مقام عصمت
نهمین موردی که می توان از حدیث شریف منزلت به دست آورد، عصمت است. به راستی آیا کسی در عصمت حضرت هارون تردیدی دارد؟
در این حدیث پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله، امیر مؤمنان علی علیه السلام را همانند هارون و در منزلت او قرار داده است. از طرفی هیچ کدام از صحابه ادّعای عصمت نکرده اند. همان طور که هیچ کسی مقام عصمت را برای احدی از صحابه ـ جز امیر مؤمنان علی علیه السلام ـ ادعا نکرده است.
در توضیح مقام هفتم گذشت که کسی در همه امور مصلح نمی شود مگر این خود در همه امور صالح باشد. اکنون در توضیح این مقام چند پرسش مطرح است.
آیا عاقلی روا می دارد که بعد از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله، با وجود شخص معصوم، غیر معصوم امام باشد؟
آیا عقل انسان روا می داند که با وجود معصوم، غیر معصومی واسطه بین خلق و خالق باشد؟
آیا از نظر عقلی جایز است و خردمندان اجازه می دهند که با وجود معصوم، انسان از غیر معصوم پیروی نماید؟
آری، امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه قاصعه، به همان مقام عصمت اشاره می کند و می فرماید که من نور وحی و رسالت را می بینم و بوی نبوّت و پیامبری را استشمام می کنم.
به راستی آیا معقول است که چنین انسانی کنار گذاشته شود و به کسی اقتدا شود که حتی اندک بهره ای از این منزلت نبرده است؟
روشن است آن چه را که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می شنیده و آن چه را که می دیده بسیار بالاتر، والاتر، بااهمیّت تر و فراتر از آن است که پیامبران گذشته می دیدند و می شنیدند. پس امیر مؤمنان علی علیه السلام آن چه را که پیامبر می دیده و می شنیده او نیز می دیده و می شنیده است. این نکته ای است که اندیشه بیشتری می طلبد.
مقام طهارت و پاکیزگی
دهمین مقام و منزلت، مقام طهارت و پاکیزگی است. خداوند متعال ـ درباره مسجد الاقصی ـ برای هارون چیزی را حلال کرد که برای غیر او حلال نبود، و به حکم حدیث منزلت این فضیلت و خصوصیّت نیز باید برای امیر مؤمنان علی علیه السلام و اهل بیتش وجود داشته باشد و این یکی از ویژگی های امیر مؤمنان علی علیه السلام و اهل بیت طاهرینش خواهد بود که آن ها را از دیگران ممتاز می کند و همان بزرگواران از این جهت نیز از دیگران برتر خواهند بود.
شواهد زیادی در احادیث وجود دارد که چنین فضیلتی را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند، هم چنان که برای هارون ثابت بوده است.
یکی از آن ها حدیث «سدّ الابواب» است; حدیثی که در روایات مورد اتّفاق شیعه و سنّی با متن های گوناگون آمده است. اکنون به برخی احادیث از کتاب های معتبر اهل تسنن اشاره می کنیم:
ابن عساکر در تاریخ خود این گونه نقل می کند:
روزی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله خطبه ای خواند و چنین فرمود:
إنّ اللّه أمر موسی وهارون أن یتبوّءا لقومهما بیوتاً، وأمرها أن لا یبیت فی مسجدهما جنب، ولا یقربوا فیه النساء إلاّ هارون وذریّته، ولا یحلّ لأحد أن یقرب النساء فی مسجدی هذا ولا یبیت فیه جنب إلاّ علیّ وذریّته
.
خداوند به موسی و هارون فرمان داد که برای قومشان خانه هایی برگزینند و به آن ها دستور داد که هیچ کس در حالت جنابت در مسجد موسی و هارون شب را سپری نکند و نباید مردم در آن جا با زنان آمیزش کنند، مگر هارون و فرزندان او. از این رو برای احدی جایز نیست که در مسجدِ من با زنان نزدیکی کند و با حالت جنابت در آن بیتوته نماید مگر علی و فرزندانش.
این حدیث را جلال الدین سیوطی نیز در الدر المنثور از تاریخ ابن عساکر نقل کرده است.
در مجمع الزوائد آمده است: علی علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله دست مرا گرفت و فرمود:
إنّ موسی سأل ربّه أن یطهّر مسجده بهارون وإنّی سألت ربّی أن یطهّر مسجدی بک وبذریّتک.
موسی از پروردگارش خواست که مسجدش را برای هارون پاک و مطهّر گرداند و من از پروردگارم خواسته ام که مسجدم را برای تو و فرزندانت پاک و مطهّر گرداند.
آن گاه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله کسی را نزد ابوبکر فرستاد که دری را که از خانه ات به سمت مسجد قرار داده ای ببند.
