می فرماید.

ثانیاً ترجمه اش را بر او (گمراه) بخوانند تا معنای کلام خداوند متعال را درک کند و هدایت شود و مقدّمه ی یاد گرفتن معانی صحیحه ی قرآن یاد گرفتن الفاظ آن است.

پنج : سؤال پنجم شما چهار قسمت است یک: پرسش از نام امامان شیعه در قرآن. دو: غیب دانستن آنان. سه: وضع آنها بعد از مردن ظاهری. چهار: فرق آنها با رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

امّا نام امامان شیعه در قرآن صریحاً ذکر نشده و بنابر آنچه در کتب کلامیّه ی شیعه و تفاسیر آنها وارد شده نام آنها به صفت برده شده است مانند آیه ی مبارکه ی: ( إِنّمَا وَلِيّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالّذِينَ آمَنُوا الّذِينَ يُقِيمُونَ الصّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ) (سوره ی مائده آیه ی 55) که این آیه ی شریفه مشهور است به آیه ی ولایت.

و بسیاری از مفسّرین سنّی هم مانند زمخشری در کشّاف و صاحب المنار، در شأن علیّ عليه‌السلام دانسته اند و آیه ی ( أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ) (آیه ی 59 نساء) که مفسّرین شیعه آن را درباره ی ائمّه ی شیعه دانسته اند و در کتب صحاح اهل سنّت روایتی نقل شده (الأئمّه بعدی اثنا عشر کلّهم من قریش) که عقیده ی شیعه را در معنای اولوا الأمر تأیید می کند (1) .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ابن عباس می گوید یک نفر یهودی خدمت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد، احتجاج کرد تا قانع شد، گفت رسالت شما را قبول کردم خلفا و اوصیاء خود را معرفی نمائید. زیرا هیچ پیامبری نیامده الا آنکه وصی داشته است، پیامبر ما حضرت موسی یوشع بن نون را وصی خود قرار داد، پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند وصی من علی بن ابی طالب عليه‌السلام است و بعد از او دو سبط و نوه ی من حسن و حسین عليه‌السلام و بعد از حسین نه فرزند از صلب حسین می باشند، یهودی گفت نام آنها را ببرید فرمود هنگامی که حسین از دنیا برود فرزند او علی، و پس از او محمد و پس از او جعفر عليه‌السلام بعد از جعفر، موسی عليه‌السلام و بعد از موسی علیّ عليه‌السلام بعد از او محمّد عليه‌السلام و بعد از محمّد، علی عليه‌السلام و بعد از او حسن عليه‌السلام و بعد از حسن عليه‌السلام (الحجّه، محمّد المهدی [ عليه‌السلام ]) اینهایند دوازده نفر اوصیاء من.

ینابیع الموده حافظ سلیمان قندوزی حنفی ص 440.

و امّا غیب دانستن امامان: به طور قطعی و متواتر خبر غیبی از آنها نقل شده، از امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب عليه‌السلام در نهج البلاغه و سایر کتاب ها و از سایر امامان، ولی اصل علم غیب مخصوص به خداوند جلّ و علا است که خداوند به دیگران وحی یا افاضه می فرماید.

امام باقر عليه‌السلام فرمود ( یبسط لنا العلم فنعلم ویقبض عنّا العلم فلا نعلم ) (1) .

دامنه ی علم برای ما گسترش می یابد پس می دانیم و گرفته می شود از ما پس نمی دانیم (2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) کافی ج 1 باب نادر فیه ذکر الغیب ص 200.

(2) از روایات استفاده می شود که ائمّه ی اطهار عليهم‌السلام با پروردگار جهان و عالم غیب ارتباط دارند و از این راه حقائق را دریافت می کنند و خداوند متعال به واسطه ی الهام در قلبهایشان و یا فرشتگان حقائق را بر آنان افاضه می کند، غیر از آنچه که از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علم به آنها رسیده و یا از قرآن مجید استفاده می نمایند و چنان نیست که با مرگ پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ارتباط انسان با خداوند متعال قطع شود و امام مانند یک مسئله گو باشد بلکه عقیده ی شیعه آن است که تا انسان در روی زمین باقی است ارتباط برقرار است و به واسطه وجود مقدّس امام عليه‌السلام افاضه ی معنوی پروردگار جهان ادامه دارد، برای نمونه احادیثی نقل می شود:

الف ـ ابو اسحاق نحوی گفت شنیدم از امام صادق عليه‌السلام که فرمود خداوند متعال پیغمبر را به محبّتش مؤدّب نمود به او گفت ( إِنّكَ لَعَلَى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ ). سپس به بندگانش امر کرد: ( مَا آتَاكُمُ الرّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ) . فرمود: ( مَن يُطِعِ الرّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ ) سپس امام صادق عليه‌السلام فرمود آنچه پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داشت به علی و ائمه عليهم‌السلام تفویض کرد و شما (شیعه) قبول کردید مردم رد کردند، به خدا قسم شما را دوست داریم چنانچه بگوئید هنگامی که ما سخن بگوئیم و لب فرو بندید هنگامی که ما ساکت شویم و ما رابط بین شما و خداوند متعال هستیم و کسی که خلاف امر ما کند خداوند متعال به او خبر نمی دهد. کافی ج 1 ص 208

ب ـ حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام فرمود علوم ما سه قسم است. گذشته، آینده، حادث، علوم گذشته برای ما (گفته و) تفسیر شده، علوم آینده نوشته شده، علوم تازه و حادث در قلب و گوش ما القاء می شود و این نوع از علم افضل علوم ماست و (بدان که) پیغمبری بعد از پیغمبر ما صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیست. (مصدر سابق ص 207)

ج ـ حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام فرمود از پدرم جعفر بن محمد عليه‌السلام شنیدم اگر بر علوم ما اضافه نمی شد تمام می شد مصدر سابق ص 198.

د ـ مفضّل گفت شنیدم از امام صادق عليه‌السلام که فرمود سلیمان علم داود را به ارث برد و محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علم سلیمان را و ما وارثان پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستیم، نزد ما است علم تورات و انجیل و زبور و معنا و تفسیر آنچه در الواح موسی بود، گفتم این است علم شما، فرمود این نیست علم ما، علم ما آن است که به ما داده می شود در هر روز و هر ساعت.

مصدر سابق ص 175

هـ ـ امام باقر عليه‌السلام به ابی بصیر فرمود خداوند متعال دو علم دارد 1 ـ علمی است که جز خداوند متعال هیچ کس نمی داند، 2 ـ علمی است که به ملائکه و پیامبران آموخت، آنچه را به ملائکه و پیامبر آموخت ما آن را می دانیم.

مصدر سابق ص 199.

و همچنین است معجزات آنها اساساً معجزه کار خدا است که به دست پیغمبر و یا امام جاری می شود.

امّا وضع امامان بعد از مردن ظاهری: اصولاً مرگ در نظر دینداران جدائی بین روح و بدن است و آدمی در حقیقت فانی محض نمی شود و نیکان و اخیار و شهیدان راه خدا، توجّه اشخاص را به خودشان بعد از مرگ هم درک می کنند. ( وَلاَ تَحْسَبَنّ الّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبّهِمْ يُرْزَقُونَ ) (آل عمران آیه ی 169) و امامان شیعه که به ظاهر (به استثناء حضرت ولیّ عصر ارواحنا فداه و عجّل الله فی فرجه الشریف) مرده اند از بهترین شهیدان راه حقّند و بعد از مرگ ظاهری هم به اراده و اذن حضرت احدیّت جلّ و علا ممکن است معجزاتی از آنها دیده شود چنانچه بسیار دیده شده. و فرق آنها با رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این است که به رسول خدا وحی می شده و صاحب شریعت است و امامها حافظ شریعت و مبیّن و ناشر احکام پیغمبرند.

شش: شفاعت انبیاء و اولیاء و امامها در قیامت درست است و شما همان آیاتی را به خاطر سپرده اید که شفاعت را نفی می کند آیاتی هم هست که شفاعت به اذن خدا هست و به اذن او نفع دارد مثل آیه ی شریفه ی ( وَلاَ تَنفَعُ الشّفَاعَةُ عِندَهُ إِلّا لِمَنْ إِذِنَ لَهُ ) (سوره ی سبأ آیه ی 23) و آیه ی شریفه ی: ( يَوْمَئِذٍ لاّ تَنفَعُ الشّفَاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلاً ) (سوره ی طه آیه ی 109).