ابوبکر گفت: (إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ). سپس گفت: شنیدم و اطاعت کردم. آن گاه در خانه اش را مسدود کرد.
پس از آن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله کسی را نزد عمر و عبّاس فرستاد و همین فرمان را به آن ها داد.
آن گاه پیامبر خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود:
ما أنا سددت أبوابکم وفتحت باب علیّ، ولکنّ اللّه فتح باب علیّ وسدّ أبوابکم.3
من در خانه های شما را نبستم و در خانه علی را باز نگذاشتم; بلکه خدا در خانه علی را باز گذاشت و در خانه های شما را بست.
این قضیّه بار دیگر در مجمع الزوائد، کنز العمّال و منابع دیگر به گونه ای دیگر نقل شده است. در مجمع الزوائد آمده است:
هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله تمامی اهل مسجد را بیرون کرد و درِ خانه هایشان را به سمت مسجد بست و درِ خانه علی علیه السلام را به حال خود گذاشت، مردم شروع به سخن پراکنی و اعتراض کردند. این اعتراضات به پیامبر رسید. آن حضرت فرمود:
ما أنا أخرجتکم من قبل نفسی ولا أنا ترکته، ولکنّ اللّه أخرجکم وترکه، إنّما أنا عبد مأمور، ما اُمرت به فعلت، إن اتّبع إلاّ ما یوحی إلیّ.
من از جانب خودم شما را از مسجد بیرون نکردم، و علی علیه السلام را به حال خود باقی نگذاشتم; بلکه خداوند شما را خارج کرد و در خانه علی را به حال خود گذاشت. فقط بنده ای هستم که به من دستور داده شده است، هر چه به من فرمان دهند همان را انجام می دهم. تنها از آن چه به من وحی شود پیروی می کنم.
البتّه منابع دیگری نیز به نقل این قضیه پرداخته اند. در کتاب المناقب، تألیف احمد بن حنبل و مسند او، المستدرک حاکم نیشابوری، مجمع الزوائد، تاریخ مدینة دمشق و موارد دیگر
از زید بن ارقم این گونه نقل شده است:
زید گوید: درِ خانه های گروهی از اصحاب رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به مسجد باز می شد. روزی پیامبر صلی اللّه علیه وآله فرمود:
سدّوا هذا الأبواب إلاّ باب علیّ.
همه این درها ـ جز درِ خانه علی ـ را ببندید.
عدّه ای درباره این دستور پیامبر سخنانی گفته و اعتراض کردند. در این هنگام پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله برخاست و پس از حمد و ثنای الهی چنین فرمود:
أمّا بعد، فإنّی أمرت سدّ هذه الأبواب غیر باب علیّ، فقال فیه قائلکم. واللّه، ما سددت شیئاً ولا فتحته، ولکن أمرت بشیء اتّبعته.
من دستور دادم که این درها ـ جز درِ خانه علی ـ بسته شود. برخی از شما سخنانی گفتند و اعتراض کردند! به خدا سوگند من دری را نبسته و باز نکردم; بلکه به من فرمان دادند و من اطاعت کردم.
این حدیث در سنن تِرمذی، خصائص نَسائی و دیگر مصادر نیز آمده است.
بنا بر این، ماجرای بستن درِ خانه هایی که به مسجد باز می شد به جز درِ خانه علی علیه السلام، یکی از موارد حدیث منزلت خواهد بود که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود:
أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی.
تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، مگر آن که بعد از من پیامبری نیست.
با توجه به آن چه بیان شد، دلالت حدیث منزلت بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام از چند جهت روشن شد.
1 از ناحیه ثبوت عصمت آن حضرت;
2 از ناحیه ثبوت افضلیّت و برتری آن حضرت بر دیگران;
بخش چهارم: دلالت حدیث منزلت بر خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام
حدیث منزلت بیان گر خلافت امیر مؤمنان علی علیه السلام
بعد از آن که معلوم شد حدیث منزلت مقام ها و منزلت های متعدّدی را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند که لازمه هر کدام از آن ها امامت و خلافت آن حضرت است; اکنون سخن در این است که این حدیث به طور مستقیم و با صراحت نیز مقام خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله را برای امیر مؤمنان علی علیه السلام اثبات می کند. بنا بر این، حدیث منزلت با صراحت تمام بر خلافت آن حضرت دلالت خواهد کرد.
تردیدی نیست که یکی از مقام های حضرت هارون، جانشینی او از حضرت موسی علیه السلام بوده است. خداوند متعال از زبان موسی علیه السلام نقل می کند که به هارون چنین فرمود:
(اخْلُفْنی فی قَوْمی وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ).
در میان قومم جانشین من باش و امور آنان اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی نکن.