و آیه ی شریفه ی: ( مَن ذَا الّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ ) سوره ی بقره آیه ی 255. و آیات دیگر، طریق جمع بین این دو قسم آیات که یک قسم نفی و یک قسم اثبات می کند و همچنین آیات مربوط به نفی علم غیب از غیر خدا و اثبات آن برای پیغمبران به این است که علم غیب و شفاعت بالاصاله و بالذّات متعلّق به حضرت باری تعالی است و هیچ کس غیر از خداوند متعال بالذّات عالم به غیب، و مسلّط بر شفاعت نیست ولی علم غیب انبیاء و امامان و اولیاء و شفاعت آنان به افاضه و اجازه ی خداوند تبارک و تعالی است.

و امّا تشکیل مجالس تعزیه و روضه تنها مربوط به شفاعت نیست بلکه برای ذکر اصول و فروع و احکام دین اسلام هم هست و از ائمّه ی دین بخصوص حضرت سیّدالشهداء روحی له الفداء به عنوان بهترین مردان نیکوکار و ناشر فضیلت و تقوی و مبارز با ظلم و فساد تقدیر می کنند. و از دشمنان و کشندگان آنها ابراز تنفّر می نمایند برای اینکه مظهر فساد و ستمگری بوده اند تا مردم راه نیکوکاری پیش گیرند و به فساد و ستمگری نگرایند. (1) این بود پاسخ سؤالات شما به نحو اختصار (نسأل الله التوفیق والدّرایه لنا ولکم) هفتم شهر رمضان 1389.

(سیّد محمّد هادی الحسینی المیلانی)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) علامه شیخ جواد مغنیه می نویسد: از من سؤال شد آیا شیعه برای ابراز عشق و محبتش به اهل بیت عليهم‌السلام راهی غیر از اشک ریختن بر آنان ندارد؟ گفتم: بله برای ابراز علاقه و محبتش به اهل بیت عليهم‌السلام غیر از گریه راهها دارد به زیارت مشاهد مشرفه ی آنها می رود و درود بر آنها می فرستد و تبرّک به ضرایح آنها می جوید، گفتند در قرن اتم و رفتن انسان به کرات آسمانی، شما می نشینید و گریه می کنید بر کسی که قرن ها از شهادتش می گذرد و بار سفر می بندید و به زیارت سنگ ها می روید! گفتم: گریه بر امام حسین عليه‌السلام گریه ی بر کسی که از دنیا رفته و یا گریه ی فرد ذلیل و عاجز نیست، بلکه گریه ای است که از آن رسوا می شود باطل و یاران او بلکه فریاد کوبنده ای است بر طاغیان ظالم هر زمان و دیار و ابراز طرفداری از حق و یاران او و نقمتی است بر جباران طول تاریخ، و لازم است بزرگداشت فدائیان که از جان خود گذشتند و شجاعانه مرگ را در آغوش گرفتند، بر همه تلخی ها و سختی ها بردبار بودند، شیعه در همه اشعاری که در مرثیه ی سید الشهداء حسین بن علی عليهم‌السلام می خواند حماسه آفرین، طالب حق و عدالت می باشد:

لا تطهر الارض من رجس العدا ابداً

ما لم یسل فوقها سیل الدّم العرم

اما زیارت اماکن مقدّسه، مقصد و مقصود سنگ ها نیستند و اگر آن بود کوههای بلند شایسته تر بودند که افراد به زیارت آنها بروند بلکه هدف صاحب مقام است و احترام سنگ ها به جهت انتساب آنها است همچنان که سنگ های کعبه و مسجد پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سایر معابد و جلد قرآن کریم مورد احترام می باشند، ما می بینیم در همین قرن، دول پیشرفته ی بزرگ دنیا خانه و ابزار کار دانشمندان فقید خود را احترام می کنند و اگر بفروشند به قیمت گران خریداری می شود چون شرف انتساب را دارد. المجالس الحسینیه ص 39

در سفر ناصر الدین شاه به مشهد، در سبزوار به خانه فیلسوف بزرگ حاج ملا هادی سبزواری رفت، عینک حاجی را که پانزده سال با او مطالعه و کار کرده بود به وزیر وقت اعتماد السلطنه اهداء نمودند چون شرف انتساب داشت. خاطرات اعتماد السلطنه ص 282